ستون سه

چرا نمی توانیم حرف بزنیم؛
کد خبر: ۳۷۶۳
در راستای این که میلیاردها سال است که ما ایرانیان عزیز در حال گفتگو با همدیگر هستیم و همیشه هم به نتیجه نمی رسیم ، لذا نتایج یک بررسی علمی در مورد دلایل بی نتیجه بودن گفتگو در میان ایرانیان به شرح زیر اعلام میگردد: مشکلات مربوط به گوش : ما حرف می زنیم ، اما طرف مقابل هم حرف می زند در نتیجه با وجود این که تعدادی کلمه تولید شده ، اما کلمه ای منصرف نشده است. نقش سلیقه در شنیدن : ما نوزاد هستیم و گلاب به روی شما زیرمان را خیس کرده ایم و لذا گریه می نماییم ، اما مادر ما برایمان قصه می گوید، چون برای فرهنگ نقش بیشتری قائل است. انتخاب بی نتیجه : پدر و مادرمان از ما می خواهند نظرمان را در مورد انتخاب مدرسه بگوییم بعدا ما چند دقیقه آزادی بیان در هنگام انتخابات پیدا می کنیم بعد ما را به دلیل این که صلاحیت نداریم حذف می کنند و به ما می گویند بی شعور در نتیجه ما هم تمام اتاق را کثیف می کنیم. گفتگوی عاشقانه : ما بالغ ، عاقل و مختار شده و قصد ازدواج داریم ، با یکی از دخترهای دانشکده دوست می شویم و یک روز به او زنگ می زنیم تا جزوه درسی را از او بگیریم ؛ اما او به جای این که به ما بگوید: عوضی برای چی مزاحم شدی ؛ می گوید: حالت خوبه و ما هم که تا آن زمان با هیچ دختری حرف نزده ایم ، به او می گوییم : مرسی ، عشق من فدات بشم تو رو خدا با من ازدواج کن بعد با او ازدواج می کنیم ، بعدا همدیگر را کتک می زنیم و یک عمر به خوبی و خوشی زندگی می کنیم. درخواست عاجزانه : در یک اداره استخدام شده ایم و مشکل داریم .273 بار از رئیس درخواست ملاقات می کنیم ، اما او وقت سر خاراندن را هم ندارد و دایما دنبال وام خانه خودش هست بالاخره او را در آسانسور ملاقات می کنیم و حرف هایمان را با صدای بلند به او می گوییم ، در نتیجه اخراج می شویم. شرکت در جلسات : به عنوان مدیر در کمیسیون بررسی دلایل نشت گاز به محیط عمومی حاضر می شویم پس از ده دقیقه یکی از همکاران یک جوک می گوید، تمام جلسه می خندند و بعد همه جوک می گوییم و در نتیجه اولین چیزی را که به ذهنمان می رسد تصویب می کنیم ، در نتیجه گاز نشت و انفجار واقع و مملکت خراب می شود. گفتگو با زیردستان : تصمیم می گیریم دموکرات باشیم و با کارمندان جز بدبخت بیچاره حرف بزنیم آنان را احضار می کنیم و به آنان در مورد حرف زدن و گفتگو با زیردست حرف می زنیم کم کم از حرفهای خودمان خوشمان می آید و آنقدر ادامه می دهیم تا دو ساعت می گذرد و بعد جلسه را تعطیل می کنیم. ما را دستگیر می کنند و به زندان می برند و به ما می گویند اعتراف کن که با چه کسانی رابطه داری ؛ ما می گوییم با روءسای سازمان های سیا، اینتلیجنت سرویس ، موساد، جنبش الشعبی ، ام کادو و چند سازمان دیگر ارتباط داشتیم ، اما بازجو از ما می خواهد به چیزهای مهم تری مثل رابطه مان با دختر عمه و دختر خاله مان در دوران جوانی اعتراف کنیم. ما را به سخنرانی دعوت می کنند تا حرف هایمان را بزنیم ، بعدا اینقدر شعار می دهند تا نتوانیم حرفمان را بزنیم. ما را به سخنرانی دعوت می کنند تا سوالاتمان را مطرح کنیم ، بعدا وقتی سوالاتمان را مطرح کردیم به ما می گویند: ای ضد انقلاب مساله دار، برو بمیر. در تاکسی سوار می شویم ، راننده تاکسی می پرسد: آقا ساعت چنده ؛ ما می گوییم 4 و20 دقیقه و بعد بحث به افغانستان و امریکا می کشد، در نتیجه راننده زخمی و ما مجروح می شویم. ما را به دلیل اظهارنظر می گیرند و بعد از دو سال آزاد می شویم و تصمیم می گیریم مبارزه مسلحانه کنیم ، بعدا به اتهام مبارزه مسلحانه ما را می گیرند و بازجویی و اعتراف و توبه و اینجور چیزها می کنیم بازجو از ما می خواهد به جای مبارزه مسلحانه کار فرهنگی کنیم و مثل آدم نظر بدهیم. از ما می خواهند در مورد نقش محیط زیست در سرنوشت بشر حرف بزنیم ، اما ما در مورد بحران های سیاسی فراکسیون ، آبستراکسیون ، پلورالیسم و امریکا و اینجور چیزها حرف می زنیم ، در نتیجه سمینار تبدیل به اعتراض گسترده می شود و همه با هم حرف می زنند و به تدریج محیطزیست کاملا نابود می شود. ما بلدیم لباس تمیز بپوشیم ، دستهایمان را خوب تکان بدهیم ، دائما با میکروفون ور بریم ، به چشمهای مردم نگاه کنیم و برای آنها دست تکان بدهیم ، در نتیجه ما گفتگو می کنیم و حق با ماست.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
در رستوران انتخاب شدم

علی‌امین حسنی، بازیگر نقش بهروز در سریال پایتخت در گفت‌وگو با «جام‌جم» از خاطرات حضورش در این سریال می‌گوید

در رستوران انتخاب شدم

نیازمندی ها