خاطرات 4 چهره معروف

گاهی ماشین منفجر می‌کنم

آزاده نامداری مجری برنامه‌های تلویزیونی« مثل جمع ما» است. او متولد سال 1363 کرمانشاه است و در طول دوران فعالیت حرفه‌ای‌اش همیشه خبرساز بوده؛ شکستن صندلی مهمان برنامه و افتادن دکور از جمله مواردی است که آزاده نامداری با آنها حاشیه‌ساز شده است.
کد خبر: ۴۹۰۱۳۱

اما نکته جالب توجه درباره این مجری جوان، علاقه او به سرعت و رانندگی‌ است که بدون حادثه هم نبوده است. او از حوادثی می‌گوید که هر چند وقت یک‌بار برایش اتفاق می‌افتد و باعث می‌شود هزینه زیادی صرف تعمیر اتومبیلش کند: من عاشق رانندگی هستم و عشق سرعت دارم.

همیشه جسته و گریخته رانندگی می‌کردم و استعداد خوبی هم داشتم، به همین دلیل همان بار اول در امتحان رانندگی قبول شدم، اما مدت‌هاست که سرعت را کنار گذاشتم، چرا که تصادف‌های بدی کردم و چشمم ترسیده.

یکی دو سال پیش بود که به دلیل سرعت بیش از حد و عدم کنترل ماشین، تصادف فجیعی کردم که برای تعمیر ماشین چیزی حدود چهار میلیون تومان از جیب پرداخت کردم!.

اما واقعیت این است که من زیاد تصادف نمی‌کنم، یعنی تصادف جزیی نمی‌کنم! هر وقت هم که تصادف کنم در حد المپیک رکورد می‌زنم. در واقع چند وقت یک بار یک ماشین منفجر می‌کنم.

با شناسنامه دومم ازدواج کردم

اگر چه چند سالی از پایان همکاری او با تیم ملی والیبال می‌گذرد، اما همچنان یکی از چهره‌های مطرح والیبال و حتی ورزش ایران محسوب می‌شود، چون کمتر اتفاق می‌افتد تیم ملی بازی داشته باشد و یادی از بازی‌های خوب این بازیکن نشود و این‌گونه جایش را در تیم ملی خالی ببینند.

محمد ترکاشوند در زمان بازی نقش مهمی در موفقیت‌های تیم ملی داشت و به نظر می‌رسد او برای خانواده‌اش هم جایگاه مهمی دارد، چون قبل از این‌که به دنیا بیاید برای او شناسنامه گرفته بودند آن هم به نام پدربزرگش! محمد ترکاشوند در شهرستان کنگاور از استان کرمانشاه متولد شد.

پنجم بهمن 1357 تاریخی است که زمان تولد او را در شناسنامه‌اش نشان می‌دهد. اگرچه این شناسنامه واقعی نیست و دستخوش تغییراتی شده است.

ترکاشوند در این زمینه توضیح می‌دهد: من 12 فروردین 1355 به دنیا آمدم، اما پدربزرگم چند ماه زودتر از تولدم برای من شناسنامه گرفته بود. یعنی تاریخ پنجم بهمن 1354 تاریخ تولد من ثبت شده بود، ضمن این‌که در این شناسنامه به جای نام پدرم که محمدحسن است، نام پدربزرگم یعنی سهراب به عنوان نام پدر ثبت شده بود که البته پدرم بعدها برای درست‌کردن آن اقدام کرد.

در هر صورت من با این شناسنامه زندگی می‌کردم تا این‌که وقتی 18 ساله بودم برای تیم ملی جوانان و شرکت در رقابت‌های زیر گروه جهانی والیبال انتخاب شدم، اما چون سنم برای این رده سنی بالا بود به درخواست فدراسیون سال تولدم را دو سال کم‌ کردم و با صغر سنی وارد تیم جوانان شدم.

این‌گونه شد که شناسنامه‌ دوم گرفتم که تاریخ پنجم بهمن 57 به عنوان تاریخ تولد در آن ثبت شد.

من با شناسنامه دومم زندگی می‌کنم و با همین شناسنامه هم ازدواج کردم. من دو سال از هم‌سن و سال‌های خودم کوچک‌ترم و این جالب‌ترین اتفاق زندگی من است.

تیردان به کمکم آمد

سودابه بیضایی بازیگر سینما و تلویزیون زمستان 82 با فیلم «گیس بریده» جمشید حیدری وارد سینما شد.

با این حال تا سال 89 و بازی در نقش منفی سریال «ارمغان تاریکی» کمتر شناخته شده بود.

او این روزها مشغول بازی در سریال عباس رنجبر به نام «بال‌های خیس» است.

بیضایی درباره حادثه‌ای که برایش رخ داده، می‌گوید: در سریال «جابربن حیان» باید سوارکاری می‌کردم و بتازگی این کار را یاد گرفته بودم. با این حال اتفاقی افتاد که نزدیک بود طی آن قطع نخاع شوم. در این فیلم حدود 10، 12‌ بار از اسب به زمین افتادم که البته در همگی آسیب جزئی دیدم و اتفاق خاصی نیفتاد اما یک بار در نزدیکی صخره‌ای اسب اذیت کرد و نزدیک بود یک بار دیگر مرا به زمین بزند.

آنجا یک صخره بزرگ و پر از سنگ‌های تیز بود و من وحشت کرده بودم. عاقبت هم اسب مرا از روی خودش پرت کرد و روی صخره افتادم. با این حال یک چیز جان مرا نجات داد.

من در آن نقش تیر و کمان همراه داشتم و تیردانی را نیز روی پشتم انداخته بودم که با برخورد به صخره نوک تیز سنگ به تیردان فرو رفت و من با کمال تعجب هیچ آسیبی ندیدم و از این طرح سر سلامت بیرون بردم!

کامیون از روی موتورم رد شد

مجید یاسر، بازیگر سینما و تلویزیون، متولد 1355 است. او که تاکنون در چند فیلم سینمایی از جمله «روز سوم» و سریال‌های تلویزیونی «وفا»، «صاحبدلان» و... به ایفای نقش پرداخته است.

یاسر چند کار اجرایی از جمله اجرای مجموعه «دوربین مخفی» شبکه پنج را هم در کارنامه خود دارد.

حوادثی که تا امروز برای مجید یاسر اتفاق افتاده‌ آن‌قدر زیادند که به گفته خودش جان سالم به در بردن او از این حوادث باعث تعجب است!

می‌گوید: یک بار در صحنه فیلمبرداری باید با موتور وسپا از یک مانع یک متری عبور می‌کردم. داشتم با سرعت 130 کیلومتر در ساعت موتور را می‌راندم که ناگهان کنترل آن از دستم خارج شد و با همان سرعت به دیوار برخورد کردم.

در این حادثه اتفاق خاصی برای من پیش نیامد اما برادرم که پشت من نشسته بود، از روی موتور پرت شد و چند متر عقب‌تر به زمین افتاد! و خدا رحم کرد فقط کوفتگی نصیبش شد، نه شکستن سر و دست و پا.

یاسر همچنین تعریف می‌کند سوار بر موتور بودم و قرار بود جلوی دوربین چرخ بزنم اما فرمان موتور پیچید و من روی زمین افتادم.

 در همین موقع یک ماشین سنگین (احتمالاً خاور!) از روبه​رو سر رسید و از روی موتور عبور کرد و خوشبختانه اتفاقی برای من نیفتاد.

یکی از تلخ‌ترین حوادث زندگی مجید یاسر، سپری کردن یک شب در ارتفاعات کوه کرکس در نزدیکی شهرستان نطنز بوه است.

وی تعریف می‌کند: با چند نفر از دوستانم برای کوهنوردی به کوه کرکس رفته بودیم و داشتیم از کوهنوردی لذت می‌بردیم اما وقتی به خود آمدیم، دیدیم آن‌قدر بالا آمده‌ایم که نمی‌توانیم مسیر رفته را برگردیم. ما یک شب را در آن ارتفاعات در حالی به سربردیم که هرلحظه امکان داشت حیوانی از راه برسد و ما را بخورد! سرانجام سه نفر از دوستانم که زودتر از ما جدا شده و برگشته بودند، امداد را خبر کردند و ما با کمک امداد پایین آمدیم.(جام جم - ضمیمه تپش)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها