مهارت‌هایی را یاد بگیرید که در جریان طلاق و پس از آن? بتوانید انسانی سالم باقی بمانید

جدایی شما را از پا نیندازد

کد خبر: ۴۸۶۸۷۱

یادتان می‌آید مهماندارها درباره شرایط کمبود اکسیژن به مسافران چه می‌گویند؟ آنها به مردم هشدار می‌دهند در صورتی که در شرایط بحرانی قرار بگیرند و دچار کمبود اکسیژن شوند، ماسک‌هایی از سقف آویزان می‌شود که باید آنها را بسرعت جلوی دهانشان نگه دارند.

می‌گویید این داستان چه ارتباطی به طلاق دارد؟! اتفاقا مرتبط است. بحران طلاق در زندگی یک زوج، شبیه همان وقتی است که اکسیژن داخل کابین مسافران هواپیما کم می‌شود. در این‌جور مواقع مهماندارها به شما یاد می‌دهند​ بلافاصله ماسک اکسیژنی را که بالای سرتان است، استفاده کنید. در زمان طلاق هم، روان‌شناس‌ها به شما هشدار می‌دهند ​ باید هرچه سریع‌تر شرایط‌تان را کنترل کنید و اجازه ندهید بحران طلاق شما را غرق کند.مهماندارها همیشه وقتی استفاده از ماسک را یاد می‌دهند، بر این نکته هم تاکید می‌کنند که اگر کودکی همراه‌تان است​ باید ابتدا ماسک خودتان را نصب کنید، سپس ماسک فرزندتان را. این نکته درباره بحران طلاق هم صدق می‌کند یعنی در مواجهه با آن، ابتدا باید خودتان را رو به راه کنید و بعد شرایط فرزندتان را متعادل کنید.

اگر نتوانید شرایط روحی و روانی‌تان را در جریان طلاق و پس از آن کنترل کنید، اگر استوار و قدرتمند با بحران برخورد نکنید، اگر بشکنید، اگر افسرده شوید، اگر گوشه‌گیر و غمگین یا پرخاشگر و عصبی شوید، دیگر قادر نخواهید بود از بچه‌ها مراقبت کنید و مطمئن باشید عوارض این جدایی بر آنها سخت‌تر است چراکه به دلیل سن کم، تجربیات شما را از زندگی ندارند و هنوز تلخی‌های روزگار را نچشیده‌اند و به همین دلیل، تلخی بزرگی همچون طلاق، آنها را بشدت آشفته خواهد کرد. به همین خاطر است که باید راه‌هایی را برای خوب نگه داشتن حالتان، حتی در شرایط طلاق یاد بگیرید مثلا​ سلامت بمانید. چه اشکالی دارد گاهی ورزش کنید؟ چه اشکالی دارد رژیمی سالم را دنبال کنید؟

چه اشکالی دارد به تناسب اندام و سلامتی‌تان پس از طلاق هم اهمیت بدهید؟ مساله این است که خیلی از مردم تصور می‌کنند پس از طلاق، دیگر جسم‌شان اهمیتی ندارد، به همین دلیل شکم می‌آورند، از بخور و نخورهای واجب برای حفظ سلامت، دست برمی‌دارند، پیاده‌روی و ورزش را متوقف می‌کنند و به این ترتیب، پس از مدتی لباس‌هایشان برایشان تنگ می‌شود، تناسب اندامشان را از دست می‌دهند، انواع بیماری‌های جسمی در آنها ظاهر می‌شود و به دلیل چاقی و پرخوری​ افسرده می‌شوند و دیگر نمی‌توانند به مسئولیت‌ها و وظایف شان در زندگی عمل کنند اما طلاق که پایان راه زندگی نیست. شما پس از جدایی، فرصت‌های دیگری برای ساختن خانواده‌ای جدید خواهید داشت و اگر هم این‌گونه نباشد، یعنی حتی اگر نخواهید بار دیگر شانس‌تان را در زندگی مشترک امتحان کنید، به هر حال حق دارید پس از طلاق تا پایان عمر سلامت و شاداب زندگی کنید بنابراین باید تابع رژیم غذایی مشخص شوید، به پیاده‌روی بروید و در باشگاهی ورزشی اسم بنویسید.

شما هنوز عضوی از جامعه هستید: بیشتر کسانی که طلاق می‌گیرند تا مدت‌ها از خانواده و دوستان فاصله می‌گیرند چون می‌ترسند در ملاقات با آنها، مجبور شوند به پرسش‌هایی درباره دلیل طلاق‌شان پاسخ بدهند، اما حقیقت این است که شما، پس از طلاق بیشتر از گذشته به ارتباطات اجتماعی نیاز پیدا می‌کنید.

اگر مایل نیستید به پرسش‌های آنها درباره طلاق‌تان پاسخ بدهید، احساس‌تان را مستقیم بگویید یعنی با آرامش برایشان توضیح دهید که فعلا در شرایطی نیستید که درباره دلیل طلاق‌تان صحبت کنید یا از آنها بخواهید موضوع صحبت‌هایشان را عوض کنند. مسلما اگر آنها واقعا دوست‌تان داشته باشند، به خواسته شما احترام می‌گذارند و دیگر چیزی نمی‌پرسند.

مجله‌ای منتشر کنید: منظورمان این نیست که بروید مجوز انتشار نشریه‌ای را بگیرید و با گروهی از خبرنگاران، صفحاتش را از اخبار و یادداشت و مصاحبه و گزارش پر کنید! بلکه می‌گوییم احساسات، عواطف، فکرهای خود را بنویسید. خشم، تحریک‌پذیری، اندوه، نارضایتی، حتی احساس تخریب‌گری و آسیب‌رسانی‌تان در صفحات جداگانه‌ای بنویسید و مثل صفحات مجله، آن را کنار هم جمع کنید.

نه‌تنها نوشتن باعث می‌شود حالتان بهتر شود و از احساسات منفی‌تان کاسته می‌شود، بلکه مطمئن باشید پس از سپری شدن بحران طلاق، زمانی که به مجله‌تان نگاه می‌کنید، احساس قدرت و توانمندی خواهید کرد و اعتماد به نفس‌تان افزایش پیدا می‌کند و برای همیشه یادتان می‌ماند که هیچ حس بدی پایدار نیست.

مشاوره کنید: اکیدا توصیه می‌کنیم که در جریان طلاق به یک مشاور روان‌شناس مراجعه کنید و پس از طلاق نیز ملاقات‌هایتان را با او ادامه بدهید.

جدایی، کار آسانی نیست و هر قدر هم زندگی مشترک شما بد گذشته باشد، مسلما جدایی هم برایتان سخت خواهد بود و به همین دلیل باید از مشاوره‌های یک روان‌شناس در این شرایط استفاده کنید.

عجله نکنید: برخی مردم خیال می‌کنند پس از جدایی باید هرچه سریع‌تر جای خالی در قلب‌شان را با فرد تازه‌ای پر کنند. این اتفاق درباره مردان بیشتر می‌افتد و بخصوص وقتی​حضانت فرزند به آنها سپرده شده باشد، به دنبال کسی می‌گردند که هم از فرزندشان نگهداری کند و هم خلأ عاطفی‌شان را که به واسطه طلاق احساس می‌کنند، پر کند اما این‌جور عجله کردن‌ها حتما در آینده باعث پشیمانی‌شان می‌شود. پس از طلاق تا مدتی روح شما زخم‌خورده است و روان‌تان نیاز به تسکین دارد، بنابراین باید صبر کنید و اول احساسات جریحه‌دار شده‌‌تان را از رابطه قبلی بازسازی کنید، درباره زندگی قبلی‌تان فکر کنید و دلایل شکست‌تان را بررسی کنید، سپس سراغ ارتباطی درست و جدید بروید.

منو​ طلاق ندی بابایی​!

وقتی خبر جدایی‌تان را به کودک می‌دهید​ باید انتظار داشته باشید که او واکنش نشان دهد. این واکنش‌ها تقریبا قابل پیش​بینی است و شما باید راه پاسخ‌دهی به هر یک از آنها را بدانید. وظایف‌تان در این شرایط​کم نیست. باید سوء‌تفاهم‌ها را برطرف کنید، باید به احساسات بچه‌ها گوش کنید، باید ترس‌هایشان را برطرف سازید و.... درباره وظایف والدین پس از اعلام خبر طلاق​ چقدر می‌دانید؟

وظیفه اول، گوش کنید: فرزندتان را تشویق کنید احساسش را بیان کند و به او گوش کنید. آنها اصولا احساس اندوه، ترس، خشم و اضطراب دارند. در واقع اینها شبیه همان حسی است که وقتی بزرگسالی، عزیزی را به واسطه مرگ از دست می‌دهد، آن حس را دارد. شاید هم او خودش را سرزنش کند یا به شما التماس کند هر طور شده به زندگی مشترک سابق برگردید.

وظیفه دوم، کلمات را یادش بیندازید: شاید وقتی کودکتان می‌خواهد احساسش را بیان کند، شاید کلمه کم بیاورد. برای یک کودک طبیعی است که برخی کلمات را نداند یا فراموش کند اما این دلیل نمی‌شود احساسی را که آن کلمه برایش ساخته شده است نیز نداشته باشد. به او کمک کنید کلمات را در ذهنش پیدا کند و آنها را بر زبان بیاورد.

وظیفه سوم، بگذارید صادق باشد: ممکن است کودک‌تان بترسد که اگر احساس واقعی‌اش را برای شما تشریح کند، او را تنبیه کنید یا از دستش عصبانی شوید یا مثل گذشته دوستش نداشته باشید. به او اطمینان بدهید که بیان احساساتش، تغییری در علاقه شما نسبت به او ایجاد نمی‌کند.

وظیفه چهارم، نشان بدهید می‌فهمید: برخی کودکان تمایلی به بیان احساسات‌شان ندارند و آنقدر خشمگین می‌شوند که ترجیح می‌دهند سکوت کنند اما شما به عنوان پدر یا مادر، باید ثابت کنید که احساس آنها را می‌فهمید و باید برای تخلیه خشم یا بیان احساسات‌شان به آنها کمک کنید.

انتخاب بد، از​میان بد و بدتر

هیچ‌کس را نمی‌توانید پیدا کنید که بگوید طلاق اتفاقی خوشایند است. همه مردم می‌دانند که جدایی از همسر، کار شایسته‌ای نیست و فرجام خوبی ندارد، اما گاهی جدایی، انتخاب بد از میان بد و بدتر می‌شود، یعنی شما مجبورید طلاق را انتخاب کنید چون در موقعیتی قرار گرفته‌اید که راه‌های دیگر فقط اوضاع را بدتر می‌کند و آسیب‌های تازه‌ای به وجود می‌آورد.

برای مثال چند سال پیش خبری در رسانه‌ها منتشر شد که زن جوانی به وسیله شوهرش خفه شده است. مرد در اعتراف‌های خود گفته بود «او با من شوخی کرد. ما با هم تفاهم نداشتیم. عصبانی شدم و او را کشتم!» شاید اگر زندگی این دو نفر مدت‌ها پیش به جدایی رسیده بود، حالا یک جسد روی دست پلیس نمانده بود.

طلاق گاهی برای برخی خانواده‌های صاحب فرزند نیز ضروری می‌شود. پدر و مادری که در همه عمرشان با هم دعوا می‌کنند و در عصبانیت، کودکشان را نیز آزار می‌دهند و او را قربانی خشم و پرخاشگری خود می‌کنند، باید از هم جدا شوند تا فرزندشان بیش از این سختی نبیند. گرچه قضاوت درباره این که طلاق در کدام شرایط، کار درستی است، تقریبا ناممکن است اما اگر خودتان کلاهتان را قاضی کنید احتمالا می‌فهمید که می‌توانید به زندگی مشترک ادامه بدهید یا نه.

بسیاری از مردم می‌پرسند: «آیا طلاق از آن شترهاست که ممکن است جلوی در خانه هر کسی بخوابد؟» پاسخ ما منفی است. این شتر جلوی در خانه همه مردم نمی‌خوابد، بلکه جایی زانو می‌زند و آرام می‌گیرد که شرایط را برای ورودش آماده کرده باشند. می‌خواهید بدانید خطر طلاق برای چه نوع زندگی‌هایی بیشتر است، ادامه این مطلب چند نمونه از ازدواج‌هایی را که به طلاق نزدیک‌ترند، مطرح کرده است:

ازدواج‌های صرفا عاشقانه: چطور می‌شود کسی عاشق چشم و ابروی دیگری شود و بعد با نگاه کردن به ظاهرش​ بتواند درباره ویژگی اخلاقی‌اش قضاوت کند. بسیاری از ازدواج‌هایی که فقط براساس جذابیت ظاهری انجام می‌شود، در همان سال‌های نخست زندگی زیر یک سقف به طلاق می‌رسد.

ازدواج‌های زورکی: این نوع ازدواج‌ها به توصیه دیگران انجام می‌شود و دو طرف از همان ابتدا به هم احساسی ندارند، بنابراین نگران فروپاشی خانواده‌شان نیز نیستند.

ازدواج‌های بدون روابط خانوادگی: در این نوع ازدواج‌ها هر دو طرف، در برقراری ارتباطی متعادل با خانواده‌های یکدیگر مشکل دارند. هیچ‌کس نمی‌تواند خانواده اولش را طلاق بدهد، اما می‌تواند همسرش را طلاق بدهد. جر و بحث‌های دائمی با خانواده همسر، شکستن حریم‌ها و غرغر کردن درباره رفتارهایشان، جایگاه هیچ همسری را در نظر شریک زندگی‌اش بهتر نکرده است و فقط دیگری را ترغیب می‌کند پی راهی برای خلاصی از این وضعیت بگردد که یکی از این راه‌ها طلاق است!

ازدواج‌های سرد شده: زوج‌هایی که ارتباط‌شان با یکدیگر کمرنگ شده است و دیگر مثل روزهای اول آشنایی پرانرژی، شاداب و صمیمی نیستند و حاضر نمی‌شوند با مشاوری در این‌باره گفت‌وگو کنند، در این گروه می‌گنجند.

ازدواج‌های بدون مسئولیت‌پذیری: در این نوع ازدواج‌ها، یکی از زوج‌ها به وظایفش اهمیت نمی‌دهد و به همین دلیل بار اصلی زندگی روی دوش دیگری می‌افتد. مضرات مسئولیت‌ناپذیری یکی از زوج‌ها بخصوص در دوران نگهداری از فرزند، خودش را بیشتر نشان می‌دهد.

ازدواج‌های همراه با پرخاشگری: دقت کنید که معنای پرخاشگری فقط برخورد‌های فیزیکی نیست گاهی چند کلمه خشن و غیرمودبانه، چنان احساس بدی به دیگران می‌دهد که امکان دارد تاثیرش تا سال‌ها باقی بماند و شاید نتیجه‌اش طلاق شود.

خبر​طلاق​ را به فرزندان‌مان​بدهیم

طلاق را باید به کودک‌تان خبر بدهید یعنی اگر خیال کرده‌اید می‌توانید یک روز از همسرتان جدا شوید اما فرزندتان را بی‌خبر بگذارید و هر بار پرسید والد دیگرش کجاست، پاسخ‌های سر بالا به او بدهید، اشتباه کرده‌اید. می‌توانید تصور کنید چه حالی پیدا می‌کند کودکی که از مادرش می‌پرسد «بابا کجاست؟» و زن با خشم می‌گوید «رفت به درک!» یا «مرد!»؟

مردم وقتی خشمگین هستند یا از یکدیگر احساس رضایت نمی‌کنند، حرف‌هایی بر زبان می‌آورند که پس از آن که به آرامش می‌رسند، از گفتن آنها بشدت پشیمان می‌شوند اما پشیمانی چه فایده‌ای دارد؟

سخت است به کودکان خبر بدهید که پناهگاه امن خانواده‌شان در حال فروپاشی است، اما به هر حال شما تصمیم‌تان را گرفته‌اید و این​حق آنهاست که از تصمیم جدید باخبر شوند و شما نباید آنها را از این حق محروم کنید. خبر دادن طلاق به کودکان سه گام دارد که عبارتند از:

گام اول ـ گرچه برخی والدین هم با خشم درباره طلاق‌شان برای فرزند شان حرف نمی‌زنند، اما به هر حال دروغ می‌گویند برای مثال ممکن است پدر یا مادری در غیاب شریک زندگی سابقش به فرزندش که در زمان طلاق، نوزاد بوده است، بگوید آن دیگری مرده است و هرگز حساب و کتاب نمی‌کند که اگر در آینده فرزندش از حقیقت باخبر شود، دیگر هرگز به او اعتماد نمی‌کند و به خاطر دروغگویی‌اش​ او را نمی‌بخشد.

به همین دلیل است که در برخورد با کودکان باید کاملا صادق باشید. آنها وقتی کلمه طلاق را می‌شنوند، پرسش‌های زیادی در ذهن‌شان نقش می‌بندد که باید به تک‌تک‌شان با صبر و حوصله پاسخ بدهید. برای مثال شاید بپرسند «بعد از طلاق شما دیگر با هم زندگی نمی‌کنید؟»​ و «چرا جدا شده‌اید؟»، «تقصیر من بود که جدا شدید؟»، «می‌توانم به دوستانم بگویم که شما جدا شده‌اید؟» و «حالا ما چطوری زندگی‌مان را می‌گذرانیم؟»

به این پرسش‌ها با صبر و حوصله پاسخ بدهید، اما از زیاده‌گویی و ورود به جزئیات بپرهیزید. مثلا در پاسخ به این که چرا از هم جدا می‌شوید، بگویید «من و مادرت دیگر نمی‌توانستیم در کنار هم زندگی کنیم.» یا در پاسخ به این که تکلیف او چه می‌شود، بگویید «درست است که ما از هم جداییم، اما با هم صحبت می‌کنیم و هر دو از تو مراقبت می‌کنیم و مثل گذشته عاشقت هستیم​» و...

بهترین زمان برای خبررسانی درباره طلاق، پیش از آن است که تغییرات مربوط به آن در زندگی شما و فرزندتان آغاز شود، یعنی وقتی​هنوز اقدام قانونی برای آن نکرده‌اید.

وقتی به پرسش‌ها پاسخ می‌دهید، باید بسیار مراقب باشید که درباره شریک سابق زندگی‌تان مودبانه صحبت کنید. برای مثال هر قدر هم عصبانی باشید، حق ندارید همسرتان را با الفاظ نادرست صدا کنید. درست‌ترین شیوه گفت‌وگو این است که همسرتان هم در زمان توضیح‌های شما به فرزندتان حضور داشته باشد و صحبت‌هایتان را تایید کند و بخش‌هایی را نیز به آنها بیفزاید.

در این شرایط، برخی کودکان پرسش عجیب دیگری نیز مطرح می‌کنند. آنها می‌گویند: «اگر او را دوست نداشتی و طلاقش دادی، ممکن است روزی مرا هم دوست نداشته باشی و طلاق بدهی؟» در این صورت باید برایش توضیح بدهید که جنس عشق شما به او متفاوت است و به هیچ وجه، هیچ پدر و مادری نمی‌تواند فرزندش را دوست نداشته باشد و او را طلاق بدهد و شما او را تا همیشه دوست خواهید داشت.

گام دوم: درباره تغییراتی که در زندگی او به واسطه جدایی شما و همسرتان رخ می‌دهد صادقانه توضیح بدهید. او باید بداند ​ قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد. برای مثال شاید قرار شود مدرسه‌اش را پس از جدایی از همسرتان عوض کنید، شاید نخواهید اتاقش را مثل گذشته نگه دارید، شاید برای اداره زندگی‌تان پس از طلاق مجبور باشید بیشتر و سخت‌تر کار کنید، شاید تصمیم داشته باشید دوباره ازدواج کنید و.... اینها تغییرات کوچکی در زندگی یک کودک نیست و هر کدام اگر بی‌خبر و ناگهانی رخ دهد، شاید ضربه روحی سختی به او بزند.

خواسته‌های​کودکان​طلاق

به نظرتان اگر قرار بود کودکان طلاق انتظارات‌شان را در نامه‌ای خلاصه کنند، چه می‌گفتند؟ ما برخی از آن حرف‌ها را برایتان نوشته‌ایم:

می‌خواهید طلاق بگیرید و بروید دنبال زندگی‌تان؟ می‌خواهید خانواده‌ای جدید تشکیل بدهید؟ تکلیف من چه می‌شود؟ برای لج و لجبازی باهم یا چون خانواده جدید‌تان با من موافق نیستند می‌خواهید به امان خدا رهایم کنید؟ مرا بپذیرید، حتی حالا که خانواده‌ای جدید برای خودتان تشکیل داده‌اید.

من به هر دوی شما برای ادامه زندگی‌ام نیاز دارم. اگر می‌خواهید پس از طلاق راه دور بروید لطفا برایم نامه بنویسید، اگر نزدیک هستید به من سر بزنید، چه دور باشید و چه نزدیک، به من زنگ بزنید و همیشه نظرم را بپرسید یا درباره مسائل مختلف از من سوال کنید تا احساس کنم​ زنده‌ام، وجود دارم و هنوز برای شما مهم هستم و واقعا عاشقم هستید.

مگر شما طلاق نگرفته‌اید؟ پس چرا جنگیدن با هم را تمام نمی‌کنید؟ چرا برای گرفتن حضانت من می‌جنگید، در حالی که قانون، تکلیف را روشن کرده است؟ می‌دانید با این کارتان باعث می‌شوید من شبانه روز احساس گناه کنم و از خودم ناراضی باشم؟

من می‌خواهم هر دوی شما را دوست داشته باشم و وقت مساوی را با هر یک از شما بگذرانم. چرا هر بار که می‌خواهم بخشی از فرصتم را با یکی از شما بگذرانم، حسادت می‌کنید و به خیال‌تان می‌رسد که دوست‌تان ندارم؟

دادگاه شما قاضی نداشت؟ چرا فکر می‌کنید من باید قاضی میان شما دو نفر باشم؟ چه لزومی دارد از بدی‌های یکدیگر برای من تعریف کنید و مرا نسبت به هم​ بدبین کنید؟ چه لزومی دارد مرا مجبور کنید درباره خطاهای شما نظر بدهم؟

با یکدیگر مستقیم صحبت کنید. من گوشی تلفن نیستم و وظیفه‌ام جابه‌جا کردن پیغام‌های شما نیست.

من نه جاسوسم و نه دوربین فیلمبرداری شخصی‌تان. وقتی به دیدار یکی از شما می‌آیم، درباره مسائل خصوصی آن دیگری از من نپرسید. وقتی این‌گونه سوال می‌کنید، چه پاسخ بدهم چه نه، احساس گناه و عذاب می‌کنم. شما مرا به دنیا آوردید و بعد تصمیم گرفتید از هم جدا شوید و مرا از کانون خانواده محروم کنید! حالا اگر با هم مشکلی دارید، من مسئول نیستم، بنابراین حتی وقتی عصبانی هستید، مرا متهم نکنید و اگر اشتباهی کردم، نگویید شبیه پدر یا مادرم که از او جدا شده‌اید هستم! می‌دانم که این حرف‌ها را عمدی نمی‌گویید اما باور کنید تاثیر بدی بر من دارد و در تنهایی احساس می‌کنم حتی اگر آن حرف‌ها را جدی نگفته باشید، به هر حال به آنها فکر کرده‌اید که آنها را به زبان بیاورید.

دلارام اسفندیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها