پرونده 2 زن متهم به قتل در اختیار قضات قرار گرفت

جنایت‌هایی که زنان رقم می زنند

دو زن که به اتهام قتل در زندان هستند، بزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می‌شوند. یکی از این زنان، همسر خود را از پا درآورده و دیگری دوست شوهرش را با این ادعا که قصد داشت به او تعرض کند، به کام مرگ کشانده است.
کد خبر: ۶۳۸۳۱۶
جنایت‌هایی که زنان رقم می زنند

پرونده اول خرداد دو سال پیش تشکیل شد و تحقیق درباره آن تاکنون به طول انجامیده است. کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی وقتی از ناپدید شدن مردی به نام هاشم باخبر شدند، تحقیقات خود را در این باره آغاز کردند. همسر هاشم به پلیس گفت، هیچ رد و نشانی از شوهرش ندارد و تلفن او خاموش است. ماموران وقتی فهرست مکالمات تلفنی این مرد را بررسی کردند، فهمیدند او با زنی به نام منیژه در ارتباط است. به همین دلیل منیژه بازداشت و معلوم شد، همسر موقت هاشم است و از سال 84 با او ازدواج کرده، اما کسی از این موضوع خبر نداشت. منیژه زنی نسبتا پولدار و هاشم مردی با وضع مالی ضعیف بود. همین عامل باعث شده بود مرد جوان با این زن ـ که ده سال از خودش بزرگ‌تر بود ـ پنهانی ازدواج کند.

منیژه در بازجویی‌ اولیه ادعا کرد از موضوع ناپدیدشدن هاشم بی‌اطلاع است، اما بازجویی‌ تخصصی پلیس و کشف شواهد و مدارک دیگر، وی را بعد از دو سال وادار به بیان حقیقت کرد و گفت شوهرش را به قتل رسانده است: «هاشم در طول سال‌هایی که شوهرم بود، مبلغ زیادی پول از من گرفته بود. البته من هم اعتراضی نداشتم و خودم به او پول می‌دادم، اما وقتی میان ما اختلاف به وجود آمد و تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم، به او گفتم همه پول‌ها را پس بدهد. آن موقع بود که هاشم گفت چنین کاری نمی‌کند و اصلا پولی ندارد که به من بدهد. روز حادثه ما سر این موضوع با هم دعوا کردیم و هاشم به من حمله‌ور شد و من هم با چوب، ضربه‌ای به سرش زدم و وقتی بی‌هوش شد، او را با چاقو کشتم. بعد هم جسد را تکه‌تکه کردم و با کمک مردی دیگر، آن را از خانه بیرون بردم و توانستم این راز را برای مدت طولانی پنهان نگه دارم. البته پلیس، خون هاشم را در خانه من پیدا کرد. وقتی او را کشتم، خون به همه جا پاشید و من به همین دلیل فرش را شستم، اما ظاهرا لکه‌ای از آن جا مانده بود و همین باعث شد در نهایت به من ظنین شوند و دستگیرم کنند.»

منیژه بزودی در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می‌شود. در همین حال بازپرس جنایی تهران هفته پیش پرونده‌ای را به دادگاه کیفری فرستاد که مطابق محتویات آن، زنی به قتل متهم است. این جنایت هشت سال قبل به وقوع پیوست و کارآگاهان در تمام این مدت تلاش کردند تا راز این معمای خونین را فاش کنند. تحقیق درباره پرونده از زمانی آغاز شد که خانواده مردی به نام تورج از مفقود شدن او خبر دادند. پلیس که از طریق همسر تورج در جریان گم شدن وی قرار گرفته بود،‌ تجسس‌ خود را شروع کرد و بالاخره جنازه سوخته مرد در جنوب تهران پیدا شد و متخصصان پزشکی قانونی پس از معاینه اولیه نظر دادند او با ضربات چاقو کشته شده است. تورج که در زمینه خرید و فروش لوازم خانگی فعالیت می‌کرد، دوستی صمیمی به نام ناصر داشت و شواهد نشان می‌داد، آخرین بار نیز به خانه او رفته بود.ناصر و همسرش به نام الهام همان زمان بازداشت شدند، اما هر دو از قتل ابراز بی‌اطلاعی کردند و چون مدرکی علیه آنها وجود نداشت، آزاد شدند.

به این ترتیب پرونده قتل تورج بلاتکلیف ماند تا این‌که بعد از هشت سال، الهام به اتهام حمل مواد مخدر در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر شد و در بازجویی‌ها گفت چون عذاب وجدان دارد، می‌خواهد به قتل تورج اعتراف کند. این‌گونه بود که متهم به تهران منتقل و بازجویی‌ تخصصی از او آغاز شد. الهام می‌گوید: «تورج روز حادثه با تلفن خانه‌مان تماس گرفت و گفت می‌خواهد وسیله‌ای برای ما بیاورد. او بعد از رسیدن به منزل وقتی فهمید شوهرم نیست، به من پیشنهاد کرد با هم رابطه داشته ‌باشیم.

من از این حرف او بشدت عصبانی شدم و او را با چاقو کشتم. بعد موضوع را به شوهرم اطلاع دادم، اما او گفت حاضر نیست به من کمکی کند. به همین دلیل با همدستی مردی دیگر، جنازه را از خانه بیرون بردم و آتش زدم.»

این دو زن در حالی در زندان منتظر برگزاری جلسه محاکمه هستند که زنی دیگر از هم‌بندی‌های آنها در انتظار صدور حکم دادگاه به سر می‌برد. این زن نیز به قتل شوهر صیغه‌ای خود متهم است. البته او برای ارتکاب جنایت از دو مرد افغان کمک گرفته است. متهم که فریده نام دارد، در هفده سالگی در مسیر مدرسه با بیژن آشنا می‌شود و رابطه‌ای را با او آغاز می‌کند. این زن می‌گوید: «بیژن همسر و فرزند داشت و در تهران زندگی می‌کرد، اما ما ساکن استان گیلان بودیم. رابطه ما جدی نبود و فقط هر وقت او به شمال می‌آمد؛ همدیگر را می‌دیدیم تا این‌که من در دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم و سال 89 به صورت صیغه‌ای با بیژن ازدواج کردم. مدتی بعد رابطه ما خراب شد. بیژن گفته بود به همسرش علاقه‌ای ندارد و وقتی فهمیدم همسرش دوباره باردار است، با بیژن دعوا کردم و او برای آشتی کردن با من برایم طلا خرید، اما من گفتم طلا نمی‌خواهم و تو باید بیشتر وقتت را در خانه من باشی.»

این زن ادامه می‌دهد: «اختلافات ما ادامه داشت تا این‌که روز حادثه به مغازه‌اش رفتم و فهمیدم او برای زن اولش هدیه خریده است. آن را برداشتم و گفتم پس نمی‌دهم. بین ما دعوا شد و او کیفم را از دستم گرفت و رفت. من هم از دو مرد افغان خواستم کیفم را پس بگیرند. به آنها گفتم آن مرد سرقت کرده است، اما آنها شوهرم را کشتند. من خودم در قتل نقشی نداشتم و قاتل آنها هستند.»

دادگاه هنوز درباره این متهم تصمیمی نگرفته، اما بزودی حکم او به اتهام معاونت در قتل صادر خواهد شد. این سه زن فقط نمونه‌ای از زنان متهم به قتل هستند که در زندان در انتظار دادگاه به سر می‌برند یا مجازات خود را سپری می‌کنند. با بررسی انگیزه قتل از سوی این زنان، مشخص می‌شود در اغلب وقایع، روابط ناسالم نقش اصلی و اساسی دارد.

به همین دلیل، مرتب به دختران و زنان جوان هشدار داده می‌شود در روابط اجتماعی خود دقت کنند.

زهرا الیاسی

برداشت اول

معیارهای سلامت رابطه

احمد اخشابی/ روان‌شناس

در وهله اول باید اصل را بر ضرورت وجود رابطه عاطفی میان افراد بگذاریم. این نوع رابطه در هر سنی وجود دارد و فقط شرایط آن فرق می‌کند. به عنوان مثال در کودکی رابطه عاطفی کودک با والدینش است و پس از آن و در دوران بعد از بلوغ فرد تمایل دارد چنین رابطه‌ای را با جنس مخالف برقرار کند. حال این موضوع مطرح می‌شود که آیا معیاری برای سلامت رابطه عاطفی وجود دارد یا این‌که هر رابطه‌ای که در آن دو طرف نسبت به هم کشش داشته باشند، مطلوب است؟ شرایط فرهنگی، مذهبی، خانوادگی و قانونی در هر جامعه‌، معیاری است که سلامت یک رابطه را تعریف می‌کند. در واقع این معیارها مانند خط‌‌کش، روابط را با دو صفت سالم و ناسالم از هم متمایز می‌کند. بنابراین هر نوع کشش و جاذبه به ایجاد رابطه عاطفی سالم منجر نمی‌شود، بلکه باید معیارها و اصول دیگری نیز رعایت شود.

اگر بپذیریم انسان‌ها در ذات خود موجوداتی پاک هستند، باید قبول کنیم هر آدم عاقل و بالغی تمایل دارد رابطه سالم داشته باشد و هیچ‌کس با میل و اشتیاق و در آزادی به سمت روابط خارج از عرف و قانون و شرع نمی‌رود. در واقع رابطه ناسالم وقتی به وجود می‌آید که امکان برقراری رابطه سالم به هر دلیل از جمله فردی، اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی وجود نداشته باشد.بنا به آنچه گفته شد، ما ابتدا باید این موضوع را آسیب‌شناسی کنیم که چه عواملی افراد را از رابطه سالم بازمی‌دارد، آن‌گاه آن عوامل را از میان برداریم. در این صورت مشکل روابط ناسالم به خودی خود حل می‌شود و دیگر قتلی به دنبال چنین روابطی به وقوع نمی‌پیوندد.

برخی موانع ایجاد رابطه سالم، اجتماعی و کلان است. به عنوان مثال افرادی که به دلیل بیکاری امکان ازدواج ندارند، ممکن است به سمت رابطه نادرست سوق پیدا کنند. برخی عوامل در خرده فرهنگ‌ها ریشه دارد به این معنی که مثلا اعضای قومی، ازدواج با قومی دیگر را نادرست می‌دانند و مانع شکل‌گیری رابطه سالم میان دو طرف از دو قوم می‌شوند. برخی عوامل خانوادگی است، به این معنی که اعضای خانواده فردی را بدون دلیل منطقی از رابطه‌ای منع یا به ازدواجی اجبار می‌کنند یا به دلیل موقعیت خاص آن خانواده، امکان برقراری رابطه سالم برای افراد آن از میان می‌رود. برخی دیگر از عوامل نیز فردی است که در خلق و خو و مختصات روانی و عاطفی افراد ریشه دارد. اگر درباره زنانی که در پی رابطه‌ای ناسالم دست به قتل زده‌اند، تحقیق کنید؛ خواهید دید همه آنها از نظر عاطفی در شرایط بحرانی به سر می‌برده‌اند. آنها به دلایل مختلف اعتماد به نفس کافی ندارند و به همین دلیل رابطه‌ای معیوب را دنبال می‌کنند تا از طریق آن ضعف‌های خود را بپوشانند. اکثر این زنان احساس می‌کنند تنها و بی‌حمایت مانده‌اند و خانواده‌شان نیز انتظارات حمایتی آنها را برآورده نمی‌کند. به همین دلیل برای جلب حمایت به هر رابطه‌ای تن می‌دهند. همچنین اکثر آنها در شناخت خواسته‌های خود ناتوان هستند. هر انسانی غیر از نیازهای عمومی ـ که اغلب جنبه زیستی دارد ـ نیازهای منحصر به فرد خودش را دارد. همه ما تصور می‌کنیم می‌دانیم این نیازها چیست اما وقتی برای برطرف کردن‌ آنها اقدام می‌کنیم و به مقصود می‌رسیم، احساس می‌کنیم به نتیجه دلخواه نرسیده‌ایم و هدف را اشتباه گرفته‌ایم. بسیاری از زنانی که روابط ناسالم را شروع می‌کنند، در همین الگو جا می‌گیرند؛ مثلا ممکن است زنی که دنبال تجملات است، رابطه‌ای ناسالم را با مردی ثروتمند، اما متاهل آغاز کند و بعد از مدتی به این نتیجه برسد که پول چندان هم دلخواه او نیست.

علاوه بر عوامل یاد شده، دلایل دیگری را نیز درباره چرایی روابط ناسالم می‌توان برشمرد، اما این فقط گام اول است و در گام بعدی باید دید چرا برخی روابط ناسالم به قتل منجر می‌شود. دلیل را به طور اختصار می‌توان در ناتوانی حل مساله و خروج از بحران دانست.فرد وقتی در انتهای رابطه ناسالم احساس غبن کرد، چون نمی‌داند چگونه ضرر و زیان خود را جبران کند و نیاموخته چگونه زندگی‌اش را به مسیر صحیح بازگرداند، برای جبران اشتباه اول، مرتکب اشتباه بزرگ‌تر می‌شود و با این کار سعی می‌کند صورت مساله را پاک کند.

تمام موارد یاد شده، از موضوعاتی است که باید درباره آنها به شهروندان آموزش داده شود یعنی باید بدانند چرا رابطه‌ای را آغاز می‌کنند. آیا این رابطه می‌تواند فرجام دلخواه داشته باشد و اگر شکست خوردند، چگونه باید به آن پایان دهند، اما چنین آموزش‌هایی بندرت به شهروندان داده می‌شود. از سوی دیگر بسیاری از افرادی که در معرض آسیب قرار دارند، آموزش‌پذیر نیستند یعنی دیگر فرصت یاد دادن به آنها از دست رفته است. این آموزش‌ها باید بتدریج و در طول مراحل رشد،جوانی و بزرگسالی به افراد داده شود و نمی‌توان توقع داشت فردی را یکشبه از انحرافی بزرگ نجات داد و به راه سلامت بازگرداند.

برداشت دوم

جاذبه‌های کاذب

مهسا یارندی/ روان‌شناس

 

برخی زنانی که دست به قتل می‌زنند، افراد متاهلی هستند که رابطه غیراخلاقی را شروع می‌کنند و به دنبال آن شوهر خود یا مرد دوم را به قتل می‌رسانند. چنین زنانی از زندگی مشترک با همسر خود احساس نارضایتی می‌کنند. چنین اتفاقی را درباره زنانی که در سنین کم و به اجبار ازدواج کرده‌اند، بیشتر می‌توان دید. برای بررسی این موضوع باید به دافعه‌های همسر و جاذبه‌های مرد غریبه توجه کرد.چه عواملی سبب می‌شود شوهر یک زن برای او دافعه داشته باشد؟ همان‌طور که گفته شد، ازدواج اجباری یکی از این عوامل است. از دیگر عوامل موثر در این زمینه می‌توان به اعتیاد شوهر، مشکلات شدید مالی، بدخلقی و بی‌توجهی به خانواده اشاره کرد اما جاذبه‌های فرد غریبه چه می‌تواند باشد؟ این جاذبه‌ها عموما کاذب، سطحی و زودگذر است و زن در شرایطی به آنها توجه نشان می‌دهد که قدرت تحلیل را از دست داده است. رفتارهای مهربانانه، خرید هدیه، خوش‌خلقی و وعده‌های فریبنده از عوامل جذب‌کننده به شمار می‌رود. بعد از مدتی زن از پوچ بودن جاذبه‌ها مطلع می‌شود و در تلاش برای قطع رابطه غیراخلاقی خودش یا با همدستی اعضای خانواده بویژه شوهرش مرد غریبه را می‌کشد یا برعکس چنان جذب این جاذبه‌ها می‌شود که به تنهایی یا با همدستی مرد غریبه همسر خود را از بین می‌برد.

راه چاره این است که وقتی زنی به هر دلیلی احساس کرد از زندگ مشترک خود راضی نیست، از خدمات مشاوره‌ای کمک بگیرد، اما متاسفانه درصد زیادی از این زنان از لحاظ فرهنگی و اقتصادی طبقه ضعیف اجتماعی هستند و فرهنگ استفاده از مشاور در میان آنها رواج ندارد و علاوه بر این، هزینه خدمات روان‌شناسی نیز بسیار گران است. گنجاندن خدمات مشاوره‌ای در حوزه پوشش بیمه و افزایش تعداد مراکز مشاوره و در دسترس قرار دادن آنها، می‌تواند در این زمینه تا حدی موثر باشد.

تبصره

قتل‌های زنانه از منظر قانون

ابراهیم سماواتی/ حقوقدان

 

در ارتباط با قتل‌هایی که زنان مرتکب می‌شوند به طور کلی با دو حالت عمده مواجه هستیم. یکی آن‌که زنان به هر دلیلی قصد می‌کنند مردی را از اعضای خانواده خود یا فردی که با وی در ارتباط هستند، به قتل برسانند. آنان معمولا برای این کار از شخصی ثالث کمک می‌گیرند و خودشان بندرت دست به قتل می‌زنند، اما در این صورت نیز موضوع معاونت در جرم مطرح می‌شود و برای چنین زنانی مجازاتی که حداکثر آن 15 سال زندان است، در نظر گرفته خواهد شد.

موضوع دوم، طرح ادعای دفاع مشروع از سوی زنان است. برخی زنان متهم به قتل ادعا می‌کنند مقتول قصد تعرض داشته است. اگرچه دفاع مشروع از مال، جان و ناموس در قانون پذیرفته شده، اما دفاع مشروع نیز شرایطی دارد. یکی از شروط این است که امکان فرار وجود نداشته باشد یعنی اگر زن بتواند از صحنه فرار کند، حق ندارد دست به قتل بزند. طبق این شرط اگر زنی در معرض خطر قرار گرفت و توانست با ضربه‌ای مهاجم را زمین بیندازد و امکان فرار را برای خود مهیا کند، انجام عمل اضافی توجیه قانونی ندارد. شرط دوم تناسب دفاع با خطر است. به عنوان مثال نمی‌توان مهاجمی را که هیچ وسیله‌ای در دست ندارد با این بهانه که در معرض خطر قرار داشته‌ایم، با ابزار کشنده و مستقیم به قتل برسانیم. شرط سوم نبود امکان توسل به قوای دولتی است. بنابراین دفاع مشروع شرایط پیچیده‌ای دارد و هر ادعایی در این زمینه از نظر قانون پذیرفته شده نیست.

نکته قابل توجه دیگر این است که برخی زنان با انگیزه‌هایی دیگر مانند سرقت دست به جنایت می‌زنند که درباره آنها قانون مشخص است و ابهامی وجود ندارد./ ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها