با همایون خرم ، آهنگساز و نوازنده

موسیقی بزرگ‌تر از خواننده است

سن شناسنامه‌ای او از 81 فراتر رفته است، اما چشمان نافذ، برندگی کلام و آگاهی کاملش نسبت به اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه کمی به شکمان وامی‌دارد. او بی‌شک یک گنجینه موسیقی است که اگر فقط شنونده سخنانش باشی، انگار دوره‌ای آموزشی را گذرانده‌ای!
کد خبر: ۳۶۹۹۹۷

بعد از 10 سال ، امشب و فردا شب در سالن برج میلاد دوباره به صحنه می‌آید و دلیل آن را اصرار علاقه‌مندانش عنوان می‌کند. می‌گوید، اگر موسیقی ملی همزمان با نیازها اجتماعی ساخته شود، همه از آن استقبال می‌کنند.

عقیده دارد استفاده از واژه و صفت سنتی برای موسیقی ایرانی درست نیست. خوانندگان را دوست دارد، اما موسیقی را بزرگ‌تر و وسیع‌تر از آن می‌داند تا وابسته به آنان باشد و... بسیاری حرف‌های دیگر که بهتر است در سوال و جواب‌های ما با او بخوانید.

به نظر خودتان چرا اغلب آهنگ‌های شما در ذهن و خاطره مردم مانده است؟

جواب این سوال آسان نیست و باید کمی توضیحات فنی نیز به آن اضافه کرد تا کامل شود. آن چیزی که یک اثر موسیقایی را ماندگار می‌‌کند، چند عامل است که مهم‌‌ترین آنها این است ‌که به وجود آورنده اثر باید در موسیقی ایرانی از مرحله یادگیری گذشته باشد و به مرحله معرفت و عمق قضیه رسیده باشد؛ چراکه شناخت این موسیقی بسیاردقیق و حساس است و باید همه اجزای موسیقی اعم از دستگاه‌ها و ردیف‌ها را یاد گرفته باشد که مجموعه‌ای از یادگیری‌ها در موسیقی می‌‌شود، اما همه اینها صورت مساله است که در حقیقت به مرحله معنا نرسیده است. زمانی که به مرحله معنا برسد، عشق پدید می‌‌آید و نسبت به عالم موسیقی عشق پیدا می‌کند.

زمانی که شخص به معنای مورد نظر که در واقع شناخت واقعی موسیقی است و با تمرین و ممارست فراوان و طی کردن مرحله شناخت حاصل می‌شود، رسید، معمولا شوق و عشق زیاد می‌‌شود و البته درجات عشق نیز متفاوت است و به نسبتی که درجات عشق بیشتر شود، آثار خلق شده نیز ماندگارتر می‌‌‌شود.

بنابراین عشق به هنر موسیقی در نتیجه روندی که ذکر کردم، به وجود می‌‌آید و آنچه که خلق می‌شود نیز خوب است و تلاشی برای خوب نواختن نمی‌‌کند، بلکه پایه و اساس نواختن همراه با عشق در وجودش نهادینه شده و کافی است که نوعی تفکر، برخورد و آشنایی زیبایی سبب جوششی شود تا اثری خلق شود.

چرا هم‌اکنون کمتر آهنگی پیدا می‌‌شود که بتواند برای کمتر از یک دهه در ذهن مردم بماند؟ آیا به تغییر مسائل اجتماعی برمی‌‌گردد یا عناصری مثل شاعر و آهنگساز در آن تاثیرگذار است؟

تاثیرگذاری مسائل اجتماعی روی موسیقی به این صورت است که آثاری که بیشتر ارائه می‌شود، کارهایی است که در آنها تحرکی که معادل با انرژی جوانی باید داشته باشد، دیده نمی‌شود و آثاری است که اغلب سبب دوری مخاطبان بویژه جوانان از موسیقی اصیل ایرانی و ایجاد خستگی در آنها می‌‌‌شود.

من آهنگساز نیز نباید با تعصب به جوانانی که موسیقی ایرانی را یکنواخت می‌‌نامند، جواب بدهم. در عوض باید کنکاش کنم که چرا این نوع موسیقی برای اینها کسل‌کننده و یکنواخت است. وقتی که به موسیقی گوش می‌‌دهم، به این نتیجه می‌‌رسم که واقعا توجهی به موسیقی ما نشده است. بر همین بنای موسیقی باید ساختمان‌‌های جدیدی ساخته شود و اگر به زیربنای این نوع موسیقی توجه لازم را نکنیم، هر چه که ساخته شود، یکنواخت و تکراری می‌شود.

در این صورت مخاطب فکر می‌‌کند که همه‌ گونه‌ها و دستگاه‌‌های موسیقی ایرانی شبیه به هم است؛ حال آن که حتی روی دستگاه‌‌های مختلف نیز بداهه‌‌نوازی، اصل بسیار مهمی است که نوازنده باید اثری را بجز چیزی که قبلا یاد گرفته است، بنوازد.

آهنگسازان نیز باید در زمان حال اثری جدید خلق کنند. به همین دلیل است که از بین تعداد زیادی که به دنبال موسیقی ایرانی می‌‌روند، بعد از مدتی تعداد بسیار کمی باقی می‌‌مانند. استاد ابوالحسن صبا که من افتخار شاگردی ایشان را دارم، حدود 3 هزار شاگرد داشت که از میان آنها حدود 5 الی 6 نفر باقی ماندند که بتوانند سلسله موسیقی ایرانی را بنا نهند.

در هنر پیشرفت کردن بسیار سخت است و اگر نگاهی به تکامل موسیقی غرب هم نظری داشته باشیم می‌‌بینیم که در زمان بتهوون نیز نوازنده‌های زیادی بودند که پیانو می‌‌زدند، اما فقط بتهوون، بتهوون شده است، بنابراین هنرمندانی که به مرحله خلاقیت در تولید آثار برسند، بسیار عده قلیلی خواهند بود.

نکته قابل تامل دیگر این است که شعر با موسیقی ایرانی ارتباط تنگاتنگی دارد؛ از آن جمله در آوازها که اگر شعرهای مناسب و زیبایی با موسیقی همراه شوند، اثری دلنشین خواهند داشت. همچنان که صبا یکی از آوازهای زیبایش را که در شور نوشته است، از شعر مشهور سعدی استفاده کرد:

هزار جهد کردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

تعداد زیادی ترانه‌سرا و شاعر هستند که روی ترانه‌ها شعر می‌‌گفتند، اما تعداد کمی هستند که نامشان ماندگار شد. تورج نگهبان، بهادر یگانه، معینی کرمانشاهی و... شاعران بسیار خوبی بودند که برای بسیاری از کارهای من شعر گفتند.

اگر بخواهم از اثر شعر روی موسیقی سخن بگویم، باید تاکید کنم که این دو عنصر باید کاملا همدیگر را حس کنند، یعنی شاعر باید حس کند که موسیقی چه می‌گوید تا شعر و موسیقی با هم و بتدریج جلو بروند. به همین دلیل ممکن است یک آهنگ برای این که فرم بگیرد، زمان بسیاری طول بکشد، اما در عوض آنچنان درگیر هم می‌‌شوند که چسبندگی اینها، الفت مردم را در بر خواهد داشت و نسل‌‌های متوالی از آن استقبال می‌‌کنند و همچنان ماندگار می‌ماند.

پیوند شعر و موسیقی در موسیقی اصیل ایرانی انکارناپذیر است، اما این را هم می‌دانیم که موسیقی به خودی خود حرف می‌زند و می‌تواند پیام‌رسان باشد. موضوع خواننده‌سالاری نیز در موسیقی ایرانی ازجمله موضوعاتی است که در سال‌های اخیر پررنگ‌تر شده است. در این راستا به نظر می‌‌آید نبود یک خواننده در این کنسرت به تفکر شما برمی‌‌گردد!

من خواننده‌‌ها را خیلی دوست دارم و با بسیاری از آنها کار کرده‌ام. برخی از آنها همچون عبدالوهاب شهیدی ـ که در گل‌ها با هم کار می‌کردیم ـ کارهایی را روی شعر می‌خواند و با هم همکاری موسیقایی به سبک ترانه داشتیم. محمدرضا شجریان عزیز نیز در برنامه‌‌هایی معروف به اف‌ ام ـ که فقط خواننده مرد اجرا می‌کرد ـ حضور داشت و یکی از آثار من به نام جوانی را بسیار عالی اجرا کرد.

بعضی اوقات فکر می‌‌کنم که خود موسیقی به تنهایی حرف برای گفتن دارد، یعنی در بعضی موارد انسان می‌تواند با موسیقی چیزی بگوید که هر شنونده‌ای که در سالن نشسته است می‌تواند احساس خاصی داشته باشد و از آن احساس لذت ببرد.

استفاده نکردن از خواننده در یک کار موسیقایی شاید دامنه و محدوده وسیع موسیقی را می‌رساند که قصد دارد بگوید اگر با خواندن خواننده، شعری با حس و حال خاصی خوانده می‌شود، بنابراین یک نوع القا انجام می‌‌شود، اما این القا محدود نیست و موسیقی به خودی خود به تک تک مخاطبان چیزی را القا می‌کند که نسبت حال و احساسشان متفاوت و وسیع است.

به همین دلیل است که من در گذشته و حال هم این فکر را دارم که از خواننده در آثارم استفاده نکنم، چون خواننده‌ها که در حال خواندن هستند و کاری عادی شده است، چه بهتر که من این رویه را ادامه دهم.

اتفاقا یکی از این کنسرت‌هایی که بدون خواننده اجرا کردم، چند سال پیش بود که از آقای تجویدی و 2 دوست دیگر دعوت کرده بودم تا مرا همراهی کنند و شما باید از کسانی که در این کنسرت حضور داشتند بپرسید سکوتی که در سالن برقرار شده بود و حالاتی که بر مردم می‌گذشت، چطور بود؛ چون من شنیدم مردمی بودند که اشک می‌‌ریختند و حال آن‌که فقط از ساز پیانو و ویولن استفاده کردیم.

آقای تجویدی بعد از اجرا به من گفت شما نه‌تنها شاهکار آفریدید، بلکه آبروی ما را هم حفظ کردید. بعد از این اجرا به درخواست مردم این کنسرت دوباره و سه‌باره برگزار شد. این موضوع نشان‌ می‌دهد ما هنوز هم می‌توانیم کارهای مفیدی در موسیقی ایرانی صورت دهیم. کنسرت جدیدم را نیز با همین سبک اجرا خواهم کرد.

این درس بزرگ را از استادم به یادگار یاد گرفتم. ابوالحسن صبا همواره تاکید می‌‌کرد آن اثری که خلق می‌‌کند باید مقتضای زمان باشد و همیشه به من می‌گفت که نباید صبا بشوم و باید بتوانم خودم صاحب سبک شوم؛ بنابراین آزادی دادن به یک هنرمند که در حال گذراندن دوره یادگیری است، نتیجه‌ای اثربخش دارد.

خواننده‌‌های امروزی به سبک‌‌های مختلفی می‌‌خوانند و هر کدامشان را باید در رده مربوط به خودشان قضاوت کرد.

خواننده‌هایی داریم که موسیقی ایرانی کار می‌کنند و عملکردهای متفاوتی دارند که هر کدام سبک مخصوص به خود را دارند و در این راستا موفق عمل کردند. یک سری ازخواننده‌ها نیز موسیقی پاپ کار می‌‌کنند که اعتقاد دارم اینها هم اگر ساخته‌های خوبی داشته باشند، می‌‌توانند مفید واقع شوند، ولی به شرط این‌که سازندگی به معنای حقیقی باشد.

پس مخالفتی با موسیقی پاپ هم ندارید؟

بارها از من درباره موسیقی پاپ سوال شده که من هیچ وقت این نوع موسیقی را تکذیب نکردم؛ چراکه نوعی تحرک در این نوع موسیقی وجود دارد و جوان به این تحرک نیاز دارد، نحوه بیان باید جالب و زیبا باشد و اگر این نحوه بیان زیبا و از ساختاری خوب برخوردار باشد، بسیار موثر است، در حالی که من خودم عاشق سه‌گاه، چهارگاه و بیات ترک هستم، اعتقاد دارم اگر موسیقی اصیل دارای ساختاری بد باشد، از موسیقی پاپ بدتر نیست؛ بنابراین اگر رعایت شود، هر دوی این موسیقی‌ می‌توانند یک نوع نیاز را برطرف کنند.

از شما، علی تجویدی و بیژن ترقی به عنوان 3 هنرمند تاثیرگذار در حوزه موسیقی اصیل یاد می‌شود. دلیل این تاثیرگذاری را در چه می‌‌دانید؟

می‌توان گفت این مقامی که هم‌اکنون امثال من به دست آورده‌ایم مدیون دقت جوانانی است که نسبت به آثار ما داشته‌اند و نتیجه‌اش علاقه‌‌مندی به موسیقی‌هایی چون گل‌ها شده است.

تاثیرگذاری موسیقی‌‌های من شاید به این دلیل باشد که من راه را حقیقتا عاشقانه پیمودم؛ البته عاشقانه پیمودن راه موسیقی عالمانه و همراه با شناخت بود که به قول آقای صبا، معرفت موسیقی ایرانی بود.

زمانی که من در عنفوان جوانی، بارها آهنگ‌هایم از رادیو پخش و اسمم اعلام می‌‌شد امر بر من مشتبه نشد که کسی هستم و مغرور نشدم.

اگر غرور بر کسی در کار مستولی شود، دقیقا همان جا نقطه سقوطش است. کسی که عاشق است و عاشقانه کار می‌‌کند، مغرور نمی‌‌شود؛ چراکه عاشق می‌‌داند معشوق در کجا قرار دارد و هر چه کار می‌‌کند باز هم برای رسیدن به او باید تلاش کند.

به همین علت شاید یکی از دلایلی که کارهای ناچیز من مورد توجه قرار گرفته، همین عشق است که واقعاً این عشق هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم به دنبال این می‌‌گردم اثری بسازم که از آثار قبلی‌ام بهتر باشد.

مخاطبان حال حاضر آثار موسیقایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در جوانان و دو سه نسل قبل‌‌تر که اختلاف سنی 10 سال با هم دارند، عجیب به موسیقی اصیل ایرانی عشق می‌ورزند، در ضمن نکاتی را می‌گویند که نشان‌‌دهنده توجه بسیار بالای آنها به موسیقی ایرانی است. بنابراین این نسل جوان و حاضر، حتی از پدران خودشان نیز کمی حساس‌‌تر شده‌اند. ممکن است که نسل‌‌های قبل هم نسبت به این آثار دقت و ظرافت داشته باشند، اما در زمان خودشان آنقدر به این آثار توجه نکرده‌‌اند که الان جوانان به این آثار توجه می‌‌کنند. لازم است بگویم که علت کنسرت برگزار کردن من، اصرار جوانان و مردم است.

شوقی که بین جوانان برای موسیقی اصیل ایرانی دیدم، مرا برانگیخت که کنسرتی برپا کنم تا تکلیفم را انجام داده باشم.

شما در مصاحبه‌‌های مختلف به صراحت اعلام کرده‌‌اید که می‌خواهید یاد و خاطره برنامه موسیقی گل‌ها را در ذهن مردم زنده کنید. این ویژگی برنامه گل‌ها چه بوده است؟

باز هم تاکید می‌کنم که هماهنگ شدن شعر با موسیقی، یعنی عجین شدن موسیقی همراه با شعری که به دل می‌نشیند، کارستان می‌کند. من در موسیقی گل‌ها به وضوح دیدم که این کار چقدر اثر دارد. یعنی نواختن مخالف سه‌گاه یا گوشه‌ای از همایون و به هر حال یکی از مقامات و گوشه‌‌های ایرانی به همراه کلامی دلپذیر، بسیار موثر خواهد بود.

بسیاری معتقدند که تاثیرگذاربودن برنامه گل‌ها به این دلیل بوده که در آن زمان مانند الان رسانه‌های مختلف وجود نداشت و زندگی اجتماعی مردم آرام‌تر بوده و شاید اگر اکنون برنامه‌ای با این فرمت تولید و پخش شود، کمتر کسی از آن استقبال می‌کند. نظر شما در این باره چیست؟

من در برابر این نظرات این سوال را مطرح می‌کنم که الان که این همه رسانه‌ها و شبکه‌های مختلف وجود دارند، پس چرا این همه جوان‌ها و مردم باز هم ترانه‌های گل‌ها را گوش می‌کنند و از آن استقبال می‌کنند و با خود من بارها در این باره صحبت می‌کنند.

باید بگویم که اگر اثری نظیر گل‌ها با همان فرمت، همین الان ساخته شود، حتما مورد استقبال خیلی زیاد قرار می‌گیرد.

این استقبال به این مورد برمی‌گردد که رگه‌هایی از عشق در این کار وجود دارد که هر کجا و زمانی که شنیده شود، مورد توجه قرار می‌گیرد. بویژه این‌که آثاری همچون گل‌ها نباید به صورت تصویری در اختیار مردم قرار بگیرند و باید به صورت صوتی ارائه شوند؛ چراکه معتقدم که کارهای عمیق نباید به صورت تصویری در ذهن مردم بماند تا روی یک مورد یا جنبه‌ای خاص تاکید شود.

وجود یک استاد دلسوز مانند ابوالحسن خان صبا که استعدادهای شما را کشف و راه حضور شما در برنامه گل‌ها را فراهم کرد، چقدر در موسیقی ایرانی موثر بوده است و هم‌اکنون چقدر ضرورت حضور چنین افرادی در موسیقی ایرانی حس می‌شود؟

من فکر می‌کنم که حتما باید اساتیدی نظیر صبا که برای موسیقی اصیل ایرانی دل می‌سوزاندند و دلسوز بودند، حضور داشته باشند؛ چراکه وجودشان همچون شمعی است که عده‌ای را گرد خودش جمع کند و همان‌طور که شمع روشنی می‌دهد، شاگردان نیز از این چراغی که عاشقانه به پا شده به نحو مطلوب بهره بگیرند.

وجود چنین اساتیدی به تعالی موسیقی ایرانی کمک می‌کند و به نظر من همیشه حضور و وجود دلسوزانی نظیر صبا که سعی کرده باشند کار موسیقی اصیل را با عشق جلو ببرند، الزامی است.

هم‌اکنون من در حال تدریس هستم، چراکه احساس می‌کنم ما وظیفه‌‌ای نسبت به موسیقی ایرانی داریم و آن وظیفه این است که شاگردان بااستعداد را به دریچه صحیحی از راه موسیقی ایرانی هدایت کنیم تا این راه ادامه و تداوم یابد.

بسیاری از هنرجویان از این مساله می‌‌نالند که استادان همه فوت کوزه‌‌گری را به آنها یاد نمی‌‌دهند، شما این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من فقط به استادی که این عمل را انجام می‌‌دهد، می‌گویم که هر چیزی که می‌دانید یاد بدهید. البته مراحل استاد و شاگردی در آموزش هنر موسیقی خیلی حساس است؛ چراکه آموزش هنر موسیقی به جز در مدارس موسیقی در مکاتب موسیقی نیز صورت می‌گیرد، همان‌طور که صبا هم در هنرستان تدریس می‌کرد و هم در مکتبش که من به مکتبش (منزلش) رفتم و مراحل استادی و شاگردی را در مکتب صبا به پایان رساندم.

در این مکاتب، حالتی مثل مرید و مرادی حاصل می‌شود یعنی همان‌طور که ذکر کردم که از بین شاگردان بسیار، تعداد کمی باقی می‌مانند، در اینجا هم به همین منوال است. در بین این شاگردان، چند نفری پیدا می‌شوند که از استاد جدا نمی ‌شوند و استاد هم به دنبال این نوع شاگردان می‌گردد که موسیقی را به صورت جدی پیگیری می‌‌کنند و فوت کوزه‌گری را به اینها یاد می‌‌دهد؛ یعنی همان طور که تشنه به دنبال آب می‌گردد، آب هم به دنبال تشنه می‌گردد.

نظر شما درباره موسیقی ملی چیست؟ روند این نوع موسیقی را در فضایی که هجمه‌ای از بی‌فرهنگی‌های کلامی و موسیقی از رسانه‌های مختلف روز به روز زیاد می‌شود، چطور ارزیابی می‌کنید؟

موسیقی ملی ما در حقیقت همان موسیقی اصیل ایرانی است که بارها هم درباره استفاده نکردن از کلمه موسیقی سنتی به جای موسیقی اصیل سخن گفته‌ام، چراکه کلمه سنتی برای موسیقی و هنر کاربردی ندارد، برای این‌ که سنتی به معنای محدود بودن در یک کادر است که در مسائل معنوی ارزش والایی دارد، اما در هنر و بویژه موسیقی محدودیت به همراه می‌آورد، حال آن که کار هنری، کادر شکستن بر مبنای اصالت است و ماندن روی یک نوع ساختار ماندن در ابتدای راه است که یکنواختی را به همراه می‌آورد. باید محدودیت‌‌ها را بر پایه اصالت کنار گذاشت تا کاری نو و جدید انجام داد که کاری نو انجام دادن شیرینی دیگری دارد.

باور کنید اگر موسیقی‌های اصیل و ایرانی، واقعا خوب ساخته شوند، هیچ نوع از موسیقی نمی‌تواند نظر مردم را نسبت به موسیقی اصیل برگرداند، کما این‌که در زمان ما نیز موسیقی‌هایی که معروف به آهنگ‌های روز بودند، وجود داشتند و بسیار پخش می‌‌شدند، اما هیچ تاثیری بر روند پیشرفت و ماندگاری موسیقی اصیل ایرانی نگذاشتند و حتی نسل‌های آینده نیز از آنها به نیکی یاد می‌کنند. امروز نیز وضع به همین منوال است و هجمه‌های موسیقی سطحی و روز، تاثیر قابل‌توجهی بر ماندگاری موسیقی ایرانی نخواهند گذاشت.

گویا قرار است در آینده‌ای نه‌چندان دور برای ویولن یک ردیف منتشر کنید. استاد صبا هم چنین ردیفی دارد، تفاوت این دو ردیف در چیست؟

من یک ردیف به نام کتاب نوای مهر یک در چپ کوک را حدود 8 سال پیش با زحمات فراوان پدر یکی از هنرجویانم به نام بابک شهرکی منتشر کرده‌ام. یکی از معایبی که من دارم این است که بسیار در چاپ ردیف‌هایم بی‌همت هستم و اگر شاگردان و افرادی که خدا می‌رساند نبودند، نمی‌دانم چطور این کتاب منتشر می‌شد. این کتاب شامل آوازها و قطعات ضربی است، همین طور در آخر هر مقام آهنگ‌هایم را همراه با شعر قرار داده‌ام.

حالا هم چون مدت‌هاست تدریس می‌کنم، قصد دارم کتاب دومم که در انتشار آن تعلل کردم را نیز منتشر کنم. باز هم اگر اصرار هنرجوها و شاگردانم نبود این امر اتفاق نمی‌افتاد.

جالب است بگویم که یکی از شاگردانم تعدادی از بداهه‌نوازی‌هایم که در چهار مضراب نواخته بودم را به صورت نت نوشت و برایم آورد و متعجبم که کارهایی که من همت نمی‌کنم آنها را منتشرکنم، توسط این افراد جمع‌آوری می‌شود. کتاب این قطعات بداهه‌نوازی‌ها نیز تا 2 ماه دیگر منتشر خواهد شد.

هر کسی ردیف‌های من را مطالعه و با ردیف‌های آقای صبا مقایسه کند، احساس می‌کند که من شاگرد صبا بودم، چراکه پایه‌های اساسی در موسیقی‌‌مان یکی است، اما نشان می‌دهد که این ردیف‌ها نسبت به زمان تغییر کرده است و بر مبنای همان سخن صبا که می‌گفت باید سعی کنیم بر مبنای حفظ اصالت جلو برویم، ساخته شده است.

یکی از ویژگی‌های آهنگسازی استاد صبا استفاده از ملودی‌های محلی است، اما این ویژگی در آهنگ‌های شما خیلی کمرنگ است، دلیل خاصی برای نپرداختن به این نوع موسیقی داشته‌اید؟

زمانی که علی نقی خان وزیری هنرستانی تاسیس کرده بود، آقای صبا را که در جوانی به سر می‌برد به رشت فرستاد تا در آنجا هم هنرستان تاسیس کند. آقای صبا هنرستانی تاسیس کرد، اما از آنجایی که نمی‌توانست در زمان‌های بیکاری‌اش کاری انجام ندهد، به روستاهای محلی آن مناطق می‌رفت تا موسیقی‌های محلی را گوش کند و وقتی آنها را می‌شنید به صورت نت می‌نوشت که ازجمله آنها زرده ملیجه به معنای گنجشک زرد است که موسیقی آن را ساخت.

صبا با این کار ثابت کرد که ردیف به معنای آن چیزی نیست که از قدما آموخته می‌شود بلکه آهنگ‌های محلی نیز وجود دارند که می‌توانند جزو ردیف قرار بگیرند. نت کردن اینها گاهی نیاز به تغییراتی دارد که خیلی باید با دقت این تغییرات صورت داده شود.

آقای صبا این شانس را یافت که رئیس هنرستانی در رشت شد و چون عشق به موسیقی و کارش داشت، در این عرصه نیز آثاری را تولید کرد.

پرداختن به موسیقی‌های محلی مستلزم این است که شخص به مسافرت برود و در آن شهری که دوست دارد روی موسیقی‌ها دقت کند و با اهالی همگن شود، اما این فرصت برای من پیش نیامد و تنها دلیل این‌که به موسیقی محلی نپرداختم، همین موضوع بود.

در یک برهه زمانی از ساز ویولن بسیار استفاده می‌شد و تب ویولن نوازی همه هنرجویان را فراگرفته بود، اما اکنون دیگر به آن صورت گذشته از این ساز در ارکسترها استفاده نمی‌شود و ساز ملی کمانچه جای خود را پیدا کرده، فکر می‌کنید دلیل این امر چه باشد؟

من به شخصه فکر می‌کنم که بین سازها هیچ دعوایی وجود ندارد و این مردم هستند که بعضی اوقات، سازها را بدون دلیل به جان هم می‌اندازند و این موضوع در حالی است ‌که من که خودم ویولن می‌نوازم، صدای ساز کمانچه را بسیار دوست دارم و بسیار جا دارد تا از این ساز در جاهایی استفاده کرد که ویولن نمی‌تواند جایش را بگیرد، همین طور هم زمانی پیش می‌آید که در ارکستر ویولن باید جای کمانچه را بگیرد.

ویولن به خودی خود یک ساز غربی است، اما زمانی که صبا که شاگرد آقا حسین قلی خان بوده و تخصصش سه‌تار و تار بوده است، زمانی که ویولن به ایران می‌آید، می‌بیند که می‌توان روی این ساز کار کرد تاویولن هم در موسیقی ایرانی موثر واقع شود و آنچنان می‌شود که همگان نیز از صدای این ساز به سبک جدید استقبال می‌کنند.

نکته مهم این است که اگر یک ساز جدید از چین به ایران بیاید، اما بتوان با این ساز طوری کار کرد که برای مثال سه‌گاه را خوب از آب در بیاورد و ما از آن استفاده نکنیم به موسیقی ایرانی جفا کرده‌ایم، چراکه یک رنگ جدیدی که می‌توانسته با موسیقی اصیل انطباق داشته باشد را کنار گذاشته‌ایم و مردم را از شنیدن آن محروم کرده‌ایم. بنابراین این دو ساز بسیار خوب هستند و شما هم به مردمی که بین این دو ساز فرق می‌گذارند بگویید که کمانچه گفت من ویولن را دوست دارم و ویولن هم گفت من کمانچه را دوست دارم.

به عنوان پرسش پایانی چرا بعد از سال‌ها سکوت به صحنه آمدید؟ شنیده‌ایم می‌خواهید در شهرستان‌ها هم کنسرت داشته باشید؟

مردم بویژه جوان‌ها این را از من می‌خواستند و هر کجا مرا می‌دیدند می‌گفتند چرا کنسرت نمی‌گذارید؛ یعنی من فقط به خاطر این مردم عزیز اعم از جوان و پیر که همیشه به من لطف داشتند و به صورتی به من می‌گفتند که چرا به صحنه نمی‌آیم، بعد از سال‌ها سکوت کنسرت برگزار خواهم کرد. وظیفه خودم دانستم که جواب این مردم که هنوز به کسانی که موسیقی اصیل ایرانی کار می‌کنند لطف دارند و قدرشناس آنها هستند، را بدهم و برای آنها موسیقی اصیل اجرا کنم.

عمری با موسیقی

به سال 1309 در بوشهر دیده به جهان گشود. شاید آن روز که مادرش نام پسرش را همایون می‌گذاشت، اصلا تصور نمی‌کرد که او شهره شهرآشوب موسیقی شود و شاید آن روز که برای فرزند خود به جای اسباب‌بازی‌های معمول، ویولن اسباب‌بازی گرفت فقط به همین راضی بود که همایونش علاقه‌مند این هنر شود.

به هر حال بهتر است بدانیم مادر همایون خرم از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و از مقام‌های موسیقی به دستگاه همایون علاقه‌ای وافر داشت و به همین دلیل این نام را برای فرزندش برگزید.

خرم در سن 11 ـ‌ 10 سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و به دلیل استعداد زیاد خود در 15 ـ‌ 14 سالگی به عنوان نوازنده 14 ساله به تنهایی ساز نواخت.

بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو خصوصا در برنامه گل‌ها به‌عنوان آهنگساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری با ارزش ارائه داد.

همایون به موازات فعالیت در موسیقی ایران؛ از کسب علم نیز غافل نبود و در اکثر مراحل تحصیل از شاگردان ممتاز بود. او تحصیلات عالیه‌ خود را با اخذ دانشنامه در رشته مهندسی برق ادامه داد. فعالیت‌ها و سمت‌هایش در زمینه‌ هنر موسیقی شامل عضویت در شورای عالی موسیقی رادیو، رهبر و سرپرست ارکستر سازهای ملی، استاد دانشکده موسیقی ملی و هنرستان شبانه، آهنگساز در برنامه‌های موسیقی ایرانی و خصوصا برنامه گل‌ها، رهبری ارکستر گل‌ها و سولیست ویولن می‌شود.

تعدادی از آهنگ‌های خاطره‌برانگیز همایون خرم عبارتند از: تو ای پری کجایی، امشب در سر شوری دارم، ساغرم شکست ای ساقی، رسوای زمانه منم، آیا همه شما بی‌گناهید، اشک من هویدا شد، بعد از تو هم در بستر غم، ساقی ببین، دل پریشانم ز غم گرفته، خسته‌دلان و ده‌ها آهنگ دیگر که همگی بیانگر نبوغ او در کار آهنگسازی است.

همایون خرم آهنگساز آلبوم پرفروش تنها ماندم و بوی باران با صدای محمد اصفهانی است که قطعه مانند اوج آسمان، روزی تو خواهی آمد، فریاد، تنها ماندم، مهر و ماه، پریشان و تو ای پری کجایی در آن گنجانده شده بود.

وی همچنین آلبوم رسوای زمانه را در سال گذشته با صدای علیرضا قربانی روانه بازار کرد. این آهنگساز با هنرمندانی چون استاد جواد معروفی، استاد جلیل شهناز، استاد فرهنگ شریف، استاد رضا ورزنده، منصور صارمی، جهانگیر ملک و امیر ناصر افتتاح همنوازی کرده‌ است.از مهم‌ترین آثار آموزشی او می‌توان به ردیف اول چپ کوک (نوای مهر) شامل آوازها، چهارمضراب‌ها، قطعات و تعدادی از آهنگ‌ها، ردیف دوم راست کوک شامل تعدادی از پیش درآمدها، چهارمضراب‌ها و رِنگ‌ها که هم‌اکنون در حال آماده‌سازی و چاپ است، اشاره کرد.

همچنین کتاب غوغای ستارگان (خاطرات هنری همایون خرم) چندی پیش توسط انتشارات بدرقه جاویدان منتشر شد.همایون خرم در ضمن تسلط در نوازندگی و بداهه‌نوازی، آهنگسازی خلاق و کم‌نظیر و در عین حال مسلط به ظرایف نظری و تئوریک موسیقی ایرانی نیز است.

آمن خادمی 
جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها