اگر به تاریخ علوم انسانی نگاهی بیندازیم کتابهای متعددی با موضوع اخلاق میدانیم که هر کدام منظری متفاوت و موضوعاتی گوناگون دارند، در این کتب غالبا به دو حوزه بسیار عمده پرداخته شده است یا پرسش از چیستی اخلاق است (فلسفه اخلاق) از چگونگی اخلاق (علم الاخلاق).
کتابهای کهن اخلاقی پس از گفتوگو درباره کلیات و مفهوم فضیلت و رذیلت و امثال آن به بسیاری از امور پیرامونی و مبتلابه خودشان میپردازند. در زبان فارسی کتابهایی مانند قابوسنامه یا اخلاق ناصری از این جمله است.
رانندگی و فرهنگ ترافیک یکی از موضوعات مهم و مبتلا به زندگی بشر معاصر است. رانندگی هم مانند هر فعل دیگری که از آدمی سر میزند، موضوع علم اخلاق است و میشود و باید که دربارهاش داوری اخلاقی کرد.
موضوعات و سوالهای قابل طرح فراوانی در حوزه اخلاق ترافیکی وجود دارد که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است.
برای مثال؛ آیا مبنای اخلاق ترافیکی، انگیزشی درونی است یا بیرونی؟ یعنی آیا به صورت امری وجدانی باید مقید به نوعی از رفتارهای ترافیکی باشیم یا به دلیل الزامات قانونی باید به آن عمل کنیم؟ یا اینکه اخلاق ترافیکی، موضوعی «خویشتنخواهانه» است یا «دیگرخواهانه»؟ قطعا در یک یادداشت و چند یادداشت نمیشود به این موضوعات پرداخت و من هم قصد ندارم پرسشهای بنیادین این حوزه را پاسخ بدهم، بلکه آنچه در این مقال به آن میپردازم با تکیه بر دریافت درونی و بلاواسطه فردفرد آدمیان است.
همه ما بدون این که کوچکترین اطلاعی از مباحث پیچیده فلسفی و علمی اخلاق داشته باشیم، درک میکنیم چه رفتاری را دوست میداریم و چه عملی آزردهمان میکند. به تعبیر قرآن کریم، آدمی خیر و شر را از الهام الهی درک میکند.
«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها» (قسم به نفس و آن که آن را پاکیزه آفرید. پس پلشتی و پاکی را به او الهام کرد).
در منطق قرآن آدمی خود میداند چه رفتاری از او صحیح است و چه عملی خطاست. «ان الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره» (آدمی به نفس خودش حتما آگاه است، گرچه عذر بیاورد).
از این منظر میتوانیم داوری کنیم؛ آیا زمانی که افسر یا دوربین ثبت تخلفی حاضر نیست، میتوانم با سرعت غیرمجاز حرکت کنم؟ آیا به قول کتب اخلاقی قدیم، خلاف دوراندیشی نیست؛ با سرعتی برانم که در زمان برخورد با مانع یا عابر یا خودروی دیگر، کنترل خودرو را از دست بدهم؟
ما غالبا در زندگی روزمره مبادی آداب هستیم. هنگام برخورد با دوستان و همکاران و همسایگان دستمان را روی سینهمان میگذاریم و سلام میدهیم. موقع خارجشدن از در یا عبور در راهروها بر هم پیشی نمیگیریم یا اگر کسی در راهرویی تنگ از روبهرو بیاید، کنار میایستیم و به هم تعارف میکنیم.
با هم به نیکویی صحبت میکنیم و اگر در خیابان هم از کنار کسی که حرف درشتی به سر و همسر و همسایه میزند، رد بشویم به دیده افسوس نگاهش میکنیم.
چطور است که ما با این همه آدابدانی وقتی سوار خودرو یا موتورسیکلت هستیم، گاهی به کلی آدم دیگری میشویم. این را باید هر کداممان در خلوتمان از خود بپرسیم. پس؛
آیا بوق زدن برای هر کاری و در هر ساعتی ـ بجز در موضوعات ترافیکی ـ بداخلاقی نیست؟
آیا پیچیدن تعمدی جلوی خودرویی که راننده آن بنا به عوامل بیرونی و از روی ناچاری تغییر مسیری به سمت ما داشته است، بداخلاقی نیست؟
آیا راه ندادن به رانندهای که برابر قانون اولویت عبور یا حق تقدم عبور با اوست، بداخلاقی نیست؟
آیا بیتوجهی به رانندهای که با چراغ راهنما به نوعی اجازه تغییر خط حرکت یا ورود یا خروج از راهی را از ما میخواهد، بداخلاقی نیست؟ آیا...؟
سردار حسین رحیمی - رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد