کیهان:آنگونه که هست ببینیم
«آنگونه که هست ببینیم»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که ر آن میخوانید؛«روندسازی در منطقه حساس خاورمیانه و بخش بزرگ دیگری از جهان برخلاف نظر ما دارد پیش میرود و ما باید آن را تغییر دهیم. ما از برنامه هستهای ایران نگرانی نداریم چرا که گداخت هستهای که مرحلهای بالاتر از غنیسازی است را در اختیار اسرائیل قرار دادهایم.»
این بخشی از گزارشی است که شورای روابط خارجی آمریکا در 15 ژوئیه 2013- 24 تیر 1392- به سنای آمریکا ذیل عنوان «گزارش متعاقب 90 روزه بند H قطعنامه 1737» ارائه کرده و پرده از بسیاری از حقایق برمیدارد. آنچه در این سند غیررسمی آمده است نشان میدهد که برخلاف آنچه در تبلیغات میآید، توانایی هستهای- چه صلحآمیز باشد و چه نباشد- سبب نگرانی آمریکاییها نشده بلکه بحث از توانایی هستهای ایران و خطرناک نمایاندن آن از یک سو برای سرپوش گذاشتن به مشکل واقعی آمریکاییها و از سوی دیگر برای کشاندن ایران به بازی در میدان دیگر که چندان با منافع ملی آن سازگار نیست، صورت میگیرد. مشکل اصلی همانگونه که در این گزارش آمده است موفقیت و توانایی ایران در روندسازی در دو سطح منطقهای و بینالمللی است کما اینکه آن زمان که آمریکاییها ناچار به پذیرش شکست در معادله نظامی- امنیتی سوریه شدند، «جان کری» وزیر خارجه آمریکا خطاب به نمایندگان کنگره گفت: «بگذرید قرار است ما یک اتفاق بزرگ را در مجمع عمومی شکل بدهیم پس از آن، بدون نیاز به جنگ در سوریه،حزبالله و ایران را متوقف میکنیم. ما نشانههایی از ایران دیدهایم که میگویند ایران آماده است که متوقف شود.»
روندسازی در منطقه و سطح بینالمللی بر مبنای فروپاشی منظم مورد قبول آمریکا استوار است به عبارتی دیگر در این منطقه آمریکا با یک رقیب مواجه نیست،آنگونه که در زمان اتحاد جماهیر شوروی اینگونه بود،در اینجا آمریکا با یک «جایگزین» (Alternative) مواجه میباشد. به این آمار توجه کنید. براساس اعلام رسمی چند مؤسسه نظرسنجی آمریکا- از جمله گزارش پیو- در دوران جنگ سرد، تنفر از آمریکا در جهان که از تبلیغات کمونیستی و توسط رژیمهای بلوک شرق تولید میشد، 25 درصد بود در حالی که بعد از انقلاب اسلامی ایران و در دهههای 1980 تا 2010 میانگین میزان تنفر از آمریکا در جهان به 80 درصد و در کشورهای خاورمیانه به 88 درصد رسیده است این به آن معناست که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حداکثر یک رقیب معمولی بود در حالی که ایران با این میزان تولید نفرت از آمریکا قطعاً یک دشمن جدی برای آمریکاییها به حساب میآید. مذاکرات ایران و آمریکا از این منظر اهمیت استراتژیک دارد چرا که اگر در نهایت به نفع ایران رقم بخورد آمریکاییها باید بطور رسمی بپذیرند که دوران اقتدار آنان در بخش وسیعی از جهان به پایان رسیده است و اگر به نفع آمریکا تمام شود، بار بسیار سنگینی- یعنی نفرت در افکار عمومی با ضریب بالا و میانگین 80 درصد- از دوش مقامات و سیستم این کشور برداشته میشود و آمریکا میتواند با کمک آن قدرت رو به فروپاشی خود را بازسازی نماید.
براین اساس در گزارش شورای روابط خارجی ذیل بند H قطعنامه ضد ایرانی 1737 درباره موضوعات زیادی بحث شده و بحث هستهای ایران تنها جزء کوچکی از آن بوده است. در این گزارش میگوید ایران در حال افزایش تواناییهای موشکی خود است، به تقویت حزبالله میپردازد، با قاطعیت از اسد حمایت میکند، سیاست ستیزهگرایانه خود را با روند صلح اعراب و اسرائیل ادامه میدهد، باعث نگرانی شدید عربستان شده، موقعیت خود در عراق را با همکاری دولت نوری مالکی ارتقاء بخشیده است، در یمن به حمایت از جمعیتهای انقلابی میپردازد، در بحرین از حقوق شیعیان دفاع میکند، خواستار تضعیف موقعیت غرب در افغانستان و پاکستان است و...
میتوانیم با قاطعیت بگوئیم مذاکرات ایران و 5+1 چه به نفع ایران و چه به ضرر ایران فیصله پیدا کند تغییری در اعمال فشارهای غرب به ایران پدید نمیآورد و البته این درست است که پرونده هستهای، سنگ محک جمهوری اسلامی است اگر ایران در این پرونده از حقوق خود عقبنشینی کند و به خیال اعتمادسازی روی بخشی از حقوق ملت خود خط بکشد، غرب را مطمئن میکند که با فشار میتواند به نتیجه مطلوب خود برسد با این وصف نحوه مواجهه تیم مذاکره کننده ایرانی نه فقط سرنوشت برنامه هستهای مان را بلکه سرنوشت بسیاری از موضوعات اساسی و حساس مرتبط با ایران را مشخص میکند. تیم مذاکره کننده روی خط استقلال با حریف مواجه شده که اگر سقوط کند استقلال کشور را مخدوش گردانیده است. همانگونه که کری میگوید عقبنشینی ایران برای غرب آنقدر حلاوت دارد که هزار تلخی نظیرعقبنشینی از حمله نظامی به سوریه را جبران مینماید.
دقیقاً از همین منظر همه تحلیلگران در سطوح داخلی و بینالمللی چه آنهایی که با روحانی و مواضع او موافق بودهاند و چه با او و مواضعش مخالف بودهاند گفتهاند اجلاس شصت و هشتم مجمع عمومی سازمان ملل، «مجمع ایران» بود چرا که موضوع نحوه مواجهه ایران و آمریکا با یکدیگر مهمترین موضوع جهان به حساب میآید. مجمع عمومی سازمان ملل در این اجلاس یک هماوردگاه بود، هماوردی که دو طرف در عین این که از کمک به بهبود شرایط فیمابین حرف میزدند در عین حال ملاحظات خاص خود را هم داشتند اما تردیدی نیست که در این میان، باراک اوباما چه در قالب نطق، چه در قالب تلفن و چه در قالب مصاحبه تلویزیونی تلاش کرد تا بهبود شرایط را موکول به تامین مواردی از سوی ایران نماید. طرف ایرانی پاسخ این شرطگذاریها را -البته در ایران- داد و گفت که در صورت تامین شدن شرایط برابر حاضر است وارد مذاکره شود.
در این میان واقعیتهایی وجود دارند که متاسفانه واژگونه معرفی میشوند. واقعیت این است که از سال 2000 به این طرف و بخصوص از 2005 به این طرف، قدرت جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف به شکوفایی رسیده و درخت ایران تنومند شده است. ایران جنگ آمریکا- عراق را به نفع خود به پایان رساند.
ایران دشمن منطقهای خود را در جنگ 33 روزه زمینگیر کرد و متحد خود- حزبالله- را به یک قدرت اقلیمی - منطقهای- تبدیل نمود. ایران پرونده فلسطین را از چنگ سازشکاران و دربار سلاطین عرب درآورد و به دست مجاهدان فلسطینی داد. شکلگیری دهها گردان فلسطینی و دستیابی فلسطینیها به انواع موشکها بخشی از اقداماتی بود که ایران برای تقویت متحدان خود انجام داد. ایران در جریان انقلابهای اخیر عربی موفق شد ارتباط گستردهای با طیفهای مختلف اجتماعی و سیاسی کشورهای عربی برقرار نماید و متحدان خود را به سمت به دست گرفتن ابتکار عمل سوق دهد. اینکه امروز بعد از چند هزار سال بار دیگر ایران در سواحل مدیترانه حضور دارد موضوع کوچک و کمی نیست. آمریکاییها میدانند آن قدرتی که به سواحل مدیترانه رسیده، به سواحل جنوبی شبهجزیره عربستان و دریای سرخ هم به آسانی میرسد و این به آن معناست که روند کنونی تغییرات در منطقه نه تنها به هیچ وجه با منافع غرب انطباق ندارد بلکه در تعارض بنیادین با آن نیز هست.
واقعیت دیگر این است که تحریمها اگر چه فشارهایی را پدید آورده و محدودیتهایی را سبب شدهاند اما به هیچ وجه نتوانستهاند زندگی را در ایران فلج کنند و حال آن که دشمن با هدف اعلام شده فلج کردن ایران، تحریمها را کلید زده است. در باب تحریمها و واقعیات آن حرفهای مهم دیگری هم هست. همه میدانند که موفقیت سیاست تحریم اقتصادی تا حد بسیار زیادی بستگی به آن دارد که در دورهای کوتاه- حداکثر یک ساله- به نتیجه برسد. واقعیت این است که آمریکا از سال 90 به سمت تشدید تحریمها رفته و امروز دو سال و نیم از آن میگذرد این در حالی است که هیچ خبری از بحران و یا شرایط منتهی به بحران در ایران مشاهده نمیشود اما متاسفانه عدهای هنوز در فضای انتخاباتی از تحریم و آثار شکننده آن حرف میزنند و در واقع به دشمن کد میهند که برای رسیدن به موفقیت به فشار بیشتر و تحریمهای جدید نیاز است. مگر غیر از این است که صهیونیستها، رژیمهای وابستهای نظیر عربستان، منافقین و طیفی از اصلاحطلبان آشکارا از لزوم تداوم و تشدید تحریمها حرف میزنند.
واقعیت دیگر این است که تحریمها فرو پاشیدهاند و ایران توانسته است کالاهای موردنظر خود را صادر کند و کالاهای موردنیاز خود را وارد نماید. همین امروز اتحادیه اروپا و شرکتهای بزرگی نظیر «توتال» از آمادگی برای عقد قراردادهای جدید سرمایهگذاری حرف میزنند و اینها نشان میدهد که نسبت قطعی میان تداوم تحریمها در صورت تداوم ایستادگی وجود ندارد. آمریکا البته در آنجا که مشکل دارد؛ قادر به حل چیزی نیست. آمریکا هرگز نمیتواند با مذاکرات به اصطلاح هستهای ایران را در منطقه مهار کند و نفوذ آن را از بین ببرد چرا که این پروندهها دیگر پروندههای دیپلماتیک نیستند و آمریکا با چند عنصر دیپلماتیک سر و کار ندارد. مخاطب و محور پروندههای دیگر ملتهایی هستند که به میدان آمدهاند تا شرایط را به نفع خود و به زیان غرب خاتمه دهند. غرب تحولات منطقهای ظرف وزارت خارجه و میدان بازی دیپلماسی سیاسی نیست کما اینکه این تحولات و این میدان بازی توسط دستگاههای رسمی پدید نیامدهاند. در این میدان چند عنصر به یکدیگر عجین شدهاند، غلیان دینخواهی و امواج آمریکاستیزی مهمترین عناصر این میدان هستند و از این رو تحولات نه از منظر ژنو، و نیویورک و... بلکه از منظر قیامهای مردمی بررسی میشوند. آینده همین تجربه که در متن آن انقلاب اسلامی پدید آمد را تکرار میکند.
خراسان:بوینر، بازنده بازی بزدل
«بوینر، با زنده بازی بزدل»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛دوئل سیاسی بوینر-رئیس مجلس نمایندگان آمریکا- و باراک اوباما، رئیس جمهور این کشور هزینه های زیادی را بر شهروندان آمریکایی تحمیل کرده است. این روزها دولت آمریکا بعد از 17 سال باردیگر تعطیل شده است، کاخ سفید برای پرداخت هزینه هایش بودجه ندارد، حتی حقوق اوباما را هم قطع کرده اند، خنده دار به نظر می آید اما واقعیتی است، عدم تصویب لایحه بودجه خانه نشینی 800 هزار کارمند دولت فدرال را به دنبال داشته و برآوردها حاکی از یک ضرر 2 میلیارد دلاری برای اقتصاد آمریکاست. این در حالی است که به قول سناتور جمهوری خواه «تد پو»، رئیس جمهور در آخر هفته بازی گلفش را کرده ، به مذاکره اش با ایرانی ها رسیده و گفت وگوهای مفصلی هم با روس ها درباره سوریه داشته است اما وقت برای گفت و گو با اعضای کنگره نداشته است. مردم آمریکا ناراضی اند. دو میلیون کارمند دولت فدرال که هر دو هفته یک بار حقوق خود را دریافت می کنند، به مرخصی اجباری بدون حقوق رفته اند و تا حصول توافقی میان جمهوری خواهان و دموکرات ها بایستی در خانه بمانند و این برای جامعه ای که مردمش هر سنت درآمد خود را پیشاپیش خرج کرده اند غیر قابل تحمل است. موضوع استقراض دولت و مشکلات لایحه بودجه بخشی از کشمکش سیاسی هر ساله میان اعضای کنگره و کاخ سفید است، اما این کشمکش معمولا به تعطیلی دولت ختم نمی شود. آخرین باری که این اتفاق افتاد 17 سال پیش بود، هنگامی که جمهوری خواهان کنگره برای مقابله با سیاست های بیل کلینتون دولت را تعطیل کردند. با وجود این که در اکثر نظر سنجی های صورت گرفته مردم جمهوری خواهان را مقصر این اتفاق می دانند، اما سوال اینجاست که چرا همانطور که سناتور پو هم گفته است اوباما هیچ اقدامی برای حل این مشکل نکرده است. واقعیت این است که دموکرات ها به شدت به دنبال بهره برداری از اقدام جمهوری خواهان به منظور تعطیل کردن دولت هستند. این یکی از بهترین شانس های دموکرات ها برای حفظ اکثریت سنا یا حتی به دست آوردن مجدد اکثریت مجلس نمایندگان در انتخابات میان دوره ای کنگره می باشد.مقامات کاخ سفید و دیگر دموکرات ها فرصت های پایانی خود برای توقف تعطیلی دولت را مشغول تماشای اختلاف ها و استراتژی های متفاوت جمهوری خواهان شدند و هیچ عجله ای برای مذاکره درباره توقف تعطیلی دولت از خود نشان ندادند. در عوض آنها به جمهوری خواهان حمله کردند و به آنها برای تصمیم گیری فشار آوردند که یا طرح بیمه خدمات درمانی اوباما را که می تواند سبد رای دموکرات ها را تقویت کند بپذیرند و یا دولت را تعطیل کنند.
جمهوری خواهان و بازی بزدل
دموکرات ها با شناخت خوبی که از رقیب سیاسی خود داشتند، آنها را در موقعیتی سخت برای انتخاب قرار دادند . استراتژیست های حزب جمهوری خواه برآن شدند تا با بهره گیری در مواجهه با این موقعیت از تکنیک "بازی بزدل" یا بازی مرغChicken Game در تئوری بازی ها بهره بگیرند. بازی بزدل ، که با نام های شاهین-قمری و برف توده نیز شناخته می شود، یک مدل موثر برای بررسی تلاقی های دو بازیکن در نظریه بازی ها است. قانون بازی این است که در حین اینکه هیچ یک از دو بازیکن تمایلی به تسلیم شدن در مقابل دیگری ندارد، بدترین نتیجه این است که هیچ کدام تسلیم نشوند. انتخاب واژه "بزدل" برای این بازی ریشه در یک بازی خیابانی دارد که در آن دو راننده روی یک پل در یک امتداد در جهت مخالف به سمت هم حرکت می کنند. در حالتی که یکی از راننده ها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن "بزدل" خطاب می کنند و راننده ای که در مسیر باقی مانده، برنده اعلام می شود. این واژه در علوم سیاسی و اقتصادی خیلی رایج است. اگر هیچ یک از راننده ها ماشین خود را از راه بیرون نکشند نتیجه یک تصادف شدید در وسط پل خواهد بود که می تواند به راحتی به مرگ راننده ها منجر شود. باید در نظر داشت کاری که هر راننده می خواهد انجام دهد این است که به راهش ادامه دهد تا حریف خود را از مسیر منحرف کند. همچنین، تصادف بدترین نتیجه برای هر دو راننده خواهد بود. این دقیقا وضعیتی است که در آن هر دو طرف برای به دست آوردن بهترین نتیجه برای خود باعث بدترین نتیجه برای همه خواهند شد. جمهوری خواهان امیدوار بودند با تحت فشار قرار دادن دولت دموکرات و خریدن زمان دولت را به منظور عقب نشینی از طرح بیمه خدمات درمانی در گوشه رینگ قرار دهند ، آنها فکر می کردند سرسختی نشان دادن و کوتاه نیامدن از خواسته هایشان باعث خواهد شد، کاخ سفید به خواسته هایشان تن دهد، فارغ از این که دموکرات ها با پیش بینی این شرایط به جای لابی کردن برای توقف تعطیلی دولت سعی کردند، با رد پیشنهاد مجلس نمایندگان برای مسکوت نهادن طرح بیمه درمانی به دستگاه تبلیغاتی خود را برای متهم ساختن حزب جمهوری خواه فعال سازند. اوباما می گوید جمهوری خواهان باج می خواهند، نانسی پلوسی روز گذشته طی اظهاراتی تعطیلی دولت آمریکا را نتیجه ایدئولوژی جمهوری خواهان دانست و چاک هیگل وزیر دفاع اقدام جمهوری خواهان را بازی با آبروی آمریکا نامید.
«نمایندگان کنگره آمریکا حقوقشان را می گیرند ملت رنج می برد»
جمهوری خواهان در وضعیت نامناسبی قرار گرفته اند، آنها متهم اند که به خاطر منافع حزبی ، منافع مردم را به خطر انداخته و دولت آمریکا را تعطیل کرده اند. یورونیوز روز گذشته در گزارشی نوشت جین گودویل، از کارکنان دولت فدرال آمریکا در واشنگتن، با تردید نسبت به آینده شغلی خود می گوید کمی عصبانی است و حس می کند که نمایندگان کنگره وظیفه شان را به درستی انجام نمی دهند. «دیلی نیوز» نیویورک در صفحه اول خود و در توصیف نمایندگان کنگره از کلمۀ بسیار نامناسبی استفاده کرد. این روزنامه در تیتر دیگری نوشت:«آنها (نمایندگان کنگره) حقوقشان را می گیرند، ملت رنج می برد.» پل سکِر، مهندس سازمان محیط زیست می گوید:«باید وام خانه، قبوض و هزینه های دانشکده دخترم را بپردازم. دموکرات ها و جمهوری خواهان مسئول باید حقیقتا درک کنند که یک شهروند معمولی آمریکایی چگونه برای نیازهای اولیه اش کار می کند و با نیازهای اصلی زندگی سروکله می زند. فکر نمی کنم نمایندگان این را بفهمند. از نظر من مسبب وضع موجود آنها هستند.»
افول تی پارتی
نظرسنجی جدید گالوپ نشان می دهد که میزان حمایت ازجنبش محافظه کار تی پارتی به عنوان یکی از فراکسیون های اصلی حزب جمهوری خواه در کنگره به پایین ترین حد خود رسیده است. میزان حمایت آمریکایی ها در سال 2010 که جمهوری خواهان کنترل مجدد مجلس نمایندگان را به دست آوردند، 32 درصد بود و هم اکنون این میزان حمایت به 22 درصد کاهش یافته است. پایین ترین میزان حمایت از تی پارتی در سال 2011 بود که به 21 درصد رسید و این کاهش محبوبیت همچنان ادامه دارد. لیدیا ساد، متخصص امور نظرسنجی در این باره این گونه نتیجه گیری می کند: "میزان حمایت آمریکایی ها از تی پارتی زمانی کاهش یافته است که جنبش با مسائل کلیدی همچون بودجه بیمه درمانی اوباما و افزایش سقف بدهی ها، روبه رو شده است." شبکه «بی بی سی» در تحلیل تعطیلی دولت آمریکا می نویسد: افکار عمومی آمریکا در نهایت حزب جمهوری خواه را مسئول بحران فعلی می داند و سرانجام جمهوری خواهان مجبور می شوند دست از لجبازی های خود در خصوص طرح خدمات درمانی «باراک اوباما» بکشند.
دموکرات ها دنبال تولدی دوباره در کنگره
استراتژی کلیدی دموکرات ها این است که آنها معتقدند تعطیل کردن دولت می تواند همانند سال 1995 و 1996 باشد که در آن زمان هم تعطیل کردن دولت توسط جمهوری خواهان اتفاق افتاد و افکار عمومی به شدت علیه جمهوری خواهان شد. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق و کاندیدای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 در این رابطه می گوید « اگر جمهوری خواهان بخواهند دولت را تعطیل کنند، این برای دموکرات ها بدترین چیز نیست. ما قبلاً هم با این موضوع روبه رو شدیم و دیدیم که این اقدام برای کارشکنان هیچ سودی نداشت» با در پیش بودن انتخابات میان دوره ای کنگره در سال آینده، دموکرات ها به دنبال یک تولد سیاسی هستند. کاندیداهای دموکرات در مناطق رقابتی، نمایندگان و سناتورهای جمهوری خواه را، که رای مثبت به لغو قانون بیمه درمانی اوباما دادند و موجب تعطیل شدن دولت شده اند ،به چالش خواهند کشید و با استفاده از تبلیغ های تلویزیونی این نقطه ضعف آنها را نشان خواهند داد. استیو ایزرائیل نماینده دموکرات نیویورک در مجلس نمایندگان و رئیس کمیته انتخابات کنگره دموکرات ها در این رابطه می گوید «ما قصد داریم تا انتخابات 2014 را تبدیل به رفراندومی میان جمهوری خواهان تندرو و رهبرانی با راه حل های منطقی کنیم. این اقدام یک مسیر برای پیروزی ما به وجود خواهد آورد» اما استراتژیست های جمهوری خواه معتقدند که دموکرات ها بیش از اندازه به موفقیتشان امید دارند. آنها می گویند که دموکرات ها هم مشکلات خودشان را دارند، بیمه درمانی و مخالفت افکار عمومی با آن، یکی از مشکلات آن ها می باشد.
جمهوری اسلامی:مذاکرات هستهای و انفعال صهیونیستها
«مذاکرات هستهای و انفعال صهیونیستها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که ر آن میخوانید؛هرچه به زمان مذاکره 1+5 با ایران در مورد مسأله هستهای نزدیکتر میشویم گمانهزنیها در زمینه چگونگی این مذاکرات و نتایج آن بیشتر و متنوعتر میشود.
در روزهای اخیر، از وزرای امور خارجه ایران و آمریکا نقل شده است که هر دو گفتهاند طرف مقابل باید پیشنهاد جدیدی ارائه نماید تا مذاکرات هستهای از بن بست خارج شود. این خبرها هر چند غیررسمی هستند ولی نشانههائی از صحت در آنها دیده میشود.
روزنامه "الحیات" چاپ لندن که به آل سعود نزدیک است به نقل از منابع آگاه سیاسی نوشت کشورهای 1+5 در اجلاس آینده خود با ایران که در تاریخهای 23 و 24 مهر ماه (هفته آینده) در ژنو برگزار خواهد شد، پیشنهاد جدیدی را درباره پرونده هستهای ایران مطرح خواهند کرد.
خبرگزاریهای خارجی از سخن دکتر ظریف وزیر امور خارجه ایران گه گفته است "پیشنهاد سابق 1+5 به تاریخ پیوسته، چنین برداشت کردهاند که جمهوری اسلامی ایران درصدد ایجاد رویکرد جدیدی درباره محتوای مذاکرات با گروه 1+5 میباشد. با اینحال، هنوز با صراحت و رسمیت مطلبی درباره مواد و اصول پیشنهادی ایران منتشر نشده است هر چند با توجه به کلیاتی که در سخنان رئیسجمهور روحانی و وزیر خارجه او دکتر محمد جواد ظریف وجود دارد کاملاً قابل فهم است که جمهوری اسلامی ایران با حفظ حقوق هستهای خود در چارچوب "ان. پی. تی" درصدد است با ایجاد تغییراتی در شیوه مذاکره، بن بست موجود را بشکند و طرف مقابل را به پذیرفتن حقوق ملت ایران، آنگونه که مقررات بینالمللی مرتبط با آژانس بینالمللی هستهای ایجاب میکند، قانع نماید.
نکته قابل تأمل اینست که علیرغم پیشرفتهائی که در مذاکرات دو هفته قبل وزرای امور خارجه ایران و گروه 1+5 در نیویورک حاصل شده، از وزیر خارجه آمریکا سخنانی نقل میشود که با محتوای جلسه نیویورک متفاوت است. خبرگزاریها نوشته اند: جان کری، وزیر خارجه آمریکا گفته، گرم شدن روابط میان ایران و آمریکا، بدین معنا نیست که آمریکا از درخواستهای خود درباره برنامه هستهای عقب نشینی کرده و یا برنامه سپر دفاع موشکی اروپا را - که ادعا میشود علیه موشکهای طراحی شده - به فراموشی بسپارد. روزنامه "واشنگتن پست" نیز نوشت: جان کری ضمن رد درخواست همتای ایرانی خود، مبنی بر ارائه پیشنهادی جدید در مذاکرات هستهای ژنو گفته، ایران هنوز به آخرین پیشنهادی که گروه 1+5 در زمستان گذشته ارائه کرده بود پاسخ نداده است. وزیر خارجه آمریکا که در بالی اندونزی به همراه سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه سخن میگفت. در عین حال که گفته ما از اظهارات مطرح شده در مذاکرات نیویورک و همچنین نزدیکی به وجود آمده در روابط، دلگرم شده ایم، این را هم گفته است که اکنون منتظر مشاهده تفاوت کامل رویکرد ایران هستیم.
اگر منظور وزیر امور خارجه آمریکا از "تفاوت کامل در رویکرد ایران" گذشتن ایران ازحقوق هستهای خود باشد، قطعاً چنین توقعی کاملاً غیرعملی و یک توهم است. دولتمردان آمریکائی باید این واقعیت را درک کنند که "گفت و گوهای اخیر و انجام چند دیدار و یک تماس تلفنی به معنای پایان اختلافات نیست بلکه فقط به معنای ایجاد یک فرصت و باز شدن راهی برای مذاکرات منطقی و معقول است، مذاکراتی که درصورتی به نتیجه خواهد رسید که حقوق قانونی ملت ایران در آن در نظر گرفته و رعایت شود.
نکته قابل تأملتر اینست که در این میان، صهیونیستها نیز وارد صحنه شده و گمانهزنیهائی کردهاند. یکی از تحلیلگران اسرائیلی با انتشار مقالهای در روزنامه صهیونیستی "یدیعوت آحارونوت" نوشت: "کشورهای غربی، چین، روسیه و ژاپن مجموعهای از مشوقها را به ایران پیشنهاد میکنند که شامل لغو تحریمهای اقتصادی، ارتقاء جایگاه بینالمللی ایران و ابقاء بشار اسد در مقام ریاست جمهوری سوریه در مقابل توقف فعالیتهای دارای اهداف نظامی ایران است." این تحلیل گر نظامی اسرائیلی که "رون بن یشای" نام دارد در مقاله خود افزوده است: "در چارچوب این توافق بزرگ با ایران، قرار است کنفرانس ژنو - 2 با موضوع تعیین آینده سوریه و باقی ماندن بشار اسد در مقام ریاست جمهوری سوریه برای سالهای طولانی تأیید شود."
محتوای این تحلیل، کاملاً نشان میدهد با نگاه صهیونیستی که همواره در صدد متهم ساختن جمهوری اسلامی ایران به فعالیت برای به دست آوردن سلاح اتمی است تهیه شده و یک تحلیل دستوری و سفارشی است نه واقعی. ایران بارها با صراحت و قاطعیت هرگونه فعالیت اتمی دارای اهداف نظامی را رد کرده و در اجلاس اخیر مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک نیز این واقعیت توسط رئیسجمهور روحانی با صراحت اعلام شد. مهمتر آنکه در طول 10 سال گذشته کلیه بازرسیهای آژانس انرژی اتمی نیز این واقعیت را تأیید کرده که هیچ نشانهای از وجود گرایش نظامی در فعالیتهای اتمی ایران دیده نشده است. آنچه موجب عدم پیشرفت در مذاکرات هستهای گروه 1+5 با ایران شده، برخورد سیاسی تعدادی از اعضاء این گروه به ویژه آمریکا با این مسأله است. دولتمردان آمریکائی بارها اعتراف کرده بودند که با اصل وجود نظام جمهوری اسلامی مخالفند و درصدد براندازی آن هستند. این نگاه خصمانه، در اجلاس اخیر مجمع عمومی سازمان ملل، جای خود را، لااقل در بیان، به پذیرش نظام جمهوری اسلامی داد بطوری که "باراک اوباما" رئیسجمهور آمریکا، در سخنرانی خود در همین اجلاس گفت: "آمریکا به دنبال تغییر حکومت ایران نیست." از این سخن "اوباما" باید این نتیجه را نیز گرفت که جمهوری اسلامی ایران در جایگاهی قرار دارد که نیازی به ارتقاء ندارد.
اگر مبنای مذاکرات آینده گروه 1+5 با ایران بر سر مسأله هستهای این جمله "اوباما" باشد که "آمریکا به دنبال تغییر حکومت ایران نیست" در آن صورت میتوان به این مذاکرات تا حدودی خوشبین بود به ویژه آنکه دولتمردان ایرانی با تکیه بر منطق و استدلال و دلایل روشن بر عدم گرایش فعالیتهای هستهای ایران به سوی نظامیگری تأکید کردهاند. با توجه به این نکته، بیپایه بودن آنچه از یک تحلیلگر نظامی صهیونیستی نقل شده در تمام زمینهها کاملاً مشخص میشود. صهیونیستها با این قبیل تحلیلها نشان میدهند در عین حال که پشت پرده کارشکنیها و مانع تراشیها بر سر راه مذاکرات گروه 1+5 قرار دا رند، اکنون کاملاً منفعل هستند. دولتمردان ایرانی با آگاهی از همین تحرکات شرورانه و برخوردهای منفعلانه است که باید با تکیه بر اصول، پافشاری بر حقوق ملت ایران و استفاده از منطق صحیح به تلاش خود برای حل و فصل مسأله هستهای ادامه دهند، اقدامی که پشتیبانی ملت ایران را با خود دارد.
رسالت: ژنو و واقعیات تازه در سیاست خارجی ایران
« ژنو و واقعیات تازه در سیاست خارجی ایران»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛جمهوری اسلامی ایران و1+5 بعد از گذشت چهار ماه از دوره شکل دهی به دیپلماسی عمومی خود از هفته آینده وارد فضای دیپلماسی رسمی می شوند.
طرح های متقابل دو طرف برای گذار از شرایط خنثی در مذاکرات در معرض افکار عمومی وتحلیل های راهبردی قرار می گیرد وچشم انداز آینده مذاکرات نیز قابل ترسیم می شود.آمریکا به نمایندگی از1+5 تلاش دارد طرحی اضافه بر طرح پیشنهادی 1+5 در نشست «آلماتی 2» ارائه نشود وبه نظر می رسد حداکثر تعدیل محتوای طرح آنها، برخی تغییرات جزئی باشد که طبیعتاً نظر طرف ایرانی را تامین نخواهد کرد.
بنابراین احتمال تکرار خواسته هایی همچون مهر وموم کردن، «فردو» اجرای پروتکل الحاقی در ازای تعدیل کم خاصیت برخی تحریم های فلزات گرانبها وکشتیرانی وجود دارد. در مقابل ، طرف ایرانی محتوای طرح های گذشته خود مبنی بر برخورداری از چرخه کامل فناوری و صنعت هسته ای وکاهش ملموس وجدی تحریم ها را مطرح خواهد کرد وضمن ارائه زمانبندی سعی خواهد کرد که آن را به اقدامات تازه جمهوری اسلامی برای کاهش نگرانی ادعایی غربی ها در قبال برنامه هسته ای کشور پیوند دهد.
با این تفاصیل، باز هم مواضع از هم دور خواهد بود اما مذاکرات به چند دلیل ادامه
می یابد:
1-آمریکا نمی تواند حضور 72 درصدی مردم ایران را در انتخابات 24 خرداد ماه نادیده بگیرد. انتخاباتی که در اوج بحران های منطقه ای وبویژه لرزش های درونی سه سکوی ژاندارمی جدید واشنگتن در منطقه (مصر، ترکیه ودنیای محافظه کاری وسلطانی عرب) شکل گرفت و برگ برتر ایران را در چانه زنی های سیاسی منطقه ای به رخ کشید. بویژه آنکه اکنون دولت آقای روحانی از توان ترغیب دیپلماسی عمومی میان اغلب مردم برخوردار است خواه 51 درصدی که به او رای داده اند وخواه 49 درصد دیگر که رقبای او را برگزیده بودند.مردم به خوبی درک می کنند همه مذاکره کنندگان هسته ای از روحانی اول تا لاریجانی ، جلیلی و روحانی دوم حرف حق خود را بر اساس کنوانسیون های بین المللی وقانون مصوب مجلس شورای اسلامی (الزام دولت به تکمیل فناوری کامل هسته ای) تکرار می کنند،امکان تفرقه افکنی میان ایرانی ها در قبال حقوق هسته ای آنها از گذشته هم کمتر شده است.
2-لحن تنش زدایی جمهوری اسلامی از موضع ضعف نیست. همانطوری که نتانیاهو از امکان کمتری برای کسب همراهی غرب با سیاست جنگ علیه ایران برخوردار شده ، آمریکا نیز از امکان محدود تری برای تداوم سیاست تحریم فرامرزی ایران برخوردار می شود.
دنیا شاهد شکست سیاست جنگ پایدار آمریکا در قبال دیپلماسی نرم جمهوری اسلامی است. جالب اینکه از زمان تقابل جنگ سرد آمریکا وایران از سال 2001 میلادی تاکنون ، ایرانی ها علاوه بر پرهیز از پرداخت هزینه های جنگ وافراط، عمق استراتژیک خود را نیز توسعه بخشیدند. به همین دلیل بنده با نظر برخی از دوستان که معتقدند که مذاکره فقط باید به «موضوع هسته ای» محدود شود مخالفم. موضوع هسته ای فقط باید بخشی از بسته پیشنهادی ایران به 1+5 باشد.
3-به گواه تاریخ هرگاه صهیونیست ها وسلفیون عرب از راهبرد های سیاست خارجی جمهوری اسلامی عصبانی شده اند نباید در درست بودن این راهبرد ها شک کنیم. بیداری اسلامی اگر در مسیر اصیل خود قرار گیرد هم امنیت رژیم صهیونیستی را تهدید کرده و در مسیر اثبات حقانیت تاریخی انسان های سرکوب شده در سرزمین های اشغالی سامان خواهد گرفت وهم اینکه به وضعیت تحقیر آمیز کشور های عربی در دنیایی پایان خواهد داد که از دهه 1970 عملاً در مسیر دموکراسی افتاده است. سفر مقام سعودی به تل آویو گویای این واقعیت بود که موجودیت های وابسته به سلف های ناحق خاورمیانه باز هم به سمت تبانی حرکت می کنند. بخشی از بسته پیشنهادی دولت ایران برای 1+5 باید تاکید بر رای گیری هم در سرزمین های اشغالی وهم در کل کشورهای منطقه باشد.
4-زمانی که آقای روحانی ریاست جمهور محترم موضوع نظر سنجی را مطرح نمودند بنده با توضیحاتی از این اقدام استقبال کردم. دولت باید ابتدا و فارغ از رویکرد های تبانی آمیزی که عامل تباهی خاورمیانه است رابطه حق وتکلیفی خود را در مذاکرات آینده به اطلاع مردم برساند.
وقبل از انجام نظر سنجی خام با یک سئوال؛«چقدر با رابطه با آمریکا موافقید؟» واقعیات این رابطه در مسیر مذاکراتی آینده به اطلاع مردم برسد.چه بسا مسائلی از طرف مخالفین حقوق هسته ای ایران مطرح می شود که با روح منشور حقوق بشر ، قانون اساسی کشور، شانیت ملت ایران وخاصه مقررات آژانس هسته ای همخوان نیست وتخطی دیپلمات های کشور از این حقوق منجر به مواخذه وجدانی وقانونی آنها شود.
5-نکته آخر خطاب به تیم مذاکره کننده ایرانی است وآن اینکه فضای «ژنو» با دوران «سعد آباد» و«آلماتی» متفاوت است.
برگ های برنده هیئت ایرانی از گذشته بیشتر است. دستاورد های انتخاباتی ، هسته ای ، توان مطمئنه دفاعی، موفقیت های دیپلماتیک وخاصه نارضایتی طرف مقابل از عدم پیشرفت راهبردهای منطقه ای خود مولفه هایی است که می توانند پیش از مذاکره دوجانبه بر میز مذاکره اثر بگذارد.
سیاست روز:اکنون نوبت غرب است
«اکنون نوبت غرب است»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که در آن میخوانید؛مقام معظم رهبری درهفتمین مراسم مشترک دانش آموختگی،تحلیف واعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران،صبح شنبه مورخ۱۳مهر۱۳۹۲دردانشگاه هوایی شهید ستاری، ضمن اشاره به لزوم تقویت آمادگی ها واستحکام دفاعی نیروهای مسلح درکنار تقویت ساخت درونی نظام اسلامی ووحدت ملی، تأکیدکردند:"ما ازتحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت می کنیم زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم اما برخی ازآنچه که درسفر نیویورک پیش آمد بجا نبود،چون ما دولت آمریکا راغیرقابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهدشکن میدانیم."
معظم له دربخشی دیگری ازبیانات خوداظهارنمودند:ما به مسئولین خودمان اعتماد داریم وازآن ها می خواهیم با دقت و با ملاحظه همه جوانب،گام ها را محکم بردارند ومنافع ملی را به فراموشی نسپارند.
این قلم با توجه به نگاه ویژه رهبری معظم انقلاب درخصوص تحرکات دیپلماتیک دولت تدبیروامید، ضروری می داند نکاتی را با عنایت به دیدگاه کارشنا سان دراین زمینه ، در ذیل یادآوری نماید:
۱- با توجه به همه اتفاقات صورت گرفته میتوان چنین تحلیل کرد که صحبتهای رهبری درتأیید حرکات دیپلماتیک رئیسجمهورو دستگاه دیپلماسی بوده است.درواقع ایشان باتأیید تحرکات دیپلماتیک هیأت ایرانی حاضردرنیویورک وهمچنین انتقاد ازبرخی رفتارهای ایالات متحده به مقامات آمریکایی نوعی هشداردادند که اگرمیخواهند با نمایندگان ایران مذاکره ومفاهمه داشته باشند باید دست ازبه کارگیری ادبیات گذشته شان بردارند وگرنه جمهوری اسلامی ایران نیز به همان ادبیات خود بازخواهد گشت.
۲- فرآیند مذاکره با توجه به سابقه تاریخی تخاصم ؛باید با رویکردی ملی دنبال شود وآن را نباید پروژه یک دولت شمرد.ازهمین روباید دایره مشاوره ها را درسطح گسترده تری ملاحظه کرد.
۳- رهبرمعظم انقلاب اصل تحرک دیپلماتیک را لازم دانسته و مورد حمایت قرار دادند و این برای فعالان عرصه دیپلماتیک پشتیبانی است ؛ ولذا است؛ولذا اکنون ضروری است گامهای بعدی درعرصه دیپلماتیک درچارچوب ملاحظاتی باشد که رهبری آنها را لازم دانستند.
۴- درعالم دیپلماسی روابط کشورها براساس منافعشان تعریف میشود، اینکه درمذاکره صد درصد به آمریکا اعتماد کنیم، غلط است ما باید به طرف مقابل اعتماد کنیم، اما باید این دغدغه و نگرانی را داشته باشیم که ممکن است طرف دیگر مذاکره به عهد وپیمان های خود وفادار نماند.
۵- جمهوری اسلامی ایران همواره به دنبال برقراری ارتباط مناسب، از موضع برابر و توأم با احترام متقابل در عرصه بین المللی با سایرکشورها بوده است تا از این طریق ضمن حفظ منافع ملی به نشر و توسعه آرمان های انقلاب اسلامی نیز اهتمام ورزد.
۶- بی شک برخلاف نظر برخی افراد غیر آگاه، انجام تلاش های دیپلماسی به منظور ایجاد فرصت های جدید و بهبود ارتباطات با سایر کشورها و همچنین کاهش تهدیدهای احتمالی و بهره مندی از نقش فعال به جای انفعال در عرصه سیاست بین المللی مورد نظر و حمایت رهبر معظم انقلاب است.
۷- مقام معظم رهبری در سخنرانی مذکور خود دولت آمریکا را دولتی «غیرقابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهدشکن» دانستند. بیان این سخنان از سوی رهبرمعظم انقلاب امری جدید نیست و صرفا مربوط به دیروز نمیشود، بلکه ایشان همواره نظری اینچنینی نسبت به دولت آمریکا داشتند وآنها را غیرقابل اعتماد میدانستند.سوابق آمریکا درگذشته وتوطئهها واقداماتی که علیه کشورماانجام داده است دلایل این بیاعتمادی است. در واقع غیرقابل اعتماد بودن آمریکا امری کلی و همیشگی است.
۸- ما باید دراینجا با رویکرد احترام متقابل ودر موضعی برابر با آنها وارد مذاکره شویم و زیر بار زور نرویم. همچنین این امررا نیز باید مدنظر داشت که درگفتوگو با دولت آمریکا همه سناریوهای مختلف را درنظرداشت وبا توجه به موضع آمریکا، دولت بتواند بدون اتلاف وقت راهکار مناسب را انتخاب نماید.درواقع نکته مد نظررهبری نیزهمین جاست که ما باید خود را برای مواجهه با هرگونه برخورد یا واقعهای ازسوی دولتمردان آمریکایی آماده کنیم.
۹- نمیتوان انتظار داشت دشمنی ۳۵ ساله غرب با ایران در همه ابعاد و زمینهها در چند جلسه گفتگو و مذاکره و در مدت زمان کوتاهی برطرف شود و تا زمانی که غرب سیاستهای خصمانه و استراتژی مغرضانه خود را درقبال جمهوری اسلامی ایران تغییرندهد ادامه گفتگوها ومذاکرات گوناگون تاثیری در بیاعتمادی ایران نسبت به غرب نخواهد گذاشت.
۱۰- ادبیات حاکم بر مذاکرات اهمیت بسیاری دارد.هرگونه ادبیات تحکمی، واکنشی تند از سوی ایران را بدنبال خواهد داشت.اگر قرار است روال برد- برد بر مذاکرات حاکم باشد؛ضروری است این احساس درطرفین بوجود آید.
۱۱- مدیریت مذاکرات هسته ای ایران تاکنون از فراز و نشیب برخوردار بوده است ولی با توجه به تغییرات پیش آمده ولحن دیپلماسی مسئولان جدید درمذاکرات اخیرحاکی ازهنررهبری درتأمین منافع ملی از طریق ایستادگی ورسیدن به نقطه مطلوب است.ظاهرا به نقطه فیصله بخش نزدیک می شویم.ازآنجا که مذاکرات ازپشتیبانی قاطع رهبری برخورداراست؛این امرجدیت ایران برای حل مسئله رانشان می دهد.فضای سیاسی کشور نباید وحدت نظر و عزم ملی در پشتیبانی از سیاست های نظام دراین ارتباط را مخدوش نماید.لذا موضع گیریهای نسنجیده و ناهماهنگ ازسوی حتی مسئولان ارشد می تواند شدیدا علیه منا فع ملی عمل نماید.
۱۲- حال که مذاکرات به گام های نهایی نزدیک می شود؛عوامل اخلالگردرمسیر مذاکرات درداخل وخارج کشورفعال می شوند.درخارج همواره لابی ها و عوامل رژیم صهیونیستی و نیز بعضی از کشورهای عربی درهنگام حل مسئله ایران با غرب وارد صحنه شده و اخلالگری می نمایند.
۱۳- عقل حکم می کند که از مسیری که رهبری نظام ترسیم می کنند بهدور نیفتیم.هر کس عقب تر یا جلوتر از گام های مشخص شده قرار گیرد؛ خلاف مصلحت ملی عمل کرده و نهادهای ذیربط باید آن فرد یا خط را مشکوک تلقی کنند.
۱۴- واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران در طول دو دهه گذشته با آمریکا و همپیمانان غربیاش با اهداف سیاسی و علیرغم همه تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی ایران درعهدنامه «انپیتی» و مقررات آژانس چالش ظالمانهای را به ملت ایران تحمیل کردند، با خویشتنداری، تدبیر و عزم ملی از منافع خود دفاع کرد واهداف قانونی تصریح شده درپیمان انپیتی را در چارچوب اهداف صلحآمیزمحقق کرد و اکنون نوبت غرب است که دربرابرملت ایران اعتمادسازی کند و به رفتارهای خصمانه خود پایان دهد.
تهران امروز:اقتصاد فراموش نشود
«اقتصاد فراموش نشود»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدرضا پورابراهیمی است که در ان میخوانید؛جهش قیمت برخی کالاهایاساسی که از مایحتاج ضروری مردم هم به شمار میآید ضرورت توجه بیشتر دولت به مسئله اقتصاد را گوشزد میکند. اگر چه دولت برنامههایی برای مهار اوضاع اقتصادی مطرح کرده اما به نظر میرسد این برنامهها ذیل دیپلماسی اقتصادی قرار گرفته و ظاهرا دولت امیدوار است از طریق گشایش در خارج فضای اقتصادی را در داخل مهار کند. اما در این زمینه باید دو نکته را مدنظر قرار داد. اول اینکه دولت فرض را بر این بگذارد تحریمها به این راحتی و فوری رفع نخواهد شد و دوم اینکه امروز هر گونه اقدامی در حوزه روابط بینالملل برای حل مشکلات دیپلماسی، اقتصادی و معیشت مردم حتما باید با اقتدار کامل در داخل باشد. باید توانمندی خوبی در اقتصاد داخل داشته باشیم که بتوانیم با یک رویکرد جامع سر میز مذاکره برویم. در واقع اگر همه توان خود را بر سیاست خارجی بگذاریم و احیانا از اقتصاد داخل غفلت کنیم، آن منظوری که از پیگیری بحث کاهش تحریمها هم داریم بیاثر میشود. در واقع بخش اعظم مشکلات اقتصاد کشور ما ارتباطی به تحریمها ندارد. اقتصاد ایران مدتهاست که از مشکلات ساختاری رنج میبرد و لازم است دولت یازدهم برای حل آنها برنامه جامعی داشته باشد. در واقع مقدم دانستن سیاست خارجی در راستای کاهش تحریمها بر اقتصاد داخل رویکرد صحیحی به نظر نمیرسد.
باید در نظر داشت هر اقدامی که ابتدا به رویکرد سیاست خارجی بپردازد و منتظر باشد از طریق آن اقتصاد داخل بهبود یابد، دور از واقعیت است. چرا که به هر اندازه دشمنان و تحریمکنندگان احساس کنند که ما از نظر اقتصادی در موضع ضعف قرار داریم، دست بالا را در مذاکرات خواهند گرفت و کمکی به کاهش تحریمها نخواهند کرد. در واقع هدف تحریمها این بوده است که دولت و مردم ایران از توسعه در زمینههای مختلف باز بمانند.
از سوی دیگر انتظار میرود که دولت خودش را برای سختترین شرایط آماده کند و از همین رو باید به سامان دادن اقتصاد داخل توجه بسیار بیشتری نشان دهد. در واقع نباید انتظار داشته باشیم که تحریمها به سرعت برداشته شود و از طریق آن ما میتوانیم اقتصاد خود را بهبود ببخشیم. ما سالها درگیر تحریمها بودیم و ممکن است مدت زمان دیگری هم درگیر آن باقی بمانیم. از سوی دیگر باید توجه کنیم با همه مشکلاتی که تحریمها به وجود آوردند، اما اقتصاد ایران پتانسیل خوبی دارد. خردادماه سال گذشته که بانک مرکزی، نفت و حملونقل دریایی ما تحریم شد، دشمنان انتظار داشتند که ما به سرعت عقبنشینی کنیم و دست خود را به علامت تسلیم بالا ببریم. اما ناخواسته باعث شدند که ما به سمت یکی از اهداف اقتصادی که سالهاست بهدنبال آن بودیم حرکت کنیم. اقتصاد بدون نفت، یکی از هدفهایی بود که در تمام برنامههای توسعهای به آن اشاره شده بود. ما برای اولین بار در تاریخ کشورمان به وسیله همین تحریمها میزان وابستگی خود به نفت در بودجه را ظرف یکسال به نصف رساندیم.
در قانون بودجه91 ما روی فروش 2.5میلیون بشکه نفت در روز حساب کرده بودیم که در بودجه 92 به 1.3 میلیون بشکه آن را کاهش دادیم. شاید یکی دیگر از پتانسیلهای اقتصاد کشور، بهبود تراز بازرگانی کشور است. امسال برای اولین بار و مطابق گزارش گمرک جمهوری اسلامی از 6ماهه اول سال میزان تراز تجاری ما بین صادرات و واردات به تعادل رسیده است و اگر دولت توجه بیشتری به اقتصاد داخل داشته باشد، میتوانیم امیدوار باشیم سال آینده تراز تجاری ما با صادرات غیرنفتی نسبت به واردات مثبت شود. در نهایت پیشنهاد ما به دولت این است که به جای توجه به خارج و سیاست خارجی، به اقتصاد داخل و ظرفیتهای موجود کشور تکیه کند تا بهبود اقتصاد داخل بتواند در مذاکرات پیش رو اوضاع بهتری داشته باشد.
آفرینش:ورزش یا، با سیاست!
«ورزش یا، با سیاست!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا محمودوند است که در آن میخوانید؛ورزش معمولا در کشوری موفق است که فضای عمومی آن کشور شاد و با نشاط باشد. زمانی جامعه ای شاد و با نشاط است که از حداقل آزادی های اجتماعی و سیاسی برخوردار باشد و وضعیت نرمال اقتصادی داشته باشد. حوادث و وقایع دنیای حاضر نشان می دهند که امروزه، ورزش به طور اجتناب ناپذیری با سیاست پیوند خورده است.
ورزش، یکی از واجبات اساسی زندگی اجتماعی امروز و از عرصه های بسیار مهمی است که حکومتها، افراد و سازمانهای بین المللی با آگاهی کامل از ابعاد مختلف سیاسی- اجتماعی آن، همواره تمایل داشته اند تا از این عرصه برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود بهره برداری کنند.
تمایل افکار عمومی جهانی به کسب اخبار و اطلاعات مربوط به رویدادهای ورزشی از یک سو و انعکاس گستردة وقایع ورزشی در رسانه های ارتباط جمعی جهانی از سوی دیگر، باعث شده است تا قلمرو ورزش و سیاست روز به روز به هم نزدیکتر شوند، به طوری که کنار ماندن عرصة ورزش از دنیای سیاست و استقلال آن از بازیهای سیاسی، دیگر امر ساده ای به نظر نمی رسد. به همین دلیل است که تنشها و بحرانهای بین المللی به طور آشکاری بر ورزش اثر می گذارند و عرصة ورزش، در واقع به محلی برای رقابتها و رویاروییهای کشورها در سیستم روابط بین المللی درآمده است.
در تقسیم بندی کسانی که از ورزش در عرصة بین المللی استفادة سیاسی می کنند، دو گروه عمده قابل تشخیص است که آنها را تحت عنوان دولتی و غیر دولتی طبقه بندی می کنیم.
به عبارت دیگر، گاهی حکومتها در جهت اهداف مورد نظر خود، از ورزش به عنوان ابزاری در سیاست بین المللی خویش. سود می جویند. گاهی نیز افراد و یا سازمانهای غیر دولتی، عرصة ورزش را محل مناسبی برای فعالیتهای سیاسی خود تشخیص می دهند و از اجتماعات بزرگ ورزشی در صحنة روابط بین المللی در جهت اهداف خود بهره برداری می کنند. واقعیت این است که ورزش و سیاست از یکدیگر جدا نیستند و هم حکومتها و هم افراد و سازمانهای بین المللی سعی می کنند تا از این عرصه، حداکثر استفاده را در جهت تامین اهداف خود به عمل آورند. به این علت است که گاهی مشاهده می شود، ورزش به عنوان وسیله ای برای اعمال فشار سیاسی کشورها بر یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرد. ورزش همین طور عامل مهمی برای تثبیت غرور و عزم ملی و ایجاد حس اتحاد محسوب می شود.
همچنین ورزش ابزاری برای نشان دادن اعتقادات می باشد. همانگونه که ورزشکاران ایرانی (و برخی دیگر از ورزشکاران مسلمان) با حریفان اسراییلی خود مسابقه نمی دهند. حتی اگر به قیمت از دست دادن مدال های رنگارنگ باشد. حقیقت آن است که ورزش و سیاست همیشه با هم به طور نزدیک مربوط بوده اند. ارائه یک ارزیابی دقیق از ارتباط سیاست و ورزش از جمله مستلزم شناخت اجتماعی و فرهنگی افرادی است که به نحو پیوستهای در زمرة علاقمندان به مسابقات ورزشی قرار دارند و نیز مستلزم درک گونهشناسی ساختاری نوع بسیجی که از این طریق شکل میگیرد ـ به عنوان مثال تودهوار بودنش ـ و دست آخر مستلزم درکِ محدودیت این نوع بسیج است در بازتاب دادن سویههای مهمی از سیاست. در میان ورزش ها نیز فوتبال جداگانه تاخت و تاز می کند و کشورها را درگیر خود کرده است. در ایران نیز به ورزشی تبدیل شده است که شاید زنان خانه دارهم با قوانین داوری آن آشنا باشند، و قطعا یکی مسائلی است که برنامه ریزی جدید دولت در آن با چالش روبروست. حال رویکرد دولت جدید به ورزش چیست؟ لغو بازی با پرتغال به دلیل مشکلات مالی، معنای ورزش با سیاست است یا سیاست!
حمایت:ریاضت اقتصادی در آمریکا
«ریاضت اقتصادی در آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛این روزها مهمترین موضوع در اقتصاد آمریکا را تقابل میان کنگره و کاخ سفید مبنی بر تصویب بودجه دولت فدرال و افزایش سقف بدهیهای دولت تشکیل میدهد. با توجه به اینکه کاخ سفید در دستان دموکراتهاست و جمهوریخواهان نیز سنا را در دست دارند، میتوان گفت که نحوه تعامل و تقابل میان این دو حزب فضای مذکور را ایجاد کرده است. این روند چنان بوده است که در نهایت اوباما وادار به اعلام تعطیلی دولت و تعلیق فعالیت خدمات دولتی شد؛ رویدادی که در طی 17 سال اخیر بی سابقه بوده است.
وضع موجود برای اقتصاد آمریکا در حالی پیش آمد که در باب آن چند نکته قابل توجه است:نکته قابل توجه درباره عملکردهای کنگره و کاخ سفید اقدامات آنها برای افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم است. نکته مهمی که در این تقابل مشاهده میشود آن است که در وهله نخست کنگره معترض بودجه درخواستی دولت در امور خدماتی و رفاهی و درمانی است.دوم اینکه به رغم تعطیلی دولت و لغو حقوق همه کارمندان و خانهنشینی 800 هزار کارمند، هیچ خللی در حقوق نظامیان ایجاد نشد و اوباما به طور رسمی بر پرداخت حقوق نظامیان تاکید کرد و حتی در روز ششم تعطیلی دولت، کارمندان پنتاگون به محل کار خود بازگشتند.
مجموع این فرآیندها و ابعاد بحران اقتصادی آمریکا این سناریو را مطرح میسازد که دموکراتها و جمهوریخواهان تلاش کردهاند تا با ایجاد فضای سیاسی منفی در نهایت طرح ریاضت اقتصادی را اجرا سازند.به عبارتی دیگر آنان با ایجاد فضای روانی منفی و ترساندن مردم از عواقب تعطیلی دولت، بر آن بودهاند تا رضایت مردم را برای اجرای طرحهای ریاضت اقتصادی جلب کنند. سران آمریکا همچنان بر این ادعاهستند که اقتصاد برتر جهان هستند و مانند اروپا نیاز به طرح ریاضت اقتصادی ندارند؛ اما آنان برای حفظ این ظاهر، به بهانه تعامل میان جریانهای سیاسی طرحهای پنهان ریاضت اقتصادی را در قالب بودجه دولت فدرال اجرایی میسازند.
آنان از یک سو ژست آزادی احزاب و حضور گسترده آنها در عرصه تصمیم گیری را به نمایش میگذارند که تحقق بخش ادعاهای حقوق بشری آنها در صحنه جهانی باشد و از سوی دیگر طرح ریاضت اقتصادی را به مردم آمریکا تحمیل میکنند. با توجه به این اوضاع میتوان گفت که آینده اقتصاد آمریکا در مسیر تزلزل بیشتری پیش میرود هر چند در ظاهر سران این کشور ادعای جنگ سیاسی بر سر اقتصاد به جای بحران اقتصادی جاری بر آمریکا را سر میدهند.
به هر تقدیر هر کدام از دو سناریوی بالا که در قبال تحولات اخیر آمریکا حاکم باشد یک اصل مطرح است و آن قربانی شدن مردم آمریکا در لابهلای سیاست بازیهای جمهوریخواهان و دموکراتهاست حال در جنگ قدرت میان آنها و یا تبانی آنها برای تحمیل طرح ریاضت اقتصادی به مردم.بازنده نهایی این وضعیت صرف مردم آمریکا هستند که قربانی منافع حاکمان شدهاند و راهی برای خروج از این بنبست نیز ندارند.
آرمان:
جای خالی وفاق در اقتصاد
سعید لیلاز *
برای حل مشکلات اقتصادی فعلی کشور دو نظریه وجود دارد که یکی برای تحریمهای یکجانبه و چندجانبه ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بهتنهایی اصالت و اولویت قائل است و فکر میکند که تحریمها به نقطه تعیینکنندهای رسیده و حلوفصل مسائل دیپلماتیک ایران در نقطه مقابل میتواند این مسائل را حل کند. نظریه دیگر اینکه برای تحریمها اولویت و اصالت قائل نیست و معتقد است که این تحریمها فقط و فقط مسائل و برخی سوءمدیریتهای اعمالشده داخلی را تشدید کرده و خودش بهتنهایی واجد اهمیت تعیینکنندهای نیست. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که با حل و فصل تحریمها تصور کنیم که مسائل اقتصادی ایران حل میشود. بنده جزو گروه دوم هستم که معتقدند سوءمدیریت و روش مدیریت اقتصاد ایران ریشه داخلی دارد اما بههر حال یک واقعیت گریزناپذیر اینکه تعداد کسانی که اکنون در داخل دولت تصور میکنند مسائل مربوط به تحریمها اولویت دارد، کم نیستند و ثانیا حتی اگر معتقد به اولویت مسائل داخلی باشیم، اکنون به جایی رسیدهایم که شروع به حلوفصل فوری مسائل اقتصادی بهگونهای که در کوتاهمدت پاسخ دهد، عمدتا از طریق کاهش تحریمها یا لغو تحریمها ممکن است؛ یعنی هرگونه تلاش برای حل و فصل مسائل اقتصادی خوب است و حتما هم اولویتش با داخل است اما به این معنا نیست که در کوتاهمدت بتوانیم مسائلمان را حل کنیم. برای اینکه بتوانیم در کوتاهمدت و به فوریت آن را حل کنیم، نیاز داریم که تحریمها را تخفیف دهیم. درواقع کاهش تحریمها به ما این فرصت را میدهد که بتوانیم به فضای اقتصاد فعلی آرامش بیشتری ببخشیم. بنابراین حتی اگر برای مسائل اقتصادی و داخلی اولویت قائل شویم، معتقدم مسائل اصلی اقتصادی، داخلی و مدیریتی است اما برای حل و فصل فوری این مسائل یا شروع بهبود در کوتاهمدت نمیتوانیم به صرف اصلاحات داخلی تکیه کنیم و باید بتوانیم از مرحله کاهش یا تخفیف یا حذف تحریمها شروع کنیم که در آنصورت در کوتاهمدت اتفاقاتی در اقتصاد میافتد که به ما این فرصت را میدهد که بتوانیم بر میزان مطالبات توده مردم غلبه کنیم و در میانمدت به حل و فصل مسائل اقتصادی بپردازیم. اما واقعیت دیگر اینکه تمرکز آقای روحانی به مسائل دیپلماتیک به هیچوجه به این معنا نیست که در مسائل اقتصادی در دولت دچار کمکاری هستیم. چراکه شواهد عینی و عملی وجود دارد که تدابیر جدی در حوزه مدیریت اقتصادی داخلی شروع شده ولی در کوتاهمدت نمیتوان انتظار نتیجه داشت ضمن اینکه در 50 روز اول دولت آقای روحانی نیز نشانههایی داریم که بهبود در فضای اقتصادی کشور آثار خود را نشان میدهد. مثلا میتوان به حل و فصل قطعی مسائل دارو در کشور اشاره کرد که اتفاق بسیار مهمی بود یا شروع کاهش تورم که اثر روانی و اقتصادی تصمیمگیریهای دولت است ضمن اینکه افزایش ارزش ریال در برابر دلار در هفتههای اخیر بهحدود 20درصد بالغ شده که بسیار چشمگیر و قابل توجه است و همه اینها نشاندهنده این است که سیاستهای دولت در حوزه اقتصاد هم جریان دارد. با وجودی که نمیتوان انتظار داشت در کوتاهمدت همه مسائل حل یا نشانهای مبنی بر بهبود دیده شود، بازهم خود را ظاهر میکند اما آنچه مهم و کلیدی است اینکه اولا وفاق، همدلی و یکدستی که بر سر حل و فصل مسائل دیپلماتیک در داخل کشور بهوجود آمده است به همین اندازه در حوزه اقتصادی هنوز وجود ندارد. ثانیا ما در حوزه سیاست شاهدیم تعداد مخالفان شروع گفتوگو بین ایران و آمریکا خیلی کمتر از کسانی است که معتقدند مثلا قیمت حاملهای انرژی افزایش یابد یا اینکه دولت باید یک اقدام قاطع و فوری در حوزه اقتصادی انجام دهد. ثالثا ماهیت بحثهای دیپلماتیک بهگونهای است که اگر به وفاق داخلی برسید سریعتر میتوانید آن را پیش ببرید درحالی که مسائل اقتصادی بسیار پیچیدهتر و عمیقتر و ممکن است با بنبستهای مهمی مواجه شود. نکته آخر اینکه پیچیدگی مسائل اقتصادی بیشتر از پیچیدگی مسائل دیپلماتیک ماست و اساسا مسائل سختتر و راهحلها مشکلتر است. برای مثال در حال حاضر در شرایطی هستیم که شاید در تاریخ اقتصاد معاصر نمونهای از آن سراغ نداشته باشیم که همزمان طی دو سال هم 7 تا 10 درصد از تولید ملی کم شود و هم در این مدت شاهد حدود 80درصد افزایش سطح عمومی قیمتها باشیم که این راه را بر هرگونه اصلاح که جدی و مطالعهنشده باشد، میبندد. اکنون شرایط اقتصادی پیچیده است به نحوی که کوچکترین یا نخستین اشتباه دولت میتواند بدترین اشتباهش باشد.
برای تایید این موضوع به مخالفت رئیسکل بانک مرکزی با نوسانات زیاد نرخ دلار بنگرید؛ سخنی علمی و کارشناسی که با چنان مقاومت و اختلافنظرات و هجمههای داخلی روبهرو شد که برای خود بهتنهایی تلاطم ایجاد کرد. بنابراین آنقدر که اظهارنظر آقای سیف مبنی بر اینکه قیمت دلار باید تثبیت شود اختلاف در اظهارنظرها ایجاد کرد که بر سر شروع گفتوگو با رابطه ایران و آمریکا با آن حجم اظهارنظر روبهرو نشدیم که این نخست نشاندهنده بغرنج بودن مسائل اقتصادی است و دوم نشاندهنده اینکه چقدر در حوزه مسائل اقتصادی وفاق، حوصله و بحثهای کارشناسی کمتر از حوزه سیاسی است.
شرق:توقف ممیزی سلیقهای
«توقف ممیزی سلیقهای»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سپانلو است که در آن میخوانید؛در همه این سالها تجربیات زیادی از ممیزی داشتهام. در همین چند سال اخیر، هشتکتاب من مورد ممیزی قرار گرفته است. در میان آن تنها دو اثر از بین کتابهایی بود که برای اولینبار منتشر میشد و ششکتاب دیگر را برای تجدید چاپ اقدام کرده بودم. جالب است که بیشترین ممیزی روی این ششکتاب تجدید چاپشده اعمال شد. همه این کتابها از سال 88 که فشار ممیزی روی کتاب بیشتر شد، یا مجوز نگرفتند یا با ممیزی روبهرو شدند. یکی از این کتابها خاطرات شفاهی من بود که نتوانست مجوز انتشار بگیرد.
البته با این حرف موافق هستم که ما نویسندگان و خالقان آثار خودمان باید جوابگوی کلماتی که مینویسیم باشیم و بگوییم که چرا از این کلمات استفاده کردهایم. خوشبختانه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوید خوبی برای ادبیات ایران داده است. شاید سادهترین راه برای حل ممیزی این باشد که قانونی شود و درمورد آن، به سلیقه افراد اکتفا نکنیم. شنیدم وزیر گفته کتابی که مجوز گرفته، نباید دوباره ممیزی شود و چیزی از آن حذف یا لغو مجوز شود. این نکته مهمی است.
بسیاری از ممیزیهایی که در این سالها روی کتابها اعمال شده به دلیل انتقامگیریهای شخصی بوده است. سالها پیش نمایشنامه «عادلها»ی آلبرکامو را به فارسی ترجمه کرده بودم. این کتاب تا سال 86، 9 بار تجدید چاپ شده بود. وقتی برای تجدید چاپ، آن را به اداره کتاب سپردم، گفتند که باید بخشهایی از آن حذف شود. من با آگاهی از اینکه کامو در آثارش مسایل غیراخلاقی را مطرح نمیکند زیر بار این حذفیات نرفتم. چرا باید کتاب من اینطوری شود؟ باید این را از وزیر پرسید که چرا کتابی که قبلا چاپ شده دوباره ممیزی شود؟ مرحوم پژمان بختیاری، وارثی نداشت.
روزی در مجلسی به من گفت کسی نیست که دیوان من را چاپ کند. من دیوان او را منتشر کردم. سال 86 که آن را برای تجدید چاپ بردم 200 مورد ممیزی روی این کتاب صورت گرفته بود! حذفیات، بیشتر روی اشعاری انجام شد که درمورد استقلال ایران بود. اما با تمام اینها، حرفهای وزیر امیدوارکننده است. این امیدواری را دارم که فضای ادبیات کشور بهتر میشود. درصد این بهترشدن را نمیدانم؛ منتهی بر این واقفم که در هشتسال گذشته آنقدر مشکلات حوزه فرهنگ زیاد بوده که الان هر کاری انجام دهیم بهتر از آن دوران خواهد بود.
مردم سالاری:رابطه با اروپا؛ یک اتفاق خوب
«رابطه با اروپا؛ یک اتفاق خوب»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حجت الاسلام حسین انصاریراد است که در آن میخوانید؛ قانون نانوشتهای در دنیای مدیریت، «رابطه» را یکی از ملزوماتی میداند که کشورها بدون آن نمیتوانند نسبت به پیشرفت و تعالی خوش بین باشند و دقیقا به همین دلیل است که رابطه داشتن یا نداشتن همیشه به عنوان یکی از دغدغههای جدی در مناسبات بینالمللی خودنمایی میکند.
حسن روحانی در شرایطی مسئولیت اداره کشور را بر عهده گرفته است که در دنیای سیاست به «شیخ دیپلمات» شهره است و به همین دلیل همه منتظرند تا سرانجام رفتارهای دیپلماتیک دولت یازدهم را به نظاره بنشینند، سرانجامی که خوش بینانه است و در سفر مهم رییس جمهوری و هیات همراه به نیویورک مشخص شد که میتوان نسبت به آینده ایران در جهان و همچنین رابطه داشتن با کشورهای تاثیرگذار امید زیادی داشت. تاکید رییسجمهوری به ایجاد رابطه با اروپا آن هم در شرایطی که ایران را ایرانی متفاوت میبیند، دوباره نشان داد که جمهوری اسلامی قرار را بر تنش زدایی گذاشته است و به همین دلیل باید منتظر بود تا اتفاقات مثبت این چند وقت درباره روابط ایران و اروپا هم تکرار شود. اروپایی که قطعا در صورت ایجاد رابطه و بده بستان باعث خواهد شد تا مشکلات کمرنگ شوند و لایههای مختلف جامعه شرایط اقتصادی مطلوبتری را تجربه کنند.
واقعیت این است که مشکلات اقتصادی این روزها که محدودیتهای زیادی را به جامعه تحمیل کرده است، دلایل مختلفی دارد که میتوان گفت مهمترین دلیل چنین وضعیتی عدم رابطه و معامله با کشورهایی است که از پتانسیل بالایی هستند که متاسفانه به دلیل مخدوش بودن فضای بین ایران و آنها از بهره مند شدن از امکانات آنها محروم شده بودیم.
به همین دلیل دولت تدبیر سعی دارد تا امور را مدبرانه پیش ببرد تا از این طریق بتواند آرامش عمومی و البته رضایتمندی را به واقعیتی بدل نکند تا این دو مهم از قالب خیال محال خارج شوند. باید این را در نظر داشت که اروپا بزرگترین منطقه اقتصادی کره زمین است و همچنین کشورهای مهم و تعیین کننده سیاستهای کلان را در خود جای داده است.
نکته مسلم این است که رابطه خوب با کشورهای اروپایی در زمینههای متعدد، موجب شکوفایی سیاسی و اقتصادی خواهد شد و به همین دلیل ابراز علاقه رییس جمهوری موجی از رضایت را به وجود آورده است. ایران روزهای خوبی را میگذراند. در شرایطی که یخ رابطه با آمریکا در حال ذوب شدن است، شائبه نزدیکی با اروپا و تعامل داشتن با کشورهای این منطقه حساس و مهم اگر به قطعیت برسد، حتما باید منتظر روزهای بهتری باشیم.
بهار:مذاکره در کنار رود هادسن
«مذاکره در کنار رود هادسن»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محمد طاهری است که در آن میخوانید؛افشاگریهای «ادوارد اسنودن» کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا از برنامههای فوقسری «اناسای» و برنامه شنود «پریزم» دولت آمریکا در ژوئن ۲۰۱۳ حاشیهها و عواقب سیاسی و بینالمللی بسیاری برای دولت ایالات متحده آمریکا به همراه داشت. لغو سفر رییسجمهوری برزیل به آمریکا و کنسل کردن برنامه دیدار رییسجمهوری این کشور با اوباما را میتوان یکی از این موارد دانست. این اقدام به منظور اعتراض نسبت به شنود مکالمات مقامات کشور برزیل از سوی مقامات این کشور انجام گرفت.
بهعلاوه طبق اخبار اعلامشده تمام مکالمات تلفنی سازمان ملل متحد نیز توسط سازمان امنیت ایالات متحده شنود میشود. بر همین اساس محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در جریان برنامهریزی برای دیدار و مذاکره با همتای ترک خود از وی خواست تا برای بررسی مسائل فی مابین و منطقهای، برنامهریزی مذاکراتی بهدور از دسترسی آمریکا انجام پذیرد. این پیشنهاد در حالی مطرح شد که بر همگان واضح است ترکیه اساسا حرف و سخن پنهانی از آمریکا نداشته و در کل اغلب فعالیتهای بینالمللی ترکیه نیز با هماهنگی مقامات ایالات متحده صورت میپذیرد.
با پذیرش این استدلال، این ایران بود که حرفی برای گفتن داشت و باید مراقب گوشهای نامحرم میبود. به همین دلیل محمدجواد ظریف در حرکتی سمبلیک و بسیار جالب از همتای ترک خود خواست تا در کنار رود هادسن به مذاکرات خود ادامه دهند. شاید پیشنهاد وزیر خارجه کشورمان و ترتیب این دیدار برای مذاکره بین دو کشور حاوی یک پیام مشخص باشد و آن اینکه ایران خواستار آن است که ترکیه در سیاستهای منطقهای خود دچار اشتباه نشده و در دام سیاسی آمریکا گرفتار نشود.
این درست است که اردوغان در یک مذاکره نمایشی و خروج از جلسه داووس به حالت قهر توانست محبوبیتی بین مسلمانان کسب کند ولی این امر نباید ذهنیت تمامیتخواهی و قدرتطلبی را برای ترکیه ایجاد کند به علاوه تاکید بر این نکته که ترکیه نمیتواند هر سیاست هژمونیخواه و قدرتطلبانهای را در منطقه پیاده کرده و در خیال خود به ایجاد امپراتوری عثمانی در منطقه بپردازد.
به عبارت روشنتر این سیاست قابل پذیرشی در منطقه نیست که هرکسی با ترکیه نیست حتما علیه آن کشور است و باید از این دیدگاه و باور نادرست دوری کرد. خلاصه کلام آنکه باید سیاستهایی که آمریکا در منطقه دیکته میکند با دقت مورد ارزیابی و بازبینی قرار گرفته و الزاما نباید عین این سیاستها به اجر درآید.
ایران و ترکیه باید به این امر مهم توجه کافی داشته باشند که به عنوان دو کشور همسایه با قدمتی بیش 500 سال که از سالهای دور مشکل تاریخی با هم نداشته و امروز هم در کنار یکدیگر عضو اتحادیههای منطقهای مانند گروه نم، G8، اکو، OIC و... هستند، قادرند در کنار یکدیگر به حل مشکلات منطقه بپردازند.
البته به شرط آنکه ترکیه دارای سیاستهای مستقل و به دور از تاثیرگذاری آمریکا باشد. برای دستیابی به این هدف نیز باید سفرهای دوجانبه مقامات ایران و ترکیه افزایش یابد که خود نشانهای است برای علاقه به توسعه روابط بین دو کشور. در همین راستا میتوان به سفر جمیل چیچک رییس مجلس ملی ترکیه به تهران اشاره کرد. سفر رییس مجلس ترکیه به دعوت دکتر علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی در دو روز انجام شد. در این سفر موضوعاتی مانند تحولات منطقهای بهویژه سوریه، روابط پارلمانی دوجانبه و افزایش روابط بین دو کشور مورد بررسی قرار گرفت و دستاوردهای مثبتی به همراه داشت. بدون شک تداوم و افزایش سفرهای دوجانبه مقامات میتواند به تقویت روابط کشورهای همسایه و دستیابی به اهداف یادشده در منطقه بینجامد.
ابتکار:آقای روحانی زمستان در پیش است!
«آقای روحانی زمستان در پیش است!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛مطابق سنت طبیعت، زمستان در پیش است و مهر در فصل پاییز از نیمه گذشته است هوا میل به سردی دارد. مردم هم کم کم در پوشش خود تجدید نظر میکنند و در فکر پوشش مناسب فصل سرما هستند. مغازه دارها هم در حال تغییر ویترین و عرضه پوشاک مناسب فصل سرما هستند. بی شک دکتر حسن روحانی بیگانه با واقعیت کشور نبود و همچون بسیاری دیگر، وضعیت را در هشت سال گذشته رصد میکرد و برای برون رفت وضع موجود و بن بست شکنی، عزم پاستور نمود. ولی شاید میزان آگاهی اش متناسب با عمق وضعیت آنچنانکه هست،نبود.
باور نداشت که سهمش از میراث دولت گذشته اینچنین ناچیز و یأس آور و سیاه باشد. روحانی آن هنگام که دولت را تحویل گرفت، نجیبانه از فرا فکنی معمول و ادعای تحویل مخروبه پرهیز نمود. از همان ابتدا مدعی شد که صد روز زمان لازم دارد تا گزارش توصیفی از آنچه واقعیت دارد به مردم ارائه نماید.
حال که موعد گزارش فرا رسید، نجابتش مانع ارائه گزارش بدون روتوش است. آنچه قابل درک است این است که ارثیه اش نه فقط بر سرمایه اش نیفزوده که حجمی از بدهکاری و بی اعتمادی را برایش بجای گذاشته است. او نمیخواهد با عوامفریبی این روزها را سپری نماید و با بازی با اعتقادات مردم فرصت خدمت را باطل نماید.او یاد گرفته با مسایل کشور و مردم مسئولانه رفتار کند و دولت خود را پاسخگو میخواهد.
روحانی میدانست که تحریم و سوء مدیریتها بر سر منابع کشور چه آورده است ولی شاید نمیدانست که خزانه اینگونه خالی و حجم بدهکاری دولت در این میزان و نرخ بیکاری در این رقم و تورم واقعی در مرز 40 درصد باشد. او بهار را سپری نکرده گرفتار یخبندان شدید شده است.حال مجبور است برای عبور از این سرمای طاقت فرسا پوشش لازم تدبیر نماید.
در گمان روحانی کلید بخش مهمی از مشکلات کنونی در سیاست خارجی پنهان است بر این اساس تمام تجربه ی دیپلماسی کشور و تجربه شخصی خودش را به کار بست تا شاید گشایشی ایجاد کند. در هر میدان که پا گذاشته متوجه شد که سوز سرما امان گیر و طاقت سوز است.
تجربه اش در دوران کوتاه مسئولیت ریاست جمهوری برایش درسهاداشته و متوجه عمق موانع و سنگلاخها و سرعت رسیدن فصل سرما شده است. اکنون باید چاره ای بیندیشد. نگاهی دگربار به تیم همکاران و راه طی شده و امکانات پیش بینی شده شرط تدبیر درست و عبور از دوران سرد زمستان است. روحانی حتما متوجه سختی راه شده و مسئولیت پاسخگویی خوابش را کم، طاقتش را بیشتر وتدبیرش برای چاره جویی را دو چندان مینماید.
او میداند که لحظه ای از زمان را نباید به آسانی از دست دهد و باید قدر فرصتها را بیش از گذشته دانست واحتیاطش نباید قاتل فرصت محدودش شود.روحانی به درک درست افکار عمومی ایمان دارد و نیک میداند که مردم صداقت و تلاشش را درک خواهند کرد اما باید بداند که زمستان در راه است و باید برای عبوربدون تلفات، خود و دولتش را تجهیز کند.
دنیای اقتصاد:نرخ ارز و دفاع از دیدگاه بانک مرکزی
«نرخ ارز و دفاع از دیدگاه بانک مرکزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر تیمور رحمانی است که در آن میخوانید؛به دنبال برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران و انتخاب ریاست محترم جمهوری به دلیل خوشبینانه شدن انتظارات عاملان اقتصادی نسبت به تعامل با دنیای خارج، نه تنها از فشار برای افزایش نرخ ارز کاسته شد، بلکه به تدریج روند نزولی نرخ ارز یا تقویت ریال آغاز شد.
به دنبال آغاز روند نزولی نرخ ارز و قرار گرفتن ارزش دلار حول 30000 ریال، واکنشهای متعدد و متضادی به آن نشان داده شده است. به نظر میرسد که دیدگاه غالب بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و تیم اقتصادی دولت محترم جمهوری اسلامی ایران تثبیت نرخ ارز در همین حدود باشد؛ درحالی که بخشی از مسوولان دولتی، نمایندگان مجلس و صاحبنظران و فعالان اقتصادی در بخش خصوصی خواهان کاهش ارزش دلار یا تقویت ریال هستند. در این میان پارهای از تحصیلکردههای اقتصاد و استادان دانشگاه نیز بهعنوان یک دیدگاه کارشناسی از کاهش ارزش دلار حمایت کردهاند که میتواند در شکل دادن به دیدگاه عامهپسند طرفدار کاهش ارزش دلار اثرگذار باشد.
برای یک اقتصاد خوانده ریزبین و نگران اوضاع اقتصادی کشور و از جهت نگاه کارشناسی او در اقتصاد کلان، قاعدتا مهم پیامدهای یک تصمیم سیاستی بر متغیرهای هدف بیانگر رفاه کل اجتماعی است نه صرفا اثرات آن بر یک بخش خاص اقتصادی؛ در مورد سیاستهای ارزی نیز این اصل کلی برقرار است. به ندرت اقتصاددانی امروزه یافت میشود که خواهان یک شوک ارزی مانند افزایش نرخ ارز در حد سه برابر شدن یا حتی در حد افزایش 50 درصد باشد. تردیدی نیست که افزایش شدید و ناگهانی نرخ ارز پیامدهای زیانبار بسیاری دارد و در صورت امکان باید از آن پرهیز شود. نرخ ارز در بازار ارز آزاد ایران در یک فاصله نه چندان طولانی از 12000 ریال به حدود 35000 ریال رسید.
این افزایش نرخ ارز بدون اینکه در اینجا به دنبال بررسی علت آن باشیم، بدون تردید پیامدهای منفی زیادی بر اقتصاد برجای گذاشته است. حال که شرایط به گونهای است که گرایش برای کاهش نرخ ارز ایجاد کرده است آیا سودمند است و آیا ضرورت دارد که نرخ ارز آنطور که برخی ادعا کردهاند به حدود 20000 ریال کاسته شود؟ میتوان براساس یک بسته از پیامدهای مورد انتظار برای کاهش نرخ ارز جوابی منفی به این پرسش داد و از دیدگاه مسلط دولت و تیم اقتصادی در تثبیت نرخ ارز حول 30000 ریال دفاع کرد.
برخی، بهویژه با یک نگاه عامهپسندانه، ادعا میکنند که کاهش ارزش دلار و آنگاه تقویت پول ملی نوعی کسب و افزایش اعتبار ملی است. واضح است که این دیدگاه موضوعیتی در علم اقتصاد ندارد و قابلبحث نیست. اعتبار ملی را رشد تولید حقیقی اقتصاد تعیین میکند نه نرخ ارز.
برخی، باز هم عمدتا با یک نگاه عامهپسندانه، ادعا میکنند که کاهش ارزش دلار سبب کاهش سطح عمومی قیمتها و تورم میشود. آشکار است که این دیدگاه نیز در مبانی نظری علم اقتصاد پایه و اساس چندانی ندارد.
بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران برای مدتی قابلتوجه در دهه 1380نرخ ارز بازار آزاد را کم و بیش ثابت نگه داشت؛ اما افزایش سطح عمومی قیمتها و تورم دورقمی حتی با افزایشهای خیرهکننده در واردات تداوم پیدا کرد. دیگر اینکه بسیاری از قیمتهای کالاها و خدمات که طی مدت قابلتوجه بالا ماندن نرخ دلار افزایش یافتهاند و خود را تعدیل کردهاند و بهویژه قیمت کالاهای غیرقابلمبادله و غیرقابل وارد کردن از خارج، نه تنها امکان کاهش ندارند؛ بلکه فشار رشد نقدینگی افزایش آنها را تداوم خواهد بخشید.
برخی، بهویژه حامیان صنایع داخلی بسیار متکی به واردات، ادعا میکنند که کاهش ارزش دلار سبب افزایش تولید و اشتغال (و حتی در مواردی افزایش صادرات) میشود. آشکار است که اگر افزایشی تا این اندازه قابلتوجه در نرخ ارز حتی نتوانسته است به افزایش تولید پارهای صنایع تولیدکننده کالاهای رقیب واردات بینجامد تا چه برسد به افزایش تولید صنایع صادراتی، پس این صنایع اساسا هیچ مزیتی برای اقتصاد ایران ندارند و صرفا اخذ یارانههای آشکار و پنهان بر دولت و اقتصاد تحمیل میکنند.
نمونه آن صنایعیاند که ادعا میکنند بالای 90 درصد بومی شده و متکی به مواد اولیه داخلی هستند؛ اما با دیوار بلند تعرفه و افزایش نرخ ارز که قاعدتا مانند افزایش تعرفه برای آنها عمل میکند، نتوانستهاند از این مزیت هیچ بهرهای ببرند جز آنکه سود موقعیت انحصاری شان را برای پوشاندن ناکارآیی (آن هم جزئی) بهکار گیرند.
اگر صنعتی (چه تولیدکننده کالاهای رقیب واردات و چه تولیدکننده کالاهای صادراتی) اندک کارآیی و بهرهوری داشته باشد، افزایش نرخ ارز برای آن باید نوعی موهبت تلقی شود و حداقل بتواند در بازار داخلی از این مزیت سود ببرد. ممکن است برخی از صنایع در شرایط کنونی به خاطر تحریمها (نه نرخ ارز) تحت فشار باشند که رفع مشکل آنها موضوع تغییر نرخ ارز نیست.
افزایش نرخ ارز و بالا ماندن آن برای مدتی قابلتوجه پیامدهای منفی خود را بهجا گذاشته است و کاهش نرخ ارز آن پیامدهای منفی را وارونه نخواهد کرد. اگر اقتصاد ایران براساس سه فاکتور کنترل تورم، رشد بهرهوری و بهبود استخراج و سودمند شدن از منابع طبیعی سرشار خود در بلندمدت امکان کاهش نرخ ارز را فراهم کرد (که در حال حاضر هیچ کدام از آنها برقرار نیست) آنگاه کاهش نرخ ارز یا تقویت ریال به طور طبیعی اتفاق خواهد افتاد.گرچه در آن صورت باید نگران آن تقویت ریال نیز بود.
در نهایت اینکه در حال حاضر و براساس وضع موجود (ونه خیال پردازی و ایدهآلگرایی) دولت برای رفع نیاز مالی خود به درآمدهای حاصل از فروش نفت و از جمله برای بودجه جاری به شدت نیاز دارد و کاهش ارزش دلار سبب تنگنای مالی بیشتر برای دولت میشود که هم میتواند به پیشبرد برنامههای توسعه آسیب برساند و هم با فشار استقراض دولت از بانک مرکزی، فشارهای تورمی را شدت ببخشد یا با فشار بر استقراض دولت از نظام بانکی و مردم سبب افزایش هزینه تامین مالی برای فعالیتهای خصوصی شود که آن هم زیانبار است.
بنابراین آنچه در حال حاضر برای دولت قابلتوصیه است تثبیت نرخ ارز است. اگر نرخ ارز بتواند در وضع موجود تثبیت شود و تداوم یابد با تعدیل تدریجی حقوق و دستمزدها فشارهای رفاهی بر اقشار کمدرآمد نیز قابلجبران بوده و اقتصاد میتواند از مزیت حاصل از پایین بودن ارزش پول داخلی بهرهمند شود.
تنها پیامد محسوس کاهش نرخ ارز در حال حاضر گسترش واردات و بلعیدن درآمدهای ارزی است که در حال حاضر برای مصارفی دیگر بسیار موردنیاز است. تصمیمگیری در مورد نرخ ارز موضوعی نیست که با فشار رسانهای به حل و فصل آن پرداخت، بلکه بهتر است در حال حاضر سیاستگذاران را از هرگونه فشاری برای تصمیم شتابزده در این باره دور نگاه داشت.
*دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد