حسین مسافر آستانه علاوه بر سال‌ها مدیریت در بخش‌های مختلف هنرهای نمایشی، کارگردان تئاتر بویژه در حوزه تئاتر دینی هم هست.
کد خبر: ۴۴۴۴۴۹

با این که کشور ما به لحاظ آیین‌ها و نمایش‌های دینی چون تعزیه سابقه‌ای طولانی دارد، اما بحث تئاتر مذهبی در ایران به زمان معاصر برمی‌گردد که هنوز درباره آن اتفاق نظری وجود ندارد. این که یک آیین چگونه به نمایش و در نهایت به تئاتر ختم می‌شود و این که معنی و مفهوم تئاتر دینی چیست، از جمله مباحثی بود که برای پیگیری آن پای گفت‌وگوی حسین مسافر آستانه نشستیم که سابقه‌ای طولانی در روی صحنه بردن آثار مذهبی دارد. در این گفت‌وگو به دنبال آن بوده‌ایم تا هم از زاویه یک کارگردان تئاتر و هم از زاویه یک مدیر هنری به بررسی تعاریف و آسیب‌شناسی تئاتر دینی بپردازیم. البته در ادامه این گفت‌و‌گوی طولانی، بحث به تازه‌ترین نمایش این کارگردان به نام تمام صبح‌های زمین که با موضوع فلسطین این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است هم رسید.

شما از تئاتر دینی فارغ از تئاتر‌های مشخصی چون تعزیه یا زندگینامه شخصیت‌های دینی، چه تعریفی دارید؟

من مدتی را صرف تحقیق درباره تئاتر دینی کردم که هر کس محصول آن را دید از من پرسید با این نگاه تو، پس چه تئاتری غیردینی است؟ ببینید در یک نگاه کلی نیاز به خداجویی یک نیاز فطری است. یکی از مظاهر تبلور این نیاز در آیین‌ها نهفته است که یک پاسخ جمعی به همان نیاز درونی خداجویی است. تئاتر از دل همین آیین‌ها شکل گرفته، پس ماهیتا دینی است. اگر ما از آن بهره غیردینی می‌بریم به ما برمی‌گردد. مانند انسان که فطرت خداجویی دارد، اما ممکن است و می‌تواند کار ضدخدایی هم بکند. با این نگاه خیلی از تئاتر‌ها دینی هستند. من حتی یک تئاتر کمدی را که فرهاد آییش کار کرده بود تحت عنوان تئاتر دینی تقسیم‌بندی کردم. نمایشی که اساسا مرگ را در کانون خود قرار می‌دهد به سمت مفاهیم و نگرش دینی حرکت می‌کند و آن تئاتر همین کار را کرده بود. نمایش دیگری را در تحقیق خود ذکر کردم که کاری کاملا اجتماعی بوده است، درباره زنی که تحت ناملایمات جامعه و زندگی خانوادگی خود قرار دارد، اما در آخر در یک نور صبحگاهی چادری به سر می‌کشد و سجده می‌کند و به خدا پناه می‌برد، این تئاتر دینی است و ممکن است نمایش تا پیش از این پایان، چیزهایی غیردینی جهت نمایش ناملایمات و بی‌اخلاقی‌های اجتماعی نشان دهد، اما همین پایان‌بندی و نگاهی که به نجات این شخصیت دارد، کار را دینی می‌کند. پس دایره تئاتر دینی فراتر از شخصیت‌های دینی است که ما فکر کنیم تنها نمایشی که درباره مردان خدا و پیامبران و امامان است، دینی است، خیر؛ هر تئاتری که دین را به متن زندگی آدم‌های دور و بر ما می‌آورد، دینی است. تئاتر اجتماعی وقتی انسان را به خود و فطرتش توجه می‌دهد، تئاتر دینی است.

واقعا با این دایره وسیع چه تئاتری غیر دینی به شمار می‌آید؟

بی‌شک تئاتری که به شکل شعاری و خیلی گل درشت به مفاهیم مذهبی بپردازد، غیردینی است. این تئاتر به دلیل این‌که شعاری و سطحی است، ضددین عمل می‌کند پس غیردینی است. این تئاترها اغلب تأثیر عکس دارند و مخاطب را از این نوع تئاتر گریزان می‌کنند و اتفاقا به دین توجه نمی‌دهد.

ارزیابی آسیب‌شناسانه شما از حضور نگرش دینی در درام‌های اجتماعی و رئالیستی چیست؟ در واقع تئاتر دینی واقع‌نمایی که زندگی روزمره را در خود نشان می‌دهد، چطور می‌بینید؟

برای پرداختن به موضوعات اجتماعی عموما آثار با 2 نکته درگیر هستند. اولی مفهومی‌ است که مؤلفان در ذهن دارند و برای آن به دنبال مصداق‌هایی در زندگی اجتماعی، خانوادگی و امثال اینها می‌گردند تا آن مفهوم را پرورش دهند. عموم این آثار مفهومی‌ دقیق، درست و انسانی دارند. وقتی می‌گویم انسانی، منظورم دینی هم هست، اما در مصداق به حاشیه می‌روند و به سطح بسنده می‌کنند و آن مفهوم عمق پیدا نمی‌کند. پس چون به تحلیلی عمیق دست پیدا نمی‌کند، مصداق‌ها مفهوم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. از سوی دیگر خیلی مواقع پرداخت تکنیکی مشکل دارد، در هر دو زاویه ما مشکل داریم البته به اعتقاد من عمده مشکلمان در نکته اولی یعنی عمق تفکر است.

عدم عمقی که می‌گویید از کجا می‌آید؟

یکی از کمبود مطالعه می‌آید و دیگر از زحمت کم. برای تئاترهایی که در این حوزه تولید می‌شود، من تصور می‌کنم زحمت زیادی کشیده نمی‌شود و تسلط و عمق زیادی نسبت به مفهوم وجود ندارد. ما همه‌جانبه یک موضوع را مورد بررسی قرار نمی‌دهیم. این مشکل هم اغلب در حوزه متن است، نویسنده بیشتر به زیباشناسی توجه می‌کند و برای گسترش تحقیقات خود درباره موضوع وقت نمی‌گذارد، به همین جهت نتیجه کارش عمق ندارد، شعاری است و پیش پاافتاده. موضوعش مخاطب را به فکر که وا نمی‌دارد هیچ حتی تحت‌تأثیر هم قرار نمی‌دهد. اکثر نویسنده‌های ما فقط به تکنیک می‌پردازند و بس.

همین تسلط و رشد تکنیک باعث عمق یافتن موضوع نمی‌شود؟

تفکر از طریق تکنیک عمق پیدا نمی‌کند، تکنیک تنها می‌تواند تفکری را رشد دهد که از ابتدا به واسطه مطالعه و تحقیق عمق پیدا کرده باشد و زاویه درست و دقیقی داشته باشد. زحمت فقط در تکنیک نیست، باید نویسنده تفکر خود و نگاهش را هم رشد دهد و برای آن زحمت بکشد، وگرنه اگر دست روی یک مفهوم دینی بگذارد، اما بدون تعمق و تحقیق بیشتر به جای این‌که بدرستی منتقلش کند آن را ضایع می‌کند. در حرکت به سمت این عمق به واسطه زحمت‌هایی که کشیده می‌شود زاویه نویسنده تحلیلی هم می‌شود، یعنی نویسنده به تحلیل می‌رسد و دیگر شعار نمی‌دهد، بلکه مفاهیم بلند مورد نظرش را تحلیل می‌کند.

اما خوراک‌های مفهومی‌هم در ظاهر کم نیستند، در هر حال رسانه‌های ما عمدتا ادعای دینی بودن دارند یا به مسائل دینی می‌پردازند، در این حوزه هم رسانه زیاد است و هم متولی، ولی باز شما به‌رغم این همه اغلب به سطحی بودن آثار انتقاد می‌کنید، چرا؟

مسافر آستانه: سفارش نوعی انگیزه است تا هنرمند دغدغه خود را به اجرا برساند، اما توجه باید داشت که هم سفارش درست و نظام‌مند داده شود و هم این‌که دغدغه به واقع در هنرمند وجود داشته باشد، نبود هر یک از اینها نتیجه را ضعیف و غیرقابل توجه می‌کند

ببینید اتفاقا نگاه اغلب همین متولیان و رسانه‌ها گذرا و سطحی است که محصول و تولیدات نمایشی دینی سطحی می‌شود. اغلب نگاه‌ها در تصمیم و سپس ترویج، مقطعی است. بخصوص این در تئاتر خیلی نکته بدی است، چراکه تئاتر نمی‌تواند گذرا از مفاهیم بگذرد و ذاتا پدیده‌ای دینی است، لذا باید به هر مساله‌ای با عمق و نگاه همه‌جانبه و کلان‌تری نگاه کند، ولی ما شاهدیم که سیاست‌ها و خود هنرمندان دست در دست هم داده‌اند تا نگاه گذرا و متأسفانه بی‌عمق به مفاهیم مهم و اساسی باشد.

چگونه باید جلوی این مساله را گرفت؟

ابتدا تئاتر باید به خودش فرصت دهد و سریع و گذرا مسائل را نبیند.

آیا در حوزه تئاتر دینی در کشور خودمان دست‌‌کم در این 30 سال می‌توانیم از جریان حرف بزنیم و نویسنده‌هایی را مشخصا ببینیم که در نگارش زندگی اجتماعی معاصر زاویه دینی داشتند؟

صرف‌نظر از کیفیت ‌‌ـ‌ چون خیلی‌ها فقط اجرا‌ها را می‌بینند، اما من به دلیل موقعیتم خیلی از متن‌هایی را که هیچ‌گاه به اجرا نرسیده‌اند می‌شناسم‌ ‌ـ‌ آثار نمایشی زیادی در این حوزه نوشته می‌شود. واقعا در خیلی از آثار من این نگاه دینی را می‌بینم که بروز پیدا کرده است. اگر بخواهیم از نویسندگان مطرح حرف بزنیم، معتقدم در خیلی از آثار زنده‌یاد اکبر رادی هم این نگاه دینی حتی خیلی عمیق و باکیفیت وجود دارد. نویسندگان دیگری هم هستند که بیشتر اجتماعی می‌نویسند، اما زاویه‌ای دینی دارند مثل حمیدرضا آذرنگ یا نادر برهانی‌مرند که در آثارش نگاه دینی را به وضوح می‌بینم. اما در حوزه متن مشکلاتی کلی داریم که به تئاتر دینی هم مثل باقی حوزه‌ها و همین طور نویسندگانی که با این زاویه می‌خواهند کار بکنند، لطمه زده است. این‌که نویسنده در ارتزاق خود مشکل داشته باشد و مجبور به نوشتن زیاد شود، خوب کیفیت کار او را پایین می‌آورد. نویسندگان ما نباید مشکلات عمده معیشتی داشته باشند تا بتوانند با آرامش کامل روی آثار خود وقت بگذارند. در همین حوزه تئاتر دینی اگر حمایتی می‌شود باید حمایت از نویسنده‌ها در اولویت قرار گیرد و نگاه ویژه‌ای به آنها شود تا بتوانیم شاهد شکوفایی و تولید آثار خوبی باشیم.

دولت به واسطه شاکله سیاسی کشور بیشتر از هر حوزه دیگری متولی تئاتر دینی است. سفارش در این حوزه وجود دارد، نگاه شما به شاکله و روند کار سفارشی در حوزه تئاتر دینی مثبت است یا منفی؟

سفارش قطعا کمک می‌کند، اما به عکس تصور کلی این سفارشات زیاد نبوده است. بلکه در مقاطعی بنا به سیاستی در یک دوره‌ای موضوعی مورد حمایت قرار گرفته و تمام شده، یعنی به یک هنرمند سفارشی داده شده و با هر مشقتی کار به سرانجام رسیده، اما تمام شده و ادامه نیافته است، یعنی حتی سفارش برای تولید کار تبدیل به جریان نشده است. سفارش نوعی انگیزه است تا هنرمند دغدغه خود را به اجرا برساند، اما توجه باید داشت که هم سفارش درست و نظام‌مند داده شود و هم این‌که دغدغه به واقع در هنرمند وجود داشته باشد، نبود هر یک از اینها نتیجه را ضعیف و غیرقابل توجه می‌کند. سفارش باید درست، دقیق و بررسی شده باشد و با شناسایی درست هنرمند انجام گیرد. من معتقدم اغلب سفارشات درست و بموقع نبوده است.

یعنی اندازه کمی ‌سفارشات به اعتقاد شما خوب بوده، اما مجرا و زمانش اشتباه بوده است؟

بله دقیقا، در استمرار و شناسایی زمان درست مشکل وجود داشته است. سفارش باید مستمر و مداوم شکل بگیرد و در زمان درست با توجه به نیازها متمرکز و تشدید شود. اما در یک نگاه کلی‌تر اگر در سیاستگذاری‌های کلان فرهنگی‌مان مدون و روشن اطلاع‌رسانی شود، نیاز به سفارش نیست. ما به اندازه کافی هنرمند دغدغه‌مند داریم که خودشان موضوعات را تصاحب کنند و به کار بپردازند. مشکل تئاتر دولتی ما نبود برنامه در شکل کلان است. ما متولی تئاتر را دولت می‌دانیم اما دولت در تئاتر نقشی ندارد، یعنی تصمیم جدید و جدی نمی‌تواند بگیرد. ما یک دولت داریم که بودجه‌ای برای تئاتر دارد و سیلی از هنرمندانی که نیاز به کار دارند. در این حالت دولت هیچ نقشی ندارد، ‌ نمی‌تواند تصمیمی بگیرد و حتی از پس تعهدات روزمره خود بر نمی‌آید. بنابراین آنچه الان تحت عنوان تشکل مدیریتی تئاتر در کشور وجود دارد، امکان انجام کار مفید را در تئاتر ندارد، اراده‌اش هست ولی ساز و کارش را ندارد. شما در تئاتر یک اداره کل دارید که یک مدیر کل، 2 تا معاون، یک دبیرخانه و یک معاون شهرستان‌ها دارد، با این حتی نمی‌شود تئاتر یک شهر را اداره کرد، چه برسد به تئاتر یک کشور. در این حالت اداره تئاتر مشقت‌آمیز است و خروجی خوبی هم ندارد.

ما جشنواره تئاتر دینی زیاد داریم، آیا واقعا این همه جشنواره مفید است و نتیجه‌ای دارد؟

من با تعدد جشنواره‌های تئاتری اصلا مخالفتی ندارم. هر جشنواره را هم یک فرصت می‌دانم برای خلق اثر که اگر اتفاق نیفتد نه آن آثار خلق می‌شوند و نه آن هنرمندان در جای دیگری مربوط به تئاتر مشغول به کار می‌شوند. این باعث نوعی تعطیلی در تئاتر ما می‌شود، پس جشنواره یک تنفس است. اما بی‌ارتباط بودن جشنواره‌ها را نسبت به هم آفت بزرگی می‌دانم. یعنی چند جشنواره در موضوعات مشترکی برگزار می‌شود و هیچ یک از دیگری خبر ندارند. این باعث ایجاد سوءاستفاده‌هایی هم می‌شود که یک سری آثار در همه جشنواره‌ها اجرا و همه عین هم می‌شوند. بنیاد شهید برای خودش جشنواره برگزار می‌کند، ولی هیچ‌کس از آن خبر ندارد، بسیج و بقیه نهادهای دولتی هم به همین شکل است. من در دوره مدیریتی خودم در اداره کل هنرهای نمایشی طرحی را پیشنهاد کردم مبنی بر شورای عالی تئاتر که در آن همه مدیران دولتی که به نوعی در تئاتر فعالیت دارند، کنار هم جمع شوند و یک شورا را تشکیل دهند، یعنی بنیاد شهید، حوزه هنری، بنیاد حفظ آثار، بسیج، بنیاد روایت، سپاه، وزارت ارشاد و... کنار هم بنشینند و تصمیمات واحد بگیرند. این‌گونه یک تعامل مدیریتی شکل می‌گرفت و همه با اطلاع از کار دیگری، گوشه‌ای از کار را انجام می‌دادند و تصمیمات منسجمی‌ در تئاتر گرفته می‌شد بخصوص برای جشنواره‌ها، از این طرح هیچ‌کس استقبال نکرد. این‌گونه ما هنرمند جشنواره‌ای داریم که در همه آنها کار دارد و همین باعث می‌شود کیفیت کارها هم پایین بیاید و تنوع لازم هم ایجاد نشود، در نتیجه برآیند جشنواره‌ها سودمند نخواهد بود و تنها ابزاری خواهد شد برای دادن آمار و گرفتن بودجه.

این روزها نمایش «تمام صبح‌های زمین» را روی صحنه دارید که موضوع آن در رابطه با مسائل مربوط به فلسطین است. درباره شکل‌گیری و سابقه متن این نمایش توضیح دهید.

مسافر آستانه: وقتی انقلاب و دفاع مقدس ما بر اساس حماسه عاشورا شکل گرفته است، چگونه می‌توان بین هنرهای برخاسته از آنها تفاوت قائل شد. از سوی دیگر اعتقاد دارم هر نوع مقاومت مردمی حتی اگر مربوط به ملت‌های غیرمسلمان باشد، از سرچشمه ناب فرهنگ عاشورا ناشی می‌شود

3 سال پیش، درست همان زمانی که نیروهای اسرائیلی به غزه حمله کردند، من به این فکر افتادم که نمایشی در این خصوص کار کنم. از آغاز با گفت‌وگوهای مفصلی که با ایوب آقاخانی داشتم این متن را به ایشان سفارش دادم و او تحقیقاتش را برای نگارش شروع کرد و منابع مختلفی را مطالعه کرد. پس از تحقیق، زمانی که نگارش متن آغاز شد، او هر مقدار از متن که پیش می‌رفت را برای من می‌خواند و ما درباره آن با هم حرف می‌زدیم. تمرین‌هایمان را هم در زمانی که هنوز متن کامل نشده بود به طور موازی شروع کردیم. در واقع نوعی همزمانی بین تمرین و متن ایجاد شد، طوری که وقتی نمایشنامه کامل شد و به جمع‌بندی قطعی در متن رسیدیم، نیمی از تمرین هم پیش رفته بود. اتفاقاتی شبیه حمله به غزه بی‌سابقه نبود؛ اما این یکی دل خیلی‌ها را به درد آورد و من هم نوعی واکنش حسی عاطفی به این مقوله داشتم و به همین دلیل ما کمتر از 6 ماه بعد از آن اتفاق تلخ این کار را اجرا کردیم.

حالا چرا بعد از 2 سال دوباره روی صحنه رفته است؟

این اجرای تازه به انتخاب ستاد جشنواره تئاتر مقاومت است که من هم با توجه به شرایط منطقه موافق آن بودم.

طرح کلی داستان آیا بر اساس واقعیت بود؟

داستان ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. اما تمام اتفاقاتی که در آن مطرح می‌شود برگرفته از واقعیت‌های تاریخی است. ممکن است ما دقیقا شخصی به نام جمیله فرهت که شخصیت اصلی نمایش است را در واقعیت‌ نداشته باشیم، اما تمام رویدادهایی که تحت عنوان رمان احمد فرهت شنیده و دیده می‌شود، بر اساس واقعیت است و همین زمینه‌‌ای داده بود که نمایش در شیوه نوشتن و اجرا به تئاتر مستند بسیار نزدیک باشد.

این واقعیت تاریخی اساسا بستری مناسب برای شیوه‌های مختلف تئاتری است؛ از تئاتر مستند گرفته تا تئاتر آیینی و مذهبی، همچنین به لحاظ دراماتیک رویدادهای مناسبی برای درام‌های واقعگرای خوش ساخت ایجاد می‌کند. به نظر می‌رسد شما به همه اینها نظر داشتید، آیین وجود دارد، استفاده از ویدئو هست و در عین حال واقعیت‌های تاریخی به روشی شبه روایی ذکر می‌شود؛ چرا همه شیوه‌ها را یکجا به کار بردید؟

این برمی‌گردد به سلیقه من؛ مدت‌هاست تلاش می‌کنم در کارگردانی خود از همه عناصر شناخته شده تئاتری البته به اندازه لازم و مورد نیاز استفاده کنم. من به تئاتر ترکیبی خیلی اعتقاد دارم. همچنین برای رسیدن به تئاتری تلاش می‌کنم که می‌خواهد در سطح وسیعی با تماشاگر ارتباط برقرار کند و رضایت آنها را جلب کند و صرفا یک نمایش تخصصی برای عده‌ای خاص نیست. من تلاش می‌کنم از همه عناصر تئاتری برای ارتباط با عموم اقشار جامعه استفاده کنم. این در تمام صبح‌های زمین هم هست. در این کار بجای دیالوگ سعی شده صحنه به تصویری متحرک تبدیل شود که این تاوید متحرک، طراحی شده و به دقت اجرا می‌شود؛ مثلا ما صحنه‌ای را در این نمایش داشتیم که صحنه سربان کخ بود. من سعی کردم دیالوگ‌ها را از این صحنه حذف کنم و به تصویر برسم تا با مخاطب ارتباط ساده‌تر و بهتر برقرار کند؛ چرا که زبان تصویر همیشه گویاتر است.

شما دو روایت موازی در درام دارید و یک هدف؛ روایت‌های موازی یکی رمان است و دیگری رویارویی جمیله با بازجو و واقعیت، اما هدف تحولی است که در شخصیت جمیله ایجاد می‌شود. من می‌خواهم موازنه این دو روایت را در تحول جمیله بدانم. خواندن رمان مدام به تعویق می‌افتد و جمیله بیشتر تحت تاثیر واقعیت دهشتناک جنگ است. با این نگاه رمان چه کارکردی در نمایش دارد و موازنه‌اش با واقعیت جنگ و بحث‌های بازجو چیست؟

یک نفر به عنوان آخرین بازمانده خاندانی مبارز که ده‌ها سال در چند نسل پی در پی از نظر تبلیغی و فرهنگی با اسرائیل مبارزه کرده، برای تحصیل به مارسی رفته و حالا به فلسطین برگشته است. حال اگر دشمنان خانواده و در کل مردم فلسطین بتوانند او را جذب کنند و به کارهای فرهنگی در حوزه خود مشغول بکنند می‌توانند به تاریخ مبارزه این خاندان پایان بدهند و نسل‌های بعدی‌اش را مال خود کنند. این البته نمادی است از همه مردم فلسطین و می‌تواند به تمامی خانواده‌های مبارز این ملت تعمیم داده شود. در واقع تلاش اصلی تغییر دادن و در اختیار گرفتن نسل جدید مبارزان است. تلاش بازجو در پوچ خواندن تاریخ مبارزه مردم فلسطین و ناکار آمد بودن شیوه‌ای که آنها در طول سالیان به کار گرفته‌اند و استدلالش مبنی بر حل نشدن مشکلاتشان با همین انگیزه صورت می‌گیرد تا شاید جمیله فرهت را به خود جذب کرده و نسل نوین فلسطینیان را در اختیار گیرد. اما مساله اینجاست که جمیله با دیدن وضعیت اسفبار غزه و درگیر شدن با شرایط آن که سرشار از مرگ و خشونت است، به جای رسیدن به ترس به استقامت می‌رسد. در جایی جمیله می‌گوید: یادآوری عاشورا ما را نمی‌ترساند بلکه ثابت قدم‌تر و شجاع‌ترمان می‌کند.» این جمله به این معنی است که جمیله می‌خواهد بگوید شما مرا در عاشورایی قرار دادید که من وحشت کنم، اما حضور در چنین صحنه‌ای مرا راسخ‌تر می‌کند، زیرا حتی مرگ در اینجا پیروزی است. این نگاهی تمثیلی ـ فرهنگی است که در حافظه فرهنگی مسلمانان شیعه هم وجود دارد. از سوی دیگر به نظر من خواندن رمان هم به او خیلی کمک می‌کند؛ چرا که نوعی مرور اطلاعات برای تکمیل آگاهی جمیله و اطلاع او از واقعیت است. البته همان طور که توضیح دادم من از تبدیل کردن صحنه‌های رمان به گفت‌وگو اجتناب کردم؛ چرا که باز همان‌طور که پیشتر گفتم، تصویر راه بهتر و گویاتری برای ارتباط با تماشاگر تئاتر است. پس در درجه اول وضعیت غزه و سپس خواندن رمان است که جمیله را آگاه می‌کند و در ادامه او را در پیگیری تفکر و مواضعی که در خانواده‌اش وجود داشته راسخ و مقاوم می‌کند.

در روند نمایش هویت بازجو هم برای ما به عنوان مخاطب مساله می‌شود. این ابهام که او کیست همراه با خود جمیله برای تماشاگر هم رشد می‌کند. چرا او را به صحنه نیاوردید و به یک صدا اکتفا کردید؟

تصور من این بود که برای ایجاد و تشدید حس ارعاب و تهدید و همین طور فضای بازجویی بهتر است که این شخصیت را روی صحنه قرار ندهم و در حد یک صدا از آن استفاده کنم. در آغاز نظرم این بود که او را در مقابل جمیله روی صحنه بیاورم، اما در سایه نگهش دارم، چرا که نشان ندادن یک آدم، مرموز بودن او را بیشتر می‌کند. ولی بعد به این نتیجه رسیدم که حتی اگر این سایه را هم حذف کنم بهتر است. این گونه هم بیشتر با تصور جمیله از بازجو جلو می‌رویم و هم این که مرموز بودن و فضای رعبی که برای تهدید و تطمیع جمیله ایجاد می‌کند اثرگذارتر می‌شود.

نمایش‌هایی با موضوع فلسطین اگر چه از جهت احساسی قوی هستند، اما به لحاظ انتقال اطلاعات و آگاهی‌بخشی سیاسی، خوب عمل نمی‌کنند. به نظر شما چرا در تئاتر هم این اتفاق نمی‌افتد و به فضای احساسی اکتفا می‌شود؟

من فکر می‌کنم دلیلش این است که در سیاستگذاری‌های کلان فرهنگی در این ارتباط برنامه‌ای وجود ندارد و تنها در مواقعی که مناسبتی ایجاب کند ما کارهایی در این گونه را سفارش می‌دهیم و پیگیری می‌کنیم. این نشان می‌دهد که سیاستگذاری‌های کلان به واقع دغدغه‌مند و دغدغه‌آفرین نیستند. در برنامه فرهنگی کلان ما این مساله وجود ندارد و لذا تجربه‌ها در حد خیلی شخصی یا خیلی شعاری بی‌اثر باقی می‌ماند. ببینید همین واقعه‌ای که تمام صبح‌های زمین بر اساس آن کار شد، در همه جای دنیا توسط هنرمندان مختلفی واکنش‌های متفاوتی را ایجاد کرد، که من در جشنواره‌های مختلف از نزدیک شاهد بخشی از آنها بوده‌ام. هنر تئاتر اساسا نسبت به وقایعی از این دست عکس‌العمل دارد، پس هنرمند تئاتر باید در برابر وقایعی چون اتفاقات فلسطین و نظیر آن واکنش نشان دهد. ممکن است هنرمندان ما به حق در مواردی از مشکل سانسور حرف بزنند که بخشی از ذهن و فعالیت آنها را محدود کرده، اما این یک بخش ماجراست نه همه آن. قسمت عمده‌ای به خود هنرمندان و بی‌توجهی و بی‌واکنشی آنها نسبت به مسائل روز برمی‌گردد.

شما هم در تئاتر دینی و هم در نمایش‌هایی با موضوع انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت کار کرده‌اید، این 2 حوزه را از نظر موضوعی و مضمونی چقدر به هم نزدیک می‌بینید؟

به نظر من که یکی هستند. وقتی انقلاب و دفاع مقدس ما بر اساس حماسه عاشورا شکل گرفته است، چگونه می‌توان بین هنرهای برخاسته از آنها تفاوت قائل شد. از سوی دیگر، اعتقاد دارم هر نوع مقاومت مردمی، حتی اگر مربوط به ملت‌های غیرمسلمان باشد، از سرچشمه ناب فرهنگ عاشورا ناشی می‌شود. وقتی مهم‌ترین پیام عاشورا این است که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، نشان از آن دارد که آزاد زیستن شرط لازم دینداری است. این رمز اصلی پیام عاشورا و هر مقاومت دیگری است.

علیرضا نراقی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها