
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
باز هم در کوچه و خیابان راه میروی، در کوچهای میبینی زنی سن و سال گذشته توی سطل آشغالهای بزرگ، همان پلاستیکیها که اکنون بیشترشان فلزی شده است دارد میجورد ببیند چیزی پیدا میکند و شاید تو از او بپرسی مادر یا ای خانم در پی چه هستی؟! و او بگوید؛دنبال چیزی هستم که شاید توی این آشغالها پیدا بشه ببینم میتونم بخورم یا نه؟
و باز در خیابان پشت چراغ قرمز توی ماشینت هستی. فصل زمستان و تابستانش زیاد فرق نمیکند! سرما باشد تو توی ماشین با لباس گرم و بخاری، یا گرما باشد کولر روشن کردهای و خنک است. کودکی نحیف و فرسوده پشت پنجره نمایان میشود و گلی را نشانت میدهد. میخری یا نمیخری بماند!
پس از این همه ماجراهایی که هر روز میبینی شاید به یاد مدرسههایی بیفتی که به خاطر نداشتن امکانات اولیه یا همان نداشتن یک بخاری «کمی» استاندارد دانش آموزان در کلاس میسوزند، تعدادیشان میمیرند و بقیه هم چهرههایشان چروکیده میشود و تا آخر عمر عذاب این چهره چروکیده را با خود دارند و شاید هم آرزویشان این بود که مانند همکلاسیهای پر کشیدهشان آنها هم میرفتند تا این درد و رنج را با خود حمل نمی کردند.
و شاید هم به یاد آن بیمارانی میافتی که داروهایشان اکنون و به خاطر هر دلیلی مانند تحریم و اختصاص ندادن ارز مرجع برای واردات داروهای ویژه و یا ترخیص نشدن به موقع، دیگر امیدی به زنده ماندنشان نیست.
و آنگاه به یاد واردات خودروهای لوکس چند صد میلیونی میافتی که با پول این مملکت وارد شده است و تو نمیتوانی این تناقض را برای خودت حل کنی!
اما این پایان داستان و ماجرا نیست. تازه یادت میافتد که ای بابا اینها که چیزی نیست یک تیم باشگاهی فوتبال در این مملکت به خاطر چند بار مربی عوض کردن میلیاردها تومان هزینه میکند.
انگار مد روز شده است که هی مربی عوض کنند و هی میلیاردی پول بدهند. آن هم از پول بیت المال. برای یک فصل که 9 ماه است یک میلیارد و 500 میلیون تومان گرفتن که رقمی نیست هست؟!
تازه وسط فصل هم که مربی عوض میکنند باید حق و حقوق آن مربی را تمام و کمال پرداخت کنند اگر هم خارجی باشد که دلار و یورو باید بدهند، و باز هم برای کلاسهای درس بخاری نیست!
برای این کارها پول هست، برای بخاری مدرسه پول نیست. برای مربی خارجی که میآید همه بسیج میشوند تا خدای ناکرده به او بد نگذرد و هتل آنچنانی و از اینجور چیزها برایش مهیا میکنند، برای واردات دارو ارز نیست.
کشورهایی را میبینیم که تیمهای باشگاهیشان وقتی پول به مربی میدهند از محل درآمد خود همان باشگاه است. نه از جیب دولت که بودجه کشور است.
هر چه هست این است که اولویتها کدام است؟ مدرسه و دارو و اینجور چیزها یا پول بی زبان را خرج مربیانی کردن که درآمد یک فصلشان شاید بیشتر از حقوق 30 سال کار کردن یک کارگر باشد.
خودتان محاسبه کنید. حقوق یک کارگر با میانگین 600 هزار تومان را بگذارید کنار یک میلیارد و 500 میلیون تومان برای یک مربی!
محمد صفری-جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد