در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او اکنون با وجود ترسی که از سفر هوایی دارد، به خاطر همراهی با نامزد خلبانش، سارا و دوستانش عازم چنین سفری میشود و این، سرآغاز رخدادهای پرهیجان فیلم است.
گمان میکنم بهترین کلید ورود به دنیای فیلم فراز و تحلیل آن، سابقه هنری کارگردان فیلم است.
کری اندروز، فیلمسازی را سال 2003 شروع کرده و 5 فیلم کوتاه ساخته و فیلم فراز اولین فیلم بلند سینمایی اوست؛ اما آنچه برای ما در تحلیل این فیلم اهمیت دارد، سابقه درخشان او در زمینه داستانهای مصور است و داستانهای مصور، مهمترین عناصر داستانی فیلم هم هستند. اندروز قبلا برای شخصیتهای شناختهشده داستانهای مصور چون مرد عنکبوتی، مردان ایکس و هالک نقاشی کشیده و داستان نوشته است و جالب این که تمام شخصیتها به فیلمهای مطرح سینمایی هم تبدیل شدهاند.
اما جالبتر از همه این است که این نقاش و قصهگوی داستانهای مشهور مصور، وقتی خودش خواسته اولین فیلم بلندش را بسازد، یکی دیگر از همان فیلمهای پرهزینه و بزرگ را بر اساس آن داستانها نساخته است؛ بلکه فیلمش سرشار شده از دغدغههایی درباره قدرت تخیل و این که تأثیر قوه تخیل اگر بتواند قدرت دنیای واقعی را تحت تاثیر قرار دهد، چه فجایعی قابل رخ دادن است. بروس ـ شخصیت اصلی فیلم فراز ـ از پرواز میترسد و علتش حادثهای است که در کودکی برای پدر و مادرش رخ داده است.
او عاشق داستانهای مصور است. در سکانس اول فیلم، او را در حال پرواز در هواپیما و کتاب داستان مصوری در دست در دوران کودکی میبینیم. در جوانی هم نامزدش، سارا برایش یک کتاب داستان مصور هدیه خریده است. بتدریج متوجه میشویم بر دنیای ذهنی بروس، ماجراهای این داستانها آنچنان تأثیر داشته که مرزهای دنیای عینی و ذهنی او مختل شدهاند و حتی دنیای ذهنی با دنیای عینی جا عوض کرده است. یعنی قدرت نامحدود تخیل بروس موجب شده تمام آن کابوسهای هراسآوری که در دنیاهای این داستانهای مصور پنهان شده بوده، رنگ واقعیت به خود بگیرند و بعدها اصلا خود واقعیت شوند. به این ترتیب در فیلم فراز، به وجوه منفی و آثار سوء و مخرب خیالپردازیهای نامحدود پرداخته میشود.
همیشه این را میدانستهایم که برای پیشرفتن در زندگی نیازمندیم قوه خلاقیت خود را به کار بگیریم. به کارگرفتن قوه خلاقیت به معنای پروراندن قدرت تخیل و خیالپردازی است. این هم به آن معنی است اجازه بدهیم رویاهایی که در زندگی داریم بال و پر گرفته و بتدریج رنگ واقعیت به خود بگیرند.
اگر بخواهیم این موضوع را به سینما پیوند بدهیم، ذکر این نکته جالب خواهد بود که اولین بار از زبان یکی از شخصیتهای فیلم «خیابان رویا» (دیوید وارک گریفیث، 1921) جملهای نقش بست: «زندگی آن چیزی نیست که در ظاهر میبینید. زندگی از جنس رویاست. پس رویاهای خوب و شیرین ببینید».
سینما و داستانهای مصور، اما در زمان حاضر بیش از آن که به تصویرسازی چنان رویاهایی بپردازند، به خلق دنیاهایی کابوسگونه روی آوردهاند. فیلم فراز، نسخه نگاتیو دستورالعمل رویاپرداز گریفیث را به ما مینمایاند و تأثیر قدرت تخیل بارورشده از حجم عظیم خیالپردازی آن داستانهای مصور را به شکلی معکوس نشانمان میدهد.
داستان مصوری که بروس در زمان کودکی خوانده، نشانی از رویا در خود نداشته است، چرا که حادثه سقوط هواپیما در یک داستان مصور کودکانه، بیشتر به خلق کابوسی در ذهن کودک منجر میشود. تثبیتشدن چنین ترسی در کودکی و در ذهن بروس آثار مخرب آن را در بزرگسالی بر دنیای خودش و اطرافش باقی میگذارد و قرار است منجر به حوادث تلخ و کابوسگونه دیگری شود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت کری اندروز کارگردان، به عنوان یکی از مهمترین دستاندرکاران پرطرفدارترین داستانهای مصور این روزگار در اولین فیلم بلند سینمایی خود اتفاقا به پدیده داستانهای مصور امروزی نگاهی انتقادی انداخته است.
اندروز در فیلم فراز گویی قصد دارد تصویرگر دغدغه بزرگی شود که در تمام دوره فعالیتش به عنوان تصویرگر و قصهگوی داستانهای مصور ذهنش را آزار میداده است. این که آیا او و همکارانش در خلق داستانهای مصور در شکلدادن چنان دوران کودکی و حتی کابوسهای دورههای بعدی زندگی این کودکان نقش بسزایی نداشتهاند، اما در کنار این علامت سؤال بزرگ که اندروز در ذهن تماشاگر باقی میگذارد پاسخی هم برای آن دارد.
در فیلم فراز، بروس بالاخره موفق میشود بر کابوسهای درونیاش فایق آید و دنیای ذهنیاش را سر جای خود بازگرداند و یک بار دیگر با دنیای عینی و واقعی، همانگونه که هست، روبهرو شود. اما این بازگرداندن کابوسهای داستانهای مصور به درون دنیای خودشان که همان دنیای خیال است، تنها جلوی فاجعهای را که در زمان حال در دنیای بروس به وقوع میپیوندد، نمیگیرد. بلکه تمام زندگی بروس را تحت تاثیر قرار میدهد و اتفاقات ناگوار و کابوسگونه قبلی را هم از داستان زندگی بروس پاک میکند.
این بازگشت به گذشته در پایان فیلم در فضای روشن و شفافی شکل میگیرد که به فضایی رویاگونه شبیه است. بدین معنی که اتفاقا آنچه دنیاهای کابوسگونه و سیاه گذشته بروس را در هم میشکند، انگار پناه آوردن به دنیای روشن و شفاف رویاست؛ بنابراین راهحل نهایی اندروز برای رهایی شخصیت اصلی فیلمش از جهان کابوسزدهاش، پناهبردن به رویاهای شیرین دوران کودکی است. به این ترتیب شاید کری دارد به خودش و همکارانش هم نهیب میزند که اینقدر داستانهای مصور خود را از عناصر کابوسگونه و هراسآور انباشته نسازند، چرا که این رویکرد میتواند تأثیر مخربی روی تمام زندگی کودکان اکنون و بزرگسالان آینده داشته باشد.
از سوی دیگر به مخاطب خود نیز توصیه میکند برای این که زندگی خود را همواره سیاه و تیره و تار نبیند، لازم است بیش از آنکه به بخش کابوسزده ذهن خلاقش پر و بال دهد، بخش رویاپرداز این ذهن را بیشتر بپروراند. بدین گونه چنین شخصی دنیای ذهنی و عینی زیباتر و پربارتری خواهد داشت؛ دنیایی که کارکردهای سازندهاش بسی قویتر و مؤثرتر از کارکردهای مخرب و ویرانگرش خواهد بود.
چنین نگاه روشن و شفافی به دنیای شگفتانگیز تخیل، به فرد و جامعه اجازه خواهد داد در طول حرکتش در زمان، از گذشته به حال و سپس به آینده، مسیری بسازد که نماد و الگویی از امید و آگاهی برای دنیای خودش و اطرافیانش قلمداد شود. به همین دلیل انتخاب این فیلم برای پخش از شبکه 5 سیما که اصلا شبکه امید و آگاهی نام نهاده شده، انتخاب بسیار مناسب و شایستهای است.
محمدهاشمی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم