سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه

تأملی بر اظهارات اخیر آیت الله هاشمی رفسنجانی

سرمقاله روزنامه‌های صبح پنجشنبه

آفات اختلاف‌افکنی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «کاری که مطهری کرد...»،«معلم زمانه»،«عناصر تفکر راهبردی در نظام تعلیم و تربیت کشور»،«آفات اختلاف‌افکنی»،«کورس سازشکاران»،«انتخابات و پرسش‌هایی که بی‌پاسخ رها شده‌اند!»،«13 اردیبشهت روز جهانی مطبوعات»،«اتحادیه عرب، وعده بالفور را محقق می‌کند»،«رویای دست‌نیافتنی»،«مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف، چرا؟»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۵۹۲۵۷
آفات اختلاف‌افکنی


کیهان:کاری که مطهری کرد...

«کاری که مطهری کرد...»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام‌الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛1- 12 اردیبهشت سالروز شهادت استاد مطهری، بهانه مبارکی است تا پای درس این معلم بزرگ انقلاب اسلامی نشست و کماکان از آثار گرانسنگ او که به تعبیر امام راحل عظیم‌الشأن «بی‌استثناء آموزنده و مفید» است بهره‌ها برد.

دهه‌های متوالی است که نسل‌های مختلف از خرمن کتب و آثار این استاد اندیشمند، خوشه‌های مورد نیاز خود را می‌چینند و هرچه زمان گذشته، غبار کهنگی بر آن آثار ننشسته است. روش متقن و عمیق و دقیق استاد در ارایه مباحث اسلامی و مبارزه بی‌امان با افکار متحجر و التقاطی و انحرافی، شاخصه‌ای در آثار برجامانده از او ایجاد کرده است که نسل‌های جویای فکر منطقی همواره کتب و اندیشه‌های بدون اعوجاج او را چاره بر چالش‌های فکری و ذهنی خود دانسته‌اند.

از همین روی است؛ که رهبر بصیر انقلاب اسلامی به صراحت تأکید می‌کنند؛ «در حال حاضر بدیلی برای مجموعه کتاب‌های شهید مطهری نداریم.»

البته بدیهی است که در آثار و اندیشه ناب و شخصیت جامع‌الاطراف استاد مطهری نباید توقف کرد و برای همین است که رهبر انقلاب پس از تأکید بر اینکه «بدیلی برای مجموعه کتاب‌های شهید مطهری نداریم» تصریح می‌فرمایند؛ «نیازهای فکری روز به روز و نو به نو می‌شود و جریان ورود به چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی و تفکیک صحیح از سقیم آن، از وظایف مهمی است که باید ادامه پیدا کند و ما در دهه‌های آینده به مطهری‌ها نیاز مبرم داریم.»

نکته در خور تأمل این است که آثار و اندیشه «مطهری» و «مطهری‌ها» تنها بر حوزه فردی و فکری اشخاص و نسل‌ها تأثیرگذار نیست بلکه درعرصه اجتماع و سیاست نیز اثری غیرقابل انکار دارد. با نگاه و تدقیق در این نکته است که رهبر انقلاب در بیانی حکیمانه خاطرنشان می‌نمایند؛ «آثار شهید مطهری مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است.»

بنابراین باید دوباره و چندباره این بازخوانی صورت بگیرد که «مطهری چه کرد»؟ بی‌شک کاری که مطهری و مطهری‌ها انجام می‌دهند با خط سلامت فکری جامعه گره خورده است.

صیانت از اندیشه‌های ناب اسلامی و دفاع منطقی و مستحکم از «فکر اسلامی» در برابر اندیشه‌ها و الگوهای وارداتی، انحرافی، التقاطی و اشرافی در صدر نیازهای اساسی یک نظام اسلامی است.
گذر زمان و تاریخ گارانتی ندارد تا آسوده نشست و از انحرافیون غافل شد.

«انحراف» و «التقاط» در هر زمانی به شکلی و با سیمای جدیدی بروز و ظهور می‌کند که «مطهری‌»های آن دوران را می‌طلبد.

اکنون نیز باید کاری که استاد مطهری هنرمندانه و هوشمندانه کرد، به همان قوت و با همان صلابت و منطق استوار سرلوحه قرار بگیرد و عملی شود؛ «کاری که شهید مطهری کرد، امروز باید همه فضلای جوان درصدد باشند خود را برای آن آماده کنند، و اگر آماده هستند اقدام کنند. شهید مطهری به عرصه ذهنیت جامعه نگاه کرد و عمده‌ترین سؤالات ذهنیت جامعه جوان و تحصیلکرده و روشنفکر کشور را بیرون کشید و آنها را با تفکر اسلامی و فلسفه اسلامی و منطق قرآنی تطبیق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسئله «عدل الهی» و «قضا و قدر» و «علل گرایش به مادیگری» بگیرید- که مسایل بیشتر ذهنی و عقلی است- تا مسایل مربوط به «زنان»، تا مسایل مربوط به «خدمات متقابل اسلام و ایران»، که این هم تلاشی بود برای روشن کردن ذهنها.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان-14/5/83)

2- بیش از سه دهه است که تحرکات و تلاش دشمن بر مبنای به چالش کشاندن «فکر اسلامی» متمرکز شده است. با وقوع انقلاب اسلامی و به صحنه آمدن «ایدئولوژی اسلامی»، پروژه دشمن مسخ «فکر اسلامی و گفتمان دین مدار» در حیات سیاسی و اجتماعی است. چرا؟ علت روشن است؛ چون رخنه فکر اسلامی در حکومت و حاکمیت، نامعادله سلطه‌گران را بهم ریخته و ادامه زیاده‌خواهی‌ها و چپاولگری‌های آنان را با موانع جدی روبرو ساخت.

توطئه وتلاش دشمن برای اجرایی کردن پروژه مسخ فکر اسلامی و گفتمان دین‌مدار در هر دوره‌ای بنابر اقتضائات خاصی طراحی و ساماندهی شده است و هدف آن «انحراف» دولت و جامعه اسلامی از شیوع «فکر اسلامی» در تمامی لایه‌های حکومت و اجتماع است.

در دوره موسوم به اصلاحات، این انحراف با طرح آشکار الگوی «سکولاریسم» در حکومت دنبال شد. اشاره به نمونه‌ها در این باره مصداق مثنوی هفتاد من کاغذ است.

خلاصه و جان مطلب از سوی مدعیان اصلاحات که از زبان سخنگوی حزب کارگزاران و عضو7 نفره جبهه اصلاحات بیان شد این گزاره موهن بود که؛ «اسلام، نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد».

البته عقبه این اعوجاجات فکری و سیاسی از مدتها قبل‌تر طرح‌ریزی شده بود؛‌ وقتی که نظریه‌های انحرافی «قبض و بسط شریعت»، «عصری شدن دین»، «پلورالیزم دینی» و... مطرح شد و طرفه آنکه به مذاق دشمن خوش آمد.

از باب نمونه باید یادآور شد که چطور تلاش‌ها و دسیسه‌های جماعتی برای انحراف از «فکر اسلامی» مورد توجه دشمن قرار گرفت که گری‌سیک - مشاور وقت امنیت ملی آمریکا - پس از سفر به ایران در دوره اصلاحات می‌گوید؛ «من در ایران روشنفکران و کسانی را دیدم که به اشاره‌ای، ما را دنبال می‌کنند؛ آنها ششلول‌هایی را بالا برده‌اند تا هر کس و هر چه با آمریکا ناسازگار است، هدف قرار دهند.»

این مسیر انحرافی تا جایی طی شد که در جریان فتنه سال 88، صریحا و گستاخانه جماعتی، از انحراف از فکر اسلامی به حذف و طرد «اسلام» روی آورده و شعار «جمهوری ایرانی» - تکامل یافته ایران برای همه ایرانیان - سر دادند که البته طرفی نبستند چون عموم ملت بارها و در صحنه‌های حساس و سرنوشت، وفاداری خود را به «جمهوری اسلامی» ثابت کرده‌اند.

عمق انحراف یاد شده در این دوره کاملا آشکار شده و پرده تزویر و نفاق مدعیانی برون افتاد.
«م.م» از به اصطلاح نظریه‌پردازان جریان مدعی اصلاحات و فتنه در رادیو فردا در تشریح «جمهوری ایرانی» و چشم‌انداز «جنبش سبز» می‌نویسد؛ «جمهوری اسلامی دیگر چارچوبی برای اصلاح‌طلبی نیست»! (آبان 1388)

اکنون نیز حلقه‌ای ورشکسته در امورسیاسی با فاز تاخیری چندین ساله، حرف‌ها و ادعاهایی را به صحنه آورده‌اند که پیش از آنها منحرفان از «فکر اسلامی» با آب و تابی بیشتر و پررنگ و لعاب‌تر به پیش کشیده بودند ولی مشت بر سندان کوبیدن بود.

سخن از «مکتب ایرانی» با این توجیه سست و متزلزل که؛ «از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است»! در ادامه همان خط انحراف از «فکر اسلامی» است.

همچنانکه تعمد و تکرار «بیداری انسانی» به جای «بیداری اسلامی» رشحه دیگری از آن انحراف است.

3- و بالاخره باید گفت پروژه مسخ «فکر اسلامی» و «گفتمان دین‌مدار» کاملا شکست‌خورده است و امروز این «فکر اسلامی» به برکت انقلاب اسلامی مرزها را در نوردیده است.

ترفند خارج کردن «فکر اسلامی» از لایه‌های حکومت و سیاست به بن‌بست رسیده است.
چندی پیش «رابرت فیسک» طی مقاله‌ای در روزنامه انگلیسی ایندیپندنت به این مطلب اذعان می‌کند و با ادبیات و فهم خودش می‌نویسد؛ «در خاورمیانه، مذهب و سیاست یکی شده است».
آیا این اوج فلاکت و بدبختی جماعت و حلقه‌ای نیست که بخواهند با ادبیاتی بی‌مایه و بی‌مقدار، انحراف از فکر اسلامی ناب را ترویج نمایند؟ این دوره مدتهاست به بایگانی تاریخ سپرده شده است و نقش «مطهری»ها در این باره بی‌بدیل است هرچند که کماکان به مطهری‌ها نیاز مبرم داریم.

خراسان:عناصر تفکر راهبردی در نظام تعلیم و تربیت کشور

«عناصر تفکر راهبردی در نظام تعلیم و تربیت کشور»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن می‌خوانید؛جایگاه معلم به دلیل رسالت سنگینی که در حوزه تعلیم و تربیت بر دوش دارد و همچنین تأثیری که بر رفتار آحاد جامعه(خصوصاً نوجوانان) می گذارد از دیرباز در تفکر اسلامی و ایرانی دارای اهمیت فراوان بوده است. خصوصاً اکنون که مقوله جهانی شدن و اثرات آن در حوزه های مختلف فرهنگی مطرح است اهمیت نقش معلم در نگاه راهبردی تعلیم و تربیت بیش از پیش نمایان گردیده است. نظام تعلیم و تربیت کشور برای آنکه بتواند از توان لازم برای مواجهه با تحولات فرهنگی و آموزشی برخوردار باشد لازم است به تحقق موارد زیر به عنوان مهمترین عناصر تفکر راهبردی اهتمام ورزد:

مقابله با تضعیف فرهنگ های بومی و پدیده تک فرهنگی شدن: هویت  ملی، ابزاری  برای  تفکیک  ملتها از یکدیگر با تکیه  بر آگاهی  مشترک  حول  مفاهیم  تعریف  شده  جمعی  است  و تا زمانی  که آگاهی  مشترکی  برای  تفکیک  خود از دیگری  به  وجود نیاید، هویت  ملی، امکان شکل گیری  ندارد. در ارتباط با نظام آموزش و پرورش امروز مسأله نگران کننده، رشد تک فرهنگی است، فرهنگی که از سوی رسانه های جهانی غرب تبلیغ می شود و سبک زندگی غربی را به مردم دیکته می کند.

توجه به پیامدهای جهانی شدن در نظام تعلیم و تربیت: جهانی شدن به عنوان پدیده قرن حاضر آموزش و پرورش را نیز دچار تغییر و تحول می نماید. از این رو شناسایی ویژگی ها و آثار آن یکی از وظایف راهبردی نظام تعلیم و تربیت کشور است. عمده این پیامدها در سه بعد به شرح زیر است:

1- پیامدهای اقتصادی جهانی شدن در نظام آموزش و پرورش شامل توجه بیشتر به دو بعد اساسی آموزشهای فنی و حرفه ای و استفاده بیشتر از فناوری اطلاعات می باشد. خصوصی سازی مدارس(قطع هزینه های عمومی درجهت تجهیز مدارس که باعث خود گردانی اقتصادی مدارس می شود) از دیگر پیامدهای آن است.

2- مهمترین پیامد سیاسی جهانی شدنِ آموزش و پرورش کمرنگ شدن تسلط دولت بر نظام آموزشی می باشد. به بیان دیگر آموزشها شکل غیر بومی و جهانی پیدا کرده و باعث جهت گیری نظام تعلیم و تربیت به سمت تربیت شهروند جهانی می گردد که بر این اساس با توجه به رشد عملکرد های فراملی، شناخت سایر فرهنگها و زبانها ضرورت می یابد.

3- مهم ترین اثر جهانی شدن بر نظام آموزش و پرورش، بعد فرهنگی می باشد که از مهمترین پیامدهای آن می توان به ترویج فرهنگ غرب، کمرنگ شدن ویژگیهای بومی، به مخاطره افتادن هویت ملی و ارزشهای دینی در برنامه های درسی مدارس اشاره کرد.

تولید علم و همگامی با سرعت تحول اطلاع رسانی: در عصر امروز دانش آموزان  عضو جامعه  سازمان  یافته ای  هستندکه  نیازمند آموزش  مهارت هایی در راستای  رشد درک  فناوری  و بهره گیری  از آن  در تنظیم  خط  مشی ها و سیاست های  آموزشی  می  باشند. لذا تفکر راهبردی تعلیم و تربیت بر تولید علم(همگام با تحول اطلاعات) در جهت رفع نیاز مردم تأکید می نماید.

روندهای مربوط به تربیت دینی: باورهای  دینی  بخش  مهمی  از هویت  مسلمانان  را شکل  می دهد. این  هویت  در درون  مرزهای  اعتقادی  تعریف  می گردد و نوعی  مرزبندی  بین  خود و بیگانه  را مطرح  می سازد. بنابراین  آموزش و پرورش در جهت  استقرار تربیت  اسلامی، ابتدا علایق  ایدئولوژیک  پنهان  در مواد آموزشی، روش های  تدریس، عناصر فضاهای  آموزشی  را شفاف  و سپس  بر مبنای  ارزش های اسلامی  آنها را در جهت  علایق  ایدئولوژیک  اسلامی  متحول  ساخته و به  تدوین  نظام  جدیدی  از تربیت  دینی  اقدام  می نماید.

توجه به آموزش الکترونیکی: آموزش الکترونیکی، بیانگر تکامل آموزشهای مشارکتی و شخصی در مقایسه با آموزش سنتی است. این نظام آموزشی به دلیل داشتن امتیازات خاص از جمله؛ رشد کیفیت،کاهش هزینه ها و امکان پذیر شدن ایجاد مدارس مجازی می تواند یک راه حل منطقی برای نظام آموزشی باشد.

تبیین جایگاه زبان فارسی: از آنجا که اکثر رسانه های جهانی تنها به چند زبان خاص تعلق دارد و سایر زبانها برای ارتباط برقرار کردن با افراد مختلف ملزم به برقراری ارتباط با این زبانها هستند، لذا این مهم می تواند تهدید جدی برای زبان های دیگر از جمله زبان فارسی ایجاد نماید به طوری که به مرور کارایی خود را از دست می دهد. از این رو برنامه ریزان آموزشی باید تلاش بیشتری را وقف این مهم نموده تا زبان فارسی نیز جایگاه خود را بیابد.

توسعه همکاری و تفاهم در تعلیم و تربیت: از آنجا که در روند جهانی شدن ارتباطات گسترش می یابد و افراد از سراسر دنیابا یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و بیشتر در معرض شناخت و ارتباط با سایر افراد جهان قرار می گیرند لذا توسعه تفاهمات بین المللی ضرورت می یابد.

شکافتن حلقه های بسته دانش: یکی از محدودیتهایی که دانش آموزان در نظامهای آموزشی با آن مواجه هستند، عرضه الگوریتمی و هندسی دانش و اطلاعات به آنهاست، آنگونه که سرشت نظام آموزشی یک کشور اقتضا می کند. اگر چه این حق مسلم برای نظامهای آموزشی هر کشوری است که دانش آموزان را مطابق آرمانهای خود تربیت نماید، اما این به معنی محدود کردن نظام عرضه اطلاعات نیست. از این رو شاید بتوان یکی از عناصر تفکر راهبردی برای تعلیم و تربیت در ایران را شکافتن مرزها و حلقه های بسته دانش و اصلاح زوایای معرفت شناختی آن دانست.

آموزش ها و کلاس های چند فرهنگی: اطلاعاتی که امروزه در رسانه  ها تولید و عرضه می شود، غالباً مخاطبان بین المللی دارد. انسان های بی شماری با "غریبه ها" ارتباط برقرار کرده و تبادل اطلاعات می کنند که این شیوه اطلاع رسانی فرهنگ خاصی(غربی) را ترویج می کند و مخاطبان اندک اندک بیش از آن که خود را متعلق به فرهنگ و کشور خاصی بدانند، خود را انسانی با تابعیت بین المللی خواهند نامید. در همین راستا مهاجرت به کشورهای مختلف زیاد شده و این پدیده چالشی را به عنوان آموزش، مدارس و کلاسهای چند فرهنگی ایجاد می نماید که این مطلب می تواند مشکلاتی چند برای آموزش و پرورش ایجاد نماید. از جمله نیاز به معلمینی توانا و آشنا با زبان و ویژگیهای فرهنگی سایر کشورها و برنامه ریزی هایی جهت کاهش مشکلات ناشی از این سبک آموزش می باشد.

سخن پایانی اینکه در نظام تعلیم و تربیت، معلم مسئول تمام انسان هائی است که زیر دست او تربیت می شوند. لذا اگر خودسازی و تهذیب نفس نماید افراد یک جامعه صالح خواهند بود و اگر تربیت دینی نداشته باشد سبب انحراف نسلها و عصرها گشته و جامعه را به تباهی می کشاند. از این رو علاوه بر عناصر تفکر راهبردی نظام تعلیم و تربیت که بدان اشاره گردید می بایست چهار عنصر اساسی در بین معلمان موجود باشد تا سایر اقدامات به ثمر نشیند:

خلوص نیت: اولین گام توفیق درعرصه تعلیم و تربیت، خالص بودن نیت است.

عشق و علاقه: به قول شهید رجایی؛"معلمی شغل نیست؛ عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد."

صلاحیت علمی: داشتن علم و آگاهی و دانستن راه و روش تعلیم و تربیت از اساسی ترین عناصر است.

فروتنی و گذشت: تواضع و گذشت شخصیت معلم را در برابر دانش آموزان محبوب می نماید و درس عملی خوبی برای آنان است.

عناصر تفکر راهبردی تعلیم و تربیت فرصتها و چالشهایی را برای نظام آموزش و پرورش کشور پدید می آورد که با بهره گیری از این فرصتها و با شناخت بهتر چالش ها می توان به حفظ میراث فرهنگی و اعتلای نظام تعلیم و تربیت کشور در راستای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخت.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته جاری از میمنت و خجستگی ویژه‌ای برخوردار بود. این هفته مناسبت‌دار ولادت معصومه‌ای است که با قدوم مبارکش، راه سبز امامت را برای جهانیان گستراند و خلقت وامدار او شد؛ همو که ریحانه نبی بود و پیامبر مکرم اسلام او را می‌بوئید و مشام جانش را از عطر دل انگیز فاطمی معطر می‌کرد و می‌فرمود: "فاطمه از من است و من از فاطمه، هر که او را بیازارد، مرا آزرده و هر که او را بیازارد، خدا را به خشم آورده است." همان بانوی برتری که مهرش،‌ عرش را معنا می‌بخشد و قهرش، جهان را در هم می‌ریزد، بانویی که وقتی به عبادت می‌ایستاد، نورش آسمان را فرا می‌گرفت و خداوندگار جهانیان، اخلاص و عبودیت او را به رخ فرشتگان می‌کشید.

او که در همسری، درس وفا و ایثار را به زنان عالم داد و فرزندانی را در دامن پرفضیلتش پروراند که تجسم کامل خوبی‌ها بودند و امام خمینی که ولادتش قرین با میلاد خجسته آن حضرت است، در وصفش می‌گوید: "فاطمه زهرا(س) زنی بود که از حجره‌ای کوچک و خانه‌ای محقر، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می‌درخشد." درود بی‌پایان خدا بر او که جلوه نور الهی و مهبط وحی و اسوه برگزیدگان و مربی زبدگان عالم بود.

هفته جاری همچنین میزبان روز کارگر بود که قاعدتاً باید از این قشر مولد و پویای جامعه تجلیل و تقدیر بعمل آید ولی متأسفانه در سالهای اخیر مشکلات تولید و جامعه کارگری آنچنان رو به تزاید بوده که این قشر در لابلای معضلات اقتصادی و معیشتی درحال خرد شدن است. بیمه‌های حمایتی و اجتماعی نیز که باید در مواقع ضروری سایبان این قشر مولد باشد از کمترین خاصیت نیز برخوردار نیست و بدین ترتیب آرامش روحی از این قشر رخت بربسته است. امید آنکه مسئولان، خارج از عوالم شعار، برای احقاق حق این قشر و فعال کردن چرخه تولید کشور اقدام کنند تا شاهد برگزاری روزهای کارگری باشیم که کارگران از پژمردگی خارج شده و هیچ کارگری لازم نباشد برای احقاق حقوق خود به پلاکارد متوسل شود و صف بیکاران و متقاضیان کار از این ارقام و اعداد نگران کننده خارج شده و وعده‌های عمل نشده و شعارهای عوامفریبانه از ادبیات مسئولان خارج گردد.

شاید به دلیل همین بی‌توجهی‌های مدیران اجرایی به طبقه کارگر بود که در دیدار این هفته رهبر انقلاب با کارگران و فعالان بخش تولید به مناسبت هفته کارگر، ایشان به ضرورت برنامه ریزی‌های حکیمانه در زمینه رسیدگی به معیشت این طبقه تاکید کرده و مسئولان را به پرهیز از حاشیه سازی و ضرورت حرکتهای منطقی و منطبق با واقعیت فرا خواندند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین موضوع انتخابات را امری مهم و عرصه ظهور قدرت ملی دانسته و با توصیه موکد به کاندیداهای احتمالی برای ارزیابی صحیح از توانایی‌های خود و همچنین جایگاه اجرایی کشور فرمودند: کشور و ملت بزرگ و مقاوم ایران به رئیس جموری نیاز دارد که در عرصه بین‌المللی و در مقابل استکبار، نترس و شجاع، و در عرصه داخلی نیز صاحب برنامه، حکمت، تدبیر، معتقد به اقتصاد مقاومتی، دارای تهذیب اخلاقی، به دور از تشویش آفرینی و دارای شعارهای منطقی باشد.

این هفته همچنین برمدار علم و دانایی چرخید و این نویدی است که جامعه جوان ما با رویکردی آگاهانه و مدبرانه با وقایع و حوادث جاری روبرو شده و از افتادن در دام شعارزدگی‌ها رهیده و با شعور و آگاهی به استقبال آینده برود. امروز از یکسو روز معلم نیز بود که به مناسبت سالگرد شهادت معلم و استاد بزرگ انقلاب، آیت‌الله مرتضی مطهری در 12 اردیبهشت سال 58 به دست منحرفین، به این اسم نامگذاری شد. واقعیت اینست که یکی از مهمترین سرمایه‌های تحول آفرین هر جامعه ای، برخورداری از نیروهای انسانی فکور و فهیم و تربیت افراد عالم و خلاق است که این امر مهم باید در مدارسی صورت پذیرد که محور آن "معلم" است و طبعاً معلم دانا می‌تواند منشاء آگاهی بخشی و رسیدن به کمال معنوی باشد.

از دیگر رویدادهای فرهنگی کشور، افتتاح بیست و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بود که درصورت مدیریت شایسته و امکانات مناسب برای ناشران و بازدید کنندگان می‌تواند به عنوان بوستان بزرگ اهالی علم و دانش، همه ساله مورد بهره‌برداری فاخر قرار گیرد.

در این هفته، تهران میزبان اجلاس جهانی علما و نقش آنان در بیداری اسلامی بود که رهبر معظم انقلاب سخنران افتتاحیه این همایش بزرگ بودند. ایشان فرمودند: موضوع بیداری اسلامی، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامی است؛ پدیده شگرفی که اگر باذن‌الله سالم بماند و ادامه یابد، قادر خواهد بود سر بر آوردن تمدن اسلامی را در چشم اندازی نه چندان دوردست، برای امت اسلامی و آنگاه برای جهان بشریت رقم زند.

رهبر معظم انقلاب با تاکید بر اینکه "ابعاد این بیداری مبارک بسی گسترده و دارای امتدادی رمزگونه است"، تصریح کردند: آنچه از دستاوردهای نقد آن در چند کشور شمال آفریقا دیده شد، می‌تواند دلها را به نتایج بزرگ و شگرف آینده به اطمینان برساند و همواره تحقق معجزگون وعده‌های الهی، نشانه امیدبخشی است که تحقق وعده‌های بزرگتر را نوید می‌دهد.

در موضوعات خارجی هفته، تحولات سوریه و عراق نسبت به سایر رویدادها از اهمیت بیشتری برخوردار بودند و حوادث این دو کشور بخش عمده مطالب و گزارش رسانه‌ها را تشکیل می‌دادند.

در سوریه، همزمان با پیشروی‌های ارتش در اکثر مناطق، جریان‌های تروریستی نیز به تکاپو افتادند و با انجام چند انفجار در دمشق، تلاش کردند بر شکست‌های پی در پی خود سرپوش بگذارند و به عوامل خود روحیه بدهند. گزارش منابع سوری حکایت از آن دارد که ارتش سوریه اکثر نقاط استراتژیک را که طی ماههای گذشته به دست شورشیان افتاده بود آزاد ساخته است و به خصوص ضربات سنگینی در حمص و حلب، یعنی دو پایگاه عمده مخالفان مسلح به آنها وارد ساخته است.

در پی این تحولات، تروریستها دو عملیات بمب‌گذاری در دمشق را صورت دادند که به کشته و زخمی شدن شماری در دمشق منجر شد ولی هدف تروریستها که قتل نخست‌وزیر سوریه بود به نتیجه نرسید. شکست‌های متوالی در جبهه مخالفان، حامیان خارجی آنها را نیز مأیوس کرده و آنها را به جنجال‌آفرینی وادار ساخته است. اتهام استفاده از سلاح شیمیایی که در گذشته نیز مطرح بود اکنون با هیاهوی بیشتری از سوی حامیان مخالفان دنبال می‌شود.

پس از آنکه انگلیس مدعی شد به شواهدی درباره استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه مخالفان دست پیدا کرده است آمریکا نیز تبلیغات را در این باره در دستور کار قرار داد. مقامات آمریکایی با ذکر اینکه سلاح شیمیایی خط قرمز است تلاش کردند دولت سوریه را تحت فشار بیشتری قرار دهند و اگر امکان باشد زمینه اقدام نظامی علیه سوریه را با بهانه قرار دادن سلاح شیمیایی مهیا سازند. حتی کار را به جایی رساند‌ند که بان کی مون دبیرکل سازمان ملل تحت فشار آنها، ضرب الاجلی برای بازدید بازرسان سلاح شیمیایی سازمان ملل از سوریه تعیین کرد.

دولت سوریه اعلام کرده است که حاضر است درباره ادعای بکارگیری سلاح همکاری کند و اجازه دهد بازرسان از سوریه دیدار کنند ولی این بازرسی باید از مناطق مورد ادعا باشد نه کل سوریه. این جنجال‌آفرینی و بهانه جویی‌ها تایید دیگری بر این نکته است که ارتش و دولت سوریه دست بالا را دارد و تروریستها درحال شکست و اضمحلال هستند. این تحولات بر واقعیت مهمتری تاکید دارد و آن، این است که بحران سوریه یک راه حل بیشتر ندارد و آن مذاکره و گزینه سیاسی است.

این هفته، تنش‌های سیاسی در عراق با تحرکات جریان‌های فتنه جو و آشوب طلب اوج گرفت. در مناطق سنی نشنین به خصوص در استان الانبار، که طی ماههای اخیر صحنه مانور عناصر فرقه گرا و عوامل بعثی بوده است، درگیریهای خونینی رخ داد که منجر به کشته شدن دست کم 200 نفر شد. گروه‌های متخاصم با دولت که از چند ماه قبل به آشوبگری تحت عنوان تظاهرات پرداخته اند، ارتش عراق را متهم به کشتار تظاهر کنندگان کرده‌اند. ارتش اعلام کرده است در مقابل یورش افراد به مناطق تحت اداره آنها، نیروهای ارتش وادار به مقابله شده‌اند.

فشارها علیه دولت نوری مالکی روز به روز درحال افزایش است. این فشار توسط جبهه‌ای متشکل از جریان‌های مختلف درحال پیگیری است. این جبهه که در آن از بعثی‌ها تا کردها و گروه‌های زیاده طلب سنی شرکت دارند، از طرف چند دولت خارجی از جمله آمریکا، ترکیه و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، حمایت می‌شوند. هدف نیز آن است که دولت کنونی عراق که در آن جناح شیعه ابتکار عمل را دردست دارد ساقط شود. خشم مخالفان دولت نوری مالکی نیز به آن دلیل است که این دولت با حمایت مردم و مرجعیت، در برابر درخواست‌های غیرقانونی و زیاده خواهانه مقاومت کرده و تمامی تلاش‌ها برای شکستن این مقاومت تاکنون بی‌حاصل بوده است. این یک واقعیت است که دولت عراق، دولتی منتخب است و با رای مردم بر سر کار آمده است و قطعاً تلاش‌های مخالفان راه به جایی نخواهد برد. حتی اگر مخالفان بتوانند مالکی را وادار به کناره گیری کنند، ابتکار عمل را نمی‌توانند از دست جناح شیعه خارج سازند چرا که این جناح دارای اکثریت قاطع در صحنه سیاسی عراق است. نکته مهم‌تر آنکه عراق از وجود مرجعیتی با تدبیر برخوردار است که مجال پیاده شدن نقشه‌های شوم جریان‌های فتنه گر و زیاده طلب را نمی‌دهد.

رسالت:معلم زمانه

«معلم زمانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می‌خوانید؛
دغدغه‌های تربیتی آیت‌الله مطهری که موجب می‌شد به تبعیت از پیامبر گرامی اسلام (ص) همچون طبیبی سیار در محفل دانشجویان، مهندسان، پزشکان، رسانه‌ها و حتی عرصه قصه‌نویسی برای کودکان با شور و شوق حضور یابد و نیز پاسخ‌های روزآمد ایشان به شبهات و برداشت عمیق و جامع‌شان از اسلام و تربیت اسلامی، همه و همه نشان شهادت را برای آن بزرگوار به ارمغان آورد و معلمان کشورمان هم این افتخار را یافتند که شهید مطهری را الگوی خویش قرار دهند.


امسال ایام بزرگداشت معلم، با ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، تقارن و تیمن یافته است و با توجه به اینکه بیش از نیمی از جمعیت معلمان را خواهران گرانقدر تشکیل می‌دهند، فرصت مغتنمی فراهم آمده است تا با تمسک به سیره آن حضرت، الگوی تربیت اسلامی برای عموم فرهنگیان، خصوصا بانوان معلم، بازخوانی و تبیین شود. همچنین همزمانی مراسم تجلیل از مقام شامخ معلم با برگزاری اجلاس بین‌المللی علما و بیداری اسلامی در تهران و رهنمودهای بلندنظرانه مقام معظم رهبری در این اجلاس، انگیزه پیدایش این پرسش می‌شود که در طلیعه ظهور تمدن اسلامی در جهان و با توجه به نقش پیشگام ایران در این تغییر ساختار نظام سیاسی جهان، رسالت معلم در جامعه ما چیست؟ در پاسخ به این پرسش است که جایگاه رفیع و مسئولیت خطیر معلم در افق آینده آشکار می‌گردد و ضرورت تربیت فرزندان این مرز و بوم با تراز نقش آفرینان تمدن اسلامی روشن می‌شود. پس از پیروزی شگفت‌انگیز انقلاب اسلامی در ایران کتاب تاریخ با سرعتی غیر قابل تصور ورق می‌خورد و سلسله‌ها و نظام‌های سکولاریستی و استبدادی یکی پس از دیگری منقرض می‌شوند و نهضت بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان هر روز بالنده‌تر می‌شود و در عین حال شعارهای عدالتخواهانه و اخلاق‌مدارانه آن، هویت نظام سلطه جهانی را به چالش کشیده است و در یک کلام:

"اکنون اسلام از حاشیه‌ معادلات اجتماعی و سیاسی جهان خارج شده و در مرکز عناصر تعیین کننده حوادث عالم جایگاهی برجسته و نمایان یافته است." (1)  در چنین شرایطی که اسلام حضور خود را در جهان اعلام و تثبیت کرده و سکولاریسم و مادیت غرب را به مصاف طلبیده است، واژه‌ها نیز در دفاع از بار مفهومی خویش به نوعی در تقابل با یکدیگر قرار گرفته‌اند و در عرصه آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان مطالبه و الگوی مطلوب مدرسه‌داری در تمدن اسلامی، رویاروی حاکمیت چند صد ساله تعلیم و تربیت غیر دینی و سکولاریستی قد علم کرده است. زیرا همچنان که مقام معظم رهبری نیز اشاره فرمودند نظام تعلیم و تربیت رسمی از لوازم این تمدن‌سازی است و در پیشواز تحقق تمدن اسلامی بود که تدوین سند "تحول بنیادین" در آموزش و پرورش براساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی از سال 1385 آغاز شد و خوشبختانه اینک به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است و همچنین سند "برنامه‌ درسی‌ ملی" جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار با نگاهی بومی، طراحی، تهیه و تصویب شد و این اسناد برخلاف گذشته، معلم را تنها یک سوادآموز نمی‌انگارد بلکه رسالت معلم را پرورش عقل، ایمان،‌علم، عمل و اخلاق در دانش‌آ‌موزان می‌داند، تا بسترساز ارتباط آ‌نان در چهار ساحت خود، خدا، خلق و خلقت باشد (2) و در مجموع معلم را چنین معرفی می‌کند:
"معلم و مربی به فردی اطلاق می‌شود که رسالت خطیر "تربیت" دانش‌آموزان را در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر عهده دارد." (3)

با این نگاه در نظام اسلامی،‌معلمی یک شغل نیست، یک مقام و منزلت است و در حقیقت معلم الگوی تربیت اسلامی است که باید زمینه پرورش کلیه نیازها و استعدادهای فطری دانش‌آموزان را فراهم سازد و یکی از این نیازها تربیت سیاسی نسل آینده براساس باور به ارزش‌های اسلام و انقلاب اسلامی می‌باشد. در سال 1392 که به عنوان سال "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" نامگذاری شده است حضور پرشور معلمان در خلق حماسه سیاسی و برگزاری انتخاباتی با شکوه ضمن به نمایش گذاشتن ظرفیت اجتماعی آنان در دفاع از نظام مردم‌سالاری دینی حرکتی درس‌آ‌موز برای دانش‌آموزان‌شان خواهد بود.

پی نوشتها:
1- سخنرانی مقام معظم رهبری در اجلاس
2- سند برنامه درسی ملی
3- سند تحول

تهران امروز:آفات اختلاف‌افکنی

«آفات اختلاف‌افکنی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد علی پورمختار است که در آن می‌خوانید؛دامن زدن به اختلافات در کشورها اعم از اینکه بین اقوام مختلف باشد یا بین مسئولان، از قدیم جزو سیاست‌های استعماری برخی از کشورها قرار داشته که نمونه‌های زیادی از آن را در تاریخ کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان شاهد بوده‌ایم.به همین دلیل نباید هیچ‌گاه از این حربه برنده‌ای که می‌تواند آثار منفی زیادی بر کشور داشته باشد غافل شد.

نکته مقابل اختلاف، اتحاد است که در قول و عمل بایستی وجود داشته باشد و اگر همه مسئولان کشور و مردم به سازو کارهای اختلاف‌افکنانه توجه داشته باشند و نگاه همراه با بصیرت به این موضوع داشته باشند و شرایط کنونی کشور را در نظر بگیرند، به‌طور قطع از ایجاد هرگونه اختلاف یا هر اقدامی که باعث ایجاد اختلاف در کشور شود خودداری خواهند کرد.

امر اختلاف‌افکنی امری است که با انواع شایعات علیه اشخاص و مسئولان در منطقه‌ای خاص و به نفع فرد یا جریانی خاص ممکن است مطرح شود.گاه ممکن است این امر درباره مسائلی که درباره آن اختلاف جزئی وجود دارد صورت بگیرد واین مسائل مورد توجه بیشتری قرار بگیرند یا دچار بزرگنمایی شوند و به سطح ملی وبه تبع آن سطح بین‌المللی کشانده شود.

باید توجه داشته باشیم یکی از اسباب اختلاف‌انگیزی خارج شدن از چارچوب قانون است که این امر باعث تداخل در امور کشور خواهد شد و باعث می‌شود از جاده عدالت خارج شویم.به همین منظور باید به ترفندهای دشمنان در این زمینه توجه داشته باشیم، اقدامی که ممکن است همراه با به کارگیری نیروهای نفوذی باشد.کسانی که در نمای دوست وارد حوزه‌های مختلف می‌شوند اما حرف‌های دشمنان را مطرح می‌کنند.

کسانی که دست به اختلاف‌افکنی می‌زنند عمدتا با انجام چنین کاری اهداف خاصی را پیگیری می‌کنند.از طرف دیگر خود اختلاف مانع از رسیدن حرف‌های حق طرف مقابل می‌شود و شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که وجود اختلاف باعث محو شدن حرف حق می‌شود و آنچه بیشتر در این میان پدیدار می‌شود سوءاستفاده از یک فضای متشنج به خاطر وجود اختلاف‌است.چرا که لج بازی‌هایی که در نتیجه وجود اختلاف بین افراد شکل می‌گیرد، فضا را تیره می‌کند.

در زمینه اختلاف‌اندازی؛ دسته دیگر، کسانی هستند که گرچه ممکن است دشمنی نداشته باشند اما چون منطق ندارند به‌طور طبیعی با ایجاد اختلاف سعی می‌کنند زمینه ابراز وجود خودشان را در جبهه مقابل ایجاد کنند تا بتوانند به اعمال و نیات خودشان جامه عمل بپوشانند.

دسته دیگر کسانی هستند که اساسا به‌دنبال اغراض خاصی هستند که با اهداف و اصول کلی نظام معارضه و مقابله می‌کنند،یعنی در شرایط کنونی که نیاز به وحدت داریم واین موضوع به عنوان یک هدف استراتژیک محسوب می‌شود،هرکسی بخواهد این هدف را خدشه دار کند یا مانع رسیدن به این هدف شود ضمن اینکه در صف دشمنان قرار می‌گیرد عملش بر خلاف منافع ملی است.

چرا که اختلاف‌انگیزی آثاری چون برهم زدن انضباط اجتماعی و صفوف خودی و دشمن دارد،ضمن اینکه باعث دسته‌بندی،تفرقه و هدر دادن انرژی‌ها و منابع انسانی می‌شود؛ مواردی که هر کدام جزو ضرورت‌های پیشرفت کشور هستند.

حمایت:کورس سازشکاران

«کورس سازشکاران»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛این روزها محور رایزنی‌های اوباما رییس جمهوری آمریکا در کاخ سفید را دیدار با مقامات و سران عرب تشکیل می‌دهد. در این چارچوب اوباما با پادشاه اردن، امیر قطر، هیاتی از اتحادیه عرب دیدار داشته است. منابع خبری اعلام کرده‌اند که در روزهای آینده اردوغان نخست وزیر ترکیه نیز به این جمع افزوده خواهد شد. این دیدارها در حالی صورت می‌گیرد که همه آنها دارای اهداف مشترکی هستند و آن رقابت برای جلب رضایت آمریکاست.

کورس کشورهای عربی در این حوزه در حالی صورت گرفته است که تحرکات آنها حول دو محور قابل توجه است. نخست آن که بخشی از تحرکات این کشورها را بررسی و اجرای طرح آمریکا برای روند سازش تشکیل می‌دهد. از گذشته رویه این بوده است که صهیونیست‌ها طرح‌های سازشکارانه را ارایه می‌کنند، آمریکا آن را پخته و تدوین می‌کند و کشورهای مرتجع عربی آن را به اجرا در می‌آورند.

اکنون نیز صهیونیست‌ها که احیای روند سازش را تأمین کننده منافع خود می‌دانند، آمریکا را واسطه این کار قرار داده‌اند. در حالی باراک اوباما و جان کری وزیر خارجه وی راهی منطقه شده بودند که ازجمله محورهای کاری آنان را تدوین چارچوبی برای روند سازش تشکیل می‌داد. حال سران عرب و ترکیه برآنند تا با عهده دار شدن مسئولیت اجرای روند سازش جایگاهی برتر از دیگران در پیشگاه آمریکا کسب کنند؛ امری که در سال‌های گذشته نیز بارها تکرار شده است و نتیجه ای جز نقض ابعاد بیشتری از حقوق فلسطینی‌ها نداشته است.

دوم آن که کشورهای مذکور در حوزه‌ای دیگر نیز دارای نقاط وحدت هستند و آن بحران سازی علیه جبهه مقاومت است. محور اصلی این تحرکات را در قبال سوریه می‌توان مشاهده کرد. این روزها مرزهای ترکیه و اردن جایگاهی برای ورود تروریست‌ها به سوریه شده و این در حالی است که قطر مأموریت تأمین هزینه‌های این گروه‌ها را بر عهده دارد.

بر اساس پروژه آمریکا در صورت سرنگون نشدن اسد رییس جمهوری سوریه، مناطقی از سوریه با ادعای خودمختاری باید تجزیه شود تا الگویی برای سایر کشورهای منطقه باشد. البته تحرکات علیه مقاومت به همین جا ختم نمی‌شود چنانکه کشورهای مذکور بحران سازی علیه ایران، لبنان و عراق را نیز در دستور کار دارند که در ابعاد مختلفی اجرا می‌شود.

مردم سالاری:انتخابات و پرسش‌هایی که بی‌پاسخ رها شده‌اند!

«انتخابات و پرسش‌هایی که بی‌پاسخ رها شده‌اند!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم     
 مهدی مال‌میر است که در آن می‌خوانید؛ آندره ژید نویسنده نام‌دار فرانسوی روزی در آستانه جنگ جهانی دوم در دفتر یادداشت‌های روزانه‌اش نوشت: «فضا نیمه تاریک و نیمه روشن است، نمی‌دانم این طلیعه سپیده‌دم است،یا آغاز شبی دراز».

گرچه حال و هوای این روزهای کشور از مصیبت جنگ فرسنگ‌ها به دور است، اما ابهامات و پرسش‌های بی‌پاسخ مانده در فضای سیاسی کشور به اندازه‌ایست که به تعبیر نویسنده فرانسوی گونه‌ای شرایط نیمه تاریک و نیمه روشن را بر جامعه حاکم کرده است! چرا که از یک سو با پدیده غریب تعدد کاندیداها و تورم احساس مسئولیت در میان کارگزاران سیاسی روبرو هستیم که هر یک با دست گذاشتن بر روی زخم‌های ناسور سیاست در چند سال اخیر، در کار نشان دادن میزان شناخت و درجه حساسیت خود نسبت به مشکلات جاری هستند.

از سوی دیگر اما، ‌هنوز برنامه مشخص، ‌مدون و دندان گیری از سوی اکثر کاندیداهای محترم (تا لحظه نوشته شدن این یادداشت) ارائه نشده است و به شیوة مألوف مبارزات انتخاباتی در کشور ما، باز هم عبارت‌پردازی‌های کلی و شعارهای مبهم و پرطمطراق، میدان دار عرصه سیاست گشته‌اند! و آنچه در غبار جملات مبهم، البته دیدنی نیست شیوه‌ها و راه‌های اندیشیده شده برای برون رفت از شرایط ویژه کنونی است!

این که نامزدهای حاضر در رقابت هر یک به طریقی به نقاط ضعف دولت کنونی اعتراف دارند و شعار بنیادین خود را ترمیم وضعیت موجود قرار داده‌اند، نکته‌ای است که می‌توان آن را به فال نیک گرفت. اما این همه، ‌پایان ماجرا نیست! چرا که هنوز هیچ یک از کاندیداهای تصدی ریاست قوه مجریه، شیوه‌ها و اسلوب‌های مدنظر خود برای تحقق بخشیدن به شعارها و راهبری جامعه به سوی شرایط مطلوب را پیش نکشیده‌اند و همچنان در فاز «مبارزه منفی» در جا می‌زنند! آفتابی کردن نقاط ضعف رقیب سیاسی و اصرار بیش از اندازه به هویدا کردن نقاط تاریک رقیبان به جای تاکید و پیش کشیدن نقاط قوت خویش از جمله مصادیق «مبارزه منفی» در دانش سیاسی به شمار می‌رود که گویا در این دوره به ابزار اصلی مبارزه سیاسی بدل شده است!

هنوز به راستی این امر روشن نیست که عموم کاندیداهای یازدهمین دوره پست ریاست جمهوری با چه وسیله و تفکری برآنند تا کلاف سردرگم مشکلات کنونی را بگشایند. آیا داروی درمان مصائب اخیر را در عبارت‌های انشایی و زبان اندرزگوی سعدی جستجو می‌کنند یا اینکه راه رهایی یافتن از چالش‌های بی‌شمار جامعه را سرسپردن به ملزومات امروزین سیاست همچون: زنده کردن نهادهای مدنی (فعال کردن احزاب، سندیکاها، ‌مطبوعات مستقل و...) می‌دانند؟ آیا نامزدهای محترم ریاست جمهوری مشکلات ریز و درشتی که در این هشت ساله مبتلا به جامعه بوده است از بداخلاقی‌های عرصه سیاست گرفته تا شتاب آلودگی و روزمر‌گی در تصمیم‌سازی‌های کلان در عرصه اقتصادی و اجتماعی را تنها ناشی از کوتاهی‌‌های شخصی و کم دانشی کارگزاران دولت می‌دانند یا اینکه چشم‌انداز فراخ‌تری در نظر دارند و ریشه مشکلات را در نبود نهادهای مدنی یا به عبارتی عدم رشد یافتگی کارگزار سیاسی در سلسله مراتب نهادهای سیاسی می‌شناسند؟

آیا برای رسیدن به عدالت اجتماعی، شفافیت در عرصه سیاست، اجتماع سالم و اخلاق مدار تنها به نصیحت‌های ملال‌آور و بی‌حاصل بسنده خواهند کرد یا کارآمد کردن سازمان‌های سیاسی و مدنی را برای دست یافتن به جامعه‌ای سالم در صدر برنامه‌هایشان گنجانده‌اند؟

این‌ها و هزاران پرسش کوچک و بزرگ دیگر از این دست در شرایطی از سوی کاندیداهای محترم بی‌پاسخ رها شده‌اند که تنها چند هفته تا رقم خوردن سرنوشت‌سازترین انتخابات ریاست‌جمهوری فرصت باقی است! انتخاباتی که به زعم دوست و دشمن بسیاری از مسائل حل ناشده داخلی و خارجی کشور در گرو نتیجه آن است! از این رو شاید سخنی به گزاف نباشد اگر بگوییم در شرایط بغرنج کنونی و با توجه به اینکه هنوز برنامه مشخصی از سوی کاندیداهای حاضر در رقابت ارائه نشده است، ‌هیچ‌گونه تعللی از سوی همه آنانی که برنامه‌ای برای سر و سامان دادن به وضعیت ویژه کنونی و توانی برای شکست قفل سیاست در چنته دارند، ‌پذیرفتنی نخواهد بود! و کوتاه سخن اینکه: می‌گویند کلمات و جمله‌هایی که از سوی افراد، ‌احزاب و گروه‌های سیاسی در سپهر عمومی مطرح می‌شود، نمایشگر میزان درک آن‌ها از سازوکار قدرت هستند.

به بیان دیگر، ‌ادبیات سیاستمداران متناسب با درکی است که از ساختار قدرت و ملزومات آن دارند. اینکه سرانجام پژواک شعارها و کلمات کاندیداهای ریاست‌جمهوری و به طریق اولی میزان درک آن‌ها از شرایط حال حاضر کشور «طلیعه سپیده‌دم است، یا آغاز شبی دراز» نکته‌ای است که ندانستنش به راستی‌ ما را در دلهره و تشویش آندره ژید فقید در روزها و ساعت‌های پیش از جنگ جهانی دوم شریک می‌سازد!

آفرینش:13 اردیبشهت روز جهانی مطبوعات

«13 اردیبشهت روز جهانی مطبوعات»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛ گستردگی اخبار و اطلاعات روزانه در هر جامعه و در سطح جهان، باعث شده که وسایل ارتباط جمعی از جایگاه ویژه ای برخوردار شوند. در این میان مطبوعات، نقش عمده ای را به خود اختصاص داده و در جهت دهی به افکار و اندیشه های مردم، تأثیر بسیار دارند. امروزه مطبوعات در عرصه جهانی یک روند تکاملی را به سمت خصوصی شدن طی می کنند و با تامین هزینه های خود در زمینه های اقتصادی به گونه ای عدم وابستگی خود را نسبت به نهادهای دولتی اعلام و در محدوده ای مشخص در عرصه روشن سازی و روشنگری فعالیت می کنند.

مطبوعات امروزه در کشورهای پیشرفته و رو به توسعه به گونه ای کاملا ملموس نماینده وزبان مردم در جهت اعلام خواسته هایشان از مسئولین و اعلام نارضایتی ها از برخی مشکلات جامعه هستند. البته در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطبوعات آینه ای در مقابل صاحب منصبان می باشند به گونه ای که آنها می توانند نقاط ضعف و قوت خود را در عرصه های داخلی وخارجی در آن مشاهده کنند. نیاز کشورها برای رسیدن به رشد و توسعه همراهی و همیاری مردم با مسؤلان می باشد که مطبوعات نقش پل ارتباطی بین مردم و مسؤلین را ایفا می کند.

به همین سبب مطبوعاتی که دارای ماهیتی انتقادی و سازنده در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی دارند معمولا از همراهی بیشتری از جانب مردم برخوردارند. اما مطبوعاتی که فقط در راستای حفظ منافع گروهی خاص ویا به مخالفت با نظام و حکومت به فعالیت می پردازند نمی توانند نقشی سازنده و تاثیر گذار در حل مشکلات مردم ویا کمک به مسؤلین در راستای حل مشکلات و نقاط ضعف کشور داشته باشند.

از طرفی دیگر اگر دولتمردان نخواهند که با مطبوعات تعامل داشته باشند و یا انتقادات و پیشنهادات را برنتابند این امر منجر به جلوگیری از فعالیت سازنده مطبوعات خواهد شد. و آنها را به مجموعه ای ناکارامد و مطیع تبدیل می کنند که به جای آنکه منتقل کننده نیازهای جامعه و نماینده مردم باشند به عاملی ساکن و محافظه کار تبدیل می شوند.

نوع عملکرد مطبوعات در جامعه و عرصه های سیاسی به نوع فعالیت مردم ومیزان آگاهی و خواسته های آنها از نظام سیاسی بستگی دارد. هر چه سطح آگاهی و مشارکت مردم در عرصه های سیاسی و اجتماعی بالاتر باشد زمینه برای فعالیت مطبوعات در عرصه های جامعه را فراهم می کند. از مهم ترین وظایف مطبوعات، گسترش دانش و اطلاعات مخاطبان در زمینه هایی است که امکان دسترسی و تجربه مستقیم از رویدادها و موضوع های مختلف برای آنان فراهم نباشد.

در دنیای امروز که ارتباطات جهانی بسیار گسترده و فراگیر شده است و ملت ها از طریق رسانه های پیشرفته و تکنولوژی نوین ارتباطات تا حد زیادی مرزهای جغرافیایی و سیاسی را از میان برداشته اند، مطبوعات همچنان به عنوان یکی از عوامل نشر اخبار و اطلاعات و آگاهی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح هستند.

این امر، لزوم برنامه ریزی وسیع و گسترده صاحبان اندیشه و فرهنگ را برای ساختن مطبوعاتی هدفمند و بالنده گوشزد می کند. مسلما مطبوعات به عنوان چراغ راه جامعه نیازمند حمایت های فکری و مادی از سوی مسولان کشورهستند، تا دچار رکود نگردند.

هرچه نقش مطبوعات در جامعه کاهش یابد، امکان کشیده شدن به بیراهه ها و مبتلا شدن به فسادهای گوناگون افزایش می یابد.

امیدواریم تمامی مطبوعات کشور در راستای رشد و ارتقای جایگاه آگاهی عمومی و گسترش فرهنگ اطلاع رسانی، به دور از هرگونه جبهه گیری خاص و مدنظر قرار دادن منافع افراد و احزاب، از حقوق خاصه مردم دفاع و با منعکس کردن واقعیات جامعه زمینه را برای برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت پتانسیل های کشور فراهم نمایند.

قانون:اتحادیه عرب، وعده بالفور را محقق می‌کند

«اتحادیه عرب، وعده بالفور را محقق می‌کند»عنوان سرمقاله روزنامه قانون به قلم حسن هانی زاده است که در آن می‌خوانید؛طرح جدید کشورهای عربی برای حل بحران فلسطین از رهگذر تبادل بخشی از اراضی 1967 فلسطین با رژیم‌صهیونیستی با واکنش منفی جنبش‎های مبارز فلسطین مواجه شده است. یک هیات از وزرای خارجه کشورهای عربی به ریاست شیخ حمد بن جاسم آل ثانی، وزیر خارجه قطر و با شرکت وزرای خارجه اردن، مصر، مراکش، عربستان و دبیر کل اتحادیه عرب اخیرا در دیدار با وزیر خارجه آمریکا در واشنگتن، دورنمای فلسطین را مورد بحث قرار دادند.

در این دیدار وزرای خارجه این کشورها با تبادل بخشی از اراضی اشغالی 1967 میان فلسطینیان و رژیم‎صهیونیستی موافقت کردند. در این پیشنهاد به موضوع تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت‎المقدس وسرنوشت 6میلیون آواره فلسطینی هیچ‌گونه اشاره‎ای نشده است.

وزیر خارجه قطر در پایان دیدار وزرای خارجه عرب با جان کری،وزیر خارجه آمریکا، اعلام کرد که این طرح تکمیل‎کننده طرح سال 2002 ملک عبدا... پادشاه عربستان است. پادشاه عربستان در سال 2002 در جریان نشست سران کشورهای عربی در بیروت طرح حل مسئله فلسطین را بر اساس تبادل بخش‎هایی از اراضی 1967 میان فلسطینیان و رژیم‎اسرائیل ارائه داد.

پس از دیدار اخیر وزرای خارجه عرب با وزیر خارجه آمریکا، جنبش‎های مبارز فلسطینی با صدور بیانیه‎های جداگانه‌ای این طرح را «وعده بالفور عربی» برای ملت فلسطین توصیف کردند. آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت انگلیس، در دوم نوامبر سال 1917 با صدور بیانیه‎ای به یهودیان سراسر جهان وعده داد که یک دولت یهودی در اراضی فلسطین تشکیل دهد .

همچنین جهاد اسلامی فلسطین با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که اتحادیه عرب و هیات وزرای خارجه کشورهای عربی اعزامی به واشنگتن اکنون در نقش مسئولان روابط عمومی لابی صهیونیستی «آیپک» ظاهر شده‎اند. این طرح در حقیقت نه تنها حقوق ملت فلسطین را به کلی پایمال می‎کند بلکه این اجازه را به رژیم‎صهیونیستی می‎دهد که بیش از 70 در صد از اراضی 1967 را به اراضی 1948 منضم کند.

در چنین فرآیندی حتی تشکیلات خودگردان فلسطین مجبور خواهد شد از بخش‌های وسیعی از اراضی کرانه غربی به سود رژیم‎صهیونیستی عقب‎نشینی کند. از سوی دیگر اتحادیه عرب اکنون به نهادی در خدمت آمریکا و رژیم‎صهیونیستی تبدیل شده و نقشی کاملا تخریبی و همسو با آمریکا و غرب ایفا می‎کند. این اتحادیه بر خلاف اساسنامه خود، خواست و اراده ملت‌های عرب را نادیده می‌گیرد و سیاست‎های جمعی خود را بر اساس منافع غرب و آمریکا ترسیم می‌کند.

لذا سفر اخیر وزرای خارجه برخی کشورهای عضو اتحادیه عرب به آمریکا برای حل مسئله فلسطین، توطئه جدیدی از سوی قطر و عربستان برای نادیده گرفتن حق مسلم ملت فلسطین در تشکیل یک دولت مستقل تلقی می‎شود. در این میان آنچه مسلم است ملت فلسطین مبارزات 65 ساله خود علیه تجاوزات و اشغالگری‌های رژیم‎صهیونیستی را تحت هیچ شرایطی کنار نخواهند گذاشت و همچنان به مبارزات خود ادامه خواهند داد. از سوی دیگر کشورهای عرب ثابت کرده‎اند که در برابر توطئه‎‌های آمریکا و رژیم‎صهیونیستی کاملا ضعیف هستند و نمی‎توانند طرح جامعی برای حل ریشه‌ای بحران 65 ساله فلسطین ارائه دهند.

به همین دلیل رهبران فلسطین اخیرا از وزرای خارجه عضو اتحادیه عرب صریحا خواسته‎اند تا از هرگونه تصمیم‎گیری نیابتی درباره مسئله فلسطین خودداری کنند و اجازه بدهند که ملت فلسطین، خودشان سرنوشت خود را رقم بزنند.

شرق:رویای دست‌نیافتنی

«رویای دست‌نیافتنی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نرسی قربان است که در آن می‌خوانید؛
ادعاهای عربستان و اخبار جدید درمورد کشف «نفت‌ماسه» در آمریکا مهم‌ترین خبرهایی هستند که بازارهای جهانی نفت را تحت‌الشعاع قرار داده‌اند. عربستان همچنان به سیاست‌های تبلیغاتی روی آورده و اعلام می‌کند در صورتی که یکی از کشور‌های نفتی از عرضه بشکه‌های خود جا‌بماند، توانایی این را دارد که جای او را بگیرد.

این ادعا در حالی از سوی مسوولان این کشور در بوق و کرنا می‌شود که عربستان با کمک دیگر کشورها توانست غیبت لیبی در بازارهای جهانی را جبران کند. بعد از بحران لیبی مقامات عربستان اعلام کردند که می‌توانند روزانه تا 12‌میلیون بشکه نفت عرضه کنند اما در قالب «اوپک» و سهمیه‌های موجود این ادعا جامه عمل نپوشید.

با این حال، عربستان دوباره ادعا کرده که در صورت تحریم نفت ایران، توانایی عرضه ما‌به‌ازای نفت ما را در بازارهای جهانی دارد و می‌تواند تا 15‌میلیون بشکه نفت در روز به بازارهای جهانی عرضه کند. اگر این اتفاق رخ دهد، صادرات نفت ایران به‌شدت کاهش خواهد یافت، اما به نظر نمی‌رسد که این اتفاق بیفتد. کارشناسان معتقدند عربستان توان تولید بالای 12‌میلیون بشکه در روز را برای مدت طولانی ندارد. از دیگر ادعاهایی که در بازار نفت مطرح شد و تحقق پیدا نکرد، افزایش تولید نفت عراق به شش‌میلیون بشکه در روز بود.

در حالی که این کشور در سال 2003 با تغییر رژیم خود مواجه شد؛ اعلام کرد تا پایان سال 2006 میلادی تولید نفت خود را به حدود شش‌میلیون بشکه در روز خواهد رساند. اما آمار تولید در این کشور بیانگر آن است که آمار نفتی ادعایی عراق، محقق نشده است و با توجه به ادامه تنش‌های سیاسی در این کشور نمی‌توان انتظار افزایش تولید نفت را به ارقام هدف‌گذاری شده داشت.

تولید نفت عراق در حال حاضر (10 سال پس از تغییر رژیم) حدود سه‌میلیون بشکه در روز است که همان میزان تولید عراق قبل از حمله به کویت است. در تحقیقات اخیر نیز عنوان می‌شود که تا سال 2020 بازارجهانی نفت دستخوش تغییراتی خواهد شد. با وجود تولید نفت از منابع غیرمتعارف پیش‌بینی می‌شود که آمریکا از واردات نفت خاورمیانه تا چندین سال دیگر بی‌نیاز شود. استفاده آمریکا از فناوری‌های جدید، تولید نفت این کشور را از نفت خاورمیانه بی‌نیاز خواهد کرد.

این در حالی است که وزیر نفت عربستان در سخنرانی دیروز می‌خواست نشان دهد، آمریکا به‌رغم این تحول بزرگ به خاورمیانه وابسته خواهد ماند که در این خصوص تردید بسیار است. کارشناسان نفتی تحقق خودکفایی نفتی آمریکا را دور از ذهن نمی‌دانند و احتمال می‌دهند که تا پایان سال 2020 آمریکا دیگر نیازمند تامین نفت مورد نیاز خود از کشورهای خارجی و به‌خصوص خاورمیانه نباشد. اگر این موضوع تحقق پیدا کند اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای سیاستمداران آمریکایی کاهش خواهد یافت و لزومی به نگهداری نیروهای نظامی در این منطقه نخواهد بود.  

آرمان:مطهری، راهی هنوز گشوده

«مطهری، راهی هنوز گشوده»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم خسرو طالب‌زاده است که در آن می‌خوانید؛ تازه چند ماهی بود که انقلاب اسلامی پیروز شده بود و «جمهوری اسلامی» به‌عنوان نظام برخاسته از آن و با رای مردم شکل گرفته بود، اما شوروشعف این پیروزی از یاد برده بود که در جامعه‌ای که همه مسائل رنگارنگ و دردهای گوناگونان تاریخی و فرهنگی‌اش زیر سپهر استبداد و جبن جباریت پوشیده و به‌تعویق افتاده است، انقلاب روزنه‌ای می‌گشاید که این موانع و دیوارها برچیده شوند و آن بیماری‌ها بروز کنند. انقلاب اسلامی هم آزادی مردم را به‌ارمغان ‌آورد و هم بر بیماری‌های چندصدساله زخم‌هایی زد تا سر بازکنند.

در روز 12اردیبهشت1358، وقتی صدای شلیک گلوله‌ای بر صورت مطهری به هوا برخاست و متفکری به زمین افتاد، خبر برملاشدن یکی از این دردها و بیماری‌های نهفته در پیکره فرهنگی جامعه ایرانی برملا و آشکار شد. بیماری مزمن فرهنگی «حقیقت از دهانه تفنگ برمی‌خیزد» و گلوله می‌تواند پاسخی باشد برای رفع تفاوت‌ها و اختلافات فکری و فرهنگی و مرگ «دیگری» می‌تواند به مرگ «دگراندیشی» بینجامد.

 «فرقان»، گروهی که تفسیرش از اسلام و دین و زمانه، آمیزه‌ای از شور روحانیت‌ستیزی و نگرش ناعقلانی و التقاط‌گری بی‌منطق بود، همین راه را می‌پیمود و همین تفسیر را از اندیشه و فرهنگ داشت که اگر مرد منطق و برهان نیستی و در گفت‌وگوی با فرهنگ دیگری و اندیشه «غیر» رمقی و توانی نداری، به‌جای کوفتن تفکر و نقادی اندیشه دیگری، دیگری را بر خاک بیفکن که راهی است آسان‌تر و زودیاب‌تر. فرقان اولین پوینده این راه و آخرین آن نبود. از دیرباز این وسوسه بیمارگونه که مرگ نویسنده، به مرگ فرهنگی و اندیشه‌ای ثمر می‌دهد، یقه تاریخ و فرهنگ ما و خیلی از تاریخ دیگران را چسبیده است و این بختک شوربخت بر تاریخ و فرهنگ ما سایه افکنده است.

چه آن‌هایی که حلاج‌ها و اشراق‌ها را به اسم دین مطهر و اسلام منزه‌‌دار می‌زدند و چه آن‌هایی که به اسم مشروطیت و تجدد، شیخ‌ فضل‌الله نوری‌ها را؛ چه آن‌هایی که ترور بهشتی و مفتح را راهی برای پیروزی «خلق قهرمان» و به‌واقع، قهرمان‌شدن نهاد استبدادزا و اندیشه‌سوز خود تصور می‌کردند و چه آن‌هایی که مانند «سعید اسلامی»‌ها گمان می‌برند که مرگ نویسندگان و روشنفکران علاج دگر‌اندیشی است و مرگ می‌تواند چاره‌ای باشد و گلوله می‌تواند راهی را باز کند تا این غیریت و دیگری‌بودن مرتفع و پاک شود.

مطهری بر زمین افتاد، چون که اهل این راه و مرام نبود. فرقان او را ترور نکرد، چون مطهری فقط اهل تفکر و اندیشه‌ورزی بود؛ ترور کرد چون مطهری از جنس و راه دیگری بود برای رفع این تفاوت‌ها و اختلافات و درمان دردها و حل مشکلات جامعه؛ راه تفکر و برهان و گفت‌وگو. مطهری همانند هم‌کیشانش، چون مفتح و بهشتی، به این دلیل ترور شد که اساسا‍ ترورکردن اندیشه دیگری و دیگری را راه و روش نمی‌دانستند. خودش نوشته بود:


«این بنده از حدود بیست‌ سال پیش که قلم به دست گرفته یا کتاب نوشته‌ام، تنها چیزی که در همه نوشته‌هایم آن را هدف قرار داده‌ام حل مشکلات یا پاسخگویی به سوالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است» (8، عدل الهی، مطهری).

مطهری اهل اندیشه و تفکر و گفت‌وگو بود و دغدغه‌ حل مسائل جدید و مستحدثه جهان اسلامی در مواجهه با عالم و آدم جدید را داشت. از حوزه فلسفه و عرفان و کلام برخاسته بود و همانند استادش علامه‌طباطبایی که می‌نالید و نگران بود از شکاف و گسست میان مباحث حوزه‌ای با مسائل جدید و حتی غربت و انزوای تفسیر قرآن و فلسفه و عرفان در حوزه‌ها، یک‌تنه از مسائل متعارف و محدود فقهی حوزه‌ها بیرون زد و به شهر آمد تا حل مشکل و مسئله کند و در دستگیری جوانان و جامعه‌ بی‌پناه در جهانی که دین‌زدایی اعتبار و ارزشش شده بود و مارکسیسم بر همه حوزه‌های فکری و فرهنگی و ادبی و حتی سیاسی فائق آمده بود و سایه افکنده بود، نقدی را از خاستگاه حوزه کلامی سامان دهد و اندیشه و فرهنگ دینی را ترویج کند.

آثار متنوعش‌ در قلمروها و زمینه‌های داستانی (داستان راستان)، تاریخ فرهنگی (خدمات متقابل ایران و اسلام)، فلسفی (تفسیر و تشریح اصول فلسفه و روش رئالیسم و مادیگری و...)، عرفان و حافظ‌شناسی (تماشاگه راز) تا مسائل زنان و حجاب و مبانی اعتقادی و اسلام‌شناسی و... بیانگر آن است که مطهری حفره و مغاک عمیقی میان اندیشه دینی با مسائل جامعه مشاهده می‌کرد و یک‌تنه برای پرکردن این شکاف قد راست کرده بود و قلم می‌زد.

اما آنچه مطهری را مطهری می‌کرد، فقط این حس دردمندی و مسئله‌شناسی نبود. بسیاری‌ به چنین تصوری قلم‌ها زده‌اند و قدها برافراشته‌اند، اما شأن و منزلتی چون او نیافتند و ثمر و فایده‌ای چون او نداشتند.

دو خصوصیت برجسته مطهری او را از دیگران متمایز و برجسته می‌کرد. مطهری اگرچه در سال‌های آخرین، مشی‌ای کلامی را برای پاسخگویی به مسائل جدید برگزیده بود و با برهان و استدلال‌های کلامی حل مشکل می‌کرد، اما پرورده و محصول مشرب صدرایی و امتزاج و تلفیق میان فلسفه و عرفان و فقه و کلام بود و همین مشرب وسیع، او را مجهز به بصیرت و درایت و به قدرت برهان و توان استدلال در برابر دیگران می‌کرد و از جدل قشری‌گرایانه و منکوب‌کردن دیگران به شیوه‌های غیربرهانی برحذر می‌داشت.

مشی‌ و مشرب مطهری برهانی و عقلی-کلامی بود و همین مشرب موجب می‌شد تا او را از فروافتادن در ورطه جنگ‌ مذهبی و ستیزه‌جویی‌های دینی و فرهنگی مصون بدارد و هم به او عزت نفس و اطمینان‌خاطری می‌بخشید تا در مواجه با عالم و آدم دیگری و دگر‌اندیش به‌زور تکفیر و حربه اتهام و شمشیر دشنام‌ و آتش‌افروزی ستیزه‌جویی فرهنگی و دینی کور و بی‌ثمر متوسل نشود.

مطهری تمامی دردهای عقب‌ماندگی و فلاک جامعه اسلامی را بر سر استعمار و امپریالیسم و ناسیونالیسم و التقاط‌گری و مادیگری مسلط بر جهان منحصر و مقید نمی‌کرد، اگر بر دیگری سوزنی می‌زد، بر خویش هم جوالی می‌زند و ریشه‌ و تبار این عقب‌ماندگی را تا حوزه فکری و قلمرو فرهنگی خودی و مسلط‌شدن و تفوق نگرش اشعری‌گری و اخباریگری و نگرانی‌‌اش از روحانیت و حوزه نامستقل در جهان اسلام رصد می‌کرد و درصدد بود تا برای این نگرش‌های قشری‌گرایانه از اسلام و دین هم چاره‌‌ای تدبیر کند.

 نظریه‌ مشهورش در عدل الهی که عدل را معیار و معرّف دینی بودن تلقی می‌کرد، یکی از همین چاره‌اندیشی‌ها و تدبیرجویی‌ها بود؛ زیرا به‌خوبی‌ دریافته بود که دینی و تفسیر و قرائتی از دین که پای سند ظلم و تعدی و جور را امضا کند، نه دینی است و نه می‌تواند برای پاسخگویی به جهان آکنده از ظلم و استبداد و بی‌خدایی راهی باشد و جوانان و جامعه تشنه رهایی از این مفاسد و شرور بشری را دستگیر و راهنما.

اما آنچه مطهری را مطهری کرد، تشنگی فهمیدن و شناخت مباحث جدید و مشی‌ گفت‌وگوی او بود که برای حل ندانسته‌ها و نشناخته‌های خود، خصوصا‌‌ درباره تفکر و فلسفه جدید حد و مرزهای متعارف و سنتی را برهم‌ می‌زند و برای فهمیدن فلسفه غرب و هگل به در خانه صاحب‌نظران این حوزه مانند دکتر نصر و عنایت می‌رفت و با متفکرانی چون هانری کربن نشست‌وبرخاست داشت تا شاید حل معما کند.

همین خصوصیات بود که مطهری را از دیگران متمایز می‌کرد. راهی که مطهری به‌تنهایی می‌رفت، اگرچه دشواری‌ها و بیم خطرورزی و خطانگری را به‌همراه داشت، اما نتیجه‌اش مبارک بود و پرثمر و تاثیرگذار. آثار مطهری در برخی از موضوعات مانند مطالعات و تاملاتش درباره مارکسیسم شاید برای جامعه امروز ما چندان جذاب و به‌روز نباشند، اما راهی را که این آثار در مطالعات تطبیقی و نقد کلامی دین و پیوندزدن میان مسائل مستحدثه و جدید با تفکر و اندیشه دینی برگشوده، هنوز گشوده است و می‌تواند برای آن‌هایی که دغدغه شناخت دین در عصر جدید را دارند، پربار و پرتوشه باشد.

آثار مطهری متن بسته نیست و این متن برای آن‌هایی که اهل تفسیر و تاویل‌اند و اهل تمیز زمینه و زمانه متن، هنوز معنادار است و راهنما؛ مگر برای اندیشه‌های بسته‌ای چون فرقان و متحجران که درایت و ‌بینششان فروبسته است و جز ترور و ستیزه‌جوی درمانی برای حل مسئله جدید نمی‌بینند و نمی‌شناسند و با رویای افکندن متفکران و نویسندگان بر خاک، بیماری‌های تاریخی و فرهنگی ایران را بازنمایی و تجدید می‌کنند.

ابتکار: سرنوشت سوریه را چه کسی رقم خواهد زد؟

«سرنوشت سوریه را چه کسی رقم خواهد زد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم محمد ایرانی است که در آن می‌خوانید؛نشست اخیر مخالفان بشار اسد در استانبول در کنار نمایندگان 11 دولت غربی و عربی گرچه به لحاظ کمی حجم کوچکتری از جامعه جهانی را در بر داشت اما تصمیمات اتخاذ شده در آن گویا اهداف جدی تری در مقایسه با نشست‌های پیشین آنها در تونس، مغرب، رم و توکیو تدارک دیده است. ظاهرا جان کری، رئیس دستگاه دیپلماسی ایالات متحده آمریکا، در این جمع تنها سخن از اختصاص کمک‌های تسلیحاتی غیرمرگبار دولتش به ائتلاف ملی و ارتش آزاد به میان نیاورده است و صرفا نگرانی خود و کاخ سفید نسبت به حضور پررنگ‌های تندروهای چندملیتی القاعده را با دوستان منطقه ای خود در میان نگذاشته است، بلکه تصمیماتی را نیز به اطلاع آنان رسانده که به موجب آن اعلام سفر ناگهانی و فوری مقامات عرب و ترکیه را خلال روزهای آینده به واشنگتن در پی داشته است. پس از امیر قطر، سعود الفیصل، پادشاه اردن، امیر ابوظبی و رجب طیب ارودغان میهمانان آینده کاخ سفید خواهند بود.

پی گیری نقشه راه برای تسریع در خروج از بن بست موجود در جبهه‌های داخلی عنوان اصلی مذاکرات به اصطلاح دوستان سوریه در استانبول بوده است. ظاهرا شرایط سخت تر و پیچیده تر از گذشته گشته است؛ چرا که جبهه النصره با ایمن الظواهری اعلام بیعت کرده است و جریان القاعده حضور رسمی نیروهای منطقه ای خود را در میدان عمل سوریه اعلام نموده است. در این میان آمریکا و دیگر دوستان مخالف حاکمیت موجود در دمشق، نگران از کف خارج شدن کنترل اوضاع هستند. از سوی دیگر قرار است اوباما و پوتین کمتر از دو ماه دیگر در ماه ژوئن با یکدیگر دیدار نمایند. نتایج این دیدار با تحولات سوریه نسبت وثیقی دارد. به این دلیل است که اوباما تلاش می‌نماید با دست پر و برگه ای قوی در این رویارویی ظاهر شود.

برای تمهیدات این دیدار آمریکاییها بی تردید در پی انسجام طرف‌های همسو و سامان دادن به اوضاع مخالفان هستند. اما مهم تر از بحث یکپارچگی معارضه و همسو نمودن دیدگاههای دولت‌های مخالف بشار اسد، بحث استقرار معارضه در داخل است که تنها با ایجاد منطقه آزاد در گوشه ای از خاک سوریه و اعلام تشکیل دولت موقت ائتلافی مخالفان در آن امکان وقوع می‌یابد. این بار به نظر می‌رسد دولت ایالات متحده و اوباما که در طی ماههای گذشته سیاست کم توجهی به مسائل سوریه را دنبال می‌کردند، با اعزام مکرر جان کری به منطقه و سپس تدارک سفر مقامات عرب و ترک به واشنگتن، این بار جدی تر از زمان‌های دیگر وارد میدان شده اند.

1. گفته می‌شود لزوم انتخاب افراد کابینه دولت معارضه طی یک ماه آینده یکی از موضوعات مطروحه از سوی جان کری در نشست اخیر استانبول بوده است. این امر می‌بایست قبل از دیدار روسای دو دولت تاثیر گذار در بحران سوریه انجام شود. بدیهی است لازمه این کار دستیابی به منطقه جغرافیایی مستقلی در داخل سوریه است که تاکنون محقق نگردیده است. البته تمام تلاش‌ها برای یافتن این جغرافیا در منطقه شمالی نزدیک به حلب و مرز ترکیه دلالت داشته است. آیا سناریوی دیگری مطرح نیست؟

2. مدتی است اردنی‌ها فعال شده اند. اخبار موجود حکایت از تحرکات عملیاتی و سیاسی بیشتری نسبت به گذشته در آن سوی مرزهای جنوبی سوریه دارد. تاکنون ملاحظاتی در عدم پیوستن جدی اردن به جبهه ترکیه، قطر و عربستان ارائه می‌گردید. اردنی‌ها زیرکانه بازی دوگانه ای را با دمشق و همزمان با دولتهای مخالف بشار اسد دنبال می‌کردند. شاید به جز برگزاری مانور نظامی مشترک سال گذشته با آمریکاییها در نزدیکی مرز سوریه فعالیت جدی حساس و قابل توجه دیگری از سوی آنها علیه دمشق دیده نشده بود.

بالعکس اظهارات مقامات اردنی در جهت حفظ بی طرفی، حمایت از منافع مشترک دو کشور و حتی ایجاد فضای داخلی برای انجام تظاهرات احزاب چپ، به سود نظام آقای بشار اسد در عمان بیشتر جلب توجه می‌کرد؛ اما مدتی است سخن از حضور بیشتر نیروهای آمریکایی به میان آمده است و البته دولت این اقدام را در راستای همکاری‌های دوجانبه نظامی با واشنگتن تعبیر نموده که همین امر اعتراض تند گروههای سیاسی از جمله جریان اخوان المسلمین اردن را به دنبال داشته است.

اما بحثی نیست که اشاره روشنی از سوی محافل آگاه و رسانه‌های معتبر غربی مبنی بر حضور نظامیان آمریکایی در اردن، به منظور آموزش مکرر مخالفان سوری و نظارت بر اوضاع داخلی سوریه گردیده است. ویژگی مرز اردن نزدیکی به دمشق در مقایسه با مرز ترکیه است. این ویژگی می‌تواند برای ایجاد منطقه حائل و یا همان منطقه آزاد وسوسه انگیز باشد. هشدار تند آقای اسد در مصاحبه هفته گذشته وی با اردنی‌ها می‌تواند ناشی از دریافت علائمی از سناریوی جدید غرب و اعراب این بار از مرزهای جنوبی سوریه باشد.

همین امر می‌تواند اسباب سفر سراسیمه مقامات عرب به واشنگتن باشد که کلید آن در نشست اخیر استانبول خورده شده است.بعید است این بار نیز تلاش آمریکا و دولت‌های عرب نتیجه ای در بر داشته باشد. اوباما قبل از هرچیز باید تکلیف خود را با حضور جریان رو به افزایش القاعده در سوریه مشخص نمیاد.
    
دنیای اقتصاد: مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف، چرا؟

«مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف، چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی‌نقی مشایخی است که در آن می‌خوانید؛رشته‌های علمی مدیریت و اقتصاد، رشته‌های پیچیده و مهمی برای بهبود وضع اقتصادی و پیشرفت کشور هستند. با توجه به اهمیت این رشته‌ها باید جوانان نخبه و با استعداد کشور جذب این رشته‌ها شوند. درجامعه ما بااستعدادترین جوانان جذب رشته‌های فنی و مهندسی می‌شوند.

رتبه‌های بالای آزمون سراسری دوره کارشناسی، رشته‌های فنی و مهندسی دانشگاه‌های معتبر را انتخاب می‌کنند. به عنوان مثال از 100 نفر اول آزمون کارشناسی هر ساله بیش از 96 نفر به دانشگاه صنعتی شریف می‌آیند. متاسفانه و به جز موارد استثنایی کسانی که دوره‌های کارشناسی علوم انسانی از جمله اقتصاد و مدیریت را انتخاب می‌کنند، آنهایی هستند که از نظر رتبه آزمون امکان ورود به رشته‌های فنی و مهندسی در دانشگاه‌های معتبر را ندارند.

به سادگی نمی‌توان ذهنیت جامعه و خانواده‌ها را در مورد ارجحیت رشته‌های فنی- مهندسی و علوم به رشته‌های علوم انسانی تغییر داد. دانش‌آموزان قوی تر برای دوره کارشناسی رشته‌های مهندسی و علوم را انتخاب می‌کنند. باید با ایجاد شناخت بیشتر از اهمیت و پیچیدگی رشته‌های علوم انسانی در بین جوانان با استعداد طی دوره‌های کارشناسی، آنها را به این رشته‌ها جذب و راه را به رشته‌های مهم علوم انسانی در دوره‌های کارشناسی ارشد برای آنها باز کرد. با توجه به تجمع استعدادهای برتر کشور در رشته‌های فنی و مهندسی لازم است رشته‌های مدیریت و اقتصاد در جوار این استعدادها برقرار شود تا موجب ایجاد این شناخت و جذب آنها به این رشته‌ها در دوره‌های کارشناسی ارشد شود.

اکنون که 14 سال از تاسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف می‌گذرد، کاملا روشن است که این دانشکده در جذب استعدادهای برجسته با ملاک رتبه‌های آن در آزمون‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد موفق بوده است. بیش از 30 درصد پذیرفته‌شدگان به دوره‌های کارشناسی ارشد در آن دانشکده افرادی هستند که رتبه آنها در آزمون‌های کارشناسی دو رقمی بوده است و طی دوره کارشناسی خود از دانشجویان ممتاز در بین افرادی با رتبه‌های مشابه بوده‌اند.
جذب دانشجویان زبده ایجاب می‌کند که دانشکده، آموزشی با کیفیت بالا ارائه دهد تا ذهن کنجکاو و قوی پذیرفته شدگان را ارضا نماید.

به این ترتیب استاندارد آموزشی دانشکده و مواد و مطالب درسی باید با استانداردهای بالا ارائه ‌شود. دانشجویان ورودی مستعد همراه با آموزش خوب موجب شده است که فارغ‌التحصیلان دانشکده، زبده و مورد تقاضای بازار کار باشند. در بررسی آماری که در سال 89 از فارغ‌التحصیلان دانشکده به عمل آمد فقط یک درصد آنها مشغول به کار نبودند و بسیاری قبل از اتمام تحصیلات خود جذب سازمان‌ها می‌شوند. کیفیت خوب آموزش و موفق و موثر بودن فارغ‌التحصیلان در بازار کار موجب جذب بیشتر و روزافزون جوانان مستعد به دانشکده شده است. بدون وجود کیفیت خوب آموزشی و اثر بخشی آن در محیط بیرون، جوانان نخبه که افراد عاقل و باهوشی هستند متقاضی ورود به دانشکده نمی‌شدند.

با توجه به اهمیت رشته‌های مدیریت و اقتصاد برای توسعه و پیشرفت کشور، توسعه کیفی ظرفیت آموزش در این رشته‌ها بسیار ضروری و حیاتی است. کادرهای آموزشی باکیفیت باید از میان افراد با استعداد و نخبه تربیت شوند. جذب نیروهای مستعد و آموزش خوب آنها، موجب پذیرش‌شان در دانشگاه‌های درجه اول دنیا و کشور برای ادامه تحصیل تا مقطع دکترا می‌شود. در چند سال گذشته دانشگاه‌های درجه اول دنیا نظیر MIT، ‌هاروارد، شیکاگو، نورث وسترن، برکلی و لندن از فارغ‌التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف در رشته‌های مدیریت و اقتصاد دانشجو پذیرفته‌اند.

در گذشته سابقه نداشته است که آن دانشگاه‌های درجه اول از فارغ‌التحصیلان رشته‌های مدیریت و اقتصاد ایران دانشجویی پذیرفته باشند. جالب است که گفته شود شاگرد اول آزمون دوره دکترای اقتصاد، فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف بوده است که کارشناسی خود را در رشته مهندسی گذرانده بوده است و به قصد ورود به دوره دکترای دانشکده مدیریت و اقتصاد امتحان داده و از پذیرش همراه با بورس تحصیلی خارج از کشور صرف‌نظر کرده است، البته اکنون به ناگاه با صفر اعلام شدن ظرفیت پذیرش دانشجو در دوره دکترای اقتصاد شریف مواجه شده است! تحصیل جوانان نخبه ایران در دانشگاه‌های درجه اول دنیا موجب تربیت دانشمندان توانمندی خواهد شد که تسلط بالایی به حوزه‌های تحصیلی خود پیدا می‌کنند. هرگونه تحول در علوم انسانی در کشور نیز مستلزم اشتغال استعدادهای برتر در این علوم و تسلط به دانش روز بشری در علوم مزبور است.

بدون درک عمیق از دستاوردهای بشر در این علوم بعید است بتوان تحولی در علوم انسانی به وجود آورد. این فهم عمیق ذهن‌های قوی را می‌طلبد. یکی از هدف‌های مهم دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف جذب نخبگان برای ادامه تحصیل در این رشته‌ها بوده است. امیدواریم این افراد دانشمندانی بشوند که در آینده ضمن آنکه تحول کیفی در آموزش عالی در رشته‌های مدیریت و اقتصاد ایجاد می‌کنند، بتوانند در ایجاد تحول در علوم مزبور بر اساس ارزش‌های اسلامی جامعه نقش مهمی نیز ایفا کنند.

یکی از فعالیت‌های مهم دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف ارائه دروس اختیاری در زمینه مدیریت و اقتصاد به دانشجویان دوره کارشناسی رشته‌های مهندسی و علوم پایه بوده است. چون فارغ‌التحصیلان با استعداد در رشته‌های مزبور تحصیل می‌کنند و عموما بعد از فارغ‌التحصیلی مسوولیت‌های اداره صنایع را بر عهده می‌گیرند، آشنایی آنها با مبانی علوم مزبور به آنها کمک می‌کند که کار خود را بهتر آغاز نمایند و با اطلاع اولیه از آن با احتمال بیشتری مطالعات خود را در حوزه مزبور ادامه دهند و وقتی به مسوولیت‌های بالاتر مدیریتی می‌رسند از دانش‌های مربوطه بیشتری نیز بهره‌مند باشند.

دروس اختیاری در حوزه مدیریت مورد استقبال زیاد دانشجویان دوره‌های کارشناسی دانشگاه واقع شده و موجب شده است که تعداد بیشتری از آنها با شناختی که از رشته‌های اقتصاد و مدیریت بدست می‌آورند به این دو رشته مهم علاقه‌مند شده و برای ادامه تحصیل اقتصاد و مدیریت را انتخاب کنند. در واقع ایجاد دانشکده مدیریت و اقتصاد در شریف و آشنایی بیشتر دانشجویان آن با این رشته‌ها و کیفیت قابل ارائه در آنها، متقاضیان ادامه تحصیل در این رشته‌ها را به طور قابل توجهی افزایش داده است و می‌توان گفت جایگاه این دو رشته در بین دانشجویان با سابقه تحصیلی قوی تر بالاتر رفته است. نقش مهم دیگری نیز دانشکده مدیریت و اقتصاد در یک دانشگاه صنعتی می‌تواند ایفا کند.

 امروزه دانشگاه‌های صنعتی تراز اول دنیا به دنبال تجاری‌سازی نتایج تحقیقات خود هستند. سیاست‌های کلی علم و فناوری کشور هم در همین جهت است که تحقیقات در علوم پایه و فنی و مهندسی به فناوری تبدیل شده و تجاری‌سازی شوند. برای تجاری‌سازی نتایج تحقیقات لازم است که مهندسین و محققین صنعتی ضمن آشنایی با مبانی مدیریت و اقتصاد در پیوند با افرادی که از یک طرف درک خوبی از تحقیقات صنعتی دارند و از طرف دیگر با دانش مدیریت برای برنامه‌ریزی، سازماندهی، تامین منابع، بازاریابی و فروش و خلاصه تجاری‌سازی یک محصول آشنا هستند نتایج کارهای تحقیقاتی خود را که قابلیت لازم دارند تجاری‌سازی کنند.

وجود دانشکده مدیریت در یک دانشگاه صنعتی کمک شایانی به تسهیل و تسریع تجاری‌سازی نتایج تحقیقات می‌کند. خوشبختانه به دنبال ایجاد دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف و موفقیت‌های قابل توجه آن، سایر دانشگاه‌های صنعتی نظیر امیرکبیر، علم و صنعت، و خواجه نصیر در اقداماتی مشابه رشته مدیریت را ایجاد کرده‌‌اند و البته، باز هم خوشبختانه، ظرفیت پذیرش دانشجو در آنها صفر اعلام نشده است.

فایده دیگر ایجاد دانشکده مدیریت و اقتصاد در شریف آن است که بیشتر مدیران سازمان‌های صنعتی کشور از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های صنعتی هستند و اینان با دانشگاه‌های محل تحصیل خود زبان مشترک بیشتری داشته و بهتر و سریع‌تر رابطه برقرار می‌کنند. در نتیجه دانشکده مدیریت در یک دانشگاه صنعتی درک بهتری از نگرش و تفکر مهندسین داشته و فضای بهتری برای آموزش آنها است. آموزش‌هایی که دانشکده مدیریت صنعتی شریف برای مهندسین و شاغلین در صنعت در دوره‌های کوتاه‌مدت و ویژه ارائه می‌دهد بسیار مورد استقبال شرکت‌کنندگان قرار گرفته و تقاضا برای ارائه دوره‌های مزبور توسط دانشکده به شدت رو به روز افزایش بوده است.

نکته دیگری که در رابطه با دانشکده مدیریت و اقتصاد مطرح شده است رابطه آنچه در این دانشکده ارائه می‌شود با باورها و اعتقادات دینی است. علوم انسانی که در اینجا بیشتر نظر بر اقتصاد و مدیریت است، همان‌طوری که از اسم آنها پیدا است، دو رشته علمی هستند که توسط دانشمندان زیادی از کشورهای مختلف به خصوص در طی 3 قرن گذشته و بالاخص در طی قرن بیستم تاکنون توسعه یافته‌اند. نسبت و رابطه باورها و اعتقادات دینی با این حوزه‌های معرفتی را از دو زاویه می‌توان مطرح کرد.

زاویه اول آن است که این علوم، مانند هر علم دیگری می‌تواند در جهت هدف‌های مختلفی به کار گرفته شود. اعتقادات دینی می‌تواند هدف و جهت استفاده و به کارگیری این علوم را تعیین کند. مثلا همچنان که یک سازمان با هدف ترویج و تبلیغ اسلام مانند سازمان تبلیغات اسلامی با مسائلی نظیر چشم‌انداز، استراتژی، برنامه‌های عملیاتی، بودجه‌ریزی و تخصیص منابع، سازماندهی، جذب و نگهداری و توسعه نیروهای انسانی مناسب مواجه است و دانش مدیریت می‌تواند در جهت اهداف اسلامی آن سازمان مفید و موثر باشد.

همان دانش مدیریت ممکن است در سازمان‌هایی با هدف‌های زشت و ناپسند مانند شبکه‌های جرم و جنایت یا سازمان‌هایی که تبلیغات ضددینی می‌کنند هم به کار رود. بنابراین اعتقادات دینی زمینه و جهت به‌کارگیری علوم اقتصادی و مدیریتی را تعیین می‌کند. اما از زاویه دیگر، اصول اعتقادی ممکن است در افراد یک جامعه رسوخ کرده باشد و فرهنگ جوامع و نوع رفتار و علائق افراد آن را تحت تاثیر قرار داده باشد. آنگاه باید فرضیات و پیش‌فرض‌های نظریه‌های مطرح شده در علوم مزبور را مورد بازنگری قرار داد و به توسعه نظریه‌های جدیدی در علوم مذکور دست یافت.

البته باز هم برای آنکه یافته‌ها در زمره یافته‌های علمی قرار گیرد، باید نظریاتی که با پیش‌فرض‌های تغییر یافته توسعه می‌یابند مورد آزمون و اعتبارسنجی قرار گیرند تا با کسب اعتبار بتوانند در اداره امور اقتصادی و مدیریتی به کارگرفته شوند. زاویه دیگری که باورها و اعتقادات بر علوم اقتصادی و مدیریتی می‌تواند تاثیرگذار باشد آن است که اعتقادات دینی مرزها، چارچوب‌ها و بایدها و نبایدهایی را تعیین می‌کنند.

مانند تحریم ربا در اسلام. یک چالش مهم، توسعه علوم مزبور در چارچوب‌های تعیین شده اعتقادات است. یعنی اگر در جامعه‌ای بایدها و نباید‌هایی بر اساس اعتقادات دینی اعمال شود و افراد آن جامعه در محدوده آن بایدها و نبایدها مجبور باشند یا بخواهند عمل کنند، در آن صورت نظریه‌ها و تئوری‌هایی باید توسعه یابد که بتواند پدیده مدیریتی و اقتصادی را در چارچوب‌ها و محدودیت‌های اعلام شده تبیین کرده و توضیح دهد و همانند هر علم دیگری بتواند آینده را نیز تا حد قابل قبولی پیش‌بینی کند. در این حالت نیز باید تئوری‌ها و نظریه‌ها مورد آزمون و اعتبارسنجی قرار گیرد تا بتوان آن نظریه‌ها را علمی نامید و با اعتباری که در نتیجه آزمون کسب می‌کنند در عمل مورد استفاده و راهنمایی تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران قرار گیرد.

توسعه نظریه‌ها و تئوری‌ها از دو زاویه اخیر کار زیادی را می‌طلبد. باید نظریه‌ها و تئوری‌های موجود را عمیق و خوب فهمید، پیش‌فرض‌ها و چارچوب‌های احتمالی حاکم بر آنها را درک کند، تعارضات آن با اصول اعتقادی را دریافت و آنگاه به طرح تئوری و نظریه‌های قابل آزمون جدید پرداخت. دانشکده مدیریت و اقتصاد در این زمینه‌ها فعالیت‌هایی را در سال‌های اخیر شروع کرده است.

رساله‌هایی توسط دانشجویان و با راهنمایی برخی اساتید انجام شده است. ولی این کار بسیار عظیم بوده و منابع و زمان زیادی را می‌طلبد که امیدواریم با توسعه دانشکده و افزایش منابع، دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف با همکاری سایر مراکز تحقیقاتی علاقه‌مند در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بتوانند گام‌های مؤثر بیشتری در این زمینه‌ها بردارند. در حال حاضر، اساتید دانشکده مدیریت و اقتصاد مانند اساتید سایر دانشکده‌های دانشگاه صنعتی شریف بر اساس معیارهای علمی، اخلاقی و اعتقادی انتخاب می‌شوند. دانشکده پرونده متقاضیان را از نظر علمی بررسی می‌کند. در صورتی که سوابق تحصیلی خوبی در دانشگاه‌های معتبر داخلی یا خارجی داشته باشند و حداقل دو مقاله در نشریات بین‌المللی چاپ کرده باشند و رشته تحصیلی آنها با نیازهای دانشکده انطباق داشته باشد، از آنها برای ارائه یک سمینار علمی دعوت می‌شود.

در صورت تایید سمینار آنها توسط اساتید گروه علمی، متقاضیان از نظر علمی تایید می‌شوند. به علاوه دانشکده متقاضیان را از نظر اخلاق و رفتار حرفه‌ای و رعایت اصول و ارزش‌های حرفه‌ای در یک محیط علمی یک ارزیابی اجمالی می‌نماید بدون آنکه به نحوه تفکر یا گرایش‌های سیاسی آنها کاری داشته باشد. بعد از تایید علمی، پرونده متقاضیان از نظر خصوصیات عمومی توسط هسته‌های گزینش در دانشگاه و وزارت علوم بررسی و با تایید هسته‌های گزینش عضو هیات علمی استخدام می‌شود. بنابراین دانشکده صلاحیت‌های علمی و حرفه‌ای را بررسی می‌کند و هسته‌های گزینش صلاحیت‌های عمومی را. تمام اساتیدی که در دانشکده استخدام شده‌اند این مراحل را طی کرده‌اند. بر‌خلاف آنکه یک اطلاعیه با نویسندگان مجهول‌الهویه اعلام کرده است، استادان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف مروج هیچ‌گونه گرایش سیاسی نیستند. آنچه در دانشکده تدریس می‌شود، منطبق با برنامه‌های مصوب وزارت علوم و با استفاده از کتاب‌ها و مقالات روز دنیا در موضوع مورد نظر است.

به عنوان مثال اگر در دوره مصوب وزارت علوم دروس اقتصاد خرد و اقتصاد کلان یا اقتصادسنجی گنجانده شده است، در دانشکده همین دروس و با استفاده از کتاب‌های علمی که در بهترین دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود آموزش داده می‌شوند. چون هدف آموزش علم اقتصاد بر اساس برنامه‌های مصوب است. البته تدریس این کتاب‌ها که استاندارد روز دنیا در آموزش اقتصاد است برای عده ای سنگین است که امیدوارم این موضوع موجب نفی آموزش علم روز دنیا در حوزه اقتصاد و مدیریت نشده باشد.

نگارنده از مساله‌ پیش آمده برای دانشکده مدیریت و اقتصاد بسیار متاسف و متحیر است. دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف که انتخاب اول بهترین دانشجویان متقاضی تحصیل در این رشته‌هااست، دانشکده‌ای که فارغ‌التحصیلان آن مورد تقاضای شدید سازمان‌های مختلف کشورند، دانشکده‌ای که فارغ‌التحصیلان علاقه‌مند به ادامه تحصیلش در بهترین دانشگاه‌های دنیا در رشته‌های مدیریت و اقتصاد با بورس تحصیلی پذیرفته می‌شوند و شانه به شانه بهترین فارغ‌التحصیلان دنیا در این رشته‌ها به رقابت می‌پردازند و سربلندی و افتخار برای ایران و جوانان آن کسب می‌کنند، دانشکده‌ای که برنامه‌های مصوب وزارت علوم را با بهترین کیفیت و با استفاده از بهترین منابع و مآخذ روز دنیا اجرا می‌کند، دانشکده‌ای که هیات آموزشی آن با عشق به آبادانی و پیشرفت کشور و با صمیمیت و محبت جوانان مستعد جامعه را آموزش می‌دهند، دانشکده ای که با قدمت کم خود اثرگذاری مشهود و قابل توجهی در عرصه‌های اقتصادی و مدیریتی سازمان‌های بزرگ کشور داشته است، چرا باید با این مشکل مواجه شود؟ چرا باید دانشکده‌هایی با اعضای هیات علمی به مراتب کمتر، با متقاضیان و دانشجویانی با معیارهای آزمون‌های وزارت علوم ضعیف‌تر، و با اثرگذاری کمتر روی تفکر مدیریتی و اقتصادی جامعه پا بر جا باشند که البته باید باشند و رشد و توسعه یابند، و آنگاه ظرفیت پذیرش دانشجو در مقبول‌ترین دانشکده مدیریت و اقتصاد به لحاظ انتخاب نخبگان در آموزش عالی باید صفر شود؟ واقعا چرا؟ حتما سوء‌تفاهم یا اشتباهی در این تصمیم‌گیری رخ داده است و با بررسی مسوولان، مساله حل خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
allaf
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
۰
۰
سرمقاله های روزنامه ایران را هم نمایش دهید .درست نیست نظرات همسو با خود را فقط نمایش دهید

نیازمندی ها