جام جم:آن روی سکه اصلاحطلبی
«آن روی سکه اصلاحطلبی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن می خوانید؛انتخاب شهردار تهران و رفتار برخی از اصلاحطلبان عضو شورای شهر، نکات درسآموزی را در پی داشت که توجه به آن ضروری مینماید:
1ـ آقای قالیباف، در نهایت با تعداد آرای 16 در مقابل 14 آقای محسن هاشمی و یک رای مخدوش یا سفید به عنوان شهردار تهران انتخاب شد.این رقابت فضای دوقطبی را بین اصولگرایان و اصلاح طلبان ایجاد کرد. هر چند در انتخاب رئیس شورای شهر تهران نیز همین فضا عملا شکل گرفته بود.
2ـ طبیعی بود هر دو جریان با رایزنی ها و نشست های داخلی، افراد همفکر خود را برای انتخاب شهردار مورد نظر، هماهنگ سازند و در این راستا، هیچ اشکالی به این رفتار ـ از سوی هر دو جریان ـ نیست.
3ـ آنچه در این میان قابل تامل می نماید، رفتار برخی اصلاح طلبان و مواضع آنان پس از پایان دور دوم رای گیری است؛ رفتاری که نشانه های جدی از ظهور مجدد نوعی استبداد و دیکتاتوری حزبی و گروهی دارد و بی رحمانه افراد صاحب فکر را به دلیل تشخیص و رایی متفاوت، مورد شدیدترین حملات رسانه ای و تخریبی، قرار می دهد. پیش از این نیز از سوی رسانه ها هشدارهای جدی درباره سیاست بازی در شوراهای شهر مطرح شد و اهل منطق و تجربه، ورود پارلمان شهری به این حوزه را بزرگ ترین آفت و تهدیدکننده جایگاه آن قلمداد کردند. اما هنوز برخی از اصلاح طلبان که ـ به دلیل همین نگاه ـ باعث فروپاشی شورای اول شهر تهران بودند، دوباره همان راه را می پیمایند.
4ـ چه شایسته بود، به جای آن که انتخاب شهردار تهران را حاصل نامردی برخی اصلاح طلبان یا آن را برآمده از نوعی معامله بدانند و به دنبال تبصره و قانونی (واهی) باشند که نامزد شهرداری نمی تواند بیش از دو دوره شهردار باشد یا به بهانه هایی از این دست؛ به حکم اخلاق و دموکراسی به نتیجه آرا احترام بگذارند.
بی تردید، این گونه رفتارها عملا به تائید این گزاره خواهد انجامید که از نظر اصلاح طلبان تنها انتخاباتی سالم، قانونی و آزاد تلقی می شود که آنهاپیروز میدان باشند یا نتیجه آرا به نفع ایشان رقم خورد.
خراسان:وقتی روس ها منوی شام را عوض می کنند
«وقتی روس ها منوی شام را عوض می کنند»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛در حالی که با افزایش اما و اگرهای کنگره در رابطه با اقدام نظامی اوباما در سوریه، رسانه های خبری جهان از "احتمال شکسته شدن کمر اوباما" و "تحقیر تاریخی وی توسط کنگره" سخن می گفتند پیشنهاد مسکو برای کنترل بین المللی بر سلاح های شیمیایی سوریه و توافق ضمنی دمشق ابرهای سیاه جنگ را از آسمان دمشق دور می کند. همزمان باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، روز دوشنبه ۱۸ شهریور گفت، طرح روسیه برای نظارت بین المللی بر سلاح های شیمیایی سوریه، «بالقوه مثبت» است و افزود که آن را جدی می گیرد. اوباما می گوید از جان کری، وزیر خارجه آن کشور، خواسته است تا در این مورد با مسکو همکاری کند تا معلوم شود آیا می توان طرح روسیه را برای نظارت بین المللی بر سلاح های شیمیایی سوریه عملی کرد یا نه. او در ضمن می گوید این ادامه گفت وگوهایی ا ست که او برای مدتی با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، داشته است. اوباما تاکید کرده است اگر بتوان در این مورد به راه حلی رسید، «با همه وجود» آن را می پذیرد. در طرح مسکو، از حکومت سوریه خواسته شده است تا تمام سلاح های شیمیایی خود را تحت نظارت بین المللی قرار دهد. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، روز دوشنبه پس از دیدار با همتای سوری خود، ولید معلم، گفت که روسیه طرفدار استقرار سلاح های شیمیایی سوریه تحت کنترل جامعه بین المللی است، با این شرط که این اقدام از دخالت نظامی در این کشور جلوگیری کند. ولید معلم نیز اعلام کرده است که دولت سوریه از طرح مسکو حمایت می کند. در همین روز جان کری، وزیر خارجه آمریکا، نیز گفته بود که دمشق اگر می خواهد جلوی حمله آمریکا را بگیرد باید تا هفته آینده تمام سلاح های خود را در اختیار جامعه جهانی قرار دهد.
با این حال آقای اوباما گفت که او شک دارد حکومت سوریه این کار را انجام دهد. سایت خبری دویچه وله در این رابطه نوشت: ولید معلم نگفت که کشورش پیشنهاد رهبری روسیه را پذیرفته است. وی ضمن تقدیر از تلاش رهبری مسکو گفت که پیشنهاد روسیه تلاشی است برای جلوگیری از حمله نظامی به کشورش. ماریا هارف، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت که ایالات متحده با "تردیدی عمیق" به این پیشنهاد می نگرد، زیرا می تواند در آن عملا یک "تاکتیک به تعویق انداختن" نهفته باشد. به گزارش خبرگزاری فرانسه، خانم هارف افزود، "این اتفاقی نیست" که پیشنهاد روسیه و استقبال سوریه از آن درست در زمانی رخ می دهد که "آمریکا تهدید به عمل نظامی کرده است". وی تأکید کرد که این امر نباید از فشار بر رژیم اسد بکاهد و بر تصمیم کنگره آمریکا در مورد تقاضای رئیس جمهور آمریکا تأثیر بگذارد. اپوزیسیون سوریه تردید دارد که رژیم بشار اسد اجازه کنترل بر زرادخانه سلاح های شیمیایی را به نهادهای بین المللی واگذار کند. به گزارش خبرگزاری آلمان، یک سخنگوی "ارتش آزاد سوریه" در این رابطه گفت: «ما معتقدیم که رژیم سوریه فقط تلاش می کند زمان بخرد.»
تحقیر بی سابقه اوباما توسط کنگره
در همین حال بی بی سی نوشت گفته می شود که اعضای کنگره به خاطر آنکه مردم مخالف این جنگ هستند، قصد دارند به آن رای منفی بدهند. هنوز در کنگره بیشتر نمایندگان می گویند قصد ندارند اجازه جنگ را صادر کنند. روزنامه دیلی میل انگلیس نیز تاکید کرده است: رئیس جمهور آمریکا با شکست تحقیر کننده ای از سوی کنگره برای حمله به سوریه مواجه شده است. جیم مک گاورن نماینده کنگره پیشنهاد داده است که اوباما درخواست خود را پیش از شکست پس بگیرد، چراکه حمایت کافی در بین اعضای کنگره از این حمله وجود ندارد.به نوشته واشنگتن پست، تنها 25 نفر از 100 نفر اعضای سنا و کمتر از 25 نفر از 435 عضو کنگره حاضر به حمایت از درخواست اوباما هستند.
وقتی روس ها منوی شام را عوض می کنند
درحالی که بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر بی تجربگی و سردرگمی دستگاه دیپلماسی آمریکا در حوزه سیاست خارجی تاکید می کنند، هیچ کس شک ندارد که کاخ کرملین دست بالای بازی گردانی در صحنه بین الملل را از آن خود کرده است. ابتکار عمل اخیر روس ها نه تنها احتمال رای نیاوردن لایحه جنگی اوباما را در کنگره افزایش می دهد بلکه منوی گزینه های موجود در سوریه را نیز دستخوش تغییر کرده است. واقعیت این است که هرچند اوباما مدعی است که حمله احتمالی اش به سوریه به خاطر تنبیه دمشق و از بین بردن توانایی شیمیایی این کشور است، اما به هیچ وجه نمی توان انبارهای سلاح های شیمیایی یک کشور را هدف قرار داد، چرا که فاجعه ای بزرگ رخ خواهد داد. لذا ابتکار سوریه منطقی ترین گزینه برای تحقق ادعاهای آمریکا است. از سوی دیگر کنترل بین المللی بر سلاح های شیمیایی سوریه نیازمند ورود نیروهای بین المللی به خاک سوریه و قرار گرفتن در معرض تهدید نیروهای القاعده است. امری که مورد استقبال هیچ کشوری حتی آمریکا نمی باشد. جبهه النصره که احیای القاعده در سوریه را از اهداف اصلی خود قرار داده تا کنون بارها شهروندان اروپایی و آمریکایی را مورد حمله قرار داده است. در همین حال این پیشنهاد اعتباری بین المللی برای مسکو به دنبال خواهد داشت و نشان می دهد حضور در شورای امنیت سازمان ملل تنها برای راه اندازی جنگ نیست. تجربه و نفوذ بین المللی می تواند راهکارهای مناسب تری در حوزه بین الملل ارائه کند. با این حال بایستی منتظر ماند و دید که آیا ابتکار روس ها می تواند منوی شام را عوض کند.
کیهان:شیران عَلَم!
«شیران عَلَم!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسامالدین برومند است که در آن میخوانید؛آمریکا بعد از یکدوره رجزخوانی قرار بود 29 آگوست حمله نظامی به سوریه را کلید بزند که اوباما این اقدام را در گرو جواز کنگره اعلام کرد و از همین روی موضوع پرهیاهو و پرتنش حمله به سوریه که در صدر اخبار دنیا قرار گرفته بود تا 9 سپتامبر (دوشنبه هفته جاری) و تشکیل جلسه سنا به تعویق افتاد.
این در حالی صورت گرفت که مقامات واشنگتن پیش از آن بر طبل جنگ میکوبیدند و با یکهتازی جولان میدادند که کار سوریه را یکسره کرده و در نبرد حمایت از تروریستها چنین و چنان خواهند کرد!
اما 9 سپتامبر فرا رسید و اوباما دوشنبه شب به وقت واشنگتن طی مصاحبه ای که از 6 شبکه تلویزیونی آمریکا پخش شد، با حضور در برنامه تلویزیونی «ساعت خبر-News Hour» از پیشنهاد جدید روسیه مبنی بر قرار دادن ذخایر سلاحهای شیمیایی سوریه تحت کنترل سازمان ملل برای جلوگیری از حمله نظامی به این کشور استقبال کرد.
اوباما گفت؛«اگر سوریه سلاحهای شیمیایی خود را تحت کنترل جامعه بینالمللی قرار دهد آمریکا به سوریه حمله نخواهد کرد.» و بلافاصله اضافه کرد که او به جانکری وزیر خارجه آمریکا نیز دستور داده با مقامات روس در مورد جزئیات پیشنهاد روسیه گفتوگو کند.
این اظهارات اوباما یک معنای روشن داشت و به وضوح نشان میداد آمریکا علیرغم آن همه سر و صدا و هیاهو پیرامون حمله به سوریه، عقب نشسته است.
در همین راستا؛ «هری رید» رهبر اکثریت در مجلس سنا هم به صحنه آمد و تصریح کرد سنای آمریکا رایگیری اولیه درباره هرگونه اقدام نظامی علیه سوریه را به تعویق انداخته است.
مسئلهای که در این یادداشت مورد واکاوی است اینکه چرا ظرف کمتر از 10 روز آمریکا دو مرتبه موضع و تصمیم خود درباره حمله به سوریه را به تعویق میاندازد؟ و بالاخره از کارزار جنگ دوری میکند؟
نکته دیگری که در امتداد این مسئله باید مورد بحث قرار بگیرد تلاش و تکاپویی است که میخواهد حمله احتمالی به سوریه را هشدار به جمهوری اسلامی قلمداد کند.
در این باره اشاراتی قابل اعتناست؛
1- آمریکا در بحران اقتصادی است و آمارها در این کشور حاکی از آن است که 50 میلیون نفر در آمریکا فقیر هستند و همین تعداد از بیمه درمانی محرومند. کسری بودجه و بدهی دولت آمریکا از مرز 17 هزار میلیارد دلار عبور کرده است. شکاف طبقاتی وضعیت جامعه را بهگونهای کرده است که پیوست آن چالشهای امنیتی را رقم زده است.
به گفته «مایکل مور» مستندساز مشهور آمریکایی، 400 ثروتمند این کشور مجموع ثروتشان از مجموع ثروت 150 میلیون آمریکایی بیشتر است و به تعبیر او، این شکاف طبقاتی یعنی نظام سرمایهداری در پایان راه.
در همین حال مقامات ارشد نظامی آمریکا و از جمله ژنرال دمپسی هزینه جنگ احتمالی سوریه را ماهانه بیش از یک میلیارد دلار اعلام کردهاند.
از سوی دیگر؛ افکار عمومی آمریکا به شدت مخالف شروع جنگی دیگر از سوی مقامات کشورشان هستند.
سیانان اخیراً اعلام کرد؛ 70 درصد آمریکاییها با حمله به سوریه مخالف هستند.
همین وضعیت بحرانی «اقتصاد» و اعتراضات فزاینده «افکار عمومی» باعث شده نمایندگان کنگره نیز مخالف حمله به سوریه باشند.
ارزیابی نظرات مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا از سوی واشنگتن پست خواندنی است که به صراحت مینویسد؛ تنها 23 نفر از 100 نفر اعضای سنا و 25 نفر از اعضای 435 نفره مجلس نمایندگان موافق اوباما و حمله نظامی به سوریه هستند.
حتی بعضی از همان اقلیت حامی اوباما تغییر موضع داده و نتوانستهاند واقعیت را پنهان نمایند. از جمله «راجرز» رئیس کمیته اطلاعات کنگره و از حامیان اولیه رئیس جمهور آمریکا میگوید؛ «در خصوص جواز حمله به سوریه بدبین هستم؛ واشنگتن پیرامون مسئله سوریه دست به اشتباه بزرگی زده است.»
همین سلسله واقعیتها و اعتراضات کار را به آنجا کشاند که دیروز خود اوباما رسماً اذعان کرد افکار عمومی آمریکا حمله به سوریه را تأیید نمیکند و برای اینکه نشان بدهد موضوع جنگ منتفی شده منفعلانه گفت؛ «همسرم هم مخالف جنگ است» بنابراین نکته محوری و غیرقابل انکار این است که آمریکا در تصمیم حمله به سوریه که بدون شک هدف آن تغییر موازنه قوا به نفع معارضه و تروریستها بوده دچار اشتباه محاسباتی شده و در این باره، دو عنصر «اقتصاد» و «افکار عمومی» نقش بسزایی داشته است.
2- اما مسئله اصلی فراتر از بحران اقتصاد و چالش افکار عمومی در آمریکاست. نکته کلیدی این است که آمریکاییها پس از آنکه بر طبل جنگ کوبیدند و رجز خواندند و پنداشتند که حریفی برای مقابله ندارند به یک واقعیت غیرقابل تردید رسیدند و از پیامهایی که به آمریکا درباره سوریه منتقل شد؛ دریافتند پیامدهای جنگ احتمالی سوریه فوق تصور و ارزیابی آنهاست. دقیقاً مشکلی که باعث شد اوباما دومرتبه جنگ را به تعویق انداخته و ناگزیر از حمله به سوریه کوتاه بیاید واکنش جبهه گسترده مقاومت بود.
به قول نشریه آمریکایی فوربس آنچه سد راه واشنگتن در منطقه است؛ «جمهوری اسلامی» است و اگر جمهوری اسلامی نبود آمریکا چه کارها که نمیکرد!
در مقوله تحولات اخیر سوریه نیز ماجرا از همین قرار است و قدرت نرم ایران اسلامی خار چشم آمریکا در منطقه شده و جلوی بلندپروازیهای او را مسدود کرده است، تا آنجا که صدای تونی بلر نخستوزیر سابق انگلیس در میآید و عجزآلود با اشاره به موضوع حمله آمریکا به سوریه میگوید؛ «مشکل اصلی ایران است.»
به تعبیر دیگر؛ مشکل و علتالعلل همه مشکلات آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی است، چرا؟ چون محاسبات واشنگتن را بهم زده است. نشانه واضح و غیرقابل خدشه این ادعا در موضوع سوریه همان عقبنشینی اوباما از کارزار جنگ است که طی دو مرحله موضوع حمله به سوریه را به تعویق انداخت تا راه فرار از میدان جنگ را بیابد.
3- نکته دیگر این است که آمریکاییها در یک بستر رسانهای و عملیات روانی تلاش دارند تا مسئله سوریه را به موضوع ایران ارتباط دهند با این توضیح که حمله به سوریه، هشداری برای جمهوری اسلامی است.
آیا این ادعا با واقعیتهای موجود و شرایط منطقه و معضلات و بحرانهایی که آمریکا با آنها دست و پنجه نرم میکند همخوانی دارد؟
پاسخ این سؤال منفی است و ادعای حمله به سوریه به منظور هشدار به ایران، فضاسازی رسانهای و عملیات روانی ناشیانهای است که از آن طرفی نخواهند بست.
آمریکا در همین جنگ روانی و رسانهای نیز دچار تضاد استراتژیک شده است. صحنه این تناقض در مناظره غیرمستقیم 2 مقام آمریکایی عیان است. از یکسو سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما مدعی میشود با حمله به سوریه میخواستیم به ایران درباره برنامه هستهای این کشور پیام و هشدار بدهیم و از سوی دیگر؛ گریسیک مشاور امنیت ملی سابق دولت آمریکا به این موضوع و ادعا واکنش نشان میدهد و تصریح میکند حمله به سوریه باعث نمیشود ایران، آمریکا را بیشتر جدی بگیرد. و این مقام آمریکایی استدلال میکند؛ ما همه کار کردیم تا ایران هستهای نشود و حتی با ترور دانشمندان هستهای این کشور موافقت کردیم! ولی ایران پیشرفت کرد و بطور مداوم تواناییهای هستهای خودش را افزایش داده است.
4- و بالاخره باید گفت؛ شواهد و قرائن نشان میدهد آمریکاییها در مخمصهای تاریخی گیر افتادهاند و نتیجه بر طبل جنگ کوفتن آنها یک بازی باخت-باخت برای کاخ سفید رقم زده است. اگر به جنگ روی میآوردند پیامدهای آن غیرقابل پیش بینی بوده و همین هراس استراتژیک و توان بازدارندگی جبهه مقاومت با میدانداری جمهوری اسلامی است که آنها سعی دارند اکنون به بهانههای مختلف به اصطلاح آبرومندانه از این گرداب رها شوند.
اگر فتیله جنگ را پایین بکشند که اکنون این اتفاق افتاده است آن وقت سیمای بدون رتوش و رجز بدون بلوف آمریکاییها بهتر و روشنتر برای افکار عمومی دنیا مشخص میشود.
اکنون تحلیل چند روز پیش وبسایت آمریکایی المانیتور خواندنی است که نوشت: «بهتر بود این ببر در لانهاش میخوابید و به جای آن که بیرون بیاید و همه ببینند که بچه گربهای بیش نیست، به خرناسهایش ادامه میداد.»
و سرانجام باید خاطرنشان کرد حال و روز آمریکا و صهیونیستها و به عبارت دقیقتر جبهه غربی-عربی و عبری برای آرایش جنگی گرفتن طی روزهای اخیر علیه سوریه و جبهه مقاومت یادآور آن شعر جناب مولانا است که؛
ما همه شیریم، شیران علم
حملهمان از باد باشد دَم به دَم
جمهوری اسلامی:پشت پرده عقب نشینی اوباما
«پشت پرده عقب نشینی اوباما»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اوباما روز گذشته اعلام کرد درصورتی که سوریه سلاحهای شیمیایی خود را تحت کنترل جامعه بینالمللی قرار دهد آمریکا به این کشور حمله نخواهد کرد. این موضع رئیسجمهور آمریکا درحالی ابراز میشود که کنگره آمریکا درحال بررسی طرح دولت برای حمله به سوریه است. طرح کنترل سلاحهای شیمیایی سوریه موضوع جدیدی نیست و از مدتها قبل مطرح بوده است. روز دوشنبه گذشته ولیدالمعلم وزیر خارجه سوریه در دیدار با همتای روسی خود در مسکو موافقت رسمی دمشق با طرح نظارت بینالمللی بر سلاحهای شیمیایی سوریه را اعلام کرد و روسیه این طرح را در سازمان ملل به جریان انداخت.
اکنون به نظر میرسد با تحولات جدید، خطر جنگ در منطقه برای مدتی برطرف شده است. دولت آمریکا طی روزهای اخیر بشدت در تنگنا قرار گرفته بود و در واقع، طرح روسیه درباره نظارت بینالمللی بر تسلیحات شیمیایی سوریه، واشنگتن را از این تنگنا نجات داده است. بیهوده نبود که اوباما به فاصله کمتر از یک روز که سوریه اعلام کرد با طرح مذکور موافق است آن را پذیرفت و سایر سیاستمداران آمریکایی و همچنین دنبالهروهای خارجی آمریکا، همچون اتحادیه عرب نیز طرح مذکور را تأیید کردند و از محسنات آن تعریف نمودند.
واقعیت این است که دولت آمریکا پس از اینکه اعلام کرد قصد دارد به سوریه حمله نظامی کند با انزوای بیسابقهای مواجه شد بطوری که حتی، انگلیس، نزدیکترین متحد آمریکا نیز او را تنها گذاشت.
در این باره "راجرز" رئیس اطلاعات کنگره و از حامیان اصلی باراک اوباما در حمله به سوریه اعتراف کرد که واشنگتن درخصوص اعلام حمله به سوریه مرتکب اشتباه بزرگی شده است.
یک روز قبل از اعلام موضع جدید اوباما، روزنامه دیلی میل نوشت مخالفتها در کنگره بسیار شدید است و مخالفان معتقدند چنین جنگی عواقب بسیار بدی برای آمریکا خواهد داشت.
شبکه سی ان ان نیز در بررسی وضعیت طرح حمله به سوریه در کنگره اعلام کرد موافقان با جنگ در کنگره تعدادشان بسیار کم است و 148 نماینده، مخالف قطعی با حمله نظامی هستند. در سنا نیز با وجود تصویب حمله نظامی، 23 نماینده مخالف حمله بودند. در واقع، کنگره نیز در این باره دچار سردرگمی شدید است.
در داخل آمریکا و در میان مردم، مخالفتها با جنگ به مراتب شدیدتر است و براساس تازهترین نظرسنجیها 60 درصد آمریکایی مخالف این جنگ میباشند.
با توجه به این مسائل، طرح روسیه در واقع راه گریزی برای اوباما بود تا از این دوراهی دشوار و سردرگمی نجات پیدا کند. محول ساختن آغاز جنگ به تصمیم گیری کنگره نیز تلاشی بود که آمریکا برای به دست آوردن فرصت بیشتر و فراز آبرومندانه از جنگ به عمل آورد.
مشخص بود که باراک اوباما از سوی جناح جنگطلب آمریکا به ویژه شبکه صهیونیستی برای اتخاذ تصمیم حمله به سوریه تحت فشار قرار گرفته بود و این فشار را از لابلای اظهارات اوباما میشد تشخیص داد.
دولتمردان آمریکائی در برنامه حمله نظامی به سوریه آنچنان منزوی و تنها ماندهاند که هرگز تصور آنرا نمیکردند. به جز فرانسه، عربستان، امارات و ترکیه، هیچ کشوری حاضر نشد آمریکا را در ماجراجویی نظامیاش در سوریه همراهی کند و این ضربه بزرگ و تحقیر کنندهای به آمریکا بوده است.
این اتفاق، در عین حال بیانگر بروز پدیده جدیدی در جهان است که در آن، دیگر کشورها حاضر نیستند حتی با وجود تهدیدها و تطمیعها، در طرحهای تجاوزکارانه و مداخله جویانه آمریکا در سایر نقاط جهان به بهانههای مختلف مشارکت کنند.
طرح موضوع استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه مخالفان آنچنان بیپایه و غیرمستدل بود که تلاشهای گسترده تبلیغاتی آمریکا در این باره نیز نتوانست بر حامیان آمریکا و موافقان جنگ بیفزاید و موقعیت آمریکا برای آغاز جنگ را تقویت کند.
سلاحهای شیمیایی بهانه و دستاویزی است که آمریکا برای مداخله در سوریه مطرح مینماید و این واقعیت را دنیا درک میکند. موقعیت آمریکا پس از تحولات چند ماه اخیر و پیشرویهای چشمگیر نیروهای دولتی سوریه و شکستهای پی در پی شورشیان به شدت تضعیف شده است و دولت آمریکا تلاش دارد با دخالت نظامی بر این ضعف و شکست غلبه کند. دولتمردان آمریکائی درصدد هستند به زعم خود با تقویت مواضع شورشیان به وسیله حمایتهای نظامی، معادله کنونی را که به نفع دولت سوریه در جریان است تغییر دهند تا در مذاکرات آتی بتوانند امتیازات بیشتری را برای گروههای حامی خود در سوریه کسب کنند و راه شکست قطعی خود در سوریه را سد نمایند. این، تمام ماجرایی است که مقامات آمریکائی طی دو هفته گذشته برای آن جنجال به راه انداخته بودند.
اکنون با اتفاقات اخیر، هر چند طرح حمله نظامی به سوریه به طور کامل کنار نهاده نشده است ولی این تحولات فشارها به آمریکا و چند کشور متحد آمریکا را افزایش خواهد داد تا در سیاستهای خود در سوریه تجدیدنظر کنند و با در نظر داشتن عواقب سنگین هرگونه ماجراجویی نظامی در آمریکا به راهحل مسالمت آمیز بحران سوریه به صورت واقعی تن دهند. شرایط کنونی فرصتی جدید برای گزینه راه حل صلح آمیز در سوریه است چرا که یکبار دیگر گزینه توسل به راهحل نظامی شکست خورده است.
رسالت:نمازجمعه، فراخوان الهی
«نمازجمعه، فراخوان الهی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛اگرچه اسلام دینی کامل و پاسخگوی نیازهای بشر در همه دورانهاست اما حاکمیت وقوام دین اسلام جز با حضور و حمایت همه جانبه مردم ممکن نیست و لذا خدای مردم همچنان که خانه ای برای مردم و خاستگاه قیام آنان ، بنیان نهاده است تا نقطه پرگار دایره وحدت آنان باشد و هر روزه روبه سوی این نقطه وحدت را تمرین کنند ، در عین حال حضور روزانه و هفتگی و سالیانه مردم را نیز درنماز جماعت و جمعه و عید فطر و قربان و موسم حج دستور داده است تا در سایه این اجتماعات که پشتوانه ای وحیانی دارند ، در برابر توطئه های بشری مصون بمانند و در این میان کارایی و کارآمدی نماز جمعه قابل توجه است.
هر کس کار حزبی و تشکیلاتی کرده است می داند که دعوت و گردآوری افراد و برگزاری یک تجمع داوطلبانه و برپایی یک همایش غیر دستوری، چه دشواریهایی دارد . مخصوصا آن گاه که موضوع این اجتماعات ، از مقولات اقتصادی و مادی نباشد و هر هفته هم تکرار شود . با این
مقایسه هاست که در می یابیم نماز جمعه ودیعه ای الهی است و بزم محبتی که هر هفته افراد و اقشار گوناگون جامعه را صمیمانه کنار هم می نشاند تا به خطبه های سیاسی عبادی آن گوش فرادهند و هنگام برپایی نماز به آیات اعتقادی تربیتی سوره جمعه و هشدارهای بصیرتی سوره منافقون ، توجه نمایند و در شرایط کنونی هم که غرب با پیشینه دشمنی دیرین با اسلام ، طراحی ها و برنامه ریزیهای پیچیده تری را علیه اسلام و مسلمانان تدارک دیده است ، چه سنگری مستحکم تر از نماز جمعه می تواند اتحاد ، آگاهی و استقامت مردم ما را در برابر این توطئهها تقویت کند و این اتحاد ، آگاهی و استقامت را به نمایش بگذارد؟
نکته قابل توجه آن است که ما هر کجا با شیوههای دشمن بادشمن جنگیدیم ، شکست خوردیم اما هر زمان که با تکیه بر شیوههای بومی و ناشناخته برای دشمن ، مقاومت کردیم ، پیروز شدیم و نماز جمعه اجتماع و رسانه ای سنتی و دور ازدسترس دشمن است ، شبکه ای الهام گرفته از ارزشهای اعتقادی با گستره هفتصد و پنجاه اجتماع هر هفته در سراسر کشورو دقیقا به دلیل همین نفوذ ناپذیری است که نماز جمعه همواره یکی از نهادهای مورد بغض دشمن می باشد و دشمن درباره تعداد افراد شرکت کننده در آن ، حساسیت خاص به خرج می دهد و صدالبته چون انگیزههای معنوی مردم برای حضوردرنماز جمعه برای او ناشناخته است یا نمی خواهد این انگیزهها را به عنوان واقعیت بپذیرد با تبلیغات چنین وانمود می کند که به شرکت کنندگان در نماز جمعه پول یا ساندویچ می دهند!
اما نکته هشدار دهنده آن است که آن قدر که دشمن از اهمیت نماز جمعه آگاهی دارد ، بسیاری از مسئولان و دولتمردان نتوانسته اند نقش و جایگاه نماز جمعه را درک کنند و به همین دلیل توفیق نیافته اند وظیفه خویش را درتقویت نماز جمعه به عنوان یکی از ارکان قوام نظام اسلامی انجام دهند و از اعتباری که به برکت نظام اسلامی کسب کرده اندبرای تحکیم آن به عنوان یکی از مهمترین عوامل بر پا دارنده نظام اسلامی هزینه کنند. مسئولان کشور می توانند علاوه بر شرکت در نماز جمعه ، ساعتی قبل از شروع نماز را برای دیدار با مردم و رسیدگی به مشکلات آنان اختصاص دهند و با یک برنامه ریزی منظم و از قبل اعلام شده برای این دیدارها ، جلوهای دیگر از برکت های نماز جمعه را به نمایش بگذارند.
اما سنگین ترین مسئولیت در برپایی با شکوه نماز جمعه بر عهده امام جمعه می باشد و باید پذیرفت که امروز امامت جمعه یک تخصص است زیرا امام جمعه در عین برخورداری از فضل و تقوا باید مدیر ، مردمدار، سخن ور ، بصیر و آشنا با مسائل کشور و سیاست روز باشد و بتواند با جوانان به راحتی ارتباط برقرار کند ، در مقام یک شخصیت سیاسی حضوری فعال در شوراهای اداری و استانی داشته باشد و با توجه به این ابعاد پیچیده به نظر می رسد ضرورت دارد که حوزه های علمیه برای تربیت طلبههایی جامع شرایط امام جمعه ، برنامه ریزی و اقدام نمایند.
در پایان این نوشتار به برخی از مواردی اشاره می کنیم که موجب رونق یافتن نماز جمعه میشود : مقام معظم رهبری بر ضرورت هر چه بیشتر همراهی ائمه جمعه با مردم و حضور در مجامع جوانان ، دانشجویان و طلاب تاکید کردند وتوصیه فرمودند که: " باید برآیند خطبههای نماز جمعه امیدآفرین و مستحکم کننده رابطه مردم با نظام اسلامی باشد."
طبعا مردم و بخصوص جوانان انتظار دارند امام جمعه در خطبههای خود به مشکلات جامعه اشاره کند و همراه با ارائه پیشنهاد ، حل این مشکلات را از مسئولان مطالبه نماید . علاوه بر آن امام جمعه به عنوان فرد منصوب شده از طرف عالیترین مقام حکومت یعنی ولی فقیه باید مامن و پناهگاه مردم بوده و در طول هفته نیز در خانه اش به روی مردم گشوده باشد و به رتق و فتق مشکلات آنان بپردازد.
ساده زیستی ، تواضع و پرهیز از تشریفات خصوصا در این شرایط که مشکلات اقتصادی بر مردم فشار وارد می آورد از دیگر ضروریات تصدی سمت امام جمعه می باشد. دیدار منظم و برنامه ریزی شده امام جمعه با اقشار گوناگون از جمله دانشجویان ،اساتید، فرهنگیان، اصناف ،کارگران و ... و برگزاری جلسات پرسش و پاسخ و شنیدن نقطه نظرات حضار نیز موجب تحکیم و ارتقای محبوبیت امام جمعه میشود.
مسئولیت اصلی و سنگین امام جمعه تقویت باورهای اعتقادی مردم به زبان روز و باذکر مثالهایی کاربردی است و باید در زمینه ناهنجاریها و مشکلات مبتلابه اخلاقی و اجتماعی ،جامعه را ارشاد و راهنمایی کند.
همچنین امام جمعه می تواند با جذب جمعی از جوانان پرشور و فعال در ستاد نماز جمعه و انجام نظرسنجی ، عوامل افزایش حضور مردم در نماز جمعه را شناسایی کند و همین ستاد می تواند برنامه هایی را به اجرا در آوردکه موجب افزایش جذابیت نماز جمعه شود. به عنوان مثال معرفی نهادهایی که خالصانه در راه حل مشکلات مردم گره گشایی می کنندو نیز چهره های خدوم و ایثارگر جامعه و تکریم و تجلیل از آنها و یا تشویق و تقدیر از نخبگان پرتلاش در زمینه های تربیتی ، آموزشی، علمی ، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی.
سیاست روز:آنها، خود را با کمونیستها اشتباه گرفتهاند
«آنها، خود را با کمونیستها اشتباه گرفتهاند»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛اصلاحات، خود را نرمخو، اعتدالطلب، مداراگرا و دموکراتیک میداند. هر یک از این واژهها در عالم سیاست معنای خاصی دارد که برای اثبات آن باید راه و روش همان واژهها طی شود.
شاید بارها گفته شده یا شنیده باشید که محصول اصلاحطلبی، افراطگرایی مطلق را پدید آورد.
اصلاحطلبان هنگامی که توانستند در سا ل۷۶ ریاست جمهوری را به دست بیاورند و آنگاه به فکر ایجاد ساختار سیاسی و حزبی برای خود افتادند، از همان زمان گرچه در حوزه فرهنگی تساهل و تسامح را تبلیغ و ترویج میکردند که این خود، افراطگرایی بود، در حوزه سیاست اما، تساهل و تسامح را به گونهای دیگر رقم زدند.
پس از آن بود که دولت اصلاحات یکی از اصول معطل مانده قانون اساسی را کلید زد که اتفاق مبارکی بود. اصلاح طلبان شورای شهر را راهاندازی کردند که در درون آن هم افراطگرایی موج میزد اما ظاهر آن چیز دیگر بود. اصلاحطلبان به ظاهر سعی میکردند خود را یک طیف سیاسی دموکرات نشان دهند اما باطن آنها یک دیکتاتوری خود ساخته تندرو بود که هیچ ساختاری را نمیپذیرفت، نتیجه آن هم وقایع ۱۸ تیر ۷۸ بود. همه آن وقایع ماحصل رفتارهای افراطگرایانه اصلاح طلبان بود. آنها با ژست اصلاح طلبی در پی اصلاح ارزشهای انقلابی بودند که با آرمانهای اسلام و امام(ره) بوده و هست.
در واقع برای کمرنگ کردن و حتی از بین بردن ارزشها و آرمانهای انقلاب گام برمیداشتند. تغییر فضای سیاسی و به ویژه فرهنگی کشور از همان زمان سرعت گرفت. حتی هشدارهای رهبر معظم انقلاب هم به اصلاحطلبان کارساز شد و آنها تهاجم و شبیخون فرهنگی را جدی نگرفتند.
پس از آن سالها اکنون هم اصلاحطلبان گمان میکنند که فضای تازهای ایجاد شده تا به اقدامات گذشته خود با شکل تازه رو آورند.
آنها در انتخابات ۹۲ که ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا به طور مشترک برگزار شد، به آینده سیاسی خود وافق آن چشم دوختهاند. اکنون ترکیب شورای شهر تهران که از اهمیت ویژهای هم برخوردار است، ترکیبی از اصلاحطلبان و اصولگرایان است.
آنها بسیار تلاش کردند تا بتوانند اکثریت این شورا را داشته باشند اما اینگونه نشد و نتوانستند شهردار اصولگرای تهران را برکنار کنند.
همین اتفاق عصبانیت سیاسی همراه با رفتارهای افراطی آنها را به همراه داشت و اکنون به فردی از طیف خود میتازند که چرا در روز رایگیری به قالیباف رای داده است.
این اختلافات در میان هر طیف سیاسی دیده میشود. حتی اصولگرایان هم از این اختلافات دارند. اما نوع برخورد و رفتار با آن بسیار تفاوت دارد. شاید بتواند گفت که چنین نمونهای در میان اصولگرایان تاکنون دیده نشده یا نگارنده از آن بیاطلاع است. اما اختلافات سیاسی طیف اصلاحطلب تنها این یک مورد نبوده و نخواهد بود.
اصلاحطلبان، تشکل سیاسی خود را با احزابی چون حزب کمونیست دوران شوروی سابق اشتباه گرفتهاند. نوع رفتار و عملکرد احزابی که در جمهوری اسلامی ایران به فعالیت مشغول است، هر چند هنوز ، نتوانسته آنگونه که باید جایگاه خود را در میان مردم باز کند، با احزاب کشورهای غربی و شرقی تفاوت دارد و تفاوت آن در همین رفتارهایی است که نمونه آن در انتخاب شهردار تهران و رای خانم الهه راستگو به قالیباف دیده میشود.
فردی علیرغم میل حزبی که او عضو آن است رای داده، حال این رای باید مخفی باشد یا علنی، جای بحث دارد، اما او به عنوان عضو شورایی که حاصل رای مردم تهران است، باید منافع مردم را در نظر داشته باشد یا منافع حزب سیاسی خود را؟!
قطعا منافع مردم بر منافع حزبی ارجحیت دارد. اکثر اعضای شورای شهر چه آنهایی که اصلاحطلب هستند، به عملکرد مثبت و مدیریت شهری قالیباف اذعان و اعتراف دارند، اما منافع حزبی آنها مانع رای دادن به او شد.
آنها نماینده مردم هستند، مردم هم حق رای دارند و هیچ جایگاهی نمیتواند به فرد فرد مردم خرده بگیرد که از میان چند نامزد ریاست جمهوری چرا به فلان شخص رای دادی یا ندادی. همین رویه در شورای شهر و حتی مجلس شورای اسلامی هم باید دنبال شود.
رفتارهای افراطگرایانه اصلاحطلبان در جلسه روز گذشته باز هم نمود پیدا کرد. آنها حتی هنگام سخنرانی الهه راستگو، جلسه شورا را ترک کردند. این اتفاق یادآور رفتار مجلس دوره ششم و تحصن نمایندگان اصلاحطلب در آن دوره است.
با این رفتارها و کردارها، اصلاحطلبانی که خود را به دولت اعتدال میچسبانند یا ادعای دموکراتیک دارند، رنگ باخته است و اکنون بهترین نامی که میتوان بر آنها نهاد، افراطگرایی مطلق است.
تهران امروز:آمریکا در برابرسوریه تسلیم شد
«آمریکا در برابرسوریه تسلیم شد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛عقبنشینی آمریکا از حمله به سوریه و قرار گرفتن سلاحهای شیمیایی این کشورتحت نظارت سازمان ملل نشانه آشکاری از پیروزی دیپلماتیک سوریه بر تهدیدات نظامی آمریکا تلقی میشود. ابتکار سیاسی هوشمندانه دولتمردان سوریه در اتخاذ سیاست توازن وحشت و مقابله با تهدیدات نظامی آمریکا موازنههای سیاسی ونظامی را به سود دولت بشار اسد تغییر داد. اساسا موضوع حمله به سوریه در تاریخ 28 آگوست «6 شهریور ماه جاری» در جریان نشست باراک اوباما با اعضای شورای امنیت ملی در کاخ سفید نهایی شده بود اما رئیسجمهوری آمریکا نسبت به خروجی این حمله محدود نگران بود. دولت سوریه در همان زمان اعلام کرد که اگر این کشور مورد حمله آمریکا قرار گیرد، دمشق کلیه تاسیسات اتمی ونظامی رژِیم صهیونیستی را هدف حملات
موشکی خود قرار خواهد داد. لذا یکی از عوامل باز دارنده در حمله به سوریه این بود که دولتمردان آمریکا پس از تهدیدات متقابل دمشق برای نخستین بار در تصمیمگیری نظامی خود موضوع بردوباخت این حمله احتمالی را مورد بازنگری قرار دادند. نظامیان آمریکا در تحلیل خود به این نتیجه رسیدند که اگر سوریه در برابر حمله آمریکا واکنش نشان دهد و تاسیسات هستهای رژیم اسرائیل را مورد هدف قرار دهد آیا ارزش خروجی حمله احتمالی به سوریه با ورودی آن برابری میکند؟ لذا این موضوع به بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی منتقل شد که آیا آماده تحمل پیامدهای احتمالی اقدام سوریه در موشک باران تاسیسات هستهای و نظامی اسرائیل هست یا خیر؟ پاسخ تلآویو به کاخ سفید منفی بود زیرا بنیامین نتانیاهو اعلام کرد که هنوز پناهگاه کافی برای حمایت ساکنان فلسطین اشغالی ندارد ولذا هزینه حمله نظامی به سوریه در درجه اول برای رژیم اسرائیل بسیار سنگین خواهد بود. شاید این نخستین بار باشد که رهبران رژیم صهیونیستی بر خلاف گذشته برای تشویق آمریکا در حمله به سوریه اشتیاق چندانی از خود نشان ندادند.
به همین دلیل باراک اوباما توپ را در زمین کنگره آمریکا پرتاب و اعلام کرد که کنگره باید مجوز حمله به سوریه را صادر کند. در حالیکه اوباما میتوانست از اختیارات قانونی خود برای صدور فرمان حمله استفاده کند اما او تلاش کرد تا کنگره را شریک جرم خود سازد. طبیعی است اوباما وکنگره آمریکا که در یک بنبست سیاسی و نظامی قرار گرفته بودند درصدد یافتن راهی برای خروج آبرومندانه از این بنبست بودند.
کنگره آمریکا با توجه به حساسیت موضوع واحتمال فراگیر شدن بحران سوریه و ناتوانی آمریکا برای مهار این بحران بررسی موضوع حمله به سوریه را مسکوت گذاشت. از شگفتیهای سیاست نظامی آمریکا این است که عقابهای کنگره و هواداران لابی صهیونیستی در این کنگره به دلیل اهمیتی که برای امنیت رژیم صهیونیستی قائل هستند از باراک اوباما خواستند تا حمله به سوریه را به تعویق بیندازد.
تا قبل از تهدید سوریه به موشک باران تاسیسات هستهای اسرائیل واعلام سیاست توازن وحشت از سوی دمشق همین جمهوریخواهان افراطی برای حمله به سوریه لحظه شماری میکردند. لذا سناریوی مربوط به سلاح شیمیایی سوریه بخشی از راهکار مشترک روسیه و آمریکا برای حل تدریجی بحران سوریه و انتقال این بحران از فاز نظامی به فاز سیاسی است.بلافاصله دولت سوریه رسما اعلام کرد که آماده است تا سلاحهای شیمیایی خود را تحت نظارت سازمان ملل نابود کند.
طبیعی است در چنین فرایندی دولت سوریه در درجه اول برنده این طرح است زیرا آمریکا دیگر هیچ بهانهای برای حمله به سوریه ندارد و به همین دلیل اکنون نگاهها به سمت کنفرانس ژنو 2 دوخته شده. به نظر میرسد از این پس آمریکا تلاش خواهد کرد تا سوریه رابهطور پنهانی نسبت به سرکوب گروههای تروریستی جبهه النصره والقاعده تشویق کند.
در این میان به نظر میرسد مثلث ترکیه، قطر وعربستان که در طول 29ماهی که از بحران سوریه میگذرد نقش تخریبی در سوریه ایفا کردهاند اکنون احساس میکنند که بازی خوردهاند وآمریکا،غرب، روسیه و سوریه این3 کشور را فریب داده وتنها گذاشتهاند. لذا طرح خلع سلاح سوریه یک نمایش کمدی درام است که سناریوی آن در سن پترزبورگ روسیه توسط ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه نوشته شده وبازیگران آن سوریه، آمریکا وغرب هستند اما در این نمایش هیچ نقشی به ترکیه، عربستان وقطر واگذار نشده است.
آفرینش:اعراب و سوریه
«اعراب و سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛ از ابتدای درگیری ها در سوریه اتحادیه عرب به شکلی یک جانبه مخالفت خود را با دولت سوریه اعلام کرد. حتی مخالفان را نیز به رسمیت شناخت اما طرح حمله به سوریه موجب شده است نوعی از شکاف در بین بدنه کشورهای عربی رخ دهد. در همین راستا با توجه به مواضع و رویکردهای کشورهای عربی می توان از چهار دسته از این کشورها نام برد. نخست کشورهای کومور ، جیبوتی و سومالی با وجود عضویت در اتحادیه عرب، دارای نقش منطقه ای و موثری نیستند و در صف بندی های سوریه حضور چندانی ندارند و یا خود با بحران هایی مواجه هستند. در دسته دوم کشورهایی همچون مصر، الجزایر مخالف به راه افتادن چنین جنگی هستند و حمله به سوریه را نمی پذیرند . به عبارتی دیگر مخالف حمله آمریکا به سوریه اند. دسته سوم کشورهای دیگری از اتحادیه عرب یا هفت کشور عربستان، قطر، امارات متحده عربی،کویت، بحرین و لیبی موافق حمله نظامی آمریکا به سوریه حتی بدون مجوز شورای امنیت هستند. در این دسته هر چند اردن جز کشورهای موافق حمله نظامی به سوریه است اما در این عملیات نظامی، مشارکت نمی کند. جدا از این در دسته چهارم کشورعربی کشورهایی چون عمان، یمن، سودان و مراکش موضع بینابینی دارند و نه مشتاق حمله آمریکا به سوریه هستند و نه مخالفت جدی با حمله دارند. در واقع این چهار دستگی و اختلاف نظر های بسیار در بین کشورهای عربی موجب شده است تا آنها به موضع واحدی درباره مساله حمله به سوریه نرسند و حتی اتحادیه عرب در نشست ویژه وزرای خارجه این اتحادیه تصمیم واحدی درباره سوریه نگرفت و فقط در بیانیه پایانی خود با متهم کردن حکومت سوریه به استفاده از سلاح های شیمیایی علیه مخالفان، خواستار واکنش جدی جامعه جهانی نسبت به این اقدام شد.
آنچه مشخص است اگر به بررسی توان و قدرت سیاسی مخالفان و موافقان عربی حمله به سوریه نگاهی داشته باشیم هر چند مصر به عنوان مهمترین کشور و پرجمعیت ترین کشور عربی مخالف حمله به سوریه است اما این کشور دارای توان وقدرت لازم برای نفوذ در بین دیگر کشور برای همراهی گسترده کشورهای عربی دیگر نیست در مقابل از انجا که عربستان سعودی و کشورهایی چون قطر، امارات متحده عربی، کویت، بحرین و لیبی موافق حمله به سوریه هستند عملا کشورهای ثروتمند این دسته دارای توان و نفوذ بیشتری بر دیگر دسته مخالفان و یا دارنده نگاه ممتنع و بینابین هستند. در این بین از آنجا که از میان کشورهای عربی عربستان سعودی رهبری مخالفان دولت بشار اسد را در دست دارد با توجه به سابقه دشمنی ان کشور با سوریه عربستان همواره مترصد ضربه به سوریه بوده است و اکنون بهترین فرصت برای اعمال سیاست منطقه ای خود میداند. در این شرایط باید گفت چند پارگی و ناتوانی اعراب در مورد سوریه و همچنین باز بودن دست حامیان حمله به سوریه در بین اعراب عملا موجب شده است تا کفه هواداری از حمله به سوریه در بین اعراب سنگین ترگردد و منطقه را با خطرات بیشتری روبرو کند.
حمایت:سالگرد 11 سپتامبر و یادآوری هزاران جنایت
«سالگرد 11 سپتامبر و یادآوری هزاران جنایت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛امروز 20 شهریورماه مصادف است با 11 سپتامبر و گذشت دوازده سال از رویداد وحشتناکی که در چنین روزی در سال 2001 در آمریکا به وقوع پیوست ومنشا بسیاری از تحولات بعدی در جهان معاصر شد. در این روز انفجارهای عظیمی در برجهای دوقلوی تجارت جهانی و برخی از اماکن پنتاگون روی داد که هنوز ابهامات زیادی در مورد علل و عوامل این انفجارها وجود دارد. آنچه روایت رسمی از رویداد یاد شده است اینکه تروریستهای القاعده در جهت مقابله با دولت آمریکا دست به این حملات زدند و باعث ورورد خسارات جانی و مالی زیاد به آمریکاییها شدند.
در روایت برخی از منتقدان و محققان مستقل، موضوع بهنحو دیگری تبیین میشود بدین صورت که گفته میشود این کار یک برنامهریزی امنیتی بسیار پیچیده برای اعمال برخی سیاستها در سطح جهان بود که توسط بوش و دولت وی به اجرا در آمد. به هر حال اگر همان قرائت رسمی را بپذیریم که در سازمان ملل و مجامع حقوقی دیگر نیز مبنای بسیاری از تصمیمات قرار گرفته است، در روز یازدهم سپتامبر باید این فرصت را به جامعه جهانی و عدالت خواهان سراسر جهان داد تا مروری بر اقدامات آمریکا وهم پیمانان این کشور پس از یازده سپتامبر داشته باشند و با لحاظ آنچه در این 12 سال به وقوع پیوست برای آینده جهان، تدابیر شایستهای را مطرح سازند.
دولت آمریکا و همپیمانان این کشور پس از واقعه 11 سپتامبر به چند کشور لشکرکشی کردند و با تجاوزهای خود هزاران انسان بیگناه را به کام مرگ بردند یا معلول ساختند یا بیخانمان کردند.
بهانه همه این اقدامات، مبارزه با تروریسم بود که غیر از آثار جنابت بار یاد شده علیه مردم غیر نظامی کشورهای عراق و افغانستان و در سطح پایینتر مردم پاکستان، انحراف مهمی از موازین حقوق بینالملل نیز در برداشت و آن سوء استفاده از عنوان مبارزه با تروریسم در جهت جعل عناوین خودساخته مثل جنگجوی غیر قانونی که تابع موازین کنوانسیونهای ژنو قرار نمیگیرد یا لازم نیست که دادرسی عادلانه در مورد او رعایت شود یا ایجاد بازداشتگاههای مخفی در سراسر جهان برای نگهداری متهمان مورد نظر آمریکا یا ایجاد بازداشتگاههای مخوف و جنایتبار در عراق و افغانستان و گوانتانامو بود.
در این سالها در سطح سازمان ملل نیز قطعنامه های متعددی در شورای امنیت و دیگر ارگانهای تابعه ملل متحد به تصویب رسید تا خواستههای آمریکا برای اعمال محدودیتهای مختلف بر اهداف مورد نظر به خوبی تامین شود و در همین چارچوب سازوکارهای نظارتی خاصی نیز شکل گرفت.
در این سالها در سراسر جهان دولتمردان آمریکایی و همقطاران آنها تا توانستند بر علیه مسلمانان مطالب کذب منتشر و تصویرسازیهای نادرست انجام دادند و در فعالیتهای اسلامهراسانه هیچگاه ابعاد این موضوع را برای جهانیان باز نکردند که همین تروریستهای القاعده دستپروردههای سازمانهای امنیتی خود آنها بودهاند و همین الان نیز با هدایت مستقیم یا غیر مستقیم آنها انواع حرکتهای تکفیری و خشن به نام اسلام را در مناطق مختلف جهان انجام میدهند تا ذهنیتهای مخاطبان را به این دین عدالتخواه و ستمستیز و عموم مسلمانان مشوش سازند.
در این سالها افکار عمومی سراسر جهان در واکنش به حجم انبوه جنایات ارتکابی دولتمردان آمریکا و برخی از هم پیمانان این کشور در مناطق مختلف جهان، به حدی بیدار و البته منزجر شدند که شاهد شکلگیری جنبشی جهانی بر علیه این جنایات در سراسر جهان بودهایم و این جنبش روز به روز تقویت میشود.
همین واکنش جهانی علیه ظلم و ستمهای سازمانیافته پس از 11 سپتامبر بوده که در تحولات داخلی کشورهای غربی از جمله آمریکا کاندیداهایی که خواستهاند رای مردم را بدست آورند وعده های متعدد برای اصلاح عملکردهای گذشته دادند چنانچه اوباما با همین وعدهها رای مردم آمریکا را بدست آورد و البته پس از چندین سال هنوز نتوانسته به یکی از وعده های کوچک خود برای بستن زندان گوانتانامو عمل کند.
گسترش اقدامات جنایت بار آمریکا و برخی از همپیمانان این کشور در سراسر جهان طی 12 سال گذشته باعث شده که امروزه وقتی دوباره رییس جمهور آمریکا طبل جنگ علیه یک دولت مستقل را بر افراشته است و به شکلهای مختلف خود را نگران صلح جهانی معرفی میکند، اکثر ملتهای جهان بر علیه این رویکرد موضع میگیرند و با نفرت به جنگطلبان مینگرند و تاکید میکنند که عدم صداقت شما طی سالهای گذشته بارها اثبات شده است.
افکار عمومی جهان در سالگرد 11 سپتامبر از خود میپرسد چگونه تا دیروز به بهانه مبارزه با القاعده وتروریسم به چند کشور لشکر کشیهای وسیع صورت گرفت اما هم اینک ماههاست تروریستهای النصره وابسته به القاعده در پناه دولت آمریکا و با بهرهمندی از انواع کمکهای این کشور جنایات فجیعی را در سوریه مرتکب میشوند و تازه آقای جان کری ادعا میکند که اصلا در سوریه القاعده نیست! در سالگرد یازده سپتامبر، صلحطلبان و عدالتخواهان واقعی در سراسر جهان تاکید میکنند که برای تامین امنیت و صلح پایدار در سراسر جهان ما نیازمند برخی اصلاحات ساختاری در سطح بینالملی از جمله در سازوکارهای حقوقی هستیم و لازم است که در مقابل ظالمان جنایتکار همواره همنوا و همدل باشیم. در این روز بار دیگر حقوقدانان برجسته جهانی از جمله در جهان اسلام بار دیگر تاکید میکنند که قواعد و موازین بینالمللی مبارزه با تروریسم تا زمانی که برخی دولتها خود مروج و مباشر و سفارش دهنده اقدامات تروریستی هستند، کارایی لازم را نخواهد داشت.
در این روز از گزارشگر رعایت حقوق بشر در خلال مبارزه با تروریسم سازمان ملل این انتظار میرود گزارشی را به جهانیان ارایه کند که چه میزان قربانیان جنایات پس از یازده سپتامبردر کشورهای مختلف هنوز هیچ خسارتی دریافت نکرده و هنوز هیچ مرجع عادلانهای به تظلم خواهی آنها نرسیده است. اگر چنین گزارشی عرضه شود بهتر روشن خواهد شد که در این 12 سال جهان چه رنج بزرگی را متحمل شده و چه باید کرد که در آینده دیگر شاهد این رنج نباشیم. نهایت اینکه، در 11 سپتامبر بار دیگر باید تاکید کرد که اندیشه اسلامی هر گونه اقدام تروریستی با هر توجیه را محکوم میکند و به شدت از اقدامات افراد جاهل و متعصب یا عوامل سرسپرده غربیها که خود را بعضا با پوشش جهاد گر معرفی میکنند و تلاش دارند تا تصویری خشن بنام دین ارایه میکنند، تبری میجوید.
مردم سالاری:پروندهای امنیتی یا مذاکراتی دیپلماتیک؟
«پروندهای امنیتی یا مذاکراتی دیپلماتیک؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سمیرا فرخ منش است که در آن میخوانید؛ «صدای ایران در سازمان ملل، با لهجه آمریکایی سخن میگوید». این جمله توصیف روزنامه نگار آمریکایی (وارن هوگ) از وزیرخارجه جدید ایران است. دیپلماتی که صفحه فیس بوکش رقمی نزدیک به 64 هزار طرفدار اینترنتی به خود جذب کرده و این روزها نگاه بسیاری از رسانههای بینالمللی، صاحبنظران داخلی و شخصیتهای سیاسی غرب را به سمت خود جذب کرده است. این دیپلمات کارآزموده که پس از کسب 232 رای موافق از مجلس ایران، در جایگاه نفر نخست دستگاه سیاست خارجی ایران قرار گرفته، یکی از دولتمردان کابینه رییس جمهور جدید است که عملکردش از سوی تحلیلگران داخلی و خارجی با نگاه مثبت بررسی میشود.
اما جدا از سکانداری دستگاه دیپلماسی ایران، پرونده هسته ای جمهوری اسلامی نیز از شورای امنیت ملی به وزارت خارجه منتقل شده است. به این معنا که جدا از هدایت یکی از حساسترین وزارتخانههای کشور، مسوولیت یکی از مناقشه برانگیزترین جریانات مربوط به جمهوری اسلامی نیز بر عهده این دیپلمات 53 ساله قرار گرفته است.
رییسجمهور کنونی که این روزها اقدام به انتقال مسوولیت پرونده هستهای ایران به وزارت خارجه کرده است، خود زمانی نزدیک به 22ماه در جایگاه دبیری شورای امنیت ملی مسوولیت مذاکره بر سر مناقشه اتمی را عهدهدار بود. پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد و تغییر در تیم مذاکره کننده، اعضای شورای امنیت ملی نیز همزمان عوض شده و علی لاریجانی از اواسط سال 1384 تا 1386 به جای روحانی پشت میز مذاکره با غربیان مینشست. اما رییس دولت نهم با لاریجانی نیز کنار نیامد و از مهر همان سال، دبیری شورای امنیت به سعید جلیلی رسید. از آن سال تا چندی پیش، جلیلی پیگیر مذاکره با اعضای 1+5 شده و طی جلسات مکرر طی 6 سال قصد حل بحران چندین ساله اتمی ایران را داشت.هدفی که میسر نشد.
اما آیا این روزها که خبر از سپردن پرونده اتمی ایران به دست کارشناسان وزارت خارجه است، میتوان امیدوار بود که سطح این «بحران» به «مناقشه» تقلیل یابد؟
این مساله را میتوان از جنبههای تخصصی دید و نگاهی امیدوارانه به آن داشت:
کاهش جنبه امنیتی – حقوقی پرونده: بحث تاسیس و موجودیت یافتن شورای عالی امنیت ملی در قانون اساسی مصوب سال 58 وجود نداشت. اما در اصلاحاتی که در سال68 ایجاد شد، قرار شد شورایی متشکل از روسای سه قوه،رییس فرماندهی کل نیروهای مسلح،مسئول امور برنامه و بودجه، دونماینده به انتخاب مقام رهبری، وزرای امور خارجه، کشور و اطلاعات و عالیترین مقام ارتش و سپاه با هدف تامین منافع ملی و پاسداری از انقلاب و تمامیت ارضی تشکیل شود.
آن طور که دراصل 176 قانون اساسی عنوان شده، کلیت وظایف این شورا، با در نظر گرفتن منافع ملی کشور، حفاظت از اصل حاکمیت و تعیین سیاستهای دفاعی – امنیتی میباشد؛ که این امر خود به منزله ماهیت صد درصد امنیتی ساختار شورای عالی به حساب میآید. بنابراین هر پروندهای که تحت مسوولیت شورای مذکور قرار بگیرد، در دسته بندی مقولههای امنیتی نظام قرار خواهد گرفت و کمتر میتوان به آن نگاه تخصصی داشت و از منظر کارشناسانه مورد تحلیل قرار داد.
همچنین با توجه به ساختار شورای عالی امنیت ملی و ترکیب اعضای آن، جریاناتی از قبیل پرونده هستهای ایران که تاکنون در دست این شورا قرار داشت، موضوعی اطلاعاتی به حساب میآمد که امکان بررسیهای کارشناسانه را در آن محدود میکرد. چرا که نگاه غالب این سالها بر پرونده هستهای ایران چه از جانب غرب و چه دولتمردان داخلی، نگاه حساسی بود که بر اساس آن فعالیت هستهای ایران امنیت منطقه و جهان را به خطر خواهد انداخت.
افزایش جنبه کارشناسی- تخصصی موضوع: اما تحت شرایطی که این جریان به دست نیروهای وزارت خارجه سپرده شود به میزان قابل توجهی از شدت این نگاه کاسته خواهد شد. چون وزارت امور خارجه نهاد تخصصی تصمیمگیری دیپلماتیک و اجرای آن در داخل، منطقه و حوزه جهانی به شمار میرود. در وزارت خارجه نهادها، معاونتها و نیروهای تربیت شده در حوزه روابط خارجی وجود دارند که کارکرد آنها به طور ویژه در خدمت فرآیندهای تصمیمسازی خارجی برای ایران است.
از سویی دیگر اغلب وزارت خارجه را یکی از تاثیرگذارترین وزارتخانهها در تعیین راهبردهای کلان نظام جمهوری اسلامی میدانند که به تبع آن وزیر خارجه نیز (که با تایید رهبری تعیین و تایید میشود) از ارشدترین وزرای کابینه به حساب میآید. دلیل این امر نیز تخصصگرایی این نهاد در حوزه مربوطه است. برایناساس است که زیرمجموعهها و معاونتهای وزارتخانه نیز از اهمیت زیادی برخوردار خواهند شد. چون در صورتی که این نهادها نیروهای متخصص آشنا به ادبیات بینالملل را به کار گیرند، کارکرد آنها به طور ویژه درک درست از محیط بینالملل و فرایندهای منطقهای خواهد بود.
این زیرمجموعهها که به تناسب وظایف تعریف شده خود، به امور شناسایی مقولههای سیاست خارجی، جمعآوری اطلاعات مربوط به موضوعات منطقهای و بینالمللی، و فهم کارشناسی از محیط عملیاتی میپردازند، میتوانند جنبه تخصصی هر پروندهای را شدت بخشیده و آن را از دریچه علم دیپلماسی مورد بررسی قرار دهند. چرا که اولویتبندی مشکلات، مناقشهها و بحرانهای خارجی و یافتن راه حل مناسب برای حل آنها، نیازمند شناخت عقلانی و دسترسی به اطلاعات و دادههای کافی میباشد. این دسترسی نیز بیتردید برای نیروهای متخصص وزارت خارجه امکان پذیرتر خواهد بود تا اعضای شورای عالی امنیت ایران که از دولتمردان داخلی و غیر تخصصی (در حوزه روابط خارجی) تشکیل شده است.
جلوگیری از موازی کاریهای مرسوم: زمانی که فرمان حرکت پروندهای با حساسیت مقوله هستهای، به دست نهاد تصمیمگیرندهای همچون وزارت خارجه باشد و مقام نخست این وزارتخانه نیز تایید شده شخص رییسجمهور به حساب آید، میتوان به رابطه مسالمتآمیز میان این دو و حاصل مثبت آن امیدوار بود. تجربههای تلخ تقابل رییس جمهور پیشین با برخی وزرا، از جمله وزیر امور خارجهاش، تبعات منفی برای سیاست خارجی نظام به همراه داشت که شاید خاطره آن هنوز از اذهان جامعه پاک نشده باشد. رییس دولت نهم و دهم از زمان آغاز به کار منوچهر متکی با دخالت وزارت خارجه در تصمیمسازیهای بینالمللی تقابل داشت. نمونه این تفکر نیز، انتصابات مشاورین و معاونین در حوزه تعاملات خارجی بود. اقدامی که باعث نادیده گرفتن مسوولیت اصلی وزارت خارجه و هدر رفتن پتانسیلهای درونی آن شده بود. احمدینژاد بدون توجه به ساختار وزارت خارجه و وظایفی که هر بخش آن عهدهدار است، معاونینی را که از نزدیکانش به شمار میرفتند، به سمتهایی همچون معاون امور خاورمیانه، نماینده درحوزه آسیا، نماینده ویژه دریای خزر و مشاور در امور افغانستان منصوب کرد!
این اقدام در حالی صورت میگرفت که وزارت خارجه تمامی این بخشها را در چارچوب نیروی انسانی خود داراست. اما متاسفانه عدم اعتماد رییسجمهور سابق به این وزارتخانه و تمایل به ایفای نقش مستقیم در تعاملات بینالمللی و تخصصی، باعث شد تا وزیر این وزارتخانه در طی این سالها عملا بیکار مانده و تنها مقامی تشریفاتی به حساب آید! اما در شرایط کنونی که وزیر خارجه جدید هم از رای بالای نمایندگان مجلس برخوردار است و هم نگاه مثبت روحانی را به سمت خود جلب کرده، میتواند در راستای اصل مهم «یکپارچهسازی ظرفیتها» از تنوع در ایجاد مقامهای تشریفاتی ممانعت کرده و اختیارات ویژه وزارتخانه متبوعش را به کار گرفته و با استفاده از فرصتهای پیشرو، کارکرد اساسی قدیمیترین وزارتخانه تاریخ ایران را به مرحله اجرا گذارد.
ارتقای سطح مذاکرات: زمانی که نماینده کشوری پشت میز مذاکره مینشیند، مناسبات بینالمللی دیپلماتیک حکم میکند مخاطب وی از لحاظ جایگاه سیاسی تفاوت چندانی با وی نداشته باشد. تا کنون که مذاکرات هستهای ایران با کشورهای 1+5 در سطح نیروهای شورای عالی امنیت ملی داخلی انجام میشد نیز انتخاب نمایندگان بر همین منوال صورت میگرفت. یعنی کسانی که روبروی نمایندگان ایران مینشستند یا در سطح سفیر بودند (سایمون گس؛سفیر انگلستان در ایران از سال 88) یا در مرتبه عضو شورای امنیت ملی (پونیت تالوار؛ از مقامات شورای امنیت ملی آمریکا) یا در جایگاه سومین مقام وزارت خارجه (وندی شرمن، معاون سیاسی وزیر خارجه آمریکا) و یا در سطح دوم معاونت (سرگی ریابکوف؛ معاون وزیر خارجه روسیه) قرار داشتند. البته این افراد از جایگاه دیپلماتیک پایینی برخوردار نبودند اما زمانی که نماینده ایران به سطح وزیر ارتقا پیدا کند بیتردید اعضای تیم مذاکره کننده غرب نیز در جایگاه بالاتری حاضر خواهند شد و همین امر سطح مذاکرات را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد. چرا که مذاکره میان دو وزیر یا مقامات بالاتر، مباحث را به سمت مسیری عقلانیتر (و نه امنیتیتر) پیش خواهد برد.
نقش ویژگیهای شخصیتی ظریف: این موضوع که در شرایط کنونی شاهد جایگاه مثبت محمدجواد ظریف در غرب هستیم، وضعیت را به مراتب امیدوارانهتر نشان میدهد. چون براساس ویژگیهای شخصی و شخصیتیوزیری که شناخت نسبتا جامعی از رفتارهای بازیگران غربی و جنس تعاملات آنها با ایران دارد،به گفته دولتمردان غربی از محبوبیت بالایی برخوردار است. تا جایی که رئیس دانشکده امور بینالملل دانشگاه کلمبیا به واسطه رفت و آمدهای مکرر وی در محافل و مجالس دانشگاهی و سیاسی آمریکا زمانی از وی پرسیده بود «آیا قصد شرکت در رقابتهای انتخاباتی آمریکا را دارد؟!» همچنین از زمانی که وی به وزارت خارجه منصوب شده در پیام تبریکاتی که از سوی همتایان یا دولتمردان غربی ارسال میشد، بیشتر از روابط سازنده، توانمندی سخنوری و شناخت طولانی مدت ظریف از جامعه غرب و منطقه سخن به میان میآمد.
شرق:تصادفات مرگبار در جادههای ایرانی
«تصادفات مرگبار در جادههای ایرانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سرهنگ علیرضا اسماعیلی . فرمانده سابق پلیس راه کشور است که در آن میخوانید؛حادثه دلخراش تصادف در اتوبان تهران – قم که متاسفانه به مرگ تعدادی از هموطنان منجر شد دارای پسزمینههایی است که اگر بخواهیم به آنها توجه کنیم، باید مدنظر قرار دهیم اولین اشکال در کشور ما این است که بسیاری از سفرهای عمومی در جادهها انجام میشود.
حدود 90درصد حملونقل کالا و مسافر روی جاده است در حالیکه این رقم در کشورهای دیگر به 45 تا 50درصد کاهش مییابد. دلیل حجم بالای سفرهای جادهای ظرفیت کم حملونقل هوایی و ریلی است.
در حال حاضر حملونقل هوایی حدود سهدرصد و حملونقل ریلی حدود هفتدرصد از سفرها را به خود اختصاص دادهاند.
در شرایطی که بیشتر سفرها، جادهای است جادههای ما نیز با استانداردهای جهانی برای آزادراه و بزرگراه فاصله زیادی دارند. در سالهای گذشته تغییراتی در وضعیت جادهها ایجاد شده اما این تغییرات کافی نبوده است.
نکته بعد وضعیت رانندگان در حملونقلهای عمومی است. شرایط اقتصادی و محیطی روی این افراد تاثیر میگذارد و برخی از آنان مجبور هستند برای کسب درآمد بیشتر، کار بیشتری انجام دهند. ضمن اینکه برخی رانندگان نیز به موادمخدر گرایش دارند و حدود 11 یا 12درصد این رانندگان معتاد هستند.
اکنون در جهان تحقیقات مختلفی درباره اشتغالات ذهنی انجام شده است و میشود. طبیعتا اشتغالات ذهنی رانندگان که ناشی از مسایل محیطی، تورم، مشکلات خانوادگی و... است بر عملکرد آنها تاثیر دارد.
ایمنی خودرو نیز موضوع دیگری است که باید به آن توجه داشت. تورم اثر خود را روی ایمنی خودروها میگذارد. قطعاتی مانند تایرها که حتما باید به موقع تعویض شوند حال آنکه رانندگان در شرایط تورمی چنین کارهای ضروریای را انجام نمیدهند.
سیستمهای نظارتی نیز نقش مهمی دارند. در سالهای اخیر کنترل الکترونیکی در جادهها آغاز شده اما هنوز جامع نیست و رانندگان هنوز به حس خودکنترلی و باور دیدهشدن توسط پلیس نرسیدهاند به همین دلیل فقط در مقابل دوربینها مثلا سرعت را کاهش میدهند و در فاصله بین دو دوربین همان رفتار آزاد خود را دارند.
وقتی مجموع این دلایل کنار هم قرار داده میشود باید منتظر چنین حوادث تلخی نیز باشیم. حادثه اخیر اولین سانحه نبوده و بسیار خوشبینانه خواهد بود اگر تصور کنیم آخرین آن است. این تصادف که جان عدهای از هموطنان را گرفت و عدهای را نیز مجروح کرد، روی شاخصههای توسعهیافتگی کشور ما در جهان تاثیر خواهد گذاشت.
در خبرهای اولیه آمده است این تصادف به دلیل ترکیدگی تایر یکی از اتوبوسها رخ داد حال آنکه فعلا برای تشخیص علتهای حادثه و قضاوت زود است زیرا هردو اتوبوس طعمه حریق شدهاند و باید کمیسیونهای فنی دلایل آن را بررسی کنند. به هر حال باید توجه داشت تمامی شرکتهای مسافربری موظف هستند قبل از حرکت اتوبوس ایمنی آن را بررسی و مدیر فنی، آن را تایید کند ضمن اینکه پلیس هم وظیفه دارد خودروها را از این نظر بررسی کند، البته نظارت پلیس برای همه خودروها انجام نمیشود و بهصورت اتفاقی است.
ابتکار: تراژدی ارزانی جان آدمی!
«تراژدی ارزانی جان آدمی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است ه در آن میخوانید؛چقدر جان سخت شده ایم، چقدر همه چیز عادت شده است،چقدر راحت از کنار خبر کشته شدن 44 نفر از هموطنان در صحنه تصادف میگذریم. وقتی حوادث زنجیروار تکرار میشوند، حساسیتها کم شده و دیگر تعجب و تأثر بر انگیخته نمیشود.
متاسفانه تکرار حوادث جاده ای و مشکلات فنی خودروها و کیفیت بد لاستیکهای چینی موجب شده تا قیمت جان آدمی کاهش یابد و ضریب مسئولیت حفظ جان انسانها تنزل یابد. این در حالی است که مطابق آموزههای دینی، در عالم هیچ چیز مهمتر و همسنگ جان آدمی نیست. همه عالم به افتخار وجود انسان خلق و ارزش هستی پیدا کرده است. به عبارتی همه چیز فدای جان انسان است. ولی بی توجهی و بی مسئولیتی ما انسانها موجب شده تا این جان شریف و این اشرف مخلوقات این چنین ارزان گردد و به این مفتی خونش ریخته و جانش گرفته شود.
اگر ارزش و منزلت جان آدمی مطابق آموزهها به رسمیت شناخته میشد، جهان کنونی بهتر از این و شر جنگ و بی مسئولیتیها از سر راه زندگی بر چیده میشد.
تمامی انسانها به عنوان اشرف مخلوقات بر تمام موجودات زمین مسلط است و گرفتن جان یک نفر همچون کشته شدن تمام انسانهاست و نجات جان یک نفر برابر نجات جان تمام انسانهاست وفانی شدن تمام دنیا نزد خداوند از کشتن یک مومن آسان تر است اما برغم این جایگاه بلند و متعالی و به دلیل بی توجهی و بی مسئولیتی امروزه این انسان نیست که بر تمام موجودات مسلط است که این دیگر موجودات هستند که بر انسان تقدم یافته اند و بر او مسلط گردیده اند اینکه سرنوشت 50 نفر آدم بی گناه به یک اتوبوس با کیفیت پایین و لاستیکهای چینی سپرده شود خود مصداق مسلط کردن اجناس چینی بر جان آدمی است وقتی سرنوشت آدمها به جادههای غیر استاندارد سپرده شود، در حقیقت تقدم بی عرضگی و بی مسئولیتی بر جان آدمی است آنچنانکه سپردن سرنوشت ملتها به دست حاکمان بی تدبیر و جنگ طلب موجب هدر دادن جان هزاران انسان بی گناه است.
از بین رفتن آدمها در نتیجه جنگ افزارها تقدم و تسلط جنگ افزارها بر سرنوشت آدم هاست. پس بیائید کمی نگاهمان را به منزلت آدمی تغییر دهیم و ارزش آنرا آنگونه که خدا خواسته است دریابیم. اگر این تغییر نگاه رخ دهد مسئولیت انسانی در قبال همدیگر پیدا میکنیم و آنگاه بنی آدم اعضاء یکدیگر خواهند شد. اگر این بینش پایه مناسبات انسانی گردد دیگر جان انسان در نتیجه سوء تغذیه از دست نخواهد رفت و شاهد جنگ افروزی و برادر کشی و پایمال شدن حقوق انسانی نخواهیم بود.
در کشورایران که مدعی حاکمیت دین و اخلاق میباشد انتظار گران شدن قیمت انسان میرود و نباید با گرانی دیگر اجناس و گرانی سرانه زندگی قیمت آدمها ارزان شود به هر روی حادثه وهشتناک اتوبان قم –تهران که به مرگ هموطنان بی گناه منجر شد یک بار دیگر آژیر خطر ارزانی جان آدمی را در این سرزمین به صدا درآورده است و مسئولان را متوجه مسئولیت خطیرشان در قبال جان آدمها نموده است.
دنیای اقتصاد:بهبود اشتغال مولد؛ چگونه؟
«بهبود اشتغال مولد؛ چگونه؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر هادی صالحی اصفهانی است که در آن میخوانید؛ایجاد شرایط مناسب برای توسعه اشتغال مولد، بزرگترین چالش پیش روی دولت آقای روحانی است. با توجه به جمعیت بزرگ جوانانی که به بازار کار وارد میشوند، اگر در چهار سال آینده وضعیت اشتغال بهبود محسوسی نداشته باشد، علاوهبر مشکلات اقتصادی و هدر رفتن قسمتی از سرمایههای کشور، با مشکلات اجتماعی سنگینی هم مواجه خواهیم بود.
در این شرایط، سوال اینجا است که کلیدیترین سیاستهایی که دولت جدید باید برای بهبود وضعیت اشتغال در دستور کار قرار دهد، چیست؟ برای پاسخ به این سوال، نخست باید توجه داشت که رکود تورمی در حال حاضر نتیجه دو عامل عمده در سالهای گذشته است: یکی تحریمها و دیگری سوء مدیریت اقتصادی. هدف این مقاله پیشنهاد راهکارهایی برای رشد اشتغال از طریق بهبود مدیریت اقتصادی در یکی دو سال آینده است. موضوع تحریمها جای بحث خودش را دارد.
در اینجا فرض را بر این میگذاریم که به احتمال زیاد دولت خواهد توانست در چند سال آینده جلوی تشدید تحریمها را بگیرد و در مواردی هم آنها را کاهش دهد؛ ولی بخش عمدهای از تحریمها به جای خود باقی خواهند ماند. در یک نظر کلی، برای رشد اشتغال مولد، مدیریت اقتصادی باید فضای کسبوکار مناسبی برای تشویق سرمایهگذاری، نوآوری و بهره وری ایجاد کند. برای این منظور لازم است که:
1- قواعد شرکت در فعالیتهای اقتصادی با ثبات و تابع منافع عقلانیت جمعی باشند، 2- اطلاعات مربوط به بازارها، فناوری و شرایط اقتصاد در دسترس همگان باشد و 3- طرفین هر قرارداد، چه بین افراد و واحدهای خصوصی و چه در رابطه با دولت، ملزم به اجرا (یا تغییر با توافق) آن باشند. متاسفانه در ایران هر سه شرط به شکلهای مختلف نقض شدهاند، به خصوص در سالهای اخیر. مثلا مقررات تولید صنعتی و بازرگانی خارجی بیش از حد، بیرویه و موردی دستخوش تغییر بودهاند و زمین نامسطحی را برای شرکت اکثر مردم در فعالیتهای اقتصادی ایجاد کردهاند.
دسترسی به اطلاعات هم بسیار محدود و ناهمگون بوده است که باعث شده عدهای با استفاده از موقعیت سودهای کلان ببرند و عدالت سیاستگذاری زیر سوال برود. لازمالاجرا کردن قراردادها بسیار هزینه بر بوده و ایجاد انگیزه برای تولید باکیفیت را مشکل کرده است. مخصوصا دولت الزام زیادی به اجرای کامل قراردادهایش نداشته است. پول ملی را که در واقع وامی است از مردم به دولت، به راحتی بیارزش کرده است.
در این شرایط، چه قدمهایی برای بهبود فضای کسبوکار لازم است؟ پیشنهاد من برای اولویتهای سیاستگذاری دولت جدید از این قرار است:
1- سازمان برنامه بهعنوان نهاد مرکزی سیاستگذاری اقتصادی باید احیا شود و با استفاده از نیروهای متخصص و کارآمد به سیاستهای اقتصادی، چه در نظام مالی دولت و چه در تنظیم بازار و غیره، نظم و حساب و کتاب ببخشد تا فضای کسبوکار ثبات پیدا کند.
2- برای کنترل تورم، کسری بودجه دولت باید مهار شود. چون در حال حاضر بالا بردن مالیاتها و کاهش هزینهها امکانپذیر به نظر نمیرسد، قیمت ارز باید بالا برود. این کار با تامین کسری بودجه دولت از طریق کاهش نقدینگی بخش خصوصی، اثر تورمی آن را خنثی میکند. البته، بالا رفتن قیمت ارز هزینه تولید را بالا میبرد، ولی اگر سیاستهای اقتصادی دیگر درست مدیریت شوند، تکانه تورمی نرخ ارز قابل کنترل و کوتاه مدت خواهد بود، به خصوص که نرخ ارز بالاتر صادرات و جایگزینی واردات را تشویق خواهد کرد و به رشد تولید و اشتغال و درآمد مالیاتی کمک میکند.
3- بانک مرکزی باید نقدینگی را کنترل کند و برنامهای برای تضمین سلامت نظام بانکی بریزد. در گذشته دولت بانک مرکزی را مجبور کرده بود که بیرویه اعتبار در اختیار بانکها بگذارد و به بانکها هم فشار میآورد تا به گروههای مورد نظرش با بهره پایین وام بدهند. این رویکرد به تورم دامن زده و باعث رشد سرسام آور وامهای معوقه شده است. گرچه این فرآیند منافعی برای عدهای از وام گیرندگان داشته است، بسیاری از تولیدکنندگان و سرمایهگذاران را از دسترسی به وام محروم کرده است. به علاوه، این سیاست بانکها را در موقعیت مالی بدی قرار داده است، به ویژه که با پایین آمدن تورم ریسک ورشکستگی شان بالا خواهد رفت. آزاد سازی بازار وام، نظارت بر ریسکپذیری بانکها و محدود کردن رشد پایه پولی باید جزو اولویتهای سیاست اقتصادی باشد.
4- بودجه عمرانی باید احیا شود و بهبود زیرساختها در صدر برنامههای دولت قرار بگیرد. توسعه اینترنت به ویژه میتواند کمک بزرگی به بهبود فضای کسبوکار و ایجاد فرصتهای شغلی و رشد مهارتهای نیروی کار بکند.
5- آمار و اطلاعات باید وسیعتر تولید شود و آسانتر و به موقع در دسترس عموم قرار بگیرد. کارآفرینی نیاز مبرمی به اطلاعات درست و بههنگام دارد. دسترسی اقشار وسیع مردم به اطلاعات مربوط به بازار و اقتصاد، به عده بیشتری، مخصوصا در میان گروههای محروم، امکان میدهد تا برای خود و دیگران شغلهای پرارزش ایجاد کنند.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد