در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
5-برای نوشتههای طنز و بانمک پارتیبازی میشه! 6-پارتی ندارین؟ آاااخی! پس یهچی بنویسین که چفت و بستش درست باشه، یه حرفی داشته باشه که به درد دیگران بخوره، آخرشم نگیم: حالا منظور؟! 7-تا رسیدن و چیدن نامهها و ایمیلهاتون، یه یکی دو ماهی (نااااقاااابل!) صبر کنین. بچهم رو گازه و چمدونم نامهم نوبره و اینام، چیییی؟... نهاااارییییمهاااا!!
میترا از اراک: [...]من از قاعده و قانون شعر چیزی نمیدونم. این متنم بیشتر واسه خودم نوشتم: در شبی بیمهتاب، دلی باحسرت، چشمی اشکآلود، به دنبال شانهای میگردد. شاید همنفسی، شاید هم به دنبال خویشتن است. آرامشی میخواهد اما... چه میداند این آرامش چیست؟ در کجا، به دست کیست؟[...]
بچههای عزییییز... موااااظب بااااشیییید! برای انجام هر کاری، از کارهایی مثل خواندن و نوشتن بگیر، تا بچهداری، آشپزی، تعمیر لوازم برقی، کشیدن آب حوض (و حتی خفه کردن پیرزن!)، ابتدا آموزشهای توشهری و خارج از شهر یا همان قاعده و قانون هر چیزی را بیاموزید تا بدانید چطور باید دنده عوض کرد! نیمکلاچ گرفت! پارک دوبل یا دورِ نیمفرمان رفت! سپس اقدام به رانندگی کنید؛ این کار برای شما بهتر است اگر بدانید. تازه از قدیمم گفتهن: یک لحظه غفلت مساویست با یک عُممممر خطرنااااکه حسن! و نیز: علم بهتر است یا سلامت روحیه و ماشین شعرتان؟
افشین اشرفی: جانا شکفتنت سرزمین وجودم را بهاری و شکوفهباران کرد. چشمة زیبایی از احساس پاک و خوب از نگاهم جوشید و همة بیابانهای بیرمق دنیایم گلستان شد[...] کوک صدایت آرامش این جان خسته شده و نگاه سرمستت که چون شقایق دلفریب است، لحظههای نابم را عاشقانه میسازد[...]. (یه وقت نگی افشین فاز عاشقی گرفته! نه بابا! هویجوری یه تیریپ احساس برداشتیم واسه دل بروبچ).
همین دیگه! هی ما اینجا داد میزنیم بابا... هر چی مشکل پیش پای لَنگِ ماست، به خاطر این لُنگِ نشُستة احساساتمونه که تو زندگی، میپیچه دورِ لِنگِمون و کلهپامون میکنه (خودتم که هی تو نوشتههات به بقیه میگی یه نمه به عقل و منطق رجوع کنن) اونوخ... میشینی واس خودت هویجوری رو تیریپ احساسات راه میری؟! (اصن، حالا که هویجوره! به جای تبریک 24 سالگیت، آرزو میکنم هر چی زودتر نگاهِ احساسیِ مغزت کور شه! بلکه بقیة عمرت عاقلانه عمل کنی!).
بدون نام: من یه سایت دارم پر از عکس گل، واسهتون [نشونیش رو] میفرستم، از هر کدوم خوشتون اومد چاپش کنین.
بهبه! هووووممم، بهبه! نشونیش رو دادم به مسئول چاردیواری که اگه به گل و بلبل نیاز داشت، به اسم خودت ازشون استفاده کنه، یه تابلو هم کنارشون بزنه که: شاخههای گل را نچینید، گل به باغ و بستان، سعدیا و حافظا...! (خووووبه؟!)
بدون نام: [...وقتی] تنها قصهها و رؤیاهایت هستند که شاید بتوانی در آنها نفس بکشی... نوشتن فایدهای هم دارد؟
چه جوووورم! حتی وقتی نشه قصهها و رؤیاهات رو کامل بنویسی هم، بخصوص اگه بدونی ولو شده با چند خط، ولو در حد توانائیت، ولو تا اونجا که ممکنه، در فوائدش اثرات جزوی و کلی فراوونی داره (نگا نکن که الآن دیگه برای کمک به احیا، نفس کشیدن و زنده نگه داشتن یه سانحهدیدة رو به موت، بهش نفس مصنوعی میدن، تو زمون ما انسانهای غارنشین پیش میاومد که مث تو فیلما! گلو و نَفَسراهِ یه هابیتی رو که دایناسورا بهش حمله کرده بودن، سوراخ میکردن بلکه موقتاً راهِ نفسش باز شه، تا اورژانس و دکتر و جراح هم از راه برسن. اینجوری خود اونی که در احیاء اولیة مصدوم نقش داشت، در امر خطیر جراحی و فایدهرسانی، همکاری لازم را مبذول داشته بود و قبلاً ازش تشکر هم شده بود! نقطه! سر خط!
امید بچة 21 ساله از کرج: [...]راستش رو بخوای من منظور تو رو نفهمیدم[...]
اگه متوجه منظورم نشدی، دیگه راستشم نمیخواستم که فرقیییی نداشت! من سیدیرام مغزم خَشدار و رَمِ ذهنم از تمپراری پُر شده، تو چرا حافظة تاریخیت عین جغرافیا شده؟ یعنی وقتی نامهای میفرستی، یادت نمیآد چی نوشتی؟! از جملات خودت برا جوابم استفاده کرده بودم که! گفتی سه چار ساله به همچی نتیجهای رسیدم، گفتم به نتیجة درستی رسیدی. از این واضحتر؟ (دربارة بقیة موضوعات مورد سوالت هم جا کمه، سعی میکنم شمارة بعد، یا بعدتر، جوابش رو بدم. تا اون موقع، مواظب خودت باش. اصن من نمیدونم چرا تا یه آدم اهل فکر و مطالعه یا حالا هر چی، پیدا میشه، زود تیریپ پیوستن به برگ و بالبال و بایبای برمیداره؟!! اون از اونا، اینم از تو! یعنیییی چی آخه؟ عوض این فکرا، پاشو برو هارد و رم و سیستم فکری دور و بریهات رو ارتقا بده، مشکلاتت زودتر حل شه! نبینم باز اومدی میگی: پائیز، برگ، باد، آه، بایبای، بالبال!)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: