هفت شهر عشق و تدبیر جنگ (4)

طرحچی؛ معمار جنگ جهادی

اگر به رسم روزگار تن دهید، این عادت، خود می‌شود وبال گردن بخصوص در عالم سیاست و می‌افتی به مونتاژ، به توجیه، حتی به دروغ و تملق و اگر سوار بر رسم روزگار شوید، می‌توانید بر بستر کارون، کیلومترها رودی از آتش جاری کنید.
کد خبر: ۶۰۰۵۵۹
طرحچی؛ معمار جنگ جهادی

به خبرنگاران پیشنهاد می‌کنم این بار که در محوطه پاستور سراغ وزیران دولت تدبیر رفتند، موقتا پرسش‌‌های روزمره را کنار بگذارند و از تیپ وزیران جهادی بپرسند: «چرا طرحچی معمار مهندس جنگ شد؟» از تک‌تک جهادی‌ها، از زنگنه پیر نفت تا آخوندی راه و شهرسازی، از حجتی بی‌ادعای جهاد تا حسن هاشمی آرام و بی حاشیه بهداشت و درمان. حتی از معاون اول که مرام جهادی را از روستاهای سیرجان آغاز کرد.

بیشتر دست بگذارید روی اندیشه‌های بلند طرحچی تا بلکه سرچشمه تدبیرشان شناسایی شود.

نگاه به گمنامی این مردان بی‌ادعا نکنید، خیلی‌ها می‌خواستند منکر نقش جهاد در جنگ شوند. این مصادره عملکرد در ثبت تاریخ، پس از خاموش شدن آتش جنگ نیز خود حکایتی دارد. بدشان نمی‌آمد که جهادگران پس از جنگ برگردند روستا و همچنان بپردازند به ساخت حمام، غسالخانه، لوله کشی و برق کشی.

عجیب است، پس از سی‌و‌چهار سال، هنوز هم جماعتی در تابستان‌ها جمعی از دانشجوها را می‌برند دروی گندم. طفلکی‌ها از آن همه تجارب جهاد، به همین حرکت ساده بسنده کردند.

برمی‌گردیم به سرچشمه تدبیر، اصلا چطور است خبرنگاران پیله کنند به یاران دکتر روحانی و تا به سرچشمه معرفت تدبیر نرسیدند، خودشان را با خبرهای زودگذر سرگرم نکنند. این شگرد حرفه‌ای خبرنگار، مچگیری نیست، بازگشت به خویشتنی از جنس تفسیر دکتر شریعتی است.

عهدنامه مردانی است که قرار است دروغ نگویند، تملق نشنوند، شفاف عمل کنند و وفادار به عهدی باشند که در حماسه سیاسی با مردم پیمان بستند و اگر چنین شود، باکی نیست که دکتر حسن روحانی به نیویورک رود و بر بلندی کاخ سفید با دکتر حسین اوباما به مذاکره بنشیند. دکتر حسن اگر به مذاکره‌ای از جنس عاشورا مسلح شود، در برابر دکتر حسین دارنده جایزه نوبل کسر نخواهد آورد.

برمی‌گردیم به متن، به طرحچی، به معمار مهندسی جنگ، به کسی که کارون را برای عراقی‌ها به جهنم تبدیل کرد، به آن‌که هنگام قنوت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تکه‌تکه شد. طرحچی خیلی زود جوهر جنگ را شناخت و در اعماق افکار بلند خود سر درآورد که چگونه جهاد را در مسیر مهندسی سازماندهی کند.

نظامی‌ها دنبال طراحی بودند که چگونه وارد خرمشهر شوند و طرحچی در فکر راهی که مهندسی را در خدمت جنگ قرار دهد. رفته بود تو نخ عملیاتی که هرگز به عمر خودش کفاف نکرد ـ عملیات ثامن‌الائمه ـ عملیاتی که سرنوشت جنگ را ورق زد و رمز این عملیات در گرو عبور از کارون بود. اطلاعات جهادی‌ها دست کمی از نظامی‌ها نداشت.

چند لوله ضخیم نفت در اطراف روستای محمدیه توجه طرحچی را جلب کرد و پی گرفت این لوله‌ها را. شرکت نفتی‌ها را متقاعد کرد که شب عملیات شریان نفت را در این لوله‌ها جاری کنند و نفتی پالایش شود که با مزاج ثامن‌الائمه سازگار باشد.

شهید ناجیان برنامه را از طرحچی گرفت و وارد عملیات شد. در انتهای لوله‌های نفت تا کارون کانالی کندند و عملیات که شروع شد، شیر فلکه را باز کردند.

یک حاج ناصر مبتکر و قد کوتاهی بود که شده بود آچار فرانسه. ـ اتفاقا هنوزهم این دوست با وفا نفس می‌کشد و به رسم آن روزها، بیشتر با جماعت گمنام دم‌خور است تا اسم و رسم‌دارها.

بله، رسم روزگار چنین است. ـ بسیجی‌ها افتادند به جان عراقی‌ها و کسی هم حواسش به مایع غلیظ و سیاهی نبود که مثل مار قد کشیده بود بر بستر کارون.

وقت انفجار که رسید، ناجیان دقت می‌کرد، طبق برنامه طرحچی جلو برود. حالا روح بلند معمار مهندسی بر فضای ثامن‌الائمه سایه افکنده بود.

فرماندهان بعثی که باورشان شد عملیات جدی است و مقصد، شکستن حصر آبادان، آتشی روانه آن محور کردند که حتی عراقی‌های در خط را هم دیوانه کرده بود. با انفجار گلوله‌ها در دل کارون، مار چند کیلومتری نفت یک پارچه شعله‌ور شد.

پل مارد در آتش سوخت و عراقی‌های غرب کارون بی‌هیچ مقاومتی به اسارت در آمدند. باد که وزیدن گرفت، شعله‌های آتش را هل می‌داد سمتی که عراقی‌ها قصد مقاومت داشتند.

رزمندگان تا انتهای عملیات را ورق زدند و افتادند به شادی؛ جهادگران اما کنار کارون نشسته بودند به سکوت، به فکر، به ذکر، به افق دوردست.

رفته بودند تو نخ افکار بلند طرحچی ـ که اکنون در کنارشان نبود. ـ بلکه از رمز و راز این مهندس مکانیک دانشگاه تهران سر در بیاورند.

دنبال تدبیری بودند که مهندسی را زیر بنای استراتژی حضور در جنگ قرار دهند، ـ افق دور دست طرحچی. ـ شهید رضوی، ناجیان و خیلی‌های دیگر؛ از جمله همین جهادی‌هایی که اکنون آمده‌اند به یاری دکتر روحانی؛ جهادی‌های آن‌روزها و امروز که هنوز نمی‌دانند چرا طرحچی خیلی زود ترکشان کرد.

شاید به این خاطر که بپردارند به بالندگی تدبیری که عصای دست بسیجی شود، بپردازند به ماهیگیری، به اندیشه بلندی که در جنگ وسعت گرفت و شد، پل خیبر، بعثت، سیدالشهدا و آن همه ابتکارات مهندسی که اکنون دستمایه کسانی است که به اعتبار آن حرف از اعتدال و امید می‌زنند. کاش دکترحسن هاشمی بیشتر از طرحچی بگوید، کاش......کاش.

داشت یادم می‌رفت؛ طرحچی پس از طراحی به آتش کشیدن کارون، چند ماه قبل از عملیات در شبی از بهار1360 در جبهه الله‌اکبر، پس از نجات یک راننده بلدوزر، به نماز ایستاد. نوبت به قنوت که رسید، یک گلوله تانک مستقیم به سینه‌اش اصابت کرد و بدنش تکه‌تکه شد.

عجیب بود، هر کس آن قنوت خونین را مشاهده کرد، گفت: «ما رأیت الاجمیلا» بله، رسم روزگار چنین است.

نصرت‌الله محمودزاده‌‌ - نویسنده و پژوهشگر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها