سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه

اصولگرایان و دولت روحانی

سرمقاله روزنامه‌های صبح روز چهارشنبه

توصیه‌ای به اصحاب افراط

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «هم وطنان گوارایتان باد این پیروزی»،«قربانیان و معرکه‌آرایان واقعی»،«پرسش‌هایی درباره انتخابات»،«توصیه‌ای به اصحاب افراط»،«ارتقای فرهنگ سیاسی در سپهر عقلانیت»،«جوانان؛ عصای دست دولت یازدهم»،«در انتظار حماسه بزرگ‌تر»،«تکمیل شادی ملت با حماسه اولسان»،«فوتبال این برد را مدیون جامعه است» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۷۲۴۸۲
توصیه‌ای به اصحاب افراط

خراسان:هم وطنان گوارایتان باد این پیروزی

«هم وطنان گوارایتان باد این پیروزی»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛پیروزی مقتدرانه و غرورآفرین تیم ملی فوتبال ایران عزیزمان و صعود به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل بار دیگر کام ملت وطن دوست و غیورمان را شاد کرد و موجی از سرور و شادی در دل ها به وجود آورد این ملت بزرگ و سرافراز در تمامی دنیا به شیفتگی مُلک و میهن خویش و داشتن عرق ملی شهره اند ایران عزیز با تمدن هفت هزار ساله و دیرپایش و مردم تمدن ساز و فرهنگ پرور و دلاورش در طول تاریخ پرفراز و نشیبش حماسه ها و قهرمانی های فراوان در عرصه های گوناگون خلق کرده است و از همین روی آحاد این ملت به ایرانی بودن و حق مداری و برخورداری از وجدان ستودنی و روحیه دلاوری و سلحشوری و قهرمان پروری خود افتخار می کند.

پیشتازی و میدان داری این ملت نه تنها در عرصه های علمی و دانش مداری و تمدن سازی و فرهنگ سازی بلکه در عرصه ورزش در رشته های مختلف از دیرباز زبانزد خاص و عام بوده است و نه تنها این ملت و سرزمین خود مولد و خاستگاه بسیاری از ورزش های زیبا و فرحبخش همچون چوگان، کشتی ، ورزش های پهلوانی و زورخانه ای و ... بوده است بلکه در رشته های جدید ورزشی که ملل دیگر مبدع آن بوده اند به افتخارات بس غرورآفرینی دست یافته است.

غرورآفرینی جوانان این مرز و بوم در والیبال، بسکتبال، کشتی فرنگی، ورزش های رزمی و حتی پینگ پنگ در سال های اخیر بهترین گواه بر این مدعاست. جوانان ما در عرصه فوتبال نیز کارنامه بسیار قابل قبولی دارند هرچند در این ورزش پرطرفدار نیز شاهد افت و خیزهای فراوانی بوده ایم اما جوانان غیور ما در این ورزش جذاب و دیدنی و بسیار پرطرفدار در سطح جهان تاکنون توانمندی های قابل توجهی از خود نشان داده اند.

شکست تیم مدعی کره جنوبی با آن رجزخوانی های گزافه و پرگویی های بی ادبانه و بیهوده مربی تیم کره آن هم در زمین تیم میزبان و در چنین بازی حساس و سرنوشت سازی خود نشان دیگری از ظرفیت جوانان میهنمان در این ورزش بسیار مهیج و پرنشاط و پرطرفدار جهانی است که بار دیگر غیرت و توانمندی فرزندان ایران زمین را در میدان حریف بسیار پرمدعا و گستاخ و مغرور به رخ جهانیان کشید و این پیروزی غرورآفرین که موجب شد تیم  ملی عزیزمان برای چهارمین بار به بازی های بسیار مهم جام جهانی که در سراسر جهان بیش از چند صد میلیون و بلکه چند میلیارد علاقه مند و بیننده دارد راه یابد به خوبی نشان داد که اگر مسئولان ورزش کشورمان و دست اندرکاران و برخی بازیکنان دست از حاشیه ها بردارند و همه همّ و غم خود را مصروف اصل ورزش و هدف های متعالی آن کنند ورزشکاران غیور کشورمان در تمامی رشته های ورزشی حرف های اساسی و قدرت خودنمایی در عرصه جهانی دارند.

به هر صورت این پیروزی مقتدرانه و غرورآفرین در زمین حریف پرمدعا و راه یابی تیم ملی فوتبال کشورمان به بازی های جام جهانی ۲۰۱۴ که دل ایرانیان را شاد کرد صمیمانه به تمامی هم میهنانمان و ملی‌پوشان عزیزمان تبریک می گوییم و برای همه جوانان این کهن بوم و بر و سرزمین پرافتخار در تمامی عرصه ها آرزوی سعادت و پیروزی همیشگی داریم و خدا را بر این دیگر لطف کریمانه اش در اعیاد شعبانیه و پس از حماسه آفرینی ملت بزرگ ایران در خلق حماسه سیاسی و به رخ کشیدن اراده مستحکم و سرافرازانه خود به جهانیان و پیروزی اراده این ملت بزرگوار بر تمامی بدخواهان با حضور پرشکوه در پای صندوق های رای سپاسگزار و شکرگزاریم.

امیدواریم نشاط و شادکامی ها و پیروزی های پی در پی این ملت عزیز و بزرگوار در همه عرصه ها تا همیشه تاریخ و بر بلندای عزت مستدام بماند. خدا قوت آرش های ایرانی که جومونگ های کره ای را مقتدرانه شکست دادید و کام و دل هموطنان خود را شاد کردید. زنده باد ایرانی پایبنده باد وطن، سرافراز باد ایران عزیزتر از جان.

کیهان:قربانیان و معرکه‌آرایان واقعی

«قربانیان و معرکه‌آرایان واقعی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛تحولات منطقه که ریشه‌های مشخصی دارد و عوامل اصلی انگیزشی آن که اسلام‌خواهی و استیلاستیزی است، کاملا روشن است، این روزها با تشدید فعالیت‌های تروریستی که متاسفانه به نام دین انجام می‌شود و باعث درگیری‌های شدید میان مسلمانان شده، با ابهامات و پرسش‌های جدی مواجه گردیده است.

واقعیت این است که در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، غرب منفورترین مجموعه به حساب می‌آید که بنام تمدن و توسعه، دارایی‌ها و حتی شخصیت مردم در این منطقه را تاراج کرده است. بر این اساس همه افکارسنجی‌هایی که طی دو دهه گذشته از سوی موسسات معتبری نظیر «پیو» و «زاگبی» انجام شده از بالا بودن میزان نفرت مردم از غرب حکایت داشته به گونه‌ای که دولت آمریکا را وادار کرد که از شعار دروغین «توسعه دمکراسی» در جهان اسلام دست بردارد و کاستن از نفرت مردم علیه غرب را در دستور کار خود قرار دهد.

از سوی دیگر در این منطقه که اسلام مشترک‌ترین و عام‌ترین عنصر فرهنگی و تمدنی آن است، هیچ‌چیز به اندازه «دین» از اهمیت و اولویت برخوردار نیست. مردم در مصر، تونس، لیبی، سودان، عربستان، یمن، ترکیه و در هر نقطه دیگر اسلام را اصلی‌ترین هویت فرهنگی خود دانسته و به گواهی اسناد فراوان هیچ‌چیز به اندازه اسلام، آنان را به حرکت درنمی‌آورد. در مصر اسلام بعنوان تنها عنصر حرکت‌دهنده و معنادهنده به حرکت مطرح است به گونه‌ای که حتی حکومت‌های شدیدا مخالف دین سعی کرده‌اند که با گروهی از متدینین تعامل داشته و خود را با دین‌گرایان همراه نشان دهند مثلا انورسادات زمانی که روی کار آمد در کنار اقدامات فاجعه‌باری که بخصوص در مورد رها کردن مبارزه با رژیم صهیونیستی طراحی نمود، وانمود کرد که برخلاف «عبدالناصر» به گروههای اسلام‌گرا اجازه فعالیت می‌دهد در عمل هم با گروهی از سلفی‌ها وارد تعامل شد. در این دوره هم غرب وانمود می‌کند که نه تنها با اخوان‌المسلمین بعنوان یک گروه اسلام‌گرا مشکلی ندارد بلکه حاضر است به آنان کمک هم برساند. اما واقعیت این است که غرب نمی‌تواند به صورتی اعلام شده از سد اسلام‌گرایان عبور کند بلکه راه موفقیت را در وانمود کردن موافقت با اسلام‌گراها می‌داند.

اسلام‌گرایی در مصر یک پدیده طبیعی است و وجه غالب آن هم استقلال‌خواهی و تکیه بر فرهنگ و تمدن خودی است اما غرب تلاش می‌کند معنای دیگری از اسلام‌گرایی ارائه کند! در مصر مسلمانان عمدتا روحیه‌ای عرفانی دارند و ستیز با هم‌کیشان را برنمی‌تابند و در طول صدها سال، این مهمترین خصلت مردم در این سرزمین بوده است. اما امروز می‌بینیم که به نام اسلام‌ گروهی علیه گروه دیگر وارد میدان می‌شود این یک تغییر طبیعی به حساب نمی‌آید. نشانه آن این است در گذشته حکومت‌های سادات و مبارک که وابستگی شدید‌شان به آمریکا بسیار آشکار بود، گروه‌های خاصی را که این روزها آتش درگیری برافروخته‌اند، کنترل می‌کردند و غرب هم به این کنترل تاکید داشت. در حالی که امروز، این‌ها آزاد شده و با بکارگیری انواع امکانات و تجهیزات در حال برهم زدن معادله‌های مدنی و قرارهای مشترک نظیر انتخابات و قانون اساسی می باشند و در عمل هم با گروه‌های لائیک غرب‌گرا در این راه در یک جبهه مشترک قرار گرفته‌اند با این وصف درگیری‌های کنونی را نمی‌توان برخاسته از اختلاف افکار دانست. نکته جالب دیگر این است که دامنه این مباحث از حوزه ملی فراتر می‌رود. 5-4 روز قبل در مصر گردهمایی بزرگی توسط تکفیری‌ها و عناصر سابق اطلاعاتی مصر در اعتراض به دولت سوریه برگزار شد و در آن قطع رابطه دیپلماتیک مصر و سوریه درخواست شد و بلافاصله از سوی مرسی رئیس‌جمهور اخوانی مصر مورد حمایت قرار گرفته و به اجرا گذاشته شد. در این گردهمایی مسئله اختلافات شیعه و سنی در کانون اصلی بحث همه سخنران‌ها قرار گرفت در حالی که به اندازه یک سطر علیه رژیم صهیونیستی موضع نگرفتند. این به خوبی نشان می‌دهد که مانور مخالفت با شیعه و گسترش تضاد با ایران و جبهه مقاومت اگرچه ظاهری «سنی» دارد ولی جدای از ماهیت و نتیجه، به وسیله غرب و در یک برنامه‌ریزی چند‌وجهی دنبال می‌شود.

در کنار این مسئله باید به یک موضوع کانونی دیگر که تاکنون عامل اصلی وحدت بین شیعیان و اهل سنت بوده، اشاره کرد. فلسطین در طول 7 دهه گذشته مهمترین عنصر میدانی وحدت بین طوایف مختلف مسلمانان بوده است. در طول سه دهه گذشته این موضوع علاوه بر ایفای نقش وحدت بین مسلمانان، مهمترین عنصر مشخصه «جبهه مقاومت» نیز بوده است و اساسا اگر فلسطین از جبهه مقاومت جدا شود، این جبهه موضوعیت خود را از دست می‌دهد.

در طول هفته‌ها و ماه‌های اخیر تلاش زیادی شد تا این کانون وحدت‌بخش به حاشیه رفته و حتی به ضد خود تبدیل گردد. این موضوع ابتدا در درگیری اردوگاه الیرموک دمشق خود را نشان داد. درگیری سوری-فلسطینی با حمله یک گروه تندرو به ماموران ارتش در این اردوگاه آغاز شد و بسیار عجیب بود چرا که طی 45 سال گذشته یعنی از زمان آغاز شکل‌گیری این اردوگاه سابقه نداشت. هر چند در این ماجرا، خود فلسطینی‌ها و پلیس تحت امر حماس وارد شده و با این عناصر درگیر شدند و مناقشه‌ای که در ادامه، فلسطینی-فلسطینی شده بود، مهار گردید.

این حرکت در ادامه به تخریب رابطه حماس-حزب‌الله به عنوان دو رکن اصلی میدانی مقاومت که ضمنا معرف هر دو بخش اسلام-یعنی شیعیان و اهل سنت-می‌باشند، منجر شد. در این میان، «سوریه» و درگیری ارتش با تروریست‌ها با تغییر عنوان و تبدیل شدن به درگیری «اسد با مردم» خمیرمایه این اختلاف‌آفرینی شد. حماس اگر چه تاکنون هم بیانیه‌ای علیه دولت سوریه صادر نکرده و شخصیت‌های اصلی حماس موضع‌گیری حادی علیه سوریه نداشته‌اند ولی بخشی از تعاملات خود را به سمت کشوری نظیر قطر برده که دشمن و پادوی دشمنان جبهه مقاومت به حساب می‌آید. در عین حال این میزان از اختلاف در هر جا یافت می‌شود و جدی تلقی نمی‌گردد.

اما در بحث ایجاد اختلاف میان اضلاع و اجزاء جبهه مقاومت که نقش آمریکا و رژیم‌های وابسته عربستان و قطر در آن کاملا آشکار است، موضوع فراتر از اختلاف بین گروهی از فلسطینی‌ها با یک بخش از سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران است. در واقع در این بحث، تمرکز نفاق‌آمیز آمریکا و وابستگان منطقه‌ای آن روی موضوعی است که اساس مسئله مقاومت را تشکیل می‌دهد. جمهوری اسلامی بعنوان قلب جهان اسلام مهمترین احیاگر فلسطین و مهمترین مانع هضم این قطعه مقدس در پیکره رژیم صهیونیستی است و اگر ایرانی‌ها و نظام سیاسی آنان باور کند که جایگاهی در معادله فلسطین ندارند و باید بحث درباره آن را به قطر و عربستان واگذار نمایند، در واقع باید برای همیشه از قرار داشتن در کانون یک جبهه مؤثر بین‌المللی و منطقه‌ای چشم بپوشند و از آنجا که در این صورت عمق امنیتی و سیاسی خود در منطقه را از دست می‌دهند باید هر لحظه منتظر حادثه بمانند. براین اساس بحث اختلاف افکنی در جبهه مقاومت یک اقدام امنیتی با نتایج زیانبار است و همه باید به آن توجه داشته باشند.

نتیجه اختلاف‌افکنی میان شیعیان و اهل سنت ایجاد درگیری‌هایی است که بطور یکسان و هم‌زمان منافع هر دو مذهب اسلامی را تهدید می‌نماید. دو روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص در سرمقاله خود با خوشحالی و صراحت نوشت: «با درگیری‌های کنونی شیعیان و اهل سنت در حوزه عربی، بحث مخالفت با اسرائیل کاملاً به حاشیه رفته و این یک فرصت مهم تجدیدناپذیر برای تثبیت همیشگی اسرائیل و ابطال نظریه دو دولت- یعنی استقرار دولت صهیونیستی و دولت فلسطینی در سرزمین فلسطین- می‌باشد.»

اهل سنت و شیعیان به ایجاد کانونهای وحدت‌گرا احتیاج دارند. علمای اهل سنت و علمای شیعه باید در درون خود و نیز در نشست‌های مشترک وضعیت خطرناک کنونی که قطعاً هیچ نفعی برای اسلام و مسلمانان ندارد و آینده آنان را تباه می‌کند، مورد بحث و بررسی جدی قرار دهند. اگر این اتفاق نیفتد دامنه نزاع-همانگونه که نشانه‌های آن دیده می‌شود- فراتر از وضع کنونی است و خدای نخواسته باید منتظر روزی باشیم که درگیری سنی-سنی که امروز فقط در بخشی از کشورهای با اکثریت اهل سنت دیده می‌شود، همه کشورهای سنی را دربر بگیرد و در نهایت خون بزرگان سنی بر زمین بریزد! مگر نه این است که امروز در حلب و رقه و دیرالزور جبهه‌النصره که به دروغ خود را فدایی اهل سنت به حساب می‌آورد، علما و غیرعلمای سنی را در این مناطق به رگبار می‌بندد و آنان را مهدورالدم معرفی می‌نماید.

بزرگان اسلام نباید اجازه دهند، کسانی که اساساً هیچ نسبتی با دین ندارند و در محضر هیچ عالم و روحانی عالیرتبه‌ای تلمذ نکرده‌اند، بر کرسی فتوا نشسته و قتل زنان و کودکان مسلمان را صادر نموده و در میان مسلمانان جوی خون راه بیاندازند. آیا غیر از این است که امروز غرب و بخصوص آمریکا که بشدت در تنگنا قرار گرفته و در معرض انتقام مسلمانان هستند، صحنه‌آرای چنین معرکه‌های خونین و شرم‌آوری هستند؟

جمهوری اسلامی:توصیه‌ای به اصحاب افراط

«توصیه‌ای به اصحاب افراط»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛چند روزی لازم بود تا افراطیون از سرگیجه‌ای که در اثر شکست در انتخابات 24 خرداد به سراغشان آمده بود نجات پیدا کنند. اکنون وقت آنست که چشمهایشان را باز و گوشهایشان را تیز کنند تا به درستی دریابند که در چگونه جامعه‌ای زندگی می‌کنند و با این جامعه چگونه باید تعامل داشت.

قبل از آنکه حرف اصلی این مقاله را مطرح کنیم، بهتر است مصادیق اصحاب افراط را معرفی نمائیم.

ایران، در دو دهه اخیر از تندروی‌های افرادی ضربه خورده است که در بیان مطالب و پیگیری مطالباتشان از زبان بی‌مهار، قلم سرکش، بداخلاقی، خشونت، بی‌حرمتی، مبالغه، تهمت و دروغ استفاده کردند. این قبیل افراد، را می‌توان در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا یافت. خود "اصلاح طلبی" و "اصولگرائی" در ذات خود نه تنها عیب و اشکالی ندارند بلکه هر دو دارای نقاط قوت فراوانی هستند که به کمک همدیگر می‌توانند برای کشور مفید واقع شوند. از ترکیب اصولگرائی و اصلاح طلبی است که "اعتدال" پدید می‌آید و این همان چیزی است که نظام جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف خود نیازمند آنست.

اصولگرائی و اصلاح طلبی اگر با سوءاستفاده عناصر افراطی دست کاری شوند، از کارائی می‌افتند و به ضد خود تبدیل می‌شوند. این، بلائی است که در 8 سال حاکمیت جریان اصلاح طلب‌ها بر سر اصلاح طلبی و بر سر کشور آمد و بلائی است که در 8 سال حاکمیت جریان اصولگراها بر سر اصولگرائی و بر سر کشور آمد. با این دو واقعه منفی، نباید اصل اصلاح‌طلبی و اصولگرائی را زیر سؤال برد، حتی اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل را نیز نباید زیر سؤال برد، کسانی که باید زیر سؤال بروند اصحاب افراط از این هر دو جناح هستند.

نکته کلیدی در این مقوله اینست که سران اصلاح طلب و اصولگرا نیز در دوران حاکمیت خود، حاضر نشدند با افراطیون برخورد کنند و آنها را مهار نمایند. به نظر می‌رسد آنها از افراطیون جناح خود به مثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف حاکمیتی و تقویت قدرت خود استفاده کردند و از قباحت بهره‌برداری از تز پوسیده و ماکیاولی "هدف، وسیله را توجیه می‌کند" هراسی به خود راه ندادند. افراطیون دو جناح نیز از همین فرصت و حمایت، حداکثر سوءاستفاده را کردند و بداخلاقی را به اوج رساندن. بداخلاقی‌های افراطیون، در عرصه‌های زبان و قلم و عمل به قدری بی‌مهار و افسارگسیخته بود که مردم را نسبت به این هر دو جناح بدبین کرد و گزینه "اعتدال" را به عنوان مطلوب مردم به حاکمیت رساند.

اینک زمان آن فرا رسیده که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به تجدیدنظر در روش‌های خود همت کنند و پالایش محتوائی و مبنائی را محور اصلی این تجدیدنظر قرار دهند. کشور و نظام، هم به اصولگرائی نیاز دارند و هم به اصلاح‌طلبی، لکن به عناصر افراطی این دو جناح نه تنها نیازی نیست بلکه آنها برای منافع ملت و مصالح نظام مضر هستند. زبان‌ها و قلم‌هائی که اصیل‌ترین شخصیت‌های نظام را به باد تهمت و افترا و حملات ناجوانمردانه می‌گیرند و به هیچ مبنا و معیاری پای‌بند نیستند، بیشترین ضربه را به کشور و ملت و نظام وارد می‌کنند. پالایش جناح‌ها از این عناصر کافی نیست، جناح‌ها باید نوع نگاهشان را تغییر دهند و اخلاق را مبنای موضعگیری‌ها و عملکردهای خود قرار دهند.

انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد، هر چند پیروزی "اعتدال" بود، ولی شکست اصلاح طلبی و اصولگرائی نبود، بلکه شکست تفکر افراطی موجود در این دو جناح بود. اکنون نیز همین عناصر دست به کار شده و درحال ادامه راه خود از طریق زبان و قلم هستند. عده‌ای سهم خواهی را شروع کرده و از همین حالا برای افراد مورد نظر خود پست و مقام مشخص می‌کنند، عده‌ای نیز با تحلیل‌های بی‌پایه خود تلاش می‌کنند خود را تبرئه کنند و جناح مقابل خود را عامل نابسامانی‌ها جلوه بدهند. واقعیت را نمی‌توان در هیچیک از این دو تحلیل یافت. هر دو جناح باید بفهمند که کشور و مردم از عملکردهای افراطی آنها خسته شده‌اند و رویکرد مردم به "اعتدال" نشان دهنده همین واقعیت است.

بازگشت از مس?ر افراط برای جناح‌ها کار ساده‌ایست. کافی است ضوابط موضعگیری‌ها و اقدامات در تمام زمینه‌ها تغییر کند و برپایه اخلاق و انصاف استوار شود. گرفتاری امروز کشور که به انزوای افراطیون منجر شد، بی‌اعتنائی به اخلاق و فرود آوردن شلاق بداخلاقی و بی‌انصافی بر گرده این و آن با هدف رسیدن به قدرت و تحکیم پایه‌های آن است و این کثیف‌ترین و نامشروع‌ترین ابزار برای رسیدن به حاکمیت و افزودن بر قدرت است.

پای‌بندی به بازگشت از مسیر افراط و روی آوردن به اخلاق و انصاف را جناح‌ها می‌توانند در پرهیز از تحلیل‌های انحرافی، بداخلاقی‌های زبانی و قلمی وکارشکنی در کار دولت منتخب ملت نشان دهند. منظور این نیست که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا نباید در دولت آینده حضور داشته باشند، بلکه هدف اینست که مطالبه سهم نکنند و دست رئیس‌جمهور منتخب را برای انتخاب باز بگذارند. ماهیت اعتدال اقتضا می‌کند در انتخاب اعضاء دولت فراجناحی عمل شود و محور انتخاب‌ها و انتصاب‌ها شایسته گزینی باشد. با چنین نگاهی، طبعاً از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در دولت آینده استفاده خواهد شد و طبعاً همین ترکیب است که می‌تواند بر مشکلات فائق آید.

عناصر افراطی هر دو جناح باید از انتخابات 24 خرداد این درس بزرگ را بگیرند که بداخلاقی‌های زبانی، قلمی و عملی آنها عامل مهمی برای منزوی شدن خودشان بود و مردم با تجربه تلخی که از افراطیون در ذهن دارند دیگر هرگز فریب آنها را نخواهند خورد. آیا بهتر نیست قلم‌ها و زبان‌ها از این پس به جای تهمت زدن و اهانت کردن، به خدمت اخلاق و تقویت نقاط قوت و مثبت در آیند و برای تحکیم مبانی وحدت ملی تلاش نمایند؟

رسالت:ارتقای فرهنگ سیاسی در سپهر عقلانیت

«ارتقای فرهنگ سیاسی در سپهر عقلانیت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛کنشها، واکنشها و اندرکنشهای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری چه در سطح تحلیل رای دهندگان و چه کسانی که در معرض انتخاب قرار داشتند و چه در سطح ساختار برگزاری انتخابات باعث ارتقای فرهنگ سیاسی به خصوص در چهار حوزه مشارکت، رقابت، پایبندی به نتایج انتخابات و در نهایت گفتمان گردید. اگر فرهنگ سیاسی را مجموعه بایدها، نبایدها، هنجارها، ارزشها و ایستارهای حاکم بر حیات سیاسی یک جامعه تعریف کنیم عقلانیت به عنوان یکی از مولفه های پررنگ در رفتارشناسی سیاسی تمام عناصر مرتبط با انتخابات یازدهم در بالا رفتن درجه فرهنگ سیاسی نقش بسزایی داشت.

مشارکت عقلانی
 رای دهندگان در این دوره یک مشارکت عقلانی در انتخابات از خود به نمایش گذاشتند و برخلاف دوره های گذشته از سر احساسات و هیجانات سیاسی زودگذر تصمیم نگرفتند. فرصت خوب و عادلانه ای که صدا و سیمای جمهوری اسلامی فراهم کرده بود زمینه را برای قضاوت عقلانی رای دهندگان فراهم کرد. آنالیز رای مردم به نامزدها حکایت از امعان نظر رای دهندگان نسبت به برنامه ها و سوابق علمی و اجرایی نامزدها داشت.خلق یک حماسه سیاسی به تاسی از بیانات رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال و درک معنادار توده های مردم از اهمیت حضور گسترده و تاثیر آن بر عزت، اقتدار و امنیت ملی صبغه عقلانی انتخابات یازدهم را بیشتر کرد.

رقابت عقلانی
در سطح تحلیل نامزدها و رجال سیاسی و مذهبی که در معرض انتخاب مردم قرار گرفتند عقلانیت در ارائه برنامه های کاربردی برای حل مشکلات فوری کشور و اجتناب از مناقشات بنیادین در اصول پذیرفته شده نظام جمهوری اسلامی و پرهیز از بداخلاقی های سیاسی اعم از تبلیغات منفی، تخریب رقیب و توسل به عوامل غیر عقلانی و ضد عقلانی کاملا مشهود بود. به غیر از یکی دو مورد مناقشه در خصوص موضوعات مربوط به سیاست خارجی نظام و امنیت داخلی نمی توان شاهد مثالی برای خروج نامزدها از دایره عقلانیت عنوان کرد.نامزدهای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری با فهم اولویت اصلی کشور در رفع مشکلات اقتصادی نظیر تورم و بیکاری به دور از پرداختن به مسائل فرعی و دست دوم و اجتناب از مناقشات بی اساس فلسفی و بنیادین که در دوره های گذشته شاهد آن بودیم، راهکارها و برنامه های عملیاتی خود را در معرض قضاوت افکار عمومی گذاشتند. نامزدها که هر کدام نماینده یک تفکر و جریان سیاسی و اجتماعی بودند در کمال متانت اولویت بندی خود در سیاست گذاری ها را صریح و بی پرده با مردم در میان گذاشتند و گروه های مختلف مردم نیز به نامزد مورد نظرشان آزادانه رای دادند.

عقلانیت در پایبندی به نتایج انتخابات
یکی از صحنه های ماندگار یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری پیام های تبریک پی در پی 5 نامزدی بود که خطاب به دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب از رسانه ها منتشر شد. علی رغم اینکه نامزد پیروز تنها هفت دهم درصد با کشیده شدن انتخابات به دور دوم فاصله داشت اما دکتر محمد باقر قالیباف که به طور طبیعی حق اعتراض قانونی داشت و می توانست درخواست شمارش مجدد آرا را بکند اما این کار را انجام نداد و بلافاصله به رئیس جمهور منتخب ملت ایران تبریک گفت. این صحنه اگر چهار سال پیش خلق شده بود بسیاری از هزینه هایی که در چند سال گذشته به کشور تحمیل شد به وجود نمی آمد.

عقلانیت در پایبندی به نتایج انتخابات مطمئنا درجه فرهنگ رقابت های سیاسی را در جمهوری اسلامی بالا برد. از سویی انتخاب دکتر روحانی موجب احیای بخشی از سرمایه اجتماعی شد. دشمن در چند سال گذشته تلاش بسیاری برای از بین بردن اعتماد بخشی از جامعه که در انتخابات گذشته نامزدشان پیروز نشد انجام داد. اما انتخاب آقای روحانی و پایبندی سایر نامزدها به نتایج و همچنین مردم‌سالاری صادقانه در ایران تمام این توطئه ها را برملا کرد.

عقلانیت گفتمانی
این تحلیل ناصواب که رای به آقای دکتر حسن روحانی رای به "دگر" یا "غیریت" گفتمان عدالت، پیشرفت، مقاومت و عزت کشور بود پایه و اساس چندانی ندارد. دکتر روحانی نیز به عدالت، پیشرفت، مقاومت و عزت کشور اعتقاد دارد اما بر این باور است که مقاومت و تحصیل عزت کشور باید توام با "تدبیر" و "عقلانیت" باشد. بی انصافی و جفا در حق نظام و مردم است اگر آقای روحانی را سمبل "سازش" در برابر تحمیلات دشمن تلقی کنیم. کسانی که چنین تحلیلی دارند پژواک صدای دشمن در داخل کشورند.

روحانی اگر به ایستادگی در برابر دشمن اعتقاد نداشت مطمئنا مورد اقبال مردم قرار نمی گرفت. نباید فراموش کرد که مردم در این انتخابات از مناقشات اساسی در حوزه اصول نظام چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی عبور کردند. رای مردم به آقای روحانی در واکنش به سوء تدبیرهای اقتصادی بود که در یکی دو سال گذشته در کنار تحریم ها، فشارهای اقتصادی فراوانی را به خانواده ها وارد کرد.رای مردم برای حمایت از تولید و ایجاد اشتغال برای جوانان بود. مردم خواستار آرامش در فضای اقتصادی و کاهش تورم هستند. مردم نمی خواهند صبح که از خواب بلند می شوند شاهد افزایش قیمت نجومی کالاها و خدمات باشند.

مردم به رئوس کلی برنامه های اقتصادی روحانی اعتماد کردند چون فکر می کنند وی و تیم اقتصادی اش می تواند بخشی از این فشارهای اقتصادی را فروبکاهد.مطالبه مردم برای ایجاد تغییرات اقتصادی به معنای تغییر گفتمان عزت، عدالت و پیشرفت نیست. البته ایشان مطمئنا شیوه های خاص خود را در پیگیری مطالبات و گفتمان رهبری در موضوع سیاست خارجی دارد اما تغییر روشها در این موضوع به معنای تغییر ارزشها نیست. هم آقای روحانی و هم آقای جلیلی به راهبرد و گفتمان نظام در موضوع هسته ای باور کامل دارند اما طبیعتا تاکتیک های آنها برای حصول نتیجه متفاوت است.

سیاست روز:پرسش‌هایی درباره انتخابات

«پرسش‌هایی درباره انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛انتخابات و نتایج به دست آمده از آن، تلخی‌ها و شیرینی‌هایی دارد. شیرینی آن به کام مردم و نظام است و تلخی آن هم به کام رقبای شکست خورده.

می‌توان دوگونه رفتار کرد. پس از شکست، عصبانی شد و تهمت ناروای تقلب را مطرح کرد، یا با یک ژست سیاسی همراه با اخلاق و منش مردانه، شکست را پذیرفت و به رقیب پیروز هم تبریک گفت.

این دو اتفاق به چند موضوع باز می‌گردد که البته ظرفیت هر دو طرف از نکات مهم آن است. قصد ندارم درباره آن سخن بگویم، شاید در آینده به آن پرداخته شود، اما موضوع دیگری را در نظر دارم و آن، بحث دلایل شکست و پیروزی در یک انتخابات است.

بلوغ سیاسی یک جامعه همواره یکی از شاخص‌های فهم و درک سیاسی بالای آن جامعه است. جامعه‌ای در فرایند سیاسی و اتفاقاتی که در حوزه سیاسی آن کشور رخ می‌دهد می‌تواند به پویایی و نشاط خود ادامه دهد که بتواند آن فرایند و اتفاق را برای خود هضم کند.

هضم سیاسی یک موضوع در جامعه هم به سیاسیون و رهبران جریان‌های سیاسی مربوط می‌شود و هم به مردم.

هنگامی که نخبگان سیاسی یک کشور بتوانند از خود عقلانیت سیاسی نشان دهند و اخلاق‌مداری را پیشه راه خود کنند، آنگاه می‌توان از قاطبه جامعه هم توقع داشت که همین راه را بروند. توقع و انتظار هم از نخبگان سیاسی همین است که جز این باشد دیگر آنها را نمی‌توان نخبه نامید.
در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲، عقلانیت سیاسی از هر دو طرف به خوبی دیده شد. البته بودند افراد و جریاناتی که پس از پیروزی آقای روحانی شیطنت‌هایی کردند، اما اگر همین روند عقلانیت و اخلاق ادامه پیدا کند، آنها هم ناخواسته مجبور به سکوت خواهند شد.

اما ای کاش چنین اتفاق در سال ۸۸ هم می‌افتاد و نخبگان سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، چنین راهی می‌رفتند. شاید باید چنین اتفاقی می‌افتاد و برخی مسائل و ماهیت‌ها هم روشن می‌شد، تا امروز بتوانیم در یک انتخابات مردم سالارانه، چنین رفتاری را از خود نشان دهیم.

اکنون که رقابت‌ها پایان یافته است، جریان اصولگرایی خود را شکست خورده می‌داند، از سوی رسانه‌های وابسته به این طیف سیاسی هم مواضع و سخنانی مطرح می‌شود که در آن تقصیر و مقصر را مشخص می‌کند. اصولگرایان باید به این نکته توجه کنند که اگر دنبال مقصر هستند، ابتدا عملکرد خود را نقد کنند و آنگاه تقصیر را به گردن دیگر نامزدها بیندازند.

اصولگرایان به این نکته توجه کنند، در زمان تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری کدام یک از آنها تبلیغات گسترده‌تری داشت؟ آنگاه کدام نامزد رقابت را به نفع خود پایان داد؟ اصولگرایان باید به خاستگاه مردم توجه کنند، گفتمان خود را در این زمینه تغییر دهند، از اقدامات تخریبی و غیر منصفانه دوری کنند و نقد منصفانه را جایگزین آن سازند، نسبت به معرفی و حمایت از نامزد مورد نظر خود یک تجدیدنظر کلی و اساسی انجام دهند و به آسیب‌شناسی حمایت‌های بی‌دریغ خود از دولت‌های نهم و دهم بپردازند. اصولگرایان خود به خوبی می‌دانند که حمایت‌های گسترده آنها در دولت اول آقای احمدی‌نژاد و آنگاه مخالفت‌ها و انتقادات تند آنها در دولت دهم چگونه باید آسیب‌شناسی شود. آنگاه در یک تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق به آن نتیجه مطلوب خواهند رسید.

حال به نکته دیگری اشاره می‌شود که لازم است. در میان نخبگان و عقلای اصلاح طلب رویکردی دیده می‌شود که جای تشکر و تقدیر دارد. ابتدا باید گفت که هنگامی که رئیس‌جمهوری انتخاب می‌شود هیچ یک از جناح‌های سیاسی کشور نباید این حق را به خود بدهند که او را مصادره کنند.

آقای عارف جمله‌ای را گفته است بر این اساس که، «نباید در این مقطع احساس برد جناحی داشته باشیم. باید دراین دوره بازی برد ـ برد انجام دهیم و جریان اصولگرایی هم باید در این انتخابات احساس پیروزی داشته باشد.»

امید می‌رود که دیگر دوستان جریان اصلاح‌طلب در بدنه این طیف سیاسی هم چنین دیدگاهی داشته باشند و چنین روش و منشی را در پیش گیرند که اگر چنین رفتار وگفتاری در سال ۸۸ البته از طرف هر دو جریان انجام می‌شد، آن فتنه کام مردم و نظام را تلخ نمی‌کرد.

هر انتخابات ریاست جمهوری در ایران که برگزار می‌شود، دارای ابعاد و ویژگی‌هایی است که نیازمند تجزیه و تحلیل دقیق است.
در این زمینه می‌توان از این موضوعات آغاز کرد؛

۱- آیا وجود طیف‌های سیاسی تاثیر در آرای مردمی دارد؟

۲- تبلیغات وسیع و هزینه‌های بسیار در روند رای آوری نامزدها موثر است؟

۳- رفتار و عملکرد دولت پیشین، تا چه اندازه در انتخاب رئیس‌جمهویر جدید تاثیر دارد؟

۴- تخریب‌ها و بی‌احترامی‌های رسانه‌ای که همواره در زمان انتخابات به اوج خود می‌رسد، اکنون تاثیری در تغییر رای مردم دارد؟

۵- سلیقه سیاسی مردم را چگونه می‌توان سنجید؟

۶- آیا نظرسنجی‌هایی که هنگام انتخابات انجام می‌شود، می‌تواند ملاک رای‌آوری نامزدی قرار گیرد؟

۷- تاثیر برنامه‌های تلویزیونی نامزدها در آگاهی مردم از برنامه‌های نامزدها چقدر است؟

۸- گفتمان و لحن سخن نامزدها تا چه اندازه برافکار عمومی تاثیر دارد و ...

و این را هم باید گفت که اصولگرایان در این انتخابات به قانون تمکین کردند. گردن نهادند و اعتراضی هم ننمودند، باز هم این رفتار را اصلاح‌طلبان برای خود درسی بدانند و اینگونه نشود که در دوره بعد اگر در انتخابات، نامزد مورد نظر آنها رای نیاورد، بازی را به هم نزنند.

آفرینش:توسعه پالایشگاه‌ها در ایران؛ عبور از تحریم و خام فروشی

«توسعه پالایشگاه‌ها در ایران؛ عبور از تحریم و خام فروشی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛نفت به عنوان مهم‌ترین حامل انرژی، ماده‌ای حیاتی در توسعه‌ی صنایع و تولید محصولات و حمل‌و‌نقل و ماده‌ی اولیه در ساخت موادی نظیر پلاستیک و ... که دارای ارزش افزوده‌ است.

استفاده از این ماده پس از استخراج و بدون فرآوریش امکان‌پذیر نیست و نیازمند تبدیل به فرآورده‌هایی است که قابلیت کاربرد در سیستم‌های موجود باشد. در ایران، نخستین پالایشگاه نفت در شهر آبادان و با ظرفیت 2500 بشکه در روز ساخته شد و در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی این عدد به حدود 600 هزار بشکه در روز رسید و تا سال 77 به حدود 6/1 میلیون بشکه در روز افزایش پیدا کرد. اما امری که مورد تامل است عدم توجه به گسترش این ظرفیت در 15 سال اخیر است. چرا که عملا توسعه‌ی پالایشگاه‌ها یا از دستور کار کنار گذاشته شده است و یا تلاش جدی ای در راه ان انجام نشده است.

حتی با و جود آنکه در سال 85 در راستای تبدیل نفت در زنجیره‌ی ارزش افزوده افزایش ظرفیت و بهینه‌‌سازی پالایشگاه‌‌های مد نظر قرار گرفت و قرار بود ظرفیت پالایشی کشور به 3/3 میلیون بشکه برسد اما تلاش ها چندان موثر نبود. در یک سال گذشته و با افزایش تحریم ها بر ضد صادرات نفت ایران بار دیگر توجهی بنیادین به موضوع توسعه پالایشگاه ها انجام شد و براین اساس تا اواسط خرداد ماه سال جاری ظرفیت پالایش نفت ایران به یک میلیون و 850 هزار بشکه در روز افزایش یافت.آنچه مشخص است نقش و اهمیت پالایشگاه‌‌ها به عنوان اولین گلوگاه تبدیل نفت در زنجیره‌‌ی ارزش افزوده از اهمیت بالایی در توسعه‌‌ی صنایع برخوردار هستند. در این بین با توجه به سیاست های کلی کشور و توجه به شرایط تحریم جایگزینی صادرات فرآورده‌‌های نفت، گاز و پتروشیمی به جای صدور نفت خام و گاز طبیعی امری ضروری بوده و باید بیش از هر زمانی به موضوع توسعه‌‌ی پالایشگاه‌‌ها توجه بیشتری شود.

در این حال هر چند اخیرا دو طرح توسعه پالایشگاهی در کشور به بهره‌برداری رسید، اما در صورت توجه لازم به این امر می توان بیش از 60 درصد از نفت تولیدی کشور را تبدیل به فرآورده‌ کرد و یا با اجرای طرح های ضربتی، ابتکاری و بدون سرمایه گذاری های کلان افزایش ظرفیت پالایش نفت و گاز را مورد توجه قرارداد. گذشته از این نیز با توسعه پالایش و با گذار از چالش های توسعه پالایشگاهی همچون مشکلات مربوط به تأمین مالی پروژه‌ها ، تحریم های خارجی، مشکلات مدیریتی، موانع افزایش حضور بخش خصوصی و سازوکار سرمایه‌گذاری در این بخش و ...گام مهمی در پرهیز از خام فروشی در یک اقتصاد تک‌محصولی مانند اقتصاد نفتی ایران برداشت و حتی تحریم های نفتی را به یک فرصت پالایشی تبدیل کرد.

چنانکه اکنون نیز با افزایش ظرفیت پالایش از یک سو می توان با خطوط لوله، تانکرهای جاده‌ای و دریا فرآورده‌های خود را صادر کرد و از سویی هم با افزایش صادرات فرآورده های ایران مقابله با تحریم و کاهش آسیب پذیری کشور از تحریم‌ها را مد نظر داشت.

حمایت:جوانان؛ عصای دست دولت یازدهم

«جوانان؛ عصای دست دولت یازدهم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در ان می‌خوانید؛در پرتو عنایات الهی ، انقلاب اسلامی ایران به اذعان دوست و دشمن، امروز به چنان ثبات و جایگاهی دست یافته که در دنیای کنونی اغراق نیست اگر آن را یک قدرت مطرح و تاثیرگذار بنامیم.

گرچه در تاریخ سی و چهارساله انقلاب، به تعبیر رهبری ، به دلایل گوناگون، شاهد ریزش هایی بوده ایم اما همان طور که معظم له نیز بارها اشاره فرموده اند، رویش های انقلاب در مقاطع و فواصل زمانی مختلف به مراتب بیشتر بوده است. با توجه به این که چند هفته دیگر، دولت جدید در بدنه مدیریتی کشور مستقر می شود، نوع نگاه به انتخاب و چینش مدیران و مسئولان در دستگاه ها و نهادهای گوناگون دولتی از اهمیت بسزایی برخوردار است.

بی شک توجه به تجربه و کسوت در هر امر مدیریتی یک اصل ضروری است اما چنین اصلی نباید مانعی باشد بر سر راه یک اصل دیگر مبنی بر لزوم جوان گرایی و بهره گیری از نیروهای خوش استعداد، توانمند و البته جوان و تازه نفس. تردیدی نیست که باید هرکاری را به اهل آن سپرد؛ یعنی کسی که کار را بلد باشد وتوان انجام آن را داشته باشد. این یک اصل عقلایی است که در مباحث علمی از آن به «سیره عقلا در رجوع به خبره» یاد می شود. فرد کاردان و خبره هم کسی است که توامان واجد دانش ، مهارت وتوان در انجام درست و دقیق کار باشد.

از این حیث در انتخاب مدیران دستگاه عظیم و قدرتمندی چون دولت می بایست یک تعادلی میان بهره گیری از نیروی جوان و نیروهای باتجربه وجود داشته باشد و از دولت اعتدال جناب آقای دکتر روحانی نیز به طور خاص انتظار می رود که حقیقتاً در میدان عمل پایبند به این شعار ارزشمند باشد و به واقع خود را ملتزم به اصل شایسته سالاری در به خدمت گرفتن مدیران بداند. گذشته از این، نگاه فراجناحی و رویکرد خدمت گزاری می طلبد که دولت یازدهم از همه توان و ظرفیت نیروی انسانی کشور به ویژه از جوانان خوش قریحه و کارآمد نهایت استفاده را بکند و چه نیکو و شایسته است که از مدیران پا به سن گذاشته که حقیقتاً سرمایه های گرانقدر این آب و خاک به شمار می روند، بیشتر در امر مشاورت و مدیریت های کلان بهره گیری شده و عرصه ی اجرا به مدیران جوان و البته آزمون پس داده سپرده شود.

بی گمان، تاکید بر مساله جوان گرایی به هیچ وجه بدان معنا نیست که قائل به اولویت عرصه آزمون و خطا در کشورداری باشیم، بلکه روی سخن آن است که به صورت هدفمند و متناسب با شرایط و نیازها از توان جوانان و به ویژه قدرت خلاقیت و جسارت آنان برای شناسایی آسیب ها و نقاط ضعف کشور و حل آن ها استفاده مطلوب صورت گیرد، همان طور که در دوران دفاع مقدس نیز این رویکرد با موفقیت ها و حماسه های ماندگاری همراه بود و به عینه دیدیم جوانانی بی ادعا اما با توکل بر خدا و جسارت و هوشمندی و خلاقیت خود توانستند، قدرت بالای مدیریتی و تحلیلی خود را به رخ جهانیان و ژنرال های بعث عراق بکشند.
 
وطن امروز:... و حالا جام‌جهانی!

«... و حالا جام‌جهانی!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛قلب قلمم تند تند دارد می‌زند. روزنامه دارد می‌رود زیر چاپ. همه‌اش 15 دقیقه وقت دارم از یک صعود شیرین و دوست‌داشتنی بنویسم... و بنویسم؛ هورا... بنویسم؛ آخ جون! جام جهانی... کاش می‌شد صدای بوق شادی و شعف ماشین‌ها را نوشت! دارد می‌آید... عجیب هنرمندانه می‌زنند ملت؛ تکی، ممتد، چند تایی، شیپوری، عشقی، ناز و زیبا... می‌روم بیرون... غوغایی است در خیابان... همه ملت شادند... همه شادند... این شادی، پیر و جوان و زن و مرد و این‌وری و آن‌وری نمی‌شناسد... همه شادند... اما یکی از آن طرف خیابان دارد داد می‌زند؛ «ایران عروسیه، کره چیز سوزیه»!! به او حق می‌دهم! واقعیتی است... حالا شعارش همه‌گیر شده! مرد میانسالی، از فرط خوشحالی دارد گریه می‌کند... چه آدم با عشقی است... همه ملت چند متری پریده‌اند هوا... هورا... راننده BRT را نگاه! دارد دست قشنگه را می‌زند... و عجب بوق عجیبی می‌زند... خدای من! این از آن ترافیک‌هایی است که اصلا دوست ندارم باز شود... ترافیک شادی و شعف یک ملت تاریخی... ماشین بغل دستی ازم می‌خواهد بوق بزنم... می‌زنم... عجیب، موزون است حرکاتش، با اینکه دست‌کم باید 70 را رد کرده باشد... سمند کناری، صدای رادیو را داده بالا... پیام «آقا» دارد پخش می‌شود... ما را همه دنیا می‌شناسند، حماسه ما را، انتخابات ما را، رضا قوچان‌نژاد ما را... و ملت مسرور و بشدت زنده ما را همه دنیا می‌شناسند... من اما با همه سیاسی بودنم، اصلا نمی‌دانم کره چه جوری اداره می‌شود و احیانا رئیس‌جمهورش کیست؟!... اصلا می‌دانی! حق با کارلوس کی‌روش جنتلمن بود که آخر بازی از خجالت مربی بی‌ادب و هتاک کر‌ه‌ای‌ها درآمد... روزهای گذشته، در اوج عصبانیت نشان داد پرچم ایران و ملت با فرهنگ ایران و جمهوری باشکوه اسلامی، انگار دارد روی مخش راه می‌رود، مثل آن توپی که قل خورد و قل خورد و قل خورد و چسبید به تور دروازه چشم بادامی‌ها... عجب گلی زدی تو پسر!! خیابان را نگاه... کل چهارراه ولیعصر پر شده از این شعار؛ «ایران عروسیه، کره چیز سوزیه»!! وای... عاشق این شعارم؛ «لالالای لای لالای لالای، لالای لالای لای لالای لالای... ایران قهرمان می‌شه، خدا می‌دونه که حقشه...».

فکر کنم همین جا خوب است! نوشته‌ام را تمام کرده و ایمیل می‌کنم برای روزنامه... توی این ترافیک عشق و اشک و شادی و جشن و سرور، راحت‌ترین کار این است که یک دستم روی فرمان باشد، یک دستم روی لپ تاپ!! تازه... بوق هم بزنم...

تهران امروز:در انتظار حماسه بزرگ‌تر

«در انتظار حماسه بزرگ‌تر»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حمید درخشان است که در آن می‌خوانید؛تیم ملی ایران در اولسان کره‌جنوبی یک نتیجه تاریخی کسب کرد و یک حماسه بزرگ را رقم زد. در زمین یکی از دو تیم برتر آسیا همان کاری را انجام دادیم که بلد هستیم. در برابر کره‌جنوبی خوب دفاع کردیم و زمانی‌که تیمی خوب دفاع می‌کند می‌تواند به اشتباه احتمالی بازیکنان حریف چشم بدوزد و ضربه کاری را وارد کند.

ما دیروز با همین شیوه کره‌جنوبی را در زمین خودش از پا درآوردیم. خط دفاعی و هافبک‌های تیم ملی روزی به یادماندنی را پشت سر گذاشتند و در اجرای تاکتیک‌های دفاعی فراتر از حد انتظار ظاهر شدند. خوب دفاع کردن و مشارکت تمام بازیکنان در کارهای دفاعی هم خودش هنر است و یک امتیاز مثبت محسوب می‌شود اما با چنین شیوه‌ای نمی‌توان در جام‌جهانی نتایج آبرومندانه‌ای کسب کرد و باید تیم بهتر و با کیفیت‌تری را روانه برزیل کنیم.

پس از صعود مقتدرانه به جام‌جهانی، دغدغه کارلوس کی‌روش باید تقویت تیم ملی به لحاظ تاکتیکی باشد. نمی‌خواهم برد تاریخی در برابر کره‌جنوبی را کمرنگ کنم اما کره‌جنوبی در بازی روز گذشته مثل تیم‌های دهه 40 بازی کرد و تاکتیک این تیم در این نبرد بزرگ و سرنوشت ساز ارسال‌های بلند و بازی مستقیم بود. تیم‌های حاضر در جام‌جهانی اما با تاکتیک‌های پیشرفته و مدرن به مصاف حریفان شان می‌روند ودر چنین میدانی است که عیار واقعی تیم‌ها عیان می‌شود.

به همین دلیل بر این باورم که تیم ملی باید با تاکتیک‌های مدرن در جام‌جهانی حاضر شود نه با شیوه‌های دفاعی صرف. تیم ملی ایران حدود 10 سال قبل هم با شیوه دفاعی و با گل وحید هاشمیان که روی اشتباه مدافع حریف به ثمر رسید، در زمین کره‌جنوبی به تساوی رسید اما وقتش رسیده به دنیا نشان بدهیم که نسبت به آن دوران پیشرفت کرده‌ایم. بدون تردید کارلوس کی‌روش نقش پررنگی در صعود خاطره انگیز تیم ملی ایران به جام‌جهانی ایفا کرد. صدالبته که کار بزرگ و ماندگار را بازیکنان تیم ملی انجام دادند اما نباید فراموش کنیم که کی‌روش به عنوان یک مربی حرفه‌ای چگونه روی ذهن بازیکنان تاثیر مثبت گذاشت و در شرایط دشوار شخصیت تیمش را حفظ کرد.

کی‌روش در سه بازی اخیر تیم ملی نشان داد که در بحث‌های روحی و روانی چه تبحر ویژه‌ای دارد و چگونه می‌تواند در روزهای دشوار تیمش را رهبری کند. پس از پایان جشن صعود تیم ملی، او باید پایه‌های یک تیم مدرن را بنا کند؛ تیمی که نماد فوتبال روبه پیشرفت ایران باشد و در برزیل نگاه‌ها را به سمت خودش بچرخاند.

بازگشت اشکان دژاگه و تعدادی دیگر از بازیکنان دیگر که بنا به دلایلی از تیم ملی دور مانده‌اند می‌تواند در این راه به سرمربی تیم ملی کمک کند. به نظرم تیم ملی باید حماسه بزرگ‌تر را در جام‌جهانی رقم بزند. تیمی که قطر و کره‌جنوبی را در زمین خودشان شکست می‌دهد چنین پتانسیلی را دارد.

تابناک:غیرت ایرانی عامل صعود ایران

«غیرت ایرانی عامل صعود ایران»عنوان سرمقاله روزنامه تابناک به قلم مهدی پاشازاده است که در آن می‌خوانید؛از عصر که به سمت برج میلاد می‌رفتم، موجی از شادی در مردم موج می‌زد. فقیر و غنی، کارگر و کارمند، مدیر و مسئول همه منتظر شنیدن سوت آغاز بازی ایران و کره بودند. خیابان‌ها خلوت شده بود و مردم زیادی خود را به خانه‌ها رسانده بودند تا شاهد دیدار سرنوشت‌ساز در اولسان باشند. سوت آغاز بازی که به صدا درآمد مردم زیادی چشم از گیرنده‌های خود برنمی‌داشتند.

آنها منتظر شادی بزرگی بودند. بازی، بازی سختی بود. هرچند نمی‌شود آن را با دیدار ایران و استرالیا در ملبورن مقایسه کرد اما با این وجود این بازی هم حکایت خودش را داشت. بچه‌ها در زمین با تمام وجود بازی می‌کردند تا دروازه را به روی کره‌ای‌ها باز نکنند. مهم برای تیم ملی صعود بود و ترکیبی که کی‌روش چیده بود فقط برای حفظ بازی و نباختن بود. کره‌ای‌ها تیم برتر میدان بودند. من تابه‌حال ایران را هیچ‌وقت این‌گونه ندیده بودم. می‌توانم با جرأت بگویم که غیرت ایرانی به داد ما رسید چراکه بازیکنان ایران با تمام غیرتشان در زمین با حریف شانه به شانه می‌شدند.

ما همیشه عادت کردیم با سختی و از خودگذشتگی و جانفشانی به نتیجه دلخواه برسیم و این‌بار هم این اتفاق افتاد تا ایران برای چهارمین بار تجربه حضور در جام جهانی را کسب کند. اگرچه ما حالا به جام جهانی رفته‌ایم اما باید یادمان باشد که به برزیل برای زنگ تفریح نمی‌رویم. فدراسیون فوتبال باید این تیم را بیشتر حمایت کند و امکانات بیشتری را در اختیارش قرار دهد تا بتواند در برزیل اعتباری برای فوتبال ایران کسب کند. رسیدن فقط پول نیست بلکه ما باید کارهای بسیار زیادی را انجام بدهیم تا بتوانیم فوتبال خوبی ارائه کنیم.

این تیم ملی نیاز به بازی‌های تدارکاتی بزرگ دارد تا بر تجربه‌اش برای حضور در میدان بزرگی مثل جام جهانی بیفزاید. این تیم ملی نیاز به بازیکنانی دارد تا در لیگی پویا به میدان رفته باشند تا در اوج آمادگی به تیم ملی بپیوندند. من از دولت جدید و فدراسیون فوتبال می‌خواهم واقعاً به فکر فوتبال ملی ما باشند. جام جهانی رفتن فقط یک صعود نیست. وقتی تیمی این قابلیت را دارد که کره جنوبی را در دو بازی رفت و برگشت شکست دهد، این کیفیت فوتبال ما را نشان می‌دهد ولی این کیفیت باید با امکانات و توجه بیشتر ارتقا پیدا کند تا سطح فوتبال ما رشد کند. من امیدوارم دولت جدید بودجه خوبی را به ورزش و به‌خصوص فوتبال تزریق کند.

من به همه ایرانی‌های عزیز این پیروزی را و این صعود را صمیمانه تبریک می‌گویم و امیدوارم ما بتوانیم در برزیل بازی‌های بسیار قابل دفاعی انجام دهیم. باید از رضا قوچان‌نژاد هم یاد کنم که بازی بسیار خوبی ارائه داد. قوچان‌نژاد به خوبی تفاوت بازیکنی که در لیگ ایران بازی می‌کند را با بازیکنی که در اروپا بازی می‌کند نشان داد. او به زیبایی هرچه تمامتر دروازه کره را باز کرد تا نشان دهد چه قابلیت بالایی دارد.

من این بازی را، بازی رحمان احمدی می‌دانستم و الحق و انصافاً خیلی خوب و پخته در درون دروازه ایستاد تا کره‌ای‌ها را ناکام کند. همچنین نکونام، سیدجلال حسینی، صادقی و همه بازیکنان عالی بودند تا تیم ایران به جام جهانی صعود کند. اگرچه هنوز معتقدم کی‌روش از نظر فنی چیز خاصی به تیم ما اضافه نکرده ولی به‌هرحال ما به جام جهانی رفتیم و این مربی زحمت خود را در این سال‌هایی که سرمربی ایران بوده کشیده و به نظرم ما نیاز به مربی‌ای داریم که بتواند از لحاظ فنی و تاکتیکی فوتبال ما را ارتقا دهد. معتقدم کی‌روش باید همچنان گزینه اول فدراسیون برای حضور بر نیمکت تیم ملی ایران باشد ولی با این وجود فوتبال ما نسبت به 2 سال قبل هیچ تغییری نکرده و نیاز داریم که از لحاظ فنی این تیم را ارتقا دهیم.

شرق:تکمیل شادی ملت با حماسه اولسان

«تکمیل شادی ملت با حماسه اولسان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مجید جلالی است که در آن می‌خوانید؛شادی‌ای که فوتبال ایران به جامعه داد، تکمیل‌کننده شادی این چند روز اخیر مردم کشورمان بود. خوشحالم که فوتبال ملی ایران سهم زیادی در این خوشحالی دارد که نشان‌دهنده تاثیرگذاربودن ورزش به‌خصوص فوتبال در نشاط جامعه است.

تیم‌ملی ایران در این بازی تنها به‌صرف گرفتن نتیجه که همان حضور در جام‌جهانی بود، بازی کرد و فقط به هدف فکر می‌کرد، نه شیوه بازی. در این دیدار کادرفنی به دنبال استفاده از ظرفیت‌هایی بود که در اختیار داشت و تدبیری که در این بازی چیده شده بود، باعث شد تا شاهد یک بازی منطقی از تیم‌ملی باشیم. کی‌روش در طول بازی منتظر بود تا کره‌جنوبی اشتباه کند و در پایان هم دیدیم که موفق بود. در این بازی تمام شاخص‌های یک نتیجه مناسب مدنظر سرمربی تیم‌ملی بود، او به‌خوبی اهمیت بازی را برای بازیکنان تیمش توجیه کرده بود. تیم ایران در کل سه دیدار اخیرش نشان داد که روحیه همدلی و نظم در این تیم دمیده شده است.

 بازیکنان ما در این دیدار بالاترین قابلیت‌های دفاعی خود را نشان دادند دیگر دفاع تیم ایران را نمی‌توان متوسط دانست. در فوتبال مثالی است که می‌گویند برای بردن یک بازی باید فوتبال تهاجمی را ادامه داد، اما برای بردن یک جام باید دفاع خوبی داشته باشید. ما در طول این بازی‌ها فقط دوگل خوردیم و فقط در یک بازی چهار گل زدیم و در بقیه بازی‌ها هم با یک گل پیروز شدیم، این نشان می‌دهد کی‌روش و دستیارانش به‌خوبی راه ‌و روش حضور در یک تورنمنت را می‌دانند.

از این بازی می‌توان به‌عنوان حماسه اولسان نام برد، با شرایطی که جو بازی داشت و بازی جانانه بازیکنان تیم و برتری 5 بر یک ازبکستان در مقابل قطر می‌توان این نام را مناسب دانست. برای بازی‌های جام جهانی ابتدا باید توقعات خودمان را به‌طور شفاف به سرمربی تیم‌ملی بگویم، به نظرم توقع جامعه فوتبال و مردم کشورمان حضور در دور دوم جام‌جهانی است و باید از سوی مسوولان نیز امکاناتی که سر مربی تیم‌ملی می‌خواهد در اختیارش گذاشته شود. از جمله بازی‌های تدارکاتی با تیم‌های خوب جهان و اردوی آمادگی مناسب برای بازیکنان ما که با توجه به دوربودن از بازی‌های بین‌المللی به بازی‌های تدارکاتی به‌طور جدی احتیاج دارند.

بهار:فوتبال این برد را مدیون جامعه است

«فوتبال این برد را مدیون جامعه است»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم سعید فائقی است که در آن می‌خوانید؛بگذارید با نقل جمله‌ای از جواد نکونام، کاپیتان تیم‌ملی شروع کنم. روز گذشته با مهدی تاج، نایب‌رییس فدراسیون فوتبال صحبت می‌کردم و او جمله‌ای را از نکونام نقل کرد. کاپیتان تیم‌ملی گفته بود: «بچه‌ها هم‌قسم شده‌اند که حماسه‌ای را که مردم در روزهای گذشته آفریده‌اند، تکرار کنند.» و چه زیبا این حماسه دوباره تکرار شد.

به ‌خاطر داریم که در زمان حماسه ملبورن در هشتم آذر 1376، جامعه از چه انسجام درونی‌ای برخوردار بود. انسجامی که از جامعه به تیم‌ملی فوتبال منتقل و حماسه‌ای ماندگار را سبب شد. یا شوری که قدیم‌ترها در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در راه صعود به جام‌جهانی 1978 آرژانتین تجربه کرده بودیم.

    فوتبال آینه‌ای تمام‌نما از وضعیت اجتماعی کشور است. فوتبال و اجتماع متقابلا از همدیگر تاثیر می‌پذیرند و این‌بار این پیروزی اراده اجتماعی مردم ایران بود که موفقیت در زمین سبز را رقم زد. اگر برگردیم به یک ماه قبل، به یاد می‌آوریم که چند اما و اگر بر سر راه خود داشتیم و چه امید اندکی. حالا اما به عنوان تیم اول صعود کرده‌ایم، بالاتر از همه رقیبان.

وقتی همگرایی اجتماعی در جریان پیش و پس از انتخابات در شهرهای کوچک و بزرگ کشور حادث شد، این همگرایی به تیم‌ملی هم تعمیم پیدا کرد. فوتبالیست‌ها در زمره باهوش‌ترین ورزشکاران و حتی باهوش‌ترین افراد جامعه هستند و از ضریب هوشی بالایی برخوردارند. آن‌ها بسیار زودتر از بعضی مسئولان و مدیران، نبض جامعه و حرف مردم را می‌فهمند. این را بارها نشان داده‌اند و حالا دوباره اثبات کرده‌اند.

جمله نکونام بیانگر این حقیقت است که آن نظم درونی، آن ائتلاف فراگیر و آن یکی‌ شدن مردم، چه تاثیر شگرفی بر کیفیت بازی تیم‌ملی گذاشت. این‌بار دیگر از آن خودخواهی‌ها، تکروی‌ها، ناامیدی‌ها و خودنمایی‌ها خبری نبود. ایثار را می‌شد در تک‌تک تکل‌ها و بلاک‌ کردن‌های بازیکنان دید. اطمینان به همدیگر و امید به موفقیت مشخصه بازی ایرانیان بود. دیدیم که دو بازیکن تعویضی ما در اثر جنگیدن و استقامت، مصدوم شدند و به بیرون از زمین رفتند.

آندرانیک تیموریان با دستی مصدوم تا آخرین نفس جنگید و بارها بازیکنان دیگر خود را زیر پای بازیکنان کره انداختند و جانفشانی کردند. آن‌ها به خوبی فهمیده بودند که جامعه تاچه اندازه به این پیروزی نیاز دارد و این خواست را برآورده کردند. امید، شادی و نشاطی که از جامعه به فوتبال تزریق شد، این‌بار از فوتبال به جامعه بازگشت و باعث هم‌افزایی شد.

فوتبال ما پیروز شد و این‌بار باید پیروزی خود را مدیون جامعه باشد؛ جامعه‌ای که با استقامت و پافشاری بر مطالبه خود، درس استقامت و مقاومت را به بازیکنان داد تا با سه پیروزی پیاپی، حماسه‌ای بیافرینند و سرنوشت خود را به دست خویش رقم بزنند و کار خود را به اما و اگر وا‌مگذارند. می‌دانستیم که نتیجه بازی قطر و ازبکستان، چیزی جز این‌که رقم خورد، نخواهد بود و باید خودمان به داد خود برسیم و چه طعنه‌انگیز سخنان زشت سرمربی کره‌جنوبی همه را زیر پرچم ایران جمع کرد و دوباره خدا خواست و عدو شد سبب خیر. این ملی‌پوشان، این ابرمردها افتخاری آفریدند که شایسته یک ابر‌جامعه بود. ایران این پیروزی را مدیون مردم است.

مردم سالاری:عبرت از گذشته، امید به فردا

«عبرت از گذشته، امید به فردا»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛ ماراتن یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران اسلامی با پیروزی آقای حسن روحانی به پایان رسید تا این شیخ دیپلمات به عنوان یازدهمین مستاجر پاستور معرفی شود. علی‌رغم همه امیدهای آقای خاص که حتی تا لحظه‌ رای گیری ادامه داشت، دهمین مستاجر پاستور باید با میز کار ریاست جمهوری خداحافظی کند؛ چرخ روزگار است دیگر، هرآمدنی را رفتنی است ولی مهم آن است که ملت و تاریخ درباره افراد چگونه قضاوت می‌کنند. آن مرد که با کاپشن بهاری و کفش‌های بندی به پاستور آمد باید در مقابل هر عملکرد خوب یا بد خود در مقابل مردم پاسخگو باشد ولی امروز مهمترین موضوع هدایت درست و صحیح منابع ایران به نفع منافع جمهوری اسلامی است.

این هم درست است که دیکته بدون غلط تنها از آن خداست ولی آیا عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد نمره قبولی را از مردم و مسوولان گرفته است؟!

بیت‌المال جمهوری اسلامی متاع پرارزشی است که هیچکس به صرف داشتن یک مقام خاص نمی‌تواند از جیب مردم ایران بی‌حساب و کتاب هزینه کند. برخی در آینده نزدیک باید در جایگاه متهم درباره کارهایی که کرده‌اند، پاسخگوی مقام معظم رهبری، شهدا و مردم باشند. آنانی که از صراط مستقیم منحرف شدند نمی‌توانند بدون آنکه حساب خود را تسویه کنند در این مملکت جایی داشته باشند. حساب و کتاب جمهوری اسلامی با افراد هرگز شخصی نبوده و نخواهد بود و مظلوم‌نمایی‌ یا رجزخوانی موضوع را تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد. که اگر این گونه شود موریانه‌ها به جان ایران می‌افتند و بنیان اعتماد به آن را سست و نابود می‌کنند.

الحمدلله که انتخابات یازدهم ریاست جمهوری،‌نشان داد مردم ایران به انقلاب، آرمان‌های امام(ره) و مقام معظم رهبری وفادار هستند و موضوعاتی از قبیل رسیدگی به اختلاس 3 هزار میلیاردی اعتماد مردم را به سیستم قضایی احیا کرد و حالا باید این موضوع تثبیت شود تا شبهه‌ای درباره هیچکس و هیچ مقامی باقی نماند و به همه اثبات شود قانون اساسی تنها خط قرمزی است که هرکس در هر مقامی که از آن تخطی کرده باشد، باید پاسخگوی ملت و نظام باشد.

24 خرداد 1392 به خوبی نشان داد؛ «یدالله فوق ایدیهم» و هیچ کس نمی‌تواند خواست حزبی یا شخصی جریان خاص خود را به عناوین مختلف و رجزخوانی با الفاظ آشکار و پنهان تحمیل کند. ملتی که 8 سال در جنگ تحمیلی عراق با همراهی غرب علیه سرزمین پارس با رشادت ایستاده است هرگز از اخم و قهر افراد نمی‌هراسد. ورای تمام انتقادات به حق یا نابه‌حقی که علیه افراد دولت نهم و دهم مطرح است، اشتباهاتی استراتژیک روی داد که باید آنها را تصحیح کرد.

انحلال سازمان برنامه و بودجه، یک تراژدی مدیریتی در کشور بود که علی‌رغم تجربه کشورهای مختلف توسعه یافته و اهمیت آن برای پیشرفت کشور روی داد. سازمان برنامه و بودجه قلب تفکر کشوری است که براساس سند چشم‌انداز تا سال 1404 باید به یک قطب توانمند در قلب خاورمیانه تبدیل شده باشد و رنسانس مدیریتی می‌تواند برای حل معضلات کشور گره‌گشا باشد.

ادغام وزارت خانه‌های نامرتبط آنهم به صورت خلق الساعه بعد دیگر اشتباهات مدیریتی است که نمود آن را در عملکرد وزارتخانه‌های مذکور می‌توان مشاهده کرد.

تاریک‌ترین عملکرد دولت دهم درباغ ملی بود؛ وضعیت دیپلماسی خارجی ایران به رغم اقتدار نام جمهوری اسلامی ایران، فاجعه آمیز بود. سنگالیزاسیون منوچهر متکی، دردسرهای رنگا‌رنگ دیپلمات‌های ایرانی و در نهایت تنزل روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای جهان و محدود شدن به چند کشور دسته چندم مشتی از نمونه خروار دیپلماسی پرغلط دولت دهم بود.

در جریان موج بهار عربی یا همان بیداری اسلامی، تهران نتوانست آنگونه که باید از ظرفیت موجود بهره‌برداری کند تاجایی که نماینده مقام معظم رهبری (دکتر ولایتی) مجبور به مداخله می‌شود. همین موضوع در جریان آغاز ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد بروز کرد و در نهایت آقای خاص در جهت مشروعیت زایی به یک سمت مهم منتصب می‌شود. به راستی این انتصاب سیاست‌های کلان و فراحزبی را قربانی تمامیت خواهی یک جریان خاص نکرد؟!

در دنیای امروز دیگر کشورهای ابر قدرت با یکدیگر نمی‌جنگند و این دیپلمات‌های اتوکشیده با آن لبخندهای تصنعی هستند که از منافع کشور مطبوع خود دفاع می‌کنند.

دیپلماسی انقلابی ایران که تعامل با جهان را همراه خود دارد می‌تواند توسعه روابط ایران و در نهایت شکوفایی اقتصاد داخلی را همراه با ملاحظات خاص فراهم کند.

در ایالات متحده؛ دموکرات‌ها و جمهوریخواهان دو قطب قدرت هستند که براین کشور حکمرانی می‌کنند. اگرچه این کشور مورد تایید نمی‌باشد ولی مهندسی معکوس ایرانی‌ها در زمینه علوم نظامی زبانزد است و می‌تواند به سیاست تعمیم پیدا کند. اصلاح‌طلب یا اصولگرا باید با همراهی یکدیگر کشور را با عبرت از تندروی‌ها و امید به اعتدال، ‌آباد کنند البته در این بین برخی افراد باید پاسخگوی عملکرد خود در اتلاف سرمایه‌های ایران باشند.

ابتکار:از کاپشن خاکستری تا عبای مشکی

«از کاپشن خاکستری تا عبای مشکی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛1. سپاس از رهبری معظم که با تأکیدات بجا، راه سوءاستفاده همگان (مخالفان و دوستان) را بستند. پیش از سخنان روشنگر ایشان درباره موضع خودشان در انتخابات، برخی تنور خویش را آماده و داغ نگه داشته بودند تا از سکوت رهبری به نفع خود بهره‌برداری کنند و نان خویش را بزنند و نام کسب کنند. بسیاری از رسانه‌های فارسی‌زبان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی در خارج، با تحلیل‌های «آقا رجبی» خود چنان قاطعانه حرف مفت می‌فروختند و به مخاطبان خویش القا می‌کردند که نظام و در رأس آن رهبری، نظرشان به فلان نامزد است و مردم به هرکسی رأی بدهند آن شخص خاص از صندوق بیرون خواهد آمد.

بسیاری هم از روی ناآگاهی و سادگی چنین تحلیل‌های صدمن یک غاز را پذیرفته و در داخل به آن‌ها دامن می‌زدند و بر طبل ناامیدی می‌کوبیدند. اما رهبری هوشمندانه آمدند و گفتند که به هیچ یک از نامزدها نظر خاصی ندارند و رأی ایشان را حتی نزدیکانشان نمی‌دانند. این فرمایش قاطعانه، خردمندانه و داهیانه زمینه حضور هوشمندانه مردم فهیم ایران را در رقم زدن سرنوشت خویش فراهم آورد و به کسانی که تحت تأثیر تبلیغات منفی مردد مانده بودند، دلگرمی و امید بخشید. بی‌ترید ایشان در میان ملت محبوب بودند و با این شیوه خردمندانه محبوبیتشان مضاعف شد. باید به درایت و هدایت رهبری آفرین گفت.

2. صداوسیمای جمهوری اسلامی بی‌گمان در این انتخابات پختگی و جلوه ملی‌تری از خود بروز داد. واقعا نشان دادند که برای «ملی» بودن باید دور «میلی» بودن را خط بکشند. بی‌شک بسیاری از مردم و آگاهان، شناسایی و بررسی دیدگاه‌ها و برنامه‌های نامزدها را از طریق رسانه ملی پیگیری می‌کردند. تردیدی هم نیست که در دوره‌های گذشته دخالت آشکار نگرش‌ها و گرایش‌های خاص سیاسی برخی مدیران این رسانه به جایگاه آن نزد کثیری از مردم آسیب رسانده بود.

به‌حقیقت باید انصاف به خرج داد که در این دوره آن آفت‌ها کمتر نمایان شد و اکثر مردم از هر طیفی همین رسانه خودی را بر رسانه‌های بیگانه ترجیح دادند. نگارنده همچون سایر منتقدان صداوسیما اذعان می‌کند که این رسانه از آزمون دشوار کنونی با سربلندی بیرون آمد. در تکنیک‌ها و شیوه‌ها هنوز جای بحث هست؛ اما عدالت در اختصاص برنامه‌ها به همه نامزدها از هر جناحی کاملاً هویدا بود. باید به مدیران و مجریان و دست‌اندکاران این رسانه هم گفت آفرین بر شما.
3. نیروهای نظامی و انتظامی کشور در انتخابات‌های دوره قبلی همواره در تیررس گمان و اتهام قرار داشتند که از نامزد خاصی حمایت می‌کنند و با سازمان‌دهی آرا انتخابات را مهندسی می‌کنند.

به‌ویژه این اتهام در دوره‌های اخیر به نیروهای سپاه و بسیج وارد می‌شد. هرچند برخی از فرماندهان و سرداران و نیروهای سرشناس در این دو نهاد مؤثر نظامی و شبه نظامی، با اتخاذ مواضع آشکار سیاسی در دوره‌های قبل این ذهنیت را در نزد مردم به وجود آورده بودند و به جایگاه این دو نهاد مؤثر آسیب جدی رسانده بودند؛ اما در این انتخابات، به پیروی از فرمان فرمانده کل قوا، ترجیح دادند با هوشیاری بیشتر خود را از این آسیب‌ها برحذر دارند و فراتر از جناح‌ها و گروه‌ها به منافع نظام و ملت بیندیشند. باید به این عزیزان هم آفرین گفت.

4. مردم ایران چنان نشان دادند که دموکراسی را از راه درستش، جدی دنبال می‌کنند. آنان فریب تحلیل‌های غیرواقعی را نخوردند و ناامید نشدند. با صندوق قهر نکردند. آنان عقلانیت را مبنای تصمیم و عمل خویش قرار دادند. رأی دادن به یک «روحانی» در میان رقبای شیک‌پوش و کت‌شلواری مفهوم بسیار عمیقی را در بر داشت. سال‌ها تبلیغ می‌شد حکومت «روحانیت» عامل همه دردسرها و گرانی‌هاست و چنین وانمود می‌شد مردم از طیف روحانیت خسته و بیزار شده‌اند؛ اما مردم ایران یک بار دیگر خط بطلان بر چنین تحلیل‌های آبکی کشیدند.آنان به همگان فهماندند برایشان کاپشن و کت‌شلوار یا عبا و عمامه معیار نیست؛ بلکه آنچه برایشان مهم است «طرز تفکر و نگرش» افراد است. لذا در میان نامزدها تنها یک نفر روحانی بود که توانست با گفتار و نگرش و برنامه‌ها و سوابق خود دل مردم را برباید و ثابت کند مردم ایران ظاهربین نیستند. به این مردم باید گفت آفرین.

5. به نامزدهایی که در عرصه رقابت‌ها هوشیارانه و خردمندانه «داشته‌ها»ی خود را عرضه داشتند و «نداشته‌ها»ی رقبا را به رخ نکشیدند و قاعده بازی را به هم نزدند و بادبادک احساسات و هیجانات هواداران و مردم را با پمپاژ واژه‌های مهیج و دردسرساز هوایی نکردند و قطار برنامه‌ها و تبلیغات خویش را با آرامش در جامعه و بر ریل عقلانیت به پیش بردند و این انتخابات را به خردمندانه‌ترین و آگاهانه‌ترین تبدیل کردند، باید گفت آفرین.

6. به دست‌اندکاران انتخابات، به‌ویژه دولت و نیروی انتظامی، که در ایجاد نظم عالی و به حداقل رساندن تخلفات گریزناپذیر کوشش بسیاری به خرج دادند و از حاشیه‌سازی‌ها پرهیز کردند باید آفرین گفت.

7. به نامزدهایی که صلاحیت آنان احراز نشد نیز باید آفرین گفت. آنان نیز پیروز این میدان بودند. پیروی از قانون حتی اگر قانون درستی نباشد، کمال بلوغ را نشان می‌دهد. تأیید نشدن ستون وزین نظام و نماینده دولت کار کمی نبود. بسیاری تحلیل می‌کردند این کار موجب طغیان خشم‌ها در جامعه خواهد شد. البته خیلی‌ها خشمگین شدند. اما درایت تاریخی و مثال‌زدنی آقای هاشمی‌رفسنجانی در پذیرش رأی شورا و سکوت و آرامش و عدم واکنش وی سبب گردید آن خشم‌ها مشتعل نگشته و جامعه و نظام از یک سراشیبی تندی با دنده سنگین و آرام گذر نماید. باید به ایشان و دولتیان و سایر نامزدهای هم‌سرنوشت گفت آفرین.

8. در پایان، به دکتر روحانی تبریک و آفرین می‌گوییم و توصیه‌ای هم به ایشان داریم که جناب‌عالی اکنون رئیس‌جمهور منتخب همه مردم ایران هستید؛ پس بهتر است از برنامه‌ها و خود نامزدهای رقیب در کابینه خویش بهره ببرید؛ زیرا کشور نیاز به آرامش دارد و این آرامش را باید همگان به وجود آورند.    

دنیای اقتصاد:فصل اعتدال

«فصل اعتدال»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛درباره اعتدال سخن گفتن و نوشتن و نمونه‌‌های عملی اعتدال را در حوزه‌‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و خصوصا اقتصادی و سیاسی ترویج دادن یکی از وظایفی است که  نیازمند عزم ملی و کاری جهادی است. بعد از روشن ساختن حدود و ثغور اعتدال و اعتدالگرایی در مفهوم عملی آن، تشریح رابطه اعتدال با برخی مفاهیم و واژه‌‌های مهم نظیرجهاد، عشق، ایثار و شهادت نیزاز ضروریات ترویج تفکر و اندیشه اعتدال در جامعه امروز ما است.

اعتدال به معنی میانه‌روی و رعایت حد وسط در امور است. به دیگر سخن اعتدال یعنی میانه‌گیری دو حالت از نظر کمی و کیفی و انتخاب اصلح بین آنها. از این بیان می‌‌توان استنباط کرد که اعتدال یک میانگین‌گیری شکلی و صوری بین دو حالت نیست. اگر تعریف اعتدال به صورت منطقی آن مشکل است، اما توصیف آن و بیان مختصات آن روشنگر و راهگشا است. هر چند اعتدال در تعریف ساده پرهیز از روی آوردن به  حدود نهایی  (extremes) و انتخاب حد وسط مکانیکی و از نظر مختصاتی، حد وسط، میانگین ساده دو حد نهایی است، اما در تشریح دقیق مفهوم اعتدال،انتخاب محاسن دو حد نهایی چپ و راست و برقراری تناسب و هماهنگی بین آنها مراد است.

اعتدال در تمامی زمینه‌‌های رفتاری، باورها و اندیشه‌‌ها و پدیده‌‌ها مطرح است (چه در سطح خرد (Micro) و چه در سطح کلان  (Macro))  و به یک معنا اعتدال پرهیز از افراط و تفریط و اعمال میانه روی در تمامی ابعاد زندگی است. اعتدال در سطح فرد، خانواده، شرکت‌ها، دولت و جهان از مفاهیم نظری و عملی کلیدی به شمار می‌‌آید که متاسفانه تاکنون متناسب با شأن رفیعش بهای لازم به آن داده نشده است. دولت اعتدال مخالف افراط و تفریط و برخاسته از معدل موزون آرا و اندیشه‌‌ها، تجارب و نیروی انسانی و ظرفیت‌‌های جامعه با رویکرد خرد گرایی جمعی و رعایت انصاف و میانه‌روی است.

از همین روی اینجانب، پیروزی و حاکمیت دولت اعتدال را به معنی پیروزی حزب، جناح و فرد خاصی نمی‌دانم، بلکه به نظر من چنین نتیجه‌ای پیروزی خرد گرایی و موفقیت ملت در چارچوب اولویت منافع و مصالح ملی ایران است.

مختصات دولت اعتدال
به باور این قلم دولت اعتدال منافع ملی را اولویت خود می‌‌داند، نه مصالح خط و ربط‌‌های سیاسی و منافع افراد و گروه‌‌های خاص. به نظر اینجانب بهره‌گیری از کلیه ظرفیت‌ها و امکانات جامعه برای نیل به حداکثر منافع ملی از صفاتی است که دولت مدعی اعتدال باید در عمل و اجرا به آن متصف باشد. استفاده از نظرات، تجارب و دیدگاه‌‌های مشورتی و تخصصی تمامی فرهیختگان، مدیران و گروه‌‌ها در تصمیم‌گیری‌‌ها و اجرا و نظارت، در چارچوب شایسته‌سالاری، نفی و برخورد با هرگونه استبداد سیاسی و خودکامگی و خود (فرد) محوری در همه شئون قوه مجریه و ریشه‌کنی باندبازی، تبارگرایی و قشری نگری، از مشخصاتی است که باید به وضوح در هر دولت مدعی اعتدال دیده شود.

دولت مدعی اعتدال در تعامل با مردم در عمل و نه در سخن، باید خود را خادم، بهبوددهنده، زمینه‌ساز و عامل تحقق رفاه عمومی و شکوفایی استعدادها معرفی کند. پرهیز از اسراف و تبذیر در تمامی شئون اقتصادی اعم از مصرف، سرمایه‌گذاری، تولید، توزیع و تجارت، عدم اتکای اقتصاد به یک عامل یا یک بخش و زمینه‌سازی تحقق توسعه پایدار و متوازن اقتصادی، توازن و میانه‌روی بین منافع و مصالح حال و آینده جامعه و اقشار و گروه‌‌های آن، از دیگر ویژگی‌‌های دولتی است که با شعار اعتدال و شعار مخالفت با افراط و تفریط بر سر کار می‌‌آید.

دولت مدعی اعتدال از اتکا به یک اندیشه، نظریه و مکتب خاص اقتصادی پرهیز و با انتخاب اصلح و متناسب با سازوکار و شرایط بومی از بین اندیشه‌‌ها و نظریات مختلف عمل می‌‌کند.
دولت معتقد به مشی اعتدال باید، در سایه تدبیر و بهره‌گیری از خرد جمعی و ظرفیت‌های کل جامعه با قدرت چانه‌زنی بالا در سیاست خارجی انجام وظیفه کند و حمایت قانونی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از حقوق اقوام، قبایل، اقلیت‌‌ها و گروه‌‌ها و افزایش و بهبود معیشت آنها و نیز فراهم کردن زمینه‌‌های مشارکت آنها در سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را سر لوحه برنامه‌‌های خویش قرار دهد.

در چنین دولتی است که می‌توان زمینه‌‌های تحقق مردم سالاری دینی، اجرای عدالت و شکل‌گیری امت وسط را انتظار داشت و در صورت تحقق چنین دولتی است که می‌توان انتظار داشت، در سایه اعتدال‌خواهی دولت، وحدت ملی حول اولویت منافع و مصالح جامعه شکل گرفته و قوام یابد.  در دولت معتقد و ملتزم به مشی اعتدال، با ایجاد و تقویت وحدت ملی، قدرت چانه‌زنی بین‌المللی کشور بالا رفته و ریسک (مخاطره) کشوری کاهش می‌‌یابد. طبیعتا چنین دولتی است که با تکیه بر تمامی ظرفیت‌های جامعه و استفاده خردمندانه از آنها در خنثی‌سازی و کم اثر کردن تحریم‌‌ها و تهدیدات امکان توفیق بیشتری دارد.

با رعایت اعتدال در اقتصاد، کارآیی بودجه عمومی کشور بالا می‌‌رود و بهینه‌سازی و تخصیص بهینه عوامل (منابع)محقق می‌‌شود که این مشی، خود موجبات افزایش رفاه عمومی و حل معضلات اقتصادی را فراهم می‌‌کند.

توان دولت متکی به تفکر و اندیشه اعتدال، در مقابله با فساد (در تمامی مظاهر آن) به دلیل عدم وابستگی‌‌های ذاتی که در دولت اعتدال با مشخصات پیش گفته وجود دارد، افزایش می‌‌یابد.
بازسازی اعتماد مردم، ایجاد امید و نشاط در جامعه و تحقق مشارکت مردمی در اداره امور و سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنان نتیجه عملی استقرار دولت اعتدال تدبیر و امید خواهد بود. لغو مناسبات آمرانه دیوان‌سالارانه و تبعیض‌آمیز در تعامل دولت و مردم و ایجاد فضای مناسب برای اجرای اصل شایسته‌سالاری، مساوات در مقابل قانون و شفاف‌سازی از ضروریاتی است که دولت ملتزم به اعتدال با تمسک به آنها می‌‌تواند اهداف عالیه خود را محقق کند.

چنانچه این حرکت با تجهیز به نظریه‌‌های علمی و استفاده از سرمایه‌‌های انسانی جامعه به ویژه فرهیختگان با رویکرد تحقق اعتدال در سطح کلان انجام شود، جنبش اعتدال‌خواهی ایران اسلامی، می‌تواند آینده روشنی را نوید بدهد. این جنبش مظلوم به دلیل آنکه مبانی آن با فطرت انسانی سازگار است و نیز به علت منافع و مزایایی که بخشی از آن معروض افتاد، از ظرفیت جهانی شدن و تعالی برخوردار است.
   

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها