اسم تو که میآید بیاختیار دلم میرود به سمت علقمه و فرات. به سمت روشنای جوانمردیات. به سمت گنجینه ادب و غیرتت.
اصلا مگر میشود اسم تو به میان بیاید و از شجاعت و جانبازی و بازوی حیدریات یاد نکرد؟ و مگر میشود خورشید فضل و کرمت در پشت ابرهای غفلت به فراموشی سپرده شود؟
آفتاب از سرانگشت نخلهای مدینه بالا میرفت که تو به دنیا آمدی. پلک پنجرهها پرید وقتی چشمهای مهربانت به سمت «امالبنین» چرخید؛ چشمهایی که خود تفسیر تشنگی تاریخاند.
میگویند تو از مادری شیر شجاعت نوشیدی که از نسل دلاوران عرب بود و در خانه مردی بزرگ شدی که همواره نام ذوالفقارش لرزه به اندام شب اندیشان میانداخت. اصلا انگار آمده بودی تا مثل سلسله کوهها شانه به شانه برادر باشی.
ای «قمر بنیهاشم»! شاید اگر تو را نمیدیدند کسی باور نداشت که ماه روی زمین راه برود؛ ماهی که پشت و پناه خورشید و اهلبیتاش باشد!
ای عموی همه تشنگان عالم!
تشنگی رسم خوشایندی است که تو آن را بنا گذاشتی وقتی که بر لب آب بودی و به احترام تشنگان لبهای ترکخوردهات را به نمی آشنا نکردی. اما بنازم دستهایت را که بهترین دستهای عالماند. دستهایی که به رسم ادب در جلوی برادر، به سینه میگذاشتی. دستهایی که وقتی به آب زده شد خواب موجها را برای همیشه بر آشفت.
دستهایت آیه خواهشند
دستهایت تا خدا قد میکشند
دستهایی سربلند و سوگوار
دستهایی مست اما روزهدار
پیش از این هیچ دستی آنچنان توفانی نبود و روایت هیچ دستی چون ماجرای دستان باوفای تو دهان به دهان نمیگشت؛ دستهای معجزهگری که به پایت افتادند و بوسهگاه فرشتگان شدند. حالا در روز میلادت، چشمهایم سقاخانهای است که تنها دل به رودخانه فضل و کرم تو دوخته است.
عبدالرحیم سعیدیراد - جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: