در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مشفق وقتی وارد خانه شد، مردی را دید که مرتب بر سر خودش میکوبید و فریاد میکشید. او شوهر متوفی بود، همان کسی که پلیس را از کشف جنازه مطلع کرده بود. کارآگاه قبل از اینکه با این مرد صحبت کند به اتاق خواب رفت تا جسد حلقآویز شده مریم را از نزدیک ببیند. زن با استفاده از یک رشته طناب آبی رنگ از میلهای در کمد دیواری آویزان بود.
ارتفاع میله و قد مریم به گونهای بود که فرضیه خودکشی را منتفی نمیکرد. کارآگاه جنازه را برانداز کرد. زن لباس خانه به تن داشت، دو ناخن دست چپش را لاک زده بود، کف دست راستش یک شماره تلفن نوشته بود و دمپاییهایش هم زیر پایش افتاده و لکهای از لاک هم روی دمپایی ریخته بود. مشفق شماره تلفن را نوشت تا بعد بتواند دربارهاش تحقیق کند. او سپس سراغ شوهر مریم رفت.
امیر بشدت ناراحت بود و بسختی حرف میزد. او در یک شرکت خدمات رایانهای کار میکرد. او صبح روز حادثه طبق معمول ساعت 7 صبح از خانه خارج شده و یکی از همسایهها را در آسانسور دیده و آن همسایه، امیر را تا محل کارش رسانده بود.مرد باز هم طبق روال همیشه ساعت 4 بعدازظهر به خانه برگشته و جسد را
دیده بود.
ـ زنگ زدم. مریم در را باز نکرد. دیشب کمی با هم جر و بحث کرده بودیم. فکر کردم قهر کرده است، برای همین با کلید خودم در را باز کردم. مریم را صدا زدم اما جواب نداد. به اتاق خواب رفتم، اول متوجه نشدم اما همینکه سرم را برگرداندم دیدم جسد در کمد دیواری آویزان است. سریع از خانه بیرون دویدم و همسایهها را خبر کردم و آنها هم به پلیس تلفن زدند.
کارآگاه اول به تفتیش خانه پرداخت و نمونهای از طناب آبی رنگ را در آشپزخانه پیدا و بعد از همسایه امیر که صبح او را به محل کارش رسانده بود، تحقیق کرد و مطمئن شد مرد جوان عین حقیقت را گفته است اما این کافی نبود و مشفق که مطمئن بود مریم به قتل رسیده و موضوع خودکشی نیست امیر را بازداشت کرد.
شوهر مقتول تا سه روز به قتل اعتراف نکرد و همچنان با اصرار میگفت همسرش خودکشی کرده است اما وقتی پزشکی قانونی اعلام کرد این زن ابتدا با جسم نرم و منعطفی مانند بالش خفه و سپس حلقآویز شده است، چارهای پیش روی خودش ندید جز اینکه به ارتکاب جنایت اقرار کند.
امیر در بازجوییها گفت: چند وقتی بود با یکی از همکارانم در شرکت دوست شده بودم و چند باری با هم به گردش رفته بودیم. مریم سر یک پیامک مچام را گرفت و از آن به بعد دعواهای ما شروع شد. در بد بنبستی گرفتار شده بودم، روز حادثه کمی زودتر به خانه رفتم و با او دعوا کردم و بعد هم کشتمش. از کاری که کرده بودم احساس پشیمانی میکردم.
در آن لحظات اصلا به فکر کارهایم نبودم. نمیدانم چطور شد که بالش را روی دهانش گذاشتم و فشار دادم. وقتی دیدم کار از کار گذشته جسد را حلقآویز کردم تا نشان بدهم او خودکشی کرده است.
شما خواننده محترم برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید کارآگاه چگونه قبل از صدور نظریه پزشکی قانونی متوجه شد مریم خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده است.
پاسخ معمای شماره قبل: شما وقتی به اتاق لامپها میروید، متوجه میشوید کلید دومی که زدهاید برای کدام لامپ است. لامپ گرمتر هم مربوط به کلید اول است و از این طریق لامپ و کلید سوم هم معلوم و معما حل میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد