گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

مردم را به مذاکرات ببریم

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

اصلاح‌طلبان تندرو سیاست زیر میز زدن

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «قرار این نبود که...!»،«اصلاح‌طلبان تندرو سیاست زیر میز زدن»،«سخنی با وزیر ورزش»،«فرانسه به‌دنبال چیست؟»،«تاملی در ابلاغ یک مصوبه»،«دیپلماسی کاسبکاری و منتقدان فرانسوی»،«کودکان خیابانی و آینده‌ای ناخوشایند»،«پازل میان مدت خاورمیانه»،«چرا لیبی می‌سوزد؟»،«تناقضات سیاست جدید پولی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۱۶۵۲۶
اصلاح‌طلبان تندرو سیاست زیر میز زدن

کیهان:قرار این نبود که...!

«قرار این نبود که...!» (یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛
1- برخی از نظریه‌پردازان سیاسی از «مذاکره» با عنوان «بازی میان کف و سقف» یاد می‌کنند و توضیح می‌دهند که در جریان مذاکره هر یک از طرفین تلاش می‌کنند «سقف» مطالبات خود را تا آنجا که ممکن است بالاتر ببرند و در همان حال، خواسته‌های حریف را به «کف» برسانند به گونه‌ای که مرحله بعد از «کف»، زمین‌گیر شدن طرف مقابل را به دنبال داشته باشد. این تعریف از «مذاکره» ترجمان دیگری از همان تعبیر معروف «معامله» یا «بده بستان» است چرا که در انجام یک معامله، هر یک از طرفین می‌کوشند ارزش آنچه می‌دهند یا قرار است بدهند را بالاتر و بهای آنچه می‌ستانند را پائین‌تر نشان بدهند. اگر این تعریف از مذاکره قابل قبول باشد که هست و مذاکره چیزی غیر از بازی میان کف و سقف و معامله و بده بستان نیست، می‌توان و باید نگران بود که چرا در آستانه مذاکرات پیش‌روی ایران و گروه کشورهای 1+5 و قبل از شروع مذاکرات به جای آمادگی برای مقابله جدی با امتیازات مورد ادعای حریف که تمامی آنها - بدون استثناء - غیرقانونی و باج‌خواهانه است، بخشی از فعالیت هسته‌ای قانونی خود را تا سطح نزدیک به توقف پائین آورده‌ایم!

توضیح آن که یکی از پیشنهادهای حریف در مذاکرات ژنو 2 که به گفته مشترک جان کری وزیر امور خارجه و خانم «وندی شرمن» مذاکره‌کننده ارشد آمریکا می‌تواند، تضعیف و نهایتا توقف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد، پیشنهاد محدود کردن تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز، توقف تولید اورانیوم 20 درصد غنی‌شده و خودداری از نصب و به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته بود. این خواسته‌ها که همراه با چند خواسته غیرقانونی دیگر در مذاکرات ژنو به ایران پیشنهاد شده بود با مخالفت تیم هسته‌ای کشورمان - که قابل تقدیر است - روبرو شده و به همین علت، مذاکرات ژنو 2 بدون دسترسی به توافق، پایان یافته بود.

اما چند روز بعد از پایان مذاکرات ژنو و یک هفته قبل از آغاز دور بعدی مذاکرات - 29 و 30 آبان/ 20 و 21 نوامبر در ژنو - آقای یوکیا آمانو دبیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران می‌آید و یک روز پس از بازگشت در گزارش فصلی آژانس از توافق «پربار»! با مسئولان هسته‌ای کشورمان خبر می‌دهد. پرداختن به جزئیات بیشتر گزارش فصلی آژانس را به زمان دیگری موکول می‌کنیم و در محدوده این نوشته محدود تنها به بخشی از گزارش یاد شده بسنده می‌کنیم که در آن آقای آمانو تصریح می‌کند «ایران از 3 ماه قبل توسعه فعالیت‌ هسته‌ای خود را متوقف کرده است» و خبر می‌دهد «از 3 ماه قبل تاکنون هیچ قطعه اصلی جدیدی در رآکتور اراک نصب و افزوده نشده و میزان ذخایر اورانیوم با غنای 20 درصد نیز در طول 3 ماه گذشته فقط 5 درصد افزایش داشته است» و می‌افزاید «ایران از 3 ماه قبل تاکنون از نصب و به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته IR2m نیز خودداری ورزیده است».

حالا یک بار دیگر این بخش از گزارش فصلی آژانس را مرور کنید! چه می‌بینید؟! آیا فعالیت‌های هسته‌ای متوقف شده و یا به شدت کاهش‌یافته‌ای که آقای آمانو در گزارش خود به آن اشاره می‌کند، بخش قابل توجه و با اهمیتی از همان خواسته‌های غیرقانونی و باج‌خواهانه‌ای نیست که گروه 1+5 در مذاکرات ژنو2 به ایران پیشنهاد کرده و با مخالفت جدی تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان روبرو شده و در نتیجه، مذاکرات مورد اشاره بدون توافق به پایان رسیده بود؟! اگر چنین است - که هست - ادامه مذاکرات برای چیست؟! و در حالی که قبل از شروع مذاکرات ژنو3، دست تیم مذاکره‌کننده کشورمان را از برگ‌های برنده‌ای که لازمه حضور در مذاکره است خالی کرده‌ایم، این عزیزان را برای مذاکره و چانه‌زنی درباره کدام بخش از مسائل باقیمانده به ژنو می‌فرستیم؟!

2- حریف در جریان مذاکرات ژنو 2، از توقف تولید اورانیوم 20 درصد غنی شده، کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز، خودداری از نصب سانتریفیوژهای پیشرفته IR2m، توقف فعالیت راکتور آب سنگین اراک و پیشگیری از نصب قطعات اصلی آن و... به عنوان با اهمیت‌ترین و ضروری‌ترین امتیازات مورد درخواست خود از ایران یاد می‌کرد ولی اکنون که آمانو در گزارش رسمی آژانس به دریافت این امتیازات از ایران تصریح می‌کند، حریف نه فقط در قبال این همه امتیاز برجسته و با اهمیت که مفت و مجانی از ایران به چنگ آورده است کمترین ابراز تشکری نکرده است! بلکه به روال «بازی کف و سقف» بر میزان امتیازات باج‌خواهانه خود نیز افزوده و رجز ناخشنودی هم می‌خواند!

خدای مهربان بر درجات امام راحل ما(ره) بیفزاید که با نگرانی به مسئولان هشدار می‌داد و درباره هدف نهایی دشمنان می‌فرمود «غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان- به خیال خام خود- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند» حضرت امام(ره) بلافاصله بعد از این هشدار و در همین پیام تأکید می‌فرمایند که «البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی می‌کنیم» و این دقیقاً همان هشدار اخیر حضرت آقا است که در دیدار 12 آبان دانش‌آموزان و دانشجویان بعد از اعلام این نکته که «به مذاکرات جاری خوشبین نیستم» از تیم مذاکره کننده کشورمان با عنوان «فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود می‌باشند» یاد کرده و در همان حال تأکید می‌فرمایند «توصیه من به مسئولان عرصه دیپلماسی و مذاکره این است که مراقب باشید، لبخند فریب‌گرانه دشمن، شما را دچار اشتباه و خطا نکند» و اکنون این سؤال به گونه‌ای جدی از مسئولان محترم عرصه دیپلماسی و مذاکره‌کننده ایران اسلامی در میان است که آیا متوقف کردن بخشی از فعالیت هسته‌ای کشورمان، آنهم فعالیت‌های مورد درخواست باج‌خواهانه حریف در مذاکرات ژنو 2 نشانه به اشتباه افتادن و فریب خوردن از لبخندهای مزورانه دشمن نیست؟!

3- پیش از این درباره ترفند فریبکارانه «پلیس بد و پلیس خوب» که از سوی آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی در نقش‌های به ظاهر متفاوت و در واقع با یک هدف واحد و از قبل تعریف شده به صحنه آمده است توضیحات مستندی داشته‌ایم و در این مختصر، فقط این پرسش را با مسئولان محترم دیپلماسی کشورمان در میان می‌گذاریم؛ آیا بر این باورید که آمریکا برای جلب نظر ایران اسلامی، پیوندهای ارگانیک خود با اسرائیل را نادیده گرفته و وا می‌نهد؟! بدیهی است پاسخ مثبت به این پرسش تنها می‌تواند برخاسته از ساده‌اندیشی باشد! بنابراین برخی- تاکید می‌شود برخی- از آقایان چرا و با کدام توضیح منطقی، مخالفت‌های آمیخته به لحن عصبانی رژیم صهیونیستی با توافق میان ایران و 5+1 را «واقعی»! تلقی می‌کنند؟! و توجه ندارند که این ترفند برای کسب امتیاز بیشتر در مذاکرات پیش روی است؟ همین دو روز قبل سخنگوی کاخ‌سفید اعلام کرد «اختلاف آمریکا و اسرائیل درباره برنامه هسته‌ای ایران تاکتیکی است» و نتانیاهو در جمع اعضای کابینه رژیم صهیونیستی تاکید کرد «مخالفت ما برای آن است که دوستانمان را متقاعد کنیم تا به توافق بهتری با ایران دست پیدا کنند»! و افزود «این خواسته، شدنی است زیرا ایران تحت فشار قرار دارد»!

شما عزیزان در پرواز بازگشت از سفر نیویورک بودید که وزارت خارجه آمریکا با صدور یک بیانیه رسمی اعلام کرد «دست به هیچ اقدامی نمی‌زند که برای اسرائیل نگران‌کننده باشد»! «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی آمریکا تصریح می‌کند که «فرانسه کاملا با ما موافق است» و نشریه صهیونیستی تایمز اسرائیل اطمینان می‌دهد که «اختلاف میان آمریکا و اسرائیل بر سر توافق با ایران ماهیت تاکتیکی دارد» و ... آیا هنوز هم تصور می‌فرمائید که آمریکا به خاطر جلب رضایت ایران اسلامی با رژیم‌صهیونیستی و فرانسه اختلاف پیدا کرده است؟!

4- و بالاخره امتیازاتی که اخیرا با توقف بخش قابل توجهی از فعالیت هسته‌ای کشورمان به حریف داده‌ایم و در گزارش آمانو به آن تصریح شده است، فقط با واژه «باج دادن» قابل توضیح است و این نگرانی جدی را دامن می‌زند که تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان بی‌آن که بخواهند یا متوجه باشند در این اقدام خسارت‌آفرین و غیرقابل توجیه از وسوسه‌های شیطانی اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که در پوشش مشاوره به آنان ارائه شده است، تاثیر پذیرفته باشند. جماعت فتنه‌گر یک بار در فتنه 88 با دست زدن به وطن‌فروشی و خیانت آشکار در پی تسلیم میهن اسلامی به بیگانگان بودند که از ملت بزرگوار ایران تودهنی سختی خوردند، از این روی هرگز دور از انتظار نیست که با نفوذ در نقاط پیرامونی دولت محترم اندیشه خیانت دیگری را در سر داشته باشند.

رسالت:تاملی در ابلاغ یک مصوبه

«تاملی در ابلاغ یک مصوبه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛دولت دهم در آخرین روزهای عمر خود در صدد برآمد بدهی‌های خود به بانک مرکزی را مستند به بند "ب" ماده 26 قانون پولی و بانکی کشور مصوب سال 51 تسویه یا به عبارتی تصفیه کند.

این قانون خاص در سه بند تکلیف سود و زیان حاصل از تغییر برابری نرخ مثبت و منفی ارز و طلا را در بانک مرکزی معین کرده بود و به دولت اجازه می‌داد مابه‌التفاوت ناشی از تسعیر نرخ ارز و طلا اگر زیان بود با صدور اسناد سر رسید معین برعهده خزانه جبران نماید و اگر این مابه‌التفاوت مثبت بود بانک مرکزی مبلغ مازاد را به خزانه واریز کند تا به حساب درآمد عمومی منظور شود.

مجلس با تصویب قانون لاحق تعیین تکلیف بدهی‌های ارزی "جلوی اجرای قانون سابق را گرفت و بند "ب" ماده 26 قانون پولی و بانکی کشور را نسخ کرد." بدون اینکه تکلیف مانده منفی یا مثبت این تغییرات را مشخص کند. مجلس با عبور از وظایف تقنینی خود وارد تعاریف علمی مالی و محاسباتی شد و درماده واحده قانون مذکور تصریح کرد "تفاوت ناشی از تسعیر دارایی‌ها و بدهی‌های ارزی بانک مرکزی که از تغییر نرخ برابری ارز، طلا و جواهر ایجاد می‌شود صرفا ناشی از ارزیابی حسابداری است و سود تحقق یافته تلقی نمی‌شود." لذا حکم کرد وجوه حاصل از مابه‌التفاوت ناشی از تسعیر دارایی‌ها و بدهی‌های ارزی تحت عنوان اندوخته‌ها در ترازنامه بانک مرکزی انعکاس یابد. مفهوم این کار آن شد که مابه‌التفاوت از صورت حساب سود و زیان بانک خارج شود و در ترازنامه بانک مرکزی انعکاس یابد. که چه بشود؟ خوب انعکاس بیابد چه شود؟! اکنون مابه‌التفاوت مثبت است. اگر منفی شد تکلیف چیست؟

همین قانون می‌گوید؛ "مانده این حساب صرفا بابت جبران زیان‌های احتمالی آتی بانک مرکزی ناشی از تغییر (کاهش) برابری‌های قانونی(تعسیر) قابل استفاده است. یعنی اگر "افزایش" بود ربطی به حساب سود و زیان ندارد و باید آن را از حساب سود و زیان خارج کرد و در ترازنامه ذیل حساب اندوخته‌ها انعکاس داد. اما اگر کاهش بود دوباره برگردد به حساب سود و زیان آنجاعمل شود! چرا؟ هیچ کس تا کنون در مجلس پاسخ این چرا را نداده است! لزوم پاسخگویی به این سئوال از آن جهت که این مبلغ در سرفصل حقوق صاحبان سهام در تراز درج می‌شود حائز اهمیت است.با افزایش قیمت ارز و طلا نهادهای اقتصادی چه در بخش دولتی چه در بخش خصوصی و عمومی بسیاری از بدهی‌های خود را صاف کرده‌اند و حتی برخی حق سنوات گذشته کارگران را هم داده‌اند! اما دولت به مفهوم خزانه به حکم جدید مجلس نمی‌تواند دست به آن بزند!

جناب آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم قانون مذکور را در 5 آبان ابلاغ کرد.بند "ب" ماده 26 قانون پولی و بانکی کشور مصوب 51 این مابه‌التفاوت را در آمد عمومی دولت تلقی می‌کند. که پس از تهاتر لاجرم باید به خزانه واریز شود در حالی‌که رئیس دولت سخن از خزانه خالی به میان آورده، معلوم نیست چگونه به این قانون رضایت داده است و می‌خواهد بخش عظیمی از درآمد عمومی را در یک سرفصل حساب مجعول ذیل حساب اندوخته‌ها در بانک مرکزی بلوکه کند!

بر فرض که تعریف جدید مجلس از تفاوت ناشی از تسعیر دارایی‌های ارزی متاثر از افزایش قیمت ارز درست باشد. آیا این تعریف و آن حکم در مورد طلا و مسکوکات هم صدق می‌کند؟!دولت نهم و دهم با تدبیر و هوشمندی ذخایر ارزی موجود در خارج از کشور را در یک برهه زمانی تبدیل به شمش طلا کرد و به داخل منتقل و در خزانه کشور متمرکز نمود. قمیت طلا در آن سال‌ها انسی 800 دلار بود. امروز طلا در خارج انسی 1385 دلار است اینکه ربطی به سیاست‌های ارزی و ریالی دولت و نیز قیمت طلا در داخل ندارد. آیا مابه‌التفاوت طلای انسی 800 دلار تا 1385 دلار هم سود تلقی نمی‌شود؟! اگر نمی‌شود چرا، اگر می‌شود این سود متعلق به کیست؟

مگر می‌شود مجلس وارد مباحث علمی در حوزه محاسبات مالی شود و حکم به یک قاعده بدون هیچ استثنایی بدهد. مگر می‌شود در مجلس رای‌گیری کنند و بگویند از امروز دیگر H2O فرمول آب نیست بلکه SO4H2 فرمول آب است. و این را در معرض رای‌گیری قراردهد؟ مجلس بی‌مهری با رئیس دولت گذشته داشته یا نداشته تمام شده است. امروز باید به دولت جدید یاری کرد تا با اتخاذ تصمیمات مقتضی برای حل مشکلات اقدام کند.

این چه بودجه‌ریزی و بودجه‌بندی است که اگر در طول سال کسری داشتیم هوار بزنیم و آبروی کشور را با دروغ "خزانه خالی" است، ببریم. و اگر مازاد درآمد داشتیم آن را بلوکه کنیم یا در حسابی غیر از حساب خزانه متمرکز کنیم به بهانه اینکه آن را برای جبران زیان‌های احتمالی ناشی از تغییر برابری قانونی (تسعیر) ذخیره کرده‌ایم بعد هم قانون پولی و بانکی را که یک قانون مادر است بی‌هیچ دلیلی تغییر دهیم.

قانون پولی و بانکی برای کاهش و جبران زیان‌های احتمالی تدبیر کرده است لزومی برای تدبیر جدید نیست.

آقای روحانی که قانون تعیین تکلیف بدهی‌های ارزی را اکنون ابلاغ کرده است می‌توانست لایحه اصلاح این قانون را ارائه کند و با احتساب این افزایش در مورد شمش طلا و سکو کات بخشی از درآمدعمومی مکتسبه از این طریق را در خزانه احیا و تمام یا بخشی از آن را به کسری بودجه در اصلاحیه بودجه 92 تخصیص دهد.

متاسفانه تیم اقتصادی دولت به این چنین تدابیری اعتقاد ندارد صرفا به این دلیل که شاید مردم فکر کنند تدابیر دولت گذشته درست بوده، از این کار پرهیز می‌کنند.

معلوم نیست چرا رئیس دولت یازدهم و برخی وزرا اصرار دارند گذشته مالی کشور را سیاه و تاریک نشان دهند و در سخنرانی‌های  خود به باز نشر آن اصرار دارند. این مقال را با پرسشی از تیم اقتصادی دولت و دستگاه نظارت مسئول به پایان می‌بریم، سئوال این است با اجرای این قانون 740 هزار میلیارد ریال در ذیل سرمایه 28 هزار میلیارد ریالی بانک مرکزی (1) تحت عنوان حقوق صاحبان سهام حسابدهی خواهد شد پرسش این است چگونه می‌توان پذیرفت حقوق صاحبان سهام در یک بنگاه اقتصادی در ابعاد بانک مرکزی کشور 5/26 برابر سرمایه آن بنگاه گردد بدون آنکه یک ریال سرمایه آن افزایش یابد!؟
1) تصویب‌نامه 56322/47460 مورخه 27/12/90 هیئت وزیران

سیاست روز:اصلاح‌طلبان تندرو سیاست زیر میز زدن

«اصلاح‌طلبان تندرو سیاست زیر میز زدن»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛اصلاح طلبان تندرو در جریان مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، آنچنان از خود ذوق زدگی نشان دادند که گویی هم اکنون است که روابط برقرار شود، مناسبات حسنه گردد، دشمنی‌های آمریکا علیه ایران از یاد برود و جنایاتی هم که علیه مردم ایران اسلامی شده فراموش شود.

این ذوق زدگی‌های اصلاح طلبان تندرو البته بیشتر از سوی تندروهای این طیف ادامه داشت و حتی طرف مقابل که نسبت به غرب ، آمریکا و ۱+۵ خوشبین نبود مورد انتقادات تند خود قرار می‌دادند که طیف اصولگرا و تندروهای آن مانعی بزرگ و سدی مستحکم مقابل دیپلماسی دولت تدبیر و امید است و نمی‌گذارند که این اقدامات به ثمر برسد.

تحلیلگران و رسانه‌های طیف اصولگرا همواره در تبعیت از فرامین و رهنمودهای رهبری ضمن دفاع و حمایت از تیم مذاکره کننده هسته‌ای و دستگاه دیپلماسی کشور در کنار آن با روشنگری‌های لازم درباره موارد بی اعتمادی به غرب و آمریکا هشدارها و زنگ خطرهای به هنگام را به صدا درآورده است.

این سیاستی که تحلیلگران و رسانه‌های طیف اصولگرا در پیش گرفته است، هوشیاری و هوشمندی آنها را نسبت به طرف مقابل نشان می‌دهد.

این روش، آنها را از فریب خنده‌ها و قهقهه‌های مستانه غرب دور می‌سازد و البته باعث می‌شود تا هشداری باشد تا دیگران هم فریب آن قهقهه‌ها را نخورند.

پر واضح است که در این چند روز گذشته و پس از برگزاری دو دور مذاکرات در ژنو با ۱+۵ ماهیت آشکار و رسوای آمریکا و غرب هر چه بیشتر و شفاف‌تر نمایان‌تر هم شده است.
هر چه جمهوری اسلامی ایران برای حل موضوع و مسئله‌ای که غربی‌ها برای ایران ساخته‌اند، در راه دیپلماسی و گفت‌وگو گام بر می‌دارد، از سوی غرب، سیگنال‌های منفی ارسال می‌شود.

حتی تا آنجا پیش می‌روند و سعی دارند تا عدم توافق در ژنو ۲ را به گردن ایران بیندازند. جان کری وزیر خارجه آمریکا در همین زمینه این ادعا را مطرح کرد که با واکنش وزارت خارجه روسیه و شخص لاوروف وزیر خارجه این کشور روبرو شد و این ادعای جان کری را تکذیب کرد و گفت که عامل اصلی به توافق نرسیدن در ژنو ۲ کشورهای غربی از جمله فرانسه و آمریکا بودند نه ایران.

حتی توافق ایران وآژانس برای بازدید از تأسیسات هسته‌ای وآب سنگین اراک هم که گامی برای اثبات عدم انحراف فعالیت‌های هسته‌ای صلح آمیز ایران است مورد توجه غرب قرار نگرفت.
این روند گرچه همچنان از سوی غرب علیه ایران ادامه دارد، اما صداهایی از سوی طیف اصلاح طلبان البته خاصه افراط ‌گرایان آن طیف به گوش می‌رسد که تازگی دارد.

آنها که پیش از این القاء می‌کردند که در ۸ سال گذشته تیم مذاکره کننده هسته‌ای هیچ گامی در راستای حل و فصل مسائلی از جمله موضوع هسته‌ای میان ایران و غرب برنداشته و حتی عامل فشارها، تهدیدات و تحریم‌ها را هم نوع مذاکرات اعلام می‌کردند. اکنون که خود را از همه محق‌تر و صالح‌تر می‌دانند پیشنهاد‌هایی را مطرح می‌کنند که حتی رادیکال‌ترین افراد و گروه‌ها هم شاید چنین پیشنهادی را مطرح نکنند.

این پیشنهاد‌هایی که از سوی اصلاح طلبان مطرح می‌شود در حالی است که حتی آنها تحمل چند بیلبورد در سطح شهر تهران و مشهد را هم نداشتند و فشارهای سیاسی و رسانه‌ای آنها باعث شد تا این بیلبوردها با مضمون صداقت آمریکایی برچیده شود.

پیشنهاد ترک مذاکرات از سوی تیم ایرانی حتی توسط طیف اصولگرا هم مطرح نشده است اما این پیشنهاد از سوی روزنامه و شخصی مطرح می‌شود که هر دو گرایش سیاسی اصلاح طلبی دارند.
تصورش را بکنید اگر چنین پیشنهادی از سوی روزنامه و شخصیت اصولگرا مطرح می‌شد دولت، ‌وزارت خارجه و رسانه‌های اصلاح طلب چه واکنشی از خود نشان می‌دادند!؟

اما مهمتر از آن پرداختن به همین پیشنهاد مشکوک و شیطنت آمیز است. کسی که پیش از این اعتقاد داشت «البته نمی‌توان نسبت به این مساله بی‌توجه بود که برخی از تحرکات داخلی امکان دارد شرایط دشواری را برای دولت به وجود بیاورد و بعید نیست که مخالفان جریان اعتدال شرایطی را موجب شوند تا دولتمردان نتوانند آنطور که باید با همتایان اروپایی خود به مذاکره بپردازند.»

چگونه است که اکنون می‌گوید و می‌نویسد؛ «یک پیشنهاد روشن، برای مذاکره ‌کنندگان هسته‌ای دارم و آن اینکه زیر بار هرگونه فشار و تحمیل جدید نروید، اگر فشار آوردند، مذاکرات را ترک کنید. دلیلی ندارد زورگویی غرب با لبخند ما مواجه شود.»

شاید نخست همه فکر کنند که چه موضع انقلابی و قاطعی!؟ آن هم از سوی یک شخصیت و روزنامه اصلاح طلب!؟ شاید متوجه شده‌اند که دیگر نمی‌توان کار را با مذاکرات پیش برد و باید زد زیر میز مذاکرات!

این برداشت اولیه و ساده‌ای از چنین پیشنهاد و تحلیل است. اما عمق ونتیجه عمل به این پیشنهاد چه خواهد بود؟ فضای منفی رسانه‌ای در خارج علیه ایران شکل می‌گیرد و باعث می‌شود تا هر آنچه که تاکنون رشته شده پنبه شود. باعث می‌شود غرب وآمریکا از این فرصت نهایت استفاده را ببرد و اثبات کند که ایران قابل اعتماد نیست.

نتیجه این پیشنهاد بسیار بدتر از آن هم خواهد شد. رژیم صهیونیستی که اکنون خود را بازنده عرصه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران می‌داند شادمان از این اتفاق پایکوبی خواهد کرد و خود را پیروز میدان تلقی خواهد نمود.

اگر خواسته چنین تحلیلگران و پیشنهاد دهندگانی چنین نتیجه ای است که باید هم به آن شک کرد و آن را شیطنت آمیز دانست.

جمهوری اسلامی ایران همواره با حضور در مذاکرات اثبات کرده است که ضمن اقتدار و پایبندی به اصول و اهداف به حق خود پای میز مذاکرات خواهد نشست و از حقوق خود دفاع خواهد کرد.

 سیاست ایران و تیم هسته‌ای و دستگاه دیپلماسی کشور باید این باشد که کاری کند طرف غربی عصبانی شود مذاکرات را ترک کند. زیر میز زدن در عالم سیاست یعنی «کم آوردن» در حالی که ایران به خاطر محق بودن در مسائل هسته‌ای و تحریم‌های غیر قانونی که علیه کشور اعمال می‌شود هیچگاه زیر میز نمی‌زند و بازی را هم به هم نخواهد زد اگر قرار است در این مذاکرات کسی زیر میز بزند این طرف غربی است که اگر توافقی صورت نگیرد باید منتظر این کار از سوی آنها باشیم.

سیاست زیر میز زدن و بازی را به هم ریختن انگار در قاموس اصلاح طلبان نهفته است چون آنها در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ هم همین کار را کردند و باعث فتنه ۸۸ شدند.
 
وطن امروز:سخنی با وزیر ورزش

«سخنی با وزیر ورزش»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد آخوندی است که در آن می‌خوانید؛بالاخره چهارمین وزیر پیشنهادی دولت یازدهم برای وزارت ورزش و جوانان دیروز از مجلس رای اعتماد گرفت و دکتر گودرزی به عنوان دومین وزیر ورزش کار خود را در ساختمان سئول آغاز کرد. در آغاز راه چند نکته‌ای با وزیر جدید ورزش مطرح می‌کنیم و برای وی و همکارانش آرزوی توفیق داریم:

1- پس از دو انتصاب اشتباه در دولت دهم در سازمان تربیت بدنی و بعد در وزارت ورزش، متاسفانه اوضاع ورزش بسیار نامطلوب و نابسامان است. هر دو نفری که در دولت دهم سکان ورزش را در دست داشتند به علت عدم آشنایی و نیز عدم علاقه قبلی به حوزه ورزش یکی از ضعیف‌ترین دوران تاریخ ورزش را رقم زدند و با تصمیمات غیرکارشناسی و عجیب و غریب علاوه بر اینکه موجبات نارضایتی خانواده بزرگ ورزش را فراهم کردند بسیاری از قدم‌های برداشته شده طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب برای توسعه ورزش را متوقف کردند یا به عقب برگرداندند که شاید یکی از نمونه‌های آن عزل افراد براساس سلیقه‌های شخصی و در نتیجه از دست رفتن ده‌ها پست بین‌المللی ورزش که با سال‌ها تلاش برای کشور به دست آمده بود، باشد. به هرحال آقای گودرزی در حالی سکان ورزش را به دست می‌گیرد که خانواده بزرگ ورزش با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کند و مشکل بی‌پولی که این روزها بلای جان ورزش شده بسیاری از فعالیت‌های داخلی و بین‌المللی را به تعطیلی کشانده است. به نظر می‌رسد برای بازگرداندن دوباره روحیه نشاط و سرزندگی به خانواده ورزش، باید برنامه ویژه‌ای در نظر گرفته شود تا همه کسانی که در حرکت رو به پیشرفت ورزش نقش دارند با تمام توان و روحیه‌ای قوی برای رشد و اعتلای ورزش و افتخارآفرینی در میادین بین‌المللی قدم در میدان کار و تلاش بگذارند.

2- یکی از مسائل مهمی که وزیر جدید ورزش با آن روبه‌رو است رویدادهای بین‌المللی ورزش در چند سال آینده است. مسابقات فوتبال جام‌جهانی برزیل،‌ بازی‌های آسیایی کره‌جنوبی و المپیک برزیل مهم‌ترین رویداد‌های ورزشی در چند سال آینده است که نیازمند توجه و عنایت ویژه نه‌تنها وزیر ورزش که همه دولت است تا خاطرات شیرین بازی‌های آسیایی چین و المپیک لندن بار دیگر برای مردم عزیز ایران تکرار شود. وزیر ورزش باید به کمک همه کارشناسان ورزش کشور، اساتید دانشگاه‌ها و اهالی رسانه و با همکاری و هماهنگی کمیته ملی المپیک و فدراسیون‌های ورزشی برنامه‌ای دقیق و جامع برای حرکت به سوی حضوری موفق در این رقابت‌ها تدوین و به مرحله اجرا بگذارد.

3- یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی که آقای گودرزی با آن روبه‌رو است انتخاب همکاران است. معمولا در این ایام افرادی که همواره در ورزش بوده‌اند و در طول این سال‌ها چندان هم برای ورزش کشور موثر نبوده‌اند، آفتابی می‌شوند و خود را ناجی ورزش کشور معرفی می‌کنند. حتما وزیر ورزش به علت ارتباط با قشر دانشگاهی مطلعند که هزاران کارشناس علاقه‌مند و متخصص در بدنه ورزش کشور وجود دارد و نیز صدها فارغ‌التحصیل ورزش که می‌توانند ورزش کشور را به پیش برند و البته مدیران باسابقه‌ای که در فدراسیون‌ها و هیات‌های ورزشی با علاقه و پشتکار در حال فعالیت و تلاش هستند. بنابراین شاید به جرات بتوان گفت که بدنه کارشناسی امروز ورزش با اندکی تقویت و تغییر می‌تواند ورزش کشور را به اهداف خود برساند. در این مسیر عدم ورود و دخالت سیاسیون و برخی آقازاده‌ها که از ابتدای دولت یازدهم خود را آماده یکه‌تازی در محیط ورزش کرده‌اند، اهمیت ویژه‌ای دارد.

4- نکته آخر اینکه محیط ورزش کشور متاسفانه بسیار به حواشی مختلف آلوده است. همچنین به علت زنده بودن ورزش، هیجانات نیز در آن زیاد است ضمن اینکه عده‌ای با برنامه فضای ورزش را متشنج نشان می‌دهند تا به اهداف و منافع خود دست یابند. همه این مسائل موجب می‌شود تا وزیر محترم ورزش تلاش کند فضای ورزش را به سوی فضایی آرام و سرشار از دوستی‌ها و تعامل هدایت کند تا در سایه این آرامش، ورزش نفسی تازه بکشد و افتخارآفرین باشد. البته این به سعه صدر بالا و تحمل ناملایماتی که همیشه در ورزش بوده، نیاز دارد. امیدواریم مدیریت جدید ورزش بتواند به کمک همه اهالی ورزش به توفیقاتی درخور نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دست یابد.  

تهران امروز:فرانسه به‌دنبال چیست؟

«فرانسه به‌دنبال چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛سفر فرانسوا اولاند رئیس‌جمهوری فرانسه به فلسطین اشغالی در حالی صورت می‌گیرد که اتحادیه اروپا اخیرا از روند گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین توسط کابینه افراطی بنیامین نتانیاهو به‌شدت انتقاد کرده است. اولاند که بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها به‌دلیل عملکرد نامناسب درمسائل اقتصاد داخلی و سیاست خارجی به‌شدت مورد نفرت مردم فرانسه قرار گرفته تلاش می‌کند تا پشتیبانی لابی صهیونیستی را نسبت به خود جلب کند. این سفر در شرایط خاص حاکم بر منطقه وجهان و تحولاتی صورت گرفته که این تحولات در شکل‌گیری یک شطرنج سیاسی جدید در عرصه‌های سیاسی بین‌المللی ومنطقه‌ای موثر بوده است.

یکی از این عوامل که در بروز شکاف میان فرانسه و آمریکا تاثیرگذار بوده موضوع جاسوسی آمریکا علیه رهبران اتحادیه اروپا و به‌طور مشخص فرانسه بوده است. این امر به شکل‌گیری یک بلوک‌بندی جدید در منطقه میان رژیم صهیونیستی، فرانسه ورژیم عربستان منجر شد که عامل آن موضوع هسته‌ای ایران و بحران سوریه است.

شکست عربستان ورژیم صهیونیستی در سرنگونی نظام سوریه وپیشرفت مذاکرات اخیرایران وکشورهای 5+1 در ژنو به شکل‌گیری یک جبهه عربی- عبری علیه جمهوری اسلامی منجر شد. عربستان سعودی،قطر وترکیه همزمان با آغاز بحران سوریه در فوریه سال 2011 یک مثلث تخریبی را علیه این کشور تشکیل دادند و قطر وعربستان تاکنون 36 میلیارد دلار کمک مالی و تسلیحاتی در اختیار گروه‌های تروریستی سلفی- تکفیری قرار دا ده‌اند.

با گذشت حدود 33 ماه از بحران سوریه و پدیدار شدن آثار شکست در میان گروه‌های تروریستی، طرح مشترک رژیم صهیونیستی،عربستان،قطر و ترکیه برای سرنگونی نظام بشار اسد با شکست مواجه شد. هدف از سرنگونی نظام سوریه، قطع محور تهران، دمشق، بیروت و حذف مقاومت اسلامی از عرصه مبارزاتی لبنان و فلسطین بود اما مقاومت نظام سوریه در برابر توطئه‌های خارجی نقشه عربستان ورژیم اسرائیل را نقش بر آب ساخت.

طولانی شدن پروسه سرنگونی نظام سوریه به فروپاشی مثلث تخریبی ترکیه،قطر و عربستان منجر شد زیرا حوادث مصر و کودتای ارتش این کشور علیه اخوان‌المسلمین به بروز شکاف در دیدگاه منطقه‌ای این 3 کشور منجر شد. از سوی دیگر اصرار عربستان ورژیم صهیونیستی برای سرنگونی نظام سوریه با رویکرد اخیر آمریکا که خواهان یافتن راه‌حلی سیاسی برای بحران سوریه است کاملا تفاوت دارد. در عین حال جاسوسی اخیر دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا علیه سران اتحادیه اروپا موجب بروز اختلاف شدید میان فرانسه و آمریکا شد ولذا فرانسه در صدد یارگیری جدیدی در خاور میانه برآمده است. بندر بن سلطان رئیس سازمان اطلاعات عربستان اخیرا اعلام کرد که کشورش درصدد فاصله گرفتن از آمریکا ونزدیک شدن به فرانسه و روسیه است.

انتقاد بی‌سابقه جفری فلتمن معاون سابق وزیر خارجه آمریکا ودستیار فعلی دبیر کل سازمان ملل از رژیم عربستان مبنی بر اینکه این رژیم نقشی کاملا تخریبی در مسائل منطقه ولبنان دارد به افزایش تنش‌های سیاسی میان عربستان وآمریکا منجر شد.تماس تلفنی اخیر روسای جمهوری اسلامی ایران وآمریکا و ملاقات وزرای خارجه دو کشور در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل خشم عربستان سعودی را برانگیخت.

در همین حال دستیابی ایران و کشورهای 5+1 به یک راه‌حل سیاسی برای موضوع هسته‌ای ایران موجب شد تا عربستان برای تخریب روند مذاکرات ژنو یک جبهه عربی – عبری را تشکیل دهد. نزدیک شدن غیرقابل توجیه عربستان به رژیم صهیونیستی ودر خواست دو رژِیم از فرانسه برای توقف روند مذاکرات ژنو میان ایران و 5+1 نشان می‌دهد که عربستان ورژیم اسرائیل از همه توان سیاسی،مالی ورسانه‌ای خود برای منع آمریکا از نزدیک شدن به ایران استفاده کرده‌اند. لذا سفر فرانسوا اولاند رئیس‌جمهوری فرانسه به فلسطین اشغالی در چارچوب پیشرفت موضوع هسته‌ای ایران وتشکیل یک مجموعه جدید منطقه‌ای با محوریت فرانسه وشرکت رژیم‌های عربستان و اسرائیل قابل تجزیه و تحلیل است. به‌همین دلیل فرانسه،عربستان ورژیم اسرائیل تلاش می‌کنند تا از رهگذر استفاده از ظرفیت‌های فرانسه شرایطی فراهم کنند تا از حل بحران سوریه و موضوع هسته‌ای ایران از راهکارهای سیاسی جلوگیری کنند.

اما تا چه حد فرانسه و رژیم‌های اسرائیل و عربستان موفق خواهند شد تا از حل دو موضوع مهم جهانی یعنی بحران سوریه و موضوع هسته‌ای ایران از طریق سیاسی جلوگیری کنند قطعا توان و هوشمندی وقدرت مانور تیم مذاکره‌کننده ایرانی می‌تواند در خنثی‌کردن توطئه‌های مشترک جبهه عربی – عبری نقش مهمی ایفا کند.

آفرینش:کودکان خیابانی و آینده‌ای ناخوشایند

«کودکان خیابانی و آینده‌ای ناخوشایند»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛"کودکان کار، کودکان خیابانی یا بی سرپرست" دربرگیرنده طیفی از بچه‌های این مرز و بوم است که به سبب ناهنجاری های جامعه، زندگی خود را در خیابان‌ها و با اشتغال به برخی شغل‌های کاذب، سخت یا بزه، سپری می‌کنند. البته برخی معتقدند میان کودکان کار و کودکان خیابانی باید تفاوت قائل شد، اما ماهیت اصلی قضیه که همان جداشدن این بچه‌ها از کانون خانواده و سرگردان شدن به محیط پرخطرجامعه می‌باشد تغییری نمی کند.

این قشردرپی ناهنجاری‌های دیگری همچون طلاق، اعتیاد والدین، بی سرپرستی و امثالهم به وجود آمده و خود مولودی ناهنجارگردیده است. جدای از پرداختن به موارد ذکرشده، باید این کودکان را از قرار گرفتن درچرخه باطلی که جز انحطاط و سقوط درآن چیزی متصورنیست نجات داد. بی اهمیتی به این قشرآسیب پذیر باعث می‌شود تا آنها دراین فضای مسموم رشد کنند و با گرفتارشدن در باتلاق آسیب‌های اجتماعی، تبدیل به ناقل بیماری گردند.

واقعیت این است که کودکان خیابانی جزئی از این جامعه هستند و مسلماً باگذر زمان نیازهایشان با آنها رشد خواهد کرد. نیازبه درآمد بیشتر، نیاز به همسر، نیاز به تشکیل خانواده و داشتن فرزند، نیاز به تهیه مسکن و... ازجمله خواسته‌هایی است که هرانسانی طالب آنهاست. لذا فراهم نبودن شرایط برای دست یابی به این خواسته‌ها، این قشر را که ازکودکی در معرض آسیب‌های گوناگون قرار داشته، وارد مرحله‌ای ازخطرات و بزه کاری‌های غیرقابل پیش بینی می نماید که ممکن است بهارجوانی آنها را خزان کند.
    
از سوی دیگر بی توجهی به این کودکان سبب شده تا آنها از سوی افرادی سودجو مدیریت شوند. شغل‌های کاذبی که اکثر این کودکان دارند توسط افراد خاص تعبیه وکنترل می‌شود، که سود کلان مالیش به جیب آنها و ناهنجاری‌های اجتماعی آن گریبان گیر این کودکان می گردد.

لذا باید در ساماندهی کودکان کار و خیابانی جدای از اقدامات تبلیغاتی، فکری اساسی برای نجات آنها از دامن بلایای مختلف نمود. پذایرایی از این کودکان در روزهای مشخص و حضور درمیان آنها در مکان ‌های لوکس کار بدی نیست اما باید برای حل مشکلات آنها چاره‌ای اساسی یافت.

مشکل اصلی این کودکان و سرحلقه اکثر مشکلات اجتماعی، بحث آموزش صحیح می‌باشد. دورماندن کودکان کار یا کودکان خیابانی از آموزش‌های اولیه و سطح پایین سواد باعث ناپختگی دردوران جوانی آنها می گردد. سطح آموزش موجب باروری عقلی افراد در تشخیص خطرهای پیش رو می گردد. لذا هرچه آموزش و آگاهی افراد پایین تر باشد احتمال گرفتارشدن آنها درمعضلاتی چون اعتیاد، عدم توانایی اداره خانواده، طلاق، تن دادن به اقدامات خلاف قانون و... بیشتر خواهد بود.

نکته بعدی عملکرد ضعیف برخی دستگاه‌ها در به عهده گرفتن مسئولیت این کودکان می‌باشد. گاهی اوقات شهرداری یا نیروی انتظامی درپی برخورد و جمع آوری این کودکان برمی آیند و گاهی سازمان‌های حمایتی همچون کمیته امداد و یا بهزیستی؛ اما مشخص نیست که نهایتاً وظیفه ساماندهی به اوضاع این کودکان برعهده کیست!. هرکدام از سازمان‌های یادشده از بودجه‌های کلانی برخوردارند، اما مشکل اینجاست که مشخص نیست که هرکدام از آنها چه مسولیتی درقبال این کودکان دارند.

ماشاهد هستیم که برخی دستگاه‌ها و نهادهای داخلی ما درسرو سامان دادن به بخشی از کودکان بی سرپرست در کشورهای همسایه همت گماشته‌اند، اما هنوز فکری اساسی به حال وضعیت نابسامان کودکان خیابانی در کشورمان نشده است.

شاید بارها دیده باشید که پشت چراغ قرمزها به یکباره چند مامور برای جمع آوری این کودکان اقدام کرده و با زور آنها را به ماشین مخصوص کشانده و به کمپ‌هایی منتقل می کنند. اما مهم این جاست که در این کمپ‌ها چه خدماتی به این کودکان ارائه خواهدشد و درراستای آموزش آنها چه اقداماتی انجام می‌گیرد. متاسفانه به سبب کمبود بودجه و امکانات اکثر این کودکان پس مدتی مراقبت مجدد به دامن خیابان‌های شهر باز می گردند و تمام اقدامات انجام شده در راستای آموزش صحیح زندگی به آنها ازبین می‌رود.

آنچه مسلم است این قشراز کودکان گرفتار بی عدالتی‌هایی از سوی خانواده و سپس اجتماع گردیده‌اند و این اجحاف به آنها موجب بازماندشان از ادامه یک زندگی عادی می‌گردد. لذا توقع می رود برای آنها از سوی دولت و نهادهای حمایتی و شهری، برنامه‌ای مشخص درنظر گرفته شود و لااقل تا آنجا که درتوان هست از هدر رفتن عمر و انرژی این فرزندان کشورمان جلوگیری شود.

حمایت:چرا لیبی می‌سوزد؟

«چرا لیبی می‌سوزد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛لیبی سرزمینی است که تاریخی پر فرازونشیب را سپری کرده است؛ زمانی تحت استعمار غرب از جمله ایتالیا و انگلیس قرار داشت و زمانی نیز با محوریت قذافی خود را در مقابله با غرب معرفی می‌کرد و تلاش داشت تا به رهبری جهان عرب دست یابد. لیبی با برخورداری از منابع نفتی عظیم و نیز وسعت سرزمینی و در این حال جمعیتی به نسبت کم ( 8 میلیون نفر) تلاش کرده است تا از اوضاع موجود برای رسیدن به اهداف خود در آفریقا و جهان عرب و حتی در سراسر جهان بهره‌ گیرد به گونه‌ای که رویاهای قذافی را نیز تحقق این امر تشکیل می‌داد.

در سال 2011 مردم لیبی تحت تاثیر قیام‌های مردمی در سایر کشورهای عربی برای پایان دادن به 44 سال حکومت معمر قذافی حرکتی اعتراضی را آغاز کردنداما بر خلاف سایر قیام‌های مردمی دیری نپایید که این قیام به درگیری مسلحانه مبدل شد.

سرانجام قذافی در اقدامی مشکوک به قتل رسید تا لیبی دورانی نو را آغاز کند. هر چند مطالبه مردم لیبی را تشکیل کشوری مستقل و آزاد با محوریت اجرای شریعت اسلامی تشکیل می‌داد، این کشور در نهایت گرفتار یک چالش بزرگ شد و آن سهم‌خواهی جریان‌های سلفی، کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای عربی از آینده این کشور بوده است.

البته نباید خواسته‌های قبیله‌ای و نقش صهیونیست‌ها را نیز در این تحولات نادیده گرفت. نتیجه تقابل‌ها و البته ائتلاف‌ها میان این جریان‌ها موجب شد تا لیبی در سراشیبی سقوط قرار گیرد.

بحران‌های امنیتی و از آن بالاتر سوق یافتن لیبی به تجزیه و چند پاره شدن از پیامد‌های این تحولات است. امروز کارنامه لیبی را چنین می‌توان تعریف کرد: کشوری که آرامش از آن رخت بربسته است و دیکتاتوری و خودکامگی قدافی جای خود را به ناامنی، سهم‌خواهی‌های سیاسی، جنگ‌های قبیله‌ای و تحرکات سلفی‌ها برای کسب قدرت و در نهایت رقابت گسترده کشورهای غربی برای سلطه بر این کشور تشکیل می‌دهد. کشورهایی که از یک سو چشم به منابع نفتی لیبی دوخته‌اند و از سوی دیگر به دنبال حضور گسترده‌تر در طرح‌های به اصطلاح بازسازی این کشور هستند.

بازسازی‌ای که درآمدهای سرشاری برای غرب به همراه دارد در حالی که این استعمارگری را با نام کمک به بازسازی لیبی توجیه می‌کنند. ناآرامی‌های روزهای اخیر لیبی را نیز می‌توان برگرفته از همین تحولات دانست؛ بحرانی که در نهایت یک قربانی دارد و آن مردم لیبی و یکپارچگی این کشور است در حالی که هر کدام از مدعیان یعنی سلفی‌ها، برجای ماندگان دوران قذافی، برخی کشورهای عربی و غربی و صهیونیست‌ها برای کسب منافع بیشتر حاضر به نابودسازی تمام لیبی و کشتار مردم این سرزمین هستند.

شرق:دیپلماسی کاسبکاری و منتقدان فرانسوی

«دیپلماسی کاسبکاری و منتقدان فرانسوی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته (‌26 آبان 92) ساعت سه بعدازظهر به وقت تهران، در کانال پنج تلویزیون فرانسه شاهد میزگردی با حضور «دومینیک دوویلپن» با کارگردانی روزنامه معتبر لوموند بودم. «دوویلپن» که صدارت و وزارت خارجه فرانسه را در دولت «گلیست» آن کشور در کارنامه دارد، سیاست مسدودکننده‌ای را که لوران فابیو وزیرخارجه کنونی آن کشور در مذاکرات اخیر ژنو در برابر ایران در پیش گرفت به‌شدت مورد حمله قرار داد و آن را اشتباهی قطعی و به زیان فرانسه دانست! وی چندی پیش که موضوع حمله نظامی به سوریه بسیار داغ شده بود نیز چنان اقدامی را بسیار خطرناک و غلط دانسته بود.

وزیر خارجه سابق فرانسه در این میزگرد با اشاره به موضع خودش به‌عنوان یک گلیست گفت: دیپلماسی گلیست‌ها همواره برپایه مذاکره و مصالحه و پراگماتیسم یعنی واقع گرایی قرار داشته است (لابد پایان‌دادن به جنگ الجزایر را نباید فراموش کرد) و از رفتار غلط لوران فابیو ابراز حیرت کرد و او را که مدعی سوسیالیسم است از هر دست‌راستی، دست‌راستی‌تر نامید. در پاسخ به اینکه شاید این کار او در حمایت از اسراییل بوده است گفت: صلح حتی برای اسراییل نیز مفیدتر از بن‌بستی است که می‌تواند منجر به جنگی شود که برای همه ازجمله اسراییل آثار وخیمی به بار آورد. دوویلپن درباره سوریه نیز با اشاره به «کنفرانس طائف» که منجر به مصالحه‌ای در لبنان شد که به جنگ خانگی آن کشور پایان داد، گفت: در سوریه نیز باید کنفرانسی به منظور پیداکردن راه‌حل و مصالحه برگزار شود.  این در حالی است که «لوران فابیو» چندی پیش هرگونه مذاکره‌ای را با دولت سوریه مشروط به برکناری بشار اسد کرده بود.

وزیر خارجه دولت شیراک همچنین در پاسخ به عملکردهای حاد دولت سوریه گفت: اینگونه مانع‌تراشی‌ها و بهانه‌جویی‌ها موجب تداوم کشتار و آوارگی مردم می‌شود ‌و چه مانعی دارد اگر در آن کشور نیز مانند لبنان نوعی تقسیم‌بندی قومی در چهار بخش صورت گیرد و مردم از این وضع ناهنجار نجات یابند. دوویلپن گفت: برای فرانسه دو راه وجود دارد: یکی سازش و مصالحه و دیگری شدت عمل که در واقع هر دو عملکرد در فرانسه سابقه دارد. سخنان دوویلپن روی‌هم‌رفته بسیار عقل‌گرایانه و اعتدالی و منطقی بود و با توجه به انتقاداتی که از هر سو نسبت به عملکرد لوران فابیو، حتی از سوی آمریکایی‌ها شده است، به احتمال قوی در موضع‌گیری فرانسه در دور بعدی مذاکرات موثر خواهد بود.  در خاطره ایرانیان، فرانسه همواره یادآور دو جنبه دوستی و بی‌وفایی بوده است.

نفوذ عمیق فرهنگی فرانسه در ایران، در مقابل رنجیدگی‌های ملی از روس و انگلیس، ارزشی دارد که ازدست‌دادن آن برای فرانسه حتی از زیان ازدست‌رفتن بازار «پژو - سیتروئن» و شرکت فرانسوی نفت و گاز «توتال» هم بیشتر است. کارگران شرکت ورشکسته پژو باید از گاف نسنجیده و رفتار دن‌کیشوتی لوران فابیو بیش از هر چیز نگران آینده خودشان باشند که در صورت سازگاری با ایران می‌توانست طور دیگری رقم بخورد.

مدیران توتال نیز که با پیشدستی همین چند روز پیش بی‌تابی خودشان را برای بازگشت نشان داده بودند، اکنون باید منتظر واکنش ایرانیانی باشند که از فرانسه انتظار دارند در سیاست پیرو اندیشمندانی مانند «مونتسکیو» و «دوتوکویل» باشند نه رفتار عناد‌آمیز لوران فابیو که «نان به نرخ روز» بودن را تداعی کرده و کاسبکارانه، فروش اسلحه به عربستان و سرمایه‌گذاری‌اش در پژو را مدنظر قرار داده و اتهام دیپلماسی بدنامی را به فرانسه وارد می‌کند.

این مساله بیش از آنکه یادآور محله وزارت خارجه فرانسه در «که دورسه» باشد، یاد آور عملکردی به اصطلاح «پیگالی» است ‌که زمانی آغوش به روی صدام حسین می‌گشاید و زمانی همدمی قذافی را پاس می‌دارد!  بگذارید در پایان، خاطره‌ای شخصی را هم بازگو کنم. در زمان جنگ عراق و ایران، دولت سوسیالیست «میتران» که جانب صدام حسین - از دید پیگالی لابد سوسیالیست‌ها – را گرفته بود هواپیماهای «اگزوسه» و موشک‌های «سوپراتاندای» خود را «با خلبان فرانسوی» به صدام کرایه داده بود.

 و برای هنرنمایی که لابد یادآور موشکی بود که در جنگ آرژانتین و بریتانیا آن کشتی بریتانیایی را غرق کرد، موشکی حرارت‌یاب به نیروگاه نکا شلیک کرد که وارد دودکش عظیم آن کارخانه شد. خوشبختانه آن موشک در میانه راه از شدت حرارت درون دودکش منفجر شد و من شاهد زنده آن دودکش مخروبه‌ام! ‌اگر آن بمب در مقصدش در کف نیروگاه منفجر می‌شد، گذشته از فاجعه‌ای صنعتی و مالی، صدها نیروی انسانی را تلف می‌کرد! که البته سیاست پیگالی به این چیزها نمی‌اندیشد.  آقای فابیو! ما آن حادثه را به یاد داریم و شما هم به یاد داشته باشید که ‌ما در ایران مثالی داریم که می‌گوید: «شتر، مرده‌اش هم از خر، بزرگ‌تر است».

ابتکار:مصاحبه ای که از آن برداشت توهین شد!

«مصاحبه ای که از آن برداشت توهین شد!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛روز 20 آبان 92 مصاحبه ای چالشی با دکتر صادق زیباکلام در روزنامه ابتکار منتشر شد و این مصاحبه همچون دیگر مواضع دکتر زیباکلام موجی از واکنش‌ها را به دنبال داشت. آنچه این مصاحبه را پر حاشیه ساخت و موجب عذرخواهی مصاحبه شونده گردید عبارتی بود که ایشان در دفاع از پاک دستی دکتر توکلی بکار بردند. دکتر زیباکلام در جایی از مصاحبه در پاسخ به شبهات پیرامون مصونیت‌های آهنین ایشان و شبهه ی بهره مندی از حمایت‌های معنوی دکتر توکلی، فرمودند: اگر یک سند دال بر سوء استفاده توکلی از بیت المال ارائه نمایند من اسمم را پریچهر می‌گذارم و لباس زنانه به تن می‌کنم... این عبارت در فضای مجازی موجی از اعتراض را بر انگیخت و کامنت‌های اعتراضی بسیاری گذاشته شد. حجم بالای اعتراضات موجب گردید تا این استاد دانشگاه متواضعانه عذر خواهی نماید و عذر تقصیر بطلبد ولی برای توجیه تقصیر خود به فضای مصاحبه اشاره ای داشتند و ادعا کردند که مصاحبه شبیه محاکمه و بازجویی بود. در اینجا چند نکته لازم به تذکر است:

1-حقیقت این است که دکتر صادق زیباکلام از آن دسته شخصیت‌های فکری، دانشگاهی است که خودش می‌باشد و صراحتش در بیان مواضع، آرایش موافقین و مخالفینش را شکل می‌دهد. او به رغم این که به ادعای خود جزو هیچ گروه و حزبی نیست ولی بسیار پر انرژی و پر کار در ساحت عمومی سیاست حاضر می‌شود. دکتر زیباکلام فعالیت خود را معطوف به قدرت نمی‌داند و برای خوشایند این و آن هم نیست و جالب است که بهترین اوقاتش را نشستن در گوشه ای و نوشتن در تنهایی ذکر می‌کند. اما او سالهاست که یکی از پرکارترین شخصیت‌های دانشگاهی در ساحت عمومی بحساب می‌آید. همچون یک عضو تشکیلاتی و سیاسی، دانشگاه به دانشگاه سفر می‌کند، مناظره می‌کند، تشویق می‌شود، فحش می‌شنود با روزنامه‌ها مصاحبه می‌کند، مقاله می‌نویسد گاهی در یک روز در چند روزنامه همزمان مقالات او منتشر می‌شود و... این همه انرژی و پر کاری از این شخصیت خود جای ابهام و شبهه است که در آن مصاحبه محور بخشی از سؤالات بود.

2-صراحت زیباکلام در بیان مواضع و تفاوت نگاهش به مسائل و سنت شکنی اش در پیشگویی مسائل از او شخصیتی خاص و متفاوت ساخته است. او در پیشگویی‌ها اصل پیش بینی ناپذیر بودن مسایل سیاسی را نقض می‌کند و اصولی را که در دانشگاه به دانشجویان یاد می‌دهد خود در ساحت عمومی نادیده می‌گیرد.

3-عدم انتسابش به جریان‌های سیاسی، ابهام در خصوص چهار چوب فکری اش را تشدید می‌کند. او خود را اصلاح طلب مصطلح نمی‌داند و به رغم خویشاوندی سببی با یکی از چهره‌های شاخص اصولگرا به هیچ وجه با منطق آن جریان سازگار نیست و مورد بیشترین هجمه و حمله از این اردوگاه است ولی مصونیتش در بیان مواضع حداکثری، تردید‌ها را بر می‌انگیزد.

4-او یک شخصیت آکادمیک است که برای خود رسالت روشنفکری و اصلاح طلبی قائل است ولی در فرم و قالب‌ها نمی‌گنجد. گاهی در داوری راه پوپولیستی پیش می‌گیرد. چهره ی دانشگاهی اش با شخصیت ژورنالیستی اش همچون نسبت فکری اش با برادر خونی اش یعنی سعید زیباکلام، بیگانه بیگانه می‌باشد.

5-همه آنچه در پیرامون این شخصیت متفاوت و محترم گفته آمد دلیل آن شد تا مصاحبه ای متفاوت حول ابهامات شخصیتی خود دکتر زیباکلام در روزنامه ابتکار ترتیب داده شود. اینکه چرا ایشان تعبیر به بازجویی و محاکمه کرده اند شاید به دلیل جدی بودن و غیر تشریفاتی بودن مصاحبه بوده است. اصولاً مصاحبه ی معطوف به کشف حقیقت شباهت زیادی از نظر روش به محاکمه و بازجویی دارد ولی تفاوت در هدف می‌باشد. اگر چه جمع شرکت کننده‌ها در مصاحبه زیاد بودند ولی فضای مصاحبه خودمانی بود و البته چالشی بودن آن موجب طرح سؤالات متعدد می‌شد.

6-جمله ای که ایشان بکار بردند موجب تأمل سوال کننده شد و باعث شد که مصاحبه کننده‌ها با تعجب از جناب استاد بپرسند که آیا این عبارت منتشر شود و ایشان با صراحت و تأکید خواهان انتشارش شدند ( نوار مکالمه موجود است ) و البته عذرخواهی و توجه وی به سوء برداشتها خود نشان شجاعت و تواضع ایشان می‌باشد. اهمیت این نکته آنجاست که بدانیم چند روز پیش تر ایشان در دفاع از دکتر فرجی دانا وزیر محترم علوم که مورد هجمه و تهدید تعدادی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بودند سر مقاله ای برای روزنامه ابتکار به قلم تحریر در آوردند که در آن مقاله ضمن دعوت فرجی دانا به ایستادن، عبارتی بکار بردند که موجب اعتراض و واکنش جمعی از نمایندگان مجلس گردید و دیروز نیز در صحن علنی بهانه ی تذکر یک نفر از نمایندگان شریف شد. آن همه واکنش او را به عذرخواهی وا نداشت ولی سوء برداشت بخشی از جامعه زنان موجب عذرخواهی و طلب بخشش و البته توجیه غیر قابل پذیرشش شد. این هم دلیل دیگری حریت نامبرده می‌باشد.

به هر روی روزنامه ابتکار هم به نوبه خود بابت سوء برداشت‌ها در خصوص عبارت ایشان در مصاحبه پوزش می‌طلبد و هم نسبت به عباراتی که در خصوص نمایندگان محترم در سرمقاله بکار برده بودند عذر می‌خواهد. ولی آنچنانکه در یک نظر سنجی تعدادی از اساتید ارتباطات خود اذعان داشته اند که روزنامه نباید سانسورگر بخش مهم مصاحبه باشد بر این اساس بحرمت این استاد فرهیخته عبارت نامبرده از زیر تیغ سانسور سالم گذشت ولی این به معنی موضع روزنامه نیست بلکه تأکید و تصریح دکتر زیباکلام و احترام ایشان در نظر مصاحبه گران عامل این بی دقتی شده است.

مردم سالاری:پازل میان مدت خاورمیانه

«پازل میان مدت خاورمیانه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛ معادلات قدرت و سیاست در خاورمیانه از هیچ قانون و اصولی تبعیت نمی‌کند. در ملتهب ترین نقطه کره زمین اگرچه هژمونی قدرت در حالت سکون است؛ اما می‌شود همه چارچوب‌های قبلی در چشم به هم زدنی جابه جا شود. موج بهار عربی نشان داد در قلب انرژی دنیا هرحکومتی، هرچقدر هم قدرتمند باشد، می‌شود ساقط شود. موضوعی که در اروپا، آمریکا یا حتی خاوردور نیز حادث نمی‌شود. بعد از سقوط زنجیره ای دیکتاتورهای عرب،نظم آشفتگی بر کشورهای انقلابی حاکم شده است. حاکمانی که با ارعاب و خشونت حکومت را در مشت خود داشتند به کنار رفتند اما دموکراسی‌های نوظهور در کشورهایی همچون یمن، لیبی، تونس و مصر هم نتوانست سربلند کند. البته در سوریه موضوع متفاوت بود. سرزمین شام به دلیل هم مرزی با سرزمین‌های اشغالی و نفوذ گسترده ایران، به میدان نبرد کشورهای مختلف منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تبدیل شده است.

واشنگتن که داعیه کدخدایی جهان را دارد و در طول یک قرن گذشته با طرح و برنامه بریتانیا چینش خاورمیانه را تحت عنوان نظم نوین جهانی شکل داده بود از وقایع بهارعربی جاماند. آنها که از انقلاب 1979 در ایران درس عبرت نگرفته بودند نتوانستند خود را با موج تحولات 3 سال گذشته خاورمیانه همراه و هماهنگ کنند. در نتیجه این نقص و نیز ولع قدرت قدرت‌های منطقه ای همانند عربستان سعودی، قطر، امارات و میدانداری مدارس مذهبی پاکستان زیر نظر ریاض جنگجویان چند ملیتی سلفی شکل گرفتند که زیر پرچم سیاه القاعده با یکدیگر متحد شدند و از کشورهای مختلف عربی و حتی اروپایی به سوریه گسیل شدند.

در بلبشوی ناخوشایند خاورمیانه برای کاخ سفید؛ آمریکایی‌ها رفقای قدیمی خود،اسراییل را نیز از دست رفته می‌بینند. نقطه فاجعه بار برای ایالات متحده این است که سرزمین فراعنه که تا همین دیروز پایگاه استراتژیک آنها بود نیز در چرخش محسوس ارتش این کشور پس از کودتا علیه محمد مرسی به سمت کرملین،کاخ سفید را آزرده خاطر کرده است. دراین میان،به دست آوردن دل ایرانی‌ها و گشایش سفارت آمریکا در تهران،تنها اتفاقی است که می‌تواند کام آنها را شیرین کند. البته این موضوع از سوی کابوی‌های محافظه کار که خود را حافظ ارزش‌های آمریکایی می‌دانند به نوعی خیانت محسوب می‌شود.

آمریکایی‌ها دست به یک عقب نشینی موقت از خاورمیانه زده‌اند؛ شکل‌گیری مبهم پازل جدید این منطقه، نا خودآگاه خاطره انقلاب‌های مخملین آمریکا در حیاط خلوت کرملین و خروج غرب از کشورهای آسیای میانه که در نهایت به بازگشت امپراتوری روسیه منتهی شد، را در ذهن زنده می‌کند.

در جریان سقوط زنجیره ای دولت‌های رنگی گفته می‌شد که آمریکایی‌ها با روس‌ها دست به یک معامله زده اند. در آن روزها گفته می‌شد روس‌ها کشورهایی نظیر اوکراین را بازپس گرفتند و علیه ایرانی‌ها موضع گیری کردند که نمود علنی آن موافقت با قطعنامه شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی بود و حالا گویا این کرملین است که دست به معامله با کاخ سفید زده است. آنچه که ظرف یک هفته گذشته میان قاهره و مسکو روی داده است نشان از عقب نشینی یا به نوعی تغییر تاکتیک واشنگتن در این منطقه است. روس‌ها در قبال این پیشروی به آمریکایی‌ها چه حقی را اعطا کرده اند موضوعی است که تنها گذشت زمان آن را مشخص می‌کند؛البته می‌شود حدس زد که نام ایران و سوریه در میان باشد. روسیه و آمریکا در سال‌های پس از جنگ سرد اگرچه همچنان راه پدران خود را با اندکی تغییر ادامه می‌دهند اما آنها با یکدیگر در موضوعات مهمی همچون ایران سیاست بده بستان را در پیش گرفته‌اند.

مذاکرات ژنو می‌توانست برآمد این موضوع باشد اما فرانسوی‌ها که دل اسراییلی‌ها را طلب می‌کردند به دنبال سهم خود از خاورمیانه و آنچه که معامله بزرگ خوانده می‌شد، مذاکرات را برهم زدند. فرانسوااولاند دیروز بنیامین نتانیاهو را در آغوش گرفت و بدترین موضع گیری را علیه ملّت ایران اتخاذ کردند تا نقش یک شخصیت زشت را در این میان از آن خود کرده باشد. با پاس کشیدن کاخ سفید حالا نوبت زورآزمایی فرانسوی‌ها با روس‌هاست که کدام یک می‌تواند سهم بیشتری را از آن خود کند. کاخ سفید در راستای تغییر استراتژیک خود تولید داخلی نفت ایالات متحده را به شدت افزایش داده است تا وابستگی آنها به نفت عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس کاسته شود. این موضوع نشان می‌دهد آنها در پی حذف کشورهایی همچون عربستان از معادلات خود هستند. امتیاز آنها برای روسیه تنها برای مفاهمه با ایران است.

دیپلمات‌های آمریکایی در جریان بهارعربی درس عبرتی فراموش نشدنی آموختند؛آنها معتقدند کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی، در آینده نه چندان دور به ناآرامی‌های زنجیره ای مبتلا خواهند شد که قابلیت سرمایه گذاری همانند انقلاب‌های مخملین آسیای میانه را دارند.

فضای عمومی جامعه کشورهای حاشیه خلیج فارس شباهت بلامنازعی به جامعه مصر یا تونس پیدا کرده است. آمریکایی‌ها که خود را از مدافعین حقوق بشر در جهان قلمداد می‌کنند به زودی توجه ویژه ای به معترضین داخلی کشورهایی نظیر عربستان که با دیکتاتوری، خفقان و تبعیض نژادی دست به گریبان هستند معطوف خواهند کرد. قیام زنان سعودی برای کسب حق رانندگی نمونه جالبی از این تحولات است. ورای این موضوعات احتمال شورش اتمی ریاض به کمک اسلام آباد و موشک‌های اتمی عبدالقدیرخان پاکستانی زمینه یک بسیج عمومی علیه تسلیحات اتمی آل سعود را فراهم خواهد کرد،البته سابقه تولد القاعده در دل آنها و تهدید جنگجویان چند ملیتی سلفی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. براساس برنامه ریزی میان مدت آمریکا برای خاورمیانه، آنها ابتدا با جمهوری اسلامی به یک تفاهم جدی رسیده و مشکل جنگ داخلی سوریه را با همراهی تهران حل می‌کنند. البته مجاب کردن رژیم صهیونیستی هم موضوعی است که در دیپلماسی رسانه‌ای خود لحاظ خواهند کرد. پاریس اگرچه می‌تواند در کوتاه مدت به یک قدرت نوظهور فرامنطقه‌ای در خاورمیانه با رویای احیای امپراتوری ناپلئون بناپارت، تبدیل شود اما در میان مدت کاخ‌الیزه به یک بازنده سرخورده تبدیل خواهد شد.

قانون:روز و هزار انتظار

«روز و هزار انتظار»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مسعود کاظمی است که در آن می‌خوانید؛بالاخره 100 روزی که همه منتظرش بودند، سر آمد. دو گروه منتظر پایان این زمان و حساب و کتاب کشیدن از دولت یازدهم بودند؛ نخست آنان که انتظار داشتند در پایان این مدت، دولت کار خارق‌العاده‌ای انجام دهد و گشایشی در وضعیت کشور ایجاد کند. دسته دوم کسانی بودند که منتظر اعتمادسازی از سوی دولت در پایان این مدت و ارائه گزارشی از وضعیت حقیقی کشور بودند. اینکه دولت در پایان این 100 روز تا چه حد موفق بوده است، در این مقال نمی‌گنجد. زیرا در 100 روز نمی‌توان درباره کارایی و عملکرد یک دولت اظهار‌نظر کرد، بلکه باید دید با روالی که دولت تدبیر و امید در همین مدت به کار گرفته است، چشم‌انداز بعد از این 100 روز چه خواهد بود.

دولت در وضعیتی فعالیت خود را آغاز کرد که به دلیل عملکرد دولت‌های نهم و دهم، باید تغییراتی بنیادین در حوزه‌های سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد ایجاد می‌کرد. همه هر روز می‌گویند که محمدجواد ظریف ژنرال دولت بوده و دستگاه دیپلماسی نمره قبولی خود را در همین 100 روز دریافت کرده است. اگر کمی انصاف به خرج دهیم، می‌توانیم بگوییم همین که وزارت امور خارجه توانسته‌است نگاه افراطی و رادیکالیزه شده علیه ایران را تغییر دهد، کار بزرگی انجام داده است.

اما در بخش اقتصاد سیاست کلی دولت هنوز مشخص نیست. یک‌روز از حذف یارانه پردرآمدها می‌گویند و روز بعد آن‌را اصلاح یا تکذیب می‌کنند. داستان مسکن مهر و قیمت ارز هم در همین وضعیت به سر می‌برد. البته نباید از خالی‌بودن خزانه دولت غافل شد. دولت پولی در اختیار ندارد و از ثروت بادآورده نفت که چند سالی در اختیار دولت احمدی‌نژاد قرار گرفت هم خبری نیست.

درآمد افسانه‌ای نفتی که در پایان آن دولت هنوز هم مشخص نیست کجا و به چه نحوی هزینه شدکه اکنون نه زیرساختی وجود دارد و نه خزانه‌ای مملو از ارز. دولت فعلی هم نمی‌تواند مانند دولت قبلی از پوپولیسم اقتصادی بهره ببرد. زیرا اصولا در مقطع کنونی این رویکرد دیگر جواب نمی‌دهد. به نظر می‌رسد روحانی و یارانش به گزینه‌ای رسیده‌اند که می‌گوید حل مسائل اقتصادی در گرو مرتفع شدن مشکلات در سیاست خارجی است.

در یک نگاه اجمالی درمی‌یابیم که سیاست داخلی در این 100 روز مغفول مانده است. محمدرضا صادق، مشاور رسانه‌ای رئیس جمهور در گفت‌وگویی با «قانون» تاکید کرد که دولت وارد مسائل حاشیه‌ای نمی‌شود و نباید از این دولت انتظار موضع‌گیری تند داشت.

اینکه دولت نمی‌خواهد وارد حاشیه شود، امری مقبول است. اما برخی مسائل موجود در سیاست داخلی ما، نه تنها حاشیه محسوب نمی‌شود، بلکه متن اصلی مسائل و معضلات حال حاضر کشور است. نمی‌توان از تنش‌ها و قفل‌های موجود در سیاست داخلی با سکوت عبور کرد و در اقتصاد و سیاست خارجی توفیقی به دست آورد. حسن روحانی در شرایطی رای اکثریت مردم ایران را به دست آورد که همگان از شرایط آن‌روز کشور ناراضی و خواستار تغییر بودند.

این تغییر را نمی‌توان صرفا به سیاست خارجی و اقتصاد محدود کرد و سهم سیاست داخلی را انکار. پایگاه اجتماعی رای روحانی در شهرهای بزرگ نشان می‌دهد مطالبات داخلی کمتر از دگرگون‌شدن روابط بین‌المللی ما نیست. اما آنچه در این 100 روز شاهد بودیم و ظاهرا روال دولت همین خواهد بود، به غیر از حل مشکل تعدادی از دانشجویان ستاره‌دار، گشایش خاصی اتفاق نیفتاده است. جالب اینجاست که حتی سرپرست وزارت علوم که شجاعانه وارد موضوع ستاره‌داران شد، راهی به کابینه نیافت. همچنان کشور معضل داخلی کم ندارد.

هنوز ابهامات بسیاری از سال 88 وجود دارد که برای قشر عظیمی از مردم حل نشده باقی مانده است، مانند محدودیت‌هایی که درباره آن‌ها حتی بحث هم نشده‌است. افراد بسیاری که از سال 88 در بند یا محدودیت هستند و خساراتی را متحمل شد‌ه‌اند و طبیعی است که با توجه به واقعه مبارک و اتحاد بی‌نظیر مردم و حکومت در 24 خرداد انتظاراتی پدید آمده است. این در حالی است که روحانی بارها در تبلیغات انتخاباتی خود قول داد که اگر مردم حامی او باشند، تمامی قفل‌ها را می‌گشاید و محدودیت‌ها را رفع خواهد کرد.

اما اکنون به نظر می‌رسد اگر سیاست دولت ادامه روند فعلی باشد، نه تنها از اعتماد مردم می‌کاهد، بلکه هم دستاوردهای خارجی دولت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و هم در دراز مدت اثر خود را از دست خواهد داد. از این رو اکنون بیم آن می‌رود روزی فرابرسد که ببینیم 100 روز تبدیل به هزار روزی شده است که هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.

آرمان:قطار کابینه به کدام سو می‌رود؟

«قطار کابینه به کدام سو می‌رود؟»عنوان یادداشت روزنامه آرمان به قلم سیدمحمود میرلوحی است که در آن می‌خوانید؛زمانی که بحث کشور بزرگی به نام ایران مطرح است، اولویت‌های متنوعی برای بخش‌های مختلف آن وجود دارد که افکار عمومی انتظار تحقق آنها را در کوتاه‌ترین زمان دارند.

اکنون که کابینه تکمیل شده است، اما مشکلات اقتصادی بر قسمت‌های مختلف زندگی مردم همچنان سایه افکنده است. افزایش قیمت‌ها و تورم در کنار تحریم‌هایی که علیه کشورمان اعمال شده است، نتایج نامطلوبی بر مسائل اجتماعی و روانی جامعه داشته است. امسال با تکمیل حماسه سیاسی و حضور مردم در پای صندوق‌های رای، دولت باید به‌دنبال تحقق قسمت دوم این شعار و خلق حماسه اقتصادی باشد.

البته تحقق این حماسه و رسیدن به وضعیت مطلوب اقتصادی کار ساده‌ای نیست. براساس آمار و ارقام موجود، رشد اقتصادی ایران در سال گذشته منفی پنج درصد بوده است. البته طبیعی است که نمی‌توان تمام تلاش دولت را معطوف به اقتصاد کرد و از درخواست‌هایی که در سایر بخش‌ها وجود دارد، چشم‌پوشی کرد اما حل مسائل اقتصادی می‌تواند معبری باشد برای حل مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه.

فراموش نشود که اصولگرایان نیز اتفاقا از همین منظر ضربه خوردند و به خاطر ضعف در مدیریت اقتصاد، از سوی مردم کنار گذاشته شدند. درحالی که این افراد با تسلط بر بسیاری از تریبون‌های رسمی کارهای خود را پیش می‌بردند و هر رفتاری در حوزه‌های سیاست خارجی، داخلی و فرهنگ و... را حرکتی تاریخی می‌نامیدند، اما چون مسائل اقتصادی با گوشت و پوست مردم آمیخته است، افزایش قیمت‌ها و آثار نامطلوب آن را همگان حس می‌کنند. نکته جالب اینکه تندروها از دکتر روحانی انتظار دارند، همچنان با همان ادبیات درباره میراث باقیمانده از دولت قبل صحبت کند و به‌جای صحبت از «خزانه خالی» و «بدهی‌های دولت» و «شهرک‌های صنعتی تعطیل‌شده» و امثالهم، مدام به تعریف و تمجید از رفتار دولت قبلی بپردازد.

اما امروز بیشتر اقشار جامعه، از صنعتگر گرفته تا تولیدکننده از کارگر و کشاورز تا دانشگاهی و کارمند همه و همه امیدوار به رفع مشکلات هستند و این نقطه‌مشترک همه افراد جامعه است. به هر حال این امیدواری وجود دارد که همزمان با پیشرفت مذاکرات، زمینه خلق حماسه اقتصادی در کشور نیز فراهم شود.

دنیای اقتصاد:تناقضات سیاست جدید پولی

«تناقضات سیاست جدید پولی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویان مشایخ آهنگرانی اتست که در آن می‌خوانید؛شورای پول و اعتبار با مسکوت گذاشتن آزادسازی نرخ سود بانکی، رییس بانک مرکزی را موظف کرده‌است تا به انتشار اوراق مشارکت مبادرت ورزیده و با تعیین نرخ کوپن آن، امکان خرید و فروش آن را در بازار ثانویه فراهم آورد. یکسری تناقضات در مصوبه شورا دیده می‌شود که در زیر به آن اشاره می‌کنم:

1) متاسفانه، یک درک نادرست از اوراق مشارکت و کارکرد آن وجود دارد و آن را شبیه اوراق قرضه می‌انگارند؛ در حالی که اوراق مشارکت ماهیتا اوراق قرضه نیست و شبیه حساب پس‌انداز است. برخلاف اوراق مشارکت در بازار اوراق قرضه، این بازار است که نرخ سود اوراق را تعیین می‌کند. از آنجا که مقدار اسمی اوراق مشارکت همیشه توسط بانک قابل پرداخت است، نرخ کوپن‌های آن مبین مقدار سود آن است. برای همین تفاوتی با حساب پس‌انداز ندارد و جای تعجب است که شورای مذکور با تغییر نرخ سود بانکی مخالف است؛ ولی این اجازه را به ریاست بانک مرکزی داده است که برای اوراق مشارکت که ماهیتا شبیه حساب پس‌انداز است، نرخ سود تعیین کند.
2)در مصوبه شورا عنوان شده است که اوراق بعد از انتشار در بازار ثانویه مورد معامله قرار بگیرد و دیگر اصل آن قابل پرداخت توسط بانک نباشد و در عین حال بانک مرکزی موظف است نرخ کوپن تعادلی اوراق را کشف کند. ایجاد بازار ثانویه قطعا به گسترش بازار پول و سرمایه کمک بزرگی خواهد کرد؛ ولی موفقیت آن منوط به این است که این اوراق روز اول در بازار ثانویه معامله شود نه در روزهای آتی. تازه با ایجاد چنین بازاری، دیگر تعیین کوپن سود معنایی نخواهد داشت؛ چرا که این بازار است که با تعیین قیمت اوراق نرخ سود مورد انتظار را تعیین خواهد کرد. فرض کنید اوراق یکساله منتشر شود با اصل 100 واحد و کوپن یک درصد.

در این‌صورت خریدار این اوراق سال آینده، 101 واحد پول دریافت خواهد کرد و مطمئنا با نرخ تورم دورقمی، کسی حاضر نخواهد بود امروز 100 واحد پول بپردازد تا سال دیگر 101 واحد پول دریافت کند. برای همین احتمالا قیمت خواهد خورد حدود 80 واحد و دارنده آن تا سال دیگر 21 واحد برای هر 80 واحد پول سود دریافت خواهد کرد که حدود 26 درصد سود خواهد شد. برای همین با ایجاد بازار ثانویه دیگر اهمیتی ندارد کوپن اوراق چقدر است و خود بازار نرخ سود انتظاری را تعیین خواهد کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها