سوء‌ظن و تهدید، انگیزه 2 مرد در 2 پرونده جداگانه برای قتل دوستان خود بود

رفیق‌کشی با بهانه​های واهی

دو مرد که در جنایت‌های جداگانه دوستان خود را به قتل رسانده‌اند، توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدند و به جرم خود اعتراف کردند. یکی از آنها سوء‌ظن را دلیل قتل اعلام کرد و نفر دوم گفت دوستش مرتب او را تهدید می‌کرد به همین دلیل تصمیم گرفت او را بکشد. دو متهم اکنون در بازداشت هستند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
کد خبر: ۶۳۳۶۲۹

سوءظن مرگبار

 

شایعه‌ها باعث شد دست به چنین کاری بزنم. پسر جوان این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: با این‌که چندین بار او را تعقیب کرده بودم و می‌دانستم او چنین کاری انجام نمی‌دهد، اما بازهم توهم و شک باعث شد دست به قتل بزنم. پسر جوان، چند روز قبل هم‌دانشگاهی خود را به قتل رساند و پس از جنایت سعی کرد جنازه او را از بین ببرد اما راز این جنایت خیلی زود توسط کارآگاهان پلیس اداره آگاهی استان کرمانشاه برملا و درحالی که هیچ اثری از جنازه نبود، متهم اصلی پرونده بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.

تحقیقات کارآگاهان جنایی شهرستان کرمانشاه با شکایت زن میانسالی مبنی بر ناپدید شدن پسرش آغاز شد. این زن با مراجعه به پلیس گفت: پسرم روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. بعد از ساعتی که از دیر آمدن او نگران شدم، با تلفن همراهش تماس گرفتم اما پاسخ نداد و پس از ساعتی تلفن همراهش خاموش شد. با دوستان و آشنایانش تماس گرفتم اما بی‌فایده بود. هیچ کسی از آرش خبر نداشت. پسرم دانشجوست و تاکنون سابقه نداشته بدون اطلاع به من، شب به خانه نیاید.

کارآگاهان جنایی در تحقیقات دریافتند روزی که آرش ناپدید شد، پسری با خودروی پراید، او را نزدیکی خانه‌اش سوار کرده بود. از آنجا که هیچ اجباری بر سوار شدن آرش به خودروی پراید نبود، این احتمال مطرح شد که راننده پراید با آرش آشنایی دارد. رئیس پلیس آگاهی استان کرمانشاه در این باره می‌گوید: تنها سرنخ به دست آمده، مردی با خودروی پراید بود. در تحقیقات مشخص شد یکی از هم‌دانشگاهی‌های آرش خودروی پرایدی دارد و زمانی که این شخص با همسایه‌ها مواجه شد، آنها گفتند پسر جوان همان فردی است که روز حادثه آرش را سوار خودرویش کرد. به این ترتیب تحقیقات از پسر جوان آغاز شد و او که ابتدا منکر جنایت بود، به قتل هم‌دانشگاهی‌اش اعتراف کرد.

متهم جوان درباره انگیزه خود از این جنایت گفت: مدتی بود به آرش مشکوک شده بودم. یکی از دوستانم از ارتباط خواهرم با آرش به من حرف‌هایی زده بود. چند باری او را امتحان کردم اما حدسم درست از آب درنیامد. با این حال شک و تردید مثل خوره به جانم افتاده بود. نمی‌دانستم چکار کنم. نمی‌توانستم شایعه‌ای را که شنیده بودم، فراموش کنم. از طرفی رفتارهای آرش حکایت از خیانت نداشت. با وجود این نتوانستم خودم را قانع کنم حرف‌هایی که شنیده‌ام فقط شایعه‌ای بی‌پایه و اساس است. واقعا گاهی اوقات انسان دست به کاری می‌زند که خودش هم می‌داند اشتباه است. روز حادثه با آرش قرار گذاشتم و با هم به باغ‌مان در اطراف شهر رفتیم. در باغ بدون آن‌که از آرش سوالی بکنم تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم و در فرصتی مناسب آرش را با ضربه چاقویی به قتل رساندم. پس از جنایت جسد او را داخل خودرو گذاشتم تا آن را از بین ببرم. می‌دانستم دیر یا زود جنازه پیدا می‌شود و راز این قتل برملا خواهد شد. به همین دلیل به طرف رودخانه حرکت کردم. به نظرم آنجا بهترین محل برای مخفی کردن جنازه بود. با خودم گفتم آب جنازه را می‌برد و پلیس هم هرگز به من در این جنایت شک نمی‌کند.

پس از اعتراف متهم به قتل، گروهی از کارآگاهان جنایی راهی رودخانه‌ای شدند که جنازه مقتول در آن انداخته شده بود. کارآگاهان با جستجو در رودخانه موفق شدند جسد آرش را درحالی که به تخته سنگی گیر کرده بود، پیدا کنند. آنها جنازه را از رودخانه بیرون آوردند و به این ترتیب راز ناپدید شدن پسر جوان با تلاش کارآگاهان جنایی کرمانشاه برملا و متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. پرونده این متهم اکنون در دادسرا در حال رسیدگی است و او در آینده در دادگاه کیفری استان کرمانشاه پای میز محاکمه خواهد رفت.

 

می‌خواستم انتقام بگیرم

 

مدام تهدیدم می‌کرد، به همین دلیل او را به قتل رساندم. مرد جوان انگیزه‌اش را برای ارتکاب جنایت هولناک تعریف کرد. البته تهدیدهای مقتول تنها دلیل برای این جنایت نبود و طبق اظهارات متهم، او برای رسیدن به پول نیز دست به چنین کاری زد. مرد جوان با نقشه‌ای از پیش طراحی شده دوست قدیمی‌اش را به کوه کشاند و او را به قتل رساند. متهم که سعی داشت با گمراه کردن پلیس ردی از خود به جا نگذارد، خیلی زود توسط کارآگاهان جنایی استان ایلام به دام افتاد و به قتل دوستش اعتراف کرد.

زنی جوان، روز نوزدهم آبان امسال به اداره آگاهی استان ایلام رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. این زن به پلیس گفت: سه روز قبل شوهرم برای کوهنوردی با خودروی پژویش خانه را ترک کرد. او هر چند وقت یکبار به کوه می‌رود و چند روزی هم آنجا می‌ماند و چون در کوهستان آنتن‌دهی تلفن همراه سخت است، تماسی نمی‌گیرد. از آنجا که هر بار مسعود به کوه می‌رود چند روزی از او بی‌خبر هستم، از نبودش نگران نمی‌شوم اما امروز هر چه با تلفن همراهش تماس گرفتم، جواب نداد. اگر او در محلی بود که آنتن‌دهی مناسبی نداشت، تلفنم را جواب می‌داد، در غیر این صورت تلفنش اصلا زنگ نمی‌خورد. همین موضوع باعث شد نگران او شوم و احتمال دهم حادثه‌ای برایش رخ داده است.

تحقیقات برای یافتن مرد کوهنورد پس از اعلام شکایت زن جوان آغاز و شماره پلاک خودروی مقتول به تمامی واحدهای گشت اعلام شد و در نهایت روز بیست و دوم آبان، خودروی مسعود از سوی ماموران گشت پلیس آگاهی حوالی کوهستان کشف شد. در بررسی خودروی مسعود هیچ ردی به دست نیامد و تحقیقات ادامه داشت تا این‌که مشخص شد از حساب مسعود مبلغ 74 میلیون تومان برداشت شده است. این مبلغ از طریق کارتخوان که متعلق به یک مغازه موبایل‌فروشی بود، برداشت شده بود. صاحب مغازه موبایل‌فروشی برای تحقیقات به اداره آگاهی احضار شد و درباره برداشت 74 میلیون تومان پول از حساب مرد ناپدیدشده، گفت: مدتی قبل مردی به مغازه‌ام آمد و یک گوشی تلفن همراه خرید.

در این فاصله با این مرد آشنا شدم البته دوستی ما خیلی کم ودر حد سلام و احوالپرسی بود. چند روز قبل مرد جوان به سراغم آمد و گفت حسابش مسدود است و از من خواست 74 میلیون تومان به حساب خودم بریزم تا او از این طریق بتواند پول را برداشت کند. من هم در چهار نوبت این مبلغ را به صورت انتقال اینترنتی به حساب خودم واریز و این مقدار را نقدی برداشت کردم و به او دادم. آدرسی از مرد جوان ندارم، اما شماره تماس او را دارم که می‌توانم به شما بدهم.

کارآگاهان در گام بعدی سراغ مرد مشکوک به نام اردشیر رفتند و او را دستگیر کردند.

سرهنگ گوهری، رئیس پلیس آگاهی استان ایلام در این باره می‌گوید: در تحقیقات مشخص شد اردشیر با مقتول دوست است و او را از مدت‌ها قبل می‌شناسد. از طرفی طبق بررسی‌های پلیسی معلوم شد روزی‌که مسعود ناپدید شد، اردشیر همراه او بود. با جمع‌آوری مدارک به دست آمده، دوباره از مرد جوان تحقیق شد و او به قتل دوست قدیمی‌اش با انگیزه سرقت و انتقامجویی اعتراف کرد.

اردشیر درباره جنایت گفت: من و مسعود هم‌محلی بودیم و مدت‌ها بود همدیگر را می‌شناختیم. وضع مالی مسعود خوب بود اما من بیکار بودم.

سال 90 من و مسعود باهم به تایلند رفتیم. من در این سفر از گذرنامه جعلی استفاده کردم و مسعود از این ماجرا باخبر شد. سفر خوبی بود اما مساله گذرنامه به وسیله‌ای تبدیل شده بود که مسعود با آن مرا تهدید می‌کرد. هر بار من و مسعود باهم دعوایمان می‌شد، مسعود قضیه گذرنامه جعلی را پیش می‌کشید و مرا تهدید می‌کرد که موضوع را به نیروی انتظامی گزارش می‌دهد. قضیه گذرنامه برای من کابوس شده بود. از ترس این‌که مسعود روزی ماجرا را به پلیس بگوید، لحظه‌ای آرامش نداشتم. هراس از لو رفتن و تهدیدهای مسعود باعث شد تا از او کینه به دل بگیرم.

از طرفی اختلاف طبقاتی ما، انگیزه جنایت را در من بیشتر می‌کرد. ما گاهی اوقات باهم به کوه می‌رفتیم و یک روز که از دست کارهای مسعود خسته شده بودم، به ذهنم رسید بهترین زمان برای انتقام گرفتن از او، موقع کوهنوردی است. به همین دلیل با او قرار کوه گذاشتم و در آنجا با چکشی که با خود برده بودم او را از پا درآوردم و جسد را همان حوالی دفن کردم. فکر می‌کردم با مرگ او کابوس‌هایم تمام می‌شود اما اوضاع بدتر شد. بعد از قتل او هم با این نقشه که حسابم مسدود است، به سراغ مغازه موبایل‌فروشی رفتم که مدتی قبل از او تلفن همراه خریده بودم و با این بهانه 74 میلیون تومان پول از حساب مسعود برداشت کردم.

به دنبال اعتراف مرد جوان به جنایت، جسد مسعود در کوهستان پیدا و متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.

مرجان رضایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها