رخدادهای مربوط به جرایم ریز و درشت در این شهرک خود مؤید این واقعیت تلخ است که آمار جرایم در برخی از این مناطق بالاست و در برخی از اوقات نیز شاهد جنایتهای دلخراشی هستیم که مدتها در اذهان عمومی جامعه باقی میماند.
گرچه در چند سال گذشته با ایجاد پاسگاههای انتظامی در شهرکهای اقماری سعی در مقابله با انواع جرایم شده است، اما تمامی این اقدامات آنگونه که انتظار میرود نتوانسته جرایم را کنترل کند، زیرا بسیاری از مجرمان حرفهای و سابقهدار از شهرکهای اقماری بهعنوان محیطی برای قرار گرفتن در سایه امنیت استفاده میکنند و جامعهشناسان از این شهرکها بهعنوان خوابگاه مجرمان حرفهای نام میبرند.
بزهکاری در حاشیههای شهر، خانههای مقوایی و... با بزهکاری در دیگر مناطق شهر فرق دارد. از همین رو نمیتوان عامل محیطی را در بروز بزهکاری رد کرد. متاسفانه به دلیل نبود آمار و مـطالعات دقیق از سوی کارشناسان، میزان جرمزایی در کشور ما روشن و مشخص نیست. آنچه مسلم است میزان بزهکاری در مناطق حاشیه شهرها و پرجمعیت و همچنین شهرکها بیش از مناطق دیگر است.
بزهکاری در مناطقی همچون شهرکهای اقماری که افرادی با تعلقات مختلف در آن زندگی میکنند، از محلههای قدیمی و ریشهدار بیشتر است. همچنین بزهکاری در بخشهای فقیرنشین، بنادر و راهآهن بیشتر از دیگر مناطق شهر است.
از سوی دیگر حاشیهنشینی خود به یکی از عوامل مهم وقوع جرم در اطراف شهرهای بزرگ تبدیل شده و آمار و ارقامی که هر از گاه از سوی مراجع ذیصلاح اعلام میشود، گواهی بر این مدعاست. چنان که بارها از سوی مسئولان انتظامی و امنیتی اشاره شده که آمار وقوع جرم در حاشیهها و شهرکهای اقماری چنان قابل توجه است که حتما باید مشخصا برای جلوگیری از آنها چارهای اندیشیده شود. در مجموعه پیش رو تعدادی از مهمترین جرمهای به وقوع پیوسته در مناطق حاشیهای تهران را مورد بررسی قرار میدهیم.
زورگیران در حاشیه امن حاشیهنشینی
زورگیری و کیفقاپی از جرایمی است که به وفور در حاشیهها اتفاق میافتد و این موضوعی است که یک بار نگاه به بخش حوادث رسانههای مختلف برای اثباتش کافی است، اما در میان همین نوع خبرهای پرتکرار، بعضیهاشان هستند که هنوز از ارزش خبری برخوردارند. برای نمونه بتازگی خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر این که پنج عضو یک باند زورگیری اطراف تهران و شهرکهای حاشیهای دستگیر شدهاند و تاکنون به صدها فقره سرقت اعتراف کردهاند.
در همین ارتباط سرهنگ زارع به جامجم گفت: چندی پیش مردی با حضور در پلیس آگاهی از سه مرد به اتهام سرقت پول و مدارکش شکایت کرد.
در تحقیق از شاکی معلوم شد روز حادثه پس از نقد کردن یک چک میلیونی از بانک هنگام بازگشت به خانهاش در یکی از محلههای جنوبی شهرری، راکبان یک موتورسیکلت با تهدید چاقو و قمه راهش را سد و وی را به مرگ تهدید کرده و پس از آن که کتکش زدهاند، پولهایش را دزدیده و متواری شدهاند.
وی افزود: با تشکیل پرونده، چهرهنگاری رایانهای از متهمان انجام و جستجو برای دستگیری آنها آغاز شد و در ادامه افراد دیگری نیز با ارائه شکایتهایی در پلیس آگاهی، عنوان کردند پس از خروج از بانک یا هنگام عبور از خیابان راکبان موتورسیکلت راهشان را سد کرده و پس از کتک زدن و زخمی کردن تعدادی از آنها پول، طلا، مدارک، لپتاپ و کارت اعتباری بانکیشان را دزدیده و متواری شدهاند.
او یادآور شد: در حالی که جستجوی پلیس برای دستگیری متهمان ـ که به نظر می رسید اعضای یک باند حرفهای باشند ـ ادامه داشت، افراد دیگری نیز در پلیس آگاهی شکایتهای جدیدی مطرح و عنوان کردند شیشه خودروهایشان که در محلههای شهرری پارک بوده، شکسته و اموال درون آن ازجمله پول، طلا، اسناد و مدارک و حتی ضبط و پنل خودرو سرقت شده است.
زارع خاطرنشان کرد: اعضای تحقیق ردپای چند دزد حرفهای را در این پروندهها به دست آوردند و طی چند عملیات ضربتی موفق به دستگیری پنج زورگیر حرفهای و یک خریدار اموال مسروقه در این باره شدند.
در ادامه مشخص شد سرکرده باند، جوانی به نام مهدی بوده که به اتهام زورگیری، عربدهکشی و سرپیچی از دستور ماموران و اخلال در نظم عمومی تحت تعقیب چند مرکز پلیس و پلیس اطلاعات ـ امنیت بوده است.
وی تصریح کرد: متهمان به جرمشان اعتراف و عنوان کردند با شناسایی رهگذران یا کمین کردن در سر راه مشتریان بانکها و مراکز خرید در محلههای شهرری و اطراف تهران به آنها حملهور شده و اموالشان را سرقت و افرادی را که مقاومت میکردند، با چاقو زخمی کرده، متواری میشدند و علاوه بر آن با شکستن شیشه خودروها اموال موجود در آن را هم دزدیدو به یک مالخر میفروختند.
قتل؛ کابوس شوم حاشیهنشینان
کم نیستند خبرهای قتلی که مکان جنایت را حاشیهها و شهرکهای اقماری عنوان میکنند. از قتلهای سریالی مثل ماجرای بیجه یا سعید حنایی ـ قاتل خوفناک سریالی مشهد ـ تا بسیاری جنایتهای دیگر همه ریشه در بیغولههای اطراف شهرهای بزرگ ازجمله تهران و مشهد دارند.
علاوه بر ماجراهایی که به تواتر در رسانهها انعکاس پیدا کرده، جنایتهای بسیار دیگری نیز از این نوع مناطق گزارش شده که در ادامه به برخی از مهمترینها اشاره میشود.
4 برادر در نقش نقابداران سیاه
سرکرده باند نقابداران سیاه به نام سیامک، همراه برادران و یکی از دوستانش مسلحانه وارد یک طلافروشی در محله فردوسیه عباسآباد شهریار شد و پس از سرقت، مرد همسایه مغازه را ـ که قصد نجات جان مرد طلافروش را داشت ـ هدف شلیک گلوله قرار داد و با همدستانش متواری شد، آنها تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند تا سرانجام دستگیر شدند و سرکرده باند راز سه قتل دیگر را فاش کرد.
سیامک نقابدار سیاه همراه همدستانش در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به چهار بار قصاص محکوم شد که حکم وی به تائید قضات دیوان عالی کشور رسید و پرونده وی و همدستانش برای اجرا به اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد تا اینکه وی بیست و ششم مرداد امسال پس از درگیری گروهی در سالن زندان با ضربههای چاقو زخمی شد و به درمانگاه زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت و شامگاه بیست و هشتم مرداد جان باخت.
سیامک متهمی بود که اطراف شهرستان شهریار با همدستی برادرانش، از مردم سلب آسایش کرده بود و بسیاری از کسانی که متهم و دیگر اعضای باند نقابداران سیاه از آنها زورگیری و اخاذی کرده بودند، از ترس متهم و همدستانش جرأت شکایت نداشتند.
اعترافات تکاندهنده 2 قاتل کودکان
دو مرد معتاد که به اتهام قتل دو کودک در بهارستان رباطکریم دستگیر شدهاند، اعتراف کردند قصد داشتند بهطور سریالی کودکان را بربایند و پس از آزار و اذیت، آنها را بکشند.
سرهنگ اصلانی، فرمانده انتظامی غرب استان تهران با اشاره به جدیدترین اعترافهای دو مرد معتاد ـ که دو پسر خردسال را در بهارستان رباطکریم ربوده و کشته بودند ـ در جمع خبرنگاران گفت: رسیدگی به این پرونده بیست و نهم دی امسال با طرح شکایت مردی در ارتباط با گم شدن پسر شش سالهاش امیرمهدی در بهارستان رباطکریم در دستور کار پلیس قرار گرفت.
اصلانی افزود: با تحقیق از پدر کودک گمشده، معلوم شد آنها برای خرید به مغازهای رفته بودند و پدر پس از بازگشت به خانه، متوجه میشود فرزندش به خانه نیامده است.
وی گفت: در پی این شکایت، تجسسهای پلیسی آغاز و جسد پسر گمشده در یکی از محلههای بهارستان پیدا شد. در ادامه خانواده دیگری نیز با حضور در مرکز پلیس، اعلام کردند پسر خردسالشان به نام امیرعلی گم شده است.
فرمانده انتظامی غرب استان تهران یادآور شد: با توجه به این که احتمال میرفت میان گم شدن این کودک و قتل کودک دیگر رابطهای وجود داشته باشد، ماموران تحقیقات را روی افراد معتاد و بزهکار محل حادثه متمرکز و 100 مرد را بهعنوان مظنون بازداشت کردند و با بررسی سوابق کیفری این افراد، تحقیق از مردی به نام مرتضی را ـ که ده فقره سابقه کیفری داشت و چهار مورد آن آزار و اذیت بود ـ آغاز و از وی بهطور جداگانه بازجویی کردند.
وی خاطرنشان کرد: سرانجام این مرد اعتراف کرد، امیرمهدی را به بهانه دادن تنقلات ربوده و پس از آزار و اذیت، کشته و دوست معتادش نیز که اکنون فراری است، امیرعلی را به شیوهای مشابه به قتل رسانده است. در پی اعتراف این متهم، دیگر همدست او نیز دستگیر شد و به ارتکاب جنایت اعتراف کرد. با اعتراف متهمان، ماموران جسد دومین کودک گمشده را نیز پیدا کردند.
متهمان میخواستند به جرایمشان ادامه دهند
اصلانی افزود: در حالی که تحقیقات از متهمان ادامه داشت، آنها در اعتراف خود گفتند قصد داشتند جرایم خود را به طور سریالی ادامه دهند که دستگیر شدند. در ادامه معلوم شد این دو متهم تصمیم داشتند، هر هفته به نوبت یک کودک را فریب داده وپس از ربودن و مورد آزار و اذیت قرار دادن، او را بکشند.
سرقت در شهر، اختفا در حاشیه
اعضای یک باند از سارقان سابقه دار که پس از سرقت در تهران در شهرک مرتضی گرد در حاشیه تهران مخفی شده بودند از سوی ماموران پلیس آگاهی دستگیر و به دهها فقره سرقت و زورگیری از مردم محلههای مختلف تهران اعتراف کردند.رسیدگی به پرونده اتهامی اعضای این باند با شکایتهای متعدد مردمی در دستور کار ماموران قرار گرفت و کارآگاهان با چهرهنگاری از متهمان موفق به شناسایی دو نفر از سارقان سابقهدار شده و با کنترل این دو تبهکار، آنها را همراه با همدستانشان دستگیر و تحویل دادسرای جنایی کردند.
چهار عضو این باند اعتراف کردند پس از سرقت در یک خانه اجارهای در شهرک مخفیشده و شبها به قصد سرقت از مخفیگاهشان خارج میشدند.
سرگذشت این باند و باندهای دیگری که از الگوی مشابه در ارتکاب جرم استفاده میکردند، نشان میدهد حاشیهها و شهرکهای اقماری پناهگاه خوبی برای مجرمان سابقهدار و حرفهایهاست، چنان که بسیاری از مجرمان حرفهای پس از ارتکاب جرم در شهرها، به این گونه مناطق میگریزند و از آشفتگی نسبی اجتماعی که در برخی از این نوع مناطق وجود دارد، بهترین استفاده را میکنند، این نکتهای است که بیتوجهی به آن میتواند عواقب غیرقابل کنترلی در آینده داشته باشد.
کیفقاپهای حرفهای حاشیههای شهر ری
آمار و اطلاعات پلیس نشان میدهد کیفقاپی از جرایم پرشماری است که در حواشی و شهرکهای اقماری به وقوع میپیوندد. دستگیری باندهای حرفهای کیفقاپی در این نوع مناطق از آن دست خبرهایی است که از حیث تواتر دیگر توجه هیچ کس را برنمیانگیزد. بر این اساس همین چندی پیش بود که مسئولان پلیس آگاهی از دستگیری یک باند شش نفره کیفقاپی خبر دادند و اعلام شد پس از دستگیری به بیش از صدها فقره سرقت اعتراف کردهاند.
سرهنگ زارع، رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران با اشاره به این باند به رسانهها گفته بود: رسیدگی به این پرونده چندی پیش در پی شکایتهای مردمی مبنی بر این که راکبان موتورسیکلت هنگام خروج از بانک یا مراکز خرید کیفشان را دزدیده و متواری شدهاند، آغاز شد. وی افزوده بود: در تحقیق از شاکیان زن و مرد معلوم شد، کیفقاپهای فراری، تعدادی از آنان را با قمه زخمی کردهاند.
با افزایش شکایتها، جستجوی ماموران ادامه داشت تا این که ردپای چند کیفقاپ سابقهدار در این رابطه به دست آمد و طی چند عملیات ضربتی، شش متهم سابقهدار در یکی از شهرکهای اقماری اطراف تهران دستگیر شدند.
رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران یادآور شده بود: متهمان به کیفقاپی در سطح شهر تهران و شهرری اعتراف کردند و معلوم شد آنها اموال مسروقه را به مردی میفروختهاند که سابقهدار بوده و از مجرمان دیگر نیز مالخری میکرده است.
زارع خاطرنشان کرده است که اعضای این باند به چندین فقره کیف قاپی از سال گذشته تاکنون اعتراف کردهاند. گفتنی است برای متهمان از سوی حسینی، بازپرس شعبه دوم دادسرای عمومی و انقلاب دادسرای شهرری قرار قانونی صادر شده است.
«بیجه» کابوس همیشه ماندگار پاکدشت
پاکدشت که شهری فراموش شده در حاشیه تهران بود، سال 83 با وقوع قتلهای سریالی کودکان و دستگیری بیجه به شهری خبرساز تبدیل شد.
محمد بیجه که بیش از 17 کودک و 3 فرد بزرگسال را کشته و جنازه بعضیشان را در کوره آجرپزی از بین برده بود یکی از چند هزار ساکن بینام و نشان پاکدشت بود.
پس از اصغر قاتل، فردی که پس از تعرض به چند پسربچه، جان آنها را گرفته بود نوبت بیجه بود تا با نوع قتلهایش تاریخ را یک بار دیگر تکان دهد و معیاری جدید در صفحه قاتلان زنجیرهای ایجاد کند.
داستان قتلهای محمد بسیجه معروف به بیجه دهم شهریور 83 با گزارش ناپدیدشدن 3 دانشآموز به اداره آگاهی آغاز شد. این اولین اقدام رسمی برای گزارش مفقودشدن بچهها در پاکدشت بود. تا قبل از آن قضیه رفتن و نیامدن بچهها موضوعی بود که دهان به دهان میگشت.
تا یک سال قبل از این شکایتنامه داستان گمشدن چند بچه و پیدا شدن جسد متلاشیشده برخی از آنها در پاکدشت به معمایی تبدیل شده بود که انگار کسی قادر به حل آن نبود.
برای پیدا کردن سرنخی از سوی پلیس چیزی حدود 80 مظنون دستگیر شدند، اما گویا کلید این معما در دست هیچ از یک آنها نبوده و باید جای دیگری به دنبال قاتل گشت.
از آنجا که قبل از این شکایتنامه و اعلام مفقودی پسربچهها، پلیس به طور نامرتب پیگیر قضیه بود این بار با جدیت بیشتری دنباله قضایا را گرفت تا اینکه توانست در تاریخ دوازدهم شهریور دو افغانی و یک ایرانی به نام علی باغی را در کنار کانال آب باغ اناری قیامدشت که مشغول جمعآوری زباله بودند، دستگیر کند. علی باغی در تحقیقات اولیهاش سعی کرده بود با اظهارات ضد و نقیض ماموران را گمراه کند.
وقتی او تحت بازجویی قرار گرفت ربودن سه پسر بچه را پذیرفت و گفت: «به همراه دو مرد افغانی و رفیقم بچهها را دزدیدیم و اکنون در جایی نگهداری میشوند.» هر بار که درباره مشخصات و نشانیهای همدست او پرسیده میشد او از پاسخ دادن طفره میرفت به نحوی که هیچ مشخصهای از او در اختیار پلیس قرار نگرفت. در حالی که علی باغی با گفتههای ضد و نقیضش سعی در گمراهکردن مسیر تحقیقات داشت، ماموران به مرد جوانی به نام محمد مظنون شدند و او را دستگیر کردند.
ماموران آگاهی زمانی به محمد شک کردند که دیدند او در حوالی کانال آب با یک دوربین شکاری در حال دید زدن است. از این رو پس از تعقیب، او را در مقابل کوره آجرپزی عاج دستگیر کردند. محمد نیز با ادعای اینکه یک کارگر ساده آجرپزی است هر گونه ارتباط و آشنایی قبلی با علی باغی را رد کرد و منکر شد. محمد جزو یکی از 80 مظنون دستگیر شده در جریان تحقیقات اولیه پلیس بود که به دلیل نبود مدارک کافی آزاد شده بود. او در روند تحقیقات اولیه با تیزهوشی هیچ سرنخی درباره اطلاع از محل مخفی شدن بچهها نداد تا اینکه سرانجام پس از 200 ساعت بازجویی به یک فقره قتل اعتراف کرد.
بر اساس اعترافات او جسد قربانی پس از آزار و اذیت و به قتل رسیدن در باغ اناری رها شده بود.این جسد کمی بعد از قتل از سوی اهالی پیدا و به خاک سپرده شده بود، اما هنوز اثری از بقیه قربانیان نبود. محمد در همان اعترافات عنوان کرده بود: «یک ماه قبل وقتی در حوالی موتورآب میرفتم، پسربچهای را دیدم. هوا تاریک شده بود، او را با زور به باغ اناری کشاندم و با وارد آوردن ضربات سنگ به قتل رسانده و پا به فرار گذاشتم. نمیدانم زنده مانده یا فوت کرده است، چون بعد که برگشتم تا جسد را به کوره انتقال دهم نبود.»
همین اعتراف بود که سرنخ لازم را به کارآگاهان داد تا در پیدا کردن سرنخ دیگر مفقودیها پافشاری کنند. تا اینکه سرانجام با روبهرو کردن محمد معروف به محمد بیجه و علی باغی و بازجویی همزمان هر دوی آنها قفل سکوت را شکستند و راز بیش از 20 فقره قتل فاش شد. 9 فقره از این قتلها با همدستی هر دوی آنها و بقیه به تنهایی و به دست محمد بیجه انجام شده بود.
دستگیری محمد بیجه نشان داد او در اوایل وقوع قتلها دستگیر شده بود، اما بنا به دلایلی که هرگز مشخص نشد آزاد شد و توانست با فراغ بال دیگر قتلهای خود را انجام دهد. محمد بیجه و علی باغی در اعترافاتشان عنوان کردند که نخستین قربانیشان را اسفند سال 81 به قتل رساندند.
بیجه که سال 61 در قوچان متولد شده بود، پس از رسیدن به سن یازده سالگی همراه شش خواهر و شش برادر ناتنیاش راهی تهران شد و پس از سکونت در خاتونآباد به عنوان کارگر ساده آجرپزی مشغول کار شد.
بیجه پس از کشتن چهارمین قربانی و انداختن جسد او در کوره آجرپزی دفتری درست کرد تا اسامی و مشخصات قربانیانش را در آن یادداشت کند و از آن به بعد ماشین آدمکشی بیجه آغاز به کار کرد. به گفته خود او وقتی فاصله میان قتلها زیاد میشد آرامش خود را از دست میداد به همین دلیل بلافاصله سعی میکرد با گرفتن جان یک قربانی تازه آرامش را به زندگیاش برگرداند.
محمد بیجه روز دادگاه به عنوان آخرین دفاع از خود گفته بود: «من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگیام را با دیگران مقایسه میکردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.»
او پس از محاکمه در تاریخ بیستوهفتم آبان 83 به 16 بار قصاص و یک بار اعدام، 15 سال حبس و صد تازیانه حد الهی محکوم شد. زمانی که او از حکمش خبردار شد، خندید و گفت: «فکر میکردم من را میسوزانند یا از کوه پرتم میکنند.»
تا اینکه عاقبت او در بیستوششم اسفندماه برای اجرای حکم آماده و پس از خوردن صد ضربه شلاق با طنابی که یک جرثقیل آن را میکشید دار زده شد و زندگیاش به پایان رسید. هیچ یک از اعضای خانوادهاش برای بردن جنازه او نیامدند. به همین دلیل جنازه او در خفا و سکوتی کامل در مکانی نامعلوم دفن شد.
از شیشهسازی تا پلیس قلابی
یکی از مولفههای بسیار مهم مربوط به شهرکهای اقماری، ارزان بودن اجاره خانه و ناشناخته بودن ساکنانی است که از شهرهای مختلف در این قبیل اماکن سکونت میکنند. چنین مشخصههایی تهیه و تولید مواد مخدر صنعتی را در اینگونه اماکن سهولت بخشیده است چنان که تهیه و ساخت ماده مخدر شیشه بیشتر در این قبیل مناطق انجام میشود و تاکنونچند آشپزخانه (محل تولید ماده مخدر شیشه) در این قبیل شهرکها کشف و مقادیر قابل توجهی مواد مخدر روانگردان کشف شده است.
یکی دیگر از پروندههایی که باید به آن توجه کرد، پرونده تبهکارانی است که بیشتر از طایفهای خاص و معروف هستند به نظر میرسد، آنها مهاجرانی هستند که ناصرالدین شاه در سفر به پاکستان به ایران آورده است. اعضای این طایفه چند سال پیش، بیشتر در زمینه کفزنی و سرقت پول هنگام شمارش فعالیت میکردند و به چندزبان خارجی تسلط داشتند و همین آشنایی به زبانهای خارجی موجب شده بود تا براحتی خود را افراد کشورهای بیگانه معرفی کرده، با فریب مردم پولهای آنها را سرقت کنند.
پس از گذشت سالها این تبهکاران که در طایفه خود از قانون و قاعده خاصی پیروی میکنند، تغییر شیوه دادهاند و با معرفی خود بهعنوان مامور با کمین مقابل بانکها و مراکز خرید به بهانه حمل مواد مخدر مردم را بازرسی بدنی کرده و سپس با سرقت اموال آنها با خودروهای تیزرو فرار میکنند که تاکنون تعداد زیادی از این مجرمان در شهرکهای اطراف کرج دستگیر و روانه زندان شدهاند.
ناصر صبوری / گروه حوادث
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت