جمهوری اسلامی:دولتمردان ترک از مردم فاصله میگیرند
«دولتمردان ترک از مردم فاصله میگیرند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه، بعد از مدتها سکوت درباره مسائل منطقه، وارد مسابقهای خطرناک با دوست و هم حزبی خود "رجب طیب اردوغان" شد و سخنانی به زبان آورد که در انحراف از مسیر واقع بینی بسیار جلوتر از اظهارات اردوغان است. گل، در مصاحبهای با نشریه آمریکایی "فارن پالیسی" گفته است: "ترکیه نخواهد پذیرفت یک کشور همسایه سلاحی در اختیار داشته باشد که ترکیه آن را در اختیار ندارد. ما به هیچ وجه این موضوع را دستکم نمیگیریم". وی این سخن را در پاسخ سؤال خبرنگار این نشریه درباره فعالیتهای هستهای ایران گفته است.
متأسفانه رئیسجمهور ترکیه برای امنیت رژیم صهیونیستی نیز دل سوزانده و با ادعای اینکه نگرش آنکارا نسبت به این موضوع، نگرشی واقعگرایانه است، تضمین امنیت رژیم صهیونیستی را مهمترین موضوع منطقه دانسته و گفته است: "ما واقع بینتر هستیم و آنچه میخواهیم، راه حل و رهیافتی جامعتر برای این مسئله است. آنچه در اینجا مطرح است، تضمین امنیت اسرائیل در منطقه است و زمانی که این امر تضمین شد، آنگاه قدم بعدی باید از بین بردن این سلاحها در کل منطقه باشد".
رئیس جمهور ترکیه، در همین مصاحبه دچار تناقض گوئی هم شد و با تأکید بر ضرورت توجه به نقطه نظرهای ایران گفت: "مسئله اینجاست که خودتان را در جایگاه ایران قرار داده و توجه کنید که ایرانیها تهدید بیرونی را چگونه درک میکنند". وی سپس، خلع سلاح رژیم صهیونیستی در مرحله بعدی را "گامی کلیدی در توقف برنامه هستهای ایران" دانسته است. وی علاوه بر این، بار دیگر بر مواضع ضد سوری دولت ترکیه تأکید کرد و از تلاش خود برای همراه ساختن روسیه با سیاست ضد سوری ترکیه پرده برداشت.
در سخنان عبدالله گل، حداقل سه نقطه انحرافی وجود دارد که از رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه با ادعای اسلامخواهی و شعارهای حمایت از فلسطین بسیار بعید به نظر میرسد. نکته اساسی اینست که عبدالله گل اگر رئیسجمهور کشوری نبود که مردم آن با تمام وجود از رژیم صهیونیستی متنفرند و همواره در ابراز مخالفت با این رژیم در صف اول قرار دارند، شاید مهم نبود که خواستار تأمین امنیت رژیم صهیونیستی شود. هنوز طنین سخنان حامیانه اردوغان، نخستوزیر دولت ترکیه که آقای عبدالله گل رئیس آن است، در گوش هاست که در اجلاس داووس علیه شیمون پرز خروشید و از جنایات صهیونیستها علیه زنان و کودکان فلسطینی سخن گفت و سپس جلسه را در اعتراض به اظهارات رئیس رژیم صهیونیستی ترک کرد. اعزام کشتی کمک به مردم غزه و حمایت انسانی از آنان و تحویل گرفتن تعدادی کشته و مجروح که قربانی جنایت صهیونیستها علیه مسافران همان کشتی بودند و موضعگیریهای ظاهراً ضد صهیونیستی دولتمردان آنکارا نیز در ذهنها ثبت شده و در ماهها و روزهای اخیر با اظهارات و موضعگیریهای جدید آنان مقایسه میشود.
دولتمردان ترکیه چگونه میخواهند این تضادهای آشکار را برای مردم خود و برای ملتهای مسلمان به ویژه مردم فلسطین توجیه کنند؟
نقاط انحرافی سخنان عبدالله گل یکی اینست که ایران را به حرکت در جهت دست یابی به سلاح اتمی متهم کرده است. این، یعنی تحت تأثیر تبلیغات آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفتن و اتهامات آنها علیه ایران را تکرار کردن. دو دهه قبل هنگامی که شاگردان نجم الدین اربکان از شهرداری اسلامبول کار خود را شروع کردند و از ضرورت حاکم ساختن اصول و معیارهای اسلامی در ترکیه سخن گفتند، کسی فکر نمیکرد آنها روزی برای راضی کردن آمریکا از خود حاضر شوند همسایه مسلمان خود را به آنچه مورد رضایت شیطان بزرگ است متهم نمایند.
نکته انحرافی دوم اینست که رئیسجمهور ترکیه خود را به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی متعهد دانسته است. این تعهد، ادامه راه رژیم لائیک و حکومت ژنرالهای وابسته است که دولمتردان کنونی ترکیه با شعار پایان دادن به حکومت آنان به قدرت رسیدهاند. چگونه میتوان پذیرفت سران یک دولت مدعی اسلام خواهی برای تأمین امنیت رژیمی که هم سرزمین مسلمانان را غصب کرده و هم کودکان و زنان آنان را به جرم اعتراض به تضییع حقوق خود به خاک و خون میکشد خود را متعهد بدانند؟
نکته انحرافی سوم اینست که عبدالله گل علیرغم آگاهی از آنچه توسط سلفیها و القاعده و سایر گروههای تروریستی در سوریه میگذرد و با اینکه میداند رژیم صهیونیستی از تضعیف جبهه مقاومت چه سود کلانی میبرد، باز هم بر مواضع ضد سوری خود اصرار میورزد و حتی خلع سلاح رژیم صهیونیستی در مقوله اتمی را در اولویت نمیداند. به عبارت روشن تر، رئیسجمهور ترکیه معتقد است رژیم صهیونیستی باید صدها کلاهک اتمی داشته باشد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی به "دیمونا" دسترسی نداشته باشد، در همین حال جمهوری اسلامی ایران به جرم فعالیتهای صلح آمیز هستهای به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی متهم شود، دولت سوریه نیز در برابر تروریستها و حامیان غربی و صهیونیست آنها تسلیم شود و اینها همه برای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و در اولویت قرار داشتن امنیت این رژیم غاصب و نامشروع ضروری است!
اظهارات و مواضع عبدالله گل و اردوغان، اگر هیچ مشکلی برای دولتمردان کنونی ترکیه نداشته باشد، حداقل این عارضه منفی را دارد که فاصله آنها با مردم ترکیه را زیادتر میکند. به نظر میرسد این، طرحی است که برای کنار گذاشته شدن سران حزب عدالت و توسعه از حکومت، تدارک دیده شده و البته به دلیل اینکه با اجرای این طرح آنها پشتوانه مردمی خود را از دست میدهند باید پذیرفت که طرح موفقی خواهد بود. اردوغان و عبدالله گل، با جلب نظر مردم مسلمان ترکیه توانستند به قدرت برسند و اکنون که درحال فاصله گرفتن از مردم هستند با چه پشتوانهای میخواهند در قدرت باقی بمانند؟
خراسان:ملای نراقی امروز
«ملای نراقی امروز»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آن میخوانید؛تو، جلوداری چه وقتی می خواهی، امام نماز باشی و نمازهایی را که به جلوداری ات تکبیرة الاحرام خوانده اند به آسمان ببری و چه وقتی «اسفار» عشق را به «اربعه» رسانده و رو به مردم آوردی تا دست شان را بگیری و آنان را تا خدا ببری؛ تو، جلوداری، چون خود این راه را طی کرده بودی لذا وقتی رو به قبله ای برای نماز یا رو به مردمی برای وعظ، رو به خدای قبله داری... تو معلم بودی ای اخلاق مدار بزرگ، که بسیاری از مردمان در نگاه، کلام و اشارت هایت راه بزرگی می جستند و این قلم نیز بسیار سطور «سیاه» خود را در پرتو اشارت های نورانی ات «سپید» نوشت و آن چه امروز اشک می شود و از دیده این قلم می تراود، ادای دین است به تویی که بارها و بارها، نه در محضر نورانی حضرت تان بلکه از راه دور در بازخوانی مکتوب واژه هایتان، چراغ می یافت و جان روشن می کرد و «جار» می زد مردمان را که «سپید» این جاست، روشنی این جاست، چشم برگیرید از راهی که جز سیاهی نیست.
آیت ا... بزرگ، کلمات شما، مثل آیات راه بود. تندروی ها را به اعتدال می خواند، موقف های خطرناک را پرتگاه ها و سنگ باران ها را، هشدار می داد تا مباد ندانسته در خطرها و افتادن به پرتگاه ها و... ایمان خویش را از دست بدهیم.
شیخ بزرگ! وقتی از زشتی های دروغ می گفتی هر که را نه تنها بهره ای از ایمان، اگر مقداری عقل معاش هم بود، در می یافت از این بذر دروغ، هرگز و هرگز و هرگز، چیزی جز «هیچ» نخواهد روئید و آن هیچ هم چنان پاپیچ دروغگو خواهد شد که او را با سر به جهنم اندازد.
حاج شیخ! شما برای من و خیلی از ماها بسان «ملای نراقی امروز» بودید و کلام شما چونان «معراج السعاده» بود و به کار بستن آن عین سعادت که آدمی را تا رفعت عبودیت پرواز می داد، عقل در محضر شما اوج می گرفت، قدر می یافت، تا جایی که قوه خشم و وهم و شهوت را به اختیار درمی آورد تا آدمی به ایمانی برسد که هرگز، تن به اسارت «خشم» و «شهوت» نسپارد و «وهم» را چنان مهار کند که رهزن عقل و دین نشود.
آشیخ مجتبی تهرانی، شما صداقت را چنان به رفتار درآورده بودید که هر کس گفتارتان را می شنید و یا می خواند، در تجسم این گفتار به خودتان می رسید و هر کس رفتارتان را می دید می توانست در شرح آن، همانی را بنویسد که از کلامتان جاری می شد. استاد بلند قامت و آسمانی، کوچ تان برای زمین و زمینیان ثلمه بزرگی است که هیچ چیز جای آن را نمی گیرد. زمین، بی شما یکی از «وتدها» و پایه های قرار خود را از دست داد و زمان یکی از نشانه های حقیقت را و ما - مردمان - آیت اللهی را که ما را به سوی خدا می برد. این کوچ بر ما سنگین است هر چند شما سبکبال تا اوج در پروازید، ما اما چشم به آسمانی داریم که شما را در آغوش گرفته است و دست بر دعا، که دگرباره «مادر دهر» چون شما فرزند بزاید، فرزندی که بیاید و اخلاق مردمان را بپیراید و غبار از جان ها و کف از آب برگیرد تا عطر ناب اخلاص همه جا بپیچد...
رسالت:رسایل شیخ
«رسایل شیخ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ اشتباه نشود، نمیخواهم راجع به یکی از ارزشمندترین کتب اصولی یعنی
فرایدالاصول نوشته شیخ اعظم مرتضی انصاری سخن بگویم.
سخن از مباحث علم اصول هم نیست. حتی راجع به "قطع"،" ظن" ، "برائت" ،
" استصحاب" ، " تعادل وتراجیح" هم در حوزه سیاست نمیخواهم سخن بگویم. اما قدری میخواهم در مورد رسایل شیخ یعنی جناب آقای عسکراولادی بهعنوان یکی از شیوخ اصولگرایان بگویم که این روزها نامهها، مصاحبهها و موضعگیریهایش مورد طعن عدهای از یک سو و مورد تأمل و دقت عدهای از سوی دیگر شده است.
عسکراولادی کسی است که دارای تجربه حضور در متن حداقل 5 فتنه در تاریخ معاصر بوده است؛ فتنه ملیون ضد ملی و ضد اسلام در نهضت ملی شدن نفت، فتنه منافقین ولیبرالها در نهضت امام خمینی(ره) ، فتنه منتظری و باند مهدی هاشمی، فتنه ملوچ و منوچ در 18 تیر78 و بالاخره فتنه خروج از حاکمیت و خروج بر حاکمیت دوم خردادیها در سال88.
سخنان وی در سالگرد 9 دی یک بازخوانی متفاوت از فتنه 88 و نگاه جدید به سران فتنه، بستر سازان فتنه و عوامل و عناصر اصلی فتنه بود. برخی بدون آنکه استناد به سخن او کنند، با شتابزدگی آن را "تبرئه" و " تطهیر" اهل فتنه خواندند اما کسانی که دقت در صغری و کبری بحث او داشتند چنین داوری را نداشتند.
مواضع صریح و شفاف آقای عسکراولادی در موردشکلگیری فتنه در سال 88 و پس از آن چیزی نیست که بشود از حافظه تاریخی مردم ونخبگان پاک کرد و بر آن برچسب" تبرئه" و " تطهیر" اهل فتنه زد. عسکراولادی و یارانش در دوران فتنه منافقین و بنی صدر با راهبرد امام(ره) کاری کردند که نظام در تصفیه منافقین ولیبرالها کمترین تلفات را داشته باشد. یاران او هم در شاخه نظامی وامنیتی و هم در شاخه سیاسی در صف اول نبرد با منافقین بودند.تجربه زندان آنان در زمان طاغوت، در مقابله با منافقین و خط روشنگری آنان بسیاری از جوانان کشور را از افتادن در دام مهلکه نفاق وکفر نجات داد و این درتاریخ معاصر ثبت است. مجموعه نامهها ومقالات و پرسش و پاسخهای او درباره اهل فتنه و جلوگیری از بازتولید فتنه در انتخابات 92 را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- سران فتنه و فتنهانگیزان اصلی، آمریکا ، رژیم صهیونیستی و انگلیس مکار هستند اگر از این سه دشمن اصلی انقلاب غفلت کنیم از یک سوراخ 10 بار گزیده خواهیم شد.
2- لایههای فتنه در داخل وخارج باید مورد بازخوانی قرار گیرد، خوش خیمها و بدخیمها جدا شوند ، عوامل و عناصر اصلی وبستر سازان واقعی تفکیک شود وبرای هر کدام موضع دقیق و برخورد جدی مطابق قانون و شرع داشته باشیم.
3- فضای سیاسی کشور را در آستانه انتخابات از حالت منازعه درآوریم. یک رقابت جدی، قانونمند و اخلاقی را تعریف کنیم وادبیات رقابت سالم را با آموزههای دینی و اخلاقی تبلیغ و ترویج کنیم.
4- مبتنی بر این ادبیات، رقابت را پس از پایان انتخابات، با اعلام رسمی منتخب ملت به "رفاقت" تبدیل کنیم. اقتدار ملی وامنیت ملی کشور را با حضور گسترده مردم به پای صندوقها به رخ دشمنان نظام بکشیم.
5- از افراط و تفریط در نقد رقبا پرهیز کنیم. هر آنکس را که صلاحیت او از سوی شورای نگهبان تایید شد و مورد اعتماد مردم قرار گرفت رئیس جمهور خودمان بدانیم.
6- از جنگ نرم دشمن غفلت نکنیم و از سربازگیری آنها از درون انقلاب جلوگیری کنیم. حتی آنانکه به سربازی و بیگاری برای دشمن رفتهاند با روشنگری به خیمه انقلاب برگردانیم.
7- 9 دی یک روز تاریخی برای ملت بود از این باب که توطئههای دشمن شکست خورد و همه ملت زیر سقف ایران وفاداری خود را به نظام و رهبری تجدید کردند و اهل فتنه را رسوا نمودند.
بصیرت، آگاهی ، زمان سنجی، شجاعت و اقتدار مردم را دستکم نگیریم. مردم نیک میدانند کجا بودند، الان کجا هستند و چه آینده شفاف وروشنی در انتظار آنهاست. به مردم اعتماد کنیم.
مردم سالاری:گفتمان اصلاحات و برنده انتخابات یازدهم
«گفتمان اصلاحات و برنده انتخابات یازدهم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهرینژاد است که در آن میخوانید؛ آدمها، جریانها و پدیدههای سریالی میآیند و میروند، میزایند و میزیند و گاهی هم میمیرند!
اما گفتمانهای آنها میماند و نقش میآفریند. گفتمانهایی هستند که هرکس به آنها متصل و متوسل شود، مردم به او اقبال خواهند کرد و گفتمانهایی هم هستند که هرکس به آنها روی نماید از چشم مردم خواهد افتاد. شاید گفتمانی برای مدتی به خواب رود، اما گفتمان هرگز نخواهد مرد، روزی بیدار خواهد شد و نقش خود را ایفا خواهد کرد. درک این مهم چندان مشکل نیست، کافی است توجه کنیم به گفتمان امام، گفتمان طالقانی، گفتمان مطهری، گفتمان شریعتی، گفتمان بازرگان، گفتمان... و گفتمان x و y، که زندهاند و در فضای اجتماعی ایران و جهان نفس میکشند و نقش میآفرینند.
دیدگاهها و نگرشهایی که موجب تمایز یک گفتمان با گفتمانهای دیگر را فراهم میکند، سرمایههای آن گفتمان هستند.
در یک نگاه این سرمایهها را میتوان به سرمایههای سیاسی، سرمایههای اقتصادی و سرمایههای اعتمادی تقسیم کرد.
سرمایههای سیاسی خود دو بخش را شامل میشود: سرمایههای سیاسی رسمی مثل پستها، مناصب، تشکیلات، احزاب و گروهها و سرمایههای سیاسی فرهنگی مثل کتاب، مجله، شبکههای اجتماعی و... و سرمایههای اقتصادی شامل امکان دسترسی هر گفتمان به تولید و توزیع و ثروتهای مادی است.
سرمایههای اعتمادی، محصول صداقت، شفافیت و اعتبار اجتماعی است که میتوان موقعیت کاریزمایی ایجاد کند و به گونهای معجزهآسا بر سرمایههای سیاسی و سرمایههای اقتصادی فائق آید. مثل گفتمان امام راحل(ره) که بدون تکیه بر سرمایههای سیاسی و اقتصادی انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و این سرمایه اعتمادی بعد از انقلاب و در دورانهای مختلف مولفههایی پیدا کرد که به گفتمان عدالت، گفتمان آزادی و گفتمان قانونگرایی و گفتمان قانون اساسی و... مشهور شدند.
در این میان، گفتمان اصلاحات با تاکید بر احیای قانون اساسی به عنوان محوریترین ثمره انقلاب اسلامی و میراث امام(ره) توانست این معنا را نهادینه کند که اجرای قانون اساسی لغو شکنجه، نفی تفتیش عقاید را در پی داشته و آزادیهای مصوب، استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را تضمین میکند. این گفتمان یعنی گفتمان اجرای قانون اساسی با تاکید بر تقدم اجرای اصول مربوط به حقوق ملت و اصول مربوط به ایجاد عدالت، توانست سرمایه اعتمادی قویای را ایجاد کند که در پرتو آن برخی چهرههای اصلاحطلب وجههای کاریزماتیک یافتند. این گفتمان گرچه به دلایل اشتباهات راهبردی در انتخابات سال 84 و ورود به پدیده رقابت با خود از پیروزی و تداوم حاکمیت بازماند اما گفتمان آنها نه تنها نمرده است که در دل وجان جامعه زنده و گفتمانی غالب است. تا آنجا که سایر گفتمانهای رقیب آنها، با تکیه بر سرمایههای سیاسی یا سرمایههای اقتصادی و قدرت رسانهای برآنند تا نتیجه انتخابات یازدهم را به نفع خود رقم زنند، به عدم حضور اصلاحطلبان در رقابتهای انتخاباتی به عنوان نقطه اطمینان پیروزی آنان چشم دوختهاند.
در چنین شرایطی گروهی از اصلاحطلبان با این استدلال که چون گفتمان آنها در دل جامعه طرفدار دارد و زنده خواهد ماند، حضور در صحنه را به آیندهای مناسب موکول میکنند و به جای انتخاب راهبرد اصولی به راهبردی شرایطی متوسل شدهاند تا آنجا که برآنند تا اصلاحطلبان مصمم برای حضور جدی در صحنه را نیز منصرف کنند که نیاز به بحثی جداگانه دارد، آنچه که در این مقال بر آنم به آن اشاره کنم و معتقدم که اصلاحطلبان و هواداران اصلاحات به نوعی از آن غافلند، این است که گفتمان آنها در خطر مصادره شدن است! و اگر این اتفاق بیفتد که نشانههایی قوی از آن قابل ملاحظه است، نه تنها روح از قالب اصلاحات گرفته خواهد شد و نام اصلاحات در قالبی دیگر ادامه حیات خواهد داد، بلکه شخصیتهای اصلاحات نیز به فراموشی سپرده خواهند شد و این سرمایه گفتمانی صاحبی دیگر خواهد یافت.
یک جریان سیاسی که سرمایه سیاسی و سرمایه اقتصادی برای ورود به صحنه را توامان فراهم کرده و با شعار عدالت اجتماعی در تودهها ایجاد ترغیب کرده است، گرچه توانایی اقناع و تفاهم با بدنه جامعه را دارا نیست، بر آن است گفتمان احیای قانون اساسی که مشخصه اصلی طرفداران اصلاحات درون نظام است را مصادره کند!
این جریان سیاسی بر آن است تا در نمایشگاهی با نام نمایشگاه قانون اساسی مدعی شود که گفتمانهای گذشته در قالبهای مختلف از جمله: سازندگی یا اصلاحطلبی در احیای اصول قانون اساسی توفیقی نداشتهاند و این جریان کارنامه درخشانی را در این مهم به خود اختصاص داده است. اصولگرایان و محافظهکاران در نفی این ادعا ممکن است وارد شوند، اما پیشینهای برای اثبات خود ندارند، به ویژه آنکه بعضی از افراد در دورههایی از حیات سیاسی خود، علیه جمهوریت نظام فعالیتهای آشکار داشته و هنوز هم دارند. تنها جریان اصلاحات است که با تقدم اثبات بر نفی، توان مقابله با چنین مصادرهای را دارد.
از آنجا که قدرت رسانهای جریان اصلاحات محدود و با مضایقی مواجه است، تنها راه آگاهسازی و دفاع از محتوای گفتمان خود، حضور در صحنه و استفاده از ظرفیتهای رسانهای دوران رقابت است تا از این مصادره جلوگیری کند. بنابراین برای دستیابی به این ظرفیت و حداقل جلوگیری از مصادره پتانسیل گفتمانی اصلاحات، حضور در صحنه نه تنها توجیه که ضرورت دارد. باید موانع حضور را با تعامل و مذاکره، برطرف کرد و آنجا که این موانع قانونی است، در مقابل قانون به عنوان خط مشی و مرام اصلاحات خاضع بود، که غفلت از این مهم برای اصلاحات به مراتب سنگینتر از اشتباهات راهبردی گذشته است.
حمایت:هراس چندگانه
«هراس چندگانه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛روابط میان امارات و مصر در هفتههای اخیر با تنش های بسیاری همراه شده است چنانکه در روزهای اخیر، چندین تبعه مصری در امارات بازداشت شدهاند. در همین حال منابع مصری از دخالت امارات در امور این کشور خبر دادهاند. بررسی روند مناسبات میان دو کشور نشان میدهد که از زمان سرنگونی مبارک در مصر، رفتارهای امارات در قبال این کشور با دگرگونی بسیاری همراه شده است. به گونهای که برخی منابع خبری از اختلاف های گسترده میان دو کشور خبر دادهاند. تاخیر از سفر مرسی رییس جمهور مصر به امارات از نشانه های این اختلاف ها میباشد. در باب نگاه منفی امارات به مصر چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه امارات از الگو شدن قیام مردم مصر برای مردم امارات در هراس است. نمود این هراس را در سرکوبها و بازداشتهای صورت گرفته در این کشور میتوان مشاهده کرد. چنانکه نهادهای حقوق بشر در باب شدت گرفتن این سرکوبها هشدار دادهاند. اماراتیها با سانسور اخبار مصر و اعمال سیاستهای سخت گیرانه در قبال اتباع مصری تلاش دارند تا از گسترش نگرش انقلابی مصریها در امارات جلوگیری کنند. دوم آنکه اماراتیها مانند سران برخی دیگر از کشورهای عربی نظیر عربستان، از تفکرات اخوانی به شدت در هراس بوده و آن را مغایر با سیاست های خود میدانند.
هر چند این کشورها با رشد تفکرات اخوانی برآنند تا از آن برای مقابله با مقاومت و حتی شیعیان بهرهبرداری کنند، اما در باطن اعتمادی به آن نداشته و اخوانیها را دشمنان خود میدانند. نمود عینی این امر را در زمان اشغال کویت توسط صدام میتوان مشاهده کرد که به رغم هزینههای بسیار عربستان و متحدانش، جریانهای اخوانی از پذیرش خواست این کشورها خودداری و در عوض به از گرمای روابط با صدام سخن گفتند.
اکنون بسیاری از کشورهای عربی جریانهای اخوانی را دشمنانی میدانند که با بهرهگیری از شرایط نامعلوم منطقه، به دنبال توسعه حوزه نفوذ خود میباشند. بر این اساس نیز مشاهده میشود کشورهای عربی در کنار متحدان غربی خود، تلاش میکنند تا با ایجاد تقابل میان اخوانی ها و جریان مقاومت منطقه و شیعیان ، تضعیف تمام این طیفها را اجرایی سازند.
با توجه به آنچه ذکر شد، میتوان گفت که نگرش امارات به مصر جدید ، نگاهی کاملا منفی میباشد و برای مقابله با آن، ابزارهای متعددی را به کار گرفته است. از میلیونها دخالت برای ناآرام سازی فضای داخلی مصر گرفته تا اعمال محدویتها و بازداشت اتباع مصری به بهانههای امنیتی، از جمله این اقدامات است.
البته امارات توان مقابله گسترده با مصر را ندارد، بنابراین تلاش میکند تا به صورت کج دار و مریز با این کشور برخورد کند. چنانکه مقامات این کشور ادعای همگرایی با قاهره را مطرح و ادعای دخالت در امور مصر را مردود دانستهاند. اقداماتی که با آزاد سازی اتباع مصری، میتواند تکمیل شود هر چند که در باطن امارات همچنان مصر را رقیب و دشمن خود میداند و به صورت پنهان و آشکار طرح مقابله با آن را اجرا خواهد کرد.
آرمان:آلودگی هوا سیاسی نیست
«آلودگی هوا سیاسی نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم وحید نوروزی است که در آن میخوانید؛اگرچه راهکار کاهش آلودگی هوای تهران در شرایط عادی، تعطیلی نیست اما در شرایط خاص، مسئولان چارهای جز تعطیلی ندارند. بنابراین اگر قرار باشد از تعطیلی امروز پایتخت انتقاد کنیم در این شرایط کار درستی است چراکه لااقل این تعطیلی باعث میشود شهروندان در معرض تماس کمتری با آلودگی هوا قرار بگیرند و به لطف کاهش اجباری تردد خودروها، از میزان آلودگی هوای شهر کاسته شود تا این کاسه سرریز شده کمی در شرایط بهتری قرار بگیرد.
بعد هم باید منتظر لطف خداوند باشیم تا باد و باران را به آسمان این شهر نازل کند تا آلودگیها شسته شده و برود! اما اینها به معنی این نیست که تعطیلی میتواند به عنوان تنها راهکار مقابله با آلودگی هوا موثر باشد و مسئولانی که تن به تعطیلی تهران میدهند باید پاسخگو باشند که چرا گذاشتهاند کار به چنین شرایطی برسد.
رئیس سازمان محیط زیست بهعنوان متولی امر هوای پاک گفته است که برای اجرای برنامه لااقل به 5 سال زمان نیاز است. این موضوع درست است اما باید پرسید که در هفت سال گذشته انرژی انجام فعالیتها صرف چه کارهایی شده که اکنون نیاز به 5 سال دیگر باشد. ما در 7 سال گذشته فرصتسوزی داشتهایم، به فعالیتهایی چون آبپاشی و مهپاشی دست زدهایم، انرژیمان از دست رفته و حالا حرف از یک بازه پنجساله دیگر است.
آن زمان که خودروسازان در برابر تبدیل استاندارد خودروها از یورو2002 به یورو 2003 مقاومت میکردند، سازمان چه کاری انجام داد؟ آن زمانی که خودروسازان به بهانه نداشتن سوخت یورو2003 و به بهانه نداشتن خودروی یورو2003 از استانداردسازی خودروها و سوخت خودروها سر باز زدند، سازمان محیط زیست چرا هیچ مقاومتی نکرد؟ حالا هم اگر از مصوبه یا تصویب استانداردی سخن به میان میآید، مسئولان سازمان محیط زیست باید بدانند که دیگر وقت چنین حرفهایی نیست و افکار عمومی نمیتواند چنین مسائلی را از سوی سازمان بپذیرد.
هفت سال زمان و دو دولت برای بهبود هوای تهران فرصت بود اما از این فرصت استفاده بهینه نشد و اکنون هم بعید به نظر میرسد که بشود در همین چند ماه باقیمانده از دولت دهم کاری برای بهبود هوای تهران کرد.
برنامه مهار آلودگی هوای تهران و کلانشهرها این قابلیت را ندارد که ظرف چند ماه کار مهمی انجام دهد و تنها باید دعا کرد که خدای آسمانها، هوای تهران را به سمت بهبود مدیریت کند. البته بهنظر میرسد که همین برنامه که در اواخر سال 90 به تصویب رسیده نیز توسط نهادهای مسئول به دقت اجرا نشده است. کاش میشد میزگردی گذاشته شود و هر کدام از این نهادها نتایج کارشان را در زمینه اجرای این برنامه توضیح میدادند تا معلوم میشد که همه آنها در انجام این برنامه عقب هستند و سازمان نیز قدرت نظارت بر آنها را ندارد.
بهنظرم سازمان در شرایط فعلی آنقدر به حاشیه کشیده شده که دیگر نمیتواند بر دستگاههای اجرایی کشور نظارت کافی داشته باشد و ببیند که آیا این برنامه را بهدرستی انجام دادهاند یا خیر! در این میان شاهکلید ترمیم زیرساختها در بحث آلودگی هوا در اختیار مجلس است اما باید یکبار برای همیشه، برنامهها در حوزه کاهش آلودگی هوا در مجلس به قانون بدل شود، در این صورت میشود امیدوار بود که با همین شرایط موجود ظرف 5 سال کیفیت هوای تهران و کلانشهرها بهبود خواهد یافت. اما اینها همه به شرطی است که مجلس این قانون را در قالب قانون بودجه کشور و بهصورت پنجساله درنظر بگیرد.
در این صورت هر وزارتخانهای که بخواهد بودجه سال بعدش را بگیرد، باید گزارش به مجلس ارائه کند و نشان دهد که وظایفش را در قبال این قانون بهخوبی انجام داده است. در شرایط فعلی برنامهای که سازمان از آن یاد میکند، قابلیت اندازهگیری روند انجام وظایف دستگاهها را ندارد اما اگر این روند به قانون بدل شود، میتوان امیدوار بود که مجلس اصلیترین سد بر راه اجرایی نشدن این قانون در بخشهای مختلف خواهد بود.
درحال حاضر هنوز نقطه عطف قوانین کشور در حوزه آلودگی هوا، قوانین مصوب سال 1374 هستند و بهنظرم هنوز این قانون حرف برای گفتن دارد اما مجلس یا مرکز پژوهشهای خانه ملت باید این قانون را با کمک مختصصان و علم این رشته در کشور کامل و پیشرفته کند تا با این روش دست همه روی انجام کارهای عجیب و غریب و سلیقهای و فردمحور در حوزه کاهش آلودگی هوا بسته شود.
از سوی دیگر سازمان محیط زیست هم نباید اینطور در برابر منتقدانش واکنش نشان دهد و آنها را از اظهارنظر درباره آلودگی هوای تهران منع کند. از الطاف خداوند این است که هوا را سیاسی نکرده و همه به یک اندازه حق استفاده از هوای پاک تهران را دارند. سازمان محیط زیست باید در برابر مدافعان هوای پاک تهران و منتقدانش روی باز داشته باشد تا روند اجرای قوانین و برنامهها در این حوزه قانونیتر و مطمئنتر باشد.
قانون: بیایید کار را به مردم بسپارید
«بیایید کار را به مردم بسپارید»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم سید محمد حسین هاشمی است که در آن میخوانید؛اول: نه؛ نمیگذارند. این سرفههای پیدرپی انگار بنا ندارند که بگذارند دو کلمه حرف حساب بزنیم در مورد اتفاقی که گویا نمیخواهد دست از سر ما تهرانیها بردارد. حالا هر چقدر هم که این سرفهها کفاره سرماخوردگی هفته پیش باشد، باز هم عقل سلیم میگوید که آلودگی هوای چند روز اخیر، بیشتر از هر عامل دیگری، دلیل سرفههای وقت و بیوقت شده است. سرفههایی که تاوان پایتختنشینی تهرانیهاست که روزگاری زرق و برق شهرشان، دلربایی میکرد و حالا، این پایتخت خاکستری، تنها، شهری شده برای زنده مانی.
دوم: گفتن از آلودگی هوا همانقدر عذابآور است که خود این پدیده، آزار میدهد. دلیلش هم زیاد سخت نیست. چند سالی است که مسئولان هر کدام به نوعی درباره آلودگی هوای تهران حرف میزنند. هر کدام سعی میکنند ژست مدیریت خودشان را حفظ کنند و در نهایت، ماجرا را طوری جلوه دهند که انگار، سازمان متبوعشان تمام وظایفش را انجام داده و هر چه خاک و آلودگی است که بر سر مردم میریزد، بابت بیتدبیری سایرین است.
سوم: آلودگی هوای تهران هر چه هست، اینروزها دلیلاش را میتوان در لابلای پدیده وارونگی دما جستوجو کرد. اما واقعا آیا بعد از این همه سال که در هر زمستان تهران گلویشپر میشود از دود، جابهجا شدن هوای سرد و گرم، میتوان باور کرد که هنوز هیچ سیاستی برای رفع این معضل به دست نیامده است. سیاستی که کارساز باشد. نه آنچیزی که هر از گاهی از سوی مسئولان و خصوصا مسئولان دولتی مطرح میشود؛ مثل آبپاشی با هواپیما و چسب ریختن روی زمین و گذاشتن موتور هواپیما برای ایجاد باد در سطح شهر.
چهارم: تهران تعطیل شد. این جملهای است که هر بار هوای تهران خاکستریتر از روزهای دیگر میشود، خیلی زود از زبان یکی از مسئولان شنیده و به سرعت برق و باد میان شهروندان میپیچد. خبری که شاید دیگر برای بچههای دبستانی هم خوشحالکننده نباشد. حتی آنها هم فهمیدهاند که این تعطیلات پی در پی، باعث آسیبخوردن سیستم آموزشی کشور شده است. حالا بگذریم از تمام اظهارنظرهایی که در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و گاها اجتماعی هم شده که میگوید این تعطیلات پشت سر هم حتی دیگر مسکن درد گلوی گرفته تهران نیست.
پنجم: شاید برای یک بار هم که شده بد نباشد اینطور فکر کنیم که داستان رفع آلودگی هوا را از دست مسئولان کشور بگیریم و به دست مردم بسپاریم. شاید واقعاً این کار بتواند به کاهش آلودگی هوا کمک کند. این گفته خود مسئولان است که میگویند هر بار مردم کاری را به دست گرفتند، آن را به بهترین شکل ممکن به پایان رساندند. اگر این حرف واقعاً مدنظر آنهاست پس ما پیشنهاد میکنیم یک بار هم که شده مسئولان بیایند و سیاسی کاریها را کنار بگذارند، اصلا با هم کاری نداشته باشند و در نهایت به مردم بگویند یک هفته فرصت دارید تا خودتان به حال این آلودگی هوا فکری بکنید. شاید اینطور همه چیز حل شود.
دنیای اقتصاد: نمره مردودی مدیریت آلودگی
«نمره مردودی مدیریت آلودگی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر میرزایی است که در آن میخوانید؛واقعیتها را بپذیریم. هوای تهران آلوده است. ذهن همه ما در پاییز و زمستان امسال حداقل ۳ بار آلودگی شدید را که در آن چشم، ساختمانهای کمی دورتر را نمیدید به خاطر دارد؛
سه باری که در آنها تنها لطف خدا و نه سیاستهای مدیران اجرایی، امکان تنفس دوباره را به شهرمان بازگردانده است.
واقعیتها را بپذیریم. در تمام دفعاتی که آلودگی با باد یا باران شهر را ترک کرده است، به یقین میدانستهایم که تا پیش از آمدن فصل گرما، این بختک بار دیگر گلویمان را خواهد فشرد، اما به یقین دیدهایم که هر بار که آلودگی شدت میگیرد تا به حد جان نرسد، اقدامی صورت نمیگیرد. آلودگی کنونی شهر نمونهای بارز از این ماجرا است.
واقعیتها را بپذیریم. یک سال میگذرد که تعداد ماشینها در کشور از مرز ۱۴ میلیون گذشته است. هرچند مالکیت ماشین شاخص چندان مهمی نیست و آنچه مهم است میزان تردد است، اما در عین حال این شاخص هم نشان از میل به مصرف مردم دارد؛ هم فاصله داشتن مقدار و کیفیت عرضه حمل و نقل عمومی از میزان تقاضا؛ هم سیاستهای ضد و نقیض ترافیکی در تهران!
این واقعیتها ما را به کدام سو رهنمون میشود؟ از یک سو، معضل چنان بیخ گلوی شهر را گرفته است که باید سیاستی فوری برای آن اندیشید و از دیگر سو، معضل چنان سابقهدار است که اندیشیدن به سیاستهای بلندمدت، منسجم و همهجانبه ضروری مینماید.
از سیاستهای بلندمدت شروع کنیم: اولین قدم، توجه به این نکته عملگرایانه است که سیاستگذار و مردم باید به بدیلهای ممکن بیندیشند. فکر کردن به نقطه ایدهآل و رد کردن بدیلهای پیشنهادی به بهانه دور بودن از آن نقطه تنها نماینده یک حس غیرعملگرایانه است؛ بنابراین وقتی به ارزیابی یک سیاست میپردازیم باید آن را با بدیلهای ممکن دیگر و نه بهشت برین بسنجیم.
دومین قدم، توجه به این نکته تکراری اما همیشه فراموش شده است که «پیشگیری مهمتر از درمان است.» گذشتن از اولین آلودگی هر فصل سرد باید این شعار را در ذهن سیاستگذار پررنگ کند و او را برای هر آلودگی بعدی آماده کند. اگر طرح ترافیکی دارد، اگر میخواهد روزهایی را تعطیل کند، اگر میخواهد به صورت مقطعی حمل و نقل عمومی را زیاد کند و هر سیاست دیگری از این قبیل باید با فرض پیشگیری از آلودگی بعدی اجرا شود و نه پس از گرفتار شدن به آن! یادمان نرود که شوک و پیشبینیناپذیری دو آفت بزرگ برای اقتصاد کشور است. آویزه گوش نکردن شعار فوق، یعنی تصمیمهای ناگهانی برای رفع اورژانسی معضلات که کمترین نتیجه آن بیاعتماد شدن مردم به هرگونه برنامهریزی است.
وقتی از منظر کلان به مساله نگاه میکنیم چند ایراد اساسی خودنمایی میکند: سیاستهای نامناسب ترافیکی، حمل و نقل عمومی ناکافی و کمکیفیت، سوخت و موتورهای نامناسب برای احتراق پاک و مصرف بیرویه مردم از خودروهای شخصی. رفع هر کدام از این ایرادها نیازمند سیاستی بلندمدت و البته هماهنگ با یکدیگر است.
سیاستهای ترافیکی نیازمند بهروز شدن مدیریت این بخش به دانش روز و فناوریهای سخت و نرم جدید است. همچنین مطالعه و بهکارگیری تجربههای مشابه در کشورهای دیگر باید جلوی هر تکراری را بگیرد. درواقع مساله بحرانیتر از آن است که به فکر اختراع دوباره چرخ باشیم. اقتصاددانها درسهای ویژهای برای این مساله دارند که میتواند مورد ارجاع قرار گیرد.
حمل و نقل عمومی، البته بسیار به کندی توسعه مییابد و نیازمند هزینههای سنگین عمرانی و ماشینی است، اما در عین حال سعی در کمکردن هر چه بیشتر سیاستهایی که اثر یکدیگر را خنثی میکنند، ضرورت این مسیر است و جز به کارگیری خرد هزینه عمده خاصی ندارد. اندیشه ساده عقلانی میگوید: اگر شما بخش زیادی از فضای خیابانی را به عبور اتوبوس اختصاص دادید، ترافیک ماشینها در فضای باقیمانده بیشتر میشود؛ بنابراین باید فکری به حال توسعه جادهای یا کمکردن عبور و مرور ماشینها بکنید؛ ماشین قفل شده در ترافیک بیشتر یعنی آلودگی بیشتر!
بنزین مصرفی کشور بنا به آخرین اعلام مسوولان امر تماما تولید داخل است. البته برخی شایعهها در مورد بنزین تولیدی افراطی است، اما آنچه واقعیت دارد این است که کیفیت بنزین مصرفی چیزی بین استاندارد یورو۲ و یورو۴ است. پروژههای تولید سوخت یورو ۴ البته در حال توسعه است، اما هم شفافسازی روند پیشرفت این پروژهها و هم عزم جدی سیاستگذار به پیشرفت سریعتر این پروژهها بسیار حائز اهمیت است. البته سوخت فقط بخشی از ماجرا است.
ماشینهایی که در شهر در حال رفت و آمد هستند نیز استاندارد احتراقشان قطعا از یورو۴ پایینتر است. ادعای ملزم شدن خودروسازان داخلی از سال ۹۲ به ارائه ماشینهایی با استاندارد یورو۴ باید به طور جدی پیگیری شود و بحث خروج ماشینهای فرسوده نباید به خاطر مسائل زودبازدهتر به فراموشی سپرده شود. برای سلیقه مصرفی مردم در مورد خودروی شخصی نیز باید فکری کرد. البته مردم نیز مسوول هستند و ایجاد فرهنگ ترافیکی درست نیز باید در برنامهها باشد؛ اما پیش از آن باید توجه کنیم که بالاخره برای هدایت مصرف مردم همیشه این تحلیلهای هزینه و فایده است که حرف اول را میزند. وقتی قیمت سوخت اصلاح نشده است، قیمت محلهای پارک در خیابانها هنوز آنقدر بالا نیست که بازدارنده باشد، هنوز نیاموختهایم که وقتی جادهای با هزینه عمومی ساخته میشود باید از جیب استفادهکنندگان از آن جاده این هزینه تامین شود و مسیرهای ترافیکی مربوط به سالها پیش است، عجیب نیست که خیابانها مملو از ماشینهایی باشد که سم تولید میکنند. فرهنگ خوب است و مردم باید فرهنگی باشند، اما این مساله کوتاهی سیاستگذار را در عمل بهموقع و دقیق توجیه نمیکند.
اینها سیاستهای بلندمدت مربوط به آلودگی هوا بود، اما در کوتاهمدت نیز سیاستهایی را میتوان پیشنهاد داد که قطعا تعطیل کردن ناگهانی شهر آخرین آنها میتواند باشد. مساله نیازمند راهحلی جدی و قاطع است. طرح زوج و فرد اجرا شده در روزهای گذشته نشان داد که تعداد پلاکهای زوج یا فرد آنقدر هست که گره از مشکل ما نگشاید. احتمالا اجرای طرحهای ترافیکی گستردهتر و قاطعتر برای رفع زودهنگام مساله مفیدتر است. گاه حتی دعوت مردم به خروج از شهر یا ایجاد ممنوعیتهایی برای ورود به شهر میتواند، اثرگذار باشد. گسترش محدوده طرح ترافیک میتواند در دستورکار قرار گیرد و حتی پارک کردن در برخی خیابانهای شهر میتواند برای مدتی به طور کلی ممنوع شود و تعطیلیهای از پیش تعیینشده و مدون البته آخرین راهحل است.
شاعر میگفت: هوا را از من بگیر، خندهات را نه! امروز اما باید گفت: هوا را از من مگیر تا خنده بر لبانم بماند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد