در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
شما در عرصههای مختلف هنری از نویسندگی وکارگردانی تا بازیگری و گویندگی فعال بودید و من نمیدانم گفتوگو را از کدامیک از این حوزهها شروع کنم. بنابراین بهتر است ابتدا به این پرسش پاسخ دهید که آیا حضور در عرصههای مختلف هنری موجب پراکنده کاری و عدم تمرکز در فعالیت یک هنرمند نمیشود؟
اتفاقا با سوال خوبی شروع کردید چون این پرسش یک زمانی برای خود من هم مطرح بود که این روش موجب پراکنده کاری شده و مانع از رشد آدمی در یک حوزه خاص میشود ولی وقتی انسان ساحتهای مختلف هنری را تجربه میکند از این امکان برخوردار میشود تا از هرکدام از این تجربهها در جهت بهبود و توسعه کارش بهره بگیرد. الان به این نتیجه رسیدم که مجموعه این فعالیتها موجب جامعیت در کارم شد نه پراکندگی. در واقع بینش و بصیرتم در هر کدام از این فعالیتها افزایش یافت. البته در نهایت این مخاطبان و افرادی که از بیرون نگاه میکنند هستند که باید در مورد کیفیت و موقعیت حرفهای من قضاوت کنند.
واقعیت این است که تجربه گونههای مختلف هنری در نهایت حول محور یک کدام از آنها میچرخد و به عبارت دیگر یکی از آنها هدف و دغدغه اصلی است. برای شما کدامیک از این فعالیتها، مهمتر است؟
نویسندگی دغدغه اصلی من است و برای من اهمیت بیشتری دارد. چون بیشترین زمانی که در روز میگذرانم در جهت نوشتن صرف میشود. تجربه در امور دیگر نیز بیشتر در خدمت نویسندگیام قرار میگیرد. خلق و آفرینش یک متن ادبی ـ هنری بشدت وابسته به تجربه عرصههای مختلفی است که هرکدام میتواند در نگارش به کمک من بیاید. در واقع من از تجربیات دیگر بویژه تجربه اجرا در کار نویسندگی وام و الهام گرفتم. البته این یک رابطه دیالکتیکی و دوسویه است.
جالب اینکه شما در اجرا نیز رسانههای مختلف را تجربه کردید ازرادیو گرفته تا تلویزیون و تئاتر. آیا خود مدیوم و ماهیت و کارکردهای آن هم در شیوه اجرا و بازنمایی هنر تاثیر میگذارد یا ذات هنر، فارغ از کارکردهای رسانهای به حیات خود ادامه میدهد؟ به عبارت دیگر این رسانهها در مقام یک فرم آیا در نمایش هنری تاثیر میگذارند؟
قطعا تاثیر میگذارد چون هر یک از این مدیومها واجد یکسری ویژگیها و کارکردهای خاص خود است که در نحوه بروز اثر هنری تاثیر میگذارد و در واقع هر کدام از آنها مقتضیات و مناسبات خاص خود را دارند که اگر آن را نشناسید، نمیتوانید در انتقال مفاهیم و پیام خود موفق باشید. مثلا نمایش در رادیو به دلیل فقدان تصویرمحدودیتهایی دارد که تلویزیون یا سینما ندارد لذا نوع رسانه میتواند در تعیین و طرح مفاهیم و مضامین هنری تاثیر داشته و چه بسا خود را بر آن تحمیل کند. به عبارت دیگر هر یک از این رسانهها مثل ژانرهای هنری واجد برخی محدویتها یا قابلیتهایی هستند که در بازنمایی اثر هنری تاثیر مستقیم دارند یا برخی شرایط خاص را طلب میکنند. به عنوان مثال برای نویسندگی رادیو، ذهن خیال پرداز نویسنده نسبت به نگارش برای تلویزیون که ماهیتی تصویری دارد نقش مهمتری دارد. بنابراین خود مدیوم و رسانه نیز در شیوه نوشتن تاثیر میگذارد. به همین دلیل است که من معتقدم کار نوشتن برای رادیو به مراتب دشوارتر از نگارش برای تلویزیون است.
به جای خوبی رسیدم چون یکی از مهمترین فعالیتهای شما نویسندگی و کارگردانی نمایشهای رادیویی است. برای خیلی از مردم شاید این سوال مطرح باشد که رادیو به عنوان یک رسانه کور فاقد ویژگی تصویری است. پس تصویرسازی درام و نمایش یک موقعیت بصری در نمایش رادیویی به چه شکلی انجام میگیرد و در واقع نمایش رادیویی باید به چه گونهای صورتبندی شود تا بتواند امکان تصویرسازی برای مخاطب را فراهم کند؟ ظاهرا این دشواریی که میگویید به این مساله برمیگردد؟
حتما یکی از مهمترین دلایل دشواری کار نمایش در رادیو به همین مساله برمیگردد ولی صرفا به همین موضوع محدود نمیشود و دلایل دیگری هم در کار است از شیوه بازی گرفته تا نوع بیان و روایت و حتی دیالوگ گویی. مثلا اینکه به صدا و قدرت بیان خوب نیاز دارید و دستکم اینکه صدا آزاردهنده نباشد. اگر یک گوینده یا بازیگر رادیویی از بیان خوب برخوردار نباشد یا ادبیات سرزمین خود را نشناسد و حتی قالبهای نمایشی را نداند نمیتواند در کار خود موفق باشد. به عنوان مثال نمایش تمثیلی برای رادیو مناسب نیست چون شما مجبورید نماد ایجاد کنید و این نماد باید دیده شود. یا نمایش ناتورالیستی در رادیو کاربرد چندانی ندارد. اساسا هرگونه روایت بصری که مبتنی بر تصویر و المانهای تصویری است در اجرای نمایش رادیویی به کار نمیآید یا مخاطب نمیتواند درک درستی از آن پیدا کند.
در حالی که برعکس این مساله در تلویزیون ما اتفاق میافتد. به این معنی که بسیاری از منتقدان معتقدند فیلمها و سریالهای تلویزیونی ما فاقد ساختار و روایت بصری بوده و بیشتر به یک نمایش رادیویی میماند یعنی حتی اگر تصویر را هم نبینید با شنیدن دیالوگهای آن میتوان یک سریال را تماشا کرد و فهمید. به نظر شما تا چه حد این نقد میتواند درست بوده و وارد باشد؟
متاسفانه خیلی زیاد. برای اینکه در فیلمنامهنویسی برای تلویزیون از قواعد نمایشنامهنویسی برای رادیو تبعیت و تقلید میشود. در واقع بسیاری از فیلم و سریالهای تلویزیونی، نمایشی نبوده و متکی به روایت تصویری نیست. در خیلی از این مجموعههای تلویزیونی صرفا با چند تا شخصیت مواجه هستیم که فقط در حال حرف زدن و گفتوگو با هم هستند و تصویر نقش چندانی در ترسیم این موقعیتها ندارد. برای همین ما بارها به تلویزیون پیشنهاد دادیم که شما بیاید همین نمایشهای رادیویی را تصویربرداری کنید و در تلویزیون نشان دهید چون فرقی با سریالهای تلویزیونی ندارد و حتی از حیث دیالوگنویسی و بیان موسیقیایی بهتر از مجموعههای تلویزیونی است. به نظر من تلویزیون خیلی سهلانگارانه با این ماجرا برخورد میکند و به همین دلیل در حال از دست دادن مخاطبان خود است. این در حالی است که بسیاری از سریالهای تلویزیونی ما دارای ناظر کیفی و فنی هستند و انتظار میرود به این مساله توجه کنند. به نظر من تلویزیون باید تولید فیلم و سریالها را از حیث ساختار نمایشی جدیتر گرفته و به هر کسی مجال ساخت سریال یا تله فیلم را ندهد. به نظر من تلویزیون باید از کارگردانهای حرفهایتری استفاده کند که تصویر را شناخته و با عناصر و مولفههای نمایش آشنا باشند. ما در رادیو خیلی جدیتر از تلویزیون به مقوله نمایش نگاه میکنیم. مثلا الان ما 2 سالی است که در حال گزینش بازیگر برای رادیو هستیم و سختگیری حرفهای در این زمینه را اعمال میکنیم تا آنها با گذراندن مراحل مختلف و آموزش مهارتهای لازم وارد عرصه نمایش رادیویی شوند. ولی متاسفانه این فیلترها و شرایط در نمایش تلویزیونی کمتر جدی گرفته میشود و گویی فقط برای پرکردن آنتن برنامهریزی میشود. واقعیت این است که در رادیو نمایش جدیتر از تلویزیون مورد توجه قرار میگیرد.
اساسا برنامههای رادیویی جدی تر از تلویزیون بوده و از سطح کیفی بهتر و متنوع تری برخوردار است...
دقیقا همینطور است. دست کم ما در نمایش رادیویی و تربیت بازیگران رادیویی جدیت بیشتری از خود نشان میدهیم و سعی میکنیم کاری ارائه دهیم که واجد شاخصهای هنری و حرفهای باشد.
آیا بازیگری رادیویی به مهارتهایی غیر از بازیگری در سینما و تلویزیون نیاز دارد؟
بله اگر هدف تربیت بازیگر رادیویی باشد قطعا به مهارتهایی نیاز دارد که فقط در این ژانر ضرورت دارد. اما این به این معنی نیست که بازیگر رادیو به همان مهارتها و ویژگیهای بازیگری در معنای عام نیاز ندارد. بازیگر رادیو مهارتهای کلی بازیگری را هم آموزش میبیند مثلا درسته که فن بیان برای یک بازیگر رادیویی خیلی مهم است اما نه اینکه بازیگر به مهارتهای حرکتی نیازمند نباشد. شما در نمایش رادیویی همه فعالیتهای بدنی را در بازیگر مشاهده میکنی. حتی علامت تعجب را در صورتش میبینی. برای اینکه حسهای مختلف در صدای بازیگر متجلی شود باید همه لوازم بازیگری در خدمت نقش قرار بگیرد. ما به بازیگری رادیو، بازیگری کور میگوییم چون شما من بازیگر را نمیبینید. بازیگری در رادیو یک سبک بازیگری کور است و بازیگری کور به این معناست که شما فقط و فقط از مجموعه ابزار و عناصر بازی تنها چیزی را که در اختیار دارید صداست. تخیل را هم میتوانیم اضافه کنیم اما بازیگر تئاتر صحنه، سینما و تلویزیون هم باید این قوه تخیل را داشته باشد. منتها تخیل بازیگر رادیویی مسلماً باید قویتر باشد. بازیگر رادیو باید حضور ذهن بیشتری داشته باشد تا بتواند تصویری که در ذهنش میسازد را مدام تغییر بدهد و این تغییرات مرحله به مرحله است. یک بازیگر در طول یک نمایش، ممکن است صدمرحله طی کند و تمام این مراحل را باید به یاد داشته باشد. علاوه بر اینها یک بازیگر رادیو باید ادبیات منظوم و منثور و فرهنگ جامعه خودش را بشناسد. بازیگر نمایش رادیویی باید خیلی بیشتر از بازیگر سینما یا تلویزیون یا حتی تئاتر صحنه اینها را بشناسد. روانشناسی شخصیت در بازیگری رادیو اهمیت زیادی دارد که بازیگر باید به این قضیه حتی توجه علمی بکند، یعنی مطالعات علمی داشته باشد. مخاطب شناسی برای بازیگر رادیو اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر همه پارامترهای بازیگری در سینما و تلویزیون در بازیگری رادیو هم وجود ندارد منتها 3 شاخص و مهارت مهم در بازیگری رادیو از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی اینکه بازیگر رادیو باید ذهن خیالپرداز داشته باشد. دوم صدای خوب و سوم بیان مناسب داشته باشد.
اصلا این عبارت درستی است که برخی از اصطلاح صدا پیشگی درباره بازیگری رادیو استفاده میکنند؟
راستش من اصلا این واژه را نمیفهمم! البته این اصطلاح را بیشتر درباره دوبلورها به کار میبرند که بازهم به نظر من واژه مناسبی نیست. اصلا صدا، پیشه نیست. اگر قرار باشد اینطور نگاه بکنیم یک معمم نیز میتواند صدا پیشه باشد یا معلم و استاد دانشگاه هم صدا پیشه میشود. به نظر من باید درباره کاربرد این اصطلاح کمی تجدید نظر کرد.
شما اولین شاخص بازیگری رادیو را قدرت خیالپردازی دانستید. آیا این ویژگی بیشتر نباید در مخاطب نمایشهای رادیویی متجلی باشد تا از این طریق به همذات پنداری و تصویرسازی از قصه رادیویی دست یابد؟
حرف شما کاملا درست است. اما ابتدا این بازیگر است که باید بتواند امکان این خیالپردازی را برای مخاطب فراهم کند. به عبارت دیگر بازیگر رادیو باید قدرت تصویرسازی را به واسطه بازی و بیانش ایجاد کند و کلید آن را بزند. اگر مخاطب نتواند با نمایش ارتباط برقرار کند این بازیگر است که نتوانسته قوه خیالپردازی وی را برانگیزد. لذا اگر بازیگر رادیو فاقد قدرت خیالپردازی باشد نمیتواند این تخیل و تصور را به مخاطب خود نیز منتقل کند. مخاطب باید بتواند موقعیت دراماتیک بازیگر و نقشها را کشف بکند تا بتواند با آن همذات پنداری کند.
در واقع مخاطب باید میزانسن نمایش را در ذهن خود تصور کند اما سوال این است که این میزانسن چگونه در رادیو اتفاق میافتد چون در این رسانه با تصویر سرو کار نداریم تا مخاطب بتواند موقعیتها را مشاهده کند؟
درست است. ما در رادیو از طریق دوری و نزدیکی صدا میزانسن را ترسیم میکنیم. ضمن اینکه از برخی تمهیدات نمایشی دیگر نیز استفاده میشود. مثلا وقتی قرار است کسی نقش یک شخصیت نظامی را بازی کند باید صدای استوار و محکمی داشته باشد تا بتواند یک آیکون تصویری به مخاطب بدهد و او بتواند از این طریق میزانسن و موقعیت نمایشی را در ذهن خود تصویر کند. البته باید علاوه بر این صدای خاص، بیان خاصی که ناشی از ادبیات و شخصیت آن پرسوناژهست نیز در میان باشد تا مخاطب بتواند به واسطه همین شاخصها، موقعیت نمایش را درک کند. در واقع حرکت بازیگر در نمایش رادیویی از طریق همین تمهیدات و البته ابزارهای فنی جان میگیرد و در ذهن مخاطب تصویر میشود.
چقدر تن و جنس صدا برای نمایش رادیویی اهمیت دارد؟ آیا در کنار فن بیان به صدای زیبا هم نیاز هست؟
زمانی شاید صدای خوب برای نمایش رادیویی ملاک بود، اما امروز صدای خوب مهم نیست صدای سالم اهمیت دارد. یعنی خش بیهوده نداشته باشد، بعد و عمق داشته باشد، گرفته و بسته نباشد، شفافیت داشته باشد و بتواند حسهای گوناگون را منتقل کند و همه این ویژگیها تربیتپذیر است و میتوان آن را آموزش داد. البته صدا باید نت داشته باشد و این بدین معنی نیست که هر صدایی برای نمایش رادیویی مناسب است.
آقای شجره با توجه به اینکه شما در رسانههای مختلف فعالیت کردهاید، بهتر از من میدانید که تصویر جهان امروز را تسخیر کرده و مردم بشدت تحت تاثیر و حتی سلطه دنیای تصویری قرار دارند. در این شرایط آیا نمایش رادیویی که فاقد وجوه تصویری است میتواند مخاطبان را جذب کند و شنوندهای داشته باشد؟
شجره: بازیگر رادیو باید قدرت تصویرسازی را به واسطه بازی و بیانش ایجاد کند و کلید آن را بزند. اگرمخاطب نتواند با نمایش ارتباط برقرار کند این بازیگر است که نتوانسته قوه خیالپردازی وی را برانگیزد
این نقدی است که بسیاری از منتقدان به سریالهای تلویزیونی دارند که مثلا دیالوگپردازیهای آن پر از اشکال است.
دقیقا. ما یک دیالوگ شنیدنی در تلویزیون نمیشنویم. من برای تلویزیون هم کار میکنم و هیچ دشمنیای با آن ندارم ولی واقعا تلویزیون فاقد دیالوگپردازی مناسب و اصولی است.
شاید این به قابلیتها و تفاوتهای رسانه در این زمینه برمیگردد. به این معنی که مثلا رادیو قابلیت بیشتری دارد برای اینکه ادبیات را در خدمت خود بگیرد چون مبتنی بر کلام است و تلویزیون بیشتر به تصویر تکیه دارد.
بیتاثیر نیست. به هر حال رادیو یک رسانه کور است که فاقد تصویر بوده و قاعدتا متن و ادبیات در آن نقش برجستهتر و محوری دارد. حتی پیش از قصه این ساختار متن است که اهمیت دارد. اما این به این معنی نیست که دیالوگپردازی و ادبیات در ساخت مجموعههای تلویزیونی اهمیتی ندارد. قطعا یک متن ادبی قدرتمند و جذاب میتواند به درک بصری مخاطب از سریالهای تلویزیونی هم کمک کند و یک اثر تصویری بینیاز از کلام و ادبیات نیست.
به نظر میرسد که نمایش رادیویی بیشتر مخاطب خاص دارد حتی تله تئاترهایی که در تلویزیون پخش میشود نیز از مخاطبان کمتری نسبت به سریالها برخوردارند. آیا فارغ از جذابیتهای دراماتیک نمیتوان گفت که نمایشهای رادیویی نمیتواند مخاطبان گستردهای داشته باشد؟
خوب تئاتر و نمایش بهطور کلی مخاطب خاص دارد و در گذشته نیز بیشتر به طبقات اشراف و روشنفکر تعلق داشت و کمتر در بین عامه مردم نفوذ داشت. ضمن اینکه درک تئاتر در اشکال مختلفش به دانش و اطلاعاتی نیاز داشت که مردم عادی فاقد آن بودند. اما وقتی این گونه نمایش، صورت رسانهای به خود میگیرد میتوان انتظار داشت که تعداد بیشتری از طیفهای اجتماعی را مجذوب خود کند. البته باید مراقب باشد تا دچار افت کیفیت نشده و ماهیت و خاستگاه هنری خود را حفظ کند. البته نمایش رادیویی را نباید دقیقا عین تئاتر در شکل متعارفش تعبیر کرد.
نباید کارکردهای رسانهای مثل رادیو را در شیوه اجرای نمایش نادیده گرفت. ضمن اینکه باید به رابطه و نسبت شرایط اجتماعی و فرهنگی و رشد کمی و کیفی اشکال هنری در جامعه نیز توجه داشت. به نظر من الان با توجه به افزایش جمعیت تحصیلکرده و دانشگاهی در جامعه ایران و گسترش رسانهها و مطبوعات، شرایط و دلایل گرایش به تماشای تئاتر نسبت به 2 دهه گذشته افزایش یافته است. لذا تاثیر شرایط اجتماعی و تاریخی را در چگونگی برخورد مخاطبان با انواع گونههای نمایشی باید در نظر گرفت.
گاهی هم رسانهای مثل تلویزیون برای افزایش مخاطبان تله تئاترهای خود از تمهیداتی مثل حضور بازیگران ستاره سینمایی بهره میگیرد. مثل نمایشنامه خرده جنایتهای زن و شوهری که با حضور محمدرضا فروتن و نیکی کریمی اجرا شد و مخاطب شاهد حضور بازیگران سینما در یک تئاتر تلویزیونی بودند. به نظر شما این شیوهها میتواند به آشنایی و افزایش مخاطبان تله تئاترها کمک کند؟
خب شما دیدید که این کار چندان موفق نبود. حتی من چند تا نقد از منتقدان معروف درباره آن خواندم که این اجرا را موفق ارزیابی نکردند. برای همین است که میگویم یک بازیگر تئاتر به شاخصها و مهارتهایی نیاز دارد که فراتر از مولفههای بازیگری در سینما و تلویزیون است. برای همین است که شما میبینید حضور بازیگران ستاره سینما که البته در مدیوم خود بسیار هم موفق هستند در تئاتر جواب نمیدهد و نمیشود حضور آنها را تضمینکننده یک نمایش خوب و پرمخاطب دانست. ما هرگز نمیتوانیم در نمایش رادیویی بازیگری مثل گلزار را جای دهیم هرچند که ممکن است طرفداران زیادی داشته باشد. البته باید در اینجا تاکید کنم که بحث ستارهسازی و بازیگری در ارتباط با بحث ما دو مقوله جداگانه است.
یعنی به نظر شما ما در عرضه تئاتر و تله تئاتر میتوانیم ستاره داشته باشیم؟
بله میتوانیم داشته باشیم، اما مساله این است که تئاتر آنقدر فرهنگی به این ماجرا نگاه میکند که هیچوقت به ستارهسازی در حوزه تئاتر توجه نکرده است. در واقع ما در تئاتر به دنبال ستارهسازی نرفتیم. نه اینکه به شکل ذاتی فاقد ظرفیتهای ستارهسازی باشد. خب یکی از دلایل این مساله به این برمیگردد که سینما دارای وجوه تجاری و تبلیغاتی است و به همین دلیل نظام ستارهسازی در آن نقش برجستهای دارد. نه اینکه با بحث تجارت در تئاتر مخالف باشیم. اتفاقا خیلی خوب است که تعامل بیشتری بین تئاتر و تجارت برقرار شود. ولی با این تعداد کم سالن تئاتر و امکاناتی که در این زمینه داریم نمیتوانیم به تجارت و سودآوری در این حوزه چندان امیدوار شویم. متاسفانه تلویزیون ما هم کمتر به مقوله تله تئاتر توجه کرده و شبکه چهار که موظف به ساخت تله تئاتر است در این زمینه سهل انگاری میکند. واقعا شبکه چهار که برای مخاطبان خاص برنامهسازی میکند باید در طول سال به تولید و پخش چند تله تئاتر بسنده کند. متاسفانه به تله تئاتر که صرفا در تلویزیون میسر است و اصلا یک نمایش تلویزیونی است اهمیتی داده نمیشود.حتی به لحاظ اقتصادی هم ساخت تله تلویزیون به صرفهتر است و نسبت به سریالهای تلویزیونی هزینه کمتری دارد.
یک کمی هم سراغ سریال زمین انسانها برویم. واقعیت این است که شما را کمتر در کسوت بازیگر در سریالها میبینیم و گویی در این زمینه خیلی گزیده کار هستید؟
من به خیلی از معیارها توجه میکنم تا نقشی را برای بازی بپذیرم. اینکه چقدر بتوانی با قصه و شخصیتی که قرار است بازی کنی ارتباط برقرار کنی و اینکه تا چه اندازه بتوانی با تیم سازنده همراه و هماهنگ شوی برای من در انتخاب بازیهایم اهمیت زیادی دارد. مهمتر از همه اینکه چقدر توانایی این را داشته باشی تا خود نقش را بپذیری و زوایای پنهان آن را آشکار کنی و... مجموعه این عوامل موجب میشود تا دست به انتخاب بزنم و من احساس کردم که میتوانم با آقای داوودی و گروهش همراهی و همفکری کنم و البته از کاراکتری که باید آن را بازی میکردم هم خوشم آمد. جالب اینکه این سومین باری است که من نقش یک پزشک را بازی میکنم.
اتفاقا من این پزشک را در مجموعه پزشکان دیگر بیمارستان منطقیتر و باورپذیرتر میدانم. شاید جدیت و گاه بداخلاقی او طبیعی تر به نظر میرسد.
بله به نظرمن هم این شخصیت باورپذیرتر به نظر میآید چون ویژگیهای انسانی در اخلاق و رفتار او با واقعیت بیرونی انطباق بیشتری دارد. البته این شخصیت یک لایه و چهره دیگری هم دارد که دنیای درونی و فردی او را نشان میدهد و با جلو رفتن قصه آن روی سکه این شخصیت بیشتر آشکار میشود و در واقع با یک شخصیت یک بعدی روبهرو نیستیم. یکی از دلایلی که من از این کارآکتر خوشم آمد به این دلیل بود که تک بعدی نیست و پیچیدگیهای خاص خود را دارد.
البته بازی در نقش پزشک با توجه به سابقه اعتراض و انتقاداتی که جامعه پزشکان به سریالهای تلویزیونی دارند یک نوع ریسک هم محسوب میشود.
...من چون تحصیلاتم در این رشته بوده معتقدم که پزشک هم مثل همه و اصلا پیش از اینکه پزشک باشد انسان است با همه ویژگیهای انسانی. لذا نشان دادن نقطه ضعفها و مسائلی که یک پزشک ممکن است داشته باشد به هیچ وجه به معنای انتقاد به جامعه پزشکان و نشان دادن تصویری منفی از آنها نیست. نه در رابطه با پزشکان که درباره هر صنف و شغل دیگری این مساله صادق است. اتفاقا در این سریال به پزشک نه فقط به عنوان یک طبیب که به عنوان حکیم و حبیب نگریسته میشود و این بهترین دفاع از جامعه پزشکان است.
انتخاب هوشمندانه بازیگران در «زمین انسانها»
چند سالی است با افزایش تولید سریالها و فیلمهای تلویزیونی، این رسانه با مشکل بزرگی به نام کمبود بازیگر دچار شده است. برخی از کارگردانان به سادگی از کنار این مساله عبور میکنند و برای آثار خود از بازیگران تکراری استفاده میکنند؛ بازیگرانی که آنقدر در یک نقش کلیشه شدهاند که بیننده را دلزده میکنند.
اما برخی از کارگردانان هم هستند که ترجیح میدهند به جای استفاده از بازیگران تکراری دست به آزمون و خطا بزنند و برای کارهای خود از بازیگرانی استفاده کنند که تا پیش از این یا در تئاتر تجربیاتی داشتهاند یا در رادیو تمرین بازیگری کردهاند و اکنون میتوان نام بازیگر به آنها داد یا حتی گاهی به سراغ نابازیگرانی میروند که استعداد این کار را دارند و به اصطلاح، بازیگری در خون آنهاست. وقتی کارگردانی دست به این ریسک میزند، خود را آماده کرده که یا کارش با موفقیت روبهرو شود یا به واسطه بازیگران جدید نتواند در جذب مخاطب موفق شود. اما برخی از کارگردانان هستند که هوشمندانه بازیگر انتخاب میکنند. آنها در چنین شرایطی سراغ کسانی میروند که اصول بازیگری را بخوبی میشناسند و با استفاده از تکنیکهایی که میدانند، میتوانند بیننده را مجذوب بازی خود کنند. البته این کارگردانان میدانند که بازیگری که انتخاب میکنند در کنار تکنیک به اصطلاح باید کاریزما هم داشته باشد تا بتواند روی ذهن مخاطب تاثیر بگذارد. ابوالحسن داوودی، کارگردان سریال «زمین انسانها» با بازیگرانی که برای این سریال انتخاب کرده، هوشمندی خود را به اثبات رسانده است. او نقش 2 پزشک کلیدی این سریال را به صدرالدین شجره و امید روحانی سپرده است. شجره، استاد بازیگری و سالهاست که در رادیو و تلویزیون بازیگری را تجربه میکند. جالب اینجاست که درس پزشکی هم خوانده، بنابراین با فضای بیمارستان و مراودات بیماران با پزشکان آشناست بنابراین توانسته در پیشبرد قصه سریال زمین انسانها کمک خوبی برای کارگردان باشد.
امید روحانی درس بازیگری نخوانده. او دکتر بیهوشی است و علاقهمندی به سینما را با نوشتن نقد برای فیلمهای سینمایی آغاز کرد.
او چند سالی است که بازیگری را به عنوان یک حرفه انتخاب کرده و در برخی از فیلمهای خاص که داستانی متفاوت دارند، بازی میکند. روحانی جزو بازیگرانی است که کاریزما دارد و میتواند مخاطب را با نقش خود همراه کند. نقش یکی دیگر از دکترهای سریال زمین انسانها را داوودی به روحانی سپرده است. حضور شجره و روحانی در اولین سریال ابوالحسن داوودی نشان میدهد که در انتخاب بازیگرانش بسیار حساب شده عمل کرده است.
سید رضا صائمی / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان