چنان که برخی اندیشمندان معتقدند زندگی برحسب مدت زمانی که برای زندگی کردن باقی مانده است. سازمان دهی می شود نه برحسب مدت زمانی که از بدو تولد طی شده است.
معیار دیگری که عقربه عمر را به سمت پایان متمایل می کند دگرگونی جسمی و زیستی است اکثر مردم احساس می کنند که نیروی بدنشان بین 30 تا 35 سالگی نقصان می یابد، ولی تا زمانی که فعالیت های روزانه شان تحت تأثیر این نقصان قرار نمی گیرد آنها توجه زیادی به این امر نمی کنند.پیر شدن جسمی تصوری را که ما از خود داریم تغییر می دهد، پیر شدن جسمی به دیگران پیغام می دهد که باید رفتار خود را نسبت به ما عوض کنند.ژان پل سارتر چنین می نویسد: یک پیر هرگز خودش را پیر احساس نمی کند.من از طریق دیگران در می یابم که پیرم، اما خودم پیری خودم را احساس نمی کنم.
شخصی که بالاجبار بازنشسته شده است، شصت و پنجمین سال زندگی ممکن است به معنای ورود ناگهانی به دوره پیری تلقی شود.درسایر موارد پیر شدن با ملایمت پیش می آید .
اثرات روحی و روانی پیری
انزوا، تنهایی، احساس هرز رفتن، ناامیدی، ناامنی، اضطراب و احساس سربار بودن، اثرات ناشی از کهولت بر سالمند است که در نتیجه استفاده از مسکن ها، آرامبخشها و( در کشورهای خارجی مشروبات الکلی) حاصل می شود .بیماری روانی مثل افسردگی از جمله اثرات سوئی است که کهولت برای سالمند به ارمغان می آورد.تنهایی روی تهیه غذا، میزان خوردن غذا و حتی بر متابولیسم و تغییرات بیولوژیکی مؤثر است.
در حالی که دیگران در کنار سالمند حضور دارند او می تواند تنها باشد.البته کسی که تنها زندگی می کند، احتمال تنهایی او بیشتر است.
سالمندان فاقد منابع مجدد دوستی هستند، زیرا اکثر آنها کار نمی کنند و موقعیت ایجاد روابط دوستانه در فضای کار را ندارند و دوستان همسن و سالشان را نیز به نوعی از دست دادهاند. این مساله تنهایی آنها را افزایش می دهد.
اثرات اقتصادی کهولت
از آنجا که بالا رفتن بهداشت و پیشرفت علم پزشکی، موجب افزایش جمعیت سالمندان گشته، لذا ایجاب می کند که دولتها بخشی از درآمد خود را صرف امور این قشر از جمعیت نمایند و از این جهت سالمندی باری بر دوش جامعه است.
اثرات سیاسی کهولت
وقتی که درصد افراد مسن در جامعه افزایش یابد، به موازات آن علاقه به محافظه کاری بیشتر و نوعی توجه به سنت های اجتماعی پیدا می شود.کشورهایی که دارای چنین وضعی هستند، در عین حال مواجه با تضاد عقیدتی، فرهنگی، ارزشی جوانان با دستگاه های سیاسی مملکت می باشند و چه بسا که یکی از عوامل عمده طغیان نسل جوان در کشورهای صنعتی غرب همین نکته باشد.
اثرات جمعیتی کهولت
در کشورهایی که همگام با کاهش مرگ و میر، موالید نیز کاهش یافته، در دراز مدت با انهدام نسل مواجه خواهند شد، از طرف دیگر این کشورها در روابط اقتصادی نیاز به نیروی فعال جوان دارند که با وجود جمعیتی سالمند و عدم نیروی فعال جوان، با مشکل کمبود نیروی کار مواجه میشوند که بناچار پذیرای مهاجرین سایر کشورها و اعمال سیاست های تشویقی در جهت افزایش موالید میشوند که معمولاً در زمینه افزایش موالید به سبب اشتغال زنان، ماشینی شدن زندگی و سایر دلایل در رابطه با زندگی جوامع غربی، از جمله راحت طلبی والدین کمتر به موفقیت دست می یابند.
در جوامع امروزی غرب، مطالبات سالمندان سایر اقشار جامعه را به سطوح آورده است زیرا قشری که تا به این سن کمتر دیده شده بودند، اکنون در هرم جمعیتی بخش غالب را تشکیل داده اند و در تعیین سرنوشت کشور در رای گیریها سهم به سزایی دارند.
شاید بهتر باشد کشورهایی که رو به سالمندی می روند با غفلت نکردن از مطالبات سالمندان و پیش بینی چنین روزگاری از هم اکنون تدابیری بیندیشند.
دست کم استفاده از اندیشه و فکر و تجربه سالمندان می تواند جلوی خروج آنان از چرخه اقتصادی کشور را بگیرد. یک سالمند تا وقتی که فکرش کار میکند و میتواند حرف بزند می تواند تجربیات مفید خود را انتقال دهد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد