گفت‌وگو با مردی که می‌گوید شوهرخواهرش را کشته است

تاکید می‌کنم من قاتلم

پرونده اتهامی فرخ یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی است. او به کشتن شوهرخواهرش اعتراف کرده و حتی جسد را هم به پلیس نشان داده است، اما پزشکی قانونی نتوانسته هویت مقتول را تشخیص دهد.
کد خبر: ۶۳۳۶۸۸

متهم که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری‌استان تهران محاکمه ‌شد، جزئیات قتل و انگیزه خود را توضیح می‌دهد.

متهم به قتل شوهرخواهرت هستی. قبول داری؟

بله قبول دارم. خودم به این قتل اعتراف کردم.

با توجه به این‌که مدرک دیگری در دست نیست، چرا مصرانه به این قتل اعتراف کردی؟

ـ من واقعا صفدر را کشتم و بابت این کار خیلی متاسف هستم. به هر حال دیر یا زود جسدش را پیدا می‌کردند و واقعیت مشخص می‌شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم زودتر اعتراف کنم.

اما پزشکی قانونی اعلام کرده جسدی که به عنوان جسد شوهرخواهرت پیدا شده متعلق به او نیست، تو کسی بودی که مشخصات و نشانی جسد را دادی. آدرس واقعا درست بود.

بله، من درست آدرس دادم. همه چیزهایی که درباره جسد شوهرخواهرم گفته ‌بودم، واقعیت دارد. آن را در کیسه‌ای پیچیدم و آتش زدم.

پس چرا آزمایش‌ها نشان داده جسد متعلق به شوهرخواهرت نیست؟

من در این باره چیزی نمی‌دانم، اما دروغ نمی‌توانم بگویم. من صفدر را کشتم.

چطور شوهرخواهرت را کشتی؟

او به من زنگ زد و خواست همدیگر را ببینیم. گفت حتما باید با هم صحبت کنیم. آن شب چون سالگرد فوت پدرهمسرم بود، گفتم نمی‌توانم، بگذار برای یک روز دیگر. گفت نمی‌شود حتما باید امشب با هم صحبت کنیم.

قرار شد شب به خانه من بیاید. شوهرخواهرم شام هم خریده ‌بود. گفتم من نمی‌توانم شام بخورم، اما او گفت باید حتما شام بخوریم و سفره را پهن کرد. همین طور که داشتیم شام می‌خوردیم و با هم صحبت می‌کردیم، به من حمله کرد قصد داشت شوخی کند.

مگر می‌شود بی‌مقدمه به کسی حمله کرد؟

بی‌مقدمه نبود. او از کسی طلب داشت و آن شخص دوست من بود. البته نیمی از طلبش را گرفته و به او داده بودم. قرار بود بقیه‌اش را هم خودش بگیرد اما نتوانسته ‌بود. به من گفت پولش را می‌خواهد. من هم گفتم اگر می‌توانی خودت پول را بگیر، به من ربطی ندارد به شوخی با کف دستش به صورتم کوبید. من هم عصبانی شدم و او را زدم.

چاقو زدی؟

نه، فقط یک مشت به او زدم، البته می‌خواستم مشت را به صورتش بکوبم که یکدفعه سرش را چرخاند و مشت به گیجگاهش خورد.

از کجا فهمیدی او کشته‌ شده ‌است؟

یکدفعه از دهان و بینی‌اش خون بیرون زد. خون زیادی آمد و روی فرش ریخت. من هم جسد را به انباری خانه‌مان بردم و در آنجا مخفی کردم.

چطور آن را آتش زدی؟

من اصلا قصد آتش‌ زدن جسد را نداشتم. چند روز بعد از حادثه بود که همسرم گفت از انباری خانه بوی تعفن می‌آید. همسرم باردار بود و نمی‌توانست هرچیزی را تحمل کند گفتم انباری کثیف شده، تمیزش می‌کنم.

بعد از پنج روز وقتی همسرم به خانه پدرش رفت، جسد را داخل یک کیسه گذاشتم واز خانه خارج کردم. می‌ترسیدم اثر انگشتم روی کیسه مانده ‌باشد چند قطره بنزین ریختم تا کیسه آتش ‌بگیرد و اثر انگشت من از بین برود. قصد آتش زدن جسد را نداشتم.

جسد همان طور که گفتی در یک کیسه پیدا شد، اما پزشکی قانونی نتوانسته علت مرگ او را تشخیص دهد. طبق گفته‌ات اگر پنج روز بعد از قتل، جسد را بیرون برده ‌باشی، آنقدر فاسد نمی‌شد. حرف‌هایت با نتایج علمی همخوانی ندارد.

چند روز بعد از این‌که موضوع گم شدن همسرخواهرم مطرح شد، من بازداشت شدم. بنابراین فرصتی نبود بخواهم بیشتر از این جسد را نگهداری کنم، اما آنچه درباره نحوه قتل گفته‌ام کاملا درست است. از روز اول بازداشت هم همین را گفتم.

باور کردن این‌که موضوع فقط یک مشت باشد، مشکل است خودت هم این را قبول داری؟

باورکنید من فقط یک مشت زدم. آن موقع ورزش می‌کردم و به همین دلیل مشت‌هایم خیلی قوی ‌بود بعد هم جای حساسی از بدنش خورده ‌بود به همین دلیل هم فوت کرد. خون‌ زیادی از بینی و گوشش بیرون زد و روی فرش ریخت و مجبور بودم آنها را به قالیشویی بدهم.

ماجرای قتل را به فرد دیگری هم گفته ‌بودی؟

بله به باجناقم گفته ‌بودم. او می‌دانست من و صفدر با هم درگیر شده‌ایم. باید وانتش را قرض می‌گرفتم تا جسد را منتقل کنم. مجبور شدم موضوع را بگویم.

تو اصرار به ارتکاب قتل داری، این‌که متهمی اصرار بر قتل داشته ‌باشد در حالی که مدارک محکم در میان نباشد، خیلی عجیب است. با چه انگیزه‌ای این کار را می‌کنی؟

نمی‌توانم دروغ بگویم. من صفدر را دوست داشتم همه فامیل می‌دانستند ما خیلی با هم دوست هستیم و مشکلی با هم نداریم. این‌که من او را کشته‌ام، خیلی موضوع عجیبی بود. خودم هم باورم نمی‌شد این کار را کرده ‌باشم. ضمن این‌که دیگر نمی‌توانستم مخفیکاری کنم. بشدت عذاب‌وجدان گرفته‌ام.

خواهرزاده‌ات که البته کودک است، گفته تو پدرش را با چاقو زدی. دراین باره چه می‌گویی؟

او آن موقع چهار ساله بود. بچه‌ای در این سن نمی‌تواند درست تشخیص بدهد. وقتی از او پرسیدند چه شده ‌است، گفت دایی‌ام با چاقو پدرم را زد و بعد با هم بیرون رفتیم و بستنی خوردیم. این نشان می‌دهد حرفش پایه و اساس ندارد. من صفدر را به قصد کشت نزدم و بارها هم تکرار کردم که به او فقط یک مشت زدم. من آدمی عصبی نبودم.

قبل از آن حتی یک بار هم با کسی درگیر نشده ‌بودم. به اخلاق ورزشکاری پایبند بودم، ضمن این‌که کاسب بودم و آدم کاسب هم با مردم کنار می‌آید. آن لحظه وقتی صفدر به صورتم کوبید، یک آن بشدت عصبانی و ناراحت شدم و به سمتش حمله کردم.

اولیای‌دم درخواست قصاص کرده‌اند و بر این درخواست پافشاری دارند. فکر می‌کنی بتوانی از خواهرزاده‌هایت رضایت بگیری؟

من می‌دانم اگر خواهرزاده‌هایم رضایت بدهند، اجرای قصاص برای دیگر اولیای‌دم خیلی سخت می‌شود و آنها باید پول زیادی بدهند. با این حال دلم می‌خواهد از همه آنها رضایت بگیرم. بعد از این‌که پدر مقتول فوت شد، فرزندان دیگرش ولی‌دم شدند. برای من خیلی مهم است بدانم آنها از صمیم قلب مرا بخشیده‌اند حتی اگر یک نفر هم قبول نکند و مجبور به اعلام رضایت شود، این برایم پذیرفتنی نیست. می‌خواهم همه آنها از صمیم قلب مرا ببخشند. با این‌که خواهرزاده‌هایم به خواسته مادرشان عمل خواهند کرد و رضایت می‌دهند اما برایم مهم است که خواهران و برادران مقتول نیز مرا ببخشند و اگر قرار است از زندان بیرون بیایم، همه راضی باشند.

باتوجه به این‌که پزشکی قانونی اعلام کرده جسد کشف شده متعلق به صفدر نیست اگر دادگاه رای بر آزادی تو بدهد، باز هم بر این‌که قاتل هستی، پافشاری می‌کنی؟

نمی‌خواهم دروغ بگویم. من واقعا این کار را کردم و از کرده خودم هم بسیار پشیمان هستم. حتی اگر جسد پیدا نشود و رای به نفع من صادر شود، بازهم می‌گویم من اشتباه بزرگی کردم و تلاش می‌کنم رضایت اولیای‌دم را جلب کنم.

نزدیک به چهار سال است در زندان هستم. وقتی بچه‌ام به دنیا آمد من کنار همسرم نبودم و او را ندیدم. البته همسرم بچه را به زندان می‌آورد و در سالن ملاقات همدیگر را می‌بینیم، اما من برای این بچه اصلا پدری نکردم. خانواده‌ام شرایط سختی دارند؛ هم به لحاظ مالی و هم به دلیل این‌که نگران اعدام هستند. زنم واقعا زن خوبی است که این شرایط را تحمل کرده‌ است. او پیش پدر و مادرش زندگی می‌کند و گفته پای من می‌ایستد. امیدوارم خدا کمکم کند بتوانم رضایت بگیرم و بیرون بیایم.

اگر اولیای‌دم شرطی بگذارند، قبول می‌کنی؟

هر شرطی باشد، قبول می‌کنم. هرچه آنها بخواهند، می‌دهم به شرط این‌که مرا ببخشند و اجازه دهند با آرامش آزاد شوم و کنار خانواده‌ام باشم. تا پایان عمرم هم هرکاری از دستم بربیاید، برای خواهرزاده‌هایم انجام می‌دهم. من و صفدر دوستان خیلی خوبی برای هم بودیم و مرگ او یک اتفاق بود.قصاص من هیچ‌چیز را تغییر نمی‌دهد. امیدوارم راه دیگری را برای جبران مرگ صفدر انتخاب کنند؛ راهی که به نفع همه باشد.

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها