این موضوع را باور ندارید؟ خب من باور دارم و میتوانم برایتان یک نمونه آشنا را مثال بزنم تا گفتهام را ثابت کنم. من احمد بیگدلی، نویسنده پست مدرن امروز که برگزیده کتاب سال هم شدهام، در نوجوانی و جوانی مطالعه را با کتابهای عامهپسند شروع کردم و این مطالعه برایم جدی شد و کمکم مرا به سمت مطالعه آثار جدی ادبیات جهان سوق داد.
واقعا اگر آثار کسانی چون جواد فاضل، بهمن سیروس و... نبود شاید من کتابخوان نشده بودم. چون مانند بسیاری دیگر همان ابتدای مطالعه کتابهای دوما و کافکا را میخواندم و چون ذهنم آماده نبود، از کتاب خواندن دور میشدم.
خلاصه آنکه همان ضمیمههای پنج ریالی مجلههایی چون جوان، شهرآشوب، دلشاد خاتون و... که پر بود از پاورقیها موجب شد من کم کم به خواندن عادت کنم و به سمت کتابهای جدیتر حرکت کنم. همین امروز هم دوباره کتاب «عشق و شمشیر» سیروس بهمن را برداشتهام که نگاهی به آن بیندازم.
قدیمترها این مجلات و پاورقیهایشان یا داستانهای عامهپسند امروزی در زندگی مردم نقش مهمی داشتند، چون تلویزیون و رادیو تا این حد در زندگی مردم نقش پررنگی نداشتند و مردم زمانی را به مطالعه این کتابها اختصاص میدادند.
حالا هم خود را وامدار این ادبیات میدانم و تاکید میکنم اگر بخواهیم ادبیات عامهپسند را حذف کنیم، یک بخش از ادبیات ما لنگ خواهد زد. این حرف را هم بیدلیل نمیگویم.
من در حال حاضر در چند کارگاه و دانشگاه مشغول تدریس فیلمنامه نویسی و داستاننویسی هستم و بخوبی این مساله را حس میکنم که نویسندگان خوب ما کسانی هستند که از ادبیات عامیانه بهعنوان یک پله استفاده کرده و با مطالعه آنها، سادهنویسی را آموختهاند.
پس تا اینجا پذیرفتیم که این ادبیات هر چند موافقان و مخالفان زیادی دارد اما قابل حذف نیست. حالا میرسیم به اینکه چرا این نوع ادبیات در همه جای دنیا میان مردم طرفدار دارد؟ در داستاننویسی که از آن به عنوان هنر یاد میکنیم، رعایت plat یعنی عامل سببیت و چون و چرایی، نکته بسیار مهمی است و هیچ اتفاقی نباید خارج از آن رخ دهد.
به همین دلیل هم ذهن خواننده را درگیر میکند و او را به تفکر درباره چرایی وقایع وا میدارد. اما در ادبیات عامه این عامل وجود ندارد و خیلی آسان و ساده است و در آن سببیت و چون و چرا وجود ندارد.
این نوع داستانها مانند تسبیح به نخ کشیده شده هستند. مخاطبشان خسته از زندگی و روزگار و بازی زمانه، کتاب را دست میگیرد و دنبال این است که وقایع بدون پیچیدگی و در اوج سادگی دنبال هم حرکت کنند. پس در این رمانها جایی برای دلواپسیهای عمیق نیست. مخاطب کتاب را ورق میزند و اتفاقات سریع و بدون ایجاد تفکر رخ میدهد و مخاطب خود را همراه میکند.
اما حالا برسیم به اینکه چرا موضوع همه این کتابها عشق است؟ معلوم است دیگر! عشق نیاز آدمی است.
نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و طبیعی است که محور همه داستانهای عامهپسند هم عشق باشد اما دقیقا از همین نقطه است که من هم با اغلب داستانهای عامهپسند امروز مشکل پیدا میکنم! این داستانها به لایهای خیلی سطحی از عشق میپردازند و همین میتواند ذهن مخاطب را نسبت به عشق ساده انگار کند.
فکر میکنم بهتر است نویسندگان عزیز این ادبیات نگاهی دوباره به این مقوله داشته باشند و بازنگری انجام دهند.
بهعنوان یک داستاننویس که آثارم مخاطبان بسیار دارد، اعتراف میکنم که کتاب خواندن را با خواندن آثار عامهپسند و نوشتههای نویسندگانی چون «ر. اعتمادی»، «جواد فاضل»، «حسینعلی مستعان» و برخی دیگر آغاز کردم.
به جرات میگویم نباید مرزبندی قائل بود و با خطکش و گونیا به تقسیم ادبیات پرداخت. نامدارترین داستاننویسان این روزها، خودشان با مطالعه ادبیات عامهپسند کتابخوان شدهاند. از این رو، صاحبان زحمتکش این آثار به گردن پیشروان ادبیات معاصر حق دارند.
احمد بیگدلی - داستاننویس
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد