در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تا یادم هست کارت دعوتی هم برایت نفرستاده بودم، تو آمدی با دعوتنامه دیگران، ولی جا خوش کردی در دل مامان و بابایی که مال من بودند، بابا و مامانی که روزی صدبار قربان صدقه من میرفتند.
بابا و مامانی که تکسرفههایم زلزلهای بود در ارکان زندگیشان و با لبخندهای من میرفتند تا بهشت و میآمدند. من گاهی مینشستم روی شانههایشان، گاهی روی زانو و گاهی چشم در چشمهایشان میرفتم تا خود خدا. آن موقع خودم را فرشتهای میدیدم با بالهایی سپید که پریان پردهنشین طوافم میکردند و عزیز دردانه خطاب میشدم.
تو آمدی، سلطنت کودکانهام بههم خورد. تو آمدی و در گهواره من جا خوش کردی، مالک عروسکهایم شدی. با چشمهای خودم دیدم که گوش دارا را میکشیدی. یادت هست سر عروسکم را به دندان میگرفتی. «هاپویم» را گم کردی. من آن اسباببازیها را دوست داشتم و دارم. از من نخواه از دست تو راضی باشم.
تو آمدی، جا خوش کردی کنار مامان و بابا، نشستی روی زانوی آنها، خورد و خوراک و خواب تو مهمترین دغدغه بابا و مامان شد و من ناگاه از چشم همه افتادم. با چشم خودم دیدم که مامان چقدر تلاش میکرد تا تو بخندی و هرگاه کلمهای را حتی به غلط و بد ادا کردی ، برایش خوشایند بود و غشغش میخندید.
تو آمدی، اصلا خوشآمدی مهمان ناخوانده من. ولی چرا بابا و مامان من را گرفتی؟ چرا مالک گهواره من شدی؟ چرا اسباببازیهای من را تصاحب کردی؟ چرا ماشین کوکی من را شکستی؟ چرا... چرا... چرا...؟
2. من نیامدم، «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود» من را آوردند، بدون اینکه از من سوال کنند که میآیی یا میروی... .
من را آوردند، همان کسانی که فقط بابا و مامان تو بودند. همان کسانی که با لبخندهای من آب میدوید زیرپوستشان و با کلمات من شادی مضاعفی آنها را فرامیگرفت.
همان که تو ادعای مالکیتشان را داری، بابا و مامان، خودت میدانی من را آوردند تا تو تنها نباشی، تا تو یک نینی برای همزبانی داشته باشی، تا تو برادر یا خواهر بزرگتر باشی، میدانی کوچکتر بودن چه دردی دارد؟
من آمدم بدون این که برایم گهوارهای بخرند، تا چشم باز کردم مستاجر تو بودم، آمدم ولی برایم عروسک کوکی نخریدند و سگ پاشکسته تو را به من دادند تا تنهاییام را با آن پر کنم.
میدانی شبها در لحاف کهنه تو خوابم نمیبرد و همش میگفتم چرا برای من... .
بگذریم. تو داداش بزرگتر من بمان، من پابهپای تو کوچک بودنم را لبخند میزنم.
بیا بخندیم و به روی بابا و مامان نیاوریم که هرکدام آرزوی دیگری را داریم.
علی بارانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد