با اسفندیار احمدیه، نقاش و پدر هنر پویانمایی ایران

مردمی ‌بودن، رمز ماندگاری هنر است

صبح یکی از روزهای پاییزی به دیدنش می‌روم. خانه‌اش واقع در کوچه احمدیه است و این نشان از قدمت زندگی او در این محل دارد. خانم پروین‌دخت مهاجر، همسر اسفندیار احمدیه به استقبالم می‌آید و مرا به داخل راهنمایی می‌کند. تمام دیوارهای خانه مملو از تابلوهایی است که استاد احمدیه طی 50 سال گذشته به تصویر کردن آنها پرداخته است. می‌گوید آقای احمدیه هیچ‌وقت تمایلی به فروش آثار خود نداشته است و اگر یک روز جای یک قاب نقاشی روی دیوار خالی بماند، در روحیه او تاثیر زیادی می‌گذارد. اسفندیار احمدیه هنرمند بی‌ادعا و کم‌حرفی است و جز به ضرورت سخن نمی‌گوید و همانقدر که از تلاش‌ها و کندوکاوهایش در 2 عرصه نقاشی و پویانمایی می‌گوید، آدم را به فکر وا‌ می‌دارد که این همه انرژی از کجا آمده است. به بهانه برپایی نمایشگاهی از آثار نقاشی این هنرمند 83 ساله در فرهنگسرای شفق، پای صحبت‌های او در باره زندگی و تجربه‌های هنری‌اش نشستیم. پروین‌دخت مهاجر، همسر اسفندیار احمدیه در گفت‌وگوی ما سهیم بود و در یادآوری خاطرات و زمان دقیق فعالیت‌های زندگی هنری او نقش پررنگی در این گفت‌وگو ایفا کرد.
کد خبر: ۴۳۵۸۴۴

در حال حاضر، نمایشگاهی از آثار نقاشی شما در فرهنگسرای شفق برپاست که در حاشیه آن، اهالی هنر و آنهایی که با خدمات ارزنده شما در حیطه انیمیشن و نقاشی آشنایی دارند، به برپایی مراسم بزرگداشتی برای شما نیز پرداختند. بر پایی این نمایشگاه چگونه شکل گرفت؟

30 اثر از من دراین نمایشگاه وجود دارد. سال 1385 سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری از من خواست تعدادی از تابلوهایم را به عنوان هدیه به موزه امام علی(ع) اهدا کنم که بنا به موافقت من، 36 اثر از نقاشی‌هایم دراین موزه به معرض نمایش گذاشته شد.

از این نمایشگاه استقبال مطلوبی به عمل آمد و مخاطبان از برخی تابلوهای من مانند قیامت، اصحاب فیل، ظهر عاشورا، تمثالی از چهره حضرت علی(ع) و... استقبال زیادی کردند.

امسال هم مدیریت فرهنگسرای شفق از من درخواست کرد تا تعدادی از تابلوهایم را در قالب یک نمایشگاه در این فرهنگسرا نمایش دهم. طی مراسمی‌ هم که در جریان برگزاری این نمایشگاه برایم گرفتند، هنرمندان زیادی از آسیفا حضور داشتند.

فیلم‌هایی را که طی سال‌های گذشته به ساخت آنها پرداخته بودم برای مدعوین نمایش دادند و برخی هنرمندان نیز در این مراسم به سخنرانی پرداختند و در نهایت هم با جایزه و لوح تقدیر از من استقبال کردند.

مضامین 30 اثری که در نمایشگاه فرهنگسرای شفق به نمایش گذاشته‌اید، در ادامه همان کارهای قبلی شماست؟

این آثار مشتمل بر کارهای قدیمی‌ متعلق به دهه 30 تا امروز است که از میان آنها می‌توان به جنگ نادرشاه در هندوستان اشاره کرد که در آن زمان به وسیله کاردک کار کرده بودم.

میراب‌های قدیم تهران، سی‌وسه پل در دست ترمیم، کشتی نوح، آخرالزمان، پارچه فروش‌ها، آب فروشان دوره گرد سرچشمه، رستم و اسفندیار و... برخی دیگر ازاین آثار به شمارمی‌روند.

زندگی روزمره مردم تهران در کارهایتان بسیار دیده می‌شود، دلیل آن چیست؟

از آنجا که در محله پامنار به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام ‌در آثار نقاشی‌ام سعی کرده‌ام بیشتر‌ فرهنگ و سنت‌های این محله را ترسیم کنم. اصلا بخشی از دلمشغولی من در حیطه نقاشی پرداختن به مشاغل قدیمی ‌موجود در تهران بوده است.

اتاقی که در حال حاضر که این گفت‌وگو در آن انجام می‌گیرد، پر از تابلوهای نقاشی شما متشکل از همین مضامینی است که به آن اشاره کردید. پیش از آن که گفت‌وگوی ما شروع شود، عنوان کردید ‌تمایلی به فروش آثارتان ندارید، اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم، نگهداری آثار هنری در ظرف زمان طولانی و در شرایط عادی مانند منزل شخصی شما میسر نیست. منظورم این است که فکر نمی‌کنید این تابلوها باید در سالن مخصوص و در شرایط آب و هوایی خاصی نگهداری شوند تا از ‌ آسیب دور بمانند؟

افسوس من هم همیشه همین بوده است که ای‌کاش محل مناسبی برای نگهداری آثار هنری هنرمندان وجود داشته باشد تا به قول شما هم از ‌ تخریب آنها جلوگیری شود و هم به عنوان میراث فرهنگی برای نسل‌های آینده به یادگار بماند. البته طی ماه‌های گذشته، همسرم به شهرداری نامه‌نگاری‌های متعددی در این زمینه کرده است و درخواست یک نمایشگاه دائمی‌ برای آثار به جای مانده کرده که هنوز جواب صحیحی از سوی شهرداری به دست ما نرسیده است و امیدوارم این مساله درصورت صلاحدید مسوولان فرهنگی‌ میسر شود. به نظر می‌رسد این حرکت برای هنرمندانی که تمایلی به فروش آثارشان ندارند، می‌تواند حرکت خوبی به‌شمار رود.

اگر بخواهید به مهم‌ترین مولفه هنری خود اشاره کنید، چه می‌گویید؟

برخی معتقدند تعدد شخصیت‌های زیاد در هر دو وادی انیمیشن ونقاشی از ویژگی‌های کاری من است. صرف نظر از اینها، من در طول سال‌های فعالیتم بویژه در حوزه نقاشی، سعی کرده‌ام به ریزه کاری‌هایی نیز بپردازم که شاید از منظر برخی هنرمندان، رعایت چنین ریزه‌کاری‌هایی چندان ضرورت نداشته باشد.

اولین اثر پویانمایی که به وسیله شما ساخته شد، چه سالی بود؟

‌سال 1336 که شروع به ساختن فیلم «ملانصرالدین»‌کردم. این انیمیشن حدود 13 ثانیه بود.

ساختن چنین فیلمی‌ در دهه 30 خورشیدی آن هم در دورانی که امکانات و فناوری در مقایسه با امروز عقب افتاده بود و در عین حال آثار پویانمایی نیز در جامعه شناخته شده نبودند با چه دشواری‌هایی روبه‌رو بود و اصلا چطور شد که تصمیم به ساختن انیمیشن ملانصرالدین گرفتید؟

چون یک کار جمع و جور و ساده بود. آن زمان یک‌سری فیلم‌های خارجی به ایران می‌آمد که من از طریق تماشای آنها به ساخت انیمیشن ترغیب شدم. در عین نداشتن امکانات، فیلم کوتاه ملانصرالدین را با مداد طراحی کردم. آن زمان یک دوربین به نام بلوکس وجود داشت که می‌شد به وسیله آن به ساخت فیلم 35 میلی‌متری پرداخت، اما هنوز دوربین سه پایه‌ای در کار نبود و من برای ادامه ساخت انیمیشن خود نیاز به چنین دوربینی داشتم. خیلی فکر کردم که چه باید بکنم. سرانجام از یک چهارپایه استفاده و دوربین را بر آن سوار کردم. به هرحال کار ساخت اولین کار پویانمایی را در چنین شرایطی شروع کردم.

شما از جمله هنرمندانی هستید که سال‌های متمادی در عرصه پویانمایی فعالیت کرده‌اید. یعنی تا امروز چیزی نزدیک به پنجاه و اندی سال است که در این وادی کار کرده‌اید و به نوعی از شما به عنوان پدر انیمیشن ایران نام برده می‌شود و البته در کنار آن نقاشی را نیز ادامه داده‌اید. طبعا طی این سال‌ها به تکنیک و شیوه‌های منحصر به خود دست یافته‌اید. درباره تکنیک‌های خاصتان در هنرهای پویانمایی و نقاشی صحبت کنید؟

خب در این که هر هنرمندی بعد از پشت سر گذاشتن دوره‌های مختلف کاری، بالاخره به سبک منحصر به خود دست می‌یابد، شکی نیست. من نیز از این قاعده مستثنا نبوده‌ام. بیشتر در وادی نقاشی سعی کردم به حرکت و تصویرسازی پایبند باشم و فکر می‌کنم تا حدود زیادی هم موفق شده‌ام. به طوری‌که در تمام ادواری که در این حوزه به فعالیت پرداخته‌ام، چه در مضامین مذهبی، تاریخی، حماسی و... تمام تلاشم براین بود که در آثارم، مولفه تصویرسازی را حفظ کرده باشم.

اما این تغییر جهت از نقاشی به پویانمایی در شما چگونه رخ داد؟

قصه‌اش دراز است و شاید حوصله شما را سر ببرد.

آمده‌ایم خانه شما تا همین قصه‌ها را بشنویم.

واقعیتش من ابتدا قصد ورود به دنیای نقاشی را هم نداشتم و بیشتر دلم می‌خواست نجار شوم. از کودکی چون کمی ‌ناشنوا بودم، پدرم با حساسیت بیشتر روی تحصیل من نظارت داشت. او مرا به مدرسه باغچه‌بان برد تا آنجا ثبت نام کنم، اما چون کمی‌ می‌شنیدم، مدیر مدرسه باغچه‌بان مرا نپذیرفت. آنها به پدرم گفته بودند، پسر شما صدا دارد، کمی می‌تواند حرف بزند به همین دلیل ما نمی‌پذیریمش.

اما از سوی دیگر، دبستان‌های معمولی هم قبولم نمی‌کردند تا این که یکی از دوستان پدر پادرمیانی کرد و بالاخره مدرسه‌ای حاضر شد مرا ثبت‌نام کند. در مدرسه مشکل داشتم، لب‌خوانی می‌کردم به همین دلیل وقتی معلم از ته کلاس دیکته می‌گفت، نمی‌توانستم بنویسم. اول کار ناراحت و عصبانی بودم، اما بالاخره تا ششم ابتدایی خواندم. اما پدرم می‌ترسید که نتوانم دبیرستان را تحمل کنم این شد که مرا به کلاس نقاشی فرستاد تا حرفه‌ای بیاموزم. این جوری بود که وارد عالم هنر شدم.

کجا به کلاس نقاشی رفتید؟

نخستین کلاس نقاشی در خیابان منوچهری بود. نزد استاد اصغر پتگر رفتم. جلسه اول استاد کلی صحبت کرد، نمی‌فهمیدم و فقط سرم را به نشان تایید تکان می‌دادم. چشمم به انگشت‌ها و قلم‌مو بود، حرکت‌های قلم‌مو را به خاطر می‌سپردم. رنگ و روغن و آبرنگ را آنجا یاد گرفتم و یک سال بعد راهی هنرستان کمال‌الملک شدم.

به مدت 7 سال هنرجوی هنرستان کمال‌الملک بودم که از رهگذر ورود به چنین مرکز آموزشی و همدوره بودن با هنرمندانی چون عباس کاتوزیان، صادق‌پور و... چیزهای زیادی در عالم هنر فراگرفتم که توانستم به یمن یادگیری همین موارد، بعدها در حوزه نقاشی آنها را به کار گیرم.

بیشتر از چه موضوع‌هایی نقاشی می‌کردید؟

در دهه 30، بیشتر سعی داشتم به ترسیم وضعیت اجتماعی ایران در نقاشی‌هایم بپردازم که به دلیل نقاشی کردن 2 جوان که برای اعتراض جلوی مجلس آن موقع رفته بودند، با مشکلاتی از سوی سازمان امنیت در دهه 30 مواجه شدم. در حالی که سیاسی نبوده و نیستم و همان طور که گفتم علاوه برگرایش به تصویر کردن مشاغل گوناگون، همواره تمایل به ترسیم مسائل اجتماعی داشته‌‌ام.

چه شد به پویانمایی علاقه‌مند شدید؟

من در رشته پویانمایی هیچ تبحری نداشتم و همان‌طور که گفتم در سال‌های گذشته به آن شکلی که باید، اطلاع و شناخت صحیحی از هنر پویانمایی وجود نداشت. روی این اصل من این هنر را به شکل تجربی آموختم.

سال 1333 به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمدم. آن سال‌ها از خیابان سپه یک آپارات خریدم و کارم را به شکل جدی در حیطه انیمیشن شروع کردم و همان جور که اشاره کردم، اولین کار یعنی ملانصرالدین را ساختم. بعدها با ورود دوربین‌های مدرن‌تر و پیشرفت‌هایی که در زمینه انیمیشن حاصل کردم، توانستم کارم را در این حوزه ادامه دهم.

از معروف‌ترین کارهای آن دوره چند تایی را نام ببرید.

فیلم‌هایی چون «موش و گربه»، «اردک حسود»، «نارنج و ترنج» و... را ساختم که در این میان، انیمیشن اردک حسود با اقبال مطلوبی مواجه شد و همان زمان در سینماهای تهران به نمایش در آمد.

دقیقا چه سالی بود؟

فکر می‌کنم سال‌‌1347 بود. من انیمیشن اردک حسود را به وسیله تکه پارچه‌ها درست کردم که خب آن زمان برای همه چنین شیوه‌ای عجیب بود. بعد از آن هم انیمیشن «خوشه گندم» را کار کردم. یک فیلم بود که طراحی آن را با مداد رنگی انجام دادم و پرویز اصانلو هم کارگردانی‌اش را به عهده داشت. این فیلم را متاسفانه خودم ندارم، ولی فکر می‌کنم در موزه سینما موجود باشد. بعد هم که نارنج و ترنج را که زمینه‌اش مینیاتور ایرانی بود، تولید کردم.

فکر می‌کنید درخشان‌ترین دوره‌ای که در حیطه انیمیشن کار کردید کدام دوره‌ها بوده است؟ مقصودم دهه‌هایی است که برای انیمیشن پربار بوده است؟

تصور می‌کنم همان سال‌های 36 تا 43 که کارهای خوبی در این زمینه صورت گرفت. البته یک نکته ناگفته نماند و آن این که ‌سال 48 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعال شد و هنرمندان زیادی به مدد آن توانستند گرد یکدیگر جمع شوند و به ارائه آثار خوبی بپردازند. من نیز از سال 53 به صورت قراردادی در تلویزیون فعالیت خود را شروع کردم که در آن سال‌ها برای تلویزیون فیلم‌هایی چون «باران شادی»، «مرد ساده‌لوح» و... را ساختم.

و همکاری شما با صداوسیما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ‌هم ادامه یافت؟

بله، همچنان این همکاری را ادامه دادم‌ تا دهه 70 و به طور مشخص سال 72 یا 73 بود که در موسسه پویانمایی صبا نیز مشغول به کار شدم و با شروع فعالیت دراین مرکز، فیلم‌های زاغی زیرک و رستم و اسفندیار را ساختم که انیمیشن رستم و اسفندیار یک کار 35 دقیقه‌ای بود و ساخت آن چیزی حدود 5 سال طول کشید و سال 86 آماده صداگذاری و‌ پخش ‌شد. این انیمیشن به همت دوستانی که 2 هفته پیش، بزرگداشتی برای من در فرهنگسرای شفق برگزار کرده بودند، به نمایش در آمد. می‌توان گفت، انیمیشن رستم و اسفندیار، در واقع اولین فیلم بلند پویانمایی است که ساخته شده و همان‌‌طور که گفتم، فرآیند ساخت آن خیلی هم به طول انجامید. موسیقی کار را هم نوه‌ام ساخت. بعد از آن هم 2 اثر تولد زال و بازگشت زال را ساختم. تولد زال آماده و پخش است و قسمت دوم با عنوان بازگشت زال در حال تدوین است و در حال حاضر، هفته‌ای 3‌روز به مرکز پویانمایی صبا می‌روم تا کار را تکمیل کنم.

شرایط کار امروز با 50 سال پیش چقدر فرق کرده است؟

البته امروز دیگر با ورود کامپیوتر و دیگر فناوری‌ها، طبعا فعالیت در حوزه پویانمایی در مقایسه با دوره‌ای که من کار را شروع کردم، آسان‌تر و راحت‌تر شده است. بویژه این که امروز‌ در مرکز پویانمایی صبا ‌به نظر می‌رسد آمیختگی تجربه نسل گذشته و خلاقیت و مجهز بودن به علم جدید نسل امروز با هم می‌تواند نتایج مطلوبی ‌در عرصه پویانمایی پدید آورد.

انیمیشن بازگشت زال چه وقت برای پخش آماده می‌شود؟

این انیمیشن دیگر مراحل نهایی ساخت را پشت سر می‌گذارد.

شما از جمله هنرمندانی هستید که در نقاشی‌ها و البته فیلم‌هایتان بسیار زیاد درباره شاهنامه گفته‌‌اید و سعی کرده‌اید به مدد تصویر به تبیین حکایت‌ها و اساطیر این اثر ماندگار بپردازید. اگر ممکن است درباره پیوند شخصی‌تان با شاهنامه صحبت کنید؟

همان‌طور که گفتم، وقتی کوچک بودم‌ به دلیل داشتن نقص شنوایی مورد توجه پدرم بودم. او همیشه برایم شاهنامه می‌خواند و در واقع اولین کسی که مرا با این اثر عظیم و جاودانه آشنا کرد، دکتر عبدالله احمدیه، پدرم بود که از او به عنوان پدر طب سنتی نیز یاد می‌کنند و هنوز هم برخی کتاب‌هایی که او در زمینه طب سنتی تالیف کرده، در دانشگاه‌های پزشکی تدریس می‌شود. در هنرستان کمال‌الملک هم استادانی چون محمود علیا، اسماعیل آشتیانی و... این اشتیاق را در من افزایش دادند. منظورم این است که نخستین بارقه‌های تمایل من به سمت و سوی شاهنامه از سمت پدرم نشأت گرفت و با ورود به عرصه نقاشی این تمایل‌ گسترش یافت. حتی سال گذشته در جریان برگزاری هزاره شاهنامه نیز تعدادی از تابلوهایم را که با مضامین شاهنامه کار کرده بودم را در قالب امانت به نمایش گذاشتند و دانشگاه صدا و سیما نیز از من به دلیل فعالیت در این عرصه تقدیر کرد.

در تمام کارهای نقاشی و پویانمایی شما، فرهنگ ملی و دینی ایرانیان بسیار پر رنگ است. این هم ریشه در همان علایق کودکی و شیوه‌های تربیتی پدرتان دارد؟

اگر چه عالم کودکی نقش پررنگی در شکل‌گیری شخصیت آدم دارد، اما در ادامه زندگی، من روی سابقه دینی و ملی مردم ایران زیاد مطالعه کردم. می‌خواهم بگویم که هنرمند نمی‌تواند و نباید به باورهای مردمش پشت کند و اگر می‌خواهد موفق شود، راهی جز این ندارد تا به ریشه‌های فرهنگی خودش برگردد. مردمی‌بودن، رمز ماندگاری هنر است.

اما گویا بعضی کارهایتان با موضوع داستان‌های شاهنامه در تعدادی از کشورهای منطقه بدون آن که یادی از شما شود، کپی و ارائه شده‌اند. چگونه این اتفاق افتاده است؟

این اتفاق در ارتباط با فیلم رستم و اسفندیار رخ داده است و این اثر در بازارهای غیرمجاز کشورهای عربی با عنوان «سواران عدالت» و با ترجمه عربی و بدون بردن نامی ‌از ایران و سازنده اثر به فروش می‌رسد. یک‌بار در مراسمی ‌که با حضور اعضای آسیفا و به مناسبت پنجاهمین سالگرد ساخت انیمیشن در ایران برگزار شده بود، نسبت به این مساله ابراز نگرانی کردم و خواستم ‌پیگیری کنند که هنوز از کارهایشان خبری به من نداده‌اند.

چگونه‌ اثری که داستانی ایرانی دارد، به این صورت پخش می‌شود؟

خودم هم تعجب می‌کنم. فقط می‌دانم نسخه‌ای از این فیلم در بساط دستفروش‌های مکه با دوبله عربی فروخته می‌شود. آنها علاوه بر تغییر نام رستم به شیخ ربیع و اسفندیار به خالد، داستان را هم عوض کرده‌اند و در تیتراژ آغاز و پایان فیلم، نامی ‌از ایران، موسسه صبا به عنوان تهیه‌کننده و من به عنوان سازنده اثر وجود ندارد. تعجبم اینجاست که رستم و اسفندیار، بن‌مایه‌های ایرانی دارد و با یک دوبله عربی‌ نمی‌توان به تغییر هویت آن پرداخت.

شما در لابه‌لای گفت‌وگو به مرکز پویانمایی صبا اشاره کردید و این که هفته‌ای 3 روز با جوانان خلاق در عرصه انیمیشن همنشین هستید. با این تفاسیر، امروز آن حوصله و مرارت و سختی‌هایی را که شما طی دهه‌های گذشته با وجود نداشتن امکانات در پویانمایی تحمل کردید، در جوانان امروز هم مشاهده می‌کنید یا این که ورود انواع دستگاه‌ها و فناوری‌ها، کیفیت را قربانی شتابزدگی کرده است؟

خیلی‌هایشان واقعا خوب کار می‌کنند و علاقه‌مند و پیگیر هستند، اما بعضی‌ها فقط به کپی کردن نقاشی‌ها در انیمیشن بسنده می‌کنند و طبعا از این رهگذر آن نتیجه‌ای که باید، از کارشان حاصل نمی‌شود. اغلب جوانان مستعدی هستند که می‌کوشند در این مسیر به ارائه آثار نو بپردازند و به قولی تجربه‌های تازه کنند. اما به طور کلی مقوله طراحی در جوانان در این زمینه ضعیف است و به نظرم باید تا حدود زیادی روی این مساله کار کنند.

نکته دیگری که شما هم در سوال به آن اشاره کردید، این است که برخی جوانان مایل هستند زود به مقصود برسند و در نتیجه آن سلسله مراتبی که باید در کار یک هنرمند رعایت شود نادیده گرفته می‌شود و دست آخر، کاری که ارائه می‌شود، آن طوری که باید نیست. برای همین است که می‌بینیم امروز برخی جوانان برای ساخت انیمیشن به شیوه‌های سه‌بعدی روی آورده‌اند. با کامپیوتر کار می‌کنند. البته این مواردی که ذکر کردم بد نیست، اما باید در کنار آن، پشتکار و حوصله لازم هم وجود داشته باشد. اما تصورم این است که باید به جوانانی که در عرصه هنر، خاصه انیمیشن هستند، فرصت بروز خلاقیت داده شود تا حاصل کارشان نمایان شود.

یعنی به آینده کاری آنان خیلی امیدوار هستید؟

خیلی زیاد. البته باید مورد حمایت قرار گیرند و درعین حال امکانات لازم نیز برای فعالیتشان فراهم شود. به نظرم، جوانان امروز اینقدر توان دارند که حتی می‌توانند در این عرصه به رقابت با کشورهای دیگر بپردازند. ضمن این که خوشبختانه در حال حاضر، زمینه‌های آموزشی لازم نیز در بستر دانشگاه‌ها برای این رشته تا حدودی فراهم شده است.

‌دوباره برگردیم به عالم نقاشی. گفت‌وگوی ما درحالی صورت می‌گیرد که دراتاق شما یک تابلوی نیمه‌کاره به چشم می‌خورد. این کاری است که ظاهرا در حال حاضر به کشیدن آن مشغول هستید؟

بله و مضمونش هم همان‌طور که می‌بینید، مشاغل مختلف درتهران است. البته زمان‌هایی که حالم خوب باشد به کار روی این تابلو می‌پردازم، ولی گاهی وقت‌ها هم توانم تمام می‌شود و نمی‌توانم به مدت طولانی روی تابلو کار کنم.

ظاهرا سفری به کرمان نیز در پیش دارید؟

بله، قرار است تعدادی از تابلوهایم را به عنوان امانت در قالب نمایشگاهی در کرمان به نمایش بگذارند و مراسمی ‌نیز در روز 8 آبان که مصادف با روز انیمیشن است، برگزار شود. روی این اصل مرا دعوت کرده‌اند. به هر حال‌ امیدوارم از پیشکسوت‌های عرصه هنری تا زمانی که در قید حیات و مهم‌تر از آن‌ در سلامت کامل هستند، یاد شود.

آزاده صالحی ‌/‌ جام‌جم

استاد بزرگ همه ما

در هر عرصه هنری، «استاد بزرگ» به کسی گفته می‌شود که بر تمام فعالان آن حوزه تاثیر گذاشته و همه به نوعی مدیون کارهایش باشند. این صفت دارای شاخص‌هایی است که من امروز تمام آنها را در استاد احمدیه می‌بینم.

جان ‌هالاس و پل روز از تئوریه‌پردازانی هستند که به انیمیشن می‌پردازند. آنها ویژگی‌هایی را برای استادان این حوزه قائل هستند که من وقتی زندگی استاد اسفندیار احمدیه را بررسی می‌کردم، دیدم بسیاری از این شاخص‌ها در او به چشم می‌خورد. در واقع، پیشقراول بودن و چالش‌هایی که در احمدیه وجود دارد، مولفه‌های اصلی استادی او را تشکیل می‌دهد. در تاریخ پویانمایی ما، معمولا به 10 سال اول اداره فرهنگ و هنر خیلی اقبال زیادی نمی‌شود. خیلی‌ها شروع ساخت آثار پویانمایی در ایران را از کانون پرورش فکری در دهه 40 می‌دانند. با این حال وقتی ما آثار ساخته شده در دهه 30 خورشیدی در وزارت فرهنگ و هنر را طی 10 سال بررسی می‌کنیم، می‌بینیم 32 اثر کوتاه در آنجا تولید شده که از آن بین 11‌فیلم متعلق به استاد احمدیه است. هر چند در دیگر کارهای تولید شده آن زمان، نام اسفندیار احمدیه به عنوان طراح دیده می‌شود و در ساختشان نقش داشته است.

پرچم‌دار بودن و داشتن سبک و سیاق مخصوص، مهم‌ترین ویژگی‌های زندگی هنری استاد احمدیه به شمار می‌آیند. دیگر خصوصیت این هنرمند بزرگ، آن است با آن که به طور رسمی‌ تدریس نکرد، اما افراد زیادی در کنارش کار را یاد گرفتند و به دنیای پویانمایی وارد شدند.

دکتر ناصر گل محمدی / استاد پویانمایی دانشکده‌های هنری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها