با شروع خیزشهای مردمی جهان عرب، «بن علی» و «مبارک» که به پایین کشیده شدند، دیگرانی به اوج رسیدند. یکیشان «مارک زاکربرگ» جوان بود و فیس بوکی که در بطن انقلاب قرار داشت.آنقدر که این جوان 27 ساله به «جی8» دعوت شد و در کنار بزرگان عرصه سیاست غرب عکسهایی تمامقد گرفت.
پیوندی چنین میان رسانه و انقلاب، البته، صبغهای طولانیتر دارد؛ میتوان از «پراودا» مثال آورد که برای تسجیل قدرت بلشویکها در انقلاب اکتبر راهاندازی شد یا از سیان.ان در جنگ خلیج؛ این دومی آن قدری تاثیرگذار بود که فیلسوف فرانسوی «بودریار» را به نگارش رساله معروف «جنگ خلیج هرگز روی نداد» واداشت.
تفصیل بیشتر این موارد موضوع اصلی این نوشتار نیست و از حوصله آن خارج است بلکه به اقتضای چنین روزهایی این فرصت فراهم آمده است تا درخصوص نسبت رسانه و انقلاب اسلامی 57 اندکی تامل کرد.
برای مطالعه و بررسی نقش رسانهها در آن دوران، توجه به رویههای تاریخی ارتباطی ایران ضروری به نظر میرسد (البته به قدری که در حوصله این مقاله بگنجد).
غلبه رسانههای سنتی
در دوران تسلط ارتباط شفاهی و چهره به چهره در جامعه ایران، قهوه خانهها به محلی برای اجتماع مردم تبدیل میشدند. در آنجا بود که میان مردم بحث در میگرفت؛ بحثهایی در انتقاد از حکومت.
در روایت مورخانی مانند تاورنیه از قهوهخانههای ایران در دوران شاه عباس اول هر زمان که انتقادها از حکومت بالا میگرفت شاه از ترس این که کار به فتنهانگیزی کشیده شود، محدودیتهایی برای وقتگذرانی مردم در قهوهخانهها قائل میشد.1
علاوه بر این، مساجد نیز از دیگر محلهای تجمع عمده ایرانیها محسوب میشدند. در بسیاری از وقایع و تحرکات ملی، مسجد جایگاهی ویژه داشته است.
توجه مردم به مناسک مذهبی سبب شد تا روحانیون و علمای دینی، رفتهرفته به یکی از مراجع عمده فکری ایرانیها تبدیل شوند.
روحانیون نیز از منبر، خطبه و وعظ برای رساندن و انتقال پیام خود استفاده میکردند؛ خصیصه چهره به چهره بودن و عدم یا حداقل پارازیت در جریان ارتباطی، به کارایی این رسانه کمک شایانی میکرد.
این رسانههای سنتی البته در طول زمان رقیبهایی هم به خود دیدهاند. همچنان که در دوره ناصری با «کاغذ اخبار» میرزاصالح شیرازی، روزنامه متولد و در انقلاب مشروطه به تریبون غالب آزادیخواهان بدل شد.
کمی بعدتر، در دوره «متین دفتری» نخستین فرستنده رادیویی آغاز به کار کرد و بعدها هم پای تلویزیون توسط «ثابت پاسال» به ایران باز شد.
با این همه، در دوران مبارزه مردم ایران علیه نظام شاهنشاهی، مسجد جان دوبارهای میگیرد و شکلهای جدید رسانهای نیز خود را باز مییابد.
رسانه مدرن، جامعه سنتی
محمدرضا شاه پهلوی، در حالی با اشتیاق تمام پروژه مدرنیزه کردن ایران را پیش میبرد که هنوز بخش وسیعی از جامعه ساختارهای سنتی خود را حفظ کرده بودند.
این بدقوارهای موجود در جامعه حتی از نگاه «الیعرز تسفریر» رئیس شعبه منطقهای موساد -که در آن دوران در ایران به سر میبرده ـ دور نمانده است.
او مینویسد «در تهران، به عنوان یک پایتخت مدرن هنوز جویها روی باز دارند و در آن آب روان جاری است. حتی در برخی از نقاط شهر کودکان در این جویها بازی میکنند و زنان با آن رخت میشویند و به نظافت میپردازند.»
رسانههای نظام شاهنشاهی بدون توجه به بافت فرهنگیـ اجتماعی خصوصیات مخاطبان خویش، به تولید برنامههای پرزرق و برق میپردازند.
در مطبوعات آگهی فروش مشروبات الکلی بدون پرده پوشی و همراه با تصاویر اغواگر به چاپ میرسد و تلویزیون هم پر است از سریالهایی که مصرفگرایی حرف اول و آخرشان است.
به غیر از تلویزیون ایران، تلویزیون ارتش ایالات متحده که در سال 1339 با دریافت مجوز از دولت فعالیت خود را آغاز کرده بود نیز به پخش برنامههایی مطابق با فرهنگ، آداب و رسوم آمریکایی میپردازد.
کار به جایی رسید که در جشن هنر شیراز، یک گروه تئاتر فرانسوی به اجرای نمایشی با درونمایه جنسی و ظاهر نامناسب بازیگرانش پرداخت؛ نمایش، آنقدر وقیحانه بود که سفیر انگلیس با تعجب اظهار داشته بود که اجرای این نمایش در منچستر هم سروصدا به پا میکرد!
این در حالی بود که اکثریت جامعه از تعلقات مذهبی برخوردار بودند. همچنان که نتایج نظرسنجی پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران ـ که در 23 شهر و 52 روستای ایران و یک سال قبل از انقلاب انجام شده بود ـ نشان میداد؛ براساس این تحقیق، 83 درصد مردم ایران بهطور مرتب نماز میخوانند و 75 درصد نیز به حجاب اعتقاد دارند.2
در چنین شرایطی، ابتذال رسانهای حاکم برای مردم سخت ناخوشایند و غیرقابل تحمل میکرد. دستگاههای تبلیغاتی شاه اما یکسره به تمجید از برنامههای محمدرضا میپرداختند و با حذف ارتباط دوسویه و اعمال پروپاگاندای سیاسی، رفتهرفته موجب ایجاد فاصلهای عمیق میان مردم و حکومت شدند.
عدم ارائه تصویر واقعی از جامعه ایران، شاه را به اتخاذ سیاستهایی تشویق میکرد که نتیجهای جز دامن زدن به تضادهای موجود در جامعه نداشت.
از طرفی دیگر، محمد رضا با تقلید از الگوی توسعه آمرانه پدر، به حذف مطبوعات آزاد و صداهای مخالف پرداخت. شاه پس از دوره آزادی نسبی سالهای 20ـ30، گونهای از روزنامهنگاری مطیع و غیرسیاسی را به وجود آورد.
تلویزیون را هم پس از 12 سال از قیومیت بخش صورت خصوصی خارج و به انحصار خود درآورد. برآیند همه این اقدامها، وسیعتر شدن دامنه نارضایتیها بود که برای مبارزه خود سلاح «سکوت» را برگزیده بودند.
تحرکات رسانههای خارجی
البته جدای از عملکرد رسانههای داخلی، نقش رسانههای خارجی نیز در بحبوحه انقلاب حائز اهمیت است.
در آن دوران جیمی کارتر در آمریکا با شعار تبلیغاتی «حقوق بشر» روی کار آمد؛ شعاری که بعد از رسوایی واترگیت و شکست ویتنام ، اقدامی ترمیمی برای وجهه آمریکا در افکار عمومی به حساب میآمد؛ کارتر که عمیقا ضدکمونیسم بود با این سیاست سعی در چرخش جهتگیریها به سمت شوروی و بلوک شرق داشت.
از همین رو تولید حجم وسیعی از کتاب، فیلم، سریال تلویزیونی، برنامه رادیویی و مطبوعاتی با محتوای به رسمیت شناختن آزادیهای فردی و حقوق بشری باعث شد تا رفتهرفته حوادث داخلی ایران به کانون توجه جهانیان تبدیل شود.
بهگونهای که کارتر تحت فشار افکار عمومی نتوانست ایران را از برنامه حقوق بشری خود مستثنی کند! اخبار اعدامها و شکنجههای زندانیان سیاسی توسط ساواک با تصویری که توسط رسانههای داخلی منعکس میشد، تفاوتی بسیار داشت.
نتیجه این توجه رسانهای، به تحرک واداشتن نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور بود. با این حال، رسانههای شاهنشاهی تحلیل دیگری از این هجمه رسانهای ارائه میکردند.
تروریسم، تروریسم فکری، حسادت غربیها، پیشرفتهای ایران و بالاخره مهمتر از همه کینه غربیها از سیاست مستقل ملی شاه در قبال نفت و منافع ملی ایران در سراسر تابستان و قسمتی از پاییز 1356، پاسخهای مطبوعات داخلی است به اتهامهای رسانههای خارجی.
چنان که در مقاله رستاخیز، ازمقابله ایران با تروریسم فکری رسانههای گروهی غربی، سخن به میان میآید.
روزنامه اطلاعات نیز در مقالهای تحت عنوان «ایران از دیدگاه مطبوعات غرب» نوشت که «مطبوعات در غرب متاسفانه تحت تاثیر جریانات ملیشان که آنها را وادار میسازد، هرگاه پیشنهادی و یا درخواستی از جانب ایران مورد تایید قرار نگیرد ناگهان سیل انتقاداتشان را متوجه ایران ساخته و از این طریق به تلافی کردن میپردازند.» 3
اگرچه، دستگاه سلطنتی در ابتدا مجبور به فرافکنی میشود، اما در ادامه خود را وادار به تلطیف نسبی فضا میبیند.
درج برخی از اخبار مخالفان رژیم و انتقاد ملایم، در راستای چنین سیاستی به رسمیت شناخته میشود. در مرداد سال 56 در تمامی مطبوعات و رادیو و تلویزیون کشور، بحثها و مطالب زیادی پیرامون «ضرورت انتقاد سازنده»، ضرورت آزادی فکر و بیان و عناوینی اینچنینی به راه میافتد.
الفاظ و عناوینی نظیر «گفتوشنود ملی»، «ضرورت گفتوشنود» و «دیالوگ و دیالکتیک گفتوشنود» بتدریج مطبوعات و سخنرانیهای مقامات مملکتی را اشباع میکند.4
از همینرو تغییراتی به وجود میآید؛ روزنامه رستاخیز به انتشار گفتگوهایی با صاحبان قلمها درباره آزادی میپردازد، انتشار کتابهای چند نفر از ممنوعالقلمها آزاد میشود، برخی از مقالات سانسورشده قبلی در خواندنیها منتشر میشود. در این شرایط است که مجله پرخواننده تایم، نیوزویک و لوموند به مصاحبه با مخالفان رژیم میپردازند.
در این میان اما رادیو نیز جایگاه ویژهای مییابد. بخش فارسی رادیو بیبیسی در جریان انقلاب به فضایی برای انعکاس اخبار مخالفان رژیم و بیانیههای امام تبدیل میشود. (این که براساس چه سیاستی این کار صورت گرفت موضوع این مقاله نیست) این اتفاق مقارن شد با دورانی که خرید رادیو امواج کوتاه آزاد شده بود و نیاز به گرفتن مجوز نداشت. استفاده مردم از رادیو برای شنیدن خبرهایی که خودشان در کانون آنها حضور داشتند، روزبهروز گسترش یافت.
این سیاست بیبیسی شاه را به انگلیسیها بدبین کرده بود، چنان که آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلستان در ایران در رژیم گذشته، در کتاب «غرور و سقوط» خود، مکرر به سوءظن شاه نسبت به سیاست انگلستان و نقش بیبیسی در به حرکت درآوردن نیروهای انقلابی اشاره میکند و مینویسد بالاخره نتوانسته است شاه را قانع کند که بیبیسی تشکیلات مستقلی است و سخنگوی دولت انگلستان نیست!5
اما یکی از نقاط عطف در دوران مبارزه مردم، حضور امام در «نوفل لوشاتو» است؛ با ورود امام به پاریس و توجه گسترده رسانههای گروهی، انقلاب مردم ایران بعدی بینالمللی پیدا کرد و از همینرو روند تحولات را سرعتی مضاعف بخشید.
اینک تصویر و صحبتهای امام هر روز در رسانهها انعکاس مییافت و رهبر مردم ایران به چهرهای جهانی مبدل گشته بود. متاثر از فعالیتهای رسانههای غربی، روزنامهنگاران داخلی که از عدم کار کردن عکس و صحبتهای امام به خشم آمده بودند خواهان آزادیهای بیشتر شدند و دست به اعتصاب زدند.
با عقبنشینی دولت، مطبوعات پس از اعتصاب با بر و رویی متفاوت ظاهر شدند؛ اطلاعات، آیندگان و کیهان با آزادی بیشتر اخبار و گزارشهای نهضت را منعکس کردند و بر تیراژ خود افزودند. حکومت حاضر به ایجاد این آزادی نسبی در تلویزیون نشد؛ به همین دلیل گروهی از فرمانداری نظامی مرکز در محوطه رادیو و تلویزیون گمارده شده بودند تا عنان کنترل این رسانه به دست نیروهای انقلابی نیفتد.
همچنین وقتی فیلمبرداران خبری تلویزیون از جریان درگیری خونین ماموران حکومت نظامی با دانشجویان دانشگاه تهران، فیلم خبری موثری تهیه کرده بودند، از سوی اطلاعات توقیف شد.6
جدای از رادیو، کاست نیز یکی دیگر از رسانههای موثر دوران انقلاب است. سخنرانیهای امام به غیر از اعلامیه، روی کاست پیاده میشد و در تعداد زیاد بین مردم دست به دست میگردید. شنیدن صدای امام، روحیه امید و پایداری در مبارزه را در مردم تقویت میکرد.
کارکرد رسانهای مناسبتهای مذهبی
به واسطه انسداد ارتباطی چندین ساله، مردم به دنبال روزنهای برای نمایش اعتراض خود هستند. مناسبتهای مذهبی فرصتی مناسب برای مقابله با رژیم شاهنشاهی به شمار میرود.
استفاده از عکس امام در مراسم عزاداری ماه محرم سال 42، کارکردی سیاسی به مناسبتهای مذهبی میبخشد و این ماه و بویژه دو روز تاسوعا و عاشورا را به عامل اصلی گردهماییهای گسترده مردم در سالهای آینده تبدیل میکند.
بانگ «اللهاکبر» مردم در ماه رمضان، گونهای دیگر از چنین مبارزاتی است. صداهای اعتراضی که نیمهشب از پشتبامها، فضای شهر را پر میکرد و رعب و وحشت در ماموران امنیتی و ساواک را تشدید میکرد. در حکومت هم گوش شنوایی برای شنیدن این صداها نبود که اگر بود کار به این اعتراضهای شبانه نمیکشید. دیوارنویسی نیز در مبارزات مردم به یکی از بیانهای اعتراضی جدی بدل گشت. هنوز دست تصویر خونین حک شده روی دیوار، یکی از آشناترین تصاویری است که از آن دوران به یادگار مانده است.
این دیوارنویسیها، حتی در برخی مواقع وسیلهای میشد برای انتقال اخبار بین مردم؛ مانند نمونهای که «به گفته بیبیسی نخستوزیر هم استعفا داد». شعارهایی که توسط مردم ساخته میشد و روی دیوارها نقش میبست، چندی بعد در تظاهرات مردم یکصدا فریاد زده میشد. در غیاب شبکههای اجتماعی امروز، شاید این دیوارها بودند که بهگونهای به ایجاد شبکه اعتراضی کمک میکرد.
رسانه یا جامعه؟
فارغ از تحلیلهای صورت گرفته در مورد انقلاب اسلامی ایران که هر کدام بسته به نوع نگاهی که برمیگزینند، بر نقش و عواملی تاکید میورزند و از برخی دیگر به سهو یا عمد غفلت میورزند، در حوزه رسانه و جامعه نیز نمیتوان به برقرای رابطهای خطی میان این دو امید بست؛ پاسخ به این سوال که رسانهها متاثر از تحولات اجتماعی عمل میکنند یا خود موجد تحول و تغییر هستند، مستلزم اتخاذ رویکردی میانرشتهای و در نظر گرفتن عوامل متعدد دیگری است.
عدم وجود چنین ضرورتی باعث شد تا پروژه تحقیقی دانشگاه کلمبیا به سرپرستی دانیل لرنر، که با هدف نوسازی خاورمیانه انجام شده بود، با شکست روبهرو شود؛ لرنر پس از سفر به شش کشور خاورمیانه (از جمله ایران) در سال 1950، مدل پیشنهادی خود را برای نوسازی خاورمیانه ارائه داد؛ مدلی براساس یک رابطه خطی و دربردارنده 4 متغیر که به عنوان الزامات ورود از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن پیشنهاد شده بود؛ افزایش شهرنشینی، گسترش سواد، دسترسی مردم به وسایل ارتباط جمعی و افزایش مشارکت اقتصادی ـ سیاسی.
وقایعی که در ایران به وقوع پیوست نارساییهای چنین مدلی را به خوبی نشان داد؛ عدم توجه به بافت فرهنگی ـ اجتماعی و خصلتهای ویژه جامعه ایران و نادیده انگاشتن شبکههای ارتباطی بومی و تاثیرگذاری آنها، آرمان «ایران غربی شده و متجدد» را با ناکامی همراه ساخت.
پینوشتها:
1- محسنیان راد، مهدی، مخاطبپنداری در رسانههای ایران.
2- محسنیان راد، مهدی، ایران در 4 کهکشان ارتباطی، ج 3.
3- زیباکلام، صادق، مقدمهای بر انقلاب اسلامی.
4- همان.
5- طلوعی، محمود، از ایران انقلابی تا ایران اتمی، بخارا.
6- محسنیان راد، مهدی، ایران در 4 کهکشان ارتباطی، ج 3.
وحید اقدسی - جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
فرزاد آشوبی در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد