زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: دو سال است با پژمان زندگی میکنم ولی در این مدت انگار او را نشناختهام. او بهخاطر یک چای زندگی را برایم جهنم کرد. ماجرا از این قرار بود که من عاشق قهوه هستم و پژمان چای دوست دارد. طی روز من برای خودم قهوه درست میکردم اما پژمان توقع داشت برای او هم چای درست کنم. در صورتی که خودش میتوانست این کار را انجام دهد. هر روز صبح، به محض بیدارشدن قهوهام را درست میکردم و در کنار آن، پژمان هم چای میخواست. ابتدا فکر میکردم این یک عادت ساده است و من با کمال میل میتوانم برای او چای درست کنم اما به تدریج این موضوع به یک نقطه تنش تبدیل شد. پژمان هر روز از من میخواست چای را به او تقدیم کنم و وقتی من در این کار کوتاهی میکردم، او به شدت عصبانی میشد و بحثها و دعواهای ما آغاز میشد. در ابتدا فکر میکردم که این فقط یک اختلاف کوچک است و میتوانیم آن را حل کنیم اما هر روز این موضوع تکرار میشد. پژمان به جای اینکه به من کمک کند یا درک کند که من هم نیاز به زمان و آرامش دارم، به من فشار میآورد که چایی برایش درست کنم. حتی بارها به من گفته بود که اگر نمیتوانم این کار را برای او انجام دهم، نشاندهنده عدم علاقهام به اوست. تنشهافقط به چای و قهوه محدود نمیشد.هربار که من از اومیخواستم که برای من قهوه درست کند،او بهانه میآورد و میگفت که من باید خودم این کار را انجام دهم. این عدم تعادل در مسئولیتها باعث شد که من احساس کنم در این رابطه تنها هستم. من به پژمان گفتم که اگر او نمیتواند برای من قهوه درست کند، چرا من باید برای او چای درست کنم. این احساس عدم تعادل در رابطه ما باعث شد که هر دویمان از یکدیگر دور شویم.
در ادامه همسر این مرد نیز که درمقابل قاضی ایستاده بود،دراین باره گفت:من هیچ وقت چنینچیزی نگفتم!من فقط میخواستم که همسرم کمی توجه بیشتری به خواستههایم داشته باشد. چای برای من فقط یک نوشیدنی نیست؛ این یک نماد از محبت و توجه است. من فکر میکردم که در یک زندگی مشترک، همسران باید به یکدیگر کمک کرده و از هم حمایت کنند اما وقتی او به من بیتوجهی میکند، احساس میکنم که هیچ ارزشی برای خواستههایم قائل نیست. من هر روز صبح با امید اینکه او برایم چای درست کند، بیدار شده اما هر بار ناامید میشدم. این احساس ناامیدی و تنهایی مرا به سمت عصبانیت سوق داد.
قاضی با دقت به صحبتهای این زوج گوش داد و سپس گفت: «بهنظر میرسد که هر دو شما به یکدیگر علاقه دارید اما نیازمند گفتوگو و درک بیشتری از یکدیگر هستید. پیشنهاد میکنم که به مشاوره مراجعه کنید. یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا بهتر با احساسات و نیازهای یکدیگر آشنا شوید.»
نظر کارشناس
فضای امنی برای گفتوگو ایجاد کنید
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: اختلافات کوچک، مانند موضوع چای و قهوه در این داستان، میتواند نمایانگر مسائل عمیقتری در روابط زناشویی باشد. این نوع درگیریها معمولا به عدم توانایی در برقراری ارتباط مؤثر و درک نیازهای یکدیگر برمیگردد.درواقع، گاهی اوقات موضوعات کوچک،بهعنوان نمادهایی از ترجیحات شخصی، میتواند نشاندهنده تفاوتهای بنیادی در شخصیت و ارزشهای هرفرد باشد. در اینگونه موارد، زن و شوهر هر دو به نوعی احساس میکنند که دیگری به نیازهایشان توجه نمیکند. احساس کمبود میکنند واین احساس کمبود را با مشاجره و تنش بیان میکنند. درواقع هر دو طرف به جای بیان احساسات و نیازهای خود، به مشاجره و تنش روی میآورند. این نشان میدهد که آنها نتوانستهاند یک فضای امن برای گفتوگو ایجاد کنند. در نتیجهاحساسات منفی انباشته شده و به بحرانهایی بزرگتر تبدیل میشود. به همین دلیل در اینگونه شرایط، مراجعه به مشاوره میتواند به این زوجها کمک کند تا مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشند و یاد بگیرند که چگونه به یکدیگر گوش دهند و نیازهای همدیگر را درک کنند. با این کار، آنها میتوانند بر مشکلات خود غلبه کنند و به یک رابطه سالمتر و پایدارتر دست یابند.