روزانهها
نمیدانید در حسرت بزرگ میشوند؟
آخر سال که نزدیک میشود خوراک رسانهای خیلی از روزنامهها و خبرگزاریها جور میشود؛ کارهای زمینمانده آنقدر هست که بشود از 3ـ 2 ماه مانده به نوروز، گزارشها و یادداشتهایی دربارهشان نوشت و از قولهای به عمل نرسیده، لوایح در انتظار اصلاح مانده، طرحهای به ثمر نرسیده و وعدههای بیسرانجام، حرف زد به این امید که مسوولان چیزهایی را به یاد بیاورند.
می گویید مثال بزن؟! میگویید آنقدرها هم سوژه برای این نوع مطالب پیدا نمیشود؟! یکی از مثالهایش لایحه فرزندخواندگی است، همان لایحهای که تنظیم شد چون کارشناسان معتقد بودند قانون قبلی فرزندخواندگی با بیش از 3 دهه عمر، به کار نمیآید و روند واگذاری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست بهزیستی را به خانوادههای متقاضی کند و دشوار و در برخی موارد ناممکن کرده است.
این لایحه سال 88 در صحن علنی مجلس تصویب شد و برای تصویب نهایی به شورای نگهبان رفت اما اشکالهایی شرعی در آن باعث شد بار دیگر به مجلس برگردد و دست آخر در اثنای این رفتوآمدها و با تغییر مدیریتهای پیدرپی بهزیستی، بیآنکه اشکالاتش رفع شده باشد، در چاه فراموشی سقوط کرد و حالا که رسانههای مختلف در پایان سال یادش افتادهاند و دربارهاش از مسوولان میپرسند آنها تصویب نهاییاش را به سال آینده حواله میدهند و با این حساب به نظر میرسد عمر مجلس هشتم کفاف رسیدگی به آن را نمیدهد و باید مردهریگی شود برای مجلس نهم.
حقیقت این است که تصویب نهایی این لایحه اگرچه دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد و سرانجام در آیندهای نامعلوم رخ میدهد، شاید امسال، شاید سال بعد و شاید هم در چند سال آینده اما حتما آنها که تصویب نهایی آن را پشت گوش میاندازند بیخبرند که زیر سایه سهلانگاریشان قرار است کودکانی سالها و سالها در شیرخوارگاهها و پرورشگاهها، روزها و شبها را در انتظار از راه رسیدن پدر و مادری رویایی بشمرند و در حسرت داشتن خانواده، بزرگ شوند چون قانون پیر و به روز نشده قدیمی به آنها اجازه خانواده داشتن را نداده است.
مریم یوشیزاده / گروه جامعه