تجربه دوم: در بزرگراه از سمت راست حرکت میکنی که در یک لحظه خودرویی دنده عقب به سمتت میآید، ناگزیر بدون کوچکترین فرصت برای بررسی شرایط، انحراف به چپ میکنی، اما باز هم خوشبختانه از سمت چپت خودرویی در حال رد شدن نیست.
تجربه سوم: در بزرگراهی عبور میکنی که خودرویی از سه راهی وارد شده و جلویت میپیچد، مجبور میشوی با ترمزی شدید خطر تصادف را دور کنی هر چند ممکن است پشت سرت خودرویی با سرعت در حال حرکت باشد.
هرکدام از این رفتارهای خطرناک در رانندگی، میتواند فاجعه آفرین باشد و تکرار فراوان چنین رفتارهایی در خیابانها و جادههای کشور است که ما را در رده نخست جهانی تعداد کشته شدهها و مجروحان رانندگی قرار داده است.
گرچه طی هشت سال گذشته، با وجود افزایش خودروها، سالانه حدود 8000 نفر از تعداد کشتهشدگان رانندگی کاسته شده؛ اما باز هم میزان فعلی (حدود 19 هزار نفر و زخمی شدن حدود 250 هزار نفر)، بسیار بالاست که موجب آسیبهای سنگین اجتماعی (فشارهای وحشتناک روحی ـ روانی به افراد، بیخانمان شدن خانوادهها، بیسرپرست شدن زنان و یتیم شدن فرزندان) در ایران میشود و خسارت هنگفت اقتصادی را نیز بر جامعه تحمیل میکند.
این در حالی است که قواعد جلوگیری از بسیاری از این رخدادهای «هزینهزا»، «آسیب آفرین» و «بدبختی ساز» ساده است. طبق پژوهشهای متعدد انجام شده، حدود 55 تا 70 درصد سوانح رانندگی، ناشی از خطای انسانی است.
اینکه چرا برخی از ما ایرانیها به قوانین راهنمایی و رانندگی تمکین نمیکنیم تا خود و همنوعانمان با آثار ناشی از آن مواجه نشوند، از دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی بررسی میشود.
خودمداری ما ایرانیها
امانالله قراییمقدم، جامعه شناس، درباره ریشههای پایین بودن فرهنگ رانندگی در ایران میگوید: بهدلیل سرعت بالای تغییرات تکنولوژی، همواره یک «تاخر فرهنگی» یا «واپس ماندگی فرهنگی» پس از ورود وسایل تکنولوژیک به هر جامعهای وجود دارد و امکان ندارد تغییری سریع در طرز تفکر مردم و همگام شدن آن با تکنولوژی صورت گیرد. بهطوری که همواره یک خط فاصله بین ورود تکنولوژی و فرهنگ استفاده از آن در همه جای دنیا وجود دارد.
وی میافزاید: البته این تاخر فرهنگی شدت و ضعف دارد و با توجه به دستیابی مناطق مختلف کشور به ماشین (شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچک و بالا شهر در مقایسه با پایین شهر) متفاوت است. به این معنا که افرادی که زودتر این تکنولوژی را دیدهاند، فرهنگ استفاده از آن را سریع تر به کار بردهاند. به اعتقاد این جامعهشناس، مولفههایی نظیر سن، جنس، تحصیلات و طبقه اجتماعی نیز در این قضیه موثر است.
اما سعید معیدفر، جامعهشناس، رفتارهای ترافیکی جامعه را به طور اساسی «فرهنگی» تلقی نمیکند و با موضوع «عقبماندگی فرهنگی در زمینه رانندگی» موافق نیست.
او معتقد است: واکنش افراد در جامعه در ارتباط با موقعیت است. آدمها یک نوع عقلانیت را در تصمیمات روزمره به کار میبرند و این رفتار عقلانی تا حدی باعث میشود آنها واکنشی متناسب با موقعیت از خود نشان دهند. در موضوع رانندگی نیز، بخش زیادی از افراد جامعه تمایل دارند قوانین و مقررات را رعایت کنند و بخشی هم که به آن توجه نمیکنند، ناشی از «رفتار افراد در واکنش با موقعیت» یا «احساس بیهنجاری» است که موجب میشود این افراد هنگام رانندگی تنها درصدد رفع مشکل خود برآیند.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه دلیل رعایت نشدن قانون راهنمایی و رانندگی در کشور ما به «سستی قانون» برمیگردد، تصریح میکند: متاسفانه در کشور ما قوانین متناسب با منافع افراد خاص جابهجا شده و تغییر پیدا میکند و قوانین فراتر از افراد نیست. در چنین شرایطی، قوانین راهنمایی و رانندگی از پشتوانه جمعی و مردمی برخوردار نشده و ماموران مدام مجبورند با متخلفان مشاجره کنند.
وی میافزاید: در این میان، افرادی هستند که قانون را نماد زور تلقی میکنند که باید از سیطره آن خلاص شد و همواره درصدد دور زدن آن برمیآیند. چنین رفتارهای تخلفآمیز از سوی این افراد و احساس زرنگی در مقابل دیگران، موجب میشود تا افراد قانونمند نیز ناچار به تخلف شوند.**قدرت از نوع تکنولوژیک
شیوا دولتآبادی، روانشناس با بیان این که موضوع رانندگی با خودرو به عنوان ابزار افزایش دهنده «سرعت»، «شتاب» و «قدرت» در یک فرآیند روانشناختی قابل بحث است و ارتباط بسیاری با فرد و جامعه پیدا میکند، میگوید: زمانی که انسان پشت فرمان خودرو، موتورسیکلت و حتی دوچرخه مینشیند، این اقدام، سبب گسترش ناگهانی توانایی وی میشود و این حس، به نوعی با شخصیت استفادهکننده از این قدرت تکنولوژیک ترکیب میشود.
وی، درباره علت ضعف فرهنگ رانندگی در ایران معتقد است: ما در فرهنگ خانوادگی و عمومی بسیار خودمدار بوده و اصولا هر یک از ما احساس میکنیم یک، یگانه و بی نظیر هستیم. گرچه این حس در ما اعتماد به نفس ایجاد میکند؛ اما زیادی آن، رفتار اجتماعی ما را تحت الشعاع قرار میدهد. با تبدیل شدن این امر به یک ویژگی جمعی، آن بخش از شخصیت ما که با اجتماع مواجه میشود به دلیل نداشتن نگاه «اجتماع گرا» و «مسئولیت مدار»، سبب میشود تا اعتقاد به این باورکه «نفع جمع، نفع همه است»، در ما تقویت نشود. وقتی به اصطلاح «خرمان از پل گذشت»، خوشحال میشویم؛ اما اینکه آن پل با نوع رفتار ما چقدر ازدحام ایجاد کرده یا سبب خرابی شده، نگرانمان نمیکند.
چه باید کرد؟
افزون بر این، در هر جامعهای که برخی افراد متخلف در رانندگی با بهره گیری از روابط خاص، براحتی از چنگال مجازات قانون رهایی پیدا میکنند، نمیتوان انتظار داشت مجریان در پیادهسازی قانون بهطور کامل موفق بوده و تمام افراد جامعه نیز بدان تمکین کنند. بدون تردید، وقتی رانندهای خلافی از سرعت بالا، سبقت غیرمجاز و... را مرتکب میشود از اینکه بازیگر مشهور سینما باشد یا بازیکن تیم ملی یا فرزند یک شخصیت سیاسی، طبق قانون باید مجازات شود و ماموران باید بتوانند در سایه امنیت کامل، قانون را درباره همه افراد اعمال کنند.
خوشبختانه در برنامههای تلویزیونی مربوط به گشتهای نامحسوس پلیس راهور، مشاهده میشود که ماموران بدون استثنا برای همه رانندگان اعم از رانندگان خودروهای شخصی، نظامی و... قانون را اعمال میکنند. البته این رفتار باید در تمام کشور درونی شود
خوشبختانه در برنامههای تلویزیونی مربوط به گشتهای نامحسوس، پلیس راهور شاهد میشود که ماموران بدون استثنا برای همه رانندگان از رانندگان خودروهای شخصی، نظامی و... قانون را اعمال میکنند؛ البته این رفتار باید در تمام کشور درونی شود.
قراییمقدم برای نهادینهسازی فرهنگ رانندگی، معتقد به دو نوع آموزش است؛ نخست، آموزش خود به خودی که با مشاهده تصادفات مکرر حاصل میشود و دوم، آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی که شامل اقدامات پلیس (نظیر تشدید قوانین، اعمال جریمه و نمره منفی، جدی گرفتن و مماشات نکردن در برابر متخلفان)، مقالات و گزارشهای روزنامهها و نیز برنامههای رادیو و تلویزیون است.
معیدفر نیز «ضرورت استحکام قوانین و تبعیض قائل نشدن آن بین تمام افراد» را در این زمینه برمیشمرد و اعلام میدارد: به میزانی که در یک جامعه، قانون دارای استحکام لازم باشد و از آدمها، گروهها و جناحها فراتر رفته و جایگاه بالاتری پیدا کند و دستگاههای قضایی مستقل عمل کنند به همان میزان، افراد هم نسبت به عمل به قانون شرطی میشوند و در نتیجه، میتوان شاهد بهبود رفتارها بود. در این فضا، قانون از پشتوانه جمعی برخوردار میشود و با کمی فشار، میتوان آن را در جامعه نهادینه کرد.
این جامعهشناس به مجریان قانون توصیه میکند: برای موفقیت در نهادینه کردن قانون، مجریان از رفتارهای سادهتر و مواردی که بیشتر مردم از آن متنفرند، شروع کنند. به عنوان مثال، برخورد با رفتارهای خطرناک رانندگی نظیر لایی کشیدن، از حمایتهای مردمی برخوردار است و میتواند در کنترل رفتار ترافیکی موفقیتآمیز باشد. افزون بر این، هنگام اعمال قانون، نباید بین خودروهای مدل بالا و پایین تبعیض قائل شد.
وی ادامه میدهد: بدون شک، باید به این سمت پیش رویم که پلیس «نماد قانون» تلقی شود نه نماد زور و آزار. موضوع دیگر اینکه همیشه نباید افراد تنبیه شوند. گاهی اوقات لازم است برای افرادی که طی دو، سه سال تخلفی مرتکب نشدهاند و بهطور اشتباهی تخلفی انجام میدهند، براحتی امکان دادن جایزه برای آنها وجود داشته باشد. برعکس، افراد خلاف کار با تشدید مجازات مواجه شوند.
دولتآبادی از دیدگاه روانشناسی با بیان اینکه ما ایرانیها در فرهنگ خانوادگی بسیار متنوع و متفاوت هستیم، برای ایجاد جامعهای اجتماعگرا و مسئولیتپذیر، پیشنهاد میکند: وظیفه نهادهایی نظیر مدرسه این است که رفتارهای اجتماعی همچون «احترام به دیگران» را بهعنوان درس و تکلیف درونی آموزش دهند و این موضوع را با دانشآموزان تمرین کنند تا بهعنوان بخشی از رفتار و شخصیت آنها درآید.
وی با اشاره به ضرورت ایجاد حس همدلی و درک دیگران برای کاهش آسیبهای رانندگی، میافزاید: اگر هنگام رانندگی، خود را جای دیگران بگذاریم ـ بهعنوان یک خصیصه بزرگ انسانی ـ و باور داشته باشیم که نباید با نوع رفتار خود (از جمله سرعت بالا در اتوبانها) جان خود و دیگران را به خطر اندازیم یا موجب استرس یا کندی ترافیک شویم، بسیاری از مشکلات و آسیبهای رانندگی کاهش پیدا میکند.این نکته یادآور میشود تا همه اعضای جامعه تصمیم نگیرند نسبت به حقوق شهروندی احترام بگذارند، روند ارتقای فرهنگ رانندگی با کندی پیش خواهد رفت و هر سال باید شاهد آسیبهای فاجعهآمیز رانندگی برای هموطنان، اطرافیان و حتی افراد خانواده باشیم. امیدواریم پرچم عزم ملی را برای مقابله با این اهریمن خونخوار برافراشته کنیم.
یوسف بهمنآبادی - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد