روزنامه خندان

رفتی و ما را فروختی

روزنامه خندان

پرتقال

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۰۴۹۵۳
پرتقال

شرق:هشدار به کسانی که رفتار پرخطر دارند

مراقب ضربان قلب «رییس کل بیمه مرکزی» باشید

رییس کل بیمه مرکزی گفت: من خودروهای ناایمن را عامل تصادفات پرخطر و افزایش ریسک بیمه نمی‌دانم. (همه گفت‌وگو‌ها از ایسنا)

وی نگفت: این حرف‌ها مسخره‌بازی است و کشته‌شدگان برای پول ما نقشه کشیدند. وی درافشانی کرد: راننده‌ای که به‌خوبی رانندگی کند در هر ماشینی بنشیند تصادف نمی‌کند! وی نگفت: خودش در چه ماشینی می‌نشیند، آیا تولیدات داخلی سوار می‌شود، یا ماشین فرنگی. وی می‌خواست بگوید اما روش نشد که بگوید اگر کسی کمردرد دارد تقصیر خودش است که از تولیدات داخلی استفاده می‌کند. او می‌تواند از فرنگی استفاده ‌کند. وی چون جمله قبل را نگفته بود نشد نتیجه بگیرد که خودرو فرنگی مثل فرنگی حق هر کسی است که آن را انتخاب کند. وی خودش را به فراموشی زد که «شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران» هرماه آمار رده‌بندی کیفی خودروهای سواری تولیدی را اعلام می‌کند که در آن اکثر خودروهای ایرانی با قیمت پایین‌تر از 40میلیون‌تومان نمره منفی دارند. وی هراسناک گفت: یکی از اشکالات قانون فعلی این است که حق بیمه برای راننده پرخطر و کم‌خطر دیده نشده است. وی نگفت: راننده پرخطر مثل فردی است که رابطه پرخطر دارد و باید پای مسوولیت کارش بایستد. وی اگر امکانش بود می‌گفت اما نگفت: اون‌ها که رفتار پرخطر دارند، عقب بنشینند. تا یکی دیگر جلو بنشیند و رانندگی کند. وی سبک‌سنگین کرد بگوید یا نگوید اما آخرش هم نگفت: خانم‌ها هم رانندگی‌شون خوب نیست. جای ماشین بنشینند پشت ماشین لباسشویی که اگه اتفاقی افتاد لباس‌های خودشون خراب شه و به بیمه خسارت نزنند. وی که قلبش تندتند می‌زد، فریاد زد: ما به‌دنبال آن هستیم که ارزیابی ریسک را از خودرو به راننده منتقل کنیم. وی مشخص نکرد: راه انتقال از کسی که رفتار پرخطر دارد چطوری است. وی که کلید گاوصندوق بیمه مرکزی را داشت قورت می‌داد، گفت: چرا؟ چرا؟ چون بررسی‌ها نشان می‌دهند 80درصد حوادث ناشی از خطای راننده است و باید ارزیابی ریسک راننده بر ریسک خودرو مقدم باشد. وی که بغض کرده بود، گفت: آخه چرا باید پول بی‌زبون ‌رو به‌خاطر اشتباه یکی دیگه، مثلا راننده، بدیم بره؟ وی در نهایت گفت: حالا که قوانین جوابگو نیست، قرار است برای کسی که بد رانندگی می‌کند حرف‌های بد بگذاریم، تا ملت دیگر تصادف نکنند و ما را به خرج نیندازند.

وی هرگز اشاره‌ای نکرد که قرار بود مجلس از شرکت‌های بیمه تحقیق‌وتفحص کند یا نکند. وی در پایان پیش از اینکه راننده‌ای رفتار پرخطر کند، رفتار کم‌خطر از خودش نشان داد و سوار ماشینش شد و رفت.

اعتماد:هرکسی از ظن خود شد... مطلع

خانم باجی کل شکلات های توی شکلات خوری های روی میز را جمع کرد و گذاشت توی کشو و در کشو را هم قفل کرد. عمو حسام پرسید: خدای ناکرده مرض قند گرفته اید ؟ خانم باجی که گوشش درست نمی شنید، گفت: خودت مرض گرفته یی بلاگرفته. عمو حسام گفت: ای بابا بیا خوبی کن و حالشان را بپرس. خانم باجی گفت: کسی به این شکلات ها دست نزند ها. این طور که می گویند سال دوهزار و بیست به خاطر تمام شدن ذخایر کاکائوی جهان سال بدون شکلات خواهد بود.

 خوزه گفت: بد نیوز سینیوریتا. کاکائو هست باکس دلار سیوینگ؟ مهاراجه گفت: یعنی کاکائو شبیه به صندوق کرتاهه. ارزی کرتاهه. ذخیره کرتاهه. گفتم: مترجم از شما صاحب صلاحیت تر نبود؟ همه می دانیم کاکائو قرار است نایاب شود و باید بزنیم تو کار احتکار.

 خانم باجی گفت: شما هم لازم نکرده دیلماج من شوی. اصلا تحت چه عنوانی شما اظهارنظر فرمودی ؟ بادی در غبغب انداختم و گفتم: تحت عنوان مطلع ! چشمتان روز بد نبیند. یکهو افراد ناشناسی مرا جلب و به گوشه آتلیه برده و تفهیم اتهام شدم. از فحوای کلام شان فهمیدم این روزها مطلع بودن چیز بدی است. آدم ها باید مطلع نباشند و اگر هم خدای ناکرده مطلع بودند، صدایشان درنیاید و چشم و گوش بسته و چه بسا زبان بسته باشند که مبادا مثل قضیه فوتبال شود که مطلعان از قضایا محکوم شوند. البته از اتاق فرمان اعلام می کنند این قضیه رشوه انگار در مسابقات هندبال و جودو هم بله... حالاکه فکر می کنم می بینم پس بی دلیل نیست که مجلس به مسائل جودو هم ورود پیدا کرده. آدم در حیطه فکر کردنش هم از دست این شبح آقابزرگ امنیت و آسایش ندارد. پابرهنه دوید وسط افکار من و گفت: اینقدر فکر نکن. هر موضوعی را از هر زاویه یی ببینی دنیا یک شکل دیگر می شود. مثلاببین این موضوع نرخ ارز را. نامزد ایرانی جایزه اقتصاد نوبل می گوید نرخ ارز نباید بیاید پایین اما رییس اتاق بازرگانی تهران گفته قیمت دلار باید به زیر سه هزار تومان کاهش پیدا کند. گفتم: در واقع هرکسی از ظن خود شد یار او. گفت: آباریکلا! حالایک مثال بهتر بزنم. این موضوع لغو روادید توسط عمان و مالزی و اندونزی خوب است یا بد است ؟ گفتم: البته برای ارزش های ملی ما بد است. جواب داد: نخیر. خیلی هم خوب است. نیمه پر لیوانش را ببین. روادید ها که لغو شود و کسی نرود فرنگ، کلی ارز در کشور ذخیره می شود. با این ترفند از دوره احمدی نژاد هم فاصله می گیریم تا به قول آقای راغفر مثل دوران ایشان، سالی دو درصد به طبقه فقیر کشور اضافه نشود. اسم طبقه اضافه شدن که می آید ماموران شهرداری فوری هجوم می آورند. آخرش هم کاسه کوزه ها سر ما می شکند. خواهید دید.

جام جم:و بازهم فرقه ضالّه فیس‌بوکیّه!

ظاهرا این بحث مربوط به شبکه مجازی فیس‌ بوک که از ابتدای دولت جدید کلید خورده است، تا ما را کچل نکند، حالا‌حالاها قصد ندارد دست از سر مبارک ما بردارد. گاهی زمزمه رفع فیلترینگ آن از گوشه‌ای شنیده می‌شود (که البته چندان هم منبع آن مشخص نیست) و گاهی نیز زمزمه تکذیب رفع فیلترینگ از این سایت بلاتکلیف!....

در شکستن فیلترینگ:

اینجا بشکنم، یار گله داره

اونجا بشکنم، یار گله داره

وزیر امور خارجه: بشکن بشکنه، بشکن!...

وزیر ارتباطات: من نمی شکنم!....

ـ بشکن!

ـ بشکن، ولی خیلی ظریف!

***

وزیر ارتباطات: «هیچ قول و قراری وجود ندارد که سایت فیس بوک رفع فیلتر شود.» ـ به نقل از جراید فیلتر نشده

از قرار مسموع، دو سه روز پیش، جناب محمود واعظی، وزیر محترم ارتباطات، در مراسم ختم مرحوم پدر آقای ولی الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی شرکت کرده اند که در حاشیه این مراسم، خبرنگاران بر گرد ایشان حلقه می زنند. بفرما.....فقط مانده بود که از حالا مراسم ختم ما حاشیه دار شود!

ایشان همچنین در خصوص حضور برخی مسئولان دولتی در فیس بوک، می فرمایند که: «این مسئولان باید خودشان در این باره پاسخگو باشند.».....بروید از خودشان بپرسید!

بسته پیشنهادی: وقتی هم خدا می داند و هم خیلی از بندگان خاص خدا؛ خب چرا شما ندانید که علاوه بر برخی مسئولان دولتی، بسیاری از بزرگان اهل فرهنگ و هنر ـ از جمله خود حقیر ـ نیز عضو فیس بوک هستیم و بسیار هم استفاده بهینه از آن به عمل می آوریم؛ ترویج فرهنگ و هنر خودمان. این کجایش بد است؟ ....در عین حال چند فقره پیشنهاد عاجل داریم:

1ـ توصیه به همکاران: از آنجا که ما خودمان نیز روزنامه نگاریم، از دوستان خبرنگار همکارمان می خواهیم که لااقل در مراسم ختم، یقه مشکی مسئولان را نگیرند. بگذارید، فرد متوفی، خدابیامرز، مجلسش بدون حاشیه باشد. آن مدیر و مسئول، در مجلس عزا مسلما ملول و متألم است و ممکن است یک پاسخی بدهد که بعدا مجبور شود آن را از بیخ تکذیب نماید. ممنون از همه دوستان خبرنگاری که از راه دور و نزدیک تشریف آوردند. وسیله ایاب و ذهاب، دم در مهیا می باشد. ان شاءالله که در شادی هایتان جبران کنند مسئولان!

2ـ ایجاد دودستگی: در جلسات هیأت دولت فخیمه، آقایان وزرا به دو دسته تقسیم شوند: وزرای واجد فیس بوک، وزرای فاقد فیس بوک. وزیر فیس بوکی و وزیر فیض بوکی! (یعنی خودش فیض می رساند و نیازی به فیس بوک نیست.) فقط آن دسته از عزیزان که عضو فیس بوک می باشند، موقع جلسات جدی هیأت دولت، دل به کار بدهند و حواسشان به لایک زدن و کامنت گذاشتن یا استاتوس نوشتن نباشد. بهتر است سرعت اینترنت هیأت دولت شدیدا پایین کشیده شود. البته تا دم در فقط!

3ـ رفع یواشکی: از آنجا که خیلی ها ممکن است به فیلتر بودن شبکه هایی مجازی مثل فیس بوک، عادت کرده باشند و کم توقعی شان بشود که یکشبه فیلترینگ آن شکسته شود؛ فلذا در این جور موارد و مواقع، خیلی ظریف می شود یواشکی، فیلتر را برداشت. یکهو و بی کله که خیلی ها جا بخورند، نه!... (این روش، پیش از اینها، مثلا در حوزه اقتصادی مملکت، بارها درخصوص گران کردن تدریجی و آهسته برخی اجناس و خدمات دولتی، امتحان شده و بحمدالله کمترین واکنش و حساسیت را به دنبال داشته است. از ما گفتن. باز هم می توانید بروید از خودشان بپرسید!)

کیهان:پرتقال

گفت: افراطیون و پدرخوانده‌های خط سازش اظهارات صادقانه وزیر خارجه را تحمل نکردند و با سایت‌های داخلی و خارجی خود به‌جان وی افتادند.

گفتم: خب! نزدیک 20 روز است که دارند نان مکالمه روحانی با اوباما و ملاقات ظریف با جان‌کری را می‌خورند ولی اظهارات صادقانه ظریف رشته‌های آنها را پنبه کرده است.

گفت: با توجه به واکنش خصمانه و کینه‌توزانه رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا با برخورد صادقانه هیات کشورمان، باید از ظریف تقدیر و تشکر کنند که دو اقدام مزبور را نابجا دانسته است تا دستاوردهای مثبت سفر نیویورک بهتر دیده شود.

گفتم: آنقدر درباره این مکالمه و آن ملاقات انتظار بی‌جا داشتند که برایشان سخت است آن را نابجا بدانند.

گفت: اینطوری که به ضررشان است و دستاوردهای مثبت سفر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

گفتم: چه عرض کنم؟! طرف پرتقال را محکم به دیوار می‌کوبید، پرسیدند این چه کاری است؟ گفت می‌خواهم خونی بشود!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها