کیهان:سناریوی سوخته
«سناریوی سوخته»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛هرچند از ماهها قبل رصد رفتار و گفتار دشمن نشان می داد روی انتخابات ریاست جمهوری در سال 92 تمرکز ویژه ای دارند و انتظار دارند- بخوانید آرزو می کنند- اهداف راهبردی و تاکتیکی خود را جامه عمل بپوشانند ولی اکنون در فاصله کمتر از 4 ماه به انتخابات پیش روی کشورمان، استیصال و سردرگمی آنها به وضوح قابل دیدن است و شواهد و قرائن به علاوه انتشار پاره ای اخبار مستند که به بیرون درز پیدا کرده است سراسیمگی و ناپختگی رفتار دشمن را نشان می دهد.
در همین ابتدای بحث و قبل از ورود به موضوع اصلی این یادداشت اجازه بدهید به یک نمونه از رفتار تامل برانگیز آنهایی که انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان را نشانه رفته اند اشاره کنیم.
هفته گذشته خبری در رسانه های غربی و عربی منتشر شد که حاکی از دیدار و ملاقات چند تن از نمایندگان کنگره آمریکا با یک گروهک تروریستی در پاریس بود.
صرف نظر از اینکه این ملاقات نشان می داد ادعای حقوق بشر از سوی مدعیان آن توخالی است و داعیه داران دروغین حقوق بشر با ظاهری شیک و کراوات زده با تروریست ها و جنایتکاران بر سر یک میز فالوده می خورند؛ از این روی قابل اعتناست که دو طرف پیرامون انتخابات 92 در ایران به گفت وگو نشسته اند و به اصطلاح نسخه پیچیده اند که باید از این انتخابات به عنوان یک فرصت استفاده کرد.
هرچند در این باره جزییاتی منتشر نشد ولی این دیدار گویای آن است که آمریکایی ها در مواجهه با ایران باز مثل همیشه دچار اشتباه محاسباتی شده اند. تا همین اواخر رصد آشکار رفتار و گفتار دشمنان ملت ایران نشان می داد آنها در جهت خط تاثیرگذاری بر انتخابات خرداد سال 92، پروژه جدایی مردم از نظام را پیگیری و رهگیری می نمایند و برآورد آنها حاکی از آن است که در ماه های منتهی به انتخابات براساس سناریوها و ترفندهای از پیش تعیین شده این استراتژی را عملیاتی می کنند ولی اکنون محرز است که طرفی نبسته اند.
اگر واقعا اهداف و راهبرد آنها در خط جدایی مردم از نظام برای تاثیرگذاری بر انتخابات 92 به خوبی پیش می رفت آیا دیدار با تروریست ها و تمرکز بر انتخابات ایران در آن دیدار ضروری بود؟
پاسخ روشن است و جای کمترین تردیدی وجود ندارد که مدعیان حقوق بشر و دشمنان نشان دار نظام در حالی حاضرند با تروریست ها درباره انتخابات ایران مذاکره نمایند که هزینه این دیدار و پیامدهای آن، ارزش چنین دیداری را داشته باشد و این در حالی است که اولا؛ گروهک های تروریستی بدترین شرایط حیات نفرت انگیز خود را تجربه می کنند.
ثانیا؛ وقتی در فتنه سال 88 و انتخابات قبلی ریاست جمهوری در ایران که دشمن تمام توان و پتانسیل خود را برای اثرگذاری بر انتخابات و اهداف بعدی به کار گرفته بود آنها ناکام ماندند و حتی جرج سوروس اواخر سال 89 با حضور در سی ان ان در توجیه ناکامی بزرگ خودشان به این عبارت بسنده کرد که؛ «حاضرم شرط ببندم تا سال آینده رژیم ایران سقوط می کند»! اکنون که وضعیت روشن است و اینجاست که باید گفت اینگونه دیدارها و اقدامات مشابه آن، تنها درچارچوب استیصال و استراگیجی دشمن در مواجهه با ایران اسلامی قابل ارزیابی است.
ثالثاً و از همه مهمتر، پروژه جدایی مردم از نظام هر چند یک پروژه سوخته و شکست خورده در تمامی سال های پس از انقلاب اسلامی است ولی تحرکات و نقشه های دشمن آنچنان برای انتخابات در پیش روی نقش برآب شده است که مقامات و مراکز مطالعاتی آمریکایی نیز چاره ای جز اعتراف به آن ندارند.
به عنوان نمونه بعد از راهپیمایی بی نظیر و پرشکوه 22 بهمن امسال، جیمز جفری از دیپلمات های برجسته آمریکایی در نوشته ای برای اندیشکده واشنگتن در اوایل فوریه- اواخر بهمن 91- اهرم فشارهای اقتصادی و تحریم ها را برای جدایی مردم از نظام ناکارآمد ارزیابی می کند و عجزآلود می نویسد؛ «به مردم ایران نمی توان امید بست.»
با این اوصاف و اینکه اهداف و نقشه های دشمن برای انتخابات 92 که از ماهها قبل برای آن طراحی و برنامه ریزی کرده با خطای راهبردی عجین بوده است باید دید در شرایط فعلی و مدت باقی مانده به انتخابات، دشمن چه سناریویی را در پیش می گیرد.
در این باره گفتنی هایی هست؛
1- همانطور که در بالا آمد، دشمن از ناحیه «مردم» به طور کلی ناامید است و پس از 22 بهمن امسال و حضور دهها میلیونی مردم به تعبیر دقیق و عمیق رهبر انقلاب دشمن فهمیده است که حریف ملت بزرگ ایران نمی شود.
شواهد و قرائن حاکی از آن است که دشمن می کوشد روی ذهن مسئولان عملیات روانی کند و با به صحنه آوردن ترفندها و توطئه های مختلف تلاش می کند تا رفتار مسئولان و تصمیم گیران را از «اصول» به «مصلحت» شیب دهد و به عبارت روشن تر، دشمن می کوشد فضایی را به کشور تحمیل کند تا مسئولان را به سمت و سوی مصلحت های کذایی سوق بدهد. اما نقطه این «مصلحت القایی» کجاست؟
2- بدون شک از هم اکنون تا شب انتخابات، دشمن برای اینکه فضایی خاص را به کشور و مسئولان تحمیل کند فضاسازی های متعددی در حوزه برنامه هسته ای، حقوق بشر و تحریم های اقتصادی سامان می دهد.
به نظر می رسد این تحرکات و دسیسه ها از چند روز پیش با موضوع برنامه هسته ای کشورمان در آستانه مذاکرات ایران با 1+5 در آلماتی قزاقستان-8 اسفند- کلید خورده است و با پرونده سازی علیه جمهوری اسلامی در زمینه حقوق بشر در اواخر اسفند -مارس 2013- ادامه خواهد یافت.
تحریم ها هم که پای ثابت فشار بر ایران است که نمونه اخیر آن در 6 فوریه- 18 بهمن- تصویب و اعمال شده است. هدف از این فضاسازی ها و تحمیل یک فضای پرفشار علیه ایران برای این است که مسئولان به اصطلاح کمی عقب نشینی نمایند و با این توجیه که شرایط حساس و خطیر است خط سازش با خواسته های غرب را دنبال نمایند.
معنای روشن این سناریو و دسیسه این است که یک «مصلحت» بدون توجیه را در شرایطی ساختگی- غیرواقعی- در ذهن برخی مسئولان جا بیندازند و به اصطلاح بر روی ذهن آنها عملیات روانی کنند. آیا این بخش آخر این پازل است؟
3- دشمن بازی را به صورت چند لایه تعریف کرده است و آنچه در بند قبلی بدان اشاره شد پایان کار نیست.
نقطه اصلی و تاکتیک درونی بازی دشمن برای انتخابات 92 تلاقی رویکرد مشترک جریان فتنه و دو حلقه انحرافی و اشرافی است تا در اینجا یک «مصلحت» ناروا به نظام القا نماید. سؤالی که به میان می آید این است که این مصلحت چیست؟ و چه هدفی را دنبال می کند؟ این مصلحت، پذیرش کاندیداهای خاصی است که در بستر قانونی صلاحیت نامزد شدن ندارند و اگر هم نامزد بشوند طبق قانون رد صلاحیت می شوند.
بنابراین دشمن تلاش می کند فضایی را از دالان جریان های فتنه، انحرافی و اشرافی تحمیل کند تا نامزدهایی خارج از بستر قانونی و مکانیسم تعریف شده تایید صلاحیت بشوند.
خب، ارتباط این نامزدهای خاص که قانونا صلاحیت نامزدی پست ریاست جمهوری را ندارند با تاکتیک بیرونی- القای خط سازش- یک ارتباط مستقیم و ارگانیک خواهد بود یعنی طبیعتا نامزدهای سازشگر و مورد استقبال غرب، مسیر اصولی و منطقی را دنبال نکنند.
اما باید گفت نطفه این مصلحت القایی- چه تحمیل خط سازش و چه تحمیل تایید صلاحیت نامزدهای ناصالح- هیچگاه بسته نخواهد شد چون اولا؛ «نظام» در شرایط اقتدار و پیشرفت های فزاینده است و اسیر فضاسازی ها نمی شود. ثانیا؛ ارکان نظام و مکانیسم های قانونی اجازه نمی دهد بر مبنای مصلحت القایی، تصمیم گیری شود و ثالثا؛ «مردم» به مانند همه انتخابات ها «کار را تمام خواهند کرد» و در زمین دشمن و تاکتیک های بیرونی و درونی آن بازی نخواهند کرد.
خراسان:چرامخالفان با دوستان سوریه قهرکرده اند؟!
«چرامخالفان با دوستان سوریه قهرکرده اند؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمداسلامی است که در آن میخوانید؛اعضای ائتلاف مخالفان دولت سوریه در پایان نشست 2 روزه ای در قاهره اعلام کردند در نشست دوستان سوریه که قرار بود در ایتالیا برگزار شود، شرکت نمیکنند. البته آن ها درحالی که سفر معاذ خطیب، رئیس این ائتلاف به مسکو و و اشنگتن را هم ممنوع کردند، از برگزاری کنفرانس دیگری در ماه آینده میلادی در شهر استانبول ترکیه خبر دادند. این تصمیم برخی امیدها برای آغاز مذاکرات سیاسی به منظور حل بحران 2 ساله و خونین سوریه را بار دیگر ناامید کرد. در بررسی چرایی اتخاذ چنین تصمیمی باید ابعاد مختلف پازل بحران سوریه را در نظر بگیریم.
مخالفان در یک اقلیم نمی گنجند
اولین موضوع این که "پاشنه آشیل" مخالفان دولت سوریه بار دیگر کار دست آن ها داده است. بیشتر اعضای ائتلاف به جز مخالفت با دولت سوریه در یک ویژگی دیگر هم اشتراک دارند: "اختلاف با یکدیگر"! آن ها همزمان که با دولت اختلاف نظر یا حتی دشمنی دارند، با یکدیگر نیز اختلاف نظر دارند. صداهای متنوع و متضاد در ائتلاف کنونی مخالفان به این خاطر بیشتر جلب توجه می کند، که خود این ائتلاف برای "حل اختلاف بین مخالفان" تشکیل شد. این ائتلاف با اصرار غرب و فشار آمریکا بر ترکیه، قطر و عربستان 3 ماه پیش در دوحه، پایتخت قطر تشکیل شد. با این حال کارنامه عملکرد 2 ماهه مخالفان نشان می دهد که بلوک بین المللی مخالف دولت سوریه در این مورد شکست خورده است. آن ها با وجود بهره بردن از حمایت آمریکا، اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا هنوز نتوانسته اند درباره آن چه "دولت انتقالی در تبعید" می خوانند به نظری واحد برسند. در 2 ماه گذشته تعیین نخست وزیر دولت انتقالی در دستور کار تقریبا تمام جلسات ائتلاف بوده است و در همه جلسات به جلسه بعدی واگذار شده است! نشست اخیر ائتلاف را هم خبرگزاری رویترز نشست "پر تنش" 70 عضو اسلامگرا و لیبرال توصیف کرد که انتقادهای شدیدی به رئیس ائتلاف وارد کردند. حدود 2 هفته پیش هم ۳۰ عضو ائتلاف با نوشتن نامهای خواستار برگزاری نشست فوری همه اعضای این ائتلاف شده بودند و به دیدار خطیب با وزیر خارجه روسیه و ایران در نشست امنیت مونیخ اعتراض کرده بودند. این روزها با گذشت 2 سال از بحران به نظر می رسد مخالفان نه فقط با اسد، بلکه با یکدیگر هم در اقلیم شام نمی گنجند!
شکست در مفاهمه غربی ها و مخالفان
دلیل دیگر برای قهر با کشورهای موسوم به دوستان سوریه را باید در مواضع اخیر اتحادیه اروپا دانست. اتحادیه اروپا در آخرین نشست خود در بروکسل آب پاکی را روی دست مخالفان ریخت و اعلام کرد نه فقط ناتو را درگیر باتلاق شام نمی کند، بلکه از گروه های مسلح مخالف دولت سوریه پشتیبانی تسلیحاتی هم نمی کند. کشورهای اتحادیه به روشنی می دانند که گمانه زنی زمستان گذشته بشار اسد به واقعیت نزدیک شده است. بشار اسد زمستان پارسال صراحتا اعلام کرد سیاستهای کنونی برخی کشورهای منطقه از گروههای مسلح، دارد "افغانستان دیگری" ایجاد میکند. پژوهشکده های مختلف آمریکایی و اروپایی ها هم از ایجاد نسل چهارم القاعده در درگیری های خونین سوریه خبر داده اند. نسل چهارمی که جز جنگیدن نیاموخته و زبانی به جز زبان اسلحه نمی داند. اروپایی ها اردوی نظامی بعدی "سلفی های جهادی" پس از سوریه هستند. ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس یک هفته پیش با اعلام اینکه سوریه به مقصد شماره یک گروههای تندرو در سراسر جهان تبدیل شده، تاکید کرد که گروههای مخالفی که هم اکنون در سوریه میجنگند "در آینده به خطری جدی برای اروپا تبدیل خواهند شد". ائتلاف مخالفان اگرچه مدت هاست که به عنوان تنها نماینده قانونی دولت سوریه به رسمیت شناخته شده، اما واضح است که هنوز نتوانسته به ساکنان قاره سبز اطمینان بدهد که می تواند آتش گروه های مسلح را کنترل کند.
توقف طرح نمایشی مذاکره
اما همزمان با آن چه گفتیم، دلیل دیگری نیز در پس قهر سیاسی مخالفان دولت سوریه با غرب نهفته است. 3 هفته پیش که معاذ خطیب، رئیس ائتلاف حرف از مذاکره احتمالی با نماینده ای از دولت سوریه زد، تعجب ناظران را برانگیخت. او در کنفرانس امنیت مونیخ همزمان هم از غرب برای ترور سران دولت سوریه کمک خواست و هم سخن از مذاکره گفت. همان روزها که معاذ خطیب ژست دیپلماتیک به خود گرفته بود، دکتر "اد حسین" عضو شورای روابط خارجی آمریکا در مصاحبه با سایت رسمی شورای روابط خارجی آمریکا تصریح کرد این پیشنهاد نه برای مذاکره، بلکه بیشتر برای دادن فرصت به مخالفان است و گفت: «طرح مذاکره به مخالفان فرصت می دهد که بار دیگر متحد شوند و همچنین با شناسایی عناصر تندرو القاعدهای، آن ها را از میان خود حذف کنند.» وی همچنین تصریح کرد: «طرح این موضوع نشان می دهد که محور مخالف اسد نه توانسته است او را برکنار کند و نه توانسته است از مخالفان او به خوبی حمایت کند.» به علاوه این که خبرگزاری رویترز گزارش داد که مخالفان در نشست اخیر قاهره به "پیشنهاد مذاکره با حکومت سوریه بدون اهداف و برنامه های واضح" انتقاد داشتند. بنابراین مخالفان درحالی قهر کرده اند که برنامه مشخصی هم برای آینده خود نداشته اند.
جمهوری اسلامی:روحانیت و آینده انقلاب
«روحانیت و آینده انقلاب»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛با ورود انقلاب اسلامی به سی و پنجمین سال عمر خود، اکنون دو نکته مهم درباره جایگاه روحانیت در جامعه انقلابی ایران قابل توجه و تأمل است. اول آنکه حضور گسترده مردم در صحنهها با پشتوانه اعتقادات مذهبی ملت ایران ارتباط تنگاتنگ دارد و دوم اینکه وظیفه روحانیت برای تداوم انقلاب و حفاظت از آرمانها و ارزشهائی که نظام جمهوری اسلامی بر آنها متکی است بسیار مهم، حساس و سرنوشت ساز است.
درباره نکته اول، شاید اشاره به این واقعیت کافی باشد که ایران در طول دو قرن اخیر شاهد مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری متعددی بود که در اکثر آنها روحانیت نقش عمدهای داشت ولی هیچکدام از آنها به تغییر نظام حکومتی منجر نشدند. بعضی از نهضتها موفقیتهائی کسب کردند ولی به سرانجام و هدف نهائی نرسیدند. تجربیات آن نهضتها و عبرتهائی که از شکستها برجای ماند، به رهبران انقلاب اسلامی کمک کرد تا مانع نافرجام ماندن این انقلاب شوند و بر موانع غلبه کنند و این انقلاب را به پیروزی نهائی برسانند.
هیچکس در این واقعیت تردید ندارد که رهبری امام خمینی و حضور روحانیون انقلابی در صف مقدم نهضت، عامل اصلی ورود مردم به صحنه مبارزات ضد رژیم شاهنشاهی بود و این دو عامل توانستند رژیم منحط پهلوی را ساقط کنند و نفوذ استعمار را از ایران قطع نمایند. امروز اگر مردم ایران بعد از گذشت 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به این انقلاب و نظام برآمده از آن وفادارند و در راه پیمائی 22 بهمن حضوری چشمگیر دارند، به این دلیل است که این انقلاب را متعلق به خود و این نظام را منطبقترین نظام حکومتی بر اعتقادات خود میدانند. همین ریشه اعتقادی است که اجازه نمیدهد فشارهای دشمنان خارجی و مشکلات ناشی از بیتدبیریهای داخلی مانع حضور مردم در صحنههائی از قبیل راه پیمائی 22 بهمن شود. قطعاً مردم با همین انگیزه اعتقادی هر جا که احساس کنند حضورشان برای دفاع از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی لازم است، با تمام وجود حاضر خواهند شد.
همین حضور اعتقادی مردمی که در 34 سال گذشته و در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی همواره بار اصلی انقلاب را بر دوش داشته و دارند، وظیفه روحانیت را که مرزبانان اعتقادی هستند سنگینتر میکند و باید آنها را برای درک روشنتر سنگینی رسالتی که برای عبور انقلاب و نظام از گردنههای صعب العبور آینده بردوش دارند هوشیارتر کند.
روحانیت باید متوجه این واقعیت باشد که برای ادامه راه، دامها و موانعی بر سر راه دارد. این دامها و موانع، در سالهای سه دهه گذشته و چند سالی که از دهه چهارم عمر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی گذشته، به روشنی چهره خود را آشکار کردند و اکنون برای همگان شناخته شده هستند. از این پس روحانیت نیاز به صرف وقت و کسب تجربه برای شناختن و کشف موانع راه ندارد بلکه فقط باید با این موانع مبارزه نماید و به آنها مجال خودنمائی ندهد.
این دامها و موانع را امام خمینی با تیزبینی ویژهای که داشتند پیشاپیش شناسائی کردند و درباره آنها هشدارهای لازم را دادهاند.
یکی از این دامها وابسته شدن روحانیت به بودجههای دولتی و تشریفات است که امام خمینی در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب بارها درباره آن هشدار دادند و سرانجام در تاریخ 13 خرداد 1366 در پاسخ به نامه حجت الاسلام سید احمد خمینی که پیام کمک خواهی شورای مدیریت حوزه علمیه قم را در نامهای به خط خود به امام تسلیم کرده بود تا نادرست بودن برخی گمانهای منفی درباره خود را نیز روشن کند، مرقوم فرمودند: "نظر من همان است که قبلاً کراراً گفتهام؛ من با این تشریفات مخالفم و برای حوزه علمیه مضر میدانم. اساس، اسلام و تحصیل است که با این نحو زیادهرویها منافی است و من از بعض آقایان تعجب میکنم که تورا زیر سؤال بردند..." (صحیفه امام جلد 20 صفحه 277)
دام یا مانع دیگر، اختلاف و تفرقه است که روحانیین را به دستههای متفرق تقسیم میکند و راه را برای سوء استفاده عناصر قدرت طلبی که نه به روحانیت اعتقادی دارند و نه دل در گرو انقلاب و نظام اسلامی دارند هموار مینماید. امام خمینی در پیام سوم اسفند 1367 معروف به منشور روحانیت، بعد از آنکه به تفضیل درباره اختلاف در حوزه و روحانیت هشدار میدهند، این سؤال بسیار مهم را مطرح میکنند که: "راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین میکند؟ جناحی که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت میرود؟" (صحیفه امام جلد 21 صفحه 287)
امروز به روشنی مشاهده میکنیم در اثر اختلاف میان روحانیین، کسانی میداندار شدهاند و یکه تازی میکنند که از ارتکاب اقدامات خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق ابائی ندارند و در عین حال خود را از همه طلبکار میدانند. برای پی بردن به خطرهائی که از این طریق در کمین است و برای آشنا شدن با عمق اندیشه روشن امام خمینی و آیندهنگری ژرف ایشان، بازخوانی پیام سوم اسفند 1367 امام خمینی (منشور روحانیت) را به همه به ویژه علمای دین و بالأخص به طلاب جوان توصیه میکنیم.
دام سوم، خطر روحانیون متحجر و مقدس نمایان است که امام خمینی بارها درباره آنها هشدار دادهاند. امام خمینی، این آفت را از آغاز نهضت تشخیص داده بودند و بعد از پیروزی انقلاب نیز بارها این خطر را گوشزد کردند. این جمله از پیام منشور روحانیت، عمق تأثر امام از این خطر را نشان میدهد: "در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود، مقابله با آن آسان مینمود. بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدسمآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبانها و نفاق و دوروئی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید..." (صحیفه امام جلد 21 صفحات 279 و280)
نکته مهم اینست که خطری که از افتادن در این دام متوجه انقلاب میشود اینست که لبه تیز حملات به سوی روحانیین انقلابی نشانه میرود. این، درست همان چیزی است که خواست استعمار و دشمنان انقلاب است. امام خمینی در این زمینه جملهای بسیار هوشمندانه و واقع بینانه دارند. ایشان در پیام منشور روحانیت آورده اند: "امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چندگاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاکباخته است." (صحیفه امام جلد 21 صفحه 276)
تیزبینی امام خمینی را از کینه توزیهائی که در سالهای گذشته تا امروز علیه روحانیین صورت گرفته است میتوان به روشنی فهمید. حتی یکنفر از کسانی که مورد حمله کینه توزانه قدرت طلبان داخلی و دشمنان خارجی قرار گرفتهاند از روحانیین غیرانقلابی نبودند و همواره شاخصترین یاران انقلابی امام، آماج این حملات بوده و هستند.
در این میان آنچه اسفناکتر است اینست که در مواردی این کینه توزیها مورد حمایت عناصر روحانی قرار داشته و دارند، واقعه تلخی که یادآور سوءاستفاده مهرههای غرب از غفلت بعضی افراد روحانی در نهضت مشروطیت است.
و چهارمین دام و مانع - که البته آخرین آنها نیست - فریبکاری عناصری است که با استفاده از ضعف بینش بعضی عناصر روحانی، خود را به آنها نزدیک میکنند و مناصب کلیدی را در اختیار میگیرند و انقلاب و نظام را از مسیر واقعی و صحیح منحرف مینمایند. این خطر را امام خمینی با تعبیر "هشدار میدهم" به ویژه به طلاب گوشزد کردند و البته چون برای بازخوانی پیامها و هشدارهای امام، کاری اساسی در رسانهها صورت نمیگیرد، این فریبکاری صورت میپذیرد و متأسفانه رنگ و لعاب انقلابی و حق به جانب هم به خود میدهد. هشدار امام اینست: "من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دل سوزیهای بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود" (صحیفه امام جلد 21 صفحه 285)
اگر از وضعیت امروز روحانیت و هوشیاری این نهاد نسبت به دامها و موانع و خطرهای راه ارزیابی واقع بینانهای داشته باشیم، متأسفانه نمیتوانیم نتیجه این ارزیابی را چندان مثبت بدانیم. رویش جریانهای افراطی در حوزه علمیه و رشد بیمهار آن که در اقدامات و موضعگیریهای خود به آداب اخلاقی و موازین شرعی و قانونی پای بندی نشان نمیدهند، یکی از نشانههای این وضعیت غیرمثبت است. کوتاهی در برخورد سریع و قاطع با این انحراف و عقب ماندن نهادهای رسمی حوزه در محکوم کردن اقدامات این جریانها نشانه دیگری از این وضعیت غیرمثبت است.
این، خطری نیست که فقط دامن گیر چند روحانی انقلابی و چند مسئول کشوری شود، نگرانی مهمتر اینست که این جریانهای افراطی اگر ریشه کن نشوند به سراغ همان نهادهای حوزوی خواهند رفت که امروز به وظایف خود در مقابله با آنها عمل نمیکنند. نتیجه آنکه روحانیت اگر امروز درصدد پاکسازی بدنه خود از این جریانهای خطرناک و جهیدن از دامهائی که امام درباره آنها هشدارهای لازم را دادهاند بر نیاید، نخواهد توانست به وظیفه خود در حفاظت از آرمانهای انقلابی و تضمین تداوم انقلاب اسلامی عمل کند و چنین مباد.
رسالت:حاکمیت ملی= حاکمیت رسانهای
«حاکمیت ملی= حاکمیت رسانهای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛
مقدمه
مفهوم "انقلاب ارتباطات"، بار معنایی ویژهای دارد: زیر و رو شدن روابط انسانی. هر دو مفهوم، یعنی "انقلاب" و "ارتباطات"، مفاهیم رادیکال و ریشهای هستند. و وقتی، اساسیترین مفهوم علوم اجتماعی، یعنی "ارتباط" بر سر مفهوم "انقلاب" سوار شود، باید متوجه باشیم که با یک زیر و رو شدن کامل عیار جامعه مواجهیم.
مفهوم "انقلاب ارتباطات"، به معنای زیر و رو شدن تمام عیار روابط انسانی و جامعه است.
فهم اهمیت و وزن این مفهوم، برای تحلیلگر بسیار مهم است.
فهم اهمیت و وزن "زیر و رو شدن تمام عیار"، برای تحلیلگر، بسیار مهم است. زیر و رو شدن روابط انسانی، باعث شده است که بسیاری از چیزهایی که تا کنون، نهادهای زندگی انسانی و زندگی اجتماعی بودهاند، رو به زوال گذارند یا از اساس، تغییر ماهیت دهند.
قضیه
"حاکمیت ملی"، از جمله آن نهادهای اجتماعی است که پس از "انقلاب ارتباطات"، زیر و رو شده است، و به نحو قاطعی خواهد شد.
تز اصلی این گفتار آن است که ""حاکمیت ملی"، به هر میزان که در کسوت و قالب "حاکمیت رسانهای" درآید، باقی میماند، و در غیر آن، نابود خواهد شد".
این جمله مهم است، خصوصاً برای جوامعی که خواهان استقلال از روند جهانی سلطه هستند؛ آنها باید بیش از هر چیز، ساز و برگ ارتباطی آن را تدارک کنند.
تأثیر قابل ملاحظه شبکههای ماهوارهای و اینترنتی، در سطوحی و در برخی قشرهای اجتماعی، مفهوم حاکمیت ملی را با ضعف مفرط مواجه کرده است.
میخواهم این ادعا را مطرح کنم که برخی از سطوح اجتماعی عملاً شهروند یک جامعه دیگر، به میزبانی جامعه ما هستند.
نتیجه استدلالهای مندرج در این گفتار، فوریت راهاندازی شبکه اینترنت ملی (با نگاه مثبت و سازنده نسبت به دادههای مفید جهانی) و فوریت همهشمولی شبکه برودکست (انتشار صدا و تصویر) و محدودسازی مؤثر نفوذ ماهواره است. در هر دو مورد، نگاه مثبت و سازنده نسبت به دادههای مفید جهانی لازم است، ولی انطباق آن با حاکمیت ملی، شرط ضروری درگیری با منابع اطلاعات و صدا و تصویر جهانی است.
برهان
مفهوم "سیاست"، عمیقاً با مفهوم "زندگی مشترک و عمومی" در ارتباط است. حاکمیت و سیاست ایرانی، اشاره به اراده مشترک کسانی دارد که در محدوده فضایی ایران، و در محدوده زمانی این روزگار زندگی میکنند. "انقلاب ارتباطات"، در واقع، مفهوم "زندگی مشترک و عمومی" را دچار اغتشاش میکند، و از همین قرار است که موجب ناپایداری بیسابقه "سیاست" هم شده و میشود. این نوع جدید "امر عمومی و سیاسی"، یکسره با مفهوم سنتی و مرسوم زندگی عمومی در تعارض و تصادم است. شاخص اصلی "امر عمومی" جدید، وابستگی قاطع آن به تکنولوژی ارتباطی است، و آنچه از دید یک مکتب سیاسی که به استقلال در یک دنیای ستمگر و مداخلهگر، و مشحون از اهمیت میدهد، قابل توجه است، نابرابری تکنولوژیک گسترده در جهان است.
رها کردن تکنولوژی ارتباطی، لاجرم به برتری صاحب تکنولوژی برتر منجر میشود، و سلام تکنولوژی برتر، بیطمع نیست.
با رها کردن این تکنولوژی، مفهوم "اراده ملی" از مفهوم اصلی خویش جدا میشود، و به اراده صاحب تکنولوژی نزدیک میگردد.
نتیجه آن است که آنها برای ما تصمیم خواهند گرفت. آنها ارتباطاتی را که میخواهند تسهیل میکنند، و بیپرده، ارتباطاتی را که نمیخواهند مانع میشوند. این، اتفاقی است که در حال حاضر روی میدهد. هزینه حفظ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، بسیار زیاد شده است.
سیاست روز:اسرا و رو شدن دست مدعیان
«اسرا و رو شدن دست مدعیان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛این روزها فلسطین در کنار مقاومت ملت فلسطین برای احقاق حقوقشان و نیز اشغالگری و جنایات صهیونیستها با واژهای به نام انتفاضه اسرا همراه شده است. آمارها نشان میدهد هم اکنون هزاران اسیر فلسطینی در بند صهیونیستها میباشند در حالی که بسیاری از آنها را کودکان تشکیل میدهد.
این روزها اسرای فلسطینی با اعتصاب غذا انتفاضهای را آغاز کردهاند تا از یک سو صهیونیستها را به آزادسازی خود وادار سازند و از سوی دیگر توجه جامعه جهانی را به تحولات فلسطینی و جنایات اشغالگرانه معطوف سازند اسرای فلسطین با این اقدام تاکید میکنند که حاضر به پذیرش روند سازش نبوده و برای احقاق حقوق خود و ملت فلسطین مقاومت را تنها گزینه میدانند. این انتفاضه در کنار تاثیر بر تحولات فلسطین در عرصه بینالملل نیز دستاوردهای بسیاری به همراه دارد و مدعیان بسیاری را رسوا میکند.
نخست آنکه نوع واکنش کشورهای عربی حامی سازش دولتهای غربی و سازمانهای ملل در برابر مساله اسرای فلسطین نشان میدهد که ادعای آنها در حمایت از فلسطین امری واهی بوده و آنها صرفا به دنبال تامین منافع خود و صهیونیستها میباشند. آنها چنان رفتار میکنند که گویی اسرای فلسطین زندانیانی هستند که به جرم سرقت و یا شرارت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند نه افرادی که برای آزادی وطن تلاش میکنند به عبارت دیگر آنها برآنند تا نام اسرای جنگی را در قبال اسرای فلسطینی حذف نمایند تا قوانین بینالمللی در قبال آنها اجرا شود.
در صورت اجرای کنوانسیونهای حقوق بشری و بشردوستانه رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکار جنگی باید در مجامع جهانی محاکمه گردد. با توجه به این شرایط میتوان گفت انتفاضه اسرا افشاگر واهی بودن ادعاهای حامیان خط سازش شامل کشورهای مرتجع عربی، سازمان ملل و کشورهای غربی میباشد. دوم آنکه سکوت ائتلاف مذکور در قبال مساله اسرای فلسطین اثباتگر واهی بودن ادعاهای بشردوستانه کشورهای عربی و غربی و سازمان ملل در قبال مساله سوریه و حتی سایر نقاط جهان است. آنها در حالی با ادعای حمایت از حقوق بشر در امور سوریه دخالت میکنند که همانا در قبال درد و رنج اسرای فلسطین سکوت کرده و هیچ واکنشی نداشتهاند. این فرآیند نشان میدهد که مواضع بازیگران مذکور در قبال سوریه، فریبی برای تحقق منافع آنها میباشد که در نهایت به سلطه سوریه ختم میشود. به عبارت دیگر آنها نه برای ملت سوریه بلکه برای رسیدن به منافع خود ادعای حمایت از مردم این کشور را سر داده و حتی به دخالت نظامی در امور سوریه میپردازند.
در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که انتفاضه اسرای فلسطینی در حالی شکستی دیگر را بر صهیونیستها وارد خواهد ساخت که پیامهای بسیاری را نیز به همراه دارد. آشکارتر شدن نقش مقاومت به عنوان تنها راهکار احقاق حقوق فلسطینیها و نیز برملا شدن واهی بودن ادعاهای بشردوستانه غرب در قبال مساله سوریه از مهمترین آنها است. اصولی که یک نتیجه به همراه دارد و آن اینکه مقاومت تنها راه برای مقابله با غرب و تحرکات منفعتطلبانه آنها و صهیونیستها در فلسطین و کل منطقه خواهد بود.
وطن امروز:نوروز با طعم ایستادگی
«نوروز با طعم ایستادگی»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم زهرا طباخی است که در آن میخوانید؛شرایط اقتصادی که سخت میشود راهکارهای اداره زندگی در اندازه مطلوب گذشته کمتر از قبل هم میشود. این طور مواقع وقتی به ایامی مثل عید نوروز نزدیک میشویم مدیر خانواده دغدغه بیشتری برای رتق و فتق امور زیر مجموعهاش پیدا میکند. علاوه بر این نیازهای میهمانان احتمالی و هزینه دور هم جمع شدنها نیز بر خواستههای به حق همسر و فرزندان افزوده میشود. یادم هست یک زمانی در صدا و سیمای خودمان برای فرار از خرج و مخارج میهمانیهای ایام عید به طنز یکسری راهکارها در سریالهای آبدوغ خیاری 13 قسمتی به نمایش درمیآمد.
یک عده مسافرت رفتن را برمیگزیدند تا اصلا در منزل حاضر نباشند و اقوام نتوانند چند شبی را میهمان جیب خانوادهشان شوند. یکی دیگر «به طنز» پشت آیفون به میهمان میگفت «ما فعلا منزل نیستیم!» دیگری سعی میکرد در میهمانی رفتن پیشقدم شود و خلاصه... آنچه این میان مغفول میماند «لذت» دور هم جمع شدن و شادی دور هم نشستن بود. بد نیست حالا که شرایط اقتصادی کمی شبیه اوضاع معیشت ملت در دهه 60 شده به یاد بیاوریم آن زمان چگونه دور هم جمع میشدیم بیآنکه هزینه تامین آجیل شب عید، پشت پدری را خم کند یا رقم شام و ناهار
30 ـ 20 نفره ایام عید مادر خانواده را مقابل همسرش شرمنده سازد. قطعا هدف این نیست بگوییم هر چه «درد» است از ضعف مدیریت ملت است چرا که در شرایط بحران اقتصادی همه آنها که از پس خرج و مخارج زندگی برمیآیند «استاد مدیریت اقتصادی» و به نوعی «قهرمان ملی» محسوب میشوند اما شکی نیست که مرور خاطرات قدیمی هم یادآور «سبک زندگی» بیتکلف و پر برکت گذشته است و هم میتواند راهگشای امور همگی در بحرانهایی باشد که جوانترها به مدد مدیریت عالی بزرگترها و رونق اقتصادی چند ساله کمتر دغدغهمندش بودهاند.
منوی میهمانیهای خانوادگی ما به عنوان قشری متوسط سرشار بود از صفا، صمیمیت و سادگی... از لوبیاپلو با گوشت تکهای بگیر تا آبگوشت! یادم نمیآید هیچ وقت دور هم جوجهکباب صرف کرده باشیم اما بیشک کبابی که هر کس به اندازه وسع اقتصادیاش ماهانه یا حتی هفتگی میل کرده صفایش کمتر از پلو قورمهای بوده که کنار یک کاسه سالاد شیرازی و یک پارچ دوغ با یک دنیا خنده و شادی صرف میکردیم. سر این شادی فوقالعاده فکر میکنم همه ایرانیها دست کم حاضر باشند بحث کنند با هر آن که به «دورهمی» اعتقاد یا احیانا اطمینان ندارد.
آن زمان که مادر بزرگ زنده بود به ندرت آجیلمان رنگ پسته و بادام میدید! فندق هم اگر بود کوچک و نشکسته بود اما صفای آغوش گرمش بینیازمان میکرد از میوههای شمیرانی و پسته رفسنجان و ماهی سفید شمال! اشتباه نشود... همه رفاه را دوست دارند ولی حالا هم که وضعمان نسبت به قدیم خیلی بهتر شده افتخارمان این است که از مامانبزرگ یاد گرفتهایم قدیم را از یاد نبریم. اگر امروز دیگ آبگوشت 30 نفرهمان یک کیلو گوشت دارد از روزگار آبگوشت بدون گوشت غافل نمیشویم هر چند بچههایمان اندکی «پروتئین پرور» شدهاند! افتخار ما به سنگهای بزرگی است که به واسطه دور هم نشستن و درددل کردنها از مسیر راه خانواده برداشته شده است نه به اندازه «خوراکی» که دور هم صرف کردهایم.
ظرف شستن کنار یکدیگر را هنوز دوست داریم با اینکه یکی، دو نفری ماشین ظرفشویی هم خریدهاند. معیارمان سختی کشیدن نیست بلکه خلوت کردن به هر بهانهای را هنوز بهترین گزینه برای واگویه کردن دردهایی میشماریم که تک تک طاقتفرسا به نظر میرسند اما در جمع مطرح کردنشان دست کم بار دل عزیزانمان را سبک میکند. البته به «گفت و شنود» بسنده نمیکنیم... کمترین مشکل قضایایی هستند که یک جنبه مادی نیز دارند.
صندوق خانوادگیمان بارها شاهد تقلبهای خانوادگی در قرعهکشی وام بوده است. این قدر که خواهر مشکل برادر را اولویت بخشیده و برادر درد خواهر را تاب نیاورده است. غیر از اینکه باشد کنار هم خوردن و خندیدن میشود مسابقه تجمل! «ماهی و میگو» خریدن اگر برای جلب رضایت خلق باشد مفت نمیارزد چرا که همیشه یکی هست که اصلا دریایی پسند نباشد هر چند «میگو و ماهی سفید» خیلی هم کلاس داشته باشد! از این واقعیت هم نباید غافل شد که دست بالای دست بسیار است. اگر خدای ناکرده، زبانم لال هدف از خرج دادن به اقوام کور کردن چشم این و آن با اقلام سفره باشد از همان دری که نیات شیطانی وارد شود برکت نیز رخت بر میبندد.
افتخار هزار ساله ایرانیان احترام گذاشتن به برکات و نعمات الهی است. هفتسینمان را اگر به عنوان نشانگان پاسداشت نعمات الهی بر طاقچه منزل میچینیم یادمان میآورد که بهینه زیستن خود مرحلهای از پیمودن مسیر قرب الهی است. پس اعضای خانهای به خدا نزدیک تر هستند که اسراف از آن دورتر باشد. سفره خانهای رنگ و بوی الهی خواهد گرفت که غرور صاحبخانهاش به رنگ دنیا نباشد.
وسعت دل صاحبخانه که بهانه میهمانی شود رزق میهمان قبل و بعد دور هم جمع شدن سرازیر میشود در سفره خدایی میزبان و کیست که دلش را پاک نکرده باشد و از طعم برکت میهمان بیبهره مانده باشد؟سختی کشیدن اگر بیدلیل باشد و از سر ندانمکاری و عقل معاش نداشتن بیارزش میشود و غیر عقلانی! اما آنجا که پای ارزشهایی همچون حفظ استقلال و شرافت و بزرگی یک ملت به میان میآید جان مطاعی کم قدر مینماید... نان پاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد؛ وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد.
امسال عید بار سختی معاش را از کولهبار هم میگیریم و روی شانههای ستبرمان تقسیم میکنیم مباد که پشتی در همسایگی زیر بار خم شود. غریبه یا آشنا! فرقی میکند؟ تمرین خدایی شدن را دوباره از مادران و پدران پر استقامت ایرانی خواهیم آموخت به امید روزی که ثمره ایستادگی ما «استقلال» نسل بعد را رقم زند. ایستادگی نتیجه سیری اندیشه است و آرمان خواهی چراغ راه مقاومت... افتخار ما رشد یافتن در دامان کسانی است که در روزگاری که ملت نان نداشتهشان را در کاسه ایران تقسیم میکردند، ایستادند تا جبهه از مرد جنگی خالی نماند.
سهمیه اندک خوراک و مایحتاج زندگیشان را همچون تحفهای که به آن نیازمند نیستند به همسایه و آشنا و غریبه پیشکش کردند تا درد نهادینه نشود در جامعهای که جان میداد در راه ارزشهای انقلاب الهیاش. امروز در مقایسه با آن زمان عرصه صرفهجویی است
هر چند اجر ایستادگی به اندازه کرامت الهی است نه به قدر سختی.
تهران امروز:محتاطانه امیدوار باشیم
«محتاطانه امیدوار باشیم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم پیروز مجتهدزاده است که در آن میخوانید؛درآستانه مذاکرات ایران و1+5 رسانههای غربی از ارائه بسته پیشنهادی جدیدی به ایران پرده برداشتهاند که به گفته طرف غربی سخاوتمندانهتر از بسته پیشنهادیسال 2008 است که اگر چنین ادعایی هم درست باشد قبول چنین پیشنهادی از سوی ایران کار آسانی به نظر نمیرسد. بااین حال توصیه میشود که ایران تا زمان برگزاری مذاکرات و مطرح شدن بسته پیشنهادی منتظربماندو تصمیمگیری در این زمینه را به همان زمان موکول کند. لازم به ذکراست که درابتدا باید جزئیات این بسته پیشنهادی مورد بررسی قراربگیرد و این موضوع درنظر گرفته شود که آیا محتوای این بسته ارزش و شایستگی سرمایهگذاری از سوی ایران را دارد؟
با توجه به اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمیپس از هر بازرسی گزارشی ارائه میکند و در اکثر این گزارشها مسئلهای در پرونده هستهای ایران مشاهده نشده است و مطالبی هم که در مورد فردو مطرح شده مبهم و گنگ است و ابهام موجود دراین گزارشها نیز سندی برای وجود یا تایید انحراف در برنامه هستهای ایران نبوده و درعین حال ایران تاکنون از مفاد معاهده ان.پی.تی تخطی نکرده است زمانیکه چنین پیشنهاداتی از سوی گروه 1+5 مطرح میشود ایران باید کاملا حساب شده عمل کند و گام بردارد. لازم به توضیح است که گروه 1+5 درسال 2008 نیز که بستهای را به ایران پیشنهاد داده بود محتوای بسته را سخاوتمندانه و مثبت ارزیابی کرده بود که محتوای این بسته از سوی ایران پذیرفته نشد.
توصیه میشود که گروه 1+5 به جای طرح این پیشنهادات در پشت درهای بسته صراحتا جزئیات این بسته را با طرف ایرانی در میان بگذارد. اگر ارائه این بسته پیشنهادی بهعنوان امتیازی اضافه برای ایران محسوب شود گامیبه جلو خواهد بود و امرمذاکره را تسهیل میکند اما اگر درقبال این امتیاز، امتیاز و حق دیگری از ایران دریافت شود و به علت ناعادلانه بودن پیشنهاد، طرف غربی تا چند ماه دیگر پای میز مذاکرات حاضر نشود قبول چنین پیشنهادی از سوی ایران دشوار خواهد بود. گروه 1+5 و ایران باید در پشت میز مذاکرات تمام پیشنهادات و خواستههای خود را با صراحت اعلام کنند و ارائه این طرحها را به رسانهها واگذار نکنند.
باید این نکته را در نظر داشت که با گذشت چندینسال از مذاکرات ایران و 1+5 و بینتیجه ماندن این مذاکرات در این چندسال، ایران و طرف غربی به این نتیجه رسیدهاند که دیگر راهی جز انجام مذاکره جدی و واقعی برای حل پرونده هستهای ایران نمانده است و طرف غربی هم باید بداند برای موفقیتآمیز بودن مذاکرات اشکال تراشی و بهانهجویی را کنار بگذارد و با حسن نیت و صادقانه تصمیمگیری کند در پایان میتوان گفت که با فضا و جو ایجاد شده پیرامون مذاکرات ایران و 1+5 پیشنهاد میشود که باید با رعایت احتیاط به نتایج مذاکرات امیدوار بود.
حمایت:نشست های سران قوا و انتظارات مردم
«نشست های سران قوا و انتظارات مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در اخبار اعلام شد که سران سه قوه نشست مشترکی را در محل مجلس شورای اسلامی برگزار کردند ودر این جلسه روسای سه قوه در خصوص رونق اقتصادی و رفع مشکلات مردم و هم چنین مسائل داخلی وبین المللی مذاکره داشتند. درچارچوب قانون اساسی0، شاهد هستیم که برخی از مسئولین از جمله رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس به صورت مستقیم توسط مردم انتخاب می شوند و برخی از مسئولین دیگر در فرایندی دو مرحله ای توسط مردم و البته منطبق با لحاظ شرایط خاص مذکور در شرع اسلامی برگزیده می شوند همانند رهبر معظم انقلاب اسلامی یا رئیس قوه قضائیه که توسط رهبری به این سمت منصوب میشود.
با لحاظ این ویژگی های منحصر بفرد منطبق با موازین شرعی واسلامی، طبیعتا در ابعاد مختلف، این مدل حکمرانی باید کارکردهای موثر خود را نشان دهد مثلا نشان دهد که تعامل قوا در چنین سیستمی چگونه انجام می شود و چه مزیتهایی نسبت به دیگر مدلهای حکومتی دارد؟باید نشان دهد که چگونه دغدغه های مردم در ابعاد مختلف کامل تر از مدلهای رایج عرفی مردمسالار تامین می شود؟به عبارت دیگر، وجود مراجع وسازوکارهای حکومتی منطبق با موازین شرعی، چه تضمینهایی در جهت صیانت از حقوق مردم ایجاد می کند که در نظام مردم سالار عرفی، کمتر تضمین می شود؟باید روشن معلوم شود که در چنین مدلی از حکمرانی چگونه فضای گفتمان های عمومی و نقد ونظرهای مردمی امکان ظهور و بروز دارند که احیانا در دیگر نظامها چنین نیست؟ دهها جنبه دیگر را نیز می توان مطرح کرد که مدل حکمرانی جمهوری اسلامی با سایر مدلهای رایج جهانی تطبیق داده شود و ارزیابی دقیق ارائه گردد.
با لحاظ این نکته کلی نظری، به عنوان اولین نتیجه مورد اهتمام این نوشتار باید تاکید کرد اگر افرادی که در منصب های تاثیر گذار حکمرانی در مدل جمهوری اسلامی قرار می گیرند ظرفیتهای لازم درک این ابعاد نظری را نداشته باشند و به آثار کنش و واکنشهای خود در عملکردهای مختلف عنایت لازم را معمول ندارند ممکن است در اثر رفتار نسنجیده یک شخص یا چند شخص از میان طیف وسیع مسئولان کشور، کلیت مدل قابل ارائه حکمرانی مبتنی بر دین، مخدوش شود و در عرصه ملی یا جهانی مبنایی قابل تعمیم برای اجرای عدالت و ارتقای حقوق مردم وتحکیم اخلاق و معنویت محسوب نشودنکته دوم اینکه باید دقت شود که مردم ما امروزه خیلی فهیم و بصیر هستند و بخوبی درمی یابند که مسئولین آیا با همدلی و وفاق درجهت حل مشکلات جامعه حرکت می کنند یا اینکه صرفا برخاست و نشستهائی تبلیغی جلوی دوربین ها انجام می شود ولی باز هر یک راه خود و سلیقه خود را مورد پیگیری قرار می دهد و هم چنان هر بخش حاکمیت اصرار دارد که مستقل است و دیگری بر خطا حرکت می کند و می توان با ایماء و اشاره وکنایه قوه دیگر را مورد خطاب های انتقادی قرار داد.
این نکته مهم اگر مورد عنایت قرار گیرد از هر نشست و برخاست مسئولین محترم سه قوه باید دهها نتیجه کاربردی برای مردم عاید شود تا بلافاصله جامعه بتواند اذعان کند که این گفتگو ها تعارفی نبوده و منجر به تصمیمات عاجلی برای کشور و مردم شده است.در خبرها به نقل از رئیس مجلس نقل شد که در این نشست اخیر مشترک روسای سه قوه موافقتهای خوبی در حیطه معیشت مردم و رونق اقتصادی و بحث لایحه بودجه سال آینده اتخاذ شده است که البته محورهای جذابی است .
امید است بزودی مردم تصدیق کنند که در این قلمروها کارهای خوبی در دست انجام است. نکته سوم اینکه مسئولین محترم عنایت داشته باشند که فرصتها به سرعت در حال سپری شدن است و اگر لحظه ای تاخیر در انجام وظایف صورت گیرد آثار زیان بار زیادی برای کشور در بردارد. این مهم خصوصا در شرائط فعلی که انواع تحریم ها و فشارها علیه نظام اسلامی ایران درجریان است بیش از گذشته باید مورد توجه قرار گیرد.اهمیت فرصتهای زودگذر ایجاب می کند که مسئولین نگویند چند ماه دیگر دولت عوض می شود و ممکن است سلیقه ای دیگر در عرصه اجرا و شورا های شهر روستا سرکار آید فلذا در این مدت نباید کار جدی کرد بلکه باید برای قوه مجریه بعدی فکر کرد و اینکه هر یک در انتخابات آتی سهم قابل توجه تری از سلیقه مورد نظر خود را بدست آورند.
این گونه ارزیابی ها برای قوای حکومتی سم است و آنها را از مسیر خدمت گزاری درست به مردم وتلاش برای اجرای عدالت دور می سازد و نقش آنها را به مجریان حزبی وگروهی تقلیل می دهد. در همین راستا لازم است مسئولان از هر گونه سوء ظن به دیگری نیز بر حذر باشند نکته چهارم اینکه رسانه ها نیز نقش مهمی بر عهده دارند که بر وفاق و همدلی خدمتگزاران کشور بیفزایند یا اختلاف نظرها را دائما برجسته کنند و موجب شکل گیری برخی سو تفاهمات و شکافها بین نهادهای مختلف گردند.
متاسفانه برخی رسانه ها خصوصا در فضای مجازی دائما مترصد هستند تا یک کلمه از یک فرد مسئول در سه قوه پیدا کنند که بنحوی تعریض به قوه دیگر تفسیر شود و بدین ترتیب بازار بگو مگوها و هیجان افکنی های ذیربط داغ باشد. برای تحکیم شرایط مطلوب باید رسانه ها در این مسیر یاری رسان فضای عمومی کشور باشند و بر وحدت و همدلی بیفزایند. مردم از همه رسانه ها انتظار دارند که در عین پایبندی به نقش حرفه ای خود در انتقال درست و شفاف اخبار و داده ها به هیچ عنوان آتش بیار معرکه های مُضر به منافع عمومی نشوند.
سران سه قوه می توانند الگوی خوبی از اجرای تفکیک قوا ذیل نظارت ولایت فقیه که در اصل 57 قانون اساسی آمده است را به جهانیان معرفی کنند. سران سه قوه می توانند با درک مناسب از شرایط مردم گام های موثری در جهت رفع مشکلات فراروی آنها خصوصا اقشار آسیب پذیر بردارند. امید است نشست اخیر سران قوا بیش از آنکه صرفا در جهت تحبیب قلوب و رفع برخی آثار منفی ناشی از رویدادهای چند هفته اخیر باشد -که آن هم لازم است- به حاکمیت قانون و تلاش همه جانبه در جهت تامین خواسته های ملت بینجامد و در آستانه پایان سال، مردم برای هر سه بزرگوار و دیگر همکارانشان دعا کنند که خدمتگزاران صدیقی برای کشور هستند با امید به آینده بهتر و روشن تر.
آفرینش:جایگاه دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی
«جایگاه دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛دیپلماسی فرهنگی یکی از رویکرد های اساسی در پیشبرد اهداف سیاست خارجی هر کشوری در دوره نوین به شمار می رود. در این بین دیپلماسی فرهنگی در تعریفی ساده استفاده از فرهنگ ، در سه فرایند نمایندگی، گزارش و مذاکره است . دیپلماسی فرهنگی از فرهنگ به عنوان ابزار، در دیپلماسی یاد می شود و این ابزار در پاره ای از موارد نیز خود به هدف تبدیل می شود .
بنابراین در این نوع از دیپلماسی فرهنگ گاهی به عنوان ابزار وگاهی نیز به عنوان هدف مورد استفاده قرار می گیرد. در این حال اینکه این دیپلماسی چه مزایایی نسبت به دیپلماسی سیاسی دارد و چرا در دنیای امروز ،روی آن تا بدین حد تکیه می شود باید به چند نکته توجه کرد. در این میان باید گفت اهمیت دیپلماسی فرهنگی و وجوه ارجحیت آن را برای کنشگران سیاست خارجی کشورها بدان اندازه است که امروزه هر چه کشوری هوشمندانه تر از این ابزار در سیاست خارجی خود به کار گیرد موفقیت های گوناگون بیشتری در روابط خارجی خود نیز به دست خواهند آورد.
در مقام مقایسه این نوع از دیپلماسی با دیپلماسی سیاسی باید گفت دیپلماسی سیاسی فرایندی دولت محور است و دولت ها می بایست با صرف هزینههای بسیار بالا برای اتخاذ یک دیپلماسی صحیح، برنامه ریزی های کلان وهزینههای گزاف نماید.،اما دیپلماسی فرهنگی الزاما فرایندی دولت محور نیست و بلکه بیشتر بین ملتها صورت می پذیرد و از راه هایی چون تشکل های غیر دولتی، میراث فرهنگی و... پیش می رود .همچنین دیپلماسی سیاسی زودگذر و در موارد خاصی مصداق دارد، اما دیپلماسی فرهنگی به مراتب پایدارتر و نامحدود است و حتی می توان گفت دیپلماسی سیاسی می تواند به عنوان جزئی از دیپلماسی فرهنگی مورد استفاده قرارگیرد وموثر از آن واقع شود .
آنچه مشخص است امروزه دیپلماسی فرهنگی لایه های زیرین دیگر ارکان دیپلماسی را تحت تاثیر خود قرار می دهدو برآنها تاثیر می گذارد و در این دیپلماسی دولت ها تنها نقش هدایت کننده وحامی را ایفا می کنند و از مزایای این حوزه در دیگر شقوق دیپلماسی و منافع ملی، بهره می برند. این دیپلماسی نمونه اعلای اعمال قدرت نرم (soft power) بوده و به کشورها این امکان را میدهد که، در طرف مقابل نفوذ کرده وترغیب به همکاری نمایند.
در این حال اگر نگاهی به گسترده کاربرد این نوع از دیپلماسی داشته باشیم باید گفت در کنار بسیاری از کشورهای قدرتمند امریکا نیز به شدت کوشیده است تا از این نوع از دیپلماسی در سیاست خارجی خویش در کنار سایر ابعاد دیگر سیاست خارجی خود بهره گیرد .
در بعد منطقه ای هم ترکیه نیز از بهره وران مهم از دیپلماسی فرهنگی در خاورمیانه است و کوشیده است تا از این عنصر در سیاست خارجی خود و در خدمت منافع ملی، اقتصادی و سیاسی بهره گیرد .
در این شرایط کشور ما هم به طور مثال با وجود پتانسیل های گسترده و مناسب در این حوزه از دیپلماسی هر چند تلاش هایی را در به کا گیری از این حوزه انجام داده است اما هنوز نتوانسته در مسیر بکارگیری درست از دیپلماسی فرهنگی حرکت کند به عنوان نمونه زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد می تواند نقش مهمی در پرستیژ سیاسی، فرهنگی ، افزایش قدرت نرم و جایگاه دیپلماسی فرهنگی کشور داشته باشد.
مردم سالاری:به اصلاح گفتارها و رفتارها ناگزیریم
«به اصلاح گفتارها و رفتارها ناگزیریم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ خواجه نصیرالدین توسی که بزرگ ترین عالم اخلاق در جهان اسلام است و اثر ارزشمند «اخلاق ناصری» از اوست در مقالت دوم این کتاب در اصل حکمت عملی «تدبیر منزل» تحت عنوان «در تعلیم و تربیت فرزندان» مینویسد: «چون رضاع او تمام شود به تادیب و ریاضت اخلاق او مشغول باید شد، پیش تر از آن که اخلاق تباه فرا گیرد. چه کودک مستعد بود و به اخلاق ذمیمه، میل بیشتر کند به سبب نقصانی و حاجتی که در طبیعت او بود...» پس بنا به گفته آن دانشی مرد بزرگ جهان اسلام و ایران، چون طبیعت بشر، میل به ممنوع دارد، نیازمند تهذیب و اصلاح است. و پیامبران هم آمدند تا انسان را به فطرت پاکش برگردانند. بنابراین، آدمی در تمامی زمینهها، هنجارها و حتی دستاوردهای نجیبانه خود به نام «فرهنگ» پیوسته نیازمند اصلاح است تا سر منزل حقیقت و سعادت را گم نکند و فرزندان خود را نیز به حصول همین بهروزی وا دارد.
مردم ایران که قرنهای متمادی در استبداد و خفقان میزیستند، چون با طلیعه انقلاب اسلامی، از آن فضای اختناق بیرون جستند، ذوق زده شدند و برخی از آنان چنان پنداشتند که انقلاب؛ یعنی، هرکس هرچه خواست و هرچه کرد، در خواستهها و تمایلات و ارضای نیازهای خود آزاد باشد و در مهار رفتارهای احساساتی و دور از تعقل اش، هیچ عامل بازدارنده ای جلودارش نباشد . و با تاسف باید گفت که در قاموس برخی از چنین انقلابیانی، خودسریها، بهصورت ناهنجاریها ی اجتماعی و فرهنگی در آمد و در ارتکاب این اعمال و گفتار خود سرانه و هیجان زدگی، هزینههای بسیاری بر انقلاب نو پای ما تحمیل شد و بعدها نیز، نظام مقدس جمهوری اسلامی از پیامدهای آن در امان نماند که آخرین آن واقعه ناگوار «قم» در روز 22 بهمن بود. در این سالها، در گفتار بعضی، مرزغیبت و بهتان در نوردیده شد و خود سریها در پی این گفتارها،تنش و تشنج اجتماعی را سبب گردید که بیان جزئیات آن نه صلاح است و نه در حوصله این مقال میگنجد :
مرادردی است اندر دل که گر گویم زبان سوزد
و گرپنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
از شهید محلاتی پرسیدند که در حوزه مسئولیت خود، در سمت نماینده امام( ره ) چه کردی ؟گفت : « بسیاری از مجتهدها را مقلد کردم !»
گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگوی
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
در جمله مختصر و ایجاز گونه شهید محلاتی، حقیقت بس تلخی نهفته است، اینکه بعضی از ما معتقد به جامعه مبتنی بر حقوق و قانون نیستیم و حقیقت همان است که در نگاه ماست و فقط خود را میبینیم و هستی و نظر و خواست هنجارهای منطقی و قانونی مهم نیست و حتی دون شان ماست!
براساس همین نگرش است که وزیر، وکیل و بزرگ را اگر در دایره ما نباشند باید طرد کرد و از حیز انتفاع انداخت و برای عالم و آدم نسخه ای نوشت که به تجویز ماست. براستی چه توجیهی دارد که نوه مرحوم امام را در مرقد جدش، آن هم در حضور بزرگ و بزرگان کشور باید آزرد و از ادای سخن بازداشت ! آیا چنین اسائه ادبی در ادب اجتماعی جسارت به آن مرقد و ساحت بزرگان نیست. در پاسخ یکی از عزیزان عرصه فعالیتهای دینی و سیاسی که پس از رویداد نسنجیده و اهانت بار برهم زدن سخنرانی رئیس قوه مقننه در 22 بهمن قم نوشت که این اعمال ناروا از سال 84 آغاز شده است . با پوزش، بگویم که این خودسریهای عناصر ناشناس، در جامعه ما تازگی ندارد، پیش از انقلاب و بعد از انقلاب هم بوده است؛ فقط بعد از سال 84، آبروی مومنان هم به بهتان و افترا، به «مزایده» گذاشته شد و منشاء آن دستی بود که در جیب رفت و زبانی که گفت و پوشه ای شبهه برانگیز که پیوسته جابه جا شد و فیلم و نواری که در مجلس قانون گذاری به نمایش درآمد و کام دوست را تلخ کرد و دشمنکام شد.
این است که میگوییم اصلاح رفتارها و گفتارها، در چارچوب قانون که اصول پذیرفته ماست، امری پسندیده و ضرور است تا هر کس از حد خود پافراتر نگذارد و جز در حیطه مسئولیت خود نگوید و عمل نکند بدان امید که آرامش و نشاط و تعقل به جامعه ما برگردد و بزرگ و کوچک در حد و مرز خود باشند .
بدیهی است که قوه محترم قضائیه میتواند با اعمال قانون در مورد هر کس که باشد، پیام آور استقرار عدالت در جامعه گردد . به امید آن روز.
قانون:آوردگاه تهران و یکصدایی ایران و آمریکا
«آوردگاه تهران و یکصدایی ایران و آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه قاون به قلم سعید فایقی است که در آن میخوانید؛سپاس به درگاه با عظمت خداوندی که توفیق پیروزی قهرمانانمان را ارزانی فرمود و با عنایتش، مردم فهیم و ورزش دوستمان با حضور حداکثری در سالن دوازده هزار نفری آزادی، حماسه وفاق ملی سر دادند و نشان دادند که هرگاه منافع ملی ایجاب کند مردم ما به همراه قهرمانانشان جلودار خواهند بود. حضور پرشور ایرانیان به همراه حماسه آفرینی قهرمانانمان شرایطی فراهم آورد که مدیران بینالمللی کشتی با دست پُر به مصاف کمیته بین المللی المپیک بروند.
یادمان باشد که این حماسه را مدیون مردم و قهرمانانمان هستیم و مواظب باشیم که این حرکت عظیم را به سیاست آلوده نکنیم که نتیجه عکس خواهد داد. صحنه ورزش، صحنه رقابت سالم است. رقابت ورزشی با رقابت سیاسی، زمین تا آسمان فرق دارد. در ورزش رقیب محترم است و دارای حرمت و هر اندازه رقیب قویتر، حرمت و احترام او واجبتر و همین امر موجب میشود زمانیکه قهرمانان ما مغلوب قدرتر از خود میشدند مردم ما باخت را فراموش میکردند و به تجلیل از رقیب میپرداختند.
بارها و بارها ما چنین صحنههایی را شاهد بودیم. علیالخصوص برخورد قهرمانان ما با رقیب سیاسی دیرینمان یعنی آمریکا. بارها و بارها دیدیم که قهرمانان کشتی آمریکا با کشتیگیران ما و مردم ما، روششان مغایر با روش حکومتشان است. یقینا آنها هم از اینکه کشتی از المپیک حذف شود دلگیر هستند اما یادمان باشد که حامی مالی اصلی المپیک، آمریکاست و با یک اشاره میتواند مانع حذف کشتی از المپیک گردد و آوردگاه تهران، قهرمانان آمریکا را مجاب کرد که برای حفظ کشتی در المپیک با جهانیان هم صدا گردند و انشاا... فشاری مضاعف خواهند بود بر حفظ کشتی در المپیک. خاطرم هست در المپیک سیدنی هم زمزمه حذف کشتی نواخته شد و طی این سالها کشتی برای حفظ خود در المپیک بسیار تلاش کرد.
اما چون مدیریت جهانی کشتی به دست داوران کشتی افتاده بود، نتوانستند دفاع مناسبی داشته باشند و اگر رئیس فدراسیون جهانی کشتی، یک قهرمان المپیک باشد بسیار موثر خواهد بود. ضمناً حال که به همت شکوه و عظمت آوردگاه تهران، فدراسیون کشتی آمریکا همراه شده، باید تلاش کرد کشورهایی را هم که صاحب نفوذ در المپیک هستند و سهمی از مدالهای کشتی ندارند را نیز همراه کرد که چین یکی از آن کشورهاست که قهرمانی المپیک را یدک میکشد، ولی سهمی از کشتی ندارد . همراهی چین بسیار به حفظ کشتی کمک خواهد کرد.
همراهی کشورهای برگزارکننده المپیک 2016 و 2020 نیز بسیار حائز اهمیت است، چرا که برگزار کنندگان المپیک از حق ویژهای برخوردارند. با اجماع جهانی که در تهران نصیب کشتی شده میتوان کشورهای برگزارکننده راهم مجاب کرد . ضمنا فدراسیون جهانی کشتی باید صندوقی تأسیس کند که با جمعآوری حمایتهای مالی از طریق آن صندوق، مسئله هزینه برگزاری را مشارکت نماید تا نداشتن حامی مالی، مسئله عمده عدم برگزاری نباشد و اما خود ما هم مراقب باشیم که برخورد صفر تا صدی نکنیم که شائبه سیاسی شدن مسئله را فراهم کند.
کمیته بینالمللی المپیک نهادی است مستقل و دخالت حکومت مردان را نمیپذیرد. هم اکنون خود ما مشکل تعلیق را به همین دلیل در پیشرو داریم و پررنگ شدن دخالتهای سیاسی نگرانی فراهم میکند. هرگونه حمایت ما باید از طریق فدراسیون ملی و قارهای و شورای المپیک آسیا و از طریق مجاری مورد قبول کمیته ملی المپیک صورت گیرد. المپینهای ما با همراهی المپینهای کشتی سایر کشورها بسیار میتوانند موثر باشند. آسیا و کشورهای آسیای میانه هم قدرت و نفوذ بالایی در فدراسیون کشتی جهانی و هم کمیته بینالمللی المپیک دارند . اتحاد المپینهای آسیا و آسیای میانه و روسیه به همراه آمریکا و فعالیت آنها و مردمشان که در اکثر آن کشورها هم کشتی با اقبال مردمی مواجه است، بسیار در حفظ کشتی در المپیک موثر خواهد بود. حضور صاحب منصبان دولتی برای حمایت از کشتی خوب است اما هر اقدامی از طرف آنها میتواند مشکل ساز باشد. خواهشمندیم آن عزیزان، از نهادهای ورزشی حمایت کنند و از مجاری مربوطه مسئله دنبال شود.
امید دارم فدراسیون کشتی ما برای تشکیل صندوق حمایت از کشتی پیش قدم شود و دولت با اعطای مبلغ مناسبی، این صندوق را حمایت کند و المپینها به جمعآوری و حمایت مشغول شوند. یقین کشتی در المپیک حفظ خواهد شد.
شرق: در ضرورت نامه اقتصاددانها
«در ضرورت نامه اقتصاددانها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی قنبری است که در آن میخوانید؛واقعیت این است که در هشت سال اخیر ایران یکی از بیشترین درآمدهای نفتی خود با رقمی حدود 650میلیارددلار را داشته است. این درآمد بیش از 50درصد درآمدهای نفتی یکصد سال گذشته بوده است. بر این اساس، انتظار میرفت که دولت نهم و دهم با بهرهگیری درست از این فرصت استثنایی و مدیریت بهینه این منابع عظیم ارزی و ریالی بتواند با برنامهریزی صحیح در راستای چشمانداز 20ساله و برنامههای پنجساله توسعه اقتصادی و اجتماعی و قانون اصل 44 در بودجههای سالانه کارآمد اقتصاد کشور را از رکود تورمی به درآورند.
این انتظار وجود داشت که دولت این درآمد عظیم را در مسیر رشد و توسعه اقتصادی و نرخهای تورم و بیکاری پایینتر و بهبود عدالت اجتماعی هدایت کند. متاسفانه نگاه غیرعلمی و کوتاهمدت و صرف هزینههای هنگفت غیرتوسعهای در دولت به تدابیر اشتباهی انجامید و این فرصت بیبدیل و شرایط بینظیر را از اقتصاد ایران گرفت. به اینترتیب اقتصاد کشور را به تشدید رکود تورمی و حجیمتر کردن دولت و افزایش هزینههای جاری دولت دچار کرد.
بر این اساس جمعی از اقتصاددانان دلسوز کشور که در گذشته با انتشار تحلیلها و هشدارهایی پیامد سیاستهای اقتصادی دولت را به مردم و مسوولان کشور گوشزد کرده بودند برآن شدند که بار دیگر بر اساس وظیفه و رسالت خود در این شرایط حساس دیدگاههای خود را در مورد عواقب تداوم روند تصمیمات اقتصادی، برونرفت از این وضعیت و کاهش فشار بر مردم مطرح کنند. زیرا استمرار سیاستهای گذشته در جهت منافع نظام و در شأن مردم بزرگ ایران نیست. تصویر واقعی از اقتصاد کشور نشان میدهد که رشد اقتصادی کشور کمتر از پیشبینی هشتدرصدی سند چشمانداز بوده و در خوشبینانهترین شرایط حدود دودرصد است.
با توجه به تورم 4/27درصدی که چندین برابر رقم سند چشمانداز است و نرخ بیکاری حدود چهاردرصد که بسیار بالاتر از اهداف برنامههای درازمدت و میانمدت کشور است و با عنایت به شرایط نامناسب وضعیت کسب و کار و شفافسازی اقتصادی و مبارزه با مفاسد اقتصادی و همچنین شرایط نامناسب سایر شاخصهای اقتصادی و از طرف دیگر عدول دولت از اصول حکمرانی خوب و بهرهگیری نامناسب از عایدات نفتی و تشدید «بیماری هلندی» و نیز اجرای سیاستهای پولی، مالی انبساطی و تخصیص غیربهینه منابع و اجرای سیاستهای غیرعلمی و به دور از کارشناسی خود برای اجرای عدالت اجتماعی مانندتوزیع نامناسب سهام عدالت، طرحهای پرهزینه زودبازده، طرحهای مسکن مهر، توزیع یارانههای نقدی، افزایش هزینههای جاری، بزرگتر کردن دولت و اجرای ناصحیح اصل 44 قانون اساسی، تشدید تنشهای بینالمللی و تحریمهای اقتصادی موجب گسترش خط فقر و مشکلات مردم ومسایل اقتصادی و اجتماعی شده است.
اقتصاددانان امضاکننده نامه امیدوارند در آینده با انتخابات فراگیر ریاستجمهوری و مشارکت همگان در این عرصه ملی، و تنشزدایی در مناسبات بینالمللی و احیای نقش نظارتی مجلس و نهادهای مدنی بر دولت و الزام دولت به رعایت جایگاه قانونی خود و احیای نهادهای برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی و حفظ استقلال آنها و بهبود محیط کسب و کار و مبارزه اصولی با مفاسد اقتصادی و اداری و تنظیم یک برنامه کارآمد و فراگیر برای گذار از بحران اقتصادی در دولت جدید بتوان بر مشکلات اقتصاد غلبه کرد.
در نهایت تجربه نشان داده هیچ برنامهای بدون حضور و مشارکت فراگیر مردم و افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی به نتیجه نرسیده است. بنابراین لازم است دولت آینده برنامهای جدی و متهورانه را در جهت ایجاد همگرایی در نخبگان اقتصادی و اجتماعی کشور به اجرا درآورد و زمینههای ارتقای اعتماد عمومی را در دستور کار خود قرار دهد.
ابتکار:ورزش هم میتواند، اگر سیاست بگذارد!
«ورزش هم میتواند، اگر سیاست بگذارد!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛چه خوب که گاهی دست سیاست به دامن ورزش و فرهنگ و هنر نمیرسد. همین دو روز پیش بود که کشتی گیران ایران و آمریکا (دو کشوری که یکی هدف تحریمهای بی سابقه اقتصادی و سیاسی دیگری است) دست در دست هم رقابتهای جام جهانی کشتی آزاد را به عرصه ای برای دوستی ملتها تبدیل کردند. جهان از دریچه دوربینهای تلویزیونی دید که پرچم دو کشور متخاصم در کنار هم بالا رفت. بی آن که یکی به آتش زدن، زیر پا له کردن و پاره کردن این نماد ملی رقیب بیندیشد.
دو روز پیش از سالن دوازده هزار نفری آزادی که ایرانیان پرشور به تماشای هنر نمایی قهرمانان خود رفته بودند، آنچه بیش از همه شنیده میشد بانگ «ایران،ایران» بود و آنچه دیده میشد تصاویری مملو از رنگهای سبز،سفید وقرمز بود. بیرقی که هم در جنگ بالا میرود و هم در میدانهای علمی،فرهنگی و هنری نشان داده میشود تا به جهانیان گفته شود که این تابلوی من و خاک من است.
همان مفهومی که ما را با همه تفاوت پوشش ها، سلیقه ها، لهجهها و اختلافات سیاسی در کنار هم مینشاند تا زیر یک نماد بایستیم. اما فراتر از این تصویر غرور انگیز ملی، تصاویر دیگری نیز دیده میشد و آن اینکه کشورهایی که در صحنه بینالمللی شدید ترین حملات را متوجه یکدیگر میکنند - و اگر لازم بدانند هواپیمای پر از مسافر دیگری را منفجر میکنند و حکومت ملی اش را ساقط میکنند و جهان را برای فشار اقتصادی بر حریف بسیج میکنند - میتوانند مشترکاتی برای دوستیها و لبخندها پیدا کنند. البته اگر سیاستمداران بگذارند. دو تیم کشتی ایران و آمریکا در پایان این دوره از رقابتها اگر چه یکی پیروز میدان و دیگری مغلوب بود،اما اعلام کرده اند که تلاش میکنند برای جلوگیری از حذف این رشته ورزشی از مسابقات جهانی المپیک اقدامات مشترکی را صورت دهند. حال اگر قرار بود سیاستمداران به چنین توافقی دست پیدا کنند باید ساعتها و روزها برای نشستن بر سر یک میز مذاکره میکردند که آیا مذاکره کنند یا نه ؟ اما مردان دایره طلایی کشتی بی ملاحظه هیچ خطوط قرمز رسم شده ای به این مهم دست یافتند.
عکس یادگاری رئیس جمهور ایران با کشتی گیران آمریکایی و مذاکره مستقیم مسئولان ورزشی ایران و ایالات متحده برخی را به این فکر انداخت تا از کشتی، فرصتی دیپلماتیک بسازند برای حل مشکلات میان دو کشور. آن چنان که در اواسط دهه 1970 آمریکاو چین از فرصت یک تورنمنت پینگ پنگ بهره گرفتند و با اعزام دیپلماتها به دو کشور گفت وگوهای سیاسی خود را آغاز کردند و روابط قطع شده دو کشور را برقرار کردند. موضوعی که در جهان سیاست به « دیپلماسی پینگ پنگ » معروف شد.
اما این فرصت پیش از آن که متعلق به سیاستمداران باشد متعلق به ملت هاست. بدون تردید مردان سیاست بدلیل برخی ملاحظات، توانایی چندانی برای استفاده از فرصتهای طلایی ملتها ندارند.آیا قهرمانان آمریکایی که همزمان با همتایان ایرانی خود مورد تشویق مردم ایران قرار میگیرند نمیتوانند پیام صلح و دوستی مردم ایران ر ابه گوش جهانیان برسانند ؟ مردمی که این روزها به خاطر تحریمهای سیاستمداران آمریکایی به زحمت افتاده اند،اما راه و رسم مهمان نوازی را فراموش نمیکنند. هیچ گزارشگری نمیتواند بهتر از آنان واقعیتهای مربوط به مردم ایران را به اطلاع افکار عمومی کشورشان برساند. به همین خاطر است که شخصیتهای ورزشی،فرهنگی و هنری تاکنون بهتر ازسیاستمداران توانسته اند فرهنگ صلح و مدارا را در جهان گسترش دهند و به نمادی از این گمشده انسان امروز تبدیل شوند.
از سوی دیگر قواعد و مقررات حاکم بر رقابتهای ورزشی و پایبندی ورزشکاران سراسر جهان (با همه تنوعها و تفاوتهای نژادی و زبانی )به این مقررات میتواند سرمشق روشنی برای سیاستمداران قانون شکنی باشد که که گویی جهان را به بازی گرفته اند و منویات و خواستههای خود و حکومت خود را به جای قانون جا میزنند.
در زمانه ای که سیاستمداران درها را میبندند، ورزش هنور میتواند پنجرهها را بگشاید تا هوای گفت وگو – بی مزاحمت توپ و تانک و هواپیما - به درون جانها نفوذ کند.
آرمان:عیدانه و تولید ملی
«عیدانه و تولید ملی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمود جامساز است که در آن میخوانید؛پرداخت عیدانه در پی اتخاذ سیاستهای جبران تورمی است که دولت مدتهاست که به این امر اهتمام دارد .در مورد اجرای فاز اول یارانهها اقتصاددانان و برخی از کارشناسان امور اقتصاد سیاسی به دولت هشدار داده بودند که عواقب توزیع نقدی یارانهها بیتردید افزایش تورم است. بدیهی است که اینک بر هیچکس پوشیده نیست که بخش مهمی از تورم و به تبع آن کاهش ارزش پول ملی ناشی از اجرای فاز اول طرح هدفمندی یارانه بوده است.
پرداخت عیدانه به مبلغ 85 هزار تومان به قاطبه یارانهگیران و 102 هزار تومان به اقشار آسیبپذیری که از سوی دولت از طریق سازمان بهزیستی و دیگر ارگانها معرفی میشوند، قدر مسلم یک نوع سیاست جبران تورم و جبران کاهش قدرت خرید مردم به شیوه ایجاد رضایتبخشیهایی است که طبیعتا ناپایدارند. زیرا از زمانی که یارانهها به حساب واجدین شرایط که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، واریز میشود، میل به تقاضای آنها را یا میل به مصرف نهایی آنها را با توجه به نزدیک شدن عید نوروز افزایش میدهد.
تحلیل پرداخت عیدانه از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول آنکه منابع تجهیز پرداخت عیدانه صندوق توسعه ملی است که پرداخت یارانه نقدی در تعریف آن نمیگنجد زیرا این صندوق به منظور اهداف توسعه ملی از طریق تقویت تولید ملی ایجاد شده است. گرچه 20 درصد واریزیهای متعلق به صندوق متعلق به دولت است اما مطمئنا حجم پرداختی در قالب عیدانه بسیار از سهم دولت از صندوق توسعه ملی بیشتر خواهد بود.
ضمن آنکه دولت این مبلغ را از صندوق استقراض نموده و معلوم نیست که آیا دولت آینده قدرت بازپرداخت آن را دارد؟ درسال جاری با توجه به تشدید تحریمهای اقتصادی و بانکی و کاهش درآمدهای نفتی دولت مسلماً با کسر بودجه روبرواست و بخش اعظم بودجه عمرانی کشور صرف بودجه مصرفی شده است و پیشبینی شده بود که از 144 هزار میلیارد تومان درآمد وهزینه دولت حدود 90 هزارمیلیارد تومان محقق شود که البته هنوز معلوم نیست که چه میزان محقق میگردد لذا پرداخت عیدانه که یک تصمیم خلقالساعه بود، گرچه به تصویب نمایندگان محترم مجلس هم رسیده است، بار مالی بسیاری را بر دوش دولت میگذارد.
مساله دوم نفس پرداخت عیدانه نقدی است که علاوه بر پرداخت یارانهها انجام میشود. در حال حاضر ما شاهد افزایش قیمتها بهویژه سبد مصرفی مردم هستیم. روز و هفتهای نیست که شاهد افزایش هزینه معیشت خانوارها نباشیم. آیا راه حمایت از خانوارها در قبال این تورم بیمثال آن است که پول نقد به جیب سرپرستان خانوارها تزریق کنیم؟ آیا تزریق پول نقد به عنوان عیدانه به اضافه یارانه، تقاضای آنی آنها را بالا نمیبرد؟ تقاضاهایی که تولیدی برای آنها شکل نگرفته و مسلما محصول ملی در اقتصاد کلان پاسخگوی تقاضای ملی نخواهد بود.
گرچه دولت به منظور رفاه مردم بهویژه طبقات آسیبپذیرمکانها یا بازارهای عرضه محصولات شب عید را تدارک دیده است، اما بازهم 85 هزار تومان برای هر یارانهبگیر که به حساب سرپرست خانوار واریز میشود، با رشد شدید قیمتها شاید تنها بتواند سفره عیدانه آنها را قدری رنگین کند اما تاثیر آن روی قیمتهای نسبی به حدی خواهد بود که فشار بسیار بیشتری را روی سرپرست خانوارها در مصارف مورد نیاز آتی خواهد گذاشت.
بهتر میبود بهجای اتخاذ سیاستهای جبران تورمی به صورت پرداختهای نقدی تولید ملی را تقویت میکردیم. معادل ریالی دوهزار و هفتصد میلیون دلار برداشت از حساب صندوق توسعه ملی میتوانست چرخ بسیاری از کارخانههایی که محصولات ملی را تولید میکنند و اینک از رمق افتادهاند به گردش درآورد. افزایش تولید ملی به معنای ایجاد اشتغال و افزایش محصول ملی و کاهش سطح عمومی قیمتهاست.
کاهش سطح عمومی قیمتها به مفهوم افزایش قدرت خرید جامعه است. آیا افزایش قدرت خرید جامعه با پرداخت یارانه دائمی است؟ یا عواقب آن آن چیزی است که در حال حاضر همه جامعه با آن روبهرو هستند و سنگینی قیمتها را بر دوشهای ناتوان خود احساس میکنند. در سال«تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی» بهتر آن بود که تولید ملی محور توجهات سیاستهای اقتصادی دولت قرار گیرد. مسلما پرداخت نقدی یارانهها چاره کار نخواهد بود.
بهار:درایت؛ حلقه مفقوده اقتصاد
«درایت؛ حلقه مفقوده اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه بهار است که در آن میخوانید؛چرخ روزگار میچرخد و دوایر اقتصادی یکدیگر را مثل سایر مولفههای اجتماعی تکمیل میکنند. واقعیت آن است که دیروز یکبار دیگر 43 استاد دانشگاه با نگاه به اوضاع شاخصهای اقتصادی کشور حلقهای شدند و نامهای را برای تاریخ به یادگار گذاشتند. ظاهرا این ششمین نامه اندیشمندان اقتصادی محسوب میشود که در هشت سال گذشته خطاب به مدیران اقتصادی دولت، مسئولان کشور و مردم نوشته میشود.
اگر بخواهیم خاطرات اقتصادی را دوره کنیم شاید بیراه نباشد که بگوییم در میان امواج نامه نگاریهای مورد بحث، نخستین نامه اساتید اقتصادی توانست روی پیشانی تاریخ اقتصادی کشور بنشیند و تا امروز که همچنان اقتصاددانان کشور سعی دارند تا دین خود را به توسعه کشور ادا کنند، همچنان محور بحث، گفتوگو و بسیاری از اندرزهای اقتصادی محسوب میشود.
این نامه در سومین دهه از خرداد ماه سال 1386 به رشته تحریر درآمد و به عنوان نامه 57 استاد دانشگاه در دوران خود به نقطه عطف تحلیلهای اقتصادی تبدیل شد. البته امروز که نامهای تازه و به اصطلاح عامیانه، «داغ» نوشته شده است شاید دوره کردن تاریخ برای بسیاری از مخاطبان مباحث اقتصاد چرخی بیهوده باشد اما بدون تعارف و قاطعانه باید گفت که نامه یا «تحلیل نامه» امروز، بهترین مصداق برای اثبات «راست گفتاری» در نامه پنج سال پیش اهالی اقتصاد کشور است.
در گرمای خرداد ماه سال 86 که اندیشمندان توسعه زبان به گلایه روی برنامههای اقتصادی گشودند از یک سو رسانههای حامی دولت با انتشار بیانیه هشت اقتصاددان صندوق بینالمللی پول گفتههای اندیشمندان اقتصادی را تهی ارزیابی کردند و از سوی دیگر مدیران اقتصادی نیز انگهای دیگری را به سمت نامه اهالی اقتصاد کشور روان کردند.
اکنون اما همه چیز به واقعیتهای اقتصادی نزدیک میشود. دیروز 43 اندیشمند اقتصادی نامه دیگری را برای تاریخ به یادگار گذاشتند تا شاید به اثبات برسانند که پنج سال پیش اگر از انحنای منفی شاخصهای اقتصادی سخن گفتند، راه به گزاف نرفتهاند و این روزها نگاه آنها به محصول رسیده است و این شاید بهترین اتفاق باشد برای اینکه از این به بعد تصمیم سازان دولتی در توسعه ایران، به اندیشه و ایدههای علمی بیشتر از شعارهای سیاسی که بر پای اقتصاد ریخته میشود، اعتماد و اطمینان کنند. این البته یک آرزو و آرمان برای روزهای آینده است چون تا پیش از این هر چند که اندیشمندان اقتصادی شش نامه در هشت سال از خود بر جای گذاشتند ولی تا به حال برنامهریزان دولتی اقتصاد حتی ذرهای در جهت اهداف و هشدارهای این نامهها حرکت نکردند.
پنج سال پیش 57 استاد دانشگاه در نخستین نامه خود با اشاره به رشد 4/5 و همچنین 3/5درصدی رشد اقتصاد ایران در سالهای 84 و 85 هشدار دادند که اگر مسیر به همین صورت ادامه یابد و رشدهای اقتصادی هر سال دو درصد کمتر از اهداف برنامه باشد، زیان چنین غفلتی در یک دوره پنجساله برای اقتصاد ایران به معنای از دست دادن اندازه تولید بیش از یک سوم تولید فعلی کشور، یعنی 70هزارمیلیارد تومان است.
اکنون پنج سال از آن روزها میگذرد و 43 استاد دانشگاه درست در روزهایی که همه تولید را اصل و مهمترین فاکتور توسعه اقتصادی میدانند به نقل از وزارت کار و مرکز آمار مینویسند: «در سال 1391 (پنج سال بعد از نامه اول) حدود 1750 واحد صنعتی دچار اختلال در تولید شدهاند و ناگزیر خواهند شد نیروی کار خود را تعدیل کنند/ امروزه حدود 10میلیون نفر زیر خط فقر به سر میبرند و از تامین موادغذایی، مسکن و خدمات بهداشتی و درمانی و آموزشی مناسب محرومند/دولتهای نهم و دهم باوجود دراختیارداشتن درآمدهای سرشار نفت و گاز و میعانات نفتی (که در دوره1389- 1384 به بیش از 630میلیارد دلار بالغ میشد) بدهی سنگین حدود 200هزارمیلیارد تومانی به نظام بانکی و بخش خصوصی را نیز از خود بر جای گذاشتهاند.»
بدون شک اگر برنامهریزان دولتی اقتصاد در سال 86 نامه اهالی اقتصادی ایران را جدی گرفته بودند، اکنون بعد از پنج سال پیشبینی پنجساله استادان اقتصادی به واقعیت نمیرسید. بدون شک اما باوجود همه این آمار و ارقام تلخ این واقعیت در قلب اقتصاد نهفته است که میتوان شاخصها را حتی در بدترین حالت از مرگ حتمی نیز نجات داد. در واقع این خاصیت اقتصاد است که اگر تکیه بر اندیشهها و نیروهای مولد اقتصادی وجود داشته باشد هیچگاه مرگ، نتیجه نهایی تحرکات اقتصادی نمیشود.
معنای این ادله علمی و تجربه بشری این است که راه برای برگشت و تزریق پیروزی به شاخصهای اقتصادی همواره باز است منتها با این شرط که بدانیم و بخواهیم عقلانیت را قربانی تعلقات سیاسی نکنیم. نامه اندیشمندان اقتصادی در سال 86 و در سال 91 نشان داد که اقتصاد بیش از شور به شعور نیاز دارد. آیا این واقعیت بشری را تجربه آینده میکنیم؟
دنیای اقتصاد:شرایط اجتماعی و وضعیت مهندسی در ایران
«شرایط اجتماعی و وضعیت مهندسی در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترعباس آخوندی است که در آن می خوانید؛شرایط اجتماعی و محیط فعالیتهای اقتصادی بهگونهای است که امکان رشد و توسعه دفاتر مهندسی در ایران را با چالش جدی مواجه ساخته است.
دفاتر مهندسی کشور علاوه بر سرمایه خصوصی سرمایه ملی هستند، لیکن این دفاتر در حال حاضر نه تنها قادر به جذب نیروهای جدید نیستند، که هستههای مهندسی خود را که بزرگترین سرمایه آنها است از دست میدهند. این مساله کوچکی نیست، لیکن سوال این است که آیا دلیل این موضوع را باید در درون حوزه مهندسی جویا شد یا در خارج آن؟ خیلیها بر این باورند که محیط اقتصادی ایران، ناکارآمد است و چشمانداز امیدوارکنندهای را فراروی حوزه مهندسی قرار نمیدهد. آمار مهندسان بیکار و فارغالتحصیلان جویای کار شاخص نگران کنندهای است. هرچند آمار بیکاری در ایران در حدود 13 الی 14 درصد اعلام میشود؛ لیکن این رقم کلی است. اگر نسبت بیکاران را در گروه سنی جوانان و به ویژه فارغالتحصیلان دانشگاهی پی بگیریم این درصد در پارهای از موارد به 30درصد نیز میرسد. تورم و بیثباتی محیط اقتصادی هر نوع سرمایهگذاری را مشکل ساختهاست. در نتیجه، نرخ پایین سرمایهگذاری اثر فزایندهای بر بیکاری متخصصان گذاشتهاست.
بیثباتی محیط کلان اقتصادی همراه با کاهش شدید و یکباره قدرت پول ملی، گرایش به پول خارجی را در درون سرزمین زیاد کرده است. افراد برای حفظ قدرت خرید پول خود به ارز خارجی روی میآورند. در حال حاضر عنوان تقاضا برای ارز صرفا واردات یا هزینه سفر به خارج نیست، بلکه بهدلیل برخی سیاستهای نادرست اقتصادی ارز وسیلهای برای حفظ قدرت پسانداز خانوارها نیز شدهاست. در حوزه نابسامانیهای اقتصادی سخن بسیار میتوان گفت از جمله نرخ 5/12درصدی مطالبات معوقه بانکی.
این نرخ نه تنها نظام بانکی ایران را با خطر ورشکستگی مواجه میکند که اساسا تعهد کنشگران اقتصادی به تعهدات مالیشان را که اساس فعالیت اقتصادی در بازار است، با خطر و چالش جدی مواجه میسازد. به همین سیاق میتوان از مشکلات اجتماعی و حتی آثار اجتماعی آن چون افزایش آمار جرائم، طلاق و سایر آسیبهای اجتماعی نام برد. ولی سوال همچنان باقی است که آیا توسل به نابسامانی محیط کسبوکار پاسخ کافی برای ناکارآمدی تولید مهندسی و عدم توسعه اندازه آن در ایران است؟ یا آنکه باید دلایل نابسامانی بازار را نیز در حوزه دیگری جستوجو کرد؟ به عنوان یک مشاهده اجتماعی باید ببینیم که در این شرایط، مهندسان چه راهی را انتخاب میکنند؟ جمعبندی برخی حاکی از انتخاب گزینه مهاجرت است. عدهای هم به انفعال میرسند و بیعملی را انتخاب میکنند.
لیکن مشکل اصلی اینجاست که روی دیگر سکه سرخوردگی وانفعال، گرایش به افراطیگری یا قشریگری است. ما مهندسان باید قبول کنیم که روابط در محیطهای انسانی بسیار پیچیدهتر از روابط در قوانین تجربی و محیط مکانیکی است. نباید تصور کرد که درک مسائل پیچیده اجتماعی و اقتصادی از جمله تحلیل محیط کسبوکار مهندسی به سادگی قابل انجام است یا آنکه به فرض دستیابی به تحلیل درست، اینگونه مسائل راهحلهای سادهای دارند.
ما مهندسان آموختهایم که مساله حل کنیم. برای این کار نیز باید شرایط و مفروضات مساله را خوب بفهمیم و مساله را در چارچوب مفروضات حل کنیم. از ابتدا به ما گفتهاند که فهم خوب مساله نصف حل آن است. لیکن وقتی موضوع به حرفه، به ویژه مسائل مربوط با محیط حرفهای میرسد، که شامل مسائل اقتصادی و اجتماعی است میرسد، کمحوصلگی میکنیم و به نظر میرسد ما کم میآوریم. شاید به دلیل آنکه چندان بر مبانی نظری آن تسلط نداریم و ممارست کمتری با شناخت عوامل آن داریم. به رسم عادت، خیلی متمایلیم مسائل را ساده کنیم و در یک محیط فیزیکی حل کنیم، لیکن به دلیل پیچیده بودن جوامع بشری اینگونه سادهسازیها اغلب یا جواب نمیدهد یا جواب معکوس میدهد و آثار بدتری به جا میگذارد.
اولین اصلی که باید قبول کنیم آن است که نمیتوانیم مسائل حرفه را مستقل از شرایط پیرامونی رسیدگی و حل کنیم. به هیچ وجه در مقام بزرگ و کلی کردن موضوع نیستم که ما را از اندیشیدن به راه حل باز میدارد. لیکن عدم درک صحیح بین روابط درونی حرفه مهندسی و محیط بیرونی نیز سادهانگاری است. اساسا مبنای فعالیت کنشگران اقتصادی از جمله مهندسان و اجازه تشکل یافتن آنها در انجمنها و سازمانهای حرفهای منبعث از قانون مدنی یا به عبارت دیگر حقوق شهروندی است. این حقوق مدنی است که به شهروندان اجازه حق انتخاب، مبادله آزاد و حق مالکیت میدهد. بهظاهر این حقوق از خورشید آشکارتر است، لیکن در عمل، مهندسان با محدودیت اجماع بر سر همین مفاهیم و دستیابی به همین حقوق اولیه روبهرو هستند.
به عنوان مثال، سازمان نظام مهندسی رابطه بین مالک و مهندس ناظر را قطع کرده است. این به مفهوم اختلال در مبادله آزاد و حق انتخاب است. شاید در ابتدا، این مساله به ظاهر پیشپا افتاده یا به منظور حفظ حقوق مالکان یا حفظ حقوق عمومی قلمداد شود، لیکن اگر نیک بنگریم اینکار به مفهوم مداخله گسترده دولت در تمام شئون مهندسی و اختلال در بازار فعالیت مهندسی و شکلگیری رقابت مهندسی است.
این دولت است که صلاحیت مهندسان را تعیین میکند. باز دولت است که ظرفیت کار مهندسی را معین مینماید. باز دولت است که برای نحوه ارجاع کار به مهندسان مقررات وضع میکند. رابطه مالک و مهندس را تعریف میکند و انواع مداخلههای دیگر. به دلیل شدت مداخله دولت در امور مهندسی برای مهندسان نیز مسجل شده است که دولت باید مداخله کند، لیکن به هنگام مداخله خوب است که ملاحظه حال مهندسان را نیز بکند. حال آنکه بخش گستردهای از این مداخلات خلاف حقوق مدنی است.
به همین سیاق در نظام فنی و اجرایی کشور، تمام مراحل تشخیص صلاحیت، طرفیت، نظام ارجاع، نوع قراردادها، نحوه رسیدگی به دعاوی و داوری، همه و همه توسط دولت تصمیمگیری میشود و طرفه آنکه این دو نظام مهندسی بهرغم آنکه توسط یک دولت مدیریت میشوند مستقل از هم عمل میکنند. دولت نسبت به عدم رعایت رقابت منصفانه و حقوق مهندسان اساسا پاسخگو نیست.
بحث من این است که مهندسان نمیتوانند این گونه موارد را در چارچوب حرفه حل و فصل کنند. آنان باید به حقوق شهروندی، حقوق مدنی، نهادهای اجتماعی قوانین رقابت منصفانه و از این دست آگاه باشند تا بتوانند حقوق خود را استیفا نمایند. آنان باید یک درک گستردهتری از فعالیت حرفهای در قالب حقوق شهروندی و در چارچوب بازار رقابتی منصفانه مهندسی داشته باشند تا نظمهای متکی بر مداخله دولت در امور مهندسی را از ابتدا نپذیرند. و گرنه چنانچه مقدمات امر را قبول کردند باید پذیرای تبعات آن نیز باشند و آن همین میشود که در آنیم. مهندسی امری فرآیند محور است، لیکن ما قبول کردهایم که فرآیندهای شکلگیری سیاستها به ما ربطی ندارد. حال آنکه تمام قضایا در همین فرآیندها شکل میگیرد.
از همین رواست که ما مهندسان اغلب در تجزیه و تحلیل قضایا چشم به دهان مسوولان میدوزیم بدون آنکه نسبت به فرآیند تکوین یک ایده یا تصمیم تامل کنیم. حرکت از منظر حقوق شهروندی و در چارچوب سازوکار بازار باعث تدبیر در امور در مرحله شکلگیری اندیشهها است. در این صورت است که اگر ما با موضوعی مواجه شدیم که خلاف حقوق شهروندی و در راس آنها متضمن نقض آزادی مبادله و حقوق مالکیت باشد میتوانیم اعتراض کنیم. در غیر این صورت، همواره باید منتظر عنایت مسوولان باشیم که بستگی به اوضاع آفاق و انفس ایشان دارد. به زعم اینجانب راهکار خروج از انفعال چه در حوزه امور حرفهای و چه در حوزه فعالیتهای اجتماعی نگاه از منظر شهروند ذیحق، فعال و خلاق به امور است. وگرنه همچنان باید منتظر تصمیم مجریان نسبت به مقدراتمان بمانیم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد