
متکلمان در تعریف اجل گفتهاند: اجل زمانی است که خداوند، مرگ حیوان و انسان را به مرگ طبیعی یا غیرطبیعی در آن وقت مقرر کرده و میداند حیات او در آن زمان پایان میپذیرد. متکلمان اسلامی درباره وحدت و تعدد اجل دو دیدگاه دارند: متکلمان اشعری، گروهی از معتزله و برخی از امامیه بر این باورند که انسان بیش از یک اجل ندارد، و آن اجل معین است. برخی از معتزله بغداد و گروهی از امامیه بر این عقیدهاند خداوند برای انسان دو اجل مقرر کرده است: اجل معین (محتوم، مسمی) و اجل معلق (مشروط، موقوف). مستند این نظریه آیات و روایات است؛ قرآن کریم در اینباره میفرماید: «...ثُمَّ قَضی اجَلاً وَاجَل مُسمّی عِنْدَهُ...» (انعام/2) (سپس اجلی مقرر داشت و اجل حتمی نزد او است). امام صادق در تفسیر این آیه فرموده است: «آن دو اجل است: اجل محتوم و اجل موقوف (مشروط) (اصول کافی، ج1، ح4).
در تبیین اجل مسمی و تفاوت آن با اجل غیرمسمی گفته شده است: اجل مسمی یعنی معین در نزد خدا که دستخوش تغییر نمیشود؛ به دلیل آیه 96 سوره نحل: «ما عِنْدَکمْ ینْفَدْ وَما عِنْدَ اللهِ باق» (آنچه نزد شما است، نابود میشود و آنچه نزد خدا است، باقی میماند). نسبت اجل مسمی به غیرمسمی، نسبت مطلق و منجز به مشروط و معلق است؛ به این معنا که ممکن است اجل غیرمسمی در اثر تخلف شرط آن، تحقق نیابد، ولیکن اجل حتمی و مطلق تغییرپذیر نیست.
اجل مسمی همان اجل محتوم است که در «امالکتاب» ثبت شده و اجل غیرمسمی آن اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است؛ «لِکلّ اجل کتاب * یمْحُوا الله ما یشاءُ وَیثْبِت وَعِنْدَهُ اُمّ الکتاب» (رعد/39و 38). اجل غیرمسمی درباره انسان، همان عمر طبیعی ساختمان بدن او است؛ ولی ممکن است اجل آدمی به دلیل بروز موانعی پیش از رسیدن به حد طبیعی فرارسد.
علامه طباطبایی با ضمیمه کردن آیه «لِکُلِّ اَجَل کِتابٌ * یَمحوا اللّهُ ما یَشاءُ و یُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکِتب» (رعد/38ـ39) به آیات اجل، نتیجه میگیرد اجل مسمی و حتمی همان است که در «امالکتاب» ثبت شده و به هیچ وجه تغییر نمییابد و اجل غیرمسمی اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده و قابل تغییر است. بنابراین، هر انسانی اقتضا دارد به طور طبیعی مثلا صد سال عمر کند. این اجلی است که در لوح محو و اثبات ثبت شده؛ اما بر اثر اسباب و موانعی ممکن است پیش از انقضای این مدت، مرگ انسان فرارسد که این همان اجل اخترامی یا مرگ ناگهانی است و روشن است که آنچه وقوع آن در خارج حتمی است، همان اجل مسمی است که ممکن است با عمر طبیعی موافق باشد یا نباشد. بدیهی است در صورت دوم، اجل مسمی و اجل اخترامی دارای یک مصداق خواهند بود.
متکلمان درباره استمرار حیات یا مرگ انسان و حیوانی نیز که کشته شده است، دیدگاههای متفاوتی دارند: برخی از اشاعره، ابوالهذیل معتزلی و گروهی از حشویه گفتهاند: اگر به قتل نمیرسید، قطعا در همان زمان به مرگ طبیعی از دنیا میرفت. گروهی از معتزله بغداد گفتهاند: اگر کشته نمیشد، حتما زنده میماند؛ زیرا اگر زنده نماند و به مرگ طبیعی از دنیا رود، مذمت و قصاص قاتل واجب نخواهد بود، با اینکه واجب است. امامیه، گروهی از معتزله بصره و بعضی از اشاعره دو دیدگاه پیشین را نپذیرفته، مرگ و استمرار حیات را امکانپذیر دانستهاند. این دیدگاه مورد قبول فلاسفه اسلامی نیز هست، زیرا آنان اجل را به طبیعی یعنی انسان زمان عمر طبیعی خود را به انجام رساند و اخترامی یعنی مرگ انسان پیش از اتمام آن زمان، در اثر حادثهای فرارسد تقسیم کردهاند. از اجل طبیعی و اخترامی به مرگ طبیعی و اخترامی نیز تعبیر شده است.
در جوامع روایی شیعه، «اجل مسمی» به «اجل حتمی» که غیرقابل تغییر بوده و در شب قدر معین میشود، تفسیر شده و آیه شریفه «اِذاجاءَ اَجَلُهُم فَلایَستَـأخرونَ ساعَةً ولایَستَقدِمون» (یونس/49) را به آن ناظر دانستهاند و نیز «اجل غیرمسمی» را به اجل موقوف و مشروط که قابل تغییر است، تفسیر کردهاند. در منابع اسلامی از «اجل مسمی» با تعابیری چون اجل «محتوم»، «قطعی»، «مقضی» و «طبیعی» و از «اجل غیرمسمی» نیز با واژگانی مانند «معلق»، «موقوف»، «اخترامی» و «مشروط» یاد شده است.
روایات اسلامی چنان که پیش از این اشاره شد بر تعدد اجل انسان دلالت میکنند، زیرا در روایات عوامل معنوی کوتاهی و طول عمر انسان بیان شده است. به طور کلی گناه عمر انسان را کاهش میدهد. گناهانی مانند نافرمانی نسبت به پدر و مادر و آزار آنها، ظلم و قطع رابطه با خویشان در کاهش عمر تاثیر دارند، از سوی دیگر اموری نیز موجب افزایش عمر انسان میشوند: پاکیزگی، وضوی دائمی، حسن نیت، پرهیز از بدی، حسن خلق، نیکوکاری و صدقه، خوشحال کردن پدر و مادر و نیکی به آنها، صله رحم، شکر فراوان به درگاه الهی و...
قرآن کریم برای امتها نیز حیات و موت خاصّی قائل است. در آیاتی از قرآن به أجل امّتها اشاره شده است؛ ازجمله: «لِکُلِّ اُمَّة اَجَلٌ اِذا جاءَ اَجَلُهُم فَلایَستَـأخِرونَ ساعَةً ولایَستَقدِمون» (یونس/49 و اعراف/34)، و «ماتَسبِقُ مِن اُمَّة اَجَلَها ومایَستَـأخِرون» (حجر/5 و مؤمنون/43).
قرآن کریم در آیات 8 روم، و 3 احقاف، به اجل آسمانها و زمین و در آیات 2 رعد و 29 لقمان و 13 فاطر و 5 زمر، به اجل خورشید و ماه اشاره، و از آن با «اجل مسمی» (وقت معین شده) تعبیر کرده است. آیات پیشین بیانگر این مطلب است که این موجودات، دائم و سرمدی نبوده؛ بلکه در روز معینی که نزد خداوند روشن است، آنها نیز فانی و منقرض خواهند شد که براساس آیات دیگر (تکویر/1ـ3؛ انفطار/1؛ انشقاق/1ـ5) آن روز، روز قیامت خواهد بود.
آیه 5 حج «ونُقِرُّ فِیالاَرحامِ ما نَشاءُ اِلی اَجَل مُسَمّیً ثُمَّ نُخرِجُکُم طِفلاً» نیز زمان استقرار جنین در رحم مادر را مدتی مشخص و از پیش تعیین شده میداند.
منابع:
دائرهالمعارف بزرگ اسلامی
دائرهالمعارف قرآن کریم
دانشنامه کلام اسلامی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با یک جامعهشناس، تهدیدات و فرصتهای هوش مصنوعی برای خانوادههای ایرانی را بررسی کردهایم
سعید شیخزاده در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد