کد خبر: ۶۲۶۲۳۷

رشد اقتصادی

برای تعریف رشد اقتصادی باید با یک تعریف پیشین به نام تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آشنا بود. تولید ناخالص ملی به زبان ساده یعنی کل درآمدی است که طی یک سال تمام جمعیت یک کشور تولید می‌کنند. حال اگر این درآمد را تقسیم بر تعداد جمعیت کشور کنند، درآمد سرانه به دست می‌آید. حال اگر این درآمد سرانه نسبت به سال قبل افزایش پیدا کند به اصطلاح گفته می‌شود اقتصاد کشور رشد کرده است. رشد اقتصادی یعنی درآمد بالاتر و زندگی بهتر برای هر فردی که در یک کشور زندگی می‌کند. رشد اقتصادی یکی از شاخص‌هایی است که در اقتصاد کلان چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی اهمیت بالایی دارد. چراکه نشان می‌دهد وضع اقتصاد در هر کشور چگونه است، سطح رفاه جامعه در چه اندازه است، بهره‌وری سرمایه و نیروی انسانی در چه سطحی است، تورم چه اندازه است، مقدار سرمایه‌گذاری و پیشرفت در حوزه سرمایه‌گذاری رخ داده و خلاصه این که اوضاع اقتصاد و وضع اقتصادی هر جامعه چگونه است. گاهی این شاخص جایگاه یک کشور در بین کشورهای همطراز، همسایه یا در دنیا نشان می‌دهد. گاهی نیز نشان می‌دهد در مقیاس خود کشور در سال گذشته چه اتفاقاتی در حوزه اقتصادی رخ داده است.

برابری قدرت خرید

شاید این را بارها شنیده باشید که قدرت خرید کارمندان یا کارگران کاهش یافته است؛ یعنی کمتر می‌توانند خرید کنند! این «قدرت خرید» (PPP) در واقع «برابری قدرت خرید» است. اگر بخواهیم قدرت برابری خرید را توضیح بدهیم باید در نظر داشته باشیم این قدرت در مقایسه «دو» اقتصاد و قدرت خرید معنا پیدا می‌کند. به این معنا که باید ببینیم دو نفر در دو کشور مختلف برای خرید یک مقدار معین کالا که در بیشتر مواقع سبد کالای مورد نیاز یک خانوار چهار نفره است، چه مقدار باید پرداخت کنند. با این تعریف طبیعی است باید نرخ تسعیر ارز بین این دو کشور را دانست و محاسبه کرد. پس از آن باید از مقدار تولید ناخالص داخلی آن کشور هم اطلاع داشت. از اطلاعات دیگری که باید در این زمینه داشت می‌توان به درآمد سرانه هم اشاره کرد. به هر حال اگر قرار باشد برای دو کشور قدرت برابری خرید را محاسبه کرد باید از فرمول‌های بین‌المللی آن همراه آمارهای بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول استفاده کرد. اندازه‌گیری این شاخص نشان‌دهنده اوضاع اقتصادی یک کشور و جایگاهش در عرصه بین‌المللی است.

تولید ناخالص داخلی

تولید ناخالص داخلی یعنی ارزش مجموع کالاها و خدماتی که طی یک دوره معین (به طور معمول یک سال)، در داخل مرزهای یک کشور تولید می‌شود. تولید ناخالص داخلی در واقع احتساب مقدار کالاها و خدمات نهایی است که در انتهای زنجیره تولید قرار گرفته است و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمی‌شود. مثلا خرید و فروش خانه‌ای که دو سال پیش ساخته شده در تولید ناخالص داخلی امسال محاسبه نمی‌شود. حتی اگر این خانه امسال خریده یا فروخته شود. البته در این معامله حق کمیسیون اخذ شده از طرفین در تولید ناخالص داخلی همان سال احتساب می‌شود. تولید ناخالص داخلی نشان می‌دهد رونق در اقتصاد در چه اندازه است. زیربناهای توسعه و ساخت اقتصاد تا کجا پیش رفته و چطور کار می‌کند. تولید ناخالص داخلی نشان می‌دهد شرایط اقتصادی برای راه‌اندازی و تداوم کسب و کار چگونه و تعداد بیکاران در یک جامعه تا چه اندازه بوده و چه تعداد شغل جدید در اقتصاد ایجاد شده است؟ تولید ناخالص داخلی یک کشور در مقایسه با کشورهای دیگر در واقع حجم و ارزش اقتصاد هر کشور را نشان می‌دهد.

ضریب جینی، توزیع درآمد

شاخص توصیف‌کننده توزیع درآمد (ضریب جینی) یعنی درآمد حاصل از تولید چگونه بین اقشار مختلف مردم تقسیم می‌شود. ضریب جینی هم یکی از شاخص‌های اقتصاد کلان است که در اقتصاد بین‌الملل با منحنی لورنز سنجیده می‌شود که همیشه بین صفر و یک نوسان دارد. هر چه عدد ضریب به سمت یک نزدیک شود، توزیع درآمد ناعادلانه‌تر است و هرچه به سمت صفر میل کند، عادلانه‌تر است. این توزیع درآمد بشدت به سیاستگذاری‌های کلان اقتصادی مثل تورم، بهره‌وری، سطح دستمزد و... بستگی دارد.

در یک کشور نیز توزیع درآمد به معنای آن است که تولید ناخالص یا خالص ملی بین بخش‌های مختلف اقتصادی چگونه تقسیم می‌شود و هر کدام از بخش‌های اقتصادی که شامل بخشی از جمعیت می‌شود، چه مقدار از این درآمد سهم دارد. هر اقتصاد شامل بخش‌های مختلف خدمات، صنعت وکشاورزی است که مقدار مشخصی از مشاغل هر کشور را تولید و به‌ وجود می‌آورد. این بخش‌ها به فراخور نسبت‌شان در ایجاد درآمد ملی سهیم هستند، اما این سهم از تولید به آن معنا نیست که به همان اندازه هم از درآمد سهم می‌برند. ضریب جینی نسبی نیست، بلکه برای کل ده دهک درآمدی سنجیده و محاسبه می‌شود و سیاست‌های اقتصادی دولت تاثیر بسیار زیادی در افزایش یا کاهش این شاخص دارد.

رشد پایه پولی و پول پرقدرت

پول در اقتصاد فقط به اسکناس کاغذی گفته نمی‌شود، بلکه انواع دیگری از ابزارهای معاملات را نیز در بر می‌گیرد. پایه پولی در اصطلاح اقتصادی و به زبان ساده این است: نسبت میان اسکناس عرضه و چاپ شده از سوی بانک مرکزی و مجموع دارایی‌های این بانک به عنوان پشتوانه آن اسکناس‌ها.

هرچه این نسبت بزرگتر باشد به معنای آن است که اسکناس بیشتری در جامعه وجود دارد و به تبع این اسکناس تورم هم بیشتر است. اگر خیلی ساده‌تر بخواهیم اهمیت این موضوع را بیان کنیم باید بگوییم هر چه نسبت و میزان پایه پولی بیشتر باشد یعنی پول رایج در کشور بی‌ارزش‌تر است. این مشکلی است که اقتصاد ایران در چند وقت اخیر بشدت با آن دست به گریبان بوده است. البته در اینجا باید نکته دیگری را هم اضافه کرد که هرجا نام پایه پولی و رشد پایه پولی آورده می‌شود حتما نام پول پرقدرت (high powered money) هم هست.

بانک مرکزی هم مانند همه ارکان اقتصادی باید وضعیت ترازنامه‌اش شفاف و روشن باشد. وقتی بانک مرکزی بیش از دارایی‌ها یا پشتوانه‌ها و ذخایرش پول و اسکناس چاپ می‌کند، یعنی بدهی بالاتری دارد. بدهی بانک مرکزی هم همان اسکناس و مسکوک در دست مردم و سپرده بانک‌ها نزد بانک‌ مرکزی است. وقتی این بدهی‌ها را با دارایی‌های بانک مرکزی، مثل طلا، ارز، بدهی‌های دولت و بانک‌های دیگر به بانک مرکزی را روبه‌روی هم قرار می‌دهیم، در حالت رشد بی‌رویه پایه پولی و تولید پول پرقدرت (پول مخرب در اقتصاد) بخش بدهی‌های بانک مرکزی سنگین‌تر از بخش دارایی‌هاست.

شاخص فلاکت

شاخص فلاکت (misery index) از آن دسته اطلاعات و اصطلاحات اقتصادی است که این اواخر و در جریان انتخابات 88 بیشتر شنیده شد. این اصطلاح یک اصطلاح یا بهتر بگوییم شاخص آشنا در اقتصاد جهانی است که یک انگلیسی به نام «آرتور اکان» تهیه و تبیین کرده است. این شاخص از جمع نرخ بیکاری و نرخ تورم یک کشور به دست می‌آید. البته در همه اقتصادهای دنیا تورم و بیکاری همیشه دو شاخصی است که با هم می‌آید و تقریبا رابطه مستقیم دارد. یعنی با افزایش تورم، بیکاری هم افزایش پیدا می‌کند. البته در اقتصادهایی که تورم تک رقمی و زیر 5 درصد است، همیشه این رابطه عکس است، اما در کشوری مثل ایران که تورم دو رقمی و بالای 40 درصد است، تورم و بیکاری رابطه مستقیم دارد و شاخص فلاکت هم در آن اوج می‌گیرد. این شاخص هم از شاخص‌های کلان اقتصادی است که در آمارهای مهم کشورها محاسبه می‌شود. این شاخص حتی ممکن است برای دهک‌های مختلف و شهری و روستایی به طور جداگانه محاسبه ‌شود. البته این موضوع را هم در نظر داشته باشید در زمان تورم بالا که همراه با رکود در تولید و رونق اقتصادی است شاخص فلاکت با سرعت بیشتری رشد می‌کند.

تراز تجاری، مثبت - منفی

به تفاوت میزان صادرات و واردات کشور، تراز تجاری می‌گویند. اگر میزان صادرات بیشتر از واردات باشد، تراز تجاری کشور مثبت و اگر واردات بیش از صادرات باشد، تراز تجاری منفی است. با کسر میزان واردات کشور از میزان صادرات آن می‌توان به مثبت یا منفی بودن تراز تجاری پی برد.

صادرات بیشتر، ارزآوری بیشتری برای کشور به همراه دارد در حالی که واردات بیشتر موجب خروج ارز بیشتر از کشور می‌شود. در ایران همواره دو نوع تراز تجاری مورد توجه قرار می‌گیرد. تراز تجاری نفتی که با در نظر گرفتن صادرات نفت، محاسبه می‌شود که به نفع صادرات کشور مثبت است و تراز تجاری غیرنفتی که همواره منفی است و نشان‌دهنده صادرات کمتر نسبت به واردات کشور است. البته تراز تجاری را می‌توان در روابط تجاری دو کشور نیز محاسبه کرد. در این باره میزان واردات از آن کشور از میزان صادرات به کشور مورد نظر کم می‌شود. مانده مثبت، نشان‌دهنده تراز تجاری مثبت با آن کشور و مانده منفی نشان‌دهنده تراز تجاری منفی با کشور مورد نظر است.

کسر بودجه

کسر بودجه را اگر بخواهیم به زبان خیلی ساده تعریف کنیم، عبارت است از این که دولت هزینه‌هایی دارد که برایش درآمد وجود ندارد یا دولت بیش از درآمدش خرج کرده یا خواهد کرد. در اصطلاحات و تعاریف اقتصادی دو نوع کسری بودجه وجود دارد؛ یکی کسری بودجه و دیگری کسری تراز بودجه. کسر بودجه یعنی هزینه‌هایی که دولت برایش پول ندارد، ولی باید این هزینه‌ها را بپردازد؛ بنابراین ناچار است برای پرداخت این هزینه‌ها استقراض کند. این استقراض از بانک مرکزی صورت می‌گیرد که در ایران به جای استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول (که بیشتر همان پول پرقدرت است) از ذخایر ارزی کشور برداشت می‌شود که اثراتی مشابه با همان استقراض دارد و موجب افزایش تورم و رشد قیمت‌ها می‌شود. کسری دیگر، کسری تراز بودجه است. به معنای این که از دید حسابداری، دولت باید درآمدها و هزینه‌هایش با هم برابر یا به عبارت دیگر تراز باشد، اما مواردی وجود دارد که دولت بیش از درآمدهایش هزینه می‌کند بدون این که اعلام کسر بودجه کند. یعنی اضافه هزینه‌ها را از منابع درآمدی دیگرش جبران می‌کند (مثل تفاوت قیمت ارز در بودجه و ارز در بازار که دولت می‌تواند از فروش ارز نفتی در بازاربه قیمت گران‌تر از آن استفاده کند) که این کسری هم تفاوت چندانی با کسر بودجه در نوع اول ندارد.

نقدینگی

نقدینگی عبارت از همان مقدار پول موجود در کشور است. تمام پولی که دست همه ما و دولت و... است. در اقتصاد میزان یا حجم نقدینگی بسیار با اهمیت است و در تعریف اقتصادی و تخصصی آن نقدینگی به دو بخش پول (نقد‌شونده سریع) و شبه‌پول (نقدشونده با سرعت کمتر) تقسیم می‌شود. پول همان اسکناس و سکه‌های رایج در کشور است و شبه‌پول نیز به مجموع سپرده‌های پس‌انداز و سپرده‌های بلندمدت گفته می‌شود. نقدینگی، مجموع پول و شبه‌پول در کل اقتصاد است. هر چه حجم نقدینگی بالاتر باشد، هم تورم و هم افزایش قیمت‌ها بیشتر خواهد بود. در زمانی که تورم بالاتر می‌رود، نخستین راهکار دولت برای کاهش تورم افزایش شبه‌پول و بردن پول به بانک‌هاست، اما در بلندمدت باید به طور حتم برای این نقدینگی و افزایش حجم آن چاره‌ای اندیشید تا در تولید کالا و خدمات به کار گرفته شود.

نرخ بیکاری

بیکاری یعنی بی‌شغلی و بی‌درآمدی! اما در اصطلاحات اقتصادی این نرخ و کلمه به هر فردی اطلاق نمی‌شود. این که چه کسی بیکار است، شاغل است، شغل تمام وقت دارد، اشتغال ناقص دارد، جویای کار است و... برای خودش تعریف دارد. این تعاریف، همه تعاریف بین‌المللی است که از سوی سازمان جهانی کار (ILO) تعریف شده است. مثلا در این تعاریف زنان خانه‌دار، سربازان، محصلان و دانشجویان شاغل به حساب نمی‌آیند. در این تعاریف «به آن دسته از فعالیت‌های بدنی یا فکری که به منظور کسب درآمد (نقدی و غیرنقدی) انجام می‌شود که هدفش تولید کالا و خدمات است کار گفته می‌شود.» البته این تعاریف برای هر کشور و سیستم اقتصادی کمی متفاوت است، بخصوص درباره ساعات کار و بهره‌وری در کار. مثلا در تعاریف (ILO) گفته می‌شود کسی که بتواند با یک ساعت کار در هفته هم هزینه‌های زندگی خود را تامین کند شاغل به حساب می‌آید. در حالی که در کشور ما بسیاری از افراد با هفته‌ای هفت روز کار هم نمی‌توانند زندگی خود را تامین کنند! به همین دلیل در تعاریف اقتصادی کشور ما «کار شایسته» هم اضافه شده است. در نهایت این که نرخ بیکاری استاندارد و متوسط از تقسیم تعداد افراد بیکار یا جویای کار به جمعیت فعال کشور که در سن کار و اشتغال هستند به دست می‌آید. در شیوه‌های اقتصادی برای هر طیف و بازه سنی، هر شهر و استان نرخ بیکاری جداگانه‌ای محاسبه می‌شود.

سطح عمومی قیمت​ها

در اصطلاحات و شاخص‌های اقتصادی، شاخص مستقلی به نام سطح عمومی قیمت‌ها وجود ندارد. بلکه وقتی شاخص قیمت‌ها نسبت به یک متغیر دیگری سنجیده می‌شود، موضوع سطح عمومی قیمت‌ها و تورم پیدا می‌شود. مثل دستمزد، حجم نقدینگی و سطح عمومی قیمت‌ها و... البته وقتی بخواهیم برای این شاخص درصد بگیریم یا مقدار رشدش را اندازه‌گیری کنیم باید به سراغ همان نرخ تورم و افزایش قیمت‌ها برویم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها