خراسان:آزمون ژنو برای ۱+۵
«آزمون ژنو برای ۱+۵»عنون یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در ان میخوانید؛دور دیگری از مذاکرات ایران و ۱+۵ از امروز در ژنو سوئیس آغاز می شود. مذاکراتی که به واسطه تغییر تیم مذاکره کننده هسته ای در ایران و تأکید بر اتخاذ رویکردهایی جدید در این زمینه توجه بیشتری را به خود معطوف کرده و انتظارها از این نشست را نیز افزایش داده است. پس از برگزاری نشست وزیران خارجه ۱+۵ و ایران در نیویورک که البته بحث بر سر کلیات مذاکرات هسته ای در این نشست صورت گرفت نشست ژنو به اذعان ۲ طرف محل ارائه پیشنهادهای عملی طرفین برای پیمودن مسیر مذاکرات و رسیدن به توافقی دوجانبه است.
در این میان البته بسیاری از تحلیل ها و اظهارنظرها فضای معطوف به خوش بینی را برای نتیجه مذاکرات رقم زده است. چندان قضاوت قطعی در این باره که باید به نتیجه این مذاکرات خوش بین باشیم یا نه، نمی توان داشت. اما به طور مشخص و بر اساس آن چه مقام های ایرانی درباره رویکردهای کشورمان برای مذاکره عنوان کرده اند اگر طرف مقابل اراده ای برای مذاکره معطوف به توافق داشته باشد رسیدن به این مسئله چندان دور از انتظار نیست.
در طول مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵ در طی سال های اخیر یکی از مواردی که همواره محل چالش ۲ طرف در طی مذاکرات بود و به نوعی این مذاکرات را به سمت بن بست نزدیک می کرد، موضوع به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی ایران از سوی طرف مقابل بود. به عبارتی ۲ طرف در این موضوع در منتهی الیه ۲ سر یک طیف قرار می گرفتند به این معنی که ایران تصریح می کرد ابتدا باید حق غنی سازی ایران به رسمیت شناخته شود و سپس ایران هر گونه شفاف سازی اعم از تصویب پروتکل الحاقی، کد ۳۱۱، نصب دوربین، بازدیدهای سرزده و... را خواهد پذیرفت اما طرف مقابل به ویژه آمریکا تأکید می کرد که شما ابتدا باید شفاف سازی های لازم را انجام دهید تا در نهایت پس از این شفاف سازی ها و تأیید صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران به این نتیجه برسیم که شما حق برخورداری از فناوری هسته ای را دارید یا خیر؟ گذشته از این که ایران بر اساس عضویت در معاهده NPT از حق برخورداری از فناوری صلح آمیز هسته ای برخوردار است و به دست آوردن این حق نیازی به تفویض از سوی ۱+۵ ندارد، تأکید ایران به رویکردی که پیشتر گفتیم (یعنی به رسمیت شناخته شدن حق ایران به عنوان پیش زمینه هر گونه شفاف سازی) نیز متأثر از عملکرد قبلی طرف مقابل به ویژه پس از تعلیق حدود ۲ ساله فعالیت های هسته ای ایران و خلف وعده آن ها برای به رسمیت شناخته شدن حق ایران بود و از این حیث چندان ایرادی به طرف ایرانی وارد نیست و نمی توان این سرسختی را به معنی کارشکنی در مذاکره تعبیر کرد. اکنون دور جدید مذاکرات ایران و ۱+۵ در ژنو فصلی دیگر در این مذاکرات را رقم خواهد زد. تعبیر «فصل جدید» برای این مذاکرات را می توان بر اساس تغییر مهمی که در رویکرد مذاکرات هسته ای ایران صورت گرفته عنوان کرد. در این تغییر بر اساس گزارش ها در طرح ایران «در چشم انداز نهایی طرف مقابل باید بپذیرد که در آخر مذاکرات، ایران حق غنی سازی دارد».
عباس عراقچی عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران که در دوره های قبلی مذاکرات نیز حضور داشته است در تشریح این تغییر رویکرد درباره تفاوت بسته پیشنهادی ایران و ۱+۵ تأکید می کند: «بسته جدید ایران کل مسیری را که باید طی شود روشن می کند و به جای این که صرفاً به گام اول بپردازد به تمامی گام ها می پردازد... در گام های پیش بینی شده گام اول برای اعتمادسازی بسیار مهم است و می تواند در صورت توافق، فضای تقابل میان ۲ طرف را به تعامل تغییر دهد. همچنین در این بسته در گام آخر مشخص شده است که وقتی به مراحل پایانی رسیدیم با چه صحنه ای مواجه خواهیم شد... ایران با توجه به تجربیات قبلی حاضر نیست در مسیری حرکت کند که ابتدا و انتهایش مشخص نباشد. ما در بسته خود طرح عملیاتی واقع بینانه ای ارائه داده ایم که قابل اجراست و اگر طرف مقابل پیش نیاید حسن نیت خود را زیر سوال برده است».
با این تفاصیل به نظر می رسد یکی از نقاط اصلی چالش در روند مذاکرات ایران و ۱+۵ و به طور مشخص آمریکا و برخی طرف های اروپایی حاضر در مذاکرات یعنی به رسمیت شناختن حق غنی سازی ایران در ابتدای هر گونه شفاف سازی مرتفع شده باشد و اگر به واقع طرف مقابل اراده ای برای حرکت در مسیر حل مسئله داشته باشد، رویکرد جدید ایران این امکان را فراهم کرده است.
روزهای آینده مشخص خواهد کرد که استقبال طرف مقابل از تغییر رویکرد دولت یازدهم در عرصه دیپلماسی، مبتنی بر درک واقعیت های در برخورد با ایران بوده یا تعارفی دیپلماتیک بیش نبوده است.
کیهان:گل به خودی در آستانه مصاف ژنو
«گل به خودی در آستانه مصاف ژنو»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛دهمین دور مذاکرات هستهای میان ایران و گروه 1+5 امروز و فردا در ژنو سوئیس برگزار میشود. مروری بر ادبیات مقامات آمریکایی نشان میدهد لحن آنها به ادبیات ده سال پیش برگشته است. طرف غربی در آخرین دور مذاکرات، اصل غنیسازی در ایران را پذیرفته بود و بر سر چند و چون غنیسازی 20 درصد در ایران حرف داشت. آنها همان زمان پیشنهاد لغو تحریمهای پتروشیمی و فلزات گرانبها (طلا) را در ازای «تعلیق» غنیسازی 20 درصد روی میز داشتند که طرف ایرانی دو کفه این معامله را هموزن ندانست. اما امروز- با وجود ملاقات دکتر ظریف با همتای آمریکایی خود در نیویورک و همچنین مکالمه تلفنی رئیسجمهور کشورمان با باراک اوباما- ادبیات مقامات آمریکایی طلبکارانهتر شده و اگر این ادبیات غیرمنطقی و زورگویانه به مذاکرات ژنو کشیده شود، نمیتوان به نتیجه آن امیدوار بود.
باراک اوباما در سخنرانی مجمع عمومی غیر از همه لفاظیها یک جمله کلیدی گفت و آن اینکه «ما حق مردم ایران برای دسترسی به انرژی صلحآمیز هستهای را به رسمیت میشناسیم.» این سخن ظاهری جذاب داشت اما در مفهوم فنی بازگشت به توقعات سال 2003 بود. سوزان رایس مشاور اوباما و وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا (رئیس هیئت مذاکرهکننده در ژنو) به مرور عبارت مبهم اوباما را تبیین کردند و از جمله رایس در مصاحبه با فرید زکریا در سیانان که میپرسید که آیا اوباما در گفتن این جمله دچار بیدقتی شده، گفت «نه! اوباما این عبارت را با دقت و تعمداً به کار برد.» به تدریج مقامات آمریکایی و متحدان صهیونیست آنها اعلام کردند که آمریکا مخالف اصل غنیسازی در ایران است و ایران تنها حق دارد برای استفاده از انرژی هستهای، سوخت را از بازارهای جهانی تهیه کند! عبارت اوباما با صهیونیستها هماهنگ شده بود چنان که نتانیاهو پس از ملاقات با رئیسجمهور فرانسه و شنیدن این سخن از اولاند که «فرانسه در برابر ایران قاطع و جدی است و از موضع اسرائیل در این زمینه حمایت میکند»، به روزنامه فرانکفورتر آلگماینه گفت: «ایران حق دارد انرژی هستهای را برای اهداف صلحآمیز مورد استفاده قرار دهد بدون اینکه بخواهد به غنیسازی اقدام کند.» اکنون صهیونیستها یکجا و محافل آمریکایی به صورت توقعات پلکانی اعلام میکنند که اولا توقع دارند غنیسازی فردو و 20 درصد و رآکتور آب سنگین اراک متوقف شده و اورانیومهای غنی شده به خارج منتقل شود. ثانیا عجلهای در لغو تحریمها ندارند و ابتدا ایران باید تمام تضمینهای اعتمادساز را به غرب ارائه کند.
چرا آمریکا با وجود اقدامات تنشزدایانه دولت جدید ایران طلبکارتر شده و به توقعات غیرقانونی 10 سال پیش بازگشته است؟ چرا اوباما در حالی که ظاهرا برای مصافحه با دکتر روحانی آماده میشد- و قرار بود وزیر خارجهاش اولین بار افتخار مذاکره با وزیر خارجه ایران را پیدا کند- از نقشه جدید آمریکا در مجمع عمومی رونمایی کرد و شرح و بسط آن را به عهده کری، رایس و شرمن گذاشت؟ این سوال، پرسش مهمی است. آمریکا و صهیونیسم بینالمللی با برخی قرینهها احساس کردند که زمان، زمان تشدید فشار و امتیازخواهی است و نه تعامل و مصالحه با ایران.
آنها این «گرا» را از کجا گرفتند که حتی برخی رفتارهای توأم با هیجانزدگی و خوشگمانی هیئت ایرانی در نیویورک را که در نوع خود یک امتیاز به شمار میرفت، به هیچ انگاشتند و گستاختر شدند؟ البته میتوان احتمال داد شتابزدگی هیئت ایرانی در برخی مراودات و اظهارنظرها در این ماجرا بیتاثیر نبوده است. یعنی ولو با قصد خیر، علامت نامناسب و نابهجا به طرف آمریکایی داده شد اما موضوع مهمتری در این میان وجود دارد که به مثابه یک پروژه دو لایه، اصطلاحاً در کار هیئت ایرانی گذاشته و در واقع گل به دروازه خودی زده است. اینکه میگوییم پروژه دو لایه به این معنا که خوشگمانی به خرج داده و فرض را بر این میگذاریم یک سر این پروژه با خامی در چنبره لایه دوم افتاده و ندانسته، مقصود لایه دوم در زدن گل به دروازه دولت دکتر روحانی و وزارت خارجه را در آستانه مذاکرات عملی کرده است. این جریان، مجهول معادله ماست و عجالتا نام آن را حلقه یا کمیته ایکس میگذاریم.
برای دقایقی خودتان را جای رصدگران اطلاعاتی در آمریکا و غرب بگذارید. ناگهان میبینید در میان طیفی از مطبوعات ایران موجی درباره لزوم مذاکره با آمریکا راه میافتد. و میبینید که یک سیاستمدار شناخته شده در ایران، از نامهای محرمانه خبر میدهد که 6-25 سال پیش برای آیتالله خمینی نوشته است. «من در سالهای آخر عمر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم... یکی از مسائل رابطه با آمریکا بود»، مضمون نامه این است که آمریکا قدرت برتر دنیاست و نمیتوانیم به سبک فعلی که با آمریکا رابطه نداریم، ادامه بدهیم! ادعا میشود این نامه حتی تایپ هم نشده تا دست کسی جز امام نیفتد و حالا همان نامه سرّی، توسط طیفی از نشریات شبکهای سر کوی و برزن جار زده میشود. نفس این مصاحبه نقض مصلحت مدعایی در عدم تایپ نامه و تقدیم حضوری آن به امام است. این رفتار- بخوانید خودزنی- علامت مهمی در آن سوی مرزهاست و بوی تند کم آوردن میدهد. چنین علامت نابهجا و نابهنگامی به جای اینکه میل نرمش و مذاکره را در آمریکا تقویت کند، اشتهای گستاخی و جسارت و تهاجم را در کاخ سفید به حرکت درآورد.
زشتی و نابه جایی این حرکت به حدی تابلو بود که گوینده آن سخنان (نویسنده نامه) روز گذشته به واسطه یک روزنامه حامی اعلام میکند اقدام دفتر و سایت وی بدون هماهنگی با او «اقدامی نادرست» بوده است. آیا این چهره سیاسی طی 6-5 ماه گذشته در کشور نبود و لااقل صفحه اول روزنامهها را نمیدید که متوجه شود بازنشر چند باره اظهارات وی در فاصله این 6-5 ماه از سوی نشریات زنجیرهای بودار است؟ این پرسش صرفا از سر خوشگمانی مطرح میشود وگرنه معنی ندارد که سایت یک چهره سیاسی ساز خود را بزند و او حتی توان نظارت بر سایت خویش را نداشته باشد (این هم سندی دیگر بر درستی تصمیم چند ماه پیش شورای نگهبان است). در واقع با توجه به تکرار ماجرا- به ویژه توسط نشریاتی که ارتباط ارگانیک با بستگان درجه اول چهره سیاسی مورد بحث دارند- به احتمال قریب به یقین میتوان گفت که فرآیند جریانسازی یک سال گذشته با استفاده از چهره سیاسی مذکور با هماهنگی شخص وی بوده است. البته در این میان میتوان و باید میان کارگردانان زنجیرهای این سناریو و بازیگر به ظاهر نقش اول آن به لحاظ انگیزه و اهداف فاصلهگذاری کرد. اما در نتایج ماجرا هیچ فرقی حاصل نمیشود و آن گلی است که سیاستمدار به ظاهر زیرک در بدترین زمان به دروازه دولت و ملت زده است. بدین ترتیب فعلا باید دولت و نظام تا مدتها هزینه و انرژی صرف کنند تا آثار این گل یادگاری را از چهره اقتدار ملی پاک کنند!
بیایید فرض را بر این بگذاریم که این گل به خودی ندانسته صورت گرفته است. اکنون سوال مهمتر این است که چه کسانی پشت ماجرا بوده و تعمد داشتهاند؟ اگر کسانی باید در میان سیاستمداران غرب این برداشت را داشته باشند که «ایران کم آورده چون یک سیاستمدار معروف کم آورده»! کسانی هم هستند که در هماهنگی با داخل ایران این صحنه به ظاهر مستند را تدارک کردهاند. یک حلقه داخلی به علاوه یک جریان خارجی در اقدامی که خیلی هم پنهان نیست بنا دارند «کم آوردن ایران» را به نمایش بکشند تا از یک سو به دولتمردان غرب انرژی مثبت تهاجم بدهند و از دیگر سو انرژی منفی تسلیمطلبی و ترس و انفعال و ضعف را به افکار عمومی ایران پمپاژ کنند. در حقیقت جریان خیانتکار فتنه و سازش پس از شکست در آشوب افکنی سال 88 و ارزیابی دلایل آن به این جمع بندی رسید که باید به زندگی مردم فشار آورد تا جریان انگشتنما و منزوی سازش جرئت عرض اندام پیدا کند و بتواند پارسنگ کفه آمریکا و غرب در باجخواهی از ایران باشد.
21 مهر 1388 (13 اکتبر 2009) جان هانا مشاور امنیت ملی دیک چنی در دولت بوش و از اعضای ارشد موسسه واشنگتن، در گفتوگو با لسآنجلس تایمز از دیدارش با شماری از مخالفان ایرانی خبر میدهد و میگوید «مطمئنا پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز نیز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم موفق باشد باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن»! باید به واسطه تشدید فشارها، نیازی مصنوعی در ایران مقتدر برای کرنش در برابر آمریکا ایجاد میشد تا بتوان گره همه بنبستهای اپوزیسیون و آمریکا مقابل ایران را یکجا گشود! خبر دیگر به فرزند سیاستمدار مورد اشاره مربوط میشود که مدتی هم متواری بود. او سالهای متمادی با یکی از همکاران نشریات زنجیرهای در داخل و خارج ایران مراوده نزدیک داشت و راهاندازی شبکه مجازی ستاد بهینهسازی مصرف سوخت را به همین روزنامهنگار سپرده بود. ارتباطات این دو در خارج کشور نیز برقرار بود. این روزنامهنگار تیرماه گذشته اعلام کرد دوست قدیمیاش 13 اکتبر 2010 (21 مهر 1389) به او پیشنهاد کرده «در تدارک تماس با افرادی در وزارت خزانهداری آمریکا برای افزایش تحریم علیه ایران باشد. به نظر میرسد آن روز هدف تضعیف دولت احمدینژاد از طریق افزایش تحریمها بود.» این خبر هرگز تکذیب نشد چرا که گویا روزنامهنگار کلاهبردار فراری به سیاق کارهای قبلی، فایل صوتی نیز در اختیار دارد!
اجمالا باید گفت در موقعیت فزونی فشارهای دشمن عنود و خبیث، جریان نفاق بدترین بازی را به اجرا گذاشت و با اصرار بر شکستن فضای ضد آمریکایی و تخطئه شعار مرگ بر آمریکا، کوشید دولت و دستگاه دیپلماسی را در برابر دشمنان، کتف بسته و خلع سلاح کند. البته باید میان «سادهلوحی» و «لجاجت» فاصله گذاشت. خیلی که خوشبینانه قضاوت کنیم باید گفت فضای رمانتیک و موهوم فعلی هیچ تناسبی با واقعگرایی ندارد. با این اوصاف کار دولت محترم و وزارت خارجه قدری سختتر شده اما آنچه مایه بشارت است حقیقت افکار عمومی ماست که به پیروی از حضرت امام(ره) آمریکا را دشمن شماره یک ملتها میدانند و از شیطان بزرگ بیزارند. باید دانست که آمریکا در پی مصالحه و حل مسئله نیست بلکه میخواهد غرور و عزت ملت ایران را بشکند.
جمهوری اسلامی:داروهای تلخ برای درمان اقتصاد
«داروهای تلخ برای درمان اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛همانگونه که پیشبینی میشد و کارشناسان متعددی نیز هشدار داده بودند، پیامدهای سیاستها و عملکرد اقتصادی دولت گذشته، بسیار زود دامان دولت یازدهم را گرفته و تیم اقتصادی دولت را با دردسرهای بسیاری روبرو ساخته است؛ دردسرهایی که اگرچه عمده آنها ریشه در عملکرد دولتهای نهم و دهم دارد اما به هر حال حل و فصل آنها از دولت یازدهم انتظار میرود.
این توقع به دو دلیل در افکار عمومی ایجاد شده است؛ نخست اینکه دکتر روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی با اشاره به همین مشکلات، هدف اصلی خود از حضور در انتخابات ریاست جمهوری را حل اشکالات و تصحیح اشتباهات دولت دهم در حوزههای مختلف خصوصاً بخش اقتصادی و معیشتی زندگی مردم اعلام کرده بود. به همین دلیل کاملاً طبیعی است امروز مردم از رئیسجمهور و دولت توقع داشته باشند که به وعدههای خود عمل کند.
دلیل دوم نیز به وعده دولتمردان در ابتدای استقرار دولت یازدهم باز میگردد. وزیر امور اقتصادی و رئیس دفتر رئیسجمهور در همان روزهای نخست استقرار دولت از تدوین برنامههایی برای بهبود شرایط معیشتی مردم در کوتاه مدت سخن گفتند و وعده دادند با انتشار گزارشی از وضعیت اقتصاد کشور در 100 روز نخست پس از تنفیذ و تحلیف، اهم برنامههای دولت را برای کاستن از مشکلات معیشتی مردم در کوتاه مدت ارائه دهند.
اکنون و با گذشت نصف زمان وعده داده شده، اشتیاق عمومی برای شنیدن آن گزارش و اطلاع از راهکارها و لمس نتایج و چاره اندیشیها رو به افزایش است.
در چنین شرایطی، بهرغم تلاشهای دولت و اطلاع رسانیهای رسانهها از دامنه و عمق مشکلات به ارث رسیده، متأسفانه شواهد و قرائن گویای عدم کامیابی دولت در مدیریت مشکلات درحد قابل قبولی است.
پرداخت یارانه نقدی مهرماه دچار تأخیر شده، قیمت کالاهای اساسی مستمراً افزایش یافته، جلسات ستاد تنظیم بازار برای موافقت با افزایش رسمی قیمتها روزانه شده، نوسانات قیمت در بازار ارز و طلا گرچه محدودتر از قبل اما همچنان ادامه دارد و دست واحدهای تولیدی از رسیدن به سرمایه در گردش همچنان کوتاه است.
با وجود این مشکلات، افکار عمومی به مدد تلاش کارشناسان و رسانهها از ریشهها و علل اصلی این وضعیت آگاهی دارند و به یمن تحرکات دیپلماتیک دولت و گشوده شدن روزنههایی از تدبیر در تصمیمات اقتصادی، همچنان امیدوارانه در برابر مشکلات صبوری میکنند.
در این میان، توجه به دو نکته ضروری مینماید، نخست اینکه متأسفانه برخی از مسئولان و مدیرانی که شرایط فعلی تا حدود زیادی معلول و محصول مدیریت و رویکرد اشتباه آنان در تعیین جهتگیریهای اقتصادی است، امروز به منتقدانی دلسوز! برای معیشت مردم تبدیل شدهاند و با تغافل نسبت به نقش و سهم خود در ایجاد این مشکلات، طلبکارانه از دولت و مسئولان میخواهند به فکر دخل و خرج مردم باشند!
نکته دوم به مردم و مسئولان باز میگردد. این امری اثبات شده در اقتصاد است که اغلب تصمیمات صحیح اقتصادی که در بلند مدت به سود اقتصاد کشور و معیشت مردم تمام میشوند، در کوتاه مدت تلخ، گزنده و دارای ظاهری ناپسند هستند کما اینکه تصمیمات به ظاهر زیبا و شیرین، در بلند مدت نتایجی تلخ و زشت به دنبال دارند.
به عنوان مثال میتوان به ماجرای پرداخت یارانه نقدی اشاره کرد. اگرچه در ابتدای اجرای قانون هدفمندی پرداخت یارانه نقدی 45 هزار تومانی به کام بسیاری از مردم خوش آمد اما دیری نپایید که پیامدهای آن که از اشتباه در منبع تأمین و مقدار آن نشأت میگرفت باعث تورم شد و کام جامعه را تلخ کرد.
این شرایط کار را برای دولت یازدهم بسیار دشوار کرده است چرا که ناگزیر است داروهای تلخی را به کام اقتصاد ایران بریزد تا بیماریهای باقی مانده از دولت گذشته را درمان کند.
طبیعی است که چنین روندی برای به ثمر رسیدن، نیازمند آگاهی و صبوری مردم است و از سوی دیگر دولت هم باید متوجه این واقعیت باشد که تحمل جامعه برای پذیرش این تلخکامیها، بیحد و مرز نیست و اگر دولت نتواند مؤثرترین داروها و کم دافعهترین روشها را برای درمان انتخاب کند، پایگاه اجتماعی و حمایتهای مردمی خود را از دست خواهد داد. بنابر این هم مردم و هم دولت باید هوشیارانه و آگاهانه عمل کنند و در مواجهه با کارشکنیها صبور و محتاط باشند.
رسالت:موعظه حسنه و نقد مشفقانه
«موعظه حسنه و نقد مشفقانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛اظهارات دیروز رئیس جمهور جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر روحانی در جمع دانشگاهیان علاوه بر اینکه حاوی نکات مثبت و سازنده ای در راستای تداوم گفتمان علمی کشور بود اما با برخی حواشی نیز همراه شد که در این مجال از سر موعظه حسنه و نقد مشفقانه نکاتی را مطرح می کنیم.
مشتی که در شب مذاکره خالی شد
"دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهرو است." این جمله را دیروز رئیس جمهور در آستانه مذاکرات ژنو در جمع دانشگاهیان گفت. تعبیری که شبیه آن را در نیویورک در مقابل خبرنگاران آمریکایی عنوان کرده بود و گفته بود که اوضاع اقتصادی ایران بدتر از آن است که من تصور می کردم. درست در شب مذاکره واریز یارانه ها به خاطر کسری هزار میلیاردی به تعویق افتاد.وزیر صنعت هم شب مذاکره نرخ واقعی ارز را 3000 تومان عنوان کرد. خالی کردن مشت کشور در شب مذاکره با 1+5 چه معنایی می تواند داشته باشد؟ بر اساس کدامیک از اصول مسلم تامین منافع ملی باید به طرف غربی تفهیم کرد که تحریم ها اثر گذار بوده است. مذاکره کنندگان امروز و فردا با چه پشتوانه ای قرار است، مذاکره کنند. مگر آمریکایی ها به دنبال این نبودند که به خیال خام خود ایران را با "زانوان خونین" پای میز مذاکره بکشانند پس چرا دولتمردان ما به جای تکیه بر اقتدار کشور مرتب دم از ضعف و مشکل می زنند؟
دیروز وزیر محترم خارجه در آستانه سفر پای منافع ملی را به میان کشید و خواسته بود کسی قضاوت زودرس نکند اما آیا این طریق درستی برای تحصیل منافع ملی است؟ در کدام کتاب روابط بین الملل جناب ظریف و دوستانشان خوانده اند که شب مذاکره باید مشت خودتان را خالی کنید و خود را بر خلاف واقعیت در موضع ضعف قرار دهید. اینطور که برخی شیفته برقراری رابطه با آمریکا شده اند این هراس در دل به وجود می آید نکند این شیفتگی به شیدایی بینجامد. مردم عادی هم در معاشرت های روزانه خود می دانند وقتی می خواهند جنسی را بخرند خود را زیاد طالب و خواهان نشان ندهند. وضعیت جیبشان را پیش هر کس و ناکس بازگو نکنند و ... .
ریاکاری در سیاست
دیروز رئیس جمهور در میان تشویق های حضار در دانشگاه گفت:بعضی تلاش میکنند 75 یا 76 میلیون نفر جمعیت کشور را ضربدر 2 کنند یعنی همه دو چهره داشته باشند. یک جا که بحث نمره، ارتقاء و شغل به میان میآید یک چهره و آنجا که موضوع زندگی آزاد مطرح میشود با چهرهای دیگر نمایان شوند.
این دو چهرگی که رئیس جمهور از آن به عنوان یک آسیب در جامعه دینی یاد کردند نکته مهم و در خور توجهی است منتهی اگر به حوزه های قدرت رسمی و مدنی سرایت کند به مراتب خطرناک تر می شود و می تواند تبعات سنگینی را برای کشور داشته باشد. اینکه سیاستمداری یکی به نعل بزند و یکی به میخ و اسم آن را میانه روی بگذارد با واقعیت حاکم بر جامعه ایران سازگار نیست. بالاخره هر کنشگری روی یک مسئله مجبور است موضع خاص خودش را اتخاذ کند. آنجاست که سره از ناسره مشخص می شود. ملت ایران یک ملت هوشمند است و افکار عمومی در ایران را نمی توان به سادگی فریب داد به خصوص که در فتنه های پیچیده پیش رو باید تلاش کرد که غبارها فرو بنشیند نه اینکه گرد و غبار بیشتر در فضا پراکنده شود.
در این مسیر مواضع روشنگرانه و صریح رئیس جمهور مطمئنا
می تواند مانع از شیوع آفت دو رویی در بین برخی دولتمردان شود.اگر کسی در فتنه 88 بازداشت شده و یا در یک شبکه اجتماعی علیه نظام جمهوری اسلامی موضع گرفته و یا در اعتقادات خود ملتزم به مردمسالاری دینی و ولایت فقیه نیست چه اصراری به انتصاب وی در پست های عالیه حکومتی اعم از استانداری یا معاونت رئیس جمهور و یا وزارت و ... است.
اینکه اصرار بکنیم فردی بر خلاف اعتقادش به جمهوری اسلامی بخواهد در فلان پست به نظام خدمت کند عین این است که آن فرد را مجبور کنیم هر روز صبح به جای شلوار جین و پیراهن آستین کوتاه؛ کت و شلوار و یقه دیپلمات بپوشد تا ظاهر کار حفظ شود. البته شاید هدف و نیت رئیس جمهور توبه دادن برخی افراد و جذب حداکثری باشد که بسیار مقدس و پسندیده است اما به زعم راقم این سطور چنین مناصب حیاتی جای آزمون و خطا نیست چون انسان ها مجاز به خطاکاری نیستند اما ممکن است اشتباه نمایند.
دیپلماسی علمی و نهاد های اطلاعاتی
هنوز چند سال از پخش تلویزیونی اعترافات هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو نمی گذرد که باز رئیس جمهور در اظهاراتی عجیب از دستگاه امنیتی و اطلاعاتی کشور میخواهد راه های دیپلماسی علمی را باز کند. تعجب از این موضع بیشتر از این روست که دیپلماسی علمی امروز در جریان است و کنترل های محدودی نیز که صورت می گیرد بخشی از آن به خاطر حفظ جان دانشمندان ایرانی و بخش دیگر به این خاطر است که اساتید و یا دانشجویان در کنفرانس های علمی در دام سرویس های جاسوسی دشمن نیفتند.
در آن برنامه تلویزیونی محتوای اعترافات سه تن از متهمین پروژه براندازی نرم حاکی از واقعیات و نکات تلخی بود که علی رغم تذکرات مکرر نهاد های اطلاعاتی و امنیتی اما هنوز توسط بخشهایی از دولت و معدودی از نخبگان مورد غفلت واقع می شود . تجربه برخی کشورهای اقمار شوروی که در آنها انقلاب های رنگی رخ داده است نظیر اوکراین ، گرجستان و قرقیزستان نشان می دهد که نقطه عزیمت برنامه های براندازانه دشمن در درون دانشگاهها است. آنها در قالب اعطای بورسها وفرصتهای تحقیقاتی ، کنفرانسهای علمی ، نشریات معتبر جهانی و ... از دانشگاههای کشورهای “ هدف “ برای پیشبرد پروژه دموکراسی سازی غربی یارگیری می کنند وسپس در یک فرایند شبکه سازی مقدمات تاثیرگذاری بر فضای الیت جامعه را فراهم می نمایند . الیت در تعامل با بدنه اجتماعی طی یک پروسه چند ساله افکار عمومی را برای دموکراسی سازی متقاعد می کند و در نهایت به تعبیر خود آنها در یک فرصت مغتنم با استفاده از “حداقلهای دموکراتیک کشورها” بدون هیچ خشونتی یک سنگر جدید فتح می شود .
رامین جهانبگلو در بخشی از اعترافاتش ضمن اشاره به شرکت در کنفرانس به اصطلاح علمی “ یو سی اله” به نکته در خور توجهی اشاره کرد . وی گفت : این کنفرانس اسمش
یوسی اله بود برای اینکه توسط یک بخشی از دانشگاه یوسی اله برگزار می شد ولی در حقیقت خرج کنفرانس را وزارت خارجه آمریکا بیشتر تقبل می کرد ... در آنجا با یک سری افراد آمریکایی آشنا شدم و یک سری افراد که از اسرائیل می آمدند واین افراد مثل آقای”یوسی آی فر” بیشتر ماموران اطلاعاتی بودند .در واقع شبکه سازی برای پروژه براندازی در قالب کنفرانسهای علمی ودر درون لابی های غیر رسمی جایی که سیاست سازان آمریکایی حضور دارند صورت می گیرد .نکته شایان توجه دیگر در اعترافات اسفندیاری، تاجبخش و جهانبگلو زمان طراحی برنامه ایران در مرکز ویلسون است . بنیادها و مراکز آمریکایی از نیمه دوم دهه 90 به طور جدی به موضوع برنامه ایران پرداختند و این دقیقا سالهایی است که دوم خردادی ها قدرت را در کشور به دست گرفتند . در واقع شعارها و عملکرد دوم خردادی ها فضا را برای تحرک بیشتر این دست نهادهای آمریکایی مساعد کرد .
در 1997 مسئول برنامه بین الملل مرکز ویلسون با هاله اسفندیاری تماس می گیرد و به او پیشنهاد می دهد که یک برنامه خاورمیانه طراحی کند . کیان تاجبخش به گفته خود تا سال 1997 هیچ توجهی به مسائل ایران نداشت اما پس از آن به سفارش بیژن خواجه پور به ایران سفر می کند و با برخی رسانه های داخلی همکاری می نماید . بعد از غائله 18 تیر سال 1378 رامین جهانبگلو به دعوت هاله اسفندیاری به مرکز ویلسون می رود و راجع به مسئله رفراندوم صحبت می کند . علی افشاری بعد از این حوادث از صندوق دموکراسی بورس مطالعاتی می گیرد . محسن سازگارا از دانشگاه هاروارد بورس می گیرد .عبدالکریم سروش ، حسین بشیریه ، عطاء الله مهاجرانی و ... نیز تقریبا سرنوشتی کم وبیش مشابه با اسلاف خود پیدا می کنند .
نبرد نرم امروز یک واقعیت غیر قابل انکار است و در این جنگ آشکار هیچ غفلتی را بنا به تساهل و یا تجاهل نمی توان گذاشت . البته ممکن است افراطهایی هم در محدود کردن برخی اساتید و دانشگاهیان رخ داده باشد که ان شاء الله درخواست دکتر روحانی نسبت به رفع این افراط ها باشد و الا اصل اینکه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باید حامی و پشتیبان جریان دانشگاهی در جامعه باشند و مجامع به اصطلاح علمی اما سیاسی را رصد کنند غیر قابل تردید است.
سیاست روز:آقای هاشمی؛ مراقب اطرافیانتان باشید
«آقای هاشمی؛ مراقب اطرافیانتان باشید»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن میخوانید؛طی هفته اخیر، انتشار برخی خاطرات آیتا... هاشمی در پایگاه اطلاع رسانی ایشان تبدیل به یکی از سوژههای اصلی حوزه سیاسی در داخل کشور شد.
«حذف شعار مرگ بر آمریکا» یکی از آن مباحثی بود که سر و صدای زیادی به پا کرد.
از یک سو برخی از علاقهمندان به انقلاب، سخن به نقد چنین اظهاراتی و بازنشر چنین خاطراتی کردند و آن را خلاف اندیشه امام خمینی میدانستند. از سویی دیگر گروهی سعی در تقویت و حمایت از بیان این مطالب داشتند.
گروه اول با یادآوری سخنان امام و مواضع ایشان در قبال شیطان بزرگ، چنین نکتهای را دور از اندیشه امام راحل(ره) میدانستند و گروه مقابل نیز طی روزهای اخیر با موضعگیری نه چندان صریح موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی این فرصت را یافته بودند تا بر طبل تحریف بکوبند. نگاهی گذرا به تیتر برخی از این روزنامهها (که نشان از ذوقزدگی بیحد و حصر آنان در تائید! سخنان آقای هاشمی داشت) تکلیف را روشن میکند.
اما روز گذشته خبری به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد که حاوی نکات جالبی بود:
هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه طرح موضوع امکان حذف شعار مرگ بر آمریکا در شرایط کنونی آیا اقدامی غیرلازم و در زمان نامناسب بود، گفت: این طرح مربوط به سالها قبل است. مسئول سایت بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن در این زمان کرده که اقدامی نادرست بود. به دفتر تأکید کردهام افراد بدون هماهنگی و اطلاع قبلی از انتشار مطالب منتسب به من خودداری کنند.
آقای هاشمی در پاسخ به این سوال و با تاخیر چند روزه انتشار موضوعی که به سالها قبل برمیگردد را بدون اجازه ایشان و اقدامی نادرست میدانند. حال سوال اینجاست چرا پس از گذشت چند روز آیتا... هاشمی (که قطعا سایت شخصی خود را ملاحظه میکند و یا از اخبار مندرج در آن اطلاع حاصل میکند) این حرکت را نادرست میدانند؟
البته این واکنش آیتا... یک واکنش بسیار خوب و منطقی نسبت به عملکرد مدیران پایگاه اطلاعرسانیشان است، اما آنچه در این میان نگرانی ها را افزون میکند، حضور افرادی است که در اطراف ایشان حضور دارند و عامدانه یا سهوی سعی در تخریب وجهه و گذشته انقلابی ایشان دارند.
به هرحال هستند افرادی که سعی دارند منافع و تفکرات خویش را از طریق کانال شخصی با سابقه انقلابی نظیر آقای هاشمی وارد فضای رسانهای کنند. برای این کار هم دو دلیل وجود دارد. اول آنکه به هرحال شخصیت آقای هاشمی و همراهی ایشان با امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بر کسی پوشیده نیست و بیان مطالب از طریق ایشان میتواند به نوعی مهر تائید بر آن مطالب باشد. دوم آنکه برخی شجاعت ابراز عقاید خود را ندارند و سعی میکنند نوک تیز انتقادات را به سمت و سوی فردی ببرند که در سابقه انقلابی او تردیدی وجود ندارد. آنها با بیان چنین مطالبی سعی در ایجاد فاصله میان آقای هاشمی و رهبر انقلاب دارند.
فاصلهای که بعید است ایجاد شود. یادمان نمیرود در اوج اختلافات و سخنان نسنجیدهای که در جریان مناظرات سال ۸۸ میان دو کاندیدای ریاست جمهوری پیش آمد، آقای هاشمی علیرغم ناراحتی از اتهاماتی که به ایشان و خانوادهشان وارد بود نامهای به رهبر انقلاب نوشتند. نامهای که بعدها به «نامه بدون سلام و والسلام» شهره شد، اما در ذیل همان نامه آمده بود:
دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان
اکبر هاشمی رفسنجانی
اما این روزها برخی به دنبال آنند تا این دوستی، همراهی و همسنگری همیشگی را دچار خدشه کنند و به نوعی از شخصیت ایشان در مقابل رهبری سوء استفاده کنند.
به هرحال وقتی بازنشر برخی مطالب غیر ضرور در پایگاه آیتا... هاشمی بدون هماهنگی با ایشان صورت میگیرد، باید قدری تامل کرد و پرسید آنان که چنین رفتار نادرستی را مرتکب شدهاند، چه انگیزه و هدفی را دنبال میکردهاند و چرا در امانتی که به آنان سپرده شده خیانت کردهاند؟ همینجاست که از حضور برخی افراد در کنار آقای هاشمی اظهار نگرانی میکنیم و امیدواریم ایشان بیش از پیش مراقب چنین اشخاصی باشند.
پینوشت: راستی باید منتظر ماند و دید رسانههایی که طی این چند روز اخیر «حذف مرگ بر آمریکا» را تیتر خود کرده بودند، حالا در قبال سخنان آقای هاشمی چه موضعی میگیرند؟
جوان:راهحل مشکلات اقتصادی درونی یا بیرونی؟
«راهحل مشکلات اقتصادی درونی یا بیرونی؟»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛ واقعیت آن است که بخشی از مردم با مشکلات اقتصادی جدی روبهرو شده و این مشکلات اقتصادی، بر بسیاری از ابعاد زندگی آنان اثر منفی گذاشته است. با پذیرش این واقعیت، عقل و شرع حکم میکند تا دولتمردان و مسئولان برای حل این مشکلات، چارهاندیشی نموده و فشارهای اقتصادی و معیشتی را که بر دوش مردم سنگینی میکند، کاهش دهند.
با پذیرش این دو مطلب، سوال اصلی آن است که راهحل مشکلات اقتصادی ایران در شرایط کنونی،درونی بوده و باید با بهبود شیوههای مدیریتی و پایان بخشیدن به بیتدبیریها و انجام اصلاحات ساختاری و... مشکلات را حل نمود یا برای برونرفت از این وضعیت باید نگاه به خارج داشت و تلاش نمود با اصلاح روابط خارجی به ویژه با کشورهای غربی و در رأس آنها با امریکا، به مشکلات اقتصادی کشور پایان داد؟ بدیهی است که برای پاسخ صحیح به سؤال اساسی مذکور، باید به ریشه مشکلات اقتصادی ایران توجه شود.
اگر برای حل یک مشکل، آن مشکل به خوبی ریشهیابی نشود، راهحلهای تجویزی، نه تنها آن مشکل را حل نخواهد کرد، بلکه ممکن است با عمل به راهحلهای به ظاهر درست، با گذر زمان بر ابعاد و عمق مشکلات افزوده شود. با این نگرش منطقی باید به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که مشکلات اقتصادی ایران، ریشه در خارج از کشور و مقوله «تحریمها» دارد یا ریشه مشکلات در داخل و سوء مدیریتهاست؟
بررسی مباحث اقتصادی در سالهای اخیر، نشان میدهد که کارشناسان و صاحبنظران پاسخهای متفاوتی را در قبال سؤالات مذکور ارائه کرده و هر کدام برای پاسخهای خود دلایلی را نیز بیان میکنند. هیچ کارشناسی، بر یک راهحل درونی یا بیرونی به صورت مطلق تکیه نمیکند.
به هر حال، برخی از مشکلات اقتصادی کشور، دارای منشأ خارجی مانند تحریمها بوده و برخی از این مشکلات، ریشه در داخل دارد. تفاوت اساسی در نگاهها به نقطه تمرکز برمیگردد. برای حل مشکلات باید روی کدام راهحل درونی یا بیرونی تمرکز کرد؟ به عبارت دیگر، ریشه اصلی مشکلات، داخلی یا خارجی است؟ در اینجا دو نگاه در کشور شکل گرفته است؛ دیدگاهی معتقد است که مشکلات کشور، ریشه در سیاست خارجی کشور و نحوه تعامل ما با دنیا و به ویژه غربیها دارد. دیدگاه دیگر معتقد است که مشکلات کشور، عمدتاً داخلی بوده و باید برای حل آن به صورت اساسی به داخل توجه کنیم.
کسانی که ریشه مشکلات کشور را در سیاست خارجی و مقوله تحریمها ارزیابی میکنند،تجدید نظر در سیاست خارجی و اصلاح رابطه با امریکا از طریق مذاکره را، به عنوان راهحل اساسی مورد توجه قرار داده، معتقدند تا ایران با امریکا رابطه برقرار نکند، نمیتواند بر مشکلات اقتصادی غلبه نماید. در نقطه مقابل کسانی که ریشه مشکلات اقتصادی را در ساختارهای داخلی میبینند، نگاه به بیرون را نه تنها غیرمفید، بلکه همراه با مخاطراتی برای استقلال، عزت ملی و منافع و امنیت ملی کشور ارزیابی میکنند. هواداران و سردمداران در دیدگاه اول به دنبال تحولات سیاسی کشور پس از انتخابات 92، فعال شده و به دنبال هموار کردن مسیر برقراری رابطه با امریکا هستند. فضاسازی برای حذف شعار «مرگ بر امریکا» و طرح نظرسنجی از مردم برای «مذاکره و رابطه با امریکا»، نمونههایی از این قبیل تحرکات است.
این جریان به طرق مختلف سعی در القای این مطلب به افکار عمومی دارد که مشکلات اقتصادی کشور به خاطر قطعی رابطه با امریکا بوده و باید با برطرف کردن موانع سر راه ارتباط با امریکا، از طریق برقراری رابطه، مشکلات را حل نمود. نگارنده معتقد است این نگاه یک نگاه عمدتاً سیاسی بوده و اهداف سیاسی را دنبال میکند. بررسیهای دقیق نشان میدهد،عمده صاحبنظران اقتصادی ایرانی و غیر ایرانی آشنا با اقتصاد ایران، ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشورمان را داخلی ارزیابی میکنند.
این کارشناسان و صاحبنظران، سهم تحریمها و فشارهای خارجی در بروز مشکلات اقتصادی ایران را، حداکثر 30 درصد ارزیابی نموده و معتقدند 70 درصد مشکلات اقتصادی ایران داخلی است. در چنین شرایطی، خطر بزرگ آن است که با نگاه به بیرون و امید بستن به مذاکرات، نه تنها از رفتن به سمت راهحلهای اساسی برای ریشهکن کردن مشکلات بازمانیم بلکه شرایط را برای تشدید فشارهای خارجی به اقتصاد کشور بیش از گذشته، به دست خود فراهم سازیم. سخنان اوباما رئیس جمهور امریکا پس از مکالمه تلفنی با دکتر روحانی، مبنی بر اینکه فشارهای اقتصادی و تحریمها نتیجه داده و بالاخره تحت فشارها، ایرانیها به پای میز مذاکره آمدند را باید جدی گرفت.
افزون بر این سخنان، دیگر سخنان رئیس جمهور امریکا مبنی بر اینکه تحریمها تا زمان تغییر رفتار عملی ایران ادامه خواهد داشت و تمام گزینهها در قبال ایران، از جمله گزینه نظامی همچنان روی میز قرار دارد را، نباید به فراموشی سپرد. اظهارات دیگر مقامهای امریکایی در این خصوص، باید تمرکز بر راهحل خارجی جهت گرهگشایی از مشکلات اقتصادی کشور را، با تردید جدی مواجه سازد. رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا در این موضوع میگوید: «تحریمهای اقتصادی، روحانی را وادار به مذاکره تلفنی کرد. این فشارها باید تا توقف کامل فعالیتهای هستهای ایران افزایش یابد.» سخنان «وندی شرمن»، معاون ارشد وزیر امور خارجه امریکا را به دلیل نقش و تأثیرگذاری نگاههای او بر سیاست خارجی ایالات متحده، بیش از سخنان دیگران باید مورد توجه قرار داد. وی میگوید: «اوباما از حق استفاده صلحآمیز سخن گفت نه «حق غنیسازی».
اوباما معتقد است که زمانی که ایران تمام نگرانیهای ما را برطرف ساخت، مردم ایران حق دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای و برنامه هستهای را دارند. ما معتقدیم که به دلیل تحریمها بود و این تحریمها بخش قابلتوجهی از انگیزه ایران برای نشستن پشت میز مذاکرات را تشکیل داده است. در حقیقت روحانی و ظریف و همه گفتهاند و به خصوص در زمان مبارزات انتخاباتی این مسئله روشن شده که او انتخاب شد تا جلوی تحریمها را بگیرد و اقتصاد را بهبود دهد. پس این را میدانیم که این مسئله برای آنها مهم است. پس این طور هم نیست که تا قبل از اینکه نتیجه مدنظرمان را بگیریم، آنها را (تحریمها را) برداریم و ما به همکاری با کنگره برای افزایش فشارهای مورد نیاز به ایران ادامه میدهیم!»
سؤال این است که منظور از «نتیجه مدنظرمان» در سخنان «شرمن» چیست؟ سؤال این است که منظور اوباما، جان کری، هیگ و... از تغییر رفتارهای عملی ایران چیست؟ به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی و ملت ایران، در چه زمینههایی باید «تغییر موضع» و «تغییر رفتار» داشته باشند تا غربیها تحریمها و فشارهای خود بر ایران را بر طرف کنند یا کاهش دهند؟
پاسخ این سؤالات و دیگر سؤالات مشابه را خداوند در قرآن کریم به اهل ایمان داده است : «ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم...» خداوند به پیامبر میفرماید یهود و نصارا از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از آیین آنها پیروی کنی.» (بقره آیه 120)
آری، آنچه غرب و خصوصاً امریکا به صورت عملی از ملت ایران و جمهوری اسلامی انتظار دارد، دست شستن از اعتقادات، باورها، ارزشها، استقلال و عزت ملی از یک طرف و همراه شدن با آنان در راستای تأمین منافعشان از طرف دیگر میباشد. البته غربیها، این خواستهها را در قالب مفاهیمی چون «رعایت حقوق بشر»، «عدم حمایت از تروریسم»، «توقف فعالیتهای هستهای نظامی» و... دنبال میکنند. بنابراین، غرب سلطهگر، همچنان در فکر تجدید سلطه خود بر ملت ایران است.
آیا میتوان گفت برای حل مشکلات اقتصادی کشور چارهای جز پذیرش این سلطه نیست؟ پاسخ روشن است. خداوند حکیم چنین راهی را نه تجویز کرده و نه میپسندد. خداوند در این خصوص میفرماید: «و لنیجعلالله للکافرین علی المؤمنین سبیلا... (140 نساء) خداوند هرگز راهی را برای سلطه کفار بر مؤمنین قرار نداده است. در واقع اگر چنین اتفاقی رخ دهد و سلطه کفار بر مسلمانان پدید آید، این وضعیت، به دلیل اشتباهات راهبردی خود مسلمانان بوده است.
حال چه باید کرد؟ باید راه درست را پیمود، راه درست آن است که به جای دل بستن به خارج و امید داشتن به حل مشکلات اقتصادی از طریق لغو تحریمها، به داخل توجه کنیم و با ریشهیابی دقیق مشکلات داخلی، گشایشهای اقتصادی در معیشت مردم را به وجود آوریم. شعار سالهای اخیر اعلام شده از سوی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی از قبیل سال جهاد اقتصادی، سال حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف، سال حماسه اقتصادی و شعار اقتصاد مقاومتی، همگی برای گرهگشایی از مشکلات اقتصادی ایران با نگاه مبتنی بر «درون» است.
آری در این مسیر باید مجاهدت کرد. اگر مجاهدت کردیم، همان خداوندی که راه سلطه کفار بر مؤمنین را مسدود کرده، راههای دیگر برای برون رفت از مشکلات را پیش روی قرار میدهد. هم او فرمود: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» (عنکبوت 69) کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند، به راههای خویش هدایتشان میکنیم، خداوند با نیکوکاران است.
ملت ایران راههای الهی را طی 34 سال گذشته، با تمام وجود تجربه کرده است. دفاع مقدس برای ملت ایران حاصل نشد، مگر با حرکت در مسیری که خداوند پیش روی ملت ایران قرار داد. بر همین اساس حضرت امام (ره) فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» بدون تردید اگر ملت ایران و مسئولان جمهوری اسلامی و به ویژه دولتمردان در دولت یازدهم، جهاد اقتصادی، حماسه اقتصادی و اقتصاد مقاومتی را با نگاه به ظرفیتهای درونی، جدی بگیرند و برای حرکت در این مسیر، عزم و ارادهها را همانند دوران دفاع مقدس پولادین سازند، آنگاه گشایشها حاصل میشود و علاوه بر شکوفایی اقتصادی، تحریمهای جبهه کفر نیز رنگ خواهد باخت (انشاءالله). البته پافشاری بر نگاه به درون و دل نبستن به خارج، به معنای نفی دیپلماسی هوشمندانه با استفاده از تاکتیکهایی چون «نرمش قهرمانانه» با هدف کاهش یا شکست تحریمهای غیرقانونی و ناعادلانه غربیها نیست.
حمایت:وحدت اسلامی، راهکار نهایی
«وحدت اسلامی، راهکار نهایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛جهان اسلام این روزها با مجموعهای از چالشها و نابسامانیها مواجه است. بخشی از این چالشها مربوط به کشورهای اسلامی است که نمود آن را در درگیریها و ناآرامیهای خونین در بسیاری از کشورهای اسلامی میتوان مشاهده کرد. بخش مهمی از این تحولات برگرفته از فرقههای ساختگی نظیر القاعده ، تکفیریها، وهابیت، بهائیت و غیره است و بعد دیگر چالشهای جهان اسلام را در تقابلها میان جوامع و ملتها و دولتهای اسلامی شاهد هستیم که با محوریت تقابل میان شیعه و سنی صورت میگیرد.موضوع بعدی که نباید از آن غافل شد وضع مسلمانان در کشورهای غیر مسلمان است.
هر چند گرایش ملتها به اسلام روندی روبه گسترش داشته است اخبار نشانگر وضع نامناسب مسلمانان بویژه در غرب و برخی کشورها نظیر میانمار است. موضوعهای مطرح در مورد جهان اسلام در حالی جاری است که یک وجهه اشتراک در قبال تمام آنها مشاهده میشود و آن وجود دشمنی واحد است که از هر ابزار و فرصتی برای مقابله با اسلام و مسلمانان بهره میگیرد؛نظام سلطه و صهیونیستها مهمترین دشمنان جهان اسلام هستند که همواره به دنبال نابودسازی آن هستند.
مهمترین ابزار دشمن استفاده از حربه ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و بهانه قرار دادن آن برای ایجاد تقابل میان فرق اسلامی و دخالت در کشورهای اسلامی است چنانکه دشمنان برای مقابله با بیداری اسلامی و ترویج نسخههای ضداسلامی در جهان اسلام ادعای ناتوانی مسلمانان برای رسیدن به دموکراسی و ثبات را مطرح میسازند تا در نهایت با تحقیر مسلمانان آنان را به پذیرش خواستههای خود وادار کنند.
با توجه به این وضع مهمترین راهکار و ابزار جهان اسلام برای مقابله با توطئه دشمنان را وحدت و یکپارچگی همه مسلمانان تشکیل میدهد. بیگمان یکی از مولفههای مهم در این حوزه مناسک حج به عنوان نماد وحدت جهان اسلام است زیرا مسلمانان از سراسر جهان بدون توجه به ملیت، نژاد و رنگ پوست در کنار یکدیگر قرار میگیرند و سنتی الهی را به جای میآورند. نکته مهم در این مراسم وحدت گرایانه، برگزاری مراسم برائت از مشرکین به عنوان نماد واقعی از وحدت عملی جهان اسلام در برابر دشمن است.
این امر را باید مورد توجه داشت که حج مرحله نخست از وحدت جهان اسلام است و برائت از مشرکین انسجام عملی جهان اسلام در برابر دشمن را نشان میدهد که طنین واحد فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل اصول این وحدت و بصیرت جمعی در برابر دشمن به شمار میرود؛ اصولی که هراس را به جان دشمنان انداخته و آنها را برآن داشته تا از هر ابزاری برای حذف برائت از مشرکین در مراسم حج بهره گیرند که تاکنون با ناکامی همراه شده است.
تهران امروز:استقامت سخت؛ راه نتیجهگیری در ژنو
«استقامت سخت؛ راه نتیجهگیری در ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدعلی اسفنانی است که در آن میخوانید؛مذاکرات ژنو امروز در شرایطی آغاز میشود که بحث و گمانهزنی درباره محتوا و نتایج احتمالی آن به اوج خود رسیده است، با این حال به نظر میرسد در مورد این مذاکرات دو نکته کلیدی وجود دارد، اول اینکه مذاکرات در چه سطحی برگزار میشود و دوم اینکه چه کنیم که در مذاکره ژنو نتیجه بهتری بگیریم.
درباره سطح مذاکرات باید گفت همانطور که آقای ظریف وزیر خارجه کشور عنوان کردند مذاکرات باید طوری پیش برود که گره کوری که پیش از این درآن انداختند باز شود، این موضوع مرتفع نمیشود مگر با برگزاری مذاکرات در سطح وزرای خارجه که افرادی تصمیمگیر در آن حضور داشته که میتوانند مذاکرات را نتیجه بخش کنند. به اعتقاد من ضرورت ایجاب میکند که وزرای خارجه مذاکرات را برگزار کنند تا هم ابعاد ماجرا روشنتر شود و هم تصمیمگیری درباره آن با سرعت بیشتری اتفاق افتد.
بر همین اساس این گام موثری میتواند باشد تا جلسه برای نتیجهگیری انجام شود نه مذاکره برای مذاکره، اما در عین حال باید مذاکرهکنندهها با صداقت به جلسه آمده و درباره واقعیتهایی که در دادگاه صالح ابراز شده است طرح موضوع کنند نه درباره احتمالات که خلاف قواعد بینالملل است، چرا که در اصول بینالملل و قواعد بینالمللی اصل بر برائت کشورها است مگر اینکه در دادگاه صالحی جرمی یا تخفلی از آنها به اثبات برسد. اما در این بین نباید از نقش لابیهای صهیونیستی در کاهش سطح مذاکرات غافل شد؛ لابیهای صهیونیستی که یکبار قدرت آن را در تغییر سخن رئیسجمهور آمریکا پس از صحبت در مجمع عمومی سازمان ملل مشاهده کردهایم. این لابیها اثرات بسیاری دارند هر چند که امروز اوضاع شفافتر شده و افکار عمومی جهان نسبت به اقدامات ایران و استفاده صلحآمیز انرژی هستهای مثبت است. با همه این شرایط باز هم نباید از نقش این لابیها چشم پوشید.
اما نکته دوم درباره بهترین روشی است که ایران میتواند برای نتیجهگیری از مذاکرات استفاده کند. همانطور که تجربه ثابت کرده آنجا که ما یک گام عقبنشینی کردیم، آمریکاییها و صهیونیستها یک گام به جلو برداشتند و به اعتقاد من برای نتیجهگیری بهتر باید از حالت تدافعی خارج شده و به استقامت سخت بپردازیم. بدین معنی که روی پیشنهادات و طرحهای خودمان پافشاری کنیم و بخواهیم روی آنها به نتیجه برسیم.
با همه این معادلات فکر میکنم اتفاقاتی که در مجمع عمومی سازمان ملل با سخنرانی رئیس جمهور رخ داد و در کنار مذاکرات، حاشیهای که اتفاق افتاد و البته سفر رئیس مجلس به اروپا و صحبت با سران اروپایی، فضا برای کسب نتیجه فراهم شده و فشارها کاسته شدهاند. بنابراین میتوان امیدوار بود اگر طرفهای غربی بازی را به هم نریزند، امکان گرفتن نتیجه از مذاکرات ژنو دور از تصور نیست.
آفرینش:عصای سفید به دست گیرید
«عصای سفید به دست گیرید»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛در میان وسایل کمک حرکتی نابینایان، میتوان عصای سفید را به عنوان پرچم استقلال آنها قلمداد کرد. به همین منظوریونسکو در سال 1950، پانزده اکتبر(23 مهر) را به عنوان روز جهانی عصای سفید نامگذاری کرد. بعد از آن، عصای سفید، نشانهای بینالمللی برای شناخت نابینایان شد.
بر این اساس قانون عصای سفید، تصویری جدید از نابینایان را در جامعه ترسیم کرد. این عصا، ابتکار یک عکاس شهر بریستول کشور انگلستان بود. "جیمز بیگز" که در اثر سانحه بینایی خود را از دست داد، برای در امان بودن از خطر وسایل نقلیه با یک ابتکار تاریخی، عصایی به رنگ سفید به دست گرفت تا برای همگان به راحتی قابل دید باشد.
قوانین و دستورالعملهای درخوری جهت عادی سازی زندگی و امورات روزانه برای نابینایان درنظرگرفته شده، اما به واقع آنطور که باید و شاید برای تحقق خواستههایشان اقدامی صورت نمیگیرد و بسیاری از آنها برای انجام امورات روزانه به سبب نبود امکانات دچار مشکل می شوند.
روز "عصای سفید" سبب شد تا ازاین طریق، بسیاری از کسانی که چشم برحقایق و وظایف خود بستهاند را توصیه کنیم تا عصایی سفید به دست گیرند تا بلکه خواسته یا ناخواسته از مسیر صحیح دور نشوند. "عصای سفید عقل" به فرد این امکان را می دهد تا موانع و تغییرهای برسر راه را تشخیص دهد و نسبت به آن تصمیم گیری کند تا دچار سانحهای نگردد.
اما امروز بسیاری از ما علاوه براینکه چشم بسته طی راه می کنیم، حتی عصایی به دست نمی گیریم تا بلکه کمی از خسارات پیش رو بکاهیم. امروز درجامعه ما معضلاتی از جنس طلاق، اعتیاد، فقر و بیکاری و... به حدی جدی و خطرآفرین شده که سلامت اجتماعی را دچار آفت نموده است. امروز بی مسئولیتی و بی اهمیتی بسیاری از ما علاوه بر خسران خودمان موجب متضرر شدن دیگر اعضای جامعه نیز گردیده است.
نداشتن یک عصای سفید از جنس عقل، باعث شده تا ما در مسیری پر از شکاف و چالههای عمیق قرار بگیریم و متاسفانه افتادن درهرکدام ازآنها راتجربه کنیم. نمونه این بی توجهیها را در چند سال گذشته در عرصههای مختلف سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و خصوصاً اقتصادی به کرات مشاهده کردهایم. عصای عقل این قدرت را به ما میدهد تا دچار مشکلاتی که دیگران در طول مسیرتجربه کردهاند، نشویم.
اما متاسفانه به جای حرکت در مسیر صحیح وعقلانی برای برطرف ساختن مشکلات و معضلات مردم، به سمت مسیرهای انحرافی قدم برداشتیم. بی آنکه توجهی به واقعیتهای جامعه داشته باشیم درصدد چشم بستن برآمدیم و کتمان کردیم!. حاصل آن شد که امروز بسیاری از امورات مردم از معضلات اجتماعی گرفته تا اقتصادی به بن بست برخورد کردهاند و خروج از آنها بسیارسخت وهزینه آور شده است. عدم به کارگیری ازراهکارهای مناسب در برخورد با معضلاتی همچون ازدواج،طلاق و حجاب، امروز مارا دچار دوگانگی کرده است. چون از ابتدا با این مسائل با دیده عقل برخورد نکردیم، این مسائل به گونهای منحرف شدهاند که دیگر به سختی بتوان آنها را مدیریت و سامان بخشید.
درعرصه سیاسی عصای عقل را به کنارانداختیم ودر داخل و خارج خود را با چالشهایی بی جهت رو به رو ساختیم. اما انگار هنوز هم برخی تمایل دارند تا مسولان چشم بسته به میدان سیاست قدم بگذارند! درآستانه مذاکراتی مهم با غرب قرار داریم، اما هنوز شاهد اختلاف افکنیهای سیاسی و غرض ورزیهای حزبی در مواجهه با پرونده هستهای کشورمان هستیم.
اما درزمینه اقتصاد کلاً عصای سفید عقل را شکستیم و بدون هیچ گونه راهنمایی طی طریق کردیم. راهی که سرمنزلی نداشت و صرفاً انرژی و توان کشور را هدر داد. برخورد غیر اصولی با عوامل تولید کشور و رها کردن آنها در میان مشکلات موجب رکود و تورم در تمام لایههای اقتصاد گردید. درآخر باید خود و دیگران را براین مهم توصیه کنیم که، "عصای سفید" صرفاً برای جبران نقص یک عضو نیست، بلکه نیازی است که برای همه ما ضروریست. عصای سفید عقل زمینه ساز عبورازبحران هاست، امیدواریم تمام اعضای جامعه ما از مسولان تا مردم ازآن استفاده کنند و کشور را برای دورساختن از مشکلات یاری نمایند.
شرق:درک روحانی از نیاز نهاد دانش
«درک روحانی از نیاز نهاد دانش»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم غلامرضا ظریفیان است که در آن میخوانید؛از اواخر قرن بیستم، بسیاری از صاحبنظران توسعه در سمینارها، گردهماییها، مطالعات و مقالات علمی، بر این نکته تاکید میکردند که توسعه پایدار یک توسعه دانشبنیان است یعنی در آسیبشناسی جوامع توسعهیافته و در حال توسعه به این جمعبندی رسیدند که مدلی فراگیر و نافذ است که با دانش، پیوند برقرار کند. بنابراین توسعه مبتنی بر دانایی، شعار اصلی هزارهسوم شد.
این دیدگاه وجود داشت که اگر به این مولفهها به دیده اجماع در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و فرامرزی نگریسته شود، این جمعبندی حاصل میشود که بدون توسعه دانشبنیان، در هیچکدام از این توسعهها نتیجه حاصل نشده و «اقتدار ملی» از آن برنمیخیزد. توسعه علمی، شرط بقای کشورها و شعار محوری شد و توسعه مبتنی بر دانایی اصلیترین محور توسعه پایدار لقب گرفت. این نگاه خصوصا پس از برنامهسوم در ایران بهشکل جدی مطرح شد.
در واقع نیمنگاهی به تحولات جهانی و همچنین تجربه سهبرنامهای که در کشور بعد از انقلاب طراحی شد، در ابتدای دولت اصلاحات سبب شد تا این جمعبندی حاصل شود که اگر توسعه با نهاد علم پیوند نخورد - با وجود داشتن همه شاخصههای توسعه که در سرزمین پهناور ایران، ثروتهای مادی، داشتن نیروی انسانی بسیار ارزشمند و باکیفیت - نمیتوان به نتیجه رسید. شاخصههای رفاه عمومی، حکومت شایستگان، بهداشت درخور یک جامعه و شاخصههای فرهنگ عمومی، اخلاق عمومی و... در عرصههای عمومی، نیازمند توسعه داناییمحور است.
نتیجه این شد که وزارت فرهنگ و آموزشعالی در همان سال اول، تبدیل به وزارت علوم تحقیقات و فناوری شد و پس از 70سال از آغاز عمر دانشگاه، قرار بر بازبینی مسیر گذشته شد. در نهایت تلاش برای ساماندادن آموزشعالی کشور بر اساس تجارب ذیقیمتی که در کشورهای مختلف وجود داشت و مزیتهای نسبی ایران، پیریزی شود. اینکه استقلال اداری و آزادی آکادمیک در نهاد دانشگاه به رسمیت شناخته شود و در کنار آموزش و پژوهش، مساله فناوری و فناوریهای نوین در آموزشعالی لحاظ شود و مقرر شد دانشجو در دانشگاه علاوه بر آموختن مرزهای دانش و آشنایی با تخصصهای مختلف در عین برنامه - نه فوقبرنامه- باید فعالیتهایی داشته باشد که او را «جامعهپذیر» کند.
این فعالیتهای البته حزبی نیست بلکه آماتوری است و دانشجو در عین آموزش رشته تخصصی، عرصهها باید برای وی باز باشد تا در فعالیتهای داوطلبانه اعم از انجمنهای اسلامی، علمی، فرهنگی با رویکرد به منابع عظیم فرهنگی ما از شعر، ادبیات و موسیقی تا قرآن و نهجالبلاغه و شوراهای صنفی فعال باشد. انجمنهای مختلف تاسیس کند که بهدنبال معضلات اجتماعی هستند و فرهنگ مکتوب را با نشریات دانشگاهی قوی، ارتقا دهند. از دید دولت اصلاحات، دانشگاهی دانشگاه بود که از استقلال، خودگردانی و...
برخوردار بوده و مناسبات خود را در قالب نقشه کلان علمی و رتبهبندی سامان میداد و با توازن میان آموزشهای رسمی، فنی و حرفهای، از راه دور، مجازی و... نهایتا با برنامه توسعه کلان کشور توازن ایجاد کند. بر این اساس اولین برنامه توسعه متکی بر دانایی، در برنامهچهارم شکل گرفت. این عرصه، مجموعهای را فراهم میکرد که در چند برنامه جامع و با تحول بنیادین، اقتدار ملی را در پی داشته باشد و به شاخصههای توسعه پایدار برسد. در دولت اصلاحات، چهارهزار نشریه دانشجویی وجود داشت تا دانشگاه، پیشرو باشد نه تابع.
متاسفانه در هشتسال گذشته، با وجود اینکه سازوکارهای دانشگاه ایجاد شده بود و اهداف فوق را پیگیری میکرد، اما آن شتاب دچار رکود جدی شد چون شاخصهای آکادمیک دچار خدشه شد. نوع گزینش استاد، بخشی از گزینش دانشجو، سازوکارهای انتخاب مدیران دانشگاهی، بحث استقلال دانشگاهها بهشدت دچار تردید شد و ما با سیستم متمرکز سنگین در وزارتخانههای علوم و بهداشت مواجه شدیم. فضای ایفای نقش استادان در تعیین سرنوشت خودشان حتی در «گروه»، در بسیاری از مراکز محدود شد.
جذب استادان متمرکز شد و دانشگاه، امکان تمشیت امور خود از دست داد و بسیاری از فعالیتهای آماتوری دانشجویی که نهالی نوپا بود مورد بیمهری قرار گرفت. البته در عرصههایی بهدلیل قوت جامعه دانشگاهی ما با وجود بیمهریها، فعالیتهایی صورت گرفت اما مهمترین اتفاقی که رخ داد این بود که نهاد دانش از نهاد توسعه کشور کنار گذاشته شد. بر اساس گزارش مراکز جهانی مخصوصا سازمان ملل، سالانه 150 تا 180هزار نیروی متخصص ما در سطوح مختلف از کشور مهاجرت کردند و بر طبق تخمین سازمان ملل حدود 50میلیارددلار سرمایه انسانی از کشور خارج شد.
نرخ بیکاری دانشآموختگان در کشور نیز دورقمی شده و به نزدیک 16درصد رسید. همه اینها زنگهای خطری بود که ما با وجود داشتن همه ظرفیتهای توسعه پایدار، از آن فاصله گرفتیم. حاصل این شد که در پررونقترین تاریخ اقتصادی ایران، ما ثروتمندترین دوران را پشتسر گذاشتیم اما این ثروت چون با نهاد دانش پیوند نخورد، نتوانست توسعه پایدار پدید آورد. نشاط اجتماعی تضعیف شد و افسردگیهایی که منجر بهرجوع به مسکنهای موقت میشد، در میان دانشجویان و جوانان رواج یافت.
امروز اما بهنظر میرسد جناب آقای روحانی بهخوبی، نقاط اشکال را درک کرده و از استقلال دانشگاه دفاع میکنند. سخنان جناب روحانی به همیندلیل مورد استقبال دانشجویان و استادان قرار گرفت و آنها در فضای دوباره بانشاطشده دانشگاه تهران، این سخنان را تایید کردند. رییسجمهور تاکید کرد آزادی آکادمیک باید در دانشگاه نقش اصلی را ایفا کند و استادان بدون دغدغه سیاسی و معیشتی بتوانند به اصلیترین نیازها بپردازند، نقد کنند، کاستیها را متعهدانه بیان کنند و نقش خود را در تولید دانش بهشکل متناسب ایفا کنند. این فضایی است که اگر اتفاق بیفتد، میتوان با تکیه بر ظرفیت دانشگاه، آن را بهسرعت بازسازی کرد. دانشگاه و دولت میتوانند کاستیها را جبران کرده و ظرف دو برنامه پنجساله، ایران را بهتوسعه پایدار برسانند.
مردم سالاری:مذاکرات متفاوت در ژنو
«مذاکرات متفاوت در ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد جهانگیرزاده است که در آن میخوانید؛ پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران و مذاکراتی که در این چند سال با گروه موسوم به 1+5 داشته به عنوان یکی از مهمترین مباحث نظام بیتالملل مطرح بوده است و به همین دلیل دنیا، همواره نسبت به نتیجه مذاکرات ایران و غرب حساسیت بالایی نشان میدهد.
دقیقا به همین دلیل است که باید گفت در هر دوره مذاکرات آنچه برای تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی اهمیت اصلی را داشته این بوده که باید با هوشیاری بالا و همچنین صلابت لازم شرایطی را به وجود بیاورند تا عزت نظام با کوچکترین تهدیدی مواجه نشود، ضمن اینکه باید به این نکته هم توجه شود که نتیجه هر دور مذاکرات می تواند در داخل کشور بسیار تاثیر گذار و تغییر دهنده شرایط باشد. درباره مذاکرات هستهای که امروز به میزبانی ژنو آغاز میشود باید گفت آغاز دوباره گفتمان هستهای بین ایران و 1+5 بعد از چند ماه در شرایطی است که وضعیت حاکم بر جمهوری اسلامی به کلی از آخرین مذاکرات که در آلماتی بود، تغییراتی کلی را به خود دیده است و دولتی روی کار آمده که با شعار اعتدال و منطق گرایی فعالیت خود را آغاز کرده است و به همین دلیل است که دست آورد حضور در اجلاس سازمان ملل دولت یازدهم با آنچه بعد از حضور دولت گذشته در نیویورک مشاهده میشد، به کلی متفاوت بود.
حالا طرفین در شرایطی دور یک میز با هم مذاکره میکنند که صدای حاکم بر جامعه صدایی توام با نرمش و تلاش برای تعامل است و احتمال محتمل این است که طرفین دیگر به مانند گذشته سعی نخواهند کرد تا آنچه اعتقاد دارند را به دیگری تحمیل کنند. همچنین باید گفت ایران بعد از سفر رییس جمهوری و هیات همراه به نیویورک در عمل نشان داد که تنش زدایی را جایگزین تنش زایی کرده است و به همین دلیل انتظار این است که 1+5 هم حتما سیاستهای قبلی خود را تعدیل کند تا بالاخره هم پروندهای که به یکی از گرههای اصلی دنیا بدل شده است، از این بلاتکلیفی خارج شود و افکار عمومی جهان بتواند به پاسخی صریح و روشن در خصوص سئوالی که سالهاست اذهان بسیاری را در دنیا به خود مشغول کرده است، دست یابد، و هم ایران بتواند مشکلات ناشی از شرایط کنونی را پشت سر بگذارد. نمایندگان ایران این روزها در شرایطی به ژنو سفر کردهاند که بعد از انتخابات 24 خرداد همه شرایط در جامعه ایران تغییر کردند و در راستای همین تغییرات است که اذهان عمومی انتظار دارد، روششان را نسبت به تیم پیشین تغییر بدهد تا بلکه از این طریق به دستآوردی متفاوت با آنچه تا به حال مشاهده شده است، برسد.
باید منتظر ماند و دید آیا گره هستهای ایران و 1+5 بالاخره باز خواهد شد و موج تغییر در جمهوری اسلامی سرنوشت این پرونده مهم را هم تغییر خواهد داد یا نه. همچنین باید گفت که تیم دیپلماسی جدید این روزها دغدغه اصلیاش این است که مذاکرات هستهای را مطابق منافع ایران مدیریت کند تا از این طریق به دولت این موقعیت را بدهد که بتواند وعدههای خود را با موانع کمتری محقق کند. در واقع،با در نظر گرفتن اینکه ایران شرایط خاصی را در حال تجربه کردن است، میتوان گفت که سرانجام خوش پرونده هستهای میتواند بسیاری از بحرانهای فعلی که مردم و جامعه را به معنای واقعی با مشکل مواجه کرده است را پایان دهد.
آرمان:چه کسی تابوی تشکیل اتاق بازرگانی ایران وآمریکا را شکست
«چه کسی تابوی تشکیل اتاق بازرگانی ایران وآمریکا را شکست»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن ارگی است که در آن میخوانید؛پیش از سفر دکتر روحانی به نیویورک و ایجاد امیدواری در بین فعالان اقتصادی مبنی بربهبود روابط اقتصادی بین ایران و آمریکا زمزمههایی مبنی بر تشکیل اتاق بازرگانی مشترک بین ایران و آمریکا یا شورای مشترک بازرگانی بین این دو کشور شکل گرفت. هرچند شکل گرفتن این زمزمهها واکنشهای متفاوتی را به دنبال داشت و درادامه مسیر موافقان گذشته این موضوع به مخالفت با این موضوع برخاستند و بالعکس مخالفان آن به حامیان جدی این مسئله مبدل شدند. به نحوی که اسدا... عسگراولادی، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در گفتوگویی اذعان میکند: صرفا اصرار دارم و معتقدم که اتاق بازرگانی مشترک ایران و آمریکا باید تاسیس شود. خواسته قلبی من این است که تنها یک عضو موسس این اتاق مشترک باشم، ولی افراد شایستهتری هستند که ریاست آن را قبول کنند. وی در ادامه تاکید میکند: شاید بتوانم پیشنهاد دهم و برای شکلگیری اتفاقی که فکر میکنم آیندهساز است، فریاد هم بزنم، اما هنوز در رابطه با تاسیس اتاق ایران و آمریکا نمیتوانم قدمی به جلو بردارم به این خاطر که اجازه این کار را ندارم.
اتاق بازرگانی ایران خودش مستقلا تصمیم میگیرد و هیاترئیسه و هیات عامل و رئیس و سخنگو و دبیر دارد و من در این نهاد سمتی ندارم که بروم خودم را وارد معرکه کنم. هر وقت که از من خواستند، با جان و دل پا به میدان میگذارم و برای تاسیس اتاق بازرگانی ایران و آمریکا تا دفتر مقام معظم رهبری و دفتر باراک اوباما هم میروم. اما این مهم دیری نپایید که بستر آن فراهم و فضای جامعه و بازرگانان کشور را به سمتی سوق داد تا جدیتر نسبت به این مساله بپردازند.
قبل از سفر رئیسجمهور محترم به آمریکا در این راستا اعضای مختلف هیات نمایندگان اتاق ایران دیدگاهها و نظرات متفاوتی را درباره احتمال و اهمیت شکلگیری این اتاق مشترک مطرح کردند اما نکته حائزاهمیت در این مساله براساس قانون اتاق ایران این است که اتاقهای مشترک یا براساس توافق دولتهای دو کشور تشکیل میشوند یا خود اتاق میتواند شورای مشترک را تاسیس کند.
با توجه به مطرح شدن سفر رئیسجمهور به آمریکا و حضور محمد نهاوندیان به عنوان رئیس پارلمان بخش خصوصی که در کسوت رئیس دفتر رئیسجمهور در جمع هیات همراه دیپلماتیک رئیسجمهور به نیویورک رفت، امیدواری مضاعفی ایجاد کرد تا حضور فردی باتجربه گرانسنگ اقتصادی در این مسیر بتواند بر توسعه روابط اقتصادی و کاهش تحریمهای اقتصادی کشورمان موثر و بهدنبال آن زمینه تاسیس اتاق بازرگانی مشترک فراهم شود. در همان مقطع زمانی روزنامه آرمان درگفتوگو با رئیسدفتر رئیسجمهور درمورد راهاندازی اتاق مشترک ایران و آمریکا متذکر شد: بحث تشکیل اتاق مشترک ایران و آمریکا مشروط به رفتار متقابل است.
هر کاری قاعدهای دارد و به همین جهت باید تدبیری اندیشید که مقصود ما حاصل شود و این کار مشکل قانونی هم ندارد. در جریان سفر هیات ایرانی از بانک مرکزی و وزارت اقتصاد به آمریکا به منظور شرکت در اجلاس پاییزه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول جلسهای با حضور مسئولان ایرانی و ایرانیان مقیم آمریکا در دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران برگزار شد و یک هموطن ایرانی مقیم آمریکا از دستور ویژه نهاوندیان برای تشکیل اتاق بازرگانی ایران و آمریکا در جلسه چند هفته قبل که رئیسجمهور در سفربه این کشورداده بودند خبر داد و اظهار کرد که این موسسه هماکنون به ثبت رسیده است.
البته باید اذعان داشت که تدبیر اندیشیده شده از سوی دولت یازدهم به بار نشست و طی روز گذشته درحالی که زمزمه ایجاد اتاق بازرگانی ایران و آمریکا در داخل کشور با واکنش مثبت و منفی همراه بود، این فعال تجاری در آمریکا از ثبت این اتاق خبر داد که مورد تائید رئیس کل بانک مرکزی ایران نیز قرار گرفت و در همین زمینه ولیا... سیف، رئیس کل بانک مرکزی در این رابطه گفت: شاید این NGO جدید بتواند منشاء اثر باشد و مشکلات را حل کند و شاید اتاق مشترک بتواند اهداف ایران را عملیاتی بکند. هرچند اعضای هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران شکلگیری اتاق مشترک ایران و آمریکا را نیازمند پیشزمینههای سیاسی میدانند و معتقدند تا زمانیکه تراز تجاری دو کشور تا این حد پایین است نیازی به تاسیس چنین اتاقی نیست.
اما با توجه به آخرین اعلام وزارت بازرگانی آمریکا مبادلات تجاری این کشور با ایران در چهارماه نخست سال ۲۰۱۳ میلادی با افزایش ۴۰ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به ۱۲۰میلیون دلار رسید که ۱۱۸ میلیون دلار از این رقم شامل صادرات آمریکا به ایران بوده است وطبق آخرین آمار اعلامی از سوی گمرک جمهوری اسلامی ایران، میزان صادرات کشور ما به آمریکا در چهارماه نخست امسال 524 هزار دلار و میزان واردات از آمریکا طی این مدت 43 میلیون و 233 هزار دلار بوده است. البته این نکته که همکاریهای بازرگانی متاثر از همکاریهای سیاسی است امری انکارناپذیر است و نمیتوان این مهم را نادیده گرفت اما باید پذیرفت که همانند بسیاری از کشورهای موفق درعرصه دیپلماسی، همکاریهای سیاسی را نیز نباید بیتاثیر از سایر عوامل همکاری بین دو کشور بدانیم. اما نکته قابل تامل حضور فرد یا گروهی است که بتواند تابوی راهاندازی اتاق بازرگانی مشترک را بشکند و این مسئله پس از دستور ویژه نهاوندیان برای تشکیل اتاق بازرگانی ایران و آمریکا در جلسه چند هفته قبل رئیسجمهور و هیات همراه به آمریکا از سوی یک ایرانی مقیم آمریکا به سرانجام رسید. بنابراین امید است تا با همراهی جدی بازرگانان و دولتمردان شاهد به بار نشستن این حرکت باشیم و به دور از هرگونه منفعتطلبی شخصی بستر منفعتطلبی جمعی(همه ایرانیان)را فراهم کنیم.
بهار: راه دشوار دولت برای اجرای کامل اصل 24 قانون اساسی
«راه دشوار دولت برای اجرای کامل اصل 24 قانون اساسی»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم مجید صیادی است که در آن میخوانید؛سالهاست که فضای فرهنگی کشور بهویژه در حوزه نشر درگیر موضوعی است که هرچند وقت یکبار مطرح میشود. درباره آن بسیار گفته میشود و بیآنکه نتیجه مشخصی حاصل شود مساله فروکش میکند تا زمانی دیگر. که معمولا زمان بعدی تغییر دولت است. این موضوع که با عباراتی مانند سانسور، ممیزی و نظارت قبل از چاپ شناخته میشود حالا تبدیل به درد بیدرمانی شده که نه ابعاد دردش شناخته شده نه وضعیت سلامت و مطلوبش معلوم است؛ این روزها بار دیگر مطرح شده و در صدر اخبار قرار گرفته است. نویسندگان و مترجمان به عنوان نقطه اتکا و اصلی تولیدات فرهنگی مکتوب شاکی و گلهمند از اینکه با اعمال سانسور، حقوقشان طی سالها پایمال و آزادیهایشان سلب و مورد ظلم واقع شدهاند، عمدتا خواستار حذف ممیزی قبل از چاپ و اجرای کامل اصل 24 قانون اساسی هستند.
ناشران به عنوان حلقه واسط پدیدآورنده و مخاطب که مسئولیت تبدیل اثر نویسنده به کتاب و عرضه آن به بازار بر عهده اوست، ناراحت از نداشتن امنیت کافی برای سرمایهگذاری لازم، همواره نگرانند که کتابشان، حتی آنهایی که مجوز گرفته و قبلا چاپ و منتشر شدهاند به تیر غیب ممیزی و ممنوعیت انتشار گرفتار شوند و سرمایهشان به باد رود. مخاطب و خواننده آثار منتشره ناراحت و دلزده از اینکه مطمئن نیست آنچه میخواند، همان است که نویسنده نوشته و همواره به دنبال اثر دست اول است و کنجکاو آثاری که مجوز انتشار نگرفتهاند. یا در مواردی کتابی که تا دیروز همه جا پیدا میشد و مجوز داشت ناگهان نایاب شود و غیرقانونی. در سویی دیگر از این صحنه افرادی هستند که نگران سلامت روانی جامعه هستند یا خانوادههایی که نگران بدآموزی فرزندانشان از طریق خواندن کتاباند. اینها در مقاطعی حتی به سیستم و دستگاه ممیزی اعتماد ندارند و ناگزیر خود را ملزم به ورود به این عرصه میبینند که معمولا حاصل آن تهیه گزارش و فضاسازی و تشکیل پرونده در محاکم قضایی است. دولت و مشخصا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش میکند میدانداری کند. اما در هر دوره بسته به نگاه کلان دولت، به یک سو غلتیده که غالبا به سمت پدیدآورندگان و ناشران نبوده یا اگر بوده درنهایت مقاومت از دست داده و مرعوب طرف دیگر شده است.
همین مقدار ترسیم و توصیف برای نشان دادن کلاف سردرگم وضعیت نظارت بر کتاب و کتابخوانی به نظر کافی میرسد و اِلا میتوان به اینها، نگرانیهای دستگاه دیپلماسی، رسانهها، نمایندگان مجلس (به دلیل نداشتن پاسخ قانعکننده در برابر نداشتن قانون مصوب مجلس شورای اسلامی مربوط به کتاب) و اختلافات نحوه رسیدگی به اتهامات حوزه نشر بین دولت و دادگاهها را اضافه کرد. حال با همین مختصر ترسیم وضعیت، سوالات بیشماری مطرح میشود؛ سوالاتی که به دلیل عدم ارائه پاسخ قانعکننده تبدیل به دملی چرکین و مزمن در ذهن جامعه و بهویژه فعالان عرصه فرهنگ و نشر شده است. ذکر نمونههایی از این سوالات خالی از لطف نیست: چرا کتاب مانند مطبوعات قانون مصوب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان قانون اساسی ندارد؟ چرا حتی مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی مصوب سال 67 بهطور کامل اجرا نشد؟ اگر ممیزی قبل از چاپ قانونی یا حداقل قابل دفاع است چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن را غیررسمی و مخفیانه انجام میدهد؟ اگر ممیزیها براساس ضوابطی انجام میشود، چرا با تغییر دولتها، ممیزی نیز تغییر میکند؟ اگر دولت مجری قانون است و مثلا در اعمال ممیزی اهمال میکند چرا به جای مجلس شورای اسلامی، گروههای ذینفوذ مداخله میکنند؟ آیا صرف پذیرش مغایرت ممیزی قبل از چاپ با قانون اساسی از سوی دولت (نظر هیات پیگیری و نظارت بر اجرای قانون اساسی در دوران ریاستجمهوری جناب آقای سیدمحمد خاتمی) برای حل مشکل کافی است؟ آیا عدم اجرای کامل اصل 24 قانون اساسی ناشی از فراهم نبودن زمینههای پذیرش اجتماعی آن نیست؟ اگر قرار باشد افراد ذیصلاح از نظر علمی، شفاف و با اسم و امضا، کار بررسی آثار را انجام دهند، آیا چنان افرادی چنین کاری را خواهند پذیرفت؟ ابلاغ نتیجه بررسی آثار روی سربرگ رسمی وزارتخانه با مهر و امضا بیش از آنکه منجر به تعدیل ممیزیها شود، نتیجه آن آیا رسمیت بخشیدن به سانسور و ریختن قبح آن نخواهد بود؟ در این صورت تکلیف آبروی فرهنگی ایرانزمین چه خواهد شد؟ اینها و دهها سوال بیجواب دیگر در این حوزه مطرح است که همه آنها حکایت از پیچیدگی موضوع و لزوم پرهیز از سادهسازی آن دارد. بنابراین همه طرفهای دخیل و ذینفع در این ماجرا باید با پذیرش مسئولیت، نقش خود را در بهبود این وضعیت ایفا کنند. در این میان مسئولیت و نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از همه بیشتر و خطیرتر است.
اولین قدم شاید این باشد که این وزارتخانه بپذیرد وضعیت فعلی غیرقابل قبول و ادامه است. و در ادامه برای خروج از آن و رسیدن به وضعیتی قابل قبول و شایسته فرهنگ و نام ایران، برنامه ارائه کند؛ برنامهای که اعتمادسازی،شاه بیت آن خواهد بود. اعتماد متقابل همه گروههای دخیل، اعم از روشنفکران، روحانیون، ناشران، علاقهمندان کتاب و کتابخوانی و... . در این راه استفاده از تجربیات گذشته کمک بزرگی خواهد بود. تجربیاتی نظیر: پیشنویسهای تهیهشده برای قانون کتاب، اختیاری بودن ممیزی ارشاد برای ناشران و نویسندگان، تشکیل گروههای مشورتی با حضور نمایندگان اهل قلم، ناشران و صاحب نظران، مشارکت نهادهای صنفی در تصمیمسازیها و... .
این همه برای این است که دریابیم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اجرای کامل اصل 24 قانون اساسی راه دشواری در پیش دارد و برای رسیدن به آن به همکاری و یاری دیگران از طرف سایر نهادهای حکومتی و مردمی نیازمند است که اگر رسیدن به این هدف مهم آسان بود طی این سالها عملی شده بود و اینک تبدیل به یک آرزو برای اهل فرهنگ و قلم نشده بود. اما بیش از آنکه دشواری راه مهم باشد، پایبندی به اهداف و تدبیر برای زدودن موانع اهمیت دارد که اجرای قانون اساسی و بهویژه اصل 24 آن باید هدف باشد.
این روزها با تثبیت دولت تدبیر و امید به نظر میرسد که عنصر امیدواری در اهالی نشر، وجود و حضور دارد. نوشتن نامه از طرف تعداد کثیری از نویسندگان و مترجمان به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و انتشار مقالات و مصاحبهها، حکایت از آن دارد. اینک تدبیر لازم است؛ تدبیری که این امید را زنده نگه دارد و برای همیشه و به صورت پایدار قانون را اجرا کند و همه طرفها را به تمکین و پذیرش آن وادارد. در این راه پاک کردن صورتمساله، یا ساده کردن آن کمکی نخواهد کرد. ذکر خاطرهای در اینباره به فهم دقیقتر صورتمساله و پیچیدگیهای آن و مشکلات اجرای قانون و ضوابط نشر کمک میکند.
اهالی نشر به یاد دارند که در دولت دوم جناب آقای خاتمی، آن زمان که سکان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جناب آقای احمد مسجدجامعی سپرده شده بود، در مقطعی حوزه نشر و کتاب در راس حمله جریانات منتقد و مخالف دولت قرار گرفت. تا آنجا که در خطبههای نمازجمعه تهران نیز به آن پرداخته شد. ظاهرا دستمایه همه آنها گزارشی بود که در قم و از سوی یکی از نهادهای معتبر روحانیت تهیه شده بود. با تدبیر جناب آقای مسجدجامعی، جلسهای در قم ترتیب داده شد تا با گفتوگو و توضیح رفع شبهه شود. در آن جلسه اینجانب نیز به دلیل مسئولیت مستقیمی که در حوزه کتاب داشتم به همراه ایشان شرکت کردم. از آن طرف تعدادی از علما، بزرگان و مدرسین عالیقدر حوزه از جمله حضرات آیات: یزدی، استادی و نمازی، میزبان بودند.
گزارش تهیهشده توسط مسئول محترم قسمتی که آن را تهیه کرده، بازخوانی و انتقادها مطرح شد. نوبت به توضیح و دفاع ما رسید. توضیح دادم که مشکل گزارش تهیهشده این است که معیارهایی را نوشته و سپس کتابها را با آنها ارزیابی کردهاند. مساله این است که ما به عنوان دولت باید ضوابط ابلاغی و قانونی را ملاک و معیار قرار دهیم. والا هر جریان یا گروهی میتواند معیار خود را داشته باشد و نمیشود همه آنها را اجرا کرد. درخواست ما این است که عملکرد ما را با معیارها و ضوابط قانونی موجود بسنجند. ما معتقدیم که از این ضوابط منحرف نشدهایم. مهمترین آنها نیز مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی مصوب سال 1367 است.
در آن زمان فکر میکردم که توضیح خوبی ارائه شد و حضرات بزرگوار قانع شدهاند. اما چنین نبود زیرا همان موقع و فیالمجلس یکی از علمای بزرگوار فرمودند اگر چنین است پس باید ضوابط را عوض کرد. اتفاقی که چند سال بعد و در دوره ریاست آقای احمدینژاد، شورای انقلاب فرهنگی افتاد و مصوبهای که هرگز مجال پیدا نکرد کامل اجرا شود، به ضرر نویسنده، مترجم، ناشر و مخاطب تغییر کرد؛ مصوبهای که به همان شکل و با اندک تغییراتی، ظرفیت آن را داشت که تبدیل به قانون مصوب مجلس شورای اسلامی شود.
ابتکار:مجلس و باب کردن سنت مداخله گری
«مجلس و باب کردن سنت مداخله گری»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فرزاد خلفی است که در آن میخوانید؛مجلس شورای اسلامی بنا به فرمایش رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) عصاره فضائل ملت و در رأس همه امور است. تعیین قواعد و مقررات برای مدیریت کلان کشور، رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی، حق ارایه طرح، سوال، تذکر، استیضاح، تحقیق و تفحص، اظهار نظر در همه مسائل کشور و نقش برجسته در پیش بینی درآمدها، هزینهها، مصارف عمرانی و جاری در قالب بودجه از جمله وظایف و اختیارات نمایندگان مجلس است که قانون اساسی بر آن صحه گذاشته است. بر این اساس مجلس دو کار ویژه ی اساسی به نام قانونگذاری و نظارت دارد و شعاع نظارتی و تحقیق و تفحص تام و تمام این قوه همه مسائل کشور از جمله نهادهای زیر نظر رهبری را در برمی گیرد.
ساحت مجلس تقنینی و نظارتی بوده و از اجرا به دور است و اگر چنین شود از هویت اصلی خود که به استناد قانون اساسی وظیفه وضع قوانین موضوعه و نظارت بر اجرای آن را به عهده گرفته، فاصله میگیرد. گام نهادن مجلس در حوزه اجرایی چیزی جز لاغر شدن بخش قانونگذاری و تضعیف نقش نظارتی نیست و تبعاتی چون یکسان سازی و آمیختگی حوزه دولت و مجلس و یک اندیشگی این دو حوزه را به دنبال دارد که این خود اشتباهی استراتژیک است.
چه لزومی دارد که نماینده ی مجلس تلاش کند که مثلا” زید استاندار شود یا عمرو.نماینده مجلس باید نظارت کند، فردی که در منصب استانداری یا معاونت وزارت ویا مدیرکلی قرار میگیرد آیا ملاکهای تعهدی، تخصصی و حرفه ای را دارد یا نه و بر اساس مکانیسم نظارتی موجود عمل کند. اتخاذ رویه ی مداخله گری و فشار در حوزه اجرایی باب کردن بده و بستان درحوزه اجرا و قانونگذاری و معامله بر سر حقوق و آتیه مردم و در نهایت خسران ملی را به دنبال دارد.
رویکرد برخی از نمایندگان مجلس - بخصوص بعضی از نمایندگان شهرستانی- در حوزه انتخابیه شان و مداخله در عزل و نصب مسئولان اجرایی و گماردن برخی از منسوبان و همراهان فعالیتهای انتخاباتی در مناصب اجرایی برای نماینده ای که باید قانونگذار و ناظر در سطح ملی باشد، نه هنر محسوب میشود و نه فضیلت. به عنوان نمونه پیشنهاد حضور نماینده ای از طرف مجلس در مذاکرات هسته ای اگر چه ممکن است این پیشنهاد، نظر قاطبه ی نمایندگان محترم هم نباشد، خدشه به حوزه اجرایی و مداخله آشکار در امور قوه مجریه و دستگاه دیپلماسی و به مثابه پاشیدن بذر بی اعتمادی مجلس به دولت در زمین افکار عمومی است.
البته که نمایندگان محترم مجلس محرم اسرار نظام هستند و هیچ موضوعی نباید از سوی دولت در نزد نمایندگان مردم پنهان بماند.مسئولان باید گزارش جامع، صحیح و دقیق از روند مذاکرات را به اطلاع نمایندگان برسانند و نسبت به پرسشها و ابهامات نمایندگان نیز پاسخگو باشند.انتظار میرود مجلس محترم شورای اسلامی با برکشیدن سطح خود از حوزه اجرایی، سنت مداخله گری در قوه مجریه را باب نکند. چنانچه مجلس محترم عملکرد کارگزاران را در آینه قواعدی که خود تصویب کرده اند و اکنون حکم قانون را یافته اند، تطبیق دهند و با نظارت عالیه و برخوردار از ضمانت اجرایی بدون عینک خطی و جناحی امور کشور را به پیش ببرند، گرههای مشکلات مردم گشوده و مسیر پیشرفت کشور هموار میگردد.
دنیای اقتصاد:دولت در آزمون گشایش ارزی
«دولت در آزمون گشایش ارزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن میخوانید؛حرکت کشور در مسیر تنشزدایی از روابط بینالمللی، چشمانداز کاهش فشارها و تحریمها و ایجاد گشایش در مراودات اقتصادی را در آیندهای نزدیک، فراروی اقتصاد ملی قرار داده است. به ویژه، انتظار میرود که به تدریج، شاهد افزایش فروش نفت و بازگشت درآمدهای نفتی به سطح پیشین باشیم. از آنجا که همواره، انتظارات مثبت یا منفی نسبت به آینده، تاثیرات خود را زودتر از وقوع تحولات واقعی اقتصاد، بر برخی از متغیرهای اقتصادی میگذارند؛ در یکی دو ماه اخیر، از یک سو شاهد رونق بازار سرمایه هستیم و از سوی دیگر، بازار ارز نیز با توجه به چشمانداز رشد درآمدهای ارزی، به کاهش نرخها تمایل نشان میدهد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، اگر اظهارات رییسکل محترم بانک مرکزی در خصوص عدم تمایل دولت به کاهش نرخ ارز منتشر نمیشد، اکنون شاهد شکسته شدن نرخها در بازار ارز بودیم. این سیاست بانک مرکزی، با واکنشهای متفاوتی در محافل اقتصادی و سیاسی روبهرو شده است.
برای اینکه بتوانیم تحلیل و قضاوتی در خصوص این سیاست دولت داشته باشیم، در ابتدا باید مساله را به درستی شناسایی کنیم. به اعتقاد من، سوال اصلی که موافقان و مخالفان تصمیم بانک مرکزی باید به طور شفاف به آن پاسخ دهند این است که به نظر ایشان، با افزایش احتمالی درآمدهای نفتی که احتمالا بر اثر رفع تحریمهای اقتصادی با آن روبهرو خواهیم شد، چه باید بکنیم؟ واقعیت این است که در صورت تحقق این چشمانداز مثبت، اقتصاد ایران با یک دوره جدید گشایش ارزی روبهرو خواهد شد.
در نیم قرن اخیر، جهش درآمدهای ارزی در اقتصاد ایران، به دلیل افزایش شدید قیمت جهانی نفت رخ داده است. شوک نفتی دهه ۷۰ میلادی و دوره قیمت نفت از سال ۲۰۰۵ به اینسو، 2 دوره تاریخی هستند در میان دورههای نوسان قیمت نفت، از جهت اثرگذاری بر اقتصاد ایران، بسیار برجستهاند. به نظر میرسد که با توجه به گستردگی تحریمهای نفتی در سالهای اخیر و افت شدید فروش نفت، در صورت رفع تحریمها، با یک شوک درآمدی، همتراز با این 2 دوره تاریخی روبهرو خواهیم بود.
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا لازم است مروری بر آنچه دولتهای گذشته، با درآمدهای بادآورده نفتی انجام دادهاند داشته باشیم، تا تجربه گذشته را فراروی راه آینده قرار دهیم. میتوان گفت که شباهت بسیاری بین الگوی رفتاری دولت در اواسط دهه پنجاه (شوک نفتی سالهای ۱۹۷۳ و ۷۴ میلادی) با رفتار دولتهای نهم و دهم (شوک نفتی سالهای ۲۰۰۵ به بعد) وجود دارد.
در این دوران، دولت با فروش انبوه درآمد ارزی خود به بانک مرکزی، دلارهای نفتی را به ریال تبدیل کرد و با استفاده از این درآمد ریالی شده، حجم انبوهی از پروژههای عمرانی را در سطح کشور سامان داد. با تحمیل این سیاست به بانک مرکزی، داراییهای خارجی بانک مرکزی و به تبع آن، پایه پولی به شدت افزایش یافت. بانک مرکزی برای کنترل تورم احتمالی ناشی از این سیاست، بخشی از ارز خود را به صورت تهاجمی به بازار عرضه کرد. در نتیجه، نرخ ارز واقعی رو به کاهش نهاد.
کاهش نرخ ارز حقیقی، باعث افزایش رقابتپذیری کالاهای وارداتی، رونق واردات لجام گسیخته و افزایش رفاه عمومی به سبب دسترسی ارزان به تولیدات مصرفی خارجی شد، اما به تدریج، «ریالی سازی» درآمد نفتی و رشد فزاینده پایه پولی، تورم را افزایش و توان حقیقی فعالیتهای عمرانی دولت را کاهش داد. کاهش حقیقی مخارج دولت از یک سو و کاهش رقابتپذیری تولیدات داخلی به دلیل کاهش مصنوعی نرخ ارز از سوی دیگر، تولید ملی را به شدت تحتتاثیر قرار داده و رشد اقتصادی روند کاهنده به خود گرفت. در نتیجه، دلارهای نفتی، نه تنها به رشد واقعی اقتصاد و تولید ملی کمکی نکردند، بلکه از طریق مکانیزمهای فوق الذکر، باعث ایجاد توامان تورم و رکود اقتصادی در کشور شدند و در این بین، بخش اعظم این درآمدهای باارزش نفتی تبدیل به کالاهای مصرفی وارداتی شده و به هدر رفت.
هر چند که سن اکثریت جامعه ایرانی، مانع از یادآوری رکود تورمی اقتصاد ایران در سالهای پایانی دهه ۵۰ شمسی میشود؛ اما امروز، در قلب رکود تورمی دهه ۹۰ هستیم. هر چند اکثریت مردم مکانیزمهای اقتصادی و علت اصلی بروز شرایط ناگوار فعلی اقتصاد ایران را نمیشناسند و متولیان و مجریان وقت اقتصاد ایران نیز با استفاده از این ناآگاهی، خود را در پس توجیه تحریم اقتصادی پنهان میکنند؛ اما کارشناسان به خوبی میدانند که ریشه اصلی مشکلات در هزینهکردن نادرست درآمدهای نفتی نهفته است.کسانی که امروز به دنبال کاهش نرخ ارز هستند، خواسته یا ناخواسته، تکرار سناریوی فوق را دنبال میکنند؛ زیرا کاهش امروز نرخ ارز، به معنای توقع بازار برای سرازیر شدن درآمدهای مورد انتظار نفتی به آن، در آینده نزدیک خواهد بود و دولت را ناگزیر از برآورده کردن این انتظار و پایین نگهداشتن نرخ ارز خواهد کرد. این، به معنای ورود ناخواسته به گرداب «بیماری هلندی» است.
اما، اگر نخواهیم درآمدهای نفتی را در بازار سرازیر کنیم، پس با آن چه کنیم؟ در پاسخ باید گفت که درآمد نفتی، یک سرمایه تجدیدناپذیر بین نسلی است که نسل فعلی، با رفتاری مسوولانه، باید از آن در جهت توسعه همهجانبه و پایدار کشور استفاده کند. این اقدام، در میانمدت، به نفع نسل فعلی و در درازمدت به نفع نسلهای آتی خواهد بود. سه روش برای تحقق این هدف پیشنهاد میشود: اول، نگهداری این درآمد در قالب صندوق توسعه ملی و پرداخت وام «ارزی» به تولیدکنندگان است تا با استفاده از آن، نسبت به ورود ماشینآلات تولیدی و فناوریهای نوین اقدام کنند. بدیهی است که لزوم بازپرداخت ارزی این وامها، منجر به هدایت سرمایهگذاریها به سمت توسعه صادرات و ارزآوری خواهد شد. دوم، استفاده از درآمد نفتی برای بیمه سرمایهگذاریهای خارجی است. با این کار، ما ضمن پوشش ریسکهای موجود، ورود سرمایههای خارجی به کشور را تشویق میکنیم. سوم، سرمایهگذاری درآمدهای نفتی در بازارهای بینالمللی است.
از این طریق، علاوهبر حفظ و افزایش ارزش سرمایههای ملی، میتوانیم از این ابزار برای پیشبرد اهداف راهبردی اقتصادی و سیاسی، در سطح منطقهای و جهانی استفاده کنیم.هر چند که درسآموزی از تجارب پیشین و اجتناب از هدایت درآمدهای نفتی به بازار ارز و کاهش نرخ ارز حقیقی، در نگاه اول، موافق عقل به نظر میرسد، اما منافع کوتاهمدت این سیاست در بهبود رفاه عمومی، برای سیاستمداران بسیار وسوسهانگیز است. تدبیر ریاست کل بانک مرکزی در جلوگیری از اثرگذاری اخبار خوش سیاسی بر بازار ارز و ایجاد انتظاراتی که تنها با سرریزشدن درآمدهای احتمالی آتی در بازار، مرتفع میشود، نویدبخش آن است که دولت تدبیر و امید، حقیقتا رفتاری مدبرانه در مدیریت درآمدهای ارزی و بازار ارز در پیش گرفته است. چنین باد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد