بسیاری از ما نگاه خاصی نسبت به شغلشان داریم، اما خودشان کارشان را خدایی میدانند و نگاه و تصورشان به مرگ متفاوت از دیگران است. سر و کارشان با انسانهای بی جان در یک سوی ماجرا و انسانهای زنده آن سوی شیشه است. شاید خدا را بسیار بیشتر از ما و در همه لحظات شاهد بر اعمال خودشان میدانند و به همان اندازه زندگی را فانی و به خاطر همین طرز فکر تلاش می کنند تا از گناه دوری کنند.
مثل همه ما در این شهر با مشکلات بسیار زندگی میکنند و حتی به خاطر نگاه ما به شغل آنها در معذوریت و محدودیت هستند. نگاه دردآوری که گویی با دیگران تفاوت و یا چیزی را ندارند که همه ما داریم اما غسالها و غسالهها هم دغدغه اجارهخانه دارند؛ پول مدرسه بچهها، قسطهای تلمبار و ... و البته دل مشغولیهایی که همه کارها به همراهشان دارند.
روزشان در سالن تطهیر با شستشوی اموات آغاز و باز هم با شستشوی اموات به پایان میرسد درست مثل شروع روز در یک فروشگاه نیست اما اگر خوب نگاه کنی مهمتر و حساستر و مهربانانهتر و کمتوقعتر است.
روحالله مرادی اهل یزد - جوان 24 سالهای که پنج سال در این شغل سابقه دارد. قبل از ورود به این شغل در تعمیرگاه محل خود کار میکرده و به عنوان یک تعمیرکار ماهر شناخته شده بوده است و به ایسنا از نحوه ورود و علاقهاش به این کار میگوید: یک بار برای تعمیر آمبولانس آرامستان یزد به آنجا رفتم. آمبولانس قدیمی بود و امیدی به تعمیر آن نبود اما من به خوبی تعمیرش کردم. بعد از اتمام کار درخواست کردم شستشوی یک میت را ببینم.
با اسرار بسیار قبول کردند. برای اولین بار وارد سالن تطهیر شدم؛ به محض وارد شدن ، در از پشت بسته شد؛ این روالی بود که همیشه اتفاق میافتد و در ورودی بعد از ورود افراد بسته میشود، اما برای من خیلی ترسناک بود. میتی آورده شد که سرش به شدت آسیب دیده بود، غسالی که آنجا بود میدانست من تا به حال میت ندیدهام و میترسم و به من گفت این جنازه را بچرخان و نگهدار و خودش از اتاق خارج شد.
روحالله در ادامه ماجرای ورودش به این کار را اینطور ادامه میدهد: در 20 دقیقهای که نبود مدام به جنازهای که نگه داشته بودم نگاه میکردم و از ترس به شدت عرق کرده بودم. بعد از این که برگشت کمی از من به دلیل این که آنجا مانده بودم، تشکر کرد و خیلی عادی به کارش ادامه داد. همین مسئله باعث شد به این کار علاقمند شوم؛ جمعهها میرفتم آنجا و کمک میکردم و در عین حال کار را یاد میگرفتم. همکاران امروزم کمک کردند و ظرف یک ماه این کار را یاد گرفتم.
روزی چهار جنازه می شویم
او هم مانند بسیاری از غسالها و غسالهها به بعضی بیتوجهیها در خصوص مزایا و حقوقشان اعتراض دارد، اما در پاسخ به این سوال که آیا از کارت راضی هستی؟ گفت: اگر مقداری وضع مالی بهتری داشتم برای رضای خدا این کار را در هر کجای کشورم به صورت افتخاری انجام میدادم اما در حال حاضر به پولش احتیاج دارم. شغل ما از لحاظ شرعی مسئولیت سنگینی دارد. کسی میتواند غسال شود که نیت پاک داشته باشد. در کار ما یک تکلیف الهی وجود دارد.
وی با شوق و رضایت ادامه میدهد: رییس سازمان بهشت زهرا(س) به تمام نیروها توجه میکند و مشکل شخصی و یا خانوادگی نیروهایش را برطرف میکند. من در حال حاضر نیروی قراردادی هستم و امیدوارم در آینده استخدام و رسمی شوم. به طور میانگین روزانه چهار جنازه را به تنهایی غسل میدهم و کفن میکنم ،اما روال کار در استان یزد به این صورت است که تنهایی کار میکنیم. سختی کار همیشه هست اما من جوان هستم و هیچگاه در این کار کم نمیآورم. وقتی مکانیک بودم میتوانستم ماهی دو میلیون تومان حقوق بگیرم اما در حال حاضر 700 هزار تومان حقوق میگیرم ولی اگر ماهی 100 هزار تومان هم بود باز این کار را انجام میدادم؛ ادعا نمیکنم وضعیت مالی خوبی دارم اما این کار را دوست دارم و انجامش می دهم.
روح الله مرادی که تا مقطع دبیرستان به تحصیلات خود ادامه داده است، در خصوص لطفی که خداوند همیشه نسبت به او داشته است میگوید: شش سال است ازدواج کردهام و فرزند دار نمیشدم هزینههای سنگینی کردم و به دکترهای زیادی مراجه کردم اما خداوند پس از این شش سال به من لطف کرد و فرزندی خوب و سالم عطا کرد من این لطفها را که بارها در زندگیام تکرار شده است مدیون این کار خدایی میدانم. حالا دخترم هم وقتی بزرگ شد تشویقش میکنم اگر خودش خواست این کار را انتخاب کند و انجام دهد.
وی در خصوص نگاه مردم جامعه نسبت به شغلش میگوید: وقتی میفهمند مکانیک بودم و حالا رفتم سر این شغل میگویند جوان هستی چرا این کار را کردی اما وقتی صحبت میکنم راضی میشوند و متوجه میشوند این شغل چه ارزشهای معنوی به انسان میدهد.
این غسال جوان عجیبترین خاطره خود را تطهیر جوانی عنوان کرد که خود را دار زده بود و در ادامه می گوید: پیش خودم سوال میکردم چرا یک انسان باید خود را دار بزند؛ کسی که خود را دار میزند دیگر جایش در بهشت نیست، چنین اتفاقی نباید در مملکتمان بیفتد. برای ما هر فردی با هر شرایطی که از دنیا رفته باشد فرقی ندارد و به یک روش کارش را انجام میدهیم و به این موضوع توجه نمیکنیم این فردی که تطهیر میکنیم خوب بوده یا بد، قرار نیست به حساب کسی رسیدگی کنیم در جایگاهی نیستیم که برای کسی قضاوت کنیم.
اما حمید امراللهی - 37 ساله غسال دیگری از ساوه است که از کارش روایت متفاوتی دارد و از زمانی شروع میکند که حتی نمیتوانسته در کنار یک میت چند لحظه بیاستد و به ایسنا میگوید: کمتر کسی باور میکند که زمانی برای شستشوی یک میت حتی نمیتوانستم بایستم و فرار میکردم اما به لحاظ شغلی در شرایطی قرار گرفتم که مجبور شدم وارد این شغل شوم. اما حالا و پس از دو سال از زمانی که وارد این شغل شدم احساس میکنم به خدا نزدیکتر شدم . گناه کمتر مرتکب میشوم و از این لحاظ خدا را شاکرم.
او ادامه میدهد: افرادی هستند که حتی با من دست نمیدهند ، انگار مامور غصب جان عزیزانشان یا خودشان هستیم ولی فردی هم هست که ارزش کار ما را میداند و در زمان تطهیر با من دست میدهد. شغل سختی است و هر کسی این کار را انجام نمیدهد. حقوق، کل مزایا و اضافه کاری من در ماه از 550 هزار تومان بیشتر نمیشود. دو فرزند دارم و با این حقوق باید یک خانواده چهار نفره را از این ماه تا ماه دیگر بچرخانم و گاهی پیش آمده که فرزندم چیزی از من خواسته و شرمنده شدهام.
وی در ادامه از دفعات متعدد ارائه نامه و طرح مشکلاتشان با مسئولان میگوید و اینکه توجه بیشتر به وضعیت رفاهی غسالها لازم است و اضافه می کند: گاهی شده فرزندم چیزی از من خواسته و شرمنده شدهام. شرمندگی از فرزند درد خوبی نیست. به خاطر وابستگی ام به بچههایم هر بار که بچهای کم سن و سال را غسل میدهم منقلب میشوم. یکبار وقتی کودک شش سالهای را غسل میدادم گریهام گرفته بود اما در همین حال خنده آن بچه را به وضوح دیدم.
حمید ادامه میدهد: نظر مردم نسبت به شغلم خیلی برایم مهم نیست کار من معنوی است اما از مردم خواهش میکنم بین خودشان ما را هم ببینند. ما هم مثل همه کسانی هستیم که شغلی دارند و شغلشان به درد جامعه میخورد. امیدوارم مردم به دیدی نگاه کنند که ما هم بتوانیم راحت کارمان را انجام دهیم نه این که بترسند و از ما دوری کنند.
سختی این شغل چه به لحاظ فیزیکی و چه روحی و روانی بر کسی پوشیده نیست. شغلی که شاید به گفته خودشان کمتر کسی قبول کند لازم است به مشکلاتشان رسیدگی شود و مطالباتی که در خصوص حقوق و مزایای کاریشان دارند و سالها بی پاسخ مانده است رسیدگی شود.
ممکن است شرایط بسیاری از غسالها و غسالههای بهشت زهرای تهران یا آرامستانهای هر نقطه دیگر کشورمان شرایط متفاوتی داشته باشند و نوع کارشان در غسل اموات متفاوت باشد اما آنچه که همهجا و همیشه به شکل آزاردهنده وجود داشته، نه کمبود امکانات و دغدغه شغلی، بلکه سنگینی نگاه همسایه و هم محلی و فامیل و همه مردم شهر نسبت به این قشر شریف است و این همان چیزی است که باید برطرف و یا اصلاح شود. (ایسنا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم