در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در تبلیغات فیلم آمده که شب براساس طرحی از اصغر فرهادی، کامبوزیا پرتوی نوشته و در آن عزتالله انتظامی بازی کرده و مرحوم خسرو شکیبایی، یکی از آخرین نقشآفرینیهای خود را ایفا کرده و امین حیایی برای بازی در آن جایزه جشنواره فجر را گرفته است. موضوع فیلم هم، همچنان که میدانید درباره معنویت با تمرکز روی مفهوم زیارت و لوکیشن مشهد مقدس است. همه اینها به ظاهر باید مایه اعتبار یک فیلم باشد. وجود چنین بازیگران و همکاری چنین افراد سطح بالایی، ناخواسته انتظارات را بسیار بالا میبرد، اما اینها به مرحله پیش از تماشا و دیده شدن فیلم مربوط است. حقیقت این است که رسول صدرعاملی با توجه به امکاناتی که در اختیار داشته (مهمتر از همه سرمایههای انسانیاش) مطلقا نتوانسته فیلمی اثرگذار و خوب را کارگردانی کند و سالهایی که از تاریخ ساخت این فیلم میگذرد و نیز اکران محدود و بیسر و صدای آن در این روزها، خود نشان از این ماجرا دارد.
درباره فیلمهایی با مضامین دینی و اخلاقی، یک قاعده همواره وجود دارد. آن هم این است که شما به عنوان کارگردان باید به قالبی برسید و قصهای را انتخاب کنید که هم برآورده کننده خواست سفارشدهندگان باشد و هم باید تلاش کنید مخاطب عام با اثر شما به عنوان یک اثر خوب و ارزشمند به لحاظ سینمایی ارتباط برقرار کند. بهبیان دیگر، فیلم در عین آموزنده بودن باید جذاب هم باشد. اما اینکه آیا صدرعاملی با سالها تجربه در سینما توانسته این انتظارات را برآورده کند یا نه، نیازمند بررسی همهجانبهتر فیلم اوست.
گفتیم فیلم بازیگران مشهوری دارد و در صدر آنها استاد انتظامی که وجودش میتواند برای هر فیلمی یک نعمت باشد، اما چرا انتظامی این فیلم دلپسند و خواستنی نیست؟ او نقش مجرمی را بازی میکند که اسیر دست گروهبانی جوان است و باید همراه او رهسپار شهری دیگر شود برای تحویل داده شدن به مراجع قانونی. در واقع او یک خلافکار است و منفی به حساب میآید. این همه آن چیزی است که در فیلمنامه در تشریح وضعیت این شخصیت آمده است. با اینچنین شخصیتپردازی ضعیفی، چگونه میتوان انتظار فیلمی خوب و باورپذیر داشت؟ زمانی هیچکاک درباره شیوههای درامپردازی و پرورش شخصیت در فیلمها گفته بود که اگر شخصیت منفی فیلم، پرداخت درستی داشته باشد، بیش از نیمی از مشکل یک فیلم برطرف میشود. اشاره دقیق او به اهمیت موضوع قطببندی اخلاقی شخصیتها دلالت دارد و قابلیت یک شخصیت منفی در درام. اما متاسفانه سینمای به ظاهر روشنفکری ایران، برای توجیه کاستیهای خود در موضوعات مختلف از جمله قصهگویی و شخصیتپردازی، همواره به شکل ناشیانهای دست به دامن الگوهای سینمای مدرن اروپا شده تا به این وسیله اصرار بر یکسان بودن شخصیتها داشته باشد و به اصطلاح برخی طرفداران این نوع سینما، شخصیتهایی خاکستری خلق کند. ما در رفتار و در شخصیت انتظامی چیزی نمیبینیم که درباره او به نتیجهای برسیم. اگر او یک مجرم است و مرتکب خلافی شده، پس چرا نحوه حرف زدن و برخوردهایش اینگونه نیست و اگر آدم خوبی است که مجبور به انجام کاری خلاف شده، پس چرا فیلم این مهم را توضیح نمیدهد؟
خط اصلی قصه کاملا تقلیدی است از قصه اولین فیلم بلند رضا میرکریمی با نام «کودک و سرباز». همچنان که از نام این فیلم پیداست، داستانش درباره کودکی بزهکار است که سربازی جوان وظیفه دارد او را تحویل قانون بدهد و به همین دلیل این دو همسفر میشوند و در مسیر سفر به شناختی بهتر از زندگی و شخصیت هر دو میرسیم. در فیلمهایی با این الگو، سفر بهانهای است برای شناخت. این فیلمها چه در ژانر آثار جادهای باشند و چه در فضاهای بسته بگذرند، باید به واسطه شخصیتهای محدودی که دارند، آنقدر جذابیت داشته باشند که کمبودهای دیگرشان توجیه شود. اما شب واقعا بهعنوان یک فیلم چه ویژگیهای ساختاری دارد که مثلا از جنبههای گوناگون قابلیت بحث داشته باشد؟ به کار گرفتن امین حیایی به عنوان یک مامور قانون و دادن نقش یک خلافکار به انتظامی، در ظاهر کاری نامتعارف است اما بجز این، چه چیز دیگری درباره این آدمها میدانیم.
ابتدای نوشته گفتیم، هم گذشت زمان و هم ساخته شدن فیلمهای بعدی صدرعاملی ما را در بررسی بهتر این فیلم یاری میرساند. نگاه کنید به آخرین ساخته این کارگردان که در واقع آخرین قسمت از تریلوژی «زیارت» هم هست. این فیلم با نام «در انتظار معجزه» بدون داشتن قصهای درست و حسابی و فقط براساس یک طرح چند خطی ساخته شده است که ریتم کند و خستهکنندهاش باعث اعتراض بسیاری از حاضران در جشنواره شد. منتقدی به شوخی درباره این فیلم گفته بود قصهاش مناسب فیلمی 100 ثانیهای است! ظاهرا صدرعاملی هر چه در سینما باتجربهتر میشود، نسبت به اصول و قواعد قصهگویی هم بیتفاوتتر میشود. ممکن است کسی بگوید صدرعاملی سینمای بدون قصه را دوست دارد و متعلق به جریانی هنری است که الزاما تعهدی به رعایت قواعد کلاسیک ندارد. در پاسخ باید گفت با حذف قصه، چه چیز تازهای عرضه میشود؟ اگر کیارستمی قصه را حذف میکند، در عوض میزانسنی نقاشیگونه ارائه میکند و به مستند نزدیک میشود، اما فیلمی مثل شب مشخصا فیلمی است که ظرفیتهای دراماتیزه شدن را داشته اما تاکیدهای بیجای کارگردان روی صحنههایی کشدار و بیاهمیت، رمقی برای فیلم باقی نمیگذارد.
یکی دیگر از ضعفهای بزرگ شب، فیلمبرداری آن است. با اینکه این اواخر صدرعاملی تجربهای موفق با فرج حیدری در هر شب تنهایی داشت، اما مشخص نیست چرا ناگهان تصمیم گرفت فیلم شب و در انتظار معجزه را با فیلمبردارانی کمتجربهتر کار کند. مشکل نورپردازی باعث شده کیفیت بصری صحنهها بشدت افت کند و به این ترتیب یکی از عناصر اصلی که میتوانست تا حدودی باعث تعدیل ضعفهای دیگر فیلم بشود، خود به مشکل بزرگی تبدیل میشود.
صحنههای بازی مرحوم شکیبایی فاقد طراوت همیشگی اوست. ظاهرا در شرایط جسمانی سخت و در دوران بیماری حاضر به بازی در شب شده، با این حال در صحنههای میانی فیلم، ورود شکیبایی هم باری از دوش فیلم برنمیدارد و این خیلی نگرانکننده است برای کارگردانی که یکی از بهترین فیلمهای سینمای پس از انقلاب را در کارنامهاش دارد و «من ترانه پانزده سال دارم» فیلمی است که در نهایت بیادعایی و با ساختاری ساده، با تماشاگرانی از هر طبقه و قشر، به معنای واقعی کلمه ارتباط برقرار میکند، حتی الان که بیش از 10 سال از زمان ساخته شدنش میگذرد. امیدواریم صدرعاملی یکبار دیگر به روزهای اوج خودش برگردد و فیلمهایی با قابلیتهای من ترانه... بسازد.
لیلا خراط
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم