در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او که با وجود سالها تحقیق وطبابت در معتبرترین مراکز جهان یکی از افتخارات جامعه ایرانی محسوب میشود، از سال گذشته برای درمان هموطنانش به ایران میآید و با تاسیس 2 مرکز علوم اعصاب در تهران و مشهد تلاش کرده تا روشهای جدید درمانی را در اختیار بیماران قرار دهد.
کاشت الکترود در مغز برای درمان بیماران صرعی، ایجاد آزمایشگاههای مجهز برای بیماریهای صعبالعلاج و طرح مقابله با «نوروتروما» یا «ضربات سر و نخاع» از جمله طرحهایی است که در این مراکز تحقیقاتی ـ درمانی قرار است انجام شود.
در راهاندازی و تکمیل این مراکز پروفسورگرجی، نهتنها از متخصصان آلمانی بلکه کارشناسانی از سراسر دنیا، از جمله بریتانیا، آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی کمک گرفته است و امیدوار است این مراکز براساس طرحی ۱۰ ساله به سطح مراکز درمانی اروپایی و آمریکایی برسند.
راهاندازی مراکز علوم اعصاب بهانهای شد تا با پروفسور گرجی به گفتوگو بنشینیم و از او درباره پیچیدگیهای مغز، بیماریهای این عضو شگفتانگیز و در نهایت درمانهای پیش روی بیماران مبتلا به مشکلات مغز واعصاب سوال کنیم.
به عنوان یک چهرهسرشناس در حوزه مغز و اعصاب لطفا ابتدا در مورد فعالیتهای مغز بگویید واینکه این عضو شگفتانگیز چگونه دچار مشکل و عارضه میشود؟مغز عضوی بسیار پیچیده است، بهطوری که در حال حاضر 2 قرن است درباره سیستم مغز و عملکرد آن تحقیق میشود، اما هنوز دانستههای ما یک درصد از کل پیچیدگیهای مغز را هم شامل نمیشود. این درحالی است که درباره سایر اعضا مثل قلب، روشها و پیشرفتهایی وجود دارد و بخصوص طی دهههای اخیر اعمال مختلف جراحی، بسیاری از مشکلات را برطرف کردهاند، اما در مورد مغز و بیماریهای مغزی اینطور نیست وهمچنان برای حل معماهای آن، تحقیقات اهمیت زیادی دارد. بهترین بیماری مغزی که میتوانیم از نظر درمان از آن در حال حاضر جواب بگیریم بیماری صرع است، البته حتی این درمان هم در 70درصد از بیماران پاسخ میدهد و در 30درصد بیپاسخ است.
در مورد بیماریهای دیگر مغزی تقریبا درمان قطعی دیگری وجود ندارد. ناتوانی در درمان این بیماریها از این موضوع سرچشمه میگیرد که ما واقعا به مکانیسم اصلی مغز و نخاع وسیستم عصبی محیطی درست واقف نیستیم.
بنابراین مغز ناشناختهترین عضو بدن است.اما همانطور که شما اشاره کردید و در خبرها هم آمده، خوشبختانه صرع قابل درمان است و بیماران صرعی به کمک کاشت الکترودی در مغز میتوانند به درمان امیدوار باشند، اما کاشت این الکترودها تا چه اندازه به درمان مصروعین کمک میکند؟
اولین قدمهای این کار را با راهاندازی مرکز علوم اعصاب رضوی مشهد در آذر سال گذشته شروع کردیم. ابتدا ثبت امواج مغزی و ثبت ویدئویی حرکاتی که بیمار در حین تشنج انجام میدهد را شروع کردیم. با این روش بیمارانی که مقاوم به درمان دارویی هستند را میتوانیم مورد بررسی قرار دهیم به این صورت که از روی حرکات آنها متوجه شویم این امواج از کدام قسمت مغز منشأ گرفتهاند.
در مرحله بعد کانون صرع را از مغز خارج میکنیم تا دیگر بیمار دچار حملههای تشنجی نشود. این روش در60 درصد بیماران جواب میدهد اما در آن تعداد از بیمارانی که با این روش جواب نمیگیریم،از روش دیگری استفاده میکنیم. به این صورت که در روش اولیه که به آن اشاره کردم، ثبت از روی سر بیمار انجام میشود اما در این روش نقطه کوچکی از مغز را برمیداریم و بعد الکترود را در داخل مغز قرار میدهیم و امواج صرع را از داخل مغز کنترل میکنیم.
این روش در بیمارانی که با روش قبلی امواج صرعی در آنها قابل شناسایی نبوده به کار میرود بنابراین دراین مرحله آن قسمت که مربوط به شناسایی دقیق بیماری است انجام میشود، اما در مرحله بعد در بیمارانی که اختلالات حرکتی با منشأ صرع دارند مثلا بیماران پارکینسونی که لرزش دست دارند، میتوان الکترودهایی در داخل مغز قرار داد و بعد توسط باتری تحریکاتی را به آن وارد کرد. به این وسیله میتوان این بیماریها را درمان کرد. در حال حاضر هم در مرکز تحقیقات علوم اعصاب رضوی مشهد و هم در مرکز علوم اعصاب شفا در بیمارستان خاتمالانبیا(ص) تهران به دنبال راهاندازی این روشها هستیم و امیدواریم که بعد از ماه رمضان آن بخش که مربوط به شناسایی بیماری است راهاندازی شود.
پس تا به حال مورد بالینی برای این نوع درمان در کشور نداشتهاید؟
درمورد الکترودگذاری در مغز خیر، اما مرحله جراحی انجام شده و در بسیاری از بیماران، بسیار موفقیتآمیز هم بوده است. به عنوان مثال بیماری 40 ساله داشتیم که روزانه دچار 4 - 3 نوبت حمله صرع میشد وخوشبختانه توانست به کمک این روش از حملات صرعی رها شود. اما الکترودگذاری تا به حال در ایران انجام نشده است.
شما به برداشتن بخشی از مغز بیماران که محل بروز حملات صرعی است اشاره کردید اما آیا برداشتن قسمتی از مغز تاثیری در عملکرد آن ندارد؟
برای این کار تستهایی انجام میشود؛تستهای رفتاری وحافظهای انجام میشود تا مثلا قسمت تکلمی فرد در خطر نباشد و در نهایت مطمئن شویم که برداشتن این قسمت ضایعهای برای بیمار ایجاد نمیکند. در نهایت اگر به این نتیجه برسیم که این اختلالات کوچک هستند جراحی را انجام میدهیم.
پس نمیتوان تنها بخشی از مغز را مرکز و مسبب بروز حملات صرعی دانست؟
خیر، صرع میتواند در تمام مغز وجود داشته باشد اما قسمت عمده آن در لوب گیجگاهى (Temporal Lobe) مغز صورت میگیرد.
آیا کاشت الکترود برای شناسایی و درمان بیماری صرع در کشورهای دیگر انجام شده و در این صورت نتیجه چنین کاری چه بوده است؟
بله قدمت این عمل حدود 80 سال است وجراحی به شکل مدرن آن هم 25ـ20 سالی هست که انجام میشود و نتایج خوبی هم درپی داشته است.
براساس آمار جهانی بیماران مبتلا به صرع حدود یک درصد جمعیت کشورها را شامل میشود یعنی اگر این یک درصد را در جامعه ایران در نظر بگیریم، تعداد مبتلایان چیزی در حدود 750 هزار بیمار میشود که از این 750هزار نفر70درصد با دارو درمان میشوند و30درصد مقاوم به درمان دارویی هستند که از این 30درصد هم، 25 درصد با جراحی درمان میشوند که آمار بسیار خوبی است. یعنی در نهایت 90درصد از بیماران درمان میشوند.
متاسفانه بیماری صرع مسائل روحی، فقر و تبعات بسیاری را دارد بخصوص در کشور ما که هنوز بیماری صرع با مسائل خرافی و پیچیده همراه است. مثلا هنگامی که فرد دچار تشنج میشود، میگویند فرد جنی شده است یا اینکه چنین فردی نمیتواند ازدواج کند.
درخصوص تبعات مالی این بیماری هم باید گفت حتی اگر فرض کنید 100هزار نفر در کشور به صرع مبتلا باشند و هرکدام مجبور باشند در روز 3 قرص4000 تومانی مصرف کنند، این درمان در سال 500 میلیارد تومان هزینه دارد.
مطمئنا برای خیلی از مصروعین رهایی کامل از بیماری یک آرزو است اما آنطور که شما گفتید گروه مقاوم به درمان دارویی میتوانند تحت این نوع درمان قرار گیرند. آیا این امکان وجود دارد که در نهایت، تمامی بیمارانی که حتی با دارو درمان میشوند از این روش استفاده کنند؟
به این شکل نیست که اگر شخصی جراحی شد دارو مصرف نکند بلکه تا آخر عمر باید دارو مصرف کند این عمل فقط باعث میشود فرد دیگر دچار تشنج نشود. به همین دلیل به افرادی که درمان دارویی دارند به شرطی که دچارعوارض دارویی نشوند و مشکلی نداشته باشند توصیه میشود به همان روش خود ادامه دهند.
شما به قدمت 80 ساله درمان این بیماری و استفاده 25ـ 20 ساله از روشهای مدرن آن اشاره کردید؛ اما چرا با توجه به آمار نسبتا بالای بیماران مصروع، این درمان اینقدر دیر به جامعه ما ارائه میشود؟
تاکنون چند مرکز صرع در کشور بوده است اما متاسفانه این نوع درمانها در آنها انجام نمیشده است متاسفانه در زمینه بیماریهای عصبی ما عقب هستیم. امیدواریم با تاسیس مرکز علوم اعصاب رضوی که با همکاری بیمارستان رضوی انجام میشود به نتیجه خوبی برسیم. البته مرکز شفا دربیمارستان خاتم الانبیاء(ص) نیز به همین شکل اما اینجا بیشتر بحث تحقیقی است.
هدف ما این است که با الگوبرداری از علم کشورهای دیگر، همچنین با تجربهای که از تاریخ پزشکی ایران داریم و همراه با تکنیکهایی که به کشور وارد میکنیم تحقیقاتمان را پیش ببریم و همگام با دنیا ما نیز پیشرفت کنیم. از جوانان خوشفکر کشور استفاده میکنیم تا به کمک آنها حتی بیماریهایی که در کشورهای دنیا هنوز راهی برایش پیدا نکردهاند را بیابیم و به این ترتیب نه تنها همپای کشورهای مطرح دراین زمینه شویم، حتی از آنها جلو بزنیم.البته هدف ما شرکت در مسابقه و داشتن رقابت با دیگران نیست بلکه هدف درمان بیماران است و میخواهیم خودمان تولید علم کنیم.
تاکنون تعدادی مقالات ISI در زمینه درمان بیماریهای صرع در مجلات معتبر به چاپ رساندهایم. قرار است در ادامه مرکز درد راهاندازی کنیم، چه دردهای عصبی و چه مزمن و از متخصصانی که در خارج از کشور برروی درد کار میکنند، دعوت کنیم که به ما در این مرکز یاری برسانند. امیدواریم در سال 2012 و 2013 روی بیماریهایی مانند ام اس و دمانس که به دلیل بالاتر رفتن میانگین سن ایرانیها بیشتر شده و همچنین بیماریهای زوال عقل، کار کنیم.
به راهاندازی مرکز درد به عنوان یکی از بخشهای جدید این دو مرکز اشاره کردید، اما طی چند سال گذشته حداقل در تهران چندین مرکز با همین عنوان ایجاد شدهاند.
هدف ما این است که با استانداردهای دنیا این کلینیک راهاندازی شود. البته متاسفانه در کشور ما حساسیتبرانگیز است که بخواهیم پزشکان خارجی بیاوریم، خصوصا در مورد کادر پزشکی که بسیاری سریعا موضع میگیرند و میگویند مگر ما نمیتوانستیم؛ در پاسخ به چنین واکنشهایی باید گفت اولا این متخصصان، در برخی موارد از ما جلوتر هستند و دانششان بیشتر است، ثانیا این یک طرز تفکر استعماری در کشور ماست. کمااینکه در بیمارستانهای کشوری مثل آمریکا، شاید تعداد معدودی از کادر پزشکی و متخصصان آمریکایی باشند و بقیه، ایرانی، چینی، هندی و از کشورهای مختلف هستند. این نشان میدهد که آنها از امکانات و تجارب همه برای ارائه خدمات به بیماران خودشان استفاده میکنند.
ما هم در مرکز صرع خودمان از شخصی استفاده کردیم که30 سال رئیس بخش صرع یک بیمارستان بوده و جراحی میکرده. حضور چنین فردی دلیل بر ناتوانایی همکاران ایرانی نیست، بلکه ایشان تجربه چندین سالهاش را اینجا آورده و ما باید از وجود او استفاده کنیم. بنابراین چه کادر اداری و چه کادر پزشکی باید از ورود اینگونه افراد که برای انتقال تجارب و درمان بیماران ما به ایران میآیند، استقبال کنند.
در کلینیک درد سعی میکنیم سیستم جدیدی که در کلینیکهای درد کشورهای پیشرفته از آن استفاده میکنند، استفاده کنیم تا روال راه بیفتد و سریعتر بتوانیم به مرزهای استانداردهای بینالمللی برسیم.
آقای پروفسور در باور عمومی برخی عقاید وجود دارند که شاید واقعیت علمی نداشته باشند مثلا آیا این گفته درست است که اگر از مغز خود زیاد استفاده نکنیم این عضو کوچک میشود؟
خیر، کوچک شدن مغز نشانه بیماری است، البته سن که بالا میرود یک مقدار مغز کوچک میشود اما نه تا آنجا که بیماری محسوب شود. آنچه مهم است این واقعیت است که بشر در بهترین حالت از 10درصد ظرفیت مغزش استفاده میکند. بنابراین این جمله بسیار غلط است اما این موضوع را میتوان به گونهای دیگر عنوان کرد. بهتر است این جمله را در جامعه رواج دهیم که هرقدر از مغزتان استفاده کنید مغزتان بزرگتر میشود البته نه از لحاظ اندازه بلکه از نظر عملکرد و توانایی.
آیا کسانی که در خانوادشان شخصی را داشتهاند که دچار آلزایمر بوده است از لحاظ ژنتیکی میتواند روی فرد تاثیرگذار باشد؟
خیر، عوامل ژنتیکی آنقدر تاثیرگذار نیستند و بروز بیماریهایی همچون آلزایمر بیشتر به دلایل فردی است و تنها یک درصد ارتباط ژنتیکی دارد. معمولا در سنین 65 سال به بالا فرد به این بیماری مبتلا میشود. دلیل این که بیماری طی چند سال اخیر در کشور ما بیشتر خودش را نشان میدهد این است که میانگین سن افراد در کشور بیشتر میشود. البته اگر آلزایمر در سنین پایینتر بروز کند فاکتورهای دیگری میتواند موثر باشد که به هر حال عوامل محیطی نیز جزیی از این فاکتورها هستند.
گرجی: متاسفانه در کشور ما حساسیتبرانگیز است که بخواهیم پزشکان خارجی بیاوریم، خصوصا در مورد کادر پزشکی که بسیاری سریعا موضع میگیرند و میگویند مگر ما نمیتوانستیم؟!
بهطور کلی اگر کسی در خانوادهاش چنین بیماری داشته باشد نباید زیاد نگران باشد زیرا احتمال ابتلایش مانند بقیه افراد است. اما به هرحال پیشگیری در همه افراد بسیار مهم و موثر است، مثلا اصلاح نوع تغذیه و استفاده از میوه و سبزیجات بخصوص گوجه فرنگی و اسفناج، و زندگی در آب و هوای خوب و سالم و رعایت بسیاری از نکات دیگر میتوانند در پیشگیری از ابتلا به آلزایمر موثر باشند.البته در مورد پیشگیری از کل بیماریهای اعصاب نیز رعایت این موارد بسیار مهم است. هرقدر فرد سالم زندگی کند کمتر دچار بیمارهای اعصاب میشود. از عوامل مهم دیگر، استرس است که نقش بسیار موثری در تشدید و شانس احتمال بیشتری را در فرد ایجاد میکند.
به بیماریهای اعصاب اشاره کردید. آیا آمار و ارقام دقیقی مبنی بر میزان ابتلای جوامع مختلف جهان به بیماریهای مغز و اعصاب وجود دارد؟
بله. آمارجهانی درخصوص این بیماریها وجود دارد و تحقیقات گستردهای هم برای به روز رسانی این آمارها انجام میشود. مثلا همانطور که اشاره شد میزان شیوع صرع نیم تا یک درصد گزارش شده و در مورد میگرن از 6 تا 7 درصد در کشورهای مختلف آمار ابتلا وجود دارد. اما مسالهای که وجود دارد این که آمار بیشتر از کشورهای غربی آمده است که فاکتورهای بومی در آن تاثیر دارد. این در حالی است که مثلا یکی از علل بیماری صرع ضربه به سر است که متاسفانه در ایران شیوع بیشتری دارد. یا در مورد آلودگی هوا که سردرد را بیشتر میکند خوب مشخصا آمار سر درد در ایران خیلی بیشتر از یک شهری است که آب و هوای تمیزی دارد.
به طور کلی آمار دقیق میتواند سیاستگذاری درباره بیماری را در یک کشور مشخص کند و نبود آمار باعث میشود که سیاستگذاریها هم درست انجام نشود. به هرحال براساس آمار و فاکتورهایی که بیماری صرع را ایجاد میکند مانند ضربه به سر، برآورد من این است که ما این بیماری را بیشتر داریم. در عین حال آلودگیهای هوایی و صوتی، همچنین تشعشعاتی که وجود دارد قطعا تاثیر بسزایی دارد. اینها انرژیهای رها شده در آسمان است که مرتبا به مغز ما میرسد و به مغز آسیب میرساند.
به نظر شما احتمال ابتلا به این بیماریها برای یک شهروند تهرانی که با انواع و اقسام مشکلات محیطی در تماس است، چقدر میباشد؟
آمار دقیقی نمیتوان داد اما باتوجه به ترافیک و آلودگیها و مسائل جانبی قطعا اختلالات خلقی، افسردگی، اضطراب و بیماریهای عصبی زیاد خواهد بود. در واقع اگر آمار گرفته شود تمامی این موارد مطمئنا تاثیرگذار خواهند بود.
شما از دلایل بروز بیماریهای عصبی از جمله صرع به ضربات وارده بر سر اشاره کردید. آمار بالای تصادفات در کشور چقدر بر میزان مبتلایان افزوده است؟
بله، افزایش ریسک ابتلا به این بیماریها هم به خاطر تصادفات است که آمار بالایی دارد و هم به خاطر رعایت نکردن ایمنی در محیط کار؛ آیا تا به حال مشاهده کردهاید در محلی که کار ساختمانی انجام میدهند کارگران از کلاه ایمنی استفاده کنند یا برای ایمنی موقع دوچرخه سواری، کودکان کلاه سرشان کنند؟ ما در این مراکز برنامهای را برای پیشگیری از ضربات سر طراحی و شروع کردیم چون ضربات سر یکی از شایعترین علل بیماری عصبی است که متاسفانه در صورت ایجاد، درمانپذیر نیست، در نتیجه زمانی که نمیتوانیم بیماریهای این چنینی را درمان کنیم بهتر است تلاشمان را برای پیشگیری از ضربات بگذاریم. آماری که در ایران وجود دارد بسیار وحشتناک است.
براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، در کشور ما 5/38 نفر از صد هزار نفر در تصادفات جادهای کشته میشوند. این درحالی است که کمترین آمار جهانی 09/4درصد است. طبق این آمارها ما از نظر درصد کشتهشدگان در تصادفات رتبه 11 دنیا هستیم و البته اگر در این درصدها جمعیت کشورها هم لحاظ شوند، ما جزو 5 کشور برتر دنیا قرار خواهیم گرفت. طبق محاسبات اگر اجساد افراد کشته شده در 20 سال گذشته که بالغ بر نیم میلیون نفر میشود (با فرض بر اینکه هرکدام 60/1 متر قد داشته باشد) را کنار هم قرار دهیم مسافتی برابر فاصله تهران ـ مشهد را پر میکند و این فاجعه است.
در چنین شرایطی مطمئنا پیشگیری از ضربات سر به کاهش آمار کشتهشدگان کمک میکند و همچنین تعداد بیماران مبتلا به مشکلات مغزی ـ عصبی را کم میکند و در نهایت هزینههای میلیاردی مرتبط با بروز این مشکلات را به صورت چشمگیری کاهش میدهد که اگرچه در ایران محاسبه نشده اما در آمریکا این مبلغ حدود 70 میلیارد دلار است.
یکی از فعالیتهای مرکز علوم اعصاب در دنیا، آموزش به عموم است. ما در 4 محور در مورد نوروتروماها برنامهریزی کردهایم که اولین محور آن آموزش به عموم است.به این شکل که همانطور که تمام دنیا مراکز علوم اعصاب آموزش به عموم را بومیسازی میکنند ما هم این کار را انجام میدهیم. در این راستا پوسترهایی را آماده میکنیم و متنهایی را به طور خلاصه در اختیار عموم قرار میدهیم.
همچنین در آذرماه 2 انجمن از جمله انجمن ضربات سر آمریکای شمالی که تجربیات زیادی در آموزش دارند و گروه دیگری که تجربه بسیار طولانی در پیشگیری از ضربات سر در اطفال دارند به ایران خواهند آمد. حضور این گروهها و انتقال تجارب آنها به کارشناسان کشور بخصوص در جهت پیشگیری از ضربات سر در اطفال، از آنجا اهمیت مییابد که ممکن است فرد 50 ساله پس از ضربه تا 20 سال دیگر زنده باشد اما یک کودک 5 ساله وقتی ضربه میخورد 70 سال زنده است و این رنج را به دنبال میکشد.
قسمت دوم کار ما، آموزش همکاران پزشک است تا بتوانند از تجارب دنیا استفاده کنند.قسمت سوم این است که باوجود مشکلاتی که از جهت تحریم با آنها مواجه هستیم، تجهیزات لازم را وارد کشور کنیم و مساله چهارم هم انجام تحقیقات پزشکی است.
در این میان باید به این نکته تاکید کرد که اگر ما بتوانیم برای جلوگیری از ایجاد ضربات سر به افراد جامعه آموزش دهیم، شاید بتوانیم 40ـ30 درصد بیماریهای عصبی را در کشور کاهش دهیم. این درصد، تعداد بسیار بالایی است. با این کار هم به افرادی که ریسک ابتلا به این بیماریها را داشتهاند کمک کردهاید و هم این بار را از روی تختهای بیمارستانها برداشتهاید و به این ترتیب بودجه قابل تاملی باقی میماند که میتواند برای درمان مابقی بیماریها به کار رود.
متاسفانه اولویت پیشگیری در فرهنگ ما جا نیفتاده. به هر انسان عاقلی بگویید کلاه گذاشتن از احتمال بروز ضربه سر جلوگیری میکند متوجه میشود و قبول میکند اما قبول کردن یک مساله است و ایمان داشتن مسالهای دیگر که البته برای ایجاد این فرهنگ رسانهها نقش بسیار مهم و کلیدی ایفا میکنند.
در اروپا و کشورهای دیگر پیشرفته دنیا، با وجود آنکه 90درصد مردم از کمربند ایمنی استفاده میکنند اما باز شما در تلویزیون و روزنامهها تبلیغاتی مبنی بر تشویق افراد برای بستن کمربند را میبینید. درست است که یکی از دلایل استمرار در این نوع تبلیغات این است که این فرهنگ فراموش نشود اما دلیل دیگر آن است که 10درصد باقیمانده هم در نهایت مجاب به انجام این کار بشوند. در واقع بازهم از نظر اقتصادی ارزش این کار بیشتر از هزینهها و تبعات مرگ و میر است.
در سال1972 مرگ و میر جادهای آلمان 28 هزار نفر بوده است، اما با برنامهریزیهایی توانستهاند این آمار را پایین بیاورند و در حال حاضر آمارشان زیر3000 نفر است. تجربه موفق آنها باعث شده تا از مسوولان ترافیکی آلمان دعوت کنیم تا در اسفند ماه امسال به ایران بیایند.
تا آخر سال حتی اگر بتوانیم جان یک نفر را از مرگ نجات دهیم یا فقط یک کودک که میخواسته تا آخر عمر دچار صرع بشود را از این مشکل دور کنیم، برنامه ما موفقیتآمیز بوده است.
شما به عنوان یک محقق و صاحبنظر در حوزه علم مغز و اعصاب، آینده درمان بیماریهای مرتبط با مغز را چگونه میبینید و فکر میکنید تا چه زمانی میتوانیم امیدوار باشیم کسی که مبتلا به آلزایمر است درمان شود یا حتی افرادی که دچار مرگ مغزی شدهاند به زندگی برگردند؟
این مساله را هیچکس نمیتواند پاسخ دهد. اما وقتی که شیب پیشرفت درمان بیماریهای مغز و اعصاب را طی چندین سال گذشته مرور میکنیم میبینیم که خیلی با سرعت علم اعصاب به جلو رفته است. در کل و با توجه به پیشرفتهای خوبی که در عرصه علم اعصاب شده امید میرود که درمان بعضی بیماریها را بتوانیم داشته باشیم. این شیب رو به بالا در واقع به پیشرفتهای محققان و پژوهشگران در کل دنیا برمیگردد و مشاهده میکنید کمکم دنیا به سمتی میرود که متوجه میشود بدون تحقیق به جایی نمیرسد.
در آمریکا که مملکت سرمایهداری است و همه چیز حساب و کتاب میشود 3درصد درآمد ناخالص ملی برای تحقیقات صرف میشود، این در حالی است که متاسفانه در مملکت همچنان این تفکر وجود دارد که صرف هزینه برای تحقیقات در واقع هدر دادن پول است.
آقای پروفسور همانطور که شما هم در صحبتهایتان اشاره کردید در شهرهای امروزی وجود انواع و اقسام آلودگیها باعث افزایش بیماریهای مختلف و بخصوص بیماریهای مغزی و عصبی شده است این مشکلات در حالی روز به روز بیشتر میشوند که فناوریها و روشهای درمانی برای بیماریهای صعبالعلاج هم با شیب صعودی پیش میروند. به نظر شما زندگی در زمانهای گذشته مثلا100 سال پیش که فناوریها و امکانات کنونی نبودند بهتر بود یا حالا که خیلی از بیماریهایی که مولود زندگی شهری و صنعتی هستند گسترش پیدا کردهاند؟
شاید اگر بخواهیم این فاکتورها را در یکدیگر ادغام کنیم باز هم برآیند مثبت بوده است. آنچه در این میان مورد توجه قرار نگرفته فرهنگ استفاده از تکنولوژی است. متاسفانه در ایران در هر ساعت 3 نفر در جادهها کشته میشوند. ما باید جلوی این آمار را بگیریم و با عزمی جدی از امکانات و تجهیزات نوین درست و به جا استفاده کنیم.
روزه داری سلامت را تضمین میکند
چندی پیش نتایج تحقیقات 3 ساله پروفسور گرجی و همکارانش درگروه تحقیقاتی دانشگاه مونستر درباره نقش روزهداری بر عملکرد مغز در مجله Neurobiology of Disease چاپ شد.
نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که در مغز فردی که دستکم به مدت ۱۲ تا ۱۴ ساعت از خوردن و نوشیدن خودداری میکند، بلافاصله بعد از خوردن غذا یا نوشیدن آب، یک موج الکتریکی بسیار قوی ایجاد میشود.
پروفسور گرجی در این باره میگوید: «وقتی شما به مدت طولانی چیزی نخورده و نمینوشید و بعد از آن شروع به خوردن یا آشامیدن میکنید، موج الکتریکی قوی چند میلی ولتی در مغزتان ایجاد میشود (در صورتی که امواج مغزی معمولی در حد میکرو ولت هستند) این موج چند 10 برابرحالت عادی است و تمام مغز را سیر میکند.»
این موج الکتریکی باعث میشود تحریکپذیری مغز در بعضی قسمتها نسبت به قبل از روزهداری بیشتر شود. این تغییر تحریکپذیری بافتی در واقع در سطح سلولی و ارتباطات بین سلولی (سیناپسها) رخ میدهد و منجر به احساس رفع گرسنگی و عطش میشود.
مطالعات و آزمایشهایMRI نشان میدهد که انسان پس از چند هفته روزهداری در قشر مغز و بویژه ناحیه حرکتی آن حساسیتپذیری واضحی پیدا میکند، به عبارتی دیگر روزهداری متناوب میتواند مغز را در نواحی مختلف فعالتر کند. افزایش تحریکپذیری در قسمتهای مختلف مغز از جمله این امید را پدید آورده که بتوان سیر برخی از بیماریها مانند آلزایمر را به تاخیر اندازد یا از آنها پیشگیری کند. محققان با تکیه بر یافتههای کنونی بر این نظرند که روزهداری متناوب میتواند بر بیماریهای آلزایمر، پارکینسون، هانتینگتون و صرع اثر گذاشته و سیر آنها را آهسته کند. این روش همچنین میتواند امکان ابتلا به سکته مغزی و عوارض پس از آن را کاهش دهد.
روزهداری متناوب بر انسانهای سالم نیز اثری مثبت دارد. به گفته پروفسور گرجی روزهداری در انسانهای سالم هم میتواند مقاومت سلولهای مغزی را در مقابل سکته بالا ببرد و در عین حال چربی و قندخون ـ که یکی از دلایل بروز بیماریهای مغزی هستند ـ را کاهش دهد. وی همچنین تاکید میکند: براساس تحقیقات ما سلولهای مغزی که در معرض این روزهداری هستند میتوانند به هیپوکسی یا حالتی مثل سکتهمغزی مقاومت نشان بدهند.
بهاره صفوی
گروه دانش
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم