در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در این میان اقتدارگرایی و حکومت استبدادی علیعبدالله صالح همواره برای این کشور بحرانساز بوده است. بحرانهایی نظیر فقدان مشروعیت حکومت و فقر روز افزون مردم. در این میان با شروع دومینو انقلابهای عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا یمن نیز تحولات و دگرگونیهایی را از سر گذراند.
همین مساله باعث شد تا برای بررسی تحولات انقلابی این کشور با آقای سید محمد صادقالحسینی کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقه به گفتوگو بنشینیم.
اگر به علل و ریشههای قیام مردمی و انقلابی مردم یمن بنگریم به چه موارد و نکات مهمی میتوان اشاره کرد؟
تراکم قهر، فقر، بیعدالتی و تبعیت مستمر حکومتها از نیروهای سلطهطلب منطقه و جهان در راس آنها آمریکا، انگلیس، فرانسه و... مجموعه عواملی است که مردم یمن را به نقطهای رسانده که متوجه شدهاند با چنین حکومت و دولت و ساختار و نظام سیاسیای نمیتوان کنار آمد.
در چنین شرایطی مردم این کشور به دنبال عزت، عدالت و آزادگی هستند. در این حال آنان در این شرایط فقط به دنبال تغییر علی عبدالله صالح نیستند و هر چند مطلب و خواسته اصلی آنان کنارهگیری صالح از قدرت است، اما خواستههای اصلی آنان به این امر خلاصه نمیشود و خواستههای بسیار دیگری نیز دارند. بویژه اینکه یمن و تحولاتش پیچیده است و اگر بخواهیم به خلاصهای از خواستههای آنان نگاه کنیم باید به عزت، آزادگی و استقلال اشاره کرد که در واقــــع 3 خواسته اصلی است که مردم را در یک نقطه مشترک جمع کرده است. آن نقطه هم این است که این رژیم باید سرنگون شود و به قول خودشان رحیل صورت گیرد تا یمنی جدید بسازند.
چندی پیش باقیمانده پارلمان یمن به اتفاق آرا برقراری وضعیت فوقالعاده به مدت یک ماه را در کشور تصویب کرد. در این حال دولت از این راهبرد به چه منظوری استفاده میکند؟
به دلیل حضور نداشتن و استعفای برخی نمایندگان از حزب حاکم (چه معمولی و چه شاهکلیدهای قبایل و عشایراین کشور) تعدادی از نمایندگان باقیمانده پارلمان یمن این وضعیت را تصویب کردند.
عبدالله صالح با استفاده از پارلمان این اقدام را مورد توجه قرار داد تا به دنیا و کشورهای همجوار نشان دهد مشکل و بحران کنونی، بین وی یا رژیم حاکم و اپوزیسیون پیشین (که عبارت است از مجموعهای از احزاب و نیروهای مختلف) است. در صورتی که اصل قضیه اینگونه نیست. یعنی در تحولات اخیر گروههایی جدید در اعتراضها به وجود آمده است و مجموعهای از احزاب از جمله حزب اصلی مخالف و تعدادی از نمایندگان و فرماندهان و نفرات مهم ارتشی به انقلاب جوانان پیوستهاند که قبلا اینگونه نبود.
در این حال عبدالله صالح میخواست به صورت مقطعی تعدادی از احزاب و شیوخ قبایل و پارلمان را تهدید کند و همچنین به دنیا وانمود کند که اگر قضیه و مشکل بین من و شماست قانون اساسی وجود دارد.
در این میان برقراری وضعیت فوقالعاده نیز در چارچوب همین برنامه عبدالله صالح بود. هر چند عملی هم نشد و دولت نتوانست با این قانون کاری انجام دهد، ولی از لحاظ سیاسی سلاحی بود که توانست به کار برد. در نگاه کلی توسل به قانون اساسی یکی از سلاحهای رژیم حاکم بر یمن برای منحرف کردن اصل مطالبات مردمی و انقلابی جوانان بوده است؛ چنانچه در مورد پیشنهاد شورای همکاری خلیج فارس عبدالله صالح گفت که طبق قانون اساسی این مساله را قبول میکنم ولی مورد پذیرش اپوزیسیون قرار نگرفت.
اگر به گستره مخالفان علی عبدالله صالح در این کشور بنگریم مخالفان و معارضان به چه طیفهایی تقسیمبندی میشوند؟
مخالفان و معارضان مسالهای پیچیده در این کشور هستند و بحران را در این کشور پیچیدهتر میکنند. قبایل 2 یا 3 گروه در بین مخالفان حکومت یمن هستند. یکی سرکوب شدگان حوثیها هستند که در شمال یمن و در صعده و مرکز این استان (که مردم و مساحت زیادی هم دارد) حضور دارند. قبایلی نیز که همپیمان با حوثیها هستند و گروه دیگر به اصطلاح جنوبیون یا یمن جنوبی سابق، که احساس میکنند امتیازاتی (مسوولیت استانداری و...) به شمالیها یا یمن شمالی سابق داده شده و به آنان سهم مناسبی از قدرت و دولت نرسیده است. آنها میگویند در عرصههای اقتصادی ـ امنیتی و ارتش هم سهم متناسبی ندارند. علاوه بر این طیفی نیز از سلفیون به نام القاعده در این کشور حضور دارند و علیه عبدالله صالح فعالیت میکنند. طیفی خطرناک که نه جنوبیون و نه حوثیها با آنان رابطه دارند و آنان را قبول دارند. این سه گروه اصلی مخالف، ارتباطی با همدیگر ندارند و عبدالله صالح هم تا زمانی که فقط این سه گروه اصلی مخالف بودند مثل توپ با آنان بازی میکرد مثلا اوایل به پشتیبانی از حوثیها شروع کرد تا آنان را علیه سلفیون به کار برد، بعد سلفیون را علیه حوثیها به کار برد و سپس جنگی ناجوانمردانه علیه حوثیها راه انداخت و منجر به دخالت عربستان هم شد که در آخر به عقبنشینی و شکست این کشور و دولت یمن انجامید. بعد از این نیز دولت روی یمن جنوبی و جنوبیها متمرکز شد تا آنان را سرکوب کند و با همکاری آمریکا وارد مبارزه با القاعده شد که باز هم موفق نبود.
در این بین مشکلات با این سه طیف اصلی به جوانان هم سرایت کرد که روز به روز قیام میکردند و این قیام جوانان نه در راستای اهداف جنوبیها بود و نه برای اهداف القاعدهایها و نه برای اهداف حوثیها (هر چند مطالب و خواستههای حوثیها شاید بهتر از خواستههای جوانان صنعا و شهرهای اصلی باشد)، اما این جوانان کمکم نیروی اصلی قیام اخیر در یمن شدند و رفع بیعدالتی و توزیع ثروت به شکل صحیح و حکومت مردمی را خواستار شدند. الان وضع به گونهای است که میتوان گفت تقریبا تمام نیروها و جریانهای زنده یمن با رژیم حاکم مشکل عمده دارند به جز مجموعه نسبتا کوچکی که هواداران، استفادهکنندگان و صاحبان قدرت و ثروت هستند.
برخی سران ارتش یمن در اعتراض به سیاستهای علی عبدالله صالح، رئیسجمهور این کشور به صفوف مردم پیوستهاند. با توجه به این امر، نقش ارتش را در تحولات این کشور چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
اگر منظور شما این است که یمن را با تونس و مصر مقایسه کنید و بگویید مانند تونس و مصر شود، به عنوان یک صاحبنظر و کارشناس باید بگویم که قطعا اینگونه نمیشود، زیرا از یک طرف گارد ریاستجمهوری این کشور (در گارد ریاستجمهوری هیچ انشقاقی روی نداده و همه همراه علی عبدالله صالح هستند) و از سوی دیگر ارتش و سایر موسسات دیگر در این کشور براساس تقسیم منطقهای و قبایلی و عشیرهای تعیین شده است. در این کشور تعدادی از فرماندهان ارتش و بزرگان قوم، صالح را رها کرده و به اپوزیسیون پیوستهاند. در این حال باید گفت کسانی که از عبدالله صالح جدا شدهاند هنوز ثابت نکردهاند که به جوانان پیوستهاند. برای مثال علی محسن صالحالاحمر که برادرزاده خود رئیسجمهور است در مورد عذرخواهیای که حوثیها از وی خواستند تا از مردم صعده و عمران و شمال یمن (در مورد کشتارهایی که راه انداخته بود) انجام دهد، وی قبول نکرد. بگذریم که او چندین بار به این که دنبال ریاست نیست اشاره کرده است. گذشته از این نیز باید گفت انشعابات و اختلافهایی که به وجود میآید همه در راستای پیوستن به انقلاب نیست.
چنانچه میبینیم جنبش شیعیان حوثی کنترل مناطقی را در شمال این کشور به دست گرفتهاند. در این میان اگر به نقش شیعیان یمنی در تحولات اخیر بنگریم، سهم شیعیان از تحولات اخیر چه بوده است؟
صادق الحسینی: یمن و تحولاتش پیچیده است اما عزت آزادگی و استقلال 3 خواسته اصلی مردم آن است که آنها را در یک نقطه مشترک جمع میکند و آن هم این است که این رژیم باید سرنگون شود
من اصطلاح شیعیان حوثی را درست و دقیق نمیبینم. باید توجه داشت که اکثریت یمن زیدی و محب آل بیت هستند. در این حال حوثیها قبیلهای در این کشور هستند و نه فرقهای. بعلاوه مطالبات و خواستههای آنان نیز هیچ گاه مطالبات فرقهای نبوده و خواستههای آنان برای حفاظت از یمن واحد و پیشرفته بوده که همراه با عدالت باشد و وابستگی آن به آمریکا و غیرآمریکا وجود نداشته باشد. گذشته از این خواستار اراده قاطعی از سوی دولت برای مبارزه با اسرائیل هستند. آنها از انقلاب اسلامی ایران بخصوص از امام خمینی(ره) متاثر هستند و همچنین نزدیکتر به طرز تفکر هویت جدید اسلامی شیعیان جهان به رهبری امام خمینی(ره) و اکنون به رهبری آیتالله خامنهای هستند. در این میان خود حوثیها درست است که قبیلهای به این نام هستند، اما بیشتر نماینده احساسات عمومی و مطالبات عمومی یمن هستند و از لحاظ جمعیتی و جغرافیایی حدود یکسوم یمن را تشکیل میدهند. گذشته از این شیعیان خواستار آن هستند که وابستگی و همکاری دولت با آمریکا و سازمانهای جاسوسی از بین برود ، توزیع صحیح و درستی از قدرت و ثروت شکل بگیرد، به ارزشهای واقعی جهان اسلام و اسلام احترام گذاشته شود و ایفای نقش مهمتر و پررنگی را از سوی یمن در منطقه با توجه به وضعیت استراتژیکی این کشور خواستارند. یمن این شرایط را ندارد و عملا با سیاستهای کنونی خود به عنوان دولتی ورشکسته که خارجیها باید در امور آن مدیریت کنند درآمده است.
چندی پیش وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد سقوط احتمالی عبدالله صالح رئیسجمهور یمن یا جابهجایی وی با یک رهبر ضعیفتر، مشکلی واقعی برای ماموریت ضدتروریستی آمریکا به وجود میآورد. اگر بخواهیم به نقش آمریکا در تحولات یمن بپردازیم، آن را چگونه باید ارزیابی کرد؟
آمریکاییها بعد از پیروزی البته ناتمام انقلابهای تونس و مصر (که قدم اول انقلاب را برداشتند) از این امر شوکه شدند و ستادهای مدیریت بحران تشکیل دادند و اولین کاری که انجام دادند مدیریت بحران در کشورهایی نظیر تونس، مصر و همچنین دخالت مستقیم در لیبی بود. در عین حال اکنون در کار انقلابیون این کشورها دخالتهایی را انجام میدهند و در لیبی نیز جنگ نفتی راه انداختهاند. از سوی دیگر نیز در خلیج فارس انقلابهای احتمالی را رصد میکنند که از بحرین شروع شد. از سویی، باید توجه داشت که اصولا نمیتوان به سخنان مقامات آمریکایی اعتماد کرد. زیرا اگر امروز با عبدالله صالح هستند، فردا از وی دست میکشند و آنچه برای آنان مهم است، ابقای یمن ضعیف و اگر بتوانند چند تکه کردن این کشور و جلوگیری از دستیابی به اهداف اصلی انقلابیون یمنی ازجمله تبدیل یمن به کشوری با بیداری اسلامی است که میتواند به سایر کشورها و همسایگان این کشور نیز صادر شود. در این بین سخن وزیر جنگ آمریکا را نباید چندان مورد توجه قرار داد، زیرا هدف اصلی آمریکا معامله با عبدالله صالح است. یعنی اگر آمریکا بتواند معاملهای انجام دهد و به اهداف خود در منطقه برسد واشنگتن این اقدام را انجام میدهد و اگر نه (که اکنون نیز روابط بین دو طرف شکرآب شده است) آمریکاییها به دنبال شخص دیگری در این کشور میگردند تا از شر عبدالله صالح خلاص شوند و حکومتی جایگزین ایجاد کنند.
با توجه به حضور القاعده در یمن در سالهای اخیر و تمرکز آمریکا در مبارزه با القاعده، آیا ممکن است آمریکا به بهانه وجود القاعده و افزایش حضور آنان در یمن دخالت خود را در این کشور بیشتر کند؟
آمریکاییها در مناطق بسیاری القاعده را راه انداختهاند و حتی اکنون نیز در لیبی این بحث وجود دارد و میگویند خطر القاعده را از شما دور میکنیم و در مقابل نیز شما به ما پایگاه بدهید. در این بین آمریکاییها در یمن به دنبال پایگاه نظامیهستند تا حضور خود را در این کشور دائمی کنند. برای همین خطر القاعده را بزرگ میکنند و در آنجا حضور مییابند و گاهی نیز در این کشور عملیاتهایی انجام میدهند تا بتوانند امتیازهایی را که از رژیم حاکم صنعا میخواهند بگیرند.
نقش عربستان به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین همسایه یمن در تحولات این کشور چیست و آیا این کشور از تحولات انقلابی در یمن هراس دارد یا اینکه با توجه به منافع خود از آن حمایت میکند؟
قطعا عربستان از تحولات انقلابی در یمن حمایت نمیکند. در این میان برای عربستان این مهم است که به هر شکلی که هست و در هر شرایطی پیامدها و آثار این انقلاب به عربستان و داخل این کشور کشیده نشود. گذشته از این نیز براساس کشمکش قدرتی که در ساختار و جناحهای داخلی آلسعود وجود دارد، یک جناح قبلا تلاش خود را انجام داده و به جایی نرسیده است (خالد بن سلطان) و امروز جناح نایف در حال امتحان کردن اقتدار و قدرت امنیتی و سیاسی خود از راه طرح جدید نقشه راه شورای همکاری خلیج فارس است تا بتوانند آینده سیاسی در یمن و جانشین عبدالله صالح را تحت نفوذ مستقیم خود قرار دهند. این مساله برای آنان خیلی مهم است.
نقش اتحادیه اروپا در تحولات آینده این کشور چگونه است؟
این کشورها همچون آمریکا دزدان دریایی هستند و همچنان که در لیبی بر سر منافع حضور یافتهاند همزمان اختلافهایی بر سر منافع نیز بین خود دارند. چنانچه آمریکا قصد دارد نفت لیبی را در اختیار خود بگیرد و فرانسه هم اعتراض میکند و از طرف دیگر هم آلمان و ایتالیا بین این دو قرار گرفتهاند. اما نقش اروپاییها در بحران یمن کمرنگ است.
با توجه به تمایلاتی که از سوی علی عبدالله صالح در مورد روند انتقال قدرت صورت گرفته است، این روند به چه سمتی کشیده خواهد شد؟
نباید روی مساله انتقال قدرت در یمن زیاد مانور داد. چون احتمال تحولات و حوادث غیرمنتظره بسیار خواهد بود. در این بین باید توجه داشت آنچه در سخنرانیها، گفتهها و بیانیهها در مورد این کشور وجود دارد امری جداست و اتفاقاتی که در این کشور روی خواهد داد چیز دیگری. من بعید میدانم انتقال قدرتی آسان و مسالمتآمیز و طبیعی در این کشور اتفاق افتد. چه اینکه هم انقلاب و هم درخواستهای مردم ریشهدارتر از این است که عدهای در ریاض، واشنگتن یا در هر جای دیگری بتوانند در این مورد تصمیمگیری کنند.
با توجه به شرایط کنونی در یمن چه سناریوهایی را برای آینده این کشور میتوان در نظر گرفت؟
آنچه مشخص است انقلاب جوانان در این کشور ادامه خواهد داشت و این کشور چه تجزیه شود یا نشود به پیروزی خواهد رسید. منطقه اکنون در معرض توفان بیداری مردم مسلمان برای عزت، استقلال و عدالت قرار گرفته است. گذشته از این یکی از دلایلی که ایران هراسی را در منطقه راه انداختهاند زورآزمایی 2 پروژه است. در یک طرف طرز تفکر انقلابی اسلام خمینی و در طرف دیگر طرز تفکر تسلیم در برابر پروژه غرب و اسرائیل است و در واقع پیروز واقعی حتما مکتب امام خمینی(ره) خواهد بود و جوانان منطقه هم این امر را چه در فیسبوک و چه در مردم بوک (مانند میدان التحریر قاهره) مورد توجه قرار میدهند. در این بین امید این است که با توجه به مظلومیت مردم بحرین و کربلایی که در این کشور راه انداختهاند دشمنان بهای سنگینی بپردازند. آمریکاییها اگر بدیلی مطمئن بیابند که منافع آنان را بیمه کند حتی ممکن است عبدالله صالح در یمن شمالی یا قسمتی از یمن مستقر شود و سرنوشت آن از بقیه مناطق جدا شود. در مورد روند جانشینی و انتقال قدرت به فرزاندن صالح نیز با توجه به شرایط این کشور، من بر این نظرم که این امر بعید خواهد بود، چون نه کسی این امر را میپذیرد و نه خود صالح.
علی رمضانی
جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد