فیلم ایرانی زیر سایه قواعد آکادمی
چالش‌های انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار، از ندانستن قواعد بازی تا پذیرش شروط ایدئولوژیک و تأیید صلاحیت آمریکایی‌ها ادامه یافته است

فیلم ایرانی زیر سایه قواعد آکادمی

چالش معرفی فیلم‌های ایرانی به اسکار

چالش معرفی فیلم‌های ایرانی به اسکار

هر سال یکی از موضوعاتی که اواخر تابستان تنورش داغ می‌شود انتخاب نماینده سینمای ایران برای شرکت در جایزه اسکار است. امسال اما این موضوع داغ‌تر از همیشه است. چون بعد از گذشت ۲۳ سال که کمیته انتخاب اثر در اختیار بنیاد سینمایی فارابی بود امسال این مهم بر‌عهده خانه سینما گذاشته شده است؛ تصمیمی که از آن به‌عنوان تحولی ساختاری یادشده.
کد خبر: ۱۵۱۵۱۸۸
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
به همین بهانه با بهزاد زهرایی، منتقد و مدرس سینما درباره این خبر و ویژگی‌های نماینده‌های احتمالی گفت‌وگویی داشتیم تا این موضوع بیش از پیش ‌روشن شود. 

به‌عنوان اولین پرسش، مهم‌ترین مسأله‌ای که اخیرا در این حوزه مطرح شده، خبر انتقال مسئولیت «شورای انتخاب فیلم برای اسکار» به خانه سینماست. لطفا نظر خود را در این‌باره بفرمایید. 
این‌که این مسئولیت که پیش از آن توسط نهادهای دولتی انجام می‌شد، اکنون به نوعی به اهالی سینما واگذار شده، به‌نظر من حرکتی بسیار درست و پسندیده است اما نظر و تجربه شخصی من این است که وقتی تعداد اعضای هیأت انتخاب کم باشد_ که در حال حاضر چهار نفر مشخص شده‌اند_ هم کار برای داوران سخت می‌شود و هم شاید خدای‌نکرده هیأت داوری از عدالت و انصاف دور شود. 
واگذاری این امر به خانه سینما اقدام بسیار خوبی است اما من یک پیشنهاد مؤکد دارم: بیاییم و مانند شیوه اسکار، انتخاب را در یک بازه داوری گسترده‌تر انجام دهیم. یعنی سازوکاری فراهم شود که امکان هرگونه انحراف را از بین ببرد و مهم‌تر از همه، تمامی سلایق را پوشش دهد. وقتی هیأتی متشکل از اعضای کانون کارگردانان، کانون فیلمبرداران، کانون بازیگران، کانون فیلمنامه‌نویسان و کانون تدوینگران_ که این پنج کانون اصلی و مهم هستند_ تصمیم‌گیری کنند، به نظر من «خرد جمعی» راه حل انتخاب فیلم برای اسکار خواهد بود. 
 
هنگامی که به انتخاب فیلم‌ها می‌نگریم، با دو رویکرد مواجه هستیم که هر یک نمایندگان خاص خود را دارند. رویکرد اول اسکار را یک زمین بازی می‌داند که باید برای بردن جایزه و با رعایت تمام قوانین آن واردش شد. رویکرد دوم معتقد است ما در آنجا یک ویترین فرهنگی داریم و باید تصویر درستی از ایران را به نمایش بگذاریم. نظر شخصی شما به کدام‌یک از این دو رویکرد نزدیک‌تر است؟
رویکردی که دوستان از آن به‌عنوان «ویترین فرهنگی» یاد می‌کنند، صحیح است. هر کشوری در دنیا ویترین فرهنگی خود را دارد‌. هالیوود ویترین فرهنگی آمریکاست و بالیوود ویترین فرهنگی هند اما باید این نکته را در نظر داشته باشیم ما فیلمی را برای جشنواره‌ای می‌فرستیم که از میان چندین فیلم انتخاب می‌شود تا در نهایت به فهرست پنج نامزد نهایی اسکار راه یابد. بنابراین، صحبت از ویترین فرهنگی صرفا یک دلخوشی برای خودمان است. 
این‌که بگوییم فیلم ارزشی یا انقلابی بفرستیم، من با این نگرش موافق یا مخالف نیستم بلکه می‌گویم وقتی این‌گونه فکر می‌کنیم، باید ببینیم طرف مقابل چه نگاهی دارد. این‌که ما چه می‌خواهیم اصلا مهم نیست‌؛ مهم این است که طرف مقابل ما چه نگاه و رویکردی دارد. به نظر من رویکردی که بخواهد با هر شرایط و در هر زمینه‌ای با در نظر گرفتن شرایط داخلی نماینده‌ای معرفی کند، ارزشمند است اما اگر بخواهیم دیدگاهی ایدئولوژیک داشته باشیم و اسکار را محلی برای صدور پیام فرهنگی بدانیم، باید بپذیریم که اسکار بی‌تردید بلندگوی پیام فرهنگی ایران نخواهد بود. 
پس بهتر است ملاک هنر سینما را در نظر بگیریم. به هر حال این فیلم‌ها در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی و نظام سینمایی کشور ساخته شده و کلیه مراتب قانونی را طی کرده‌اند. اگر این نگاه را داشته باشیم موفق خواهیم بود. تجربه سال‌های گذشته نشان داده است هر قدر بر ارزشی بودن یک فیلم تأکید کنیم، فیلم‌هایی مانند «شبی که ماه کامل شد» در اسکار انتخاب نخواهند شد. 
 
​​​​​​​نظر شما درباره فیلم‌هایی که به‌عنوان نامزدهای احتمالی ایران برای اسکار مطرح شده‌اند چیست؟ به نظر شما کدام‌یک شانس بیشتری دارد؟
من طرفدار طیفی هستم که معتقد است باید فیلم‌ها را با کیفیت هنری و جهانی فرستاد تا مورد پذیرش آنجا واقع شوند. باید دو معیار را در اسکار در نظر بگیریم: یکی پخش‌کننده بین‌المللی است‌؛ این‌که فیلم در خارج کشور اکران شده و بازتاب اجتماعی داشته باشد. مساله بعدی که به همان اندازه اهمیت دارد، این است که فیلمی که می‌فرستیم باید «زبان جهانی» داشته باشد. اگر فیلمی با زبان داخلی بفرستیم، مخاطب جهانی نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و آن شش هفت هزار عضو آکادمی که فیلم را می‌بینند، متوجه جهان آن نخواهند شد. 
حال اگر بخواهیم مشخصا درباره فیلم‌ها صحبت کنیم، به نظر بنده فیلم «زن و بچه» ساخته آقای روستایی، فارغ از این‌که اعتقاد شدیدی به ضعف‌های آن دارم، از لحاظ دستور زبان سینما، به‌ویژه در حیطه فیلمنامه، دچار ایرادات جدی و فاحشی است. وقتی یک داور با فیلمی مواجه می‌شود که دستور زبان غلط و بیان الکنی دارد، آن را کنار می‌گذارد. از سوی دیگر، موضوعی که آقای روستایی انتخاب کرده، یک موضوع جهانی نیست. در فرهنگ غرب، روابط آزادانه‌تر است و مفاهیمی مانند ازدواج سفید و... وجود دارد. در جامعه ما قوانین دیگری حاکم است و اتفاقات دیگری رخ می‌دهد. در آنجا این‌که یک زن به آزادی یک مرد احترام نگذارد و پس از شنیدن پاسخ منفی در خواستگاری چنین واکنشی نشان دهد، به‌عنوان یک بیمار روانی تلقی می‌شود. این تفاوت‌های فرهنگی نگرش ما را به یک فیلم کاملا عوض می‌کنند. پس به نظر من فیلم آقای روستایی زبان جهانی ندارد، هرچند ممکن است در داخل کشور مخاطبان با آن ارتباط برقرار کنند. 
پس از آن، فیلم «پیر پسر» را داریم که به نظر من از لحاظ ارکان و عناصر سینمایی در رتبه بسیار بالایی قرار دارد. فیلمنامه، فیلمبرداری، نورپردازی، بازیگری و تدوین، همگی درست هستند و ایراداتی که به آن گرفته می‌شود، بی‌پایه و اساس است اما ایرادی که به آن می‌گیرم این است که ممکن است از لحاظ زبان جهانی دچار مشکل شود. جانمایه فیلم این است که «شر» همه‌جا را فرا گرفته و همه را به تباهی می‌کشد. باید ببینیم آیا مخاطب غربی با جهان‌بینی امروزش چنین چیزی را می‌پسندد؟ او این مفهوم را درک می‌کند. زیرا هیتلر، موسولینی و... را دیده است اما آیا تماشای چنین فیلمی در حال حاضر برایش مطلوب است یا ترجیح می‌دهد از میان هزاران فیلم، اثری با پیام انسانی را انتخاب کند؟
نگرانم که مخاطب به این دلیل از فیلم دوری کند. مساله دوم این است که در نگاهی جامعه‌شناسانه، فیلم فروپاشی هرم قدرت را بدون جایگزین نشان می‌دهد که با شورش و عصیان همراه است. این تصویر نیز مطلوب جامعه غرب نیست. تبلیغ آنارشیسم در پیام اجتماعی فیلم، مطلوب غربی‌ها و اعضای آکادمی نخواهد بود. هرچند مسائلی مانند زیر سؤال بردن ارزش پدر در آنجا مانعی برای فیلم محسوب نمی‌شود اما به‌دلایلی که گفتم، به نظر من اقبال مخاطبان به آن کم خواهد بود. 
در نهایت، فیلم «غریزه» را داریم. این فیلم هنوز اکران نشده اما به‌نظرم از لحاظ ارکان سینمایی، اثری بی‌ایراد در حیطه فیلمنامه و کارگردانی است. بزرگ‌ترین امتیاز آن، فضاسازی بسیار خوبی است که توانسته جو فیلم را به خوبی به مخاطب منتقل کند. همان‌طور که در فیلم‌هایی چون «سینما پارادیزو»، «خانه دوست کجاست» یا «ارباب حلقه‌ها» شاهد آن هستیم «غریزه» نیز از فضاسازی مطلوبی برخوردار است که حاصل همکاری تمام عناصر از جمله فیلمنامه، کارگردانی، نورپردازی، ریتم و بازیگری است. 
موضوع فیلم یک عشق مثلثی است.؛ پسری در دوران بلوغ عاشق دختر مهمان‌شان می‌شود و در ادامه متوجه می‌شویم که مادر این دختر، معشوقه سابق پدرش بوده و اکنون پدر نیز عاشق همان دختر شده است. این موضوع کمی سنگین به نظر می‌رسد اما در سکانس پایانی رازگشایی می‌شود که این اتفاق برای حفظ آبروی یک نفر و به‌خاطر یک ارزش والای انسانی رخ داده است. در واقع پدر ننگ بدنامی را به‌جان خریده تا آبروی دختر را حفظ کند. این «ایثار» و «حفظ آبرو» زبان جهانی دارد. از این رو، من با شرکت فیلم «غریزه» در اسکار موافقم. 

فیلم‌های موفق ایرانی در اسکار مانند «بچه‌های آسمان» و دیگر آثار،به‌نوعی هر دو رویکرد (هنری و فرهنگی) را توأمان داشته‌اند. به‌نظر شما آیا «غریزه» نیز چنین ویژگی‌ای دارد؟
«غریزه» هم زبان جهانی دارد و هم زبانی همه‌فهم. اگر شما این فیلم را در تهران، توکیو، لندن، بارسلون و نیویورک نمایش دهید، همه آن را متوجه می‌شوند اما وقتی فیلم «زن و بچه» را نشان می‌دهید، حتی منتقدان خارجی نیز با واکنش شخصیت زن مخالفت می‌کنند. زیرا جهان‌بینی او را درک نکرده‌اند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰