خراسان:دفاع مقدس و۶ نکته
«دفاع مقدس و ۶ نکته»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن میخوانید؛انقلاب اسلامی ایران تحت هدایت رهبری مذهبی و با وحدت و شور بی نظیر مردم بدون وابستگی به بیگانگان به پیروزی می رسد و استعدادِ همدلی یک ملت را در عرصه جهانی به رخ می کشد. هر چند این کشور همانند بسیاری از ممالک غربی از لحاظ پیشرفت های تکنولوژیکی و صنعتی در سطح عالی قرار ندارد ولی از چنان روحیه ای برخوردار است که در صورت اراده برای رسیدن به هدف از جان مایه می گذارد. این ویژگی می تواند ایران را در عرصه جهانی قدرتمند سازد. لذا آنان که به تعبیر امام چشم دیدن استقلال و آزادی مردم در انقلاب «پابرهنگان و مستضعفان» را ندارند راهی جز ایجاد جنگی ناجوانمردانه برای تخلیه عقده های خود نمی بینند.ایران که تا قبل از پیروزی انقلاب به عنوان یک قدرت منطقه ای حافظ منافع غرب تلقی می شد و به عنوان مانعی در برابر نفوذ و گسترش کمونیسم بود، با پیروزی انقلاب اسلامی با ارائه الگوی جدیدی در سیاست خارجی خود، با شعار «نه شرقی نه غربی» استراتژی وابستگی را به استراتژی عدم تعهد تغییر داد.
آمریکا که یار دیرین خود و منافع بسیاری را در منطقه از دست داده بود در صدد بر آمد که از طریق عراق ایران را متنبه کند به همین دلیل چراغ سبز را به عراق نشان داد. از طرفی رسیدن به آب های ساحلی و دسترسی به مناطق مهم و استراتژیک حاشیه خلیج فارس جزو استراتژی ویژه حزب بعث بود لذا صدام اعلام کرد که عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را از راه زور حل کند. تحرکات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. در عراق نیز صدام جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران آغاز کرد و در تلویزیون دولتی به بهانه باز پس گیری جزایر سه گانه حملات تبلیغاتی را متوجه ایران کرد و سرانجام پس از یک دوره مذاکرات مسئولان عراقی با آمریکایی ها و حضور برخی فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمی قرارداد 1975 الجزایر را لغو و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسری خود را آغاز کرد. جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت. در این جنگ نابرابر ایران با تکیه بر رشادت و ازخود گذشتگی نیروهای مردمی، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع کرد و بدون آن که یک وجب از خاک کشور را به دشمن واگذار کند در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت.هر چند در ارتباط با نحوه مدیریت جنگ نظرات متفاوتی نقل می گردد و بعضاً شاهد انتقاداتی نیز در این راستا هستیم اما نباید این نکته مهم را فراموش کرد که هشت سال دفاع مقدس سرمایه ای جاودان برای ایران اسلامی است. سرمایه ارزشمندی که حاصل خون هزاران شهید و فداکاری و مجاهدت انسان های آزاده ای است که از جان و مال خود گذشته اند. فارغ از اختلاف نظراتی که در ارتباط با شیوه اداره جنگ تحمیلی و یا پذیرش قطعنامه وجود دارد آنچه مسلم است تمام دلسوزان و علاقمندان انقلاب اسلامی بر حفظ آزادی و استقلال کشور و اتحاد و همدلی در برابر تجاوز و بداندیشی بیگانگان وحدت نظر دارند. بر این اساس به منظور حفظ ارزش های دفاع مقدس باید چند نکته مهم مد نظر قرار گیرد:
1 -در ارتباط با ارزش های دفاع مقدس توجه عمده نظام تربیتی و تبلیغی ما معطوف به جنبه احساسی و عاطفی ارزش هاست در حالی که تکیه بر جنبه های احساسی در محیط هایی که توجیه عقلانی را می پسندد آثار منفی بر جای خواهد گذاشت. لذا تبیین مبانی عقلانی ارزش های دفاع مقدس از راهبردهای مهم برای اشاعه و تعمیق آنهاست.
2 - ارزش های دفاع مقدس را نباید منحصر به گروهی خاص دانست و از سطح ملی و مردمی به سطح ارزش های گروهی(مثلاً گروه رزمندگان) تنزل داد. چرا که انبوهی از فرهنگ ها و شخصیت ها در این دوران با حضور آحاد مردم شکل گرفت. در این هشت سال جمعی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، گروهی در زمره جانبازان، ایثارگران و آزادگان قرار گرفتند و جمعی دیگر با صبر و مقاومت و یاد و خاطره جبهه و جنگ در عرصه های سازندگی کشور حضور یافتند.
3 - باور پذیر کردن ارزش های دفاع مقدس از طریق اجتناب جدی از تبلیغاتی کردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان این ارزشها امری ضروری است. متولیان تبلیغات معمولاً تمایل دارند که از مجاهدان دفاع مقدس شخصیت هایی افسانه ای بسازند اما باید به این خطر هم توجه کنند که در این صورت شخصیت هایی که به جامعه معرفی می کنند قابل الگوسازی و الگوپذیری نیستند حال آنکه نسل جوان به الگوهایی نیازمند است که ضمن هماهنگی با ایده و علایقشان منطبق با شرایط ملی و محلی آنها باشد.
4 - از راهکارهای مهم گسترش و ارتقای ارزش های دفاع مقدس اعطای نقش های فرهنگی به حاملان این ارزشهاست. برای مثال بسیاری از ایثارگران عرصه های دفاع مقدس می توانند بین تولیدکنندگان فرهنگی(هنرمندان، نویسندگان و...) و مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی نقش «واسطه های فرهنگی» را ایفا نمایند.
5 - سال ها از روزهای دفاع مقدس می گذرد و به ظاهر از آن دوران جز خسارت های مالی و جانی، خاطرات تلخ و شیرین، جراحت های هر روز ملتهب تر از دیروز، چیز دیگری باقی نمانده است، اما نباید فراموش کرد که هدف، "جنگ" نبود. هدف، دفاع از اسلام و کیان مقدس آن بود و این همان آرمان مقدسی است که انقلاب اسلامی بر مبنای آن شکل گرفته است.
6 - هشت سال دفاع مقدس تنها یک جنگ قهرمانانه و یا یک دفاع جانانه نیست. دفاع مقدس یک فرهنگ است. فرهنگ ایثار، مجاهدت، مقاومت، صبر، اتحاد، همدلی و هزاران واژه دیگر. لذا نباید تجلیل و قدردانی از افرادی که برای صیانت از اسلام و تمامیت ارضی کشور بدون هیچ چشم داشتی با نثار جان و مالشان در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمودند، محدود به زمان خاصی گردد.
فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ پایداری، مجاهدت و صبر است. فرهنگی که به ما می آموزد برای رسیدن به اهداف متعالی باید کمر همت بسته و با تمام سختی ها و فتنه ها مبارزه کرد. هر چند به ظاهر جنگ به پایان رسیده، ولی آنچه بر جهان حاکم است نشان می دهد هنوز مبارزه به اتمام نرسیده است. لذا به فرموده امام راحل: «تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبران هست، ما هستیم». و این در واقع همان دفاع جانانه از فرهنگی مقدس است. به قول شهید آوینی: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» کاش زمان بایستد تا این قدر از شهدا دور نشویم. باید بار دیگر با خدای خود پیمان ببندیم که در راه ارزش های مقدس خود تا آخر ایستاده ایم. دوران هشت ساله دفاع مقدس به فرموده مقام معظم رهبری «اوج افتخارات ملت ایران است». لذا برای حفظ و انتقال ارزش های آن و فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده، بایستی این فرهنگ با جدیت در برنامه ریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور مدنظر قرار گیرد.
کیهان:میخواهید یا نمیتوانید؟!
«میخواهید یا نمیتوانید؟!»عنوان سرمقاله روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛اوباما در آن سخنرانی کوچکترین اشارهای به تحریمهای ظالمانه غرب علیه مردم کشورمان نکرد و به سادگی از کنار آن گذشت. مزورانه و ریاکارانه از به رسمیت شناختن حق کشورمان برای دستیابی به انرژی اتمی سخن گفت.
چند روز مذاکره و جلسه فشرده رئیسجمهور محترم و هیأت همراه با مقامات عالیرتبه جهان، به هفتهها پیشبینی و گمانهزنیها پایان داد و سخنان دکتر روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و بیان دیدگاههای جمهوری اسلامی درباره تحریمهای ظالمانه و فعالیتهای هستهای کشورمان، مواضع اصولی نظام در این حوزهها را پیش چشم جهانیان قرار داد. در داخل و خارج، آنها که باج دادن ایران را در پوشش تنشزدایی آرزو میکردند از صراحت و قاطعیت دکتر روحانی خرسند نشدند. خصوصاً آنها که برای یک دیدار اتفاقی مدتها برنامهریزی میکردند!اما ایران و سخنان رئیس جمهورش یک طرف ماجرا هستند و طرف دیگر این ماجرا آمریکا است که باید دید آنها چه مقدار حاضر به نزدیکی به ایران و اصلاح گذشته و گفتگو براساس احترام متقابلند؟ آنچه اوباما در سخنرانیاش در اجلاس سران بیان کرد را به یقین میتوان موضع نهایی و آشکار آمریکا در برابر ملت ایران دانست. سخنانی که در آن هیچ نشانهای از نرمش یا احترام به حقوق مشروع و مسلم ملت ایران دیده نشد و ثابت کرد که سردمداران کاخ سفید، به جز تظاهر و لفاظی، گام عملی دیگری برنداشتهاند.
اوباما در آن سخنرانی کوچکترین اشارهای به تحریمهای ظالمانه غرب علیه مردم کشورمان نکرد و به سادگی از کنار آن گذشت. مزورانه و ریاکارانه از به رسمیت شناختن حق کشورمان برای دستیابی به انرژی اتمی سخن گفت. حتی گفت که آمریکا قصد براندازی نظام ایران را ندارد! و البته از ماجرای براندازی دولت مصدق هم بعنوان یکی از دلایل ناراحتی مردم ایران یاد کرد! و لابد انتظار دارد مردم و مسئولین این سخنان را دلیل نرمش و انعطاف آمریکا در برابر کشورمان بدانند! امری که برخی سادهلوحانه به آن باور دارند و اصرار میکنند که باید فرصت ملاطفت آمریکا را مغتنم شمرد!
درباره این سخنان باید گفت:
1- اوباما به استناد گزارش مراکز نظارتی بینالمللی مثل آژانس انرژی اتمی و نیز گزارش شانزده نهاد مهم امنیتی آمریکا، به یقین میداند که برنامه هستهای ایران رویکرد نظامی ندارد و سانتریفیوژها برای تولید سوخت نیروگاهی در حال چرخش است.او میداند و در نطقش هم به آن اذعان دارد که به فتوای رهبر معظم انقلاب ساخت سلاح اتمی تحریم شده است. با این حال و بلافاصله پس از به رسمیت شناختن ظاهری حق اتمی ایران، عملی شدن آن را موکول به شفافیت برنامه هستهای ایران و جلب اعتماد جامعه جهانی - یعنی آمریکا و دوستانش! - موکول کرد و این یعنی پوچ بودن سخن قبلی و رسمیت داشتن حق ایران! گفتنی است که حق برخورداری از فعالیت صلحآمیز هستهای به صراحت در معاهده NPT برای تمامی کشورهای عضو به رسمیت شناخته شده است و تأکید اوباما در این زمینه فقط یک لفاظی است و کمترین امتیازی به حساب نمیآید.
2- اوباما، همان موقع که از ما تضمین عملکرد اتمی میخواهد، ادعا میکند که قصد براندازی نظام اسلامی ما را ندارد اما در این باره هیچ تضمینی نمیدهد. بر کسی پوشیده نیست که آمریکا در طول حیات پربرکت نظام اسلامی، هرگز و تحت هیچ شرایطی از توطئه به قصد ساقط کردن نظام دست برنداشته و تلاش برای براندازی با همه شیوهها و روشهای آن اعم از نظامی، اقتصادی، فرهنگی، جنگ نرم و فتنهانگیزی در وسیعترین ابعاد ممکن از سوی آمریکا و دقیقاً به قصد ساقط کردن یک نظام مردمی صورت گرفته است ولی در تمامی این توطئهها با شکست روبرو شده است. آخرین فتنهانگیزی آنها در سال 88 هنوز از ذهن هیچکس پاک نشده است. همان زمان که اوباما با صراحت و با ذکر نام از فتنهانگیزان حمایت کرد و خود را حامی آنان اعلام کرد! اگر تحریمهای به زعم آمریکا، فلجکننده تلاشی برای ساقط کردن نظام نیست چه نام دیگری بر آن میتوان گذاشت!؟
اوباما از ساقط کردن دولت ملی در سال 32 سخن میگوید اما از تلاش برای سرنگونی نظام طی سی و چند سال گذشته که طرح چند کودتا، برپایی جنگ تحمیلی، بمباران مناطق مسکونی، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، فتنه 88 و تحریمهای وسیع و همهجانبه علیه مردم ایران هیچ عرق شرمی به پیشانیاش نمینشیند! حتی از تحریم دارویی بیماران خاص! اوباما، از ما انتظار تضمین عینی برای خودداری از تولید سلاح اتمی که میداند در پی آن نیستیم، دارد اما انتظار دارد ما برای خصومتها و کینهتوزیهایی که دائما و حتی همین حالا به آن مشغولند یعنی تلاش برای براندازی هیچ تضمینی مطالبه نکنیم و صرفا به سخن او- که بارها ثابت شده بیارزش و اعتبار است- اعتماد کنیم!
3- اما چرا آمریکا از عدم تلاش برای براندازی میگوید؟ آیا در ماهیت آن تغییری به وجود آمده است؟ آیا خوی استکباری خود را به یک سو نهاده و به تعبیر حضرت امام میخواهند آدم شوند!؟ راز این سخن رئیسجمهور آمریکا، اینها نیست و این سخنان اظهاری از روی لطف نیست بلکه اقراری از سر عجز است. واقعیت این است که آمریکا توان و امکان تغییر نظام اسلامی ما را ندارد و سردمدارانش بیش از هر کس دیگری از این ناتوانی باخبرند. آنها سالهاست بیش از آنچه که هستند، هیاهو میکنند و روزی نیست که یک نشریه غربی از ضعف و زوال قدرت آمریکا سخن نگوید. همین چند روز پیش بود که فارین پالیسی به صراحت از لاف زدن اوباما و مرگ امپراتوری آمریکا سخن گفت! چند روز قبلتر، کنت تیمرمن- رئیس بنیاد دموکراسی و از آرزومندان تغییر نظام ایران - بیپروا و صریح گفت که «تهدیدات اوباما علیه ایران هیچ اعتباری ندارد و او حتی نتوانسته از عهده تهدیدات خود علیه سوریه برآید»! شاید بتوان این تحلیل نشریه آمریکایی «ویکلی استاندارد» را شاهبیت اسنادی دانست که از عجز و ناتوانی آمریکا حکایت میکند، این هفتهنامه در یکی از شمارههای خردادماه سال قبل خود نوشت؛ «دیدگاه کاخ سفید درباره نقش آمریکا در منطقه به دیدگاه آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این باره شبیه است که میگفت، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»!
اینها و دهها سند و شاهد دیگر همگی حاکی از عجز و ناتوانی آمریکا در رویارویی با مردم ایران است. بر کسی پوشیده نیست که آنها از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند. اما بارها و بارها از مردم ایران تودهنی خوردهاند و خواهند خورد. رهبرمعظم انقلاب نیز در نخستین روز سال 92 در حرم مطهر رضوی فرمودند: «آن روزی که شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را به صراحت اعلام کردید هم هیچکاری نتوانستید انجام بدهید، بعد از این هم نخواهید توانست».بنابراین باید دانست آنچه اوباما با بیان آن سعی در تظاهر به لطف باستی در این سخنان نیست.
جمهوری اسلامی:چه کسانی باید امتحان شوند؟
«چه کسانی باید امتحان شوند؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیدار وزرای امور خارجه ایران و آمریکا در نیویورک که در حاشیه اجلاس 1+5 صورت گرفت، هر چند واقعهای جدید در سیاست خارجی ایران بود اما پایان بخش سه دهه قطع رابطه دو کشور نبود. مشابه چنین دیداری، البته در موضوعات مربوط به عراق و افغانستان و در سطوح پائینتر، میان سیاستمداران ایرانی و آمریکائی در سالهای گذشته صورت گرفته بود. بنابر این، نباید برای دیدار دو وزیر امور خارجه حساب ویژهای باز کرد و آن را یک پدیده استثنائی دانست.
آنچه قابل تأمل است اظهارات وزرای خارجه آمریکا و انگلیس بعد از جلسه صبح روز جمعه وزرای خارجه 1+5 در نیویورک است. وزیر خارجه آمریکا بعد از این جلسه که اولین گفتگوی 1+5 برای حل مسأله هستهای ایران در دولت جدید ایران بود، گفت: "ایران باید تمایلش به شفاف سازی درباره برنامه هستهای خود را با اعمال خود نشان دهد." همین نکته را وزیر خارجه انگلیس نیز با الفاظ مشابه گفت و آلن ایر، سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا نیز گفت: ما باید ایران را امتحان کنیم. لحن آقایان روحانی و ظریف، امیدوار کننده است ولی لحن کافی نیست باید در عمل ثابت شود.
این اظهارات، از یکطرف نشان دهنده تمایل غرب به ویژه آمریکا و انگلیس به روشن شدن تکلیف مسأله هستهای با ایران و پایان دادن به این موضوع است و از طرف دیگر تلاش دولتمردان این کشورها برای گرفتن امتیاز از ایران را کاملاً به نمایش میگذارد. به همین دلیل، تأکید بر چند نکته که میتوان آنها را اصول مذاکره و تعامل میان ایران و غرب درخصوص فعالیتهای هستهای ایران و چگونگی رابطه با غرب دانست ضرورت دارد.
1 - دولتمردان ایرانی در دولت جدید، برخلاف تصور بعضی محافل غربی، بشدت به منافع ملت ایران و مصالح کشور پای بند هستند و هرگونه مذاکره در مورد مسأله هستهای و روابط با غرب را در همین چارچوب به پیش میبرند. تفاوت دولت یازدهم با دولتهای نهم و دهم در اینست که مسئولان این دولت به جای استفاده از الفاظ و عبارات خشن و غیرمتعارف در عرف سیاسی، با منطق به صحنه آمدهاند و مطالبات ملت را از طریق قانونی و با راهکارهای صحیح دنبال میکنند. این لحن قطعاً تأثیرگذار خواهد بود و راه را برای احقاق حقوق ملت هموار خواهد کرد.
2 - برای ملت ایران و دولت منتخب این ملت و مذاکره کنندگان ایرانی کاملاً روشن و مسلم است که طرف غربی به ویژه آمریکا تاکنون بر سر راهحل مسأله هستهای مانع ایجاد نموده و با سیاسی کردن آن، تلاش کرده این موضوع را پیچیده کند تا سایر اهداف خود را از این طریق دنبال نماید.
به همین دلیل است که اگر انتظاری برای شفاف سازی وجود دارد، این انتظار از غرب به ویژه آمریکاست. مسئولان ایرانی همواره با شفافیت کامل عمل کرده و سخن گفتهاند و حتی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بارها اعلام کردهاند سند و مدرکی که نشان دهنده رفتن ایران به طرف نظامی کردن فعالیتهای هستهای خود باشد به دست نیامده و آنچه مسئولان ایرانی میگویند کاملاً با واقعیت منطبق است و هزاران ساعت بازرسی فرستادههای آژانس نیز آن را تأیید میکند.
بنابر این، برخلاف آنچه وزرای خارجه آمریکا و انگلیس و سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا گفته اند، این غرب است که باید امتحان شود و در عمل شفافیت نشان دهد. این، نکته ایست که مسئولان ایرانی درباره آن متفق القول هستند کما اینکه دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان بعد از دیدار با وزیر امور خارجه آمریکا گفت: "آمریکائیها باید به تعهداتشان عمل کنند و به دنبال راه حل باشند و در سیاست خارجی خود از هوشیاری و آیندهنگری استفاده کرده و حقوق مردم ایران را در نظر بگیرند... تحریمها باید به تدریج که جلو میرویم لغو شود و در قدم آخر همه تحریمها بطور کامل چه تحریمهای یکجانبه و چه تحریمهای چندجانبه لغو شوند و این اقدام باید در کوتاهترین زمان صورت گیرد."
3 - لغو تحریمها که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران خواستار آن شده، عاملی میتواند باشد برای آنکه دولتمردان غربی به ویژه آمریکا نشان دهند در گفتههای خود صداقت دارند.
امتحانی که آنها باید بدهند از اینجا شروع میشود. شخص اوباما که در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل گفته آمریکا درصدد تغییر حکومت ایران نیست، باید از این پس در اظهارات و عمل خود نشان دهد که در این زمینه صداقت دارد. برای ما روشن است که آمریکا نمیتواند نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهد ولی اینکه چنین قصد و ارادهای هم ندارد، باید در چگونه سخن گفتن و چگونه عمل کردن رئیسجمهور آمریکا و سایر دولتمردان آمریکائی به صورت شفاف نمایانده شود.
4 - محور دیگری که قدرتهای غربی به ویژه آمریکا باید در زمینه آن امتحان شوند، حمایتشان از افراطیون و گروههای تروریست در مناطق مختلف جهان از جمله منطقه خاورمیانه است.
رئیسجمهور ایران در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل طرح "جهان علیه خشونت و افراطیگری"را ارائه داد و به مصادیقی از خشونت و افراطی گری در سوریه، عراق، افغانستان و بعضی نقاط دیگر اشاره کرد. میدانیم که عوامل خشونت و افراط دراین مناطق، از حمایت آمریکا و بعضی دولتهای غربی برخوردارند و حتی بسیاری از گروهکهای تروریست که منطقه خاورمیانه را ناامن کردهاند توسط دولت آمریکا تأسیس شدهاند. بنابر این، دولتمردان آمریکائی و آن دسته از دولتها که در حمایت از تروریسم با آمریکا همراه هستند باید در این زمینه نیز امتحان شوند و اگر بخواهند صداقتی نشان دهند باید اولاً دست از حمایت گروههای خشن و افراطی بردارند و ثانیاً به صورت شفاف اقدامات خشونت بار و افراطی را محکوم نمایند.
5 - برطرف ساختن موانع از سر راه حل مسأله هستهای با تمام لوازم و حواشی آن، امتحان بزرگ دولتهای غربی به ویژه آمریکاست. اگر آمریکا و دولتهای اروپائی برای برداشتن تحریمها و کنار گذاشتن بهانهها گامهای مثبت و مؤثری بردارند و همکاری لازم را برای حل مسأله هستهای به عمل آورند، از این امتحان، موفق بیرون خواهند آمد. تصمیم گیری درباره از سرگیری رابطه با آمریکا به بعد از حل این مسأله مربوط میشود. اگر دولتمردان آمریکائی در مذاکرات هستهای امتحان خوبی بدهند، میتوانند برای مذاکره درباره از سرگیری رابطه با ایران امیدوار باشند. همانگونه که رئیسجمهور دکتر روحانی در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست گفته است، کاهش یافتن تنشها میان ایران و آمریکا کار مثبتی است اما گفتگو درباره این موضوع و سایر موضوعات میتواند بعد از حل مسأله هستهای صورت بگیرد.
بنابر این، همه چیز به چگونگی امتحانی مربوط میشود که دولتمردان غربی از جمله آمریکا پس میدهند. این، همان سیاستی است که از زمان امام خمینی اعلام شد و در سه دهه گذشته نیز همواره مسئولان نظام جمهوری اسلامی با مطرح کردن شروطی که اساسیترین آن تغییر روش دولتمردان آمریکائی بود، آن را مورد تأکید قرار دادند.
رسالت:اصولگرایان و موضوع رابطه با آمریکا
«اصولگرایان و موضوع رابطه با آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛سخنرانی رؤسای جمهور ایران و آمریکا در سازمان ملل متحد موضوع رابطه دو کشور را به خبر اول محافل سیاسی دنیا تبدیل کرده است . این موضوع ویژه با توجه به هشت سال تقابل جدی دو طرف برای مردم ایران اهمیتی جدی دارد .
تحریمها توسعه و حتی معیشت ایرانیان را نشانه گرفته است و در چندین مورد تنها یک حماقت جنگطلبانه از طرف جنگاوران آمریکایی کم بود که جنگی ویرانگر میان دو کشور شکل گیرد.
مجموعه این شرایط رابطه و مذاکره با آمریکا را به موضوع عمده رقابتهای انتخاباتی خرداد ماه سال جاری تبدیل کرد و آقای روحانی با شعار تنشزدایی از موضع اعتدال اکنون در معرض اجرای راهبرد خارجی خود است. او با پرهیز از شرایط دوران آقای خاتمی، موضوع آمریکا را از کانون رقابت جناحی خارج کرد و با اعلام اینکه با اختیار تام برای مذاکره آمده است ، تلاش میکند تا از موضع برتر مذاکرات ناتمام گذشته را ادامه دهد. باتوجه به آنچه در نیویورک میگذرد و شروع دیپلماسی رسمی دولت در آینده، اصولگرایان چه موضعی را در سیاست خارجی اتخاذ خواهند کرد؟
در یک تحلیل کلی، طیف کم تأثیری از اصولگرایان کماکان از موضع بدبینی و توأم با انتقادات جدی به استقبال موضوع میروند و در مقابل برخی از محافل نزدیک به اصلاحطلبان ممکن است خوشبینانه و توأم با شتاب خواستار سرعت بیشتر دولت روحانی در نزدیکی با آمریکا شوند. مخاطبین مطلب حاضر کسانی هستند که بهتر است ضمن تأیید ضرورت
« تنشزدایی» چارچوبهای لازم را برای این امر مدنظر قرار دهند. اصول سیاست خارجی کشور در درون این چارچوبها تأمین میشود:
1. نقد گذشته جهت دفاع از مطالبات جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا و نه مانعسازی در روند مذاکرات ضروری است. در یک مورد آمریکاییها، در طول دوران گذشته بیش از چهل میلیارد دلار غرامت از دولت ایران را در قالب احکام قضائی داخلی و خارجی به مطالبات خود اضافه کردهاند، در حالیکه حداکثر احکام قطعی شده طرف ایرانی شش میلیارد دلار است.
2. « زبان واحد آمریکاییها » مطالبه آقای روحانی از همتای خود بود. سیاست آنها این است که در صورت برداشتن گامهای متقابل و هنگام پذیرش خواستههای 1 +5 توسط ایران ، تعهدی را در زمینه تحریمزدایی از ایرانیها نپذیرند. به عبارتی رئیس جمهور آمریکا کاهش تحریمها را به هزار توی لابیهای کنگره واگذار نماید. چنین مذاکرهای نتیجهبخش نیست.
3. صلح مبتنی بر صندوق رای ، طرح مترقی جمهوری اسلامی برای بحرانهای منطقهای است. رفراندوم در سرزمینهای اشغالی با مخالفت توأم با کشتارو نسلکشی صهیونیستها مواجه شده است. در بحرین و سوریه استانداردهای دوگانه بیداد میکند و آمریکاییها هرجایی که توانستهاند، از ابزار یا تهدیدهای نظامی استفاده کردهاند. « ژنو2 » و مذاکرات مربوط به سوریه با حضور جمهوری اسلامی میتواند سنگ محک گفتههای رؤسای جمهور دو کشور رقیب در تحولات اخیر باشد.
4. هنوز دلایل خوشبینانهای برای تغییر در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا شکل نگرفته است و آنچه وجود دارد ، تنها تغییر در « ادبیات» است. لذا همه چیز به حوزه دیپلماسی عمومی تعلق دارد نه حوزه دیپلماسی رسمی. ایرانیها منتظرکاهش جدی تحریمها و کاهش فشار بر خود در شرایط ناعادلانه موجود هستند. لذا دوره انتظار لبخندهای روحانی بسیار کوتاهتر از دوران آقای خاتمی خواهد بود.
5. خوشبختانه نوع ورود مسئولان و نهادهای نظام جمهوری اسلامی به دور تازه « دیپلماسی غربی» کشور مانع از این میشود که این امر به رقابتی بین جناحی تبدیل شود. هرگونه « حمایت و انتقاد» احتمالی از این دیپلماسی باید به صورت « سازنده » شکل گیرد.
جوان:عروسی در کوی مقاومت، عزا در بن بست سازش
«عروسی در کوی مقاومت، عزا در بن بست سازش»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛رسانههای زنجیرهای از حدود یک ماه پیش تا شامگاه دوم مهر، همچین در رؤیای دست دادن رئیسجمهور روحانی جمهوری اسلامی و رئیسجمهور جسمانی امریکا غوطه ور بودند کأنه اگر این روبوسی اتفاق افتد، عروسی خواهد آمد به کوچهشان!
نه به آن افراط دیروزشان در دهه 60 که هر مخالف سیاسیای را با انگ «امریکایی» طرد میکردند، نه به این تفریط امروزشان که به جای پنجره فولاد، رسما دخیل به کاخ سفید بسته اند! گل گفته معصوم؛ «دیوانه را نمیبینی مگر در حال افراط و تفریط.»حقا که این چند روز، آنچه ترمزبریدههای زنجیرهای نوشتند، دسته و طبل و سنج و زنجیر راه انداختن بود با این شعار؛ «واعطشا به امریکا!»
به خدا ما دیپلماسی و قواعد آن را میفهمیم و سختی کار آقایان روحانی و ظریف را درک میکنیم، اما آنچه برای ما غیر قبل فهم است، این حد از زبونی زنجیرهایها در برابر دشمن است! تا این جماعت، به عشق امریکا قمه دست نگرفتهاند و کار دست خودشان ندادهاند، خوب است عقلای قوم زنجیره ای، حد و حدود توسل به کاخ سفید را در قالب یک زیارت نامه، تبیین نمایند! سوم مهرماه، یکی از زنجیرهایها تیتر یک خود را چنین رفته بود؛ «شاید وقتی دیگر»! الهی بمیرم! خب، یک نوار مشکی هم میزدید سردر لوگویتان، هم به نشانه عزا، هم به نشانه اعتراض به شیخحسن! نقد سخنان روحانی در سازمان ملل البته اگر درست و منطقی باشد، بیایراد است
چند روز پیش یکی دیگر از روزنامههای زنجیرهای در سرمقاله خود نوشته بود؛ «فشار تحریم، بیش از هر چیز سوار بر گرده مردم ایران است» اما در ادامه تلویحا گفته بود؛ «خوب است اگر کاخ سفید میخواهد حکومت یا دولتی را تنبیه کند، سیاستهای این تنبیه جوری اتخاذ شود که فقط گریبان همان حکومت یا همان دولت را بگیرد!»
در این باره حرفها هست که به اختصار بیان میکنم.
یک: اگر بتوان حکومتی را مستقل از مردمش تنبیه کرد، تنبیه سران کاخ سفید توسط حکومت جمهوری اسلامی است، بیآنکه در این تنبیه، اذیت و آزاری متوجه مردم امریکا شود. نظام مقدس جمهوری اسلامی، بیآنکه کاری با مردم امریکا داشته باشد، بارها و بارها - و هر چه میگذرد، بیشتر- خودکار لای دست سردمداران کاخ سفید گذاشته است. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که بعد از فتنه 88 و به رغم میل امریکا، یکی پس از دیگری، انتخاباتهای خود را برگزار کرده و خواهد کرد ان شاء الله. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که رئیسجمهور امریکا مجبور شد جلوی چشم همه جهانیان سخن از «فتوای رهبر معظم» ایران بگوید و تأکید کند که استفاده از انرژی هستهای حق ایرانیان است. این تنبیه به برکت خون شهدای هستهای صورت گرفت، به برکت مقاومت، و البته به هزینه فراق برای «آرمیتا و علیرضا.»
تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که به دولت امریکا فهماند نه توانایی حمله به سوریه را دارد، نه قدرت حذف بشار اسد را. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که جناب اوباما در مقر سازمان ملل اعتراف کند؛ «ما دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم»! ادامه، بلکه ترجمه همین جمله اوباما البته چیز دیگری است؛ «ما بالفعل دنبال تغییر نظام ایران بودیم، حتی بالقوه دنبال تغییر نظام ایران هستیم، اما مسئله اینجاست که نه توان این کار را داریم، نه جرئتش را.»
دو: نظام جمهوری اسلامی به عدد سال هایش انتخابات داشته. درست یا نادرست، اغلب این انتخاباتها هم آنقدر آزادانه بوده که علی الدوام یک پای انتخابات، حضرات اپوزیسیون بودهاند! نظامی با این درجه از مردمسالاری را مگر میتوان صرف نظر از مردمش تنبیه کرد؟! ما نه منکر دشمنی دشمن هستیم، نه نتایج اغلب ریز و بعضا درشت این عداوت را انکار میکنیم، لیکن دشمنی با جمهوری اسلامی یعنی دشمنی با ملت ایران، و دشمنی با ملت ایران یعنی دشمنی با جمهوری اسلامی، چراکه ریشههای نظام مقدس ما آنقدر قوی، مستحکم، الهی و مردمی است که رهبر معظم آن - این بار به قول آقای پرزیدنت!- حتی مخالفان اندک را نیز دعوت به حضور در پای صندوق آرا میکند. پس اساسا با جمهوری اسلامی نمیتوان صرف نظر از ما مردم دشمنی کرد این چیزی است که کاخ سفید فهمیده، زنجیرهایها نفهمیده اند!
سه: وقتی مشکلاتی نظیر تحریم، اساساً محصول مستقیم عداوت سابقه دار دشمن با انقلاب اسلامی است، واقعا باید خندید به دریوزگی جماعت زنجیرهای که ملتمسانه از دیو خواهش میکنند دمی فرشته باشد! امریکا بزرگترین دشمن ماست، نه حلال مسائل ما. امریکا نقشه برای مشکل زایی در جمهوری اسلامی میکشد، نه کاستن از میزان مشکلات و اگر قرار بود امریکا بردارنده تحریم ظالمانه علیه ایران باشد، اصلیترین سؤال ممکن این است؛ «اساسا کاخ سفید برای چه ما را تحریم کرده؟!»
چهار: تحریم اقتصادی اگر چه در سالهای متاخر، به بهانه پوچ سلاح هستهای تشدید شده، اما از همان اولین ثانیه 22 بهمن 57 جمهوری اسلامی و ملت ایران در تحریم اقتصادی دشمن بودهاند. ما در تمثال بیمثال و اعجاز گونه دفاع مقدس، و در اوج تحریم اقتصادی، بلکه تحریم نظامی و سیاسی، یک وجب از خاک مان را به دشمن ندادیم. آیا در آن فتح الفتوح رؤیایی، مچ تحریم را ایمان و شهادت طلبی و ایثار و از خودگذشتگی و ولایت پذیری ملت ایران خواباند، یا التماس روشنفکران از کاخ سفید؟! طرفه حکایت اینجاست؛ ما اساسا زنجیرهایها را بازیگر جنبش «آری به تحریم» میدانیم! آنچه فی الواقع هوای تحریم یانکیها را دارد، «تسلیم زنجیرهای ها»ست، نه «مقاومت ملت ایران.»هماینک نیز اگر از ابعاد تحریم ادعایی فلج کننده کم شده باشد، منتج از ایستادگی ملت ماست. جنبش «نه به تحریم» یعنی «جوشش خون شهدای هسته ای» و الا «تسلیم سیاسی» اساسا هدف غایی «تحریم اقتصادی» است. اگر تحریم، محصول اخم کاخ سفید به ملت ماست، آنچه از حجم تحریم کاسته، خنده خصم نیست، ثمره مقاومت است.
پنج: آرمانگرایی ما البته واقعبینانه است. ما انکار نمیکنیم که تا حدودی لحن کاخ سفید دچار تغییر مثبت شده. منتها ما از قبل گفته بودیم آنچه باز هم مثل ایام دفاع مقدس میتواند مچ تحریم را بخواباند، امتداد همان راهی است که شهدا با تقدیم خون سرخشان پایه گذاشتند. امروزه روز بعضیها میگویند؛ «امریکا در جهت مثبت عوض شده، ولو اندکی.»این جمله اما ناقص است. لذا باید آراسته سخن گفت؛ «مقاومت و ایستادگی بر آرمانها و حقوق مسلم ملت ایران توسط جمهوری اسلامی، سبب شده دشمن ولو در لحن خود بیشتر دقت کند که با چه نظامی و با چه مردمی طرف حساب است.»
شش: قصه ما و امریکا قصه صلح امام حسن(ع) نیست. فیالحال بیش از آنکه نتیجه فشار دشمن معلوم شده باشد، محصول پایمردی ما نمایان شده. میگویند؛ «سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند!» ما سالهاست که از امریکا فقط صدای پارس میشنویم، بیآنکه اسد برود، بیآنکه حملهای رخ دهد! قصه ما و امریکا قصه صلح امام حسن(ع) نیست، قصه آن روز است که «شیر جمل» حسن بن علی(ع) فنون جنگاوری و رموز قهرمانی به «عباس دلاور» میآموخت. آری، ما بیش از آنکه امام حسن (ع) را به «صلح» یا امام حسین(ع) را به «جنگ» بشناسیم، این هر دو امام را «مظهر سیاستورزی قهرمانانه» میخوانیم. در منظومه ولایت فقیه نیز جنگ و صلح و نبرد دیپلماتیک - که با جنگ فرق دارد- و نرمش دیپلماتیک - که با صلح تفاوت دارد- همه و همه ابزارهایی برای نیل به «گشایش در جبهه خودی» است، نه «سازش با دشمن بیرونی.»گیرم غربیها چند ساعتی در «تنگنای ترجمه» متوجه معنای «نرمش قهرمانانه» نشدند، زنجیرهایها که فارسی بلدند!! شاید بد نباشد بدانید که ما در شب شروع عملیات «الی بیت المقدس» در چند محور، از مشی «نرمش قهرمانانه» پیروی کردیم، لیکن دست آخر و با بهره از سایر شیوهها به «فتح خرمشهر» رسیدیم. خمینی هم اگر یک بار، نیمروزی، جام زهر نوشید، لیکن با انقلاب اسلامی تا ابد جام زهر در کام بطالین عالم ریخته. اینک زخم بر صورت آقای اوباماست. او در سازمان ملل از خیلی چیزها کوتاه آمد، اما روحانی هر آنچه گفت، اعم از نبرد و نرمش، «قهرمانانه» بود. «ما در شرایط صلح امام حسن(ع) نیستیم» به این معنی است که هرگز با قلت یار دومین اماممان مواجه نیستیم و «اگر دشمن فشار بیاورد حادثه کربلا تکرار میشود» به این معنی است که انقلاب اسلامی آنقدر قدرت دارد که از سازش با دشمن بینیاز باشد. لیکن «ما امروز در شرایط خیبر و بدر هستیم» به خوبی نشان میدهد که در «عاشورای انقلاب اسلامی» حادثه کربلا به گونه دیگری رخ میدهد. نه آن گونه که در «10/ 1/ 61» قمری رخ داد؛ بل، همان گونه که بارها پیش از این تجربه شده، مثل «10/ 2/ 61» شمسی، شب شروع فتح عظمای خرمشهر.
فی الحال عروسی در «کوی مقاومت» است و عزا در «بن بست سازش» اما هنوز هم زود است بفهمیم ولی امر با «نرمش قهرمانانه» چه زخمی بر صورت بطالین عالم نشانده. بگذریم که برای ما «امر مولا» در هر صورت «امر اولا» است، دائر بر هر چه میخواهد باشد. ما امتداد همان نسلیم که در شعاع ولایت معصوم، پیمان با ولی فقیه بسته بودند، چه روز اول جنگ، چه روز قبول قطعنامه، لیکن حتی روز قبول قطعنامه هم روز آخر جنگ نبود! تا ما ماییم و امریکا، امریکا، «جنگ فقر و غنا» ادامه دارد. «جنگ جنگ تا پیروزی» ادامه دارد. برای این «نبرد قهرمانانه» گاهی البته «نرمش قهرمانانه» لازم است. کشتیگیر ماهر فقط به نیت گرفتن مچ پای حریف خم میشود. این اما بار اول و آخر نبود که جمهوری اسلامی در صحن سازمان ملل مچ ایادی کاخ سفید را میگیرد. جناب پرزیدنت! فتوای دیگر «رهبر معظم» را گوش کن؛ «ملتهای مؤمن، هوشیار و با استقامت در زمان متناسب، قطعاً و یقیناً از یاری پروردگار برخوردار میشوند و این حقیقت، سنت تغییرناپذیر الهی است و بر اساس همین سنت الهی، ملت ایران در این مرحله و همه مراحل دیگر بر دشمنان خود پیروز خواهد شد. . . اگر ملت عزیز و جوانان خوشروحیه و پرتوان ایران، مسیر خود را با پایداری ادامه دهند، بدون شک و بر اساس سنت صادق الهی در زمان مناسب، همه آمال، آرزوها و شعارهای «ملی، اسلامی و جهانی» آنان تحقق پیدا میکند، مسیر تاریخ عوض میشود و زمینههای ظهور حضرت ولیعصر(عج) فراهم خواهد شد.»
تهران امروز:ارزیابی اولیه از سفر نیویورک
«ارزیابی اولیه از سفر نیویورک»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دکتر حجت کاظمی است که در آن میخوانید؛اولین سفر رئیسجمهور به نیویورک در حالی به پایان رسید که ناظران داخلی و خارجی نتایج سفر را مثبت و حتی دور از انتظار دانستهاند.هرچند باید در انتظار ابعاد عملیتر و نتایج عینیتر رایزنیهای نیویورکی بود؛ ولی در مقام یک ارزیابی اولیه میتوان به چند موضوع درخصوص این سفر اشاره کرد:
برنامهریزی و حضور دکتر روحانی در نیویورک در حالی انجام شد که او از پشتوانه داخلی قدرتمندی برخوردار بود.حمایت رهبر معظم انقلاب از رئیسجمهور و شکلگیری اجماعی قوی در پشتیبانی از وی و تیم همراه؛ از یکسو جامعه جهانی را درخصوص قدرت کافی تیم جدید مطمئن کرد و از سوی دیگر بهوی فضای مانور قابل ملاحظهای اعطا نمود.این سفر در حالی پایان مییابد که همه گروههای داخلی موثر در سیاست ایران از فعالیتهای روحانی و تیم همراه وی در این سفر ارزیابی مثبتی دارند و این میتواند پشتوانه نیرومندی برای فعالیتهای آتی این گروه باشد.
فعالیتها و رایزنیهای رئیسجمهور، وزیر خارجه و تیم همراه از درجه بسیار بالایی از قوام و پختگی گفتاری و رفتاری برخوردار بود.بعد از تجربههای چند سال گذشته سفرهای نیویورکی؛تیم جدید بر بستر آشنایی با آداب دیپلماتیک و زبان بینالمللی گفتوگو موفق شد تا نگاههای زیادی را متوجه خود کند.گرچه بخشی از این توجه ناشی از کنجکاوی به نگاه جدید ایران بود؛ ولی نباید فراموش کرد که ظرفیت خوب تیم ایرانی بهویژه شخص وزیر خارجه در عینیت بخشیدن به انتظارات بسیار موثر بود.
حجم بالای دیدارها در کنار سطح بالای این دیدارها؛ در شرایط کنونی برای ما یک موفقیت محسوب میشود.گرچه سطحی از این دیدارها از بار تشریفاتی برخوردار است؛ ولی برگزاری نشستهای مهمی با مقامات رده بالای اروپایی که در راس آنها ملاقات با رئیسجمهور فرانسه قرار داشت،دیدار رئیسجمهور با رئیس صندوق بینالمللی پول، دیدار وزیر خارجه با وزرای خارجه 6 کشور مذاکرهکننده هستهای با ایران و نهایتا حجم بالای رایزنیهای غیررسمی از آنچنان اهمیتی برخودار است که میتوانیم این سفر را پربار ارزیابی کنیم.
یکی از مهمترین وجوه این سفر و به عبارتی پرحاشیهترین آنها ماجرای دیدار یا عدم دیدار روسای جمهور ایران و آمریکا بود.گرچه مطابق اخبار همه چیز مهیای چنین ملاقاتی بوده است؛ ولی تیم ایرانی ترجیح داد تا دیدار در چنین مقطعی صورت نگیرد.قضاوت درخصوص دلایل تصمیم ایرانی چندان آسان نیست؛ولی احتمالا رئیسجمهور و مشاوران وی احساس کردهاند در شرایطی که فشارهای تحریمی آمریکا بر اقتصاد ما سنگینی میکند و ابعاد گامهای واقعی طرف آمریکایی برای حل مسائل مشخص نیست؛ وقوع چنین دیداری میتواند عجولانه باشد.به عبارت بهتر روحانی ترجیح میدهد تا چنین دیداری بعد از برداشتن گامهای واقعی برای حل مسائل و آزموده شدن رویکرد واقعی طرف مقابل صورت گیرد.
آفرینش: گام بلند دیپلماسی ایران در مذاکرات 1+5
«گام بلند دیپلماسی ایران در مذاکرات 1+5»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن میخوانید؛برگزاری دور جدید مذاکرات هستهای ایران درسطح وزرای خارجه، نقطه عطفی بود که می توان از آن به عنوان یک گام مثبت ازسوی دستگاه دیپلماسی کشور یاد کرد. همراه کردن وزرای خارجه آمریکا،روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان وکاترین اشتون رییس سیاست خارجی اروپا، به این معناست که غرب، تمایل ایران برای حل و فصل مسئله هستهای را درک کرده است. به عبارتی برگزاری مذاکرات در سطح وزرای خارجه زمان مذاکرات را کوتاهتر و حصول به نتیجه را سریعتر خواهد کرد.
اظهارات وزرای خارجه گروه 1+5 درباره تغییر لحن و نگرش گروه ایرانی در مذاکرات هستهای، به این موضوع اشاره دارد که، ادبیات حاکم در گفتمان هستهای برای رضایتمندی طرفهای مذاکرهکننده جهت تحقق اهداف و منافع ملی بسیار مهم است. تغییر ادبیات به معنای قصوردراصول و منافع ملی نیست بلکه مشخص کردن و پرداختن به موضوعاتی است که مورد وثوق و تمایل طرفین می باشد. لذا فهم دیپلماتهای هستهای دراین زمینه نقطه قوتی است که درطی سالیان گذشته نتوانسته بودیم از این پتانسیل استفاده کنیم و هنر دیپلماسی خود را به منصه ظهور برسانیم.
اما حال که روند گفتگوها درحال حرکت به سمت توافقات و منطق گرایی است باید به چند نکته توجه داشت و مجددا اسیر طولانی شدن مذاکرات و افزایش فشارها برکشور و مردم نگردیم.
درمرحله اول باید دراولین جلسات مذاکرات، بین خود و غرب اهدافی را مشخص کنیم. باید مشخص شود که مشکل مشترک در پرونده هستهای کشورمان چیست؟. آیا غرب برمسائل فنی و میزان غنی سازی ایراد دارد، یا اینکه مشکل اعتماد و شفافیت فعالیتهای ما برای غرب دغدغه شده است؟. البته همانطور که گفته شد باید خواستههای به حق و منافع ملی ایران مردم ایران مورد غفلت واقع نشود.
اگر درمورد مسائل فنی و میزان غنی سازی بحث شود، باید راهکار و نیازهای خود را براساس چارچوب پادمانهای بین المللی برای غرب مشخص کنیم و دایره مذاکرات را با محدود کردن به مسائل فنی و محول کردن آن به کارشناسان هستهای، از مباحث سیاسی و فشارهای اقتصادی جدا سازیم.
اگر مشکل اصلی برسر اعتماد سازی و شفافیت فعالیت هستهای ایران می باشد، میتوان با تنظیم راهکاری متقابل در ازای خواستههای مطروحه، دو طرف گامهایی را برای تحقق اهداف بردارند. البته این مدل هم باید در یک پروسه زمانی کوتاه صورت گیرد تا مسائل حاشیهای از جنس فشارهای سیاسی موجب تخریب و معیوب شدن آن نگردد.
نکته بسیارمهم دیگر اینکه ما باید با بررسی و تحلیل عملکرد نزدیک به دو دهه مذاکرات هسته ای خود با غرب، به پالسهای مثبتی که هم اکنون درجو مذاکرات با 1+5 رخ داده، خوش بین باشیم و آن را فرصتی طلایی برشماریم. درحال حاضر دریکی از حیاتی ترین نقاط سرنوشت ساز برای کشورمان قرار گرفته ایم. باید به این موضوع توجه کنیم که اگر این دور از مذاکرات هم همچون اسلاف خود به بن بست برسد چه سرنوشتی برای کشور و مردم مورد تصور خواهد بود؟ باید پیش بینی کرد که اگر همان رویه سابق و بدون امتیازبرای ما ، ادامه یابد چه وضعیتی درانتظارمان خواهد بود.
همچنین باید به این طرف قضیه هم نگاه کرد و ارزیابی کرد که دراین فضای مثبتی که کفه دیپلماسی جهانی به نفع ایران سنگینی میکند و یخ روابط با غرب تاحدی آب شده است، اگر درمذاکرات به نتیجه برسیم، می توانیم بسیاری از فشارهای سیاسی واقتصادی، تصویرسازی های غلط از نام ایران را از بین ببریم و جایگاه منطقهای خود در حوزههای استراتژیک را ارتقا بخشیم.
باتوجه به رویکرد فعلی و مثبت سران کشورهای جهان به نوع برخورد ایران در طی یک هفته دیپلماسی ظریف سیاسی در نیویورک، میتوان امیدوار بود که مذاکرات 1+5 در 23مهرماه حداقل بی نتیجه و عبس نباشد. این امر مستلزم نگاه حکیمانه و منطقی دیپلماتهای هستهای و حمایتهای داخلی از عملکرد صحیح آنها می باشد.
حمایت:امنیت اجتماعی اقلیتهای قومی و مذهبی
«امنیت اجتماعی اقلیتهای قومی و مذهبی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم ابوالقاسم شمآبادی است که در آن میخوانید؛اسلام در جایگاه یک نظام کامل، مترقی و پیشرفته که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمانها و مکانها بوده به امنیت اجتماعی اقلیتها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه میشود که اهمیت امنیت اجتماعی بیش از سایر نظامهای حقوقی در دین اسلام مورد اشاره قرار گرفته است از سوی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان قانون مادر، در اصول خود به امنیت فردی و اجتماعی اقلیتها تاکید کرده که در فصل سوم قانون اساسی آمده است.
واژه اقلیت بیشتر با ویژگیهایی چون زبان، قوم، دین و مذهب برای ما شناخته شده است؛ اقلیت شامل گروههای انسانیای است که در موقعیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارند. از سوی دیگر اقلیت درون مقوله امنیت بحثی قابل طرح است که به بعد داخلی امنیت برمیگردد؛ یعنی موضوعهایی که در حوزههای متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی، افراد جامعه با آن مواجههستند، در چارچوب امنیت اجتماعی قابل بررسیهستند. گاه ممکن است جایگاه امنیت فردی در مقابل امنیت جامعه مورد سؤال قرار گیرد. «امنیت فردی»، آرامش و آسایشی است که فرد بدون در نظرگرفتن امکانات جامعه و دولت برای خود فراهم میکند؛ اما «امنیت اجتماعی» عبارت است از آرامش و آسودگی خاطری که جامعه و نظام سیاسی برای اعضای خود ایجاد میکند.
به طور کلی امنیت اجتماعی به قلمروهایی از حفظ حریم فرد مربوط میشود که به نحوی در ارتباط با دیگر افراد جامعه است و به نظام سیاسی و دولت مربوط میشود. این قلمروها میتوانند زبان، نژاد، قومیت، اعتبار، نقش اجتماعی، کار، درآمد، رفاه، مشارکت سیاسی، آزادی، اعتقاد و ... باشند.
اسلام نیز به عنوان یک نظام حقوقی جامع و مترقی که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمانها و مکانهاست به امنیت اجتماعی اقلیتها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه میشود که اهمیت امنیت در همه عرصهها و راهحلهای تحققبخشیدن به امنیت اجتماعی بیش از سایر نظامهای حقوقی در دین اسلام مورد مداقه قرارگرفته است.
برای شناخت دیدگاه اسلام در مورد اهمیت امنیت اجتماعی اقلیتها، رجوع به منابع اولیه اسلامی از بهترین راههاست. نخستین و مهمترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است.
از دیدگاه قرآن، امنیت یکی از اهداف استقرار حاکمیت خداوند و خلافت صالحان است مضاف بر اینکه تأمین امنیت از اهداف جهاد قلمداد شده و احساس امنیت از ویژگیهای مؤمن است. به این منظور اسلام نیز میخواهد در جامعه اسلامی امنیت اجتماعی اقلیتها به صورت کامل حکمفرما باشد؛ یعنی نهتنها مردم نباید نسبت به حقوق اقلیتها تهاجم کنند؛ بلکه بایداقلیتها از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند و بتوانند به صورت کامل از آزادیها برخوردار باشند و هر کسی احساس کند دیگری در منطقه افکار خود، تیرهای تهمت را به سوی او نشانهگیری نمیکند و این امنیتی است در بالاترین سطح، که جز در یک جامعه مومن و دارای قوانین اسلامی امکان پذیر نیست.
در قانون اساسی نیز به حقوق اقلیتها اشاره شده است. درباره حقوق اقلیت های مذهبی اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «پیروان این مذاهب ... در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آنها در دادگاهها رسمیت دارند» از سوی دیگر قانون اساسی به حقوق اقلیتهای قومی نیز توجه کرده است. به طور مثال در اصل نوزدهم قانون اساسی اشاره به واژه قوم و قبیله میتواند قرینه مثبتی بر ایجاد امنیت اجتماعی برای این گروه باشد.
علاوه بر این، اگر زبان و ادبیات را مبین علاقه درونی و هویتبخش یک جامعه بدانیم، بهرسمیت شناختن آن میتواند قرینه دیگری برای رسمیت قومی و وجود امنیت اجتماعی برای اقلیتها باشد. در این خصوص اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با تاکید بر اینکه زبان و خط رسمی مشترک ایران فارسی است و اسناد، مکاتبات ، متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد اضافه میکند که استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. بنابراین اقلیتهای قومی نه تنها در تکلم به زبان خویش آزادند، بلکه میتوانند از این راه به فعالیتهای فرهنگی بپردازند و بهاین وسیله هویت خویش را حفظ کنند.
علاوه بر آن آزادی تشکیل احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی از جمله حقوق بارزی است که سایر مذاهب اسلامی و همچنین اقلیتهای قومی با استفاده از آن قادر به احراز موقعیت برجسته اجتماعی، سیاسی و مذهبی برای خود هستند و میتوانند تا حدود زیادی همانند مسلمانان شیعه اثنیعشری در جامعه مطرح باشند. علاوه بر آن نمایندگی مجلس شورای اسلامی از حقوق دیگری است که ایرانیان غیر اثنیعشری دارا هستند و قانون اساسی ظاهرا تمایزی بین مسلمانان در این خصوص قایل نشده است.
علاوه بر آن، بند 1 ماده 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی اعتقاد و التزام عملی به اسلام را مقرر داشته است. بهاین ترتیب، همه داوطلبان اهل تسنن در هر جای ایران که باشند، در صورت انتخاب قادر به احراز منصب نمایندگی ملت خواهند بود.
بنابراین مردم ایران از هر قوم و قبیلهای که باشند از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی به طور مساوی برخوردارهستند.
این نکته ما را به این نتیجه میرساند که به علت اصل تساوی به عنوان اصلی بنیادین، حقوق اداری و استخدامی اقلیتها نیز به رسمیت شناخته شده است و تصدی بسیاری از مناصب اداری دولتی و سایر حقوقی که قانون اساسی برای افراد ملت مقرر داشته است در مجموع، همه ایرانیان غیر شیعه را شامل میشود.
ایران:مدیریت اختلافات؛ استراتژی یا تاکتیک؟
«مدیریت اختلافات؛ استراتژی یا تاکتیک؟»عنوان سرمقاله روزنامه ایران به قلم علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است که در آن میخوانید؛در طول سه هفته گذشته، افکار عمومی داخلی و رسانههای گروهی خارجی به صورت کم سابقهای بر موضوع نخستین حضور رئیس دولت یازدهم، جناب آقای دکتر حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و گفتوگوی ایشان با جامعه جهانی متمرکز بود. این رویداد مهم پس از سخنرانی رئیسجمهور ایالات متحده امریکا که در نوبت صبح روز سهشنبه هفته گذشته صورت پذیرفت در بعد از ظهر همان روز به وقت نیویورک به وقوع پیوست. اقبال کم نظیر مردم کشور ما به این رویداد که تا پاسی گذشته از شب، پخش مستقیم آن را از طریق رسانههای تصویری پیگیری کردند در کنار بازتابهای گسترده رسانهای سخنرانی ریاست محترم جمهوری نشان میدهد که این سفر و دستاوردهای آن به عنوان فصل جدیدی در اقدامهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران در حوزه دیپلماسی مورد توجه و تحلیل داخلی و جهانی قرار گرفته است.
اما زمینهها، اهداف و دستاوردهای گام اول دولت تدبیر و امید در حوزه تعامل سازنده با جهان:
1- هوشمندی، تیز بینی، موقعشناسی و درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه تعیین راهبرد و هدایت فرآیند قدرتسازی و بهرهگیری از آن در عرصه تعاملات خارجی و تامین منافع ملی، واقعیتی است که دوست و دشمن به آن اذعان داشته و همواره از آن به عنوان یکی از درخشانترین جنبههای شخصیتی ایشان نام میبرند. تاریخ نزدیک به ربع قرن رهبری ایشان و گذر موفق کشور از گردنههای سخت و چالشهای شکننده داخلی و خارجی نیز گواه صادقی بر این مدعاست.
اما این ظرفیت ارزشمند زمانی توانسته است به صورت صددرصد تبدیل به دستاورد ملموس در حوزه منافع ملی شود که کارگزاران اجرایی کشور نیز در مقام ایفای وظایف حرفهای خود با شناخت کامل ملاحظات و رویکردهای مورد نظر ایشان به وظایف تخصصی خود درست عمل کرده باشند. متأسفانه در برخی ادوار، مسئولین دستگاههای مختلف کشور با فهم ناقص و یا بعضاً متناقض از رویکردهای کلان رهبری، نه تنها موفق به عملیاتیسازی جنبههای اجرایی منویات ایشان نگردیدند بلکه با رفتارهای غیر حرفهای موجبات افزایش هزینههای نظام، انقلاب و رهبری در عرصه کسب و ارتقای منافع ملی کشور گردیدند.
2- فرآیند برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که با تدبیر و گفتمان واقع گرایانه رهبر معظم انقلاب و حضور باشکوه مردم قهرمان کشورمان به حماسه سیاسی مبدل شد در کنار اقدامها و مواضع ایشان طی دو ماه گذشته که تبدیل به کلید واژههای راهبردی در ادبیات سیاسی شد را باید به عنوان بسترسازی مدبرانه به منظور ایفای نقش جدید دولت در عرصههای داخلی و خارجی مورد توجه و مداقه قرار داد. این سرمایه گرانقدر که توشه راهبردی کم نظیری در حوزه قدرتسازی از مؤلفههای نرم است، شرایطی را رقم زد تا دستگاههای ذیربط کشور با همفکری، همکاری و همدلی مثال زدنی بتوانند طراحی نوینی را در عرصه سازماندهی و ساماندهی فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و بهرهگیری ازآن در تعاملات دیپلماتیک به مورد اجرا گذارند.
3- بیشک سخنان دقیق، سنجیده و پرمحتوای ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که همراه با تبیین بدون تنازل مواضع اصولی و ارزشی نظام بود، مصداق قابل تحسین بهرهگیری خردمندانه از ظرفیتهای ایجاد شده از سوی رهبر معظم انقلاب در عرصه دیپلماسی بوده و گام محکم و متینی است که دستگاه اجرایی کشور در حوزه تعامل سازنده با جهان بر داشته است. رفتار و گفتار برنامهریزی شده ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در نیویورک، حرکتی نظاممند و نه اقتضایی در مسیری نشانهگذاری شده و چارچوبمند بوده و دستاوردهای آن را نیز میبایست با محک اهداف تعیین شده و نه انتظارات و آمال رسانهای مورد ارزیابی قرار داد.
4- در آستانه سفر جناب آقای دکتر روحانی و پس از حضور ایشان در نیویورک، گمانه زنیهای متعدد و متنوعی از سوی اصحاب قلم و تریبون در داخل و خارج از کشور پیرامون این سفر و دستاوردهای آن مطرح شده بود. پس از سخنرانی ایشان در مجمع عمومی نیز تحلیلهای گستردهای از بیانات ایشان در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شد لیکن در کنار اعلام مواضع اصولی و دائمی کشور درخصوص موضوعهایی چون تروریسم، اشغالگری، نظامیگری و توسعه خشونت، مهمترین بخش اظهارات رئیسجمهور را که باید از آن به عنوان چارچوب اصلی سخنرانی ایشان یاد کرد، اشاره هوشمندانه جناب آقای دکتر روحانی به عزم کشورمان برای کاهش تنش در روابط و آمادگی ایران برای مدیریت اختلافات بود. بیان این راهبرد مهم، مبین این واقعیت است که رهبران ایران در عرصه دیپلماسی، نگاهی واقعگرا داشته و به ایجاد تعادل میان واقعیتها و مقدورات معتقد هستند.
در این میان هر چند تاکنون نیزگفتار و رفتار مخالفان و دشمنان حرفهای جمهوری اسلامی ایران که با ارتکاب فجیعترین جنایات ضدبشری مجموعه قوانین و هنجارهای حقوقی و انسانی را به سخره گرفتهاند به عنوان سند روشنی بر حقانیت کشورما پیش روی افکار عمومی و ناظران منصف در عرصه بینالمللی وجود داشته است لیکن تاکید دوباره ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در بزرگترین اجتماع سیاسی رهبران جهان بر مواضع صلحطلبانه و آشتی جویانه کشورمان اقدام بایستهای بود که ضمن انزوای بیش از پیش مخالفان و دشمنان کینه توز ایران اسلامی، تمسک به هرگونه بهانه غیر واقعی را ازآنان سلب نمود.
5- اگرچه ادبیات متفاوت و محترمانه رئیسجمهور ایالات متحده امریکا در مورد ایران در نطق مجمع عمومی، موضوعی قابل بررسی میباشد لیکن نمیتوان انتظار داشت که کاهش اختلافات سی و چند ساله جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا که از پیچیدگیهای قابل ملاحظهای نیز برخوردار است تنها با رد و بدل کردن چند جمله غیر خصمانه و لبخندهای رایج دیپلماتیک پایان پذیرد. بیشک دستیابی به چارچوبی واقع گرایانه، مرحلهای و مبتنی بر شرایط برد-برد، نیازمند بهرهگیری از الگویی جامع و مانع است. ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر ضرورت دستیابی به این الگو از آن به عنوان مدیریت اختلافات نام برد و اراده سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای گام نهادن در مسیر عمل مشترک در چارچوب الگوی ذکر شده را اعلام کرد.
6- محتوای نطقهای ارائه شده از سوی رؤسای جمهور ایران و امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نشان میدهد که برای نخستین بار وزن جنبههای همگرا- هرچند در موضوعات کلی- در اظهارات دو رئیسجمهور بیشتر از جنبههای متضاد بود. این مهم ضمن آنکه تأییدکننده واقعیتی روشن به نام وجود اختلاف در رویکردهای دو کشور میباشد، از نگاه جدید دو کشور در بیان وجوه اشتراک -هر چند اندک- حکایت میکند. در گفتار دو رئیسجمهور، موضوعات مشترکی چون پذیرش حقوق هستهای ایران، تاکید بر فتوای رهبر معظم انقلاب درخصوص حرمت سلاح کشتار جمعی، نفی خشونت و افراط گری، تعهد به دیپلماسی برای حل و رفع اختلافات و تعیین نقطه تماس برای گفتوگو مورد اشاره قرار گرفت که نشانههای معنیداری از وجود زمینههای مثبت برای مدیریت اختلافات میباشد.
دکتر روحانی به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران به صراحت بر عزم راهبردی کشورمان برای مدیریت اختلافات سخن گفت و تاکید کرد که صلح در دسترس است.
اینک این فرصت برای ایالات متحده امریکا فراهم شده است که در آزمونی جهانی نشان دهد که به دیپلماسی معتقد است یا میخواهد همچنان گفتمان بیحاصل مبتنی بر لوله توپها، لانچر موشکها و غرش بمب افکنها را پیگیری نماید.
مردم سالاری:امید به مذاکرات هستهای
«امید به مذاکرات هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن میخوانید؛ قبل از اشاره به هر بحثی باید به این مساله اشاره کرد که ارجاع پرونده هستهای به وزارت خارجه یک انتقال عادی بین سازمانی نبود و رییس جمهوری با این تصمیم، که میتواند تصمیمی بزرگ تلقی شود کاری کرد که تیم مذاکره کننده با اختیار بیشتری نسبت به گذشته دور میز مذاکره بنشیند و به همین دلیل گزاف نیست اگر اینطور گفته شود که میتوان احتمال پیشرفت در مذاکرات را احتمالی محتملتر نسبت به زمانی دانست که دبیر شورای عالی امنیت ملی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی مسئولیت مذاکره با 1+5 را بر عهده داشت، به همین دلیل وزیر امور خارجه با صلاحدید رییس دولت با اختیاری کامل پرونده هستهای را پیگیری خواهد کرد.
این روزها در شرایطی که قرار است مذاکرات هستهای وارد فاز جدید شود و به همین دلیل نشست مهمی در نیویورک با حضور ایران، اشتون به عنوان مسوول سیاست خارجی اروپا و همچنین وزیران خارجه کشورهای مهمی چون آمریکا و انگلستان برگزار شد که ماحصل این همنشینی مهم، ابراز رضایت نسبی طرفین بود تا این شائبه به وجود آید که تغییرات ساختاری در مدیریت ایران در نهایت به تغییر در روند مذاکرات پیچیده هستهای هم منجر خواهد شد که ناگفته پیداست این اتفاق، اتفاقی بسیار مهم برای ایران، طرفین مذاکره کننده و دنیا محسوب خواهد شد. البته ناگفته پیداست که حرف و حدیثهای به وجود آمده درخصوص احتمال بهبود رابطه جمهوری اسلامی و ایالات متحده در روند جلسه فوق و همچنین جلسات آتی تاثیرگذار خواهد بود و اگر ایران و آمریکا بخواهند و بتوانند نگاهی توام با تعامل به هم بیندازد، بیشک بسیاری از گرههای موجود بازخواهد شد، به هر حال آمریکا یکی از کشورهای موثر و مهم 5+1 است که میتواند در خلال مذاکرات حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد و در تصمیمات 1+5 سهم پررنگی را به خود اختصاص بدهد، به همین دلیل باید گفت اگر امکان رابطه و همکاری با آنها فراهم شود، مجبور به امتیازدهی به کشورهایی چون چین و روسیه نخواهیم بود، پس تاکید این است که رابطه با آمریکا در همه امور، بالاخص در بحث هستهای کارساز خواهد بود.
در شرایطی که ایران با تغییرات زیادی به مذاکرات هستهای بازگشته است و لحن و روشی متفاوت با آنچه تا به حال بوده را اتخاذ خواهد کرد، این انتظار معقول از 1+5 به وجود آمده است که با در نظر گرفتن اینکه تغییراتی جدی در نگاه ایران به پرونده هستهای به وجود آمده، تغییراتی در نظرات و رفتار خود داشته باشند تا بلکه دو طرف سرانجام بتوانند گره کور هستهای را باز کنند. با توجه به شرایط موجود، لازم است طرفین مواضع خود را تعدیل کنند تا تنگنای موجود پشت سر گذاشته شود. هر چه این مذاکرات در بن بست ادامه پیدا کند، به همان میزان گره کورتر میشود و مشکلات بیشتر خودنمایی میکنند. امیدوارم در مذاکرات آتی حداقل تفاهم اولیه به دست آید تا بتوان با خوش بینی ادامه مذاکرات هستهای را پیگیری کرد؛ باید منتظر ماند و به سرنوشت پرونده هستهای ایران چشم دوخت، پروندهای که ظاهرا نسبت به قبل گرههای کمتری دارد.
قانون: قانون، ازدواج با فرزندخوانده را عرف نخواهد پذیرفت
«قانون، ازدواج با فرزندخوانده را عرف نخواهد پذیرفت»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم سید علی کاظمی است که در آن میخوانید؛وقتی لایحه حمایت از کودکان بی سرپرست وارد مجلس شورای اسلامی و بعد وارد شورای نگهبان شد، یکی دو نفر از آقایانی که در شورای نگهبان بودند و برخی از نمایندگان مجلس بحث محرم یا نامحرم بودن دختر به پدرخوانده را مطرح کردند به این صورت که بین پدر و دختر خوانده عقد موقتی خوانده شود تا بتوان از این طریق بحث محرم و نامحرم بودن را حل کرد، ظاهرا این بحث در آن زمان مسکوت گذاشته شد که دوباره در این روزها مجددا این بحث مطرح شده به گونهای دیگر که پدر خوانده میتواند با دختر خوانده خود ازدواج کندکه اصولا این بحث عرفا پسندیده نیست و نگرانیهایی را در جامعه بهوجود میآورد. اولا باعث نگرانی خانمها در خانواده میشود و تمایل آنها برای گرفتن فرزند دختر از بین میرود.
دوم اینکه با عرف جامعه ما هم همخوانی ندارد. اصولا فکر اینکه این پدر و دختر میتوانند با هم رابطه نامشروعی داشته باشندیا ازدواجی داشته باشند برای خانم و برای خانواده آزار دهنده است و این موضوع بسیار زشت و قبیح است و این مسئله در فرهنگ ما و از طرف افراد فرهنگی و ذی صلاح که در جامعه هستندتقبیح میشود. بنده فکر میکنم این قضیه اولا برخلاف مسائل عالیه کودکان است دوم بر خلاف روابط خانوادگی است و باعث ایجاد تنش در روابط خانوادگی میشود و سوم اینکه با عرف خانواده هم سازگاری ندارد.
ما طبق کنوانسیون حقوق کودک (ماده 2) متعهد شدیم درتمام قانونگذاریها و امور اجرای خود، مسائل عالی کودک را در نظر بگیریم. همانطور که میدانیم عرف منبع قوی برای قانونگذاری هم در اسلام و هم در قوانین عادی است. لذا اگر بخواهیم از نظر فقهی هم بررسی کنیم، در اسلام هیچ امری نباید موجب ضرر شود و اصولا امر ضرری در اسلام وجود ندارد. لذا طرح این مسئله اگرچه با انگیزه مثبت درمجلس مطرح شده و خواستار رفع مشکل محرم و نامحرمی در خانواده است اما در حال حاضربه جهات دیگری کشیده شده که اصلا به صلاح نیست.
در چنین مواردی اگر ما بپذیریم که مسائل عرفی در قانونگذاری تاثیری نداشته نتیجهاش این میشود که پدر خوانده با دختر خوانده ازدواج کند و اینها در جامعه پسندیده نیست. سابقا در قانون 1353 به این موضوع اشاره نشده بود و این موضوع در قانون مسکوت مانده بود. بهزیستی بر این امر نظارت داشت که مصالح کودک رعایت شود در حال حاضر در قانون فعلی در مورد بعد شرعی سخنی به میان نیامده است و اینکه مشکل محرم و نامحرمی را چگونه باید حل کرد؟ فرض بر این گذاشته شد که خود مسائل عرفی موضوع را حل میکند.
نمونه عینی آن هم، فردی به روحانی شهر خود مراجعه میکند و عنوان میکند که دختری را به فرزندی قبول کردم که حالا بزرگ شده و در حال حاضر این بحث محرم و نامحرمی بنده را نگران میکند که آیا بنده گناهی مرتکب میشوم یا خیر؟ روحانی در جواب میگوید: برو با ایشان ازدواج کن، فرد عنوان میکند ایشان دختر بنده است و من او را بزرگ کردهام چطور شما این حرف را میزنید؟! روحانی در جواب میگوید در مورد این مسئله نباید به من مراجعه کنید! منظور روحانی این بود که وقتی مسئلهای را عرف حل میکند شرع هم آن را تایید میکند چون عرف عقلانی است و قتی ما کودکی را به فرزند خواندگی قبول میکنیم آن رابطه مودت و انسی که بهوجود میآید همانند پدر و مادر واقعی است .در شرع اسلام هم مشابه این را داشتیم مواردی مانند وقتی بچه دیگری شیری از سینه یک خانم میخورد به آن خانم و نسبت به بچههای آن خانم محرم میشود. مسائلی از این دست در شرع عنوان شده البته آن شیر موضوعیت ندارد بلکه انس والفتی که بین آن خانم وبچه بهوجود می آید مهم است.
بنابراین میتوان با یک استفتایی از مقام معظم رهبری یا سایر آیات عظام این مشکل را حل کرد. در چنین مواردی به خاطر حفظ استحکام روابط خانوادگی که دراصل 10 قانون اساسی مورد توجه هست و آن قداست خانواده و روابط در خانواده است، جلوی این امر گرفته شود.
شرق:اعتمادسازی دوجانبه
«اعتمادسازی دوجانبه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که ر آن میخوانید؛یا باید فرض بگیریم که همه مذاکرهکنندگان 1+5 با هم تبانی کردهاند یا اینکه روحانی + ظریف توانستهاند گامی بزرگ در جهت شکستن بنبست مذاکرات هستهای بردارند. هم «جان کری» وزیر خارجه آمریکا هم «ویلیام هیگ» وزیر خارجه انگلستان و هم خانم «کاترین اشتون» هر سه در مصاحبههای مطبوعاتی که جداگانه بعد از نخستین دور مذاکراتشان با وزیر خارجه ایران داشتند، بهگونهای سخن گفتند که حکایت از حسن ظن آنها به ظریف بود از باب اینکه واقعا میخواهد گره کور مذاکرات هشتساله را باز کند.
خود ظریف هم ایضا امیدوار و خوشبین از مذاکره بیرون آمد. با توجه به اینکه مساله تبانی را من برای انبساطخاطر خوانندگان مطرح کردم، پس لاجرم باید نتیجه بگیریم مثل اینکه واقعا ترک بزرگی در یخ بنبست مذاکرات هستهای با 1+5 پدیدار شده است. مثل اینکه اگر خدا بخواهد محتاطانه میتوانیم اندکی امیدوار شویم «کلید»ی که روحانی از تهران با خودش به نیویورک برده، به قفل زنگزده مذاکرات هستهای خورده و روحانی و ظریف دارند قفل هستهای را شوخیشوخی باز میکنند.
شاید اندکی زود باشد اما میتوان این سوال را مطرح کرد که مگر ظریف و روحانی در نیویورک چه کردند و چه گفتند که صحبت از پیشرفت و خروج از بنبست میشود؟ چگونه شد و چرا آن همه مذاکره در زمان آقای احمدینژاد برعکس، باعث شد «از قضا سرکنگبین صفرا فزود و روغن بادام خشکی مینمود»؟ چرا سالها مذاکرات توسط آقای دکتر سعید جلیلی در دوران آقای احمدینژاد راه به جایی نبرد؟ ممکن است که مسوولان قبلی پاسخ دهند که روحانی و ظریف امتیازات زیادی به طرف مقابل دادند. اما ما میدانیم که اینگونه نبوده و نیست. روحانی و ظریف نیک میدانند که خط قرمزهای هستهای کجاست و یقینا از آنها عدول نمیکنند. بهعلاوه هیچ چیز پشت پرده و مخفی نمیماند. آنان هر امتیازی که به فرض داده باشند به سرعت علنی و آفتابی خواهد شد بنابراین اینکه مخالفان آقای روحانی بگویند که ایشان در قصه هستهای عقبنشینی کرده استدلال موجهی نیست.
بنابراین باز میرسیم به همان پرسش که اگر ظریف و روحانی امتیازی به غربیها نداده باشند – که ندادهاند - پس چرا بهنظر میرسد که ترک بزرگی در سد مذاکرات ایجاد کردهاند؟ به زبان سادهتر، روحانی و ظریف در 72ساعت گذشته در نیویورک چهکار کردند که مذاکرهکنندگان در هشتسال دوره اصولگرایان، قادر به انجام آن نشدند؟ بهنظر میرسد که خود ظریف بهترین پاسخ را به این پرسش داده است. او بعد از برگزاری نخستین دور مذاکرات وزرای خارجه آمریکا، انگلستان، کاترین اشتون و نهایتا 1+5 وقتی پس از ساعتها بیخوابی، خسته و کوفته به اتاق هتلش در نیویورک بازمیگردد، در صفحه فیسبوک مینویسد: «روزی همه صحبتهایم در جلسه با 1+5 را به مردم گزارش میدهم تا همه ببینند که برای داشتن یک مذاکره خوب، نیازی به عدول از مواضع نیست.» ظریف درست میگوید و اتفاقا دارد به پرسش ما پاسخ میدهد که «مگر او چه کرد که دیگران در هشتسال نتوانستند انجام دهند؟ »بهنظر میرسد که پاسخ روشن است.
ظریف موفق به پرکردن شکافی شده که ما ظرف هشتسال گذشته خیلی نتوانستیم پر کنیم. فیالواقع شاید درستتر باشد که بگوییم، مسوولان پرونده هستهای ما اساسا آن شکاف را ندیدند. ظریف توانست «شکاف بیاعتمادی» میان ما و طرفهای دیگر را ببیند و به سمت پرکردن آن برود. کار او البته هنوز تمام نشده است.
او ملاط و سیمان درست کرده و روی شکاف با ماله کشیده اما هنوز بنای وی خشک نشده است. حقیقت آن است که نگارنده بارها در یادداشتها و گفتوگوهای قبلی درخصوص به نتیجهنرسیدن مذاکرات با 1+5 به این مساله پرداختم که موضوع نه فردو است نه، غنیسازی است، نه پارچین، نه آب سنگین اراک نه آب سبک اصفهان و نه تعداد سانتریفیوژهای نطنز. موضوع فقدان اعتماد میان ما و غربیهاست. آنان به ما بیاعتمادند و ما هم متقابلا به آنها.
آنها فکر میکنند که ما مخفیانه داریم یک «جایی» خود را برای ساخت سلاح هستهای آماده میکنیم و قصد و غرضمان از مذاکرات آن است که برای تکمیل کارمان، زمان بخریم. ما هم معتقدیم هستهای و غنیسازی بهانه است از سوی غربیها و هدف نهایی آنها چیز دیگری است و میخواهند مردم را از طریق تحریمها تحت فشار بگذارند تا نارضایتی آنان به حداکثر برسد. واقعیت آن است که نه شک و شبهه آنها واقعیت دارد و نه بیاعتمادی و تردیدهای ما. این دقیقا نکتهای است که روحانی و ظریف و تیم جدید روی آن انگشت گذاردهاند. آنها درصددند به غربیها نشان دهند ایران واقعا بهدنبال ساخت سلاح هستهای نیست.
همچنان که اوباما هم در مجمععمومی سازمانملل صراحتا اعلام داشت که بهدنبال تغییر رژیم در ایران نیست. این سخن رییسجمهور آمریکا دقیقا در همان جهتی است که روحانی و ظریف دارند حرکت میکنند. به عبارت دیگر، اوباما دارد به طرف اعتمادسازی حرکت میکند که ظریف و روحانی بخش دیگر آن را پر میکنند.
مذاکرات و رسیدن به توافق، فقط و فقط زمانی حاصل میشود که در کل ما و غربیها اعتماد به یکدیگر پیدا کرده باشیم. آنها اعتماد پیدا کرده باشند که ما همه فعالیتهای هستهایمان همین است که آنها دارند میبینند و افزون بر اینها ما فعالیت دیگری نداریم.
ما هم متقابلا یقین پیدا کرده باشیم که هدف و منظور غربیها از فشار و سختگیری در برنامه هستهای، صرفا حصول اطمینان از این بابت است که ما قصد تولید سلاح هستهای نداریم و به جز این، آنها بهدنبال اهداف پنهان دیگری از جمله براندازی نیستند. علت آنکه ظرف هشتسال گذشته، ما همواره در مذاکرات به شرایط دلخواه نمیرسیدیم، بهواسطه آن بود که هر دو طرف در پشت میز مذاکره، بهشدت نسبت به یکدیگر بیاعتماد بودند. بهنظر میرسد ظریف و روحانی و در سطحی دیگر اوباما و سایرین، این معضل و شکاف را دریافتهاند و خیلی جدی، درصدد رفع و پرکردن آن برآمدهاند.
بهار:آزمون خوشبینی
«آزمون خوشبینی»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم افسانه احدی است که در آن میخوانید؛ هفته سرنوشتسازی که همه انتظار آن را میکشیدند با سخنرانیها و ملاقاتهای قابل توجهی به پایان رسید. از هفتهها قبل این انتظار و خوشبینی فزاینده وجود داشت که اراده لازم برای پایان دادن به خصومتهای سی و چند ساله میان ایران و آمریکا ایجاد شده است و هیات ایرانی در سفر به نیویورک فرصت لازم برای بهبود روابط با آمریکا را خواهند داشت. اما از همان ابتدا روشن بود که چنین خوشبینیهایی عمدتا مبنای احساسی و هیجانی دارد و واقعیتهایی را نادیده میگیرد. بعضی معتقدند همانند بازگشایی روابط چین و آمریکا در دهه 1970 روابط ایران و آمریکا نیز تنها به اراده مسئولان دو کشور بستگی دارد بنابراین دوران کنونی بهترین زمان برای شروع دوباره روابط دیپلماتیک میان آنهاست.
با این حال چنین مقایسهای درباره روابط ایران و آمریکا منطقی به نظر نمیرسد. روابط دو کشور بهخاطر تسخیر سفارت آمریکا در تهران قطع شد که زمینه آن نیز نارضایتی مردم ایران از مداخلات آمریکا در امور داخلی کشورشان بود. با گذشت زمان نه تنها زمینه برای بهبود روابط فراهم نشد که اقدامات تندروانه، خصومت را افزایش داد و در کنار آن سوءتفاهمها و کدورتها به خاطر قطع ارتباطات تشدید شد.
برخلاف دیگر خصومتها میان دو کشور که معمولا میانجیگرانی سعی در تعدیل آن میکنند، حل خصومت میان ایران و آمریکا و برقراری مجدد روابط آنها چیزی نبود که تقریبا هیچ کشوری خواهان آن باشد. بنابراین بیش از سه دهه خصومت ادامه یافته است. اوباما بهدرستی در سخنرانی خود در اجلاس سالانه سازمان ملل به این امر اشاره کرد که نمیتوان انتظار داشت چنین کدورتهایی به یکباره حل و فصل شود. از طرف دیگر انتظارات زیادی هر دو طرف ایران و آمریکا را تحت فشار قرار داده بود تا روسای جمهوری ایران و آمریکا در حاشیه بعضی جلسات یک مصافحه ساده داشته باشند. هرچند که این اقدام میتوانست اثرات روانی مثبتی داشته باشد اما در حالی که همچنان واقعیتهای روابط ایران و آمریکا پابرجاست اثرات پایداری نداشت. در واقع دو طرف نیازمند آن هستند که در سطوحی پایینتر مذاکرات دو جانبه را آغاز کنند. در صورتی که هر دو طرف در این زمینه جدی باشند میتوان انتظار پیشرفتی را داشت. صرفنظر از دیگر دغدغههای دو طرف، مساله برنامه هستهای ایران اکنون بیش از هر موضوع دیگری اهمیت دارد و حتی پیشرفت در مناسبات ایران و آمریکا به آن وابسته است.
صرفنظر از بعضی انتظارات و دلخوریها به خاطر عدم تحقق آنها، بزرگترین دستاورد هیات ایرانی در نیویورک ارائه چهره جدید از ایران است که به بهترین شکل محقق شد. عملکرد بسیار خوب هیات ایرانی این پیام را برای جهانیان دارد که مردم ایران خواهان تغییر هستند و انتظار دارند رفتارها و واکنشهای جدیدی را از جامعه بینالمللی دریافت کنند. ملاقاتها، سخنرانیها و مصاحبههای متعدد مقامهای ایرانی نیز در این چارچوب انجام شد تا چهره تعاملگر ایران را به جهان نشان داده و تلاش کند چهره قبلی را تعدیل کند. خردهگیری به عدم انجام ملاقاتهای چند دقیقهای میان رهبران دو کشور چندان منطقی نیست، در اینباره طرفداران چنین ملاقاتهایی باید به این سوال پاسخ دهند که چه دستاوردی را از این ملاقاتها در نظر داشتند؟ در صورت ادامه عزم و اراده کنونی دو طرف که بر گفتوگوی متقابل تاکید کردهاند میتوان انتظار داشت که در آینده رهبران دو کشور در شرایط بهتری با یکدیگر ملاقات کنند که مسلما دستاورد بسیار بهتری را دربر دارد.
هنوز مشکلات و موانع زیادی در راه پیشرفت مناسبات ایران و آمریکا وجود دارد. هر دو طرف در داخل با مخالفتهای جدی روبهرو هستند. در اینباره اوباما در شرایط سختتری بهسر میبرد. تندروها و مخالفان در داخل و خارج از کنگره نسبت به هرگونه تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران هشدار دادهاند. در هفته جاری نتانیاهو در اجلاس سالانه سازمان ملل سخنرانی خواهد کرد و مسلما بخش مهمی از سخنرانی وی واکنش تند درباره برنامه هستهای ایران و هرگونه بهبود مناسبات ایران و آمریکا خواهد بود. بهدنبال آن اجلاس سالانه آیپک برگزار میشود که به صورت معمول اوباما یکی از سخنرانان اصلی آن خواهد بود. اظهارنظرهای روسای جمهوری آمریکا معمولا در آیپک نسخه تعدیل شده نگرشهای آنها در دیگر محافل است. از این نظر بررسی و تحلیل سخنرانی اوباما در نشست سالانه آیپک بسیار موردتوجه قرار خواهد گرفت.
از طرف دیگر سوالات جدی درباره تحریمهای ثانویه آمریکا علیه ایران مطرح میشود. کنگره قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران در نظر داشت تحریمهای سختی را درباره فروش نفت ایران تصویب کند که تصمیمگیری درباره آن را به بعد از تعطیلات تابستانه اعضای کنگره موکول کرد. به زعم بعضی این اقدام فرصت دادن به دولت جدید ایران و مشاهده اقدامات عملی آن بود. تندروها در کنگره هنوز درصدد بررسی چنین لوایحی برای تشدید تحریمهای ایران هستند. با این حال اوباما بهعنوان رییسجمهوری آمریکا این قدرت و اختیار را دارد تا تحریمها را به مدت 120 روز به حالت تعلیق درآورد. هرچند که این اقدام، اوباما را در شرایط داخلی سختی قرار میدهد و موجب انتقادات تند بعضی اعضای کنگره میشود اما در صورتی که آمریکا واقعا خواهان گشایشی چه درباره مساله هستهای ایران و چه درباره بهبود مناسبات دو کشور باشد، این اقدام بهترین امکان را ایجاد میکند که مذاکرات در جوی به دور از تنش آغاز شود و ایران نیز بتواند به دور از بدبینی نسبت به نیات آمریکا برای دستیابی به نتیجه تلاش کند.
تاکنون نشانههای مثبت متعددی دیده شده که بتوان براساس آن تحلیلی خوشبینانه داشت، با این حال در روزهای آینده اظهارات و اقدامات بهویژه در آمریکا میتواند مشخص کند قاطعیت رهبران آمریکا برای حل خصومتها و کدورتهای مناسبات ایران و آمریکا تا چه حد است. اقدامات و اظهارات طرف آمریکایی مسلما بر طرف ایرانی و شرایط داخلی دولت جدید ایران تاثیرگذار است و میتواند به تقویت یا تضعیف مواضع آنها منجر شود.
ابتکار:با دست باز رفت و با دست پُر برگشت
«با دست باز رفت و با دست پُر برگشت»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل نقش المپیک سران کشورها را ایفا میکند. اجلاس امسال تحت الشعاع حضور رئیس جمهور جدید ایران بود. پیش از برگزاری اجلاس، صدای متفاوت از ایران به دنیا مخابره شد و تصویری مثبت از آقای روحانی به افکار عمومی نشان داده شد. خاصیت تصویر اول در صحنه سیاست، ایجاد مطالبه به نفع صاحب تصویر میباشد.
خوشبختانه تصویر اول روحانی کار ساز بود و مطالبه نخبگان و افکار عمومی غرب را علیه سیاستمداران بر انگیخت. در این سوی ماجرا، جمع بندی نظام این شد که آقای روحانی با اختیار کامل و با تجربه گذشته اش پا در این میدان گذارد، ولی انتظارات بیش از ظرفیت دیپلماسی بالا رفت. در داخل مسئله به گونه ای پژواک یافت که سفر دکتر روحانی به مجمع عمومی همسان با پذیرش قطعنامه 598 قلمداد شد و گرانیگاه سفر مصافحه یا معانقه رؤسای جمهور ایران و آمریکا تلقی گردید.این ملاقات آنقدر برجسته شد که وقتی به دلایل مختلف محقق نگردید موج منفی آن فضای مثبت اولیه را تحت الشعاع برد، این در حالی است که برای هر ناظر واقع نگر روشن بود که کوه یخ رابطه ایران و آمریکا که عمری 35 ساله دارد و بن بست ده ساله ی پرونده ی هسته ای را نمیتوان با تابش آفتاب نو طلوع اعتدال آب شده و فیصله یافته فرض کرد.
ولی آنچه به دست آمد در تاریخ مناسبات بی نظیر و گامهای اساسی بطرف جلو بود به طور طبیعی دست آوردهای سیاسی در صحنه بینالملل به صورت آنی قابل احصاء نیستند. بخش مهمی ازدست آوردها در دل سیاستهای اعمالی پنهان و تدریجی خواهند بود. اما آنچه به عنوان دست آورد سفر هیأت ایرانی و سفر اول دکتر روحانی قابل شمارش است به این ترتیب میباشد؛
اول: صدای اعتدال جهانی شد و آهنگ آن دلنشین و گوش نواز گردید. این صدا توانست گوشها را برای شنیدن پیام ایران آماده سازد. صندلیهای پر مجمع در حین سخنرانی دکتر روحانی و استقبال رسانههای غرب نشان داد که میتوان پیامهای بلند را با صدای آرام و کلام متین و ادبیات جهان فهم ارایه نمود.
دوم: موج ایران هراسی و شیعه ستیزی به ستایش از ایران و تعظیم فرهنگ اسلامی شیعی تبدیل شد. تجربه سفرهای هیأتهای ایرانی در سالهای گذشته، نشان میداد که مع الاسف سفرها نه فقط به تصحیح ذهنیتها در خصوص ایران منجر نمیشدکه مدتها بهانه ای برای بمباران افکار عموی و تحریف و تخریب چهره ی ایران در فضای رسانه ای بود. اما مجموعه ی سخنرانی ها، مذاکرات و مصاحبههای دکتر روحانی و محمد جواد ظریف و دقتشان در عبارت پردازی موجب شد که فضای مثبت اولیه تشدید شود.
سوم:بازسازی اعتماد ازدست رفته دیگر دست آورد این سفر میباشد. اعتماد در مناسبات بینالملل حکم اعتبار در بازار سرمایه را دارد.دارایی یک سرمایه دار همواره نقدی نیست بخش مهم آن اعتبار میباشد. تبلیغات یکسویه،تدبیرهای ضعیف باعث گردید تا اعتماد بینالملل نسبت به مواضع ایران سست و متزلزل گردد. مواضع منطقی و بهداشت کلام دکتر روحانی موجب شد تا اعتماد از دست رفته بازیابی شود.
بدیهی است اعتماد بوجود آمده کلید حل مشکلات خواهد بود. قفل بی اعتمادی را با کلیدتدبیر و سیاست ورزی و عقلانیت میتوان باز کرد که خوشبختانه این مهم حاصل آمده است اما برغم دست آوردهای بر شمرده شده نباید هیجان زده و متوهمانه به دنبال دست آودهای غیر واقعی بود. اعتماد و بازسازی روابط یک پروژه نیست که بتوان یک شبه به سقف آن رسید. اعتماد و توسعه مناسبات یک پروسه پر پیچ و خم است که در پروسه زمان قابلیت تحقق دارد. تحریمها پروژه ی یکشبه نیست که بتوان در یک سفر آنرا برداشت و آثارش را حذف کرد. تحریمها به شکل یک پروسه زنجیر وار انجام گرفته است که در این سفر قبح آن نمایان شدو ادامه ی آن از ارزش افتاد.
قبح سازی از تحریمها سد بزرگی بر مسیر جنگ طلبان و افراطیون میباشد. نباید سفر به گونه ای تبلیغ شود که گویا حالا که آقایان ظریف و کری پهلو به پهلو نشستند و چشم در چشم تبسم زدند،پس آثار راه طی شده همه بر طرف گشته و آثار تحریمها منتفی گردید،بلکه این قدمها و لبخندها و گفتمان اعتدال قادر خواهد بود که در طی زمان،کوه یخ را کوچک و شناور نماید و ترک این کوه عمیق شود.به هر روی دست آورد صد روزه ی دولت دکترروحانی در بخش سیاست خارجی پرملاط وقابل توجه وغرور آفرین میباشد ولی معنایش این نیست که کیفها پرپول شده وخزانه لبریز میشود بلکه چشم انداز نوید بخش و امیدآفرین خواهد بود وشمشیر جنگ طلبها و افراطیون در غلاف خواهد رفت.
آرمان:فصلی جدید در سیاست خارجی ایران
«فصلی جدید در سیاست خارجی ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکترسید علی خرم است که در آن میخوانید؛بعد از دهسال کنش و واکنش بین ایران و آژانس و سپس بین ایران و سه کشور اروپائی و در نهایت بین ایران و گروه 1+5 اینک در دولت آقای دکتر روحانی با صحنهای روبرو شدهایم که موجب تعجب ولی شعف جامعه جهانی شده است. آقای دکتر روحانی در سفر خود به نیویورک ابتدا سخن از آمادگی ایران برای حل موضوع هستهای ظرف 3 تا 6 ماه کرد که صاحبنظران هستهای و بین المللی آنرا نشانه اراده مستحکم برای حل معضل هستهای ایران تلقی کردند ولی مدت پیشنهادی برای مذاکره و سپس اقدام را کافی ندانستند لذا رسانههای جمعی که از سازمان ملل متحد ، پرونده هستهای ایران و روابط ایران و آمریکا را نظاره گر هستند ، چشم به اولین اجلاس ایران و گروه 1+5 و سپس ملاقات دوجانبه آقای دکتر ظریف و آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا دوختند تا اطلاعات خود را تکمیل نمایند.
تنها این دو واقعه نبودند که جهان را غافلگیر کردند بلکه بعد از بارها ملاقات بین سفیر ایران و معاون مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین ، روز جمعه این ملاقات با سفیر جدید ایران از سوی معاون مدیرکل مثبت و سازنده توصیف گردید. آنچه از ملاقات وزرای خارجه گروه 1+5 با دکتر ظریف منعکس شده نشان از مثبت بودن فضای مذاکره و توافق طرفین برای انجام گفت وگوهای محتوائی در مورد پرونده هستهای ایران است که بزودی در ژنو برگزار میگردد.
برگزاری این اجلاس در سطح وزرای خارجه 6 کشور با ایران نشان از اهمیت این مذاکرات برای کشورهای عضو دائم شورای امنیت و تضمین دست آوردهای آن از نظر جهانی است. پس از ملاقات دوجانبه وزرای خارجه ایران و آمریکا نیز خبر غافلگیر کنندهای هم از زبان آقای جان کری اعلام گردید که امکان لغو سریع برخی از تحریمها وجود دارد. این ملاقات بعد از 35 سال برای اولین بار صورت گرفت و طرفین قرار گذاشتند این ملاقاتها را ادامه داده و به مسائل دوجانبه بپردازند. توصیف گروه 1+5 از ملاقات خود با دکتر ظریف حاکی از تغییر لحن و تغییرنگاه ایران به موضوعات پرونده هستهای است و دکتر ظریف صحبت از توافق با 1+5 کرد که ظرف یکسال به تمام موضوعات پرونده هستهای پرداخته شود.
رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اولین بار لحن خود را تغییر داد و نسبت به ایران آشتی جویانه و بدون هرگونه تهدید صحبت کرد. ملاقاتهای آقای دکتر روحانی سرآغاز تحولات گستردهای با اروپا و آمریکا میتوان محسوب نمود.
برداشت غرب از سفر آقای دکتر روحانی به نیویورک بهبود روابط گسترده با غرب و بویژه با آمریکا خواهد بود. بنظر میرسد ظرف چند روز گذشته در طی سفر آقای روحانی ، تحولی اساسی در نگاه ، دیدگاهها و استراتژی ایران اتفاق افتاده که نه تنها جهان غافلگیر گردیده بلکه مردم ایران انتظارات خود را که در طی انتخابات ابراز کرده بودند خیلی زود در این سفر و دست آوردهای آن حداقل در قول و قرارها یافتند.
این تحولات در صورت تضمین آن با توافقات بعدی و اقدامات عملی قادر خواهند بود سیاست خارجی ایران را دگرگون کرده و شخصیتی جدید از ایران براساس تعامل سازنده به جهان و منطقه عرضه نماید. همچنین این تحول در ایران باید به نتیجه برسد وگرنه جناحها ، لابیها و کشورهائی که منافع خود را در روابط خصمانه ایران و آمریکا در ظرف 35 سال گذشته میدیدند ، دست بکار شده و در نقش وسواسان خناس دست آوردهای این سفر و تحولات آنرا نقش بر آب خواهند کرد.
دنیای اقتصاد:چرا نرخ ارز در کوتاهمدت تا این حد نوسان میکند؟
«چرا نرخ ارز در کوتاهمدت تا این حد نوسان میکند؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حسین مروتی است که در آن میخوانید؛نوسان بیقاعده نرخ ارز در این روزها به یکی از موضوعات ثابت گفتوگوهای مردم و عاملین بازار تبدیل شده است؛ درحالیکه کاهش نرخ ارز در چند روز گذشته موجی از خوشحالی را میان مصرفکنندگان کالا و خدمات شکل داد و این امید را پدید آورد که قیمت کالاها نیز به تبع آن در مسیر کاهشی قرار گیرد، همزمان اخباری از افزایش چندباره قیمت لبنیات در سالجاری این نکته را گوشزد کرد که تنها عامل تعیینکننده قیمت کالاها و خدمات، نرخ ارز نیست یا آنکه حداقل کاهشهای روانی نرخ ارز لزوما باعث کاهش متناظر در قیمت فروش کالاها و خدمات نمیشود.
واقعیت تلخ این است که اقتصاد در یک مسیر تورمی قرار دارد و تازمانی که شتاب شاخصهای قیمت گرفته نشده و بارتورمی و انتظاراتی موجود که در گذشته شکل گرفت، خود را در قیمتهای جاری و آتی تخلیه نکند، نمیتوان انتظار تثبیت هزینههای مصرفی را داشت. درخصوص عوامل تعیینکننده قیمت کالاها و خدمات و فشارهای تورمی ناشی از فشار تقاضا یا کمبود عرضه میتوان بسیار تحلیل کرد؛ اما هدف این متن، واکاوی عوامل تعیینکننده نرخ ارز است؛ یعنی قیمت همان کالایی که نزد اذهان عمومی بسیار شاخص بوده و کوچکترین تغییرات آن به دقت دنبال و تحلیل میشود.
نرخ ارز همچون قیمت هر دارایی شاخص دیگری در هر لحظه از زمان و در بازههای زمانی متفاوت نوساناتی دارد. این نوسانات طی زمان را میتوان به دو جزء تفکیک کرد: نخست جزء روند که انعکاسدهنده اثر متغیرهای بنیادین و تغییر اجزای بلندمدت تعیینکننده نرخ ارز است و آثار پایدار و ماندگاری بر نرخ ارز دارند و دوم، نوسانات گذرای حول آن که عمدتا ناشی از عوامل روانی و متغیرهای تکنیکی کوتاهمدت، شایعات و اخبار سیاسی است.
بنابراین، دامنه مشخصی از نرخ برابری دلار یا دیگر اسعار در مقابل ریال وجود دارد که از سوی متغیرهای بنیانی و ساختاری تغذیه شده و انحراف از آن در میانمدت، محدود و دشوار است؛ هرچند در کوتاهمدت ممکن است نرخ ارز برای چند روز یا حتی ساعاتی از یک روز نسبت به آن اعوجاج داشته باشد. در حقیقت، ساختارهای اقتصاد کلان و تعاملات درونی میان متغیرها و حوزههای کلیدی به طور ذاتی اجازه نمیدهد انحراف مذکور در بازار دیرپا باشد.
اما مهمترین عوامل بنیادین اقتصادی تعیینکننده نرخ ارز کدامند؟ به این پرسش باید در قالب نظریههای اقتصادی تبیینکننده مسیر و سطح نرخ ارز که درآزمونهای تجربی نیز به نسبت موفق عملکردهاند، پاسخ گفت. یکی از پراجماعترین چارچوبهای جامع فکری دلالت بر آن دارد که مبانی تعیین کننده نرخ ارز در میانمدت و بلندمدت متفاوت است. در میانمدت، تحولات نرخ ارز از وضعیت اجزای تراز پرداختهای خارجی (تراز حساب جاری، تراز حساب سرمایه و مالی و به ویژه جریانات ورود و خروج ارز)، سیاستهای پولی و بودجهای، نرخ رشد اقتصادی و اندازه اقتصاد در مراودات بینالمللی تبعیت میکند. در بلندمدت، تغییرات ساختاری اقتصاد، اصلاح سازوکارهای بازار و بخشهای اقتصادی و نیز تغییرات رابطه مبادله که معرف تغییرات ساختاری در بخش تجاری اقتصاد است، بهترین توضیحدهنده تحولات نرخ ارز است.
اگر به تحولات سه سال اخیر بازار ارز کشور در این چارچوب مورد اجماع نظری و تجربی بنگریم، تحریمهای بهتدریج پیشرونده پنج سال گذشته که کانالهای نقل و انتقال ارز و جریانات سرمایه را به شدت محدود کرد و در حلقه آخر با مسدود کردن عملیات ارزی بانک مرکزی دسترسی به بازارهای سرمایه و مالی جهانی را تقریبا بسته، یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده چند مرحله جهش در بازار ارز بوده است. رشد بالا و فزاینده نقدینگی و تورم در سالهای اخیر و تغییر ترکیب ترازنامه بانک مرکزی نیز در تداوم این پدیده کمک کرده است. همزمان وابستگی بالای ساختار بودجه و عملیات مالی دولت به درآمدهای نفتی، تورم و افزایش نرخ ارز را تغذیه کرد. عدم وجود برنامه اصلاحی در فضای کسبوکار، مرتفع نشدن مشکلات ساختاری تولید و بازارها و در کنار آن، تداوم ترکیب نامطلوب تجارت خارجی کشور که اجازه بهبود قابل توجه در رابطه مبادله را فراهم نمیکند، همگی نرخ ارز را در مسیر افزایش قرار دادند.
اما نرخ دلار در این مسیر عموما پایدار و تاحدی افزایشی، گاهی و در برخی مقاطع زمانی کاهشهایی را نیز تجربه کرده است. آخرین نمونه این کاهشها، وضعیت بازار ارز در هفته نخست مهرماه است. در روزهای گذشته بسیاری از فعالان بازار در واکنش به اخبار مثبت و امیدوارکنندهای که از فضای تعاملات بینالمللی کشور و نیز کاهش بهای جهانی طلا شنیده میشد، انتظارات بدبینانه خود از وضعیت آتی بازار ارز و توان عرضه در آن را به سمت انتظارات خوشبینانه اصلاح کردند. روی دیگر این سکه، شکلگیری انتظار منفی درباره نوسانات آتی قیمت ارز در بازار بود. این موج فزاینده انتظارات که با تبلیغات مثبت رسانهها در باب روند تحولات دیپلماسی خارجی کشور همراه بود، این انتظار را شکل داد که نرخ ارز میتواند – و حتی باید- با سرعت زیاد در مسیر نزول قرار گیرد.
پس هیجانات و هجوم معکوسی برای فروش ارز در بازار روی داد. اما این التهاب، نوسان کوتاهمدتی برمبنای شایعات بود که متاسفانه از سوی عوامل بنیادین (مثلا افزایش وصولیهای درآمد نفتی) حمایت نمیشد. تا زمانی که متغیرهای مذکور اصلاح و تعدیل نشوند و گشایش محسوسی در میزان تولیدات داخلی و خروج از رکود اقتصادی حاصل نشود، هرگونه نوسانی در نرخ ارز که همراستا با روند تعادلی بلندمدت نرخ ارز و سازگار با مبانی اقتصاد کلان نباشد، گذرا و موقتی خواهد بود و نرخ مشاهده شده ارز در بازار دیر یا زود، به مسیر بلندمدت خود بازخواهد گشت. به کلام آماردانان، این نوسانات که ناشی از هجوم برای خرید یا هجوم برای فروش ارز در بازار است، تنها واریانس نرخ ارز را تغییر میدهد و از جابهجا کردن میانگین نرخ در بازار ناتوان است.
با این وصف، آیا اقتصاد باید همچنان درگیر این تب و تاب و نوسانات باشد؟ مطمئنا این وضعیت باید اصلاح شود و البته کلید اصلاح نیز در اختیار دولت است. از دولت انتظار میرود مجموعه اقدامات جامعی برای رفع تنشهای تحمیل شده به بازار ارز صورت دهد: اصلاح فضای کسبوکار، اصلاح سازوکارهای تولید و سرمایهگذاری در بخش مولد، افزایش رقابتپذیری تولیدات داخلی، افزایش منابع ریالی بودجه و اصلاح سازوکارها و پوششهای مالیاتی و نظایر آن. این اقدامات میتواند مختصات بنیانهای نرخ ارز را در میانمدت بهتر کند و جلوی التهابات آتی را بگیرد.
البته خوشبختانه دولت یازدهم دراین مدت کوتاه تلاشها و اقدامات مناسبی را انجام داده که انتظار میرود نتایج مثبت آن در افق زمانی قابل قبولی نمایان شود. از بانک مرکزی نیز انتظار میرود با استفاده از امکانات موجود و بهرغم محدودیتهای ابزاری، دامنه نوسانات و تغییرات نرخ ارز را مدیریت کند. اگرچه پیگیری الزام قانونی نظام ارزی شناور مدیریت شده به دلیل مشکلات ناشی از تحریم دشوار است و به نظر میرسد شکل محدودی از تخصیص ارز به بخشهای حیاتی اقتصاد باید رعایت شود، لیکن این به مفهوم نفی نظارت و هدایت بازار آزاد ارز توسط بانک مرکزی نیست.
حداقل تازمانی که بهبودی در درآمدهای صادراتی اقتصاد رخ نداده و کانالهای تحریم پابرجا است، دسترسی به منابع مالی بینالمللی اندک است و حجم ورود سرمایه خارجی غیرقابل برنامهریزی است، نمیتوان انتظار تغییر اساسی در نظام ارزی و اجرای نظام ارزی شناور مدیریت شده داشت؛ اما شاید بتوان با استفاده از روشهای عملیاتی و اجرایی، تلاطم و نوسانات ارزی را به حداقل رساند و از تاثیرات مخرب نوسانهای بیقاعده بر اقتصاد جلوگیری کرد. باید توجه داشت که هر کاهش موقتی نرخ ارز به دنبال خود، جهشی را به سوی سطوح قبلی نرخ درپی دارد و آثار منفی این نااطمینانی به روند تحولات بازار ارز قابل توجه است.
با این وصف، سخنان اخیر رییس کل بانک مرکزی – بهرغم تمامی انتقادهایی که از باب بازدارندگی از کاهش قیمت بیشتر به آن وارد شده- قابل درک است. چنین به نظر میرسد که مدیریت جدید بانک مرکزی کاستن از تلاطمها و التهابات بازار ارز را در دستور کار خود قرار داده و شفاف کردن بازار ارز را دنبال میکند. امیدواریم دیگر نهادها نیز در این امر به بانک مرکزی مساعدت کنند و بانک در این مسیر گامهای موفقی بردارد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد