گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

پیام طلا و ارز: به بازار اعتماد کنید

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «بازشناسی مفهوم قدرت منطقه‌ای»،«خانه بلوری آموزش و پرورش چگونه حفاظت می شود؟»،«قدرت اول منطقه»،«عراق، گرفتار دایره‌های تنگ حزبی»،«پیام‌ها و پیامدهای داخلی سفر‌های خارجی احمدی نژاد»،«پیام طلا و ارز: به بازار اعتماد کنید»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۵۹۹۶۵

کیهان:بازشناسی مفهوم «قدرت منطقه ای»

«بازشناسی مفهوم قدرت منطقه‌ای» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلممهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛چرا ایران یک قدرت منطقه ای است؟ قدرت اول بودن در منطقه ای مانند خاورمیانه که خود مهم ترین منطقه جهان است، چه پیامدهایی دارد و چرا غرب نسبت به آن تا این حد حساس و نگران است؟

کشورهای غربی مدت های طولانی در همان حال که عملا تلاش مستمری برای تضعیف نفوذ و موقعیت ایران در منطقه داشته اند، به طور رسمی وجود چنین نفوذ و قدرتی را انکار می کردند. راه اندازی دو جنگ به فاصله کمتر از دو سال در منطقه، معنایی جز این نداشت که غرب نفوذ و سیطره خود در منطقه را به شدت در خطر می بیند و موضوع آنقدر جدی است که برای علاج آن به «آخرین راه حل» یعنی درگیری نظامی متوسل شده است. در سال 2006 وقتی جنگ 33 روزه آغاز شد منابع اسراییلی که عموما در به زبان آوردن آنچه در دل غربی ها می گذرد عجول ترند، به صراحت نوشتند که این جنگی نیابتی است و هدف اصلی آن است که یکی از بازوهای اصلی ایران در منطقه یعنی حزب الله کنده شود.

صراحت اسراییلی ها در جنگ 2008 حتی بیشتر هم بود. این بار تاکید می کردند که استراتژیست های آمریکا و اسراییلی به این نتیجه رسیده اند که برای از هم گسستن محور مقاومت باید ابتدا به ضعیف ترین حلقه آن حمله کرد. پیش فرض اسراییلی ها در اینکه می گفتند حماس و نوار غزه ضعیف ترین عضو محور مقاومت است، این بود که جنگ با حماس را حتما به سرعت و به آسانی خواهند برد. در واقع حالا که از آن حادثه دو سالی فاصله گرفته ایم با اطمینان می توان گفت که اگر صهیونیست ها حتی به اندازه ذره ای احتمال می دادند که ممکن است این جنگ به نفع حماس به پایان برسد، هرگز آنقدر با اطمینان و اعتماد به نفس سخن نمی گفتند و در نتیجه، درخواست آتش بس تنها پس از 22 روز هم به ننگی ابدی برای آنها تبدیل نمی شد.

در واقع صورت مسئله این است: غرب عملا برتری منطقه ای ایران را پذیرفته ولی حاضر نیست با آن کنار بیاید و به همین دلیل هر روز ابزار جدیدی را امتحان می کند به این امید که یکی از آنها بالاخره کارگر بیفتد. و سوالی که از این صورت مسئله بر می خیزد این است که آیا راهبرد غرب در این سال ها برای زدودن نظم ایرانی از منطقه موثر بوده است؟ اگر نه (که ظاهرا کینه توز ترین تحلیلگران غربی هم جواب منفی را مناسب ترین جواب برای این سوال می دانند) چرا؟ باز هم به همان سوال اول می رسیم؛ چه عواملی ایران را تبدیل به قدرت اول منطقه کرده و غرب به دلیل عجز از فهم آن، راهبردهایی در پیش می گیرد که به جای تضعیف عملا آن را تقویت کرده است؟
اگر از یک نگاه راهبردی به موضوع نظر کنیم روشن می شود که پروژه ایران هراسی به ضد خود بدل شده است. زمانی با شدت و حدت ادعا می کردند ایران یک تهدید برای تمام کشورهای منطقه است و اگر قدرت بگیرد همه را در منطقه به بردگی خویش وادار خواهد کرد. مردم و حتی دولت های منطقه هرچه تلاش کردند و دقیق شدند، علامتی از درستی این تحلیل ندیدند.

ایران روز به روز قدرتمند تر می شد اما به جای آنکه خوی تجاوزگری و سلطه طلبی در پیش بگیرد هر روز با صدایی بلندتر از گذشته اعلام می کرد که هر چه دارد متعلق به همه مسلمین و مظلومان عالم است و توان و نیرویی هم اگر دارد آن را جز برای مقابله با کسانی که به ناحق منطقه را جولانگاه خود کرده اند مصرف نخواهد کرد. به این ترتیب منطقه دید بر خلاف پیامی که پی در پی از غرب دریافت می کند نه تنها دلیلی برای ترسیدن از ایران وجود ندارد بلکه می تواند روی ایران به عنوان تکیه گاهی مطمئن برای بازیابی هویت و استقلال خود حساب هم بکند.

آنچه این موضوع را ملموس تر می کرد این بود که مردم و کشورهای منطقه می دیدند آنها که هر روز صبح تا شام می گویند باید از ایران ترسید، خود بیش از هر زمان دیگری مترصد خراب کردن خانه های مردم منطقه بر سرشان هستند. چگونه باید از ایران ترسید در حالی که اسراییل هر روز وحشی تر و در اظهار خوی وحشی گری خود جری تر می شود و تنها مانعی که آن را از بلعیدن کل منطقه باز می دارد و به عقب نشینی وادار می کند ترس از قدرت ایران است؟ به این ترتیب و با شکل گرفتن این سوال ها بود که واقعیت ، خود را بر عملیات روانی تحمیل کرد و منطقه خاورمیانه تصمیم گرفت آنچه را که با چشم خود می بیند به آنچه که سعی می کنند به زور در گوش و ذهنش فرو کنند، ترجیح بدهد.

فرایند زوال تاثیرگذاری منطقه ای آمریکا را می توان از یک نگاه راهبردی هم تحلیل کرد. در اینجا چند الگوی کلی وجود دارد. ابتدا غربی ها سعی کردند با اشغال مستقیم بخش هایی از منطقه آنها را عملا به خاک خود ضمیمه کنند. پس از حدود 9 سال از اولین اشغال، اکنون هیچ تحلیلگر امور راهبردی نیست که قبول نداشته باشد استراتژی اشغال افغانستان و عراق، آمریکا را در غامض ترین بحرانی که اساسا در تاریخ نظامی گری اش با آن مواجه بوده فرو برده است. اکنون آمریکا به دنبال راهی برای خروج از این مهلکه می گردد اما هیچ راهی که هم زمان پرستیژ آن را حفظ کند و حداقلی از نفوذ در منطقه برایش باقی بگذارد وجود ندارد. به قول برخی از استراتژیست های روس، آمریکا دارد جل و پلاس خود را جمع می کند که از منطقه برود و خود می داند که این رفتن دیگر به این زودی ها به بازگشتی دوباره تبدیل نخواهد شد. تنها خاصیت این اشغالگری ها آن بوده است که ایران بدون یک دلار هزینه به قدرت اول منطقه تبدیل شده است.

پس از اشغال، راهبرد دوم آمریکایی ها آن بود که نوعی پروژه ملت سازی را در منطقه پیش ببرند. فرض بنیادین این پروژه آن بود که اگر غرب بتواند با کمرنگ کردن ارزش های دینی در ذهن مردم منطقه و خصوصا طبقه متوسط، شبکه ای از غرب گرایان بوجود بیاورد، آن وقت بدون اینکه لازم باشد زحمت زیادی به خود بدهد می تواند صرفا از طریق حمایت از راهبرد دموکراسی سازی، نام نیروهای طرفدار خود را از درون صندوق های رای بیرون بیاورد. این طرح ویلسونی، با بلندپروازی زیادی همراه بود و خیلی زود هم شکست خورد. طبقه متوسط در منطقه خصوصا در 5 سال گذشته که ایران را جدی تر و مصمم تر از هر زمان دیگر می دید و احساس می کرد الگویی نو برای مبارزه با سلطه تاریخی غرب به دست آورده روز به روز ضد آمریکا تر و رادیکال تر شد. گذشت زمان، به جای اینکه باعث کاهش حرارت انقلابی گری و آرمان مقاومت بر منطقه شود آن را شعله ورتر کرد و تنها تفاوتی که نسبت به گذشته ایجاد شد این بود که مقاومت از حیث عملیاتی هر روز مهارت بیشتری کسب می کرد و بر روش ها و ابزارهای قدرتمندتری مسلط می شد. آمریکایی ها در این مدت هر جا انتخابات برگزار کردند یا تقلب کردند یا به چشم خود دیدند که از درون صندوق های رای نام هیچ کس جز دوستان ایران بیرون نمی آید. به همین دلیل است که اکنون به وضوح می توان دید دموکراسی سازی دیگر جزو تبلیغات هر روزه غربی ها درباره فعالیت هایشان در منطقه نیست و ادبیات قدیمی مبارزه با تروریسم که به کسانی مانند جرج بوش تعلق داشت، جای آن شعارهای به ظاهر زیبا را گرفته است.
راهبرد بعدی چیزی است که منابع غربی خود آن را استراتژی حل مسئله خوانده اند.

منظور از این استراتژی که اوباما با جدیت از آن طرفداری می کرد این بود که برای تحکیم نفوذ آمریکا در منطقه و مقابله با برتری های ایران بهتر آن است که برخی از مسائل مزمن مانند مسئله فلسطین به نحوی اگر نگوییم حل ،لااقل جمع و جور بشود تا دیگر ایران نتواند از آنها به عنوان ابزاری برای الهام بخشی منطقه ای و تقویت روحیه و الگوی عمل مقاومت استفاده کند. به همین دلیل اوباما بر خلاف دیگر روسای جمهور آمریکا که موضوع سازش را معمولا به عنوان مسئله ای تشریفاتی تلقی کرده و آن را به سال آخر دولت خود موکول می کردند، از همان سال اول این مسئله را در دستور کار خود قرار داد و امید داشت که بتواند خیلی زود آن را به سرانجام برساند.

استدلالی که اوباما و دوست تازه معلق شده اش جیمز جونز به کار می بردند این بود که مسئله ایران حل نخواهد شد مگر اینکه سازشی در فلسطین برقرار شود و ایران یکی از مهم ترین اهرم های قدرت منطقه ای خود را از دست بدهد. اکنون روشن شده که این سودا تا چه حد خام بوده است. از یک طرف دیوانه های نشسته در تل آویو ،دوست خود آمریکا را تهدید می کنند که اگر بیش از این به آنها فشار بیاورد یهودی های آمریکا در انتخابات نوامبر حزب دموکرات را گوشمالی خواهند داد. از طرف دیگر اوباما می بیند که حتی اگر سازشی رخ بدهد، به دلیل مخالفت طرف های اصلی یعنی محور مقاومت با آن- برخی غربی ها می گویند سازش اسراییل و محمود عباس مثل این است که روباه با دم خود سازش کند و این خطر شیر را منتفی نخواهد کرد!- ، ارزشی نخواهد داشت و ماهیت موضوع را تغییر نخواهد داد.

این تاکتیک ها یعنی جنگ، اشغال، مذاکره و ایران هراسی همه امتحان شده و نتیجه معکوس داده است. آمریکا باید علت تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه را از این منظر راهبردی تحلیل کند وگرنه همچنان حتی از نوشتن درست صورت مسئله هم عاجز خواهد بود چه رسد به حل آن.

مردم سالاری:خانه بلوری آموزش و پرورش چگونه حفاظت می شود؟

«خانه بلوری آموزش و پرورش چگونه حفاظت می شود؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛امروزه یک نظام متعالی و مترقی بر دو پایه مهم اعتماد و نهادها تکیه می کند. در گذشته های خیلی دور امر آموزشی با اعتماد برافرادی که به اعتبار همین اعتماد، مکتب خانه دایر می کردند متکی بود، اما به علت نقص ساختاری، استقرار نهادهای آموزشی یک الزام شد، که ما امروز از این نهادها به نام «مدرسه» و از آن اعتماد به نام «نظام آموزش و پرورش» یاد می کنیم.

رئیس سابق کالج سنت آنتونی آکسفورد در پیشگفتار کتاب اعتماد و سرمایه اجتماعی که توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ترجمه شده است در این باره چنین می گوید:
«یک نظام را نمی توان تنها بر اعتماد بنا نمود، برای استقرار آن به وجود نهادها نیز نیاز است. وانگهی، نهادها به خودی خود قابل دوام نیستند، بلکه به عامل انسجام بخش همکاری داوطلبانه و تکیه گاه اعتقاد به مشروعیت نیز نیاز است.

...براین اساس، ما به یک عرصه نهادی نیازمندیم که در آن اعتماد واجد معنا باشد.» اعتماد را به تنهایی در نظر بگیرید:«به حرف من اعتماد کن» غالبا وعده ای ناخوشایند است، به ویژه اگر به وسیله یک دوست اظهار شود. اما در روابط اجتماعی، به ویژه در منازعات این وعده کافی نیست. در آموزش و پرورش هم، چنین است.هم اعتماد و هم نهاد سازوکار نظام آموزش و پرورش را شکل می دهد و هم این دو در هر نوع تحول و تغییری باید وجود داشته باشند. وزیر آموزش و پرورش در برنامه های خود که برای رای اعتماد به مجلس ارایه کرده بود، وعده داد که در نظام آموزش و پرورش تحولی به وجود آورد.

ایشان به حضور رسانه ای و نظریه پردازی بسیار علا قمند است و هر اظهار نظر مصاحبه و خبری را در مجموعه خود ممنوع کرده است و رسما و علنا اعلا م داشته که فقط خودم صحبت و مصاحبه می کنم. به طور اصولی باید روابط عمومی آموزش و پرورش تحلیل محتوای کیفی فصلی از سخنان ایشان را به خود ایشان بنمایاند تا متوجه تناقض ها و تعارض ها باشند که این تعارض ها هم نهادها و هم اعتماد را خدشه دار خواهد کرد.

یکی از روزهای هفته گذشته در داخل اتومبیل از رادیوی معارف سخنان ایشان را که نفهمیدم کجا ایراد می شد می شنیدم. ایشان به وضع فعلی مدارس یعنی محصول 30 ساله نظام جمهوری اسلا می ایران (که ایشان نماینده مجلس شورای اسلا می این نظام در اکثر این سالها و در هیات رئیسه مجلس باز هم در اکثر سالها بودند) به شدت حمله می کرد و صراحتا می گفت از مدارس قالبی بیش نمانده است و فاقد محتواست! و برای اصلا ح این محتوا راه حل هایی ارایه می دادند از جمله این که مدارس را قرآنی خواهند کرد و ائمه جمعه را مسوول برنامه ریزی و نظارت خواهند نمود و مساجد و مدارس را به هم متصل خواهند کرد تا معلم دانشآموز را از مدرسه به مسجد ببرد و...  اولا  شکستن این اعتماد به کجا منتهی خواهد شد؟ ثانیا بر اساس چه بینه پژوهشی به این راه حل رسیده اید؟ آیا پژوهشی هست که ائمه جمعه را موفق نشان دهد؟ آیا خود نهاد مرتبط با ائمه جمعه چنین ماموریتی را می پذیرد؟ وفق کدا م پژوهش مساجد را موفق ارزیابی می کنید.

آیا می دانید درصد زیادی از مساجد فعال با هیات امنا اداره می شود و خودروحانی مسجد هم اعتقادی مشابه دارد؟ آیا ساده انگاری نیست که با تکیه بر نام مقدس قرآن و مسجد به دنبال کسب اعتماد باشیم و نهادهای ریشه داری چون شورای عالی آموزش و پرورش، انجمن اولیا  ومربیان و نهادهای صنفی و علمی معلمان را بر هم زنیم.  آیا با این نهادهای ریشه دار نشسته اید تا برایتان از راه حل ها بگویند؟ موضوع وقتی حساس تر می شود که سخنان ایشان را در معارفه مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز در روز 5 شنبه 22 مهر ملا حظه کنیم.

ایشان در این معارفه تصویر عجیبی از دغدغه و مسوولیت پذیری خود ارائه می دهند، توجه کنید: «... هر وزیر آموزش وپرورشی که معرفی می شد، سعی در دفاع از او داشتم  تا نوبت به من نرسد، در زمان استیضاح وزرای آموزش وپرورش نیز نهایت تلا ش را می کردم که استیضاح رای نیاورد و معتقدم آموزش وپرورش خانه بلوری است که باید از آن حفاظت شود.» یعنی قبلا  ایشان نگرانی و دغدغه ای از آموزش و پرورش نداشتند و به مسوولیت خود نیز  نمی اندیشیدند! آقای وزیر! نهادهای اعتقادی از جمله ائمه جمعه در دو نوع موقعیت در امور اداره جامعه فعال بوده اند، اول در جایی که دولت عقب نشینی کرده یا قادر به انجام کار ویژه های آموزشی و رفاهی اساسی نبوده است.

نمونه آن حزب الله لبنان (که این روزها با حضور تاریخی در عرصه سیاسی، اجتماعی لبنان باید از او به نیکی و اقتدار یاد کرد) دوم در جائی که دولت اعتبار نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر را نابود یا تضعیف کرده است. شما به کدام یک از دو علت فوق قصد دارید مساجد و ائمه جمعه را وارد مدارس کنید؟ برمجلس و نهادهای مدنی آموزش و پرورش است که بیشتر مراقب خانه بلوری  آقای وزیر باشند. 
رسالت:قدرت اول منطقه

«قدرت اول منطقه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛استقبال بی‌نظیر مردم لبنان از دکتر احمدی‌نژاد پیامهای ویژه‌ای برای مردم جهان و مردم منطقه داشت . عمق نفوذ استراتژیک ایران در منطقه و جهان اسلام یک امر پنهانی نیست. سفر احمدی نژاد به لبنان بخشی از این نفوذ را واتاب داد.

 آمریکایی ها  می‌خواستند ما را در مثلث " تهدید وتحریم"، " جنگ نرم" و "نارضایتی اقتصادی مردم"  محاصره و آچمز کنند، تا در داخل به خودمان مشغول شویم. سران فتنه درداخل بخشی از این ماموریت را پذیرفتند و ننگ همگرایی با استکبار را در کارنامه سیاسی خود ثبت کردند. اما دولت وملت بی‌اعتنا به ترفند‌های دشمن راه کارآمدی، پیشرفت و بصیرت را به خوبی طی کردند.

صهیونیسم به عنوان کانون اصلی دشمنی با انقلاب از آغاز نهضت اسلامی امام خمینی (ره)  همواره سد راه انقلاب است. در دهه چهارم و روزهای آغازین انقلاب اسلامی رژیم سفاک شاه به علما می‌گفت؛ نباید بر سر منابر از خطر اسرئیل سخن بگویند. مرز رژیم صهیونیستی آن زمان مرز طبیعی و جغرافیایی اسرئیل غاصب نبود بلکه تا دربارهای کشورهای عربی و دربار شاه خائن مرز خود را گسترش داده بود. اما امروز به یمن انقلاب اسلامی مرز جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی تا خطوط مقاومت درلبنان ، سوریه وغزه و نیز افکار عمومی مردم منطقه و جهان توسعه یافته است. هیچ رئیس دولتی امروز در منطقه وجهان نمی‌تواند مدعی شود که با سفر به یک کشور خارجی مردم آن کشور  نسبت به او همسان سفررئیس جمهور ما به لبنان ابراز احساسات کنند. اساسا روسای دولت‌ها کاری به مردم ندارند. مراودات آنها عمدتا با دولتها است و در دولت‌ها هم عمدتا با سرمایه‌داران و نخبگان سیاسی سروکار دارند.

اما نوع تعامل انقلاب اسلامی با ملت‌های منطقه و گفتمان دفاع از مظلوم و مبارزه با ستم مستکبران، دولت وملت ایران را دریک پیوند معنادار با ملتهای منطقه وجهان قرارداده است.

 این پیوند را حتی "توان تروریستی" دشمن نمی‌تواند از هم جدا کند. رژیم صهیونیستی طی سه دهه گذشته نشان داده است در ترور رهبران فلسطینی و لبنانی و رهبران مقاومت به یک قدرت فوق تخصصی دست یافته است .ترور احمدی نژاد در لبنان برای سرویسهای تروریستی رژیم صهیونیستی امری ناممکن نبود. اما آنها در صفحه بازی شطرنج سیاسی منطقه مات شدند .شجاعت و تهور احمدی نژاد نشان داد که ابزار ترور کارایی خود را از دست داده است.

 حضور احمدی نژاد  در خیابانهای بیروت درمسیر فرودگاه تا کاخ ریاست جمهوری لبنان یک حضور فاتحانه بود که قدرت نرم جمهوری اسلامی را به رخ صهیونیستها و استکبار جهانی کشید.

 مهمترین بخش سفر احمدی نژاد به لبنان حضور او در  "بنت جبیل "و
" قانا" نزدیک ترین منطقه به مرز رژیم اشغالگر قدس بود. شهرت  بنت جبیل به مقاومت مردم این شهر در برابر اشغالگران و ایستادگی آنها درنبرد 33 روزه برمی گردد. عملیات استشهادی " صلاح غندور" در سال 1995  که منجر به انهدام یک کاروان از نیروهای اشغالگر و هلاکت 17 صهیونیست و زخمی شدن ده‌ها نفر دیگر شد مربوط به مبارزان این شهر است.  مردان همین شهر بودند که در جنگ 33 روزه در برابر 30 هزار نیروی نظامی رژیم اشغالگر ایستادند و به اعتراف صهیونیستها 20 تانک اسرائیلی را منهدم و 35 نفر را به هلاکت رساندند و دهها نفر را مجروح کردند.
 بنت جبیل گورستان صهیونیستها است.

احمدی نژاد در ورزشگاه  بنت جبیل در حالی به احساسات پاک وپرشور مردم پاسخ می داد که دو جنگنده صهیونیستی بر فرازآسمان لبنان به علامت خشم صهیونیستها به پرواز در آمد . احمدی نژاد بی‌اعتنا به این تهدید مقتدرانه در این اجتماع عظیم گفت: صهیونیستها چاره‌ای جز تسیلم و بازگشت به کشورهایی که از آنجا به سرزمین مقدس فلسطین آمده‌اند، ندارند.

 سفر احمدی نژاد به بنت جبیل و قانا به عنوان یک عمل نمادین این پیام را داشت که جمهوری اسلامی هم‌مرز سرزمین‌های اشغالی است. نوع تعامل جمهوری اسلامی با حماس و رهبران فلسطینی نشان می‌دهد که حتی ما در درون سرزمین‌های اشغالی برای نجات ملت فلسطین حضوری گرم وتعیین کننده داریم.امروز ایران نیرومندترین ارتش منطقه و قویترین سامانه موشکی را در هوا، دریا و زمین دارد . این ارتش آمادگی پاسخ به هر نوع شرارتی را دارد اما تکیه جمهوری اسلامی به قدرت نظامی‌اش نیست .تکیه جمهوری اسلامی به مشت‌های گره کرده‌ای است که ستمکاران مستکبر در منطقه را هدف قرارداده است.

تکیه جمهوری اسلامی به قلب‌های مشتاقی است که به علامت دوستی، پرچم جمهوری اسلامی را فراتر ازمرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی به دست گرفته‌اند و علاقه خود را به گفتمان امام خمینی (ره) و رهبری معظم انقلاب مبنی بر رهایی از ستم مستکبران بی پرده با فریاد نشان می‌دهند. انقلاب ما امروز به قدرت لایزالی تکیه دارد و به همین دلیل مورد حقد وکینه و حسد قرار گرفته است. دشمنان خارجی با تهدید و تحریم و اخلال در روابط جمهوری  اسلامی با دولتها وملتها کینه و حسد خود را نشان می‌دهند.

یک عده هم در داخل از غصه قدرت نمایی ملت ایران در منطقه و جهان دارند دق می‌کنند. آنها که دل در گرو عظمت و عزت ایران درجهان دارند از دیدن تصاویر به یاد ماندنی استقبال رئیس جمهور در لبنان احساس سربلندی و افتخار کردند. اما آنها که به عقب ماندگی و وابستگی ونهایتا بدبختی ملت می‌اندیشند، به دلیل کینه و حسد با ولایت و رئیس دولت و دشمنی با مردم نتوانستند بغض خود را پنهان کنند ومطالبی گفتند که بماند!.

جمهوری اسلامی:عراق، گرفتار دایره‌های تنگ حزبی

«عراق، گرفتار دایره‌های تنگ حزبی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛انتظار مردم عراق برای تشکیل دولت جدید این کشور وارد هشتمین ماه شده و همین امر موجب اعتراض‌هائی در داخل عراق گردیده است.

شیخ عبدالمهدی الکربلائی، امام جمعه کربلا دیروز در خطبه نماز جمعه این شهر گفت: "انتظار ما از گروه‌های سیاسی عراق اینست که بیش از این در تشکیل دولت تعلل نکنند و این واقعیت را بدانند که اغلب مردم عراق از اینکه تاکنون احزاب سیاسی برای تشکیل دولت جدید به توافق نرسیده‌اند احساس منفی دارند".

امام جمعه کربلا، علاوه بر این سمت، نماینده آیت‌الله سیستانی در کربلا نیز هست و هر چند اظهارات او را نمی‌توان نظر مرجعیت شیعیان دانست ولی قاطعانه می‌توان از همین اظهارات فهمید که مرجعیت و عموم مردم عراق از وضعیت مبهم و بلاتکلیفی طولانی که بر موضوع شکل گیری دولت جدید این کشور سایه افکنده نگران و ناراضی هستند و خواستار پایان یافتن این وضعیت نامطلوب می‌باشند.

عوامل اصلی به تأخیر افتادن تشکیل دولت جدید عراق را می‌توان در سه محور جستجو کرد، محورهائی که خود صاحبنظران عراقی نیز روی آنها انگشت می‌گذارند و خواستار عبور از آنها هستند. این محورها از اینقرارند.

1 - نگاه رهبران احزاب سیاسی عراق به خارج از این کشور. سفرهای متعدد سران احزاب عراقی در 8 ماه گذشته به چند کشور عربی، اروپائی و آمریکا این گمان را در اذهان و افکار عمومی تقویت کرده است که رهبران احزاب سیاسی عراقی قدرت تصمیم‌گیری ندارند و نمی‌توانند در داخل عراق و با توافق همدیگر به نتیجه روشنی برسند و تکلیف دولت را روشن نمایند. آنها می‌گویند هر چند سفر به کشورهای مختلف تحت پوشش رایزنی صورت می‌گیرد ولی تردیدی نیست که به نوعی دخالت آن کشورها در مسائل داخلی عراق و به تأخیر افتادن تشکیل دولت منجر می‌شود.

آنچه امام جمعه کربلا در خطبه نماز جمعه دیروز این شهر در همین زمینه گفت بازتاب نگاهی است که مردم عراق به ویژه صاحبنظران سیاسی این کشور درباره سفرهای خارجی رهبران احزاب از اسفند ماه گذشته تاکنون دارند. وی در نماز جمعه دیروز کربلا ضمن انتقاد از این سفرها گفت: "رفتن به کشورهای همسایه برای بررسی یک راهکار برای تسریع تشکیل دولت درست نیست. همچنین برگزاری این نشست‌ها و دیدارها در خارج از عراق کار درست و شایسته‌ای نیست ضمن اینکه این گفت وگوها باید براساس اصول و مفاد قانون اساسی باشد نه تمایلات شخصی."

2 - عدم تفاهم احزاب سیاسی بر سر سهمی که هر یک از آنها از دولت میخواهند. وزارتخانه‌هایی کلیدی، طعمه‌هائی هستند که همه احزاب به آنها چشم دوخته‌اند و مایل هستند نیروهای خود را در رأس آن وزارتخانه‌ها قرار دهند. ازسخنان دیروز امام جمعه کربلا این نکته نیز کاملا مشخص است که یکی از مشکلات تشکیل دولت، سهم‌خواهی‌های مربوط به وزارتخانه‌های کلیدی است. وی در خطبه نماز جمعه گفت: باید درباره نحوه تقسیم پست‌های کلیدی که هنوز پس از 7 ماه مشخص نشده است توافق شود زیرا اگر تکلیف این موضوع مشخص نشودممکن است بلاتکلیفی دولت آینده تا یکسال طول بکشد.

3- مهمترین محور، مشخص شدن رئیس دولت است. طبق قانون اساسی عراق، رئیس دولت، نخست‌وزیر است و اختیارات اجرائی کشور در دست اوست. به همین دلیل، اختلاف اصلی در 7 ماه گذشته بر سر این بود که چه کسی نخست‌وزیر باشد. طبیعی است که هر حزبی که بتواند این امتیاز را از آن خود کند، قدرت اجرائی کشور رابه دست خواهد گرفت و اگر با هوشمندی عمل کند میتواند پایه‌های قدرت خود را برای آینده نیز تقویت نماید.

نکته بسیار مهم برای آینده عراق اینست که سران احزاب از دایره‌های تنگ حزبی عبور کنند وبه منافع و مصالح ملی بیاندیشند. عراق، امروز پیش از هرچیز به وحدت نیاز دارد تا بتواند مشکلات بزرگی همچون حضور اشغالگران، امتیازات زیادی که آمریکا حتی پس از خارج ساختن نظامیان خود از خاک عراق، به آنها برای حفظ سلطه خود بر این کشور و منطقه نیاز دارد، ناامنی، عقب ماندگی‌های عمرانی و صنعتی و علمی و اختلافات قومی و نژادی را حل نماید. در شرایط کنونی، حتی ائتلاف‌ها نیز به تنهائی برای حل مشکلاتی که برشمردیم کارائی لازم را ندارند. واقع بینانه‌ترین نگاه به عراق اینست که ائتلاف‌ها هم برای حفظ منافع ملی عراق ازبعضی منافع جناحی چشم پوشی کنند و کشور خود را برای همیشه ازنزاع‌ها و کشمکش‌های قومی و دخالتهای خارجی و رقابت‌های مذهبی نجات دهند.

در سفر مصر از سیدعمار حکیم، رهبر مجلس اعلای اسلامی عراق سئوال شد نظرش درباره اینکه عراق رکورد‌دار تاخیر در تشکیل دولت گردیده و نام این کشور در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده است چیست؟ سئوال مهمی است که وی در جواب آن فقط توانسته ابرازتاسف کند. این ابرازتاسف، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند و مشکل فقط هنگامی حل خواهد شد که رهبران احزاب از منافع محدود حزبی و جناحی عبور کرده و به منافع بالاتر بیاندیشند. سیدعمار حکیم، هرچند گفته است از هر کس که توانائی تشکیل دولت را دارد میخواهم بیاید و با جلب اکثریت مطلق مجلس دولت راتشکیل دهد لکن این انتظار از خود او و مجلس اعلا نیز وجود دارد که برای تحقق چنین خواسته‌ای تلاش کنند و راه را برای خروج از بن بستی که همه در پیدایش آن سهیم هستند باز نمایند.  

ابتکار:پیام‌ها و پیامدهای داخلی سفر‌های خارجی احمدی نژاد

«پیام‌ها و پیامدهای داخلی سفر‌های خارجی احمدی نژاد»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛سفر احمدی نژاد به لبنان یکی از مهمترین سفرهای خارجی رئیس جمهور است این سفر دارای پیامدهای آشکار و پنهان راهبردی برای ایران و منطقه خواهد بود. پیامد راهبردی سفر برای منطقه،یادآوری وجود دشمن مشترک بنام رژیم صهیونیستی است.بی شک موضع حزب ا... به عنوان خط مقدم جبهه مقاومت تقویت خواهد شد. موازنه درپرونده صلح اعراب و اسرائیل به نفع اعراب تغییر خواهد کرد.

ضریب امنیت کشور‌های مسلمان در مقابل رژیم صهیونیتسی بالا خواهد رفت .رئیس جمهور با هوشیاری توانست از طریق دیدار با همه گروهها و شخصیت‌های لبنانی از جمله سعد حریری پیام آور وحدت و همدلی در درون لبنان باشد.

مجموع مواضع،سخنان و دیدارهای ایشان در این سفر به تقویت وحدت گروهها منجر خواهد شد .همواره سفر مقامات کشورهای بزرگ به لبنان نه در مسیر منافع این کشور که تابع منافع کشور آن مقام بوده است .سفرها به تجزیه و تفرق گروهها منتهی می‌شد اما برغم تبلیغات پیش هنگام آمریکا و اسرائیل، این سفر به نزدیکی مواضع گروههای ذی نفوذ لبنانی منجر خواهد شد.

استقبال جریان معروف به 14 مارس که تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا هستند، دلیل خوبی بر این مهم است .پیش بینی می‌شود حمایت احمدی نژاد از دولت قانونی لبنان و سخنان وحدت بخش آن، موجب برگشت آرامش و باعث تعادل در موازنه قوای گروهها خواهد گردید .از زمان قتل رفیق حریری تا کنون استراتژی آمریکا و بعضی از کشورهای منطقه بر تقویت گروه 14 مارس و تضعیف خط مقاومت متمرکز بود بنابراین امنیت داخلی لبنان بسیار شکننده و دولتها ثبات لازم را نداشتند،اکنون با این سفر، امیدواری در خصوص برگشت آرامش و تثبیت دولت افزایش یافته است.

اما پیامدهای این سفر برای کشورمان نیز محسوس است اولین پیامد این سفر برای ایران تهدیدزدایی خواهد بود .گوش عالم از تهدید روزانه رژیم صهیونیستی علیه ایران پر است حضور احمدی نژاد در مرز لبنان با اسرائیل و ایراد سخنرانی،در حقیقت به استهزاء گرفتن قدرت نمایی آن کشور بود.

استقبال با شکوه لبنانی‌ها از احمدی نژاد به گونه‌ای که سراسر این کشور علائم ایران به تن کرد، نشان داد که خط مقدم ایران در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی، مرزهای لبنان است .ایران برای دفاع از خود نیاز نیست به فکر موشک‌های با برد فاصله ایران و اسرائیل باشد بر این اساس معلوم گردید که قدرت منطقه‌ای ایران در مقابل آمریکا و اسرائیل قابل مقایسه با گذشته نیست. این واقعیت که نفوذ منطقه‌ای ایران تمام برگ‌های برنده آمریکا را باطل کرده است، این روزها از زبان رسانه‌های خبری غرب بارها شنیده شده است.

لبنان کلید حل بسیاری از منازعات منطقه‌ای و بین المللی است تصاحب این کلید زمینه تزاحم قدرتهای بزرگ را فراهم آورده است. هر کشوری که امکان نقش آفرینی بیشتری در لبنان داشته باشد ازضریب بالای قدرت آفرینی جهانی برخوردار است. پاسخ یکپارچه لبنان به ایران، نشان میزان قدرت جهانی ایران است. این سفر البته همچون سفر اخیر رئیس جمهور به مجمع عمومی سازمان ملل، برای ایشان در داخل نیز پیام و پیامدهای مثبت به همراه خواهد داشت .مدتهاست که جایگاه سیاسی دکتر احمدی نژاد در بین اصولگرایان دچار تردید جدی شده است .

چرایی آن نیز نیاز به تحلیل مستقل دارد، اما مواضع متفاوت احمدی نژاد در خصوص حجاب و عفاف،مکتب ایرانی،منشور کوروش و تعارض با قوای مقننه و قضائیه و همچنین حمایت بی چون و چرا از آقای مشایی و بالاخره چشم انداز انتخابات یازدهم، باعث ریزش‌ها و رویارویی‌های داخلی گردیده است .دیپلماسی تهاجمی احمدی نژاد در سفرهای خارجی علیه آمریکا و اسرائیل، دست منتقدان داخلی اش را بری اثبات اتهام عدول وی از مرامنامه اصولگرایی، خالی کرده است .

به یاد داریم که فضای سیاسی داخلی قبل از سفر ایشان به نیویورک چگونه بود و آتشفشان انتقاد علیه وی بنام ارزش‌ها رو به فوران بود اما مواضع تهاجمی اش در مجمع عمومی سازمان ملل علیه آمریکا همچون آبی بر این آتش فشان بود در نتیجه بسیاری از منتقدانش به جمع حمایت کنندگان آن مواضع پیوستند.
بی شک سفر ایشان به لبنان تامدتها به عنوان برگ برنده در داخل کاربرد خواهد داشت.او که این روزها در محافل رفقای دیروزش به عدول از اصول و لیبرال روی،متهم است در صحنه بین الملل در چهره یک انقلابی اصولگرا ظاهر شد و قضاوت بر چگونگی رفتارش را پیچیده تر و سخت کرد.

ایران:جشنواره پیروزی‌های مردِ منتظر

«جشنواره پیروزی‌های مردِ منتظر»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی ایران مرتضی قمری‌وفا است که در آن می‌خوانید؛پیروزی‌های جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های دیپلماتیک و ارتباطات بین‌المللی و انتقال موفقیت‌آمیز پیام انقلاب اسلامی به اذهان مردم در سراسر دنیا و تقویت روزافزون همسویی ملت‌ها با ایرانیان در جهان آشفته کنونی در سال‌های اخیر، به رویداد پرتکراری تبدیل شده است که با استفاده بهینه از این فرصت و ظرفیت استراتژیک، کشورمان با اقتدار کامل در همه صحنه‌های حساس ظاهر شده و با ابتکار عمل‌های متعدد، مدیریت جهانی را متأثر از اقدامات و فعالیت‌های خود ساخته است.
آخرین نمونه از نمایش قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران، در جریان سفر تاریخی دکتر احمدی‌نژاد به لبنان اتفاق افتاد.

هنوز بسامدها و مباحث مربوط به آوردگاه سفر نیویورک و ستاره آن در محافل رسانه‌ای و سیاسی تمام نشده بود که نماینده راستین ملت ایران و مکتب خمینی و خامنه‌ای عزیز روی دیگری از استعداد و نیروی خارق‌العاده خویش در بهره‌گیری از ذخیره عظیم گفتمان انقلاب اسلامی و عدالت و مهرورزی را در خدمت آرمان حمایت از ملت‌های مظلوم و مقاوم به رخ دنیا کشید و همه را به شگفتی واداشت و اعتراف به اینکه «لبنان و مردم خونگرم آن سنگ تمام گذاشتند و استقبال تاریخی با پیام‌های متفاوت از دکتر احمدی‌نژاد داشتند. در بیروت از رئیس جمهوری اسلامی ایران همچون قهرمان ملی استقبال شد.» این در حالی بود که حضور احمدی‌نژاد در لبنان حتی گروه‌های متنوع سیاسی و قومی و مذهبی این کشور را گردهم آورد و «وحدت ملی» را در این کشور گونه‌گون تقویت کرد و در نتیجه «جبهه ضد‌صهیونیستی مقاومت» در لبنان مستحکم‌تر شد.

همچنین برنامه‌های مردمی رئیس جمهور کشورمان در ضاحیه، بنت‌جبیل و قانا به عقیده همه صاحبنظران مسائل استراتژیک، «پتک سنگین شکست» را برای چندمین‌بار بر سر رژیم صهیونیستی و امریکا کوبید که بی‌شک فضای جدیدی را در منطقه به‌وجود می‌آورد. به‌واقع در شرایط کنونی «خاورمیانه جدیدی» ایجاد شده که معماران آن نه امریکا و اروپا و اسرائیل، بلکه خود کشورهای محور مقاومت در منطقه هستند.

بر این اساس باید دانست دیپلماسی عمومی و مردمی دکتر احمدی‌نژاد (در کنار دیپلماسی رسمی و سنتی)، دیگر به یک پارادایم و شیوه حکمرانی قابل استناد و آشنا در دنیا تبدیل شده و بحمدالله او به هر صحنه بین‌المللی گام می‌نهد، فضای پیرامونی را متأثر از پیام و فرهنگ و منش انقلاب اسلامی ایران می‌کند و این تنها مختص به نقطه خاص جغرافیایی و یا قومی و مذهبی نیست؛ آسیا، اروپا، امریکا، آفریقا و خاورمیانه این ویژگی رئیس جمهوری اسلامی ایران را شهادت می‌دهند و آخرین آن (لبنان) به جرأت می‌توان گفت رویدادی استثنایی و تاریخی است که تأثیرات شگرف آن بر ارتباطات مردمی دو کشور و معادلات قدرت در منطقه و جهان به سود مظلومین و جبهه مقاومت علیه استکبار و صهیونیسم بیش از پیش نمایان خواهد شد. احمدی‌نژاد، منتظر واقعی است که فعالانه راه اصلاح و گسترش عدالت و مهرورزی را در داخل و خارج کشور در پیش گرفته است و بی‌شک از عنایات الهی بی‌نصیب نمانده و نخواهد ماند.

دنیای اقتصاد:پیام طلا و ارز: به بازار اعتماد کنید

«پیام طلا و ارز: به بازار اعتماد کنید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛بازار طلا و ارز در ایران پس از حدود سه هفته تلاطم، به آرامش نسبی رسیده است.

در روزهای تلاطم، نرخ برابری دلار در برابر ریال رو به افزایش گذاشت و افزایش قیمت طلا که از مدتی پیش آغاز شده بود، شتاب گرفت. افزایش همزمان قیمت دلار و طلا خلاف روال معمول حرکت این دو در بازارهای جهانی بود؛ زیرا در بازارهای جهانی به ویژه بازار نیویورک معمولا (نه ضرورتا و همیشه) حرکت قیمتی طلا و دلار معکوس است.

 به همین علت، حرکت همسوی طلا و دلار در ایران حرکتی غیرعادی تلقی شد و براساس همین تلقی، رفتارهایی از بازیگران دولتی و غیردولتی سر زد که برای بازار ایران وضعی آشفته را ترسیم کرد. حال در آغاز هفته چهارم و احتمال تکرار رفتارهای سه هفته گذشته، این پرسش پیش روی ما است که علت این نوسانات چه بود و در آینده چه خواهد شد؟

دلار واحد پول آمریکا است که علاوه بر تاثیرپذیری از اقتصاد این کشور و ایضا تاثیرگذاری بر آن، در تاروپود اقتصاد همه کشورهای جهان، به ویژه قدرت‌های اقتصادی بزرگ ریشه دوانده است. وقتی دلار از تحولات اقتصادی آمریکا یا پیش‌بینی وضع آینده این کشور تاثیر می‌پذیرد، تغییر قیمتی در آن رخ می‌دهد و این تغییر از طریق زنجیره‌ای جهانی به دیگر اقتصادها هم سرایت می‌کند.

وقتی قیمت دلار بر اثر افزایش تقاضا بالا می‌رود، به‌طور معمول طلا ارزان می‌شود؛ زیرا بخشی از تقاضای بالقوه و بالفعل طلا به سوی دلار می‌رود و کاهش تقاضا برای طلا موجب کاهش قیمت آن می‌شود؛ اما این رابطه همیشگی و آهنین نیست. مثلا 22 خرداد امسال، ارزش دلار آمریکا در برابر یورو و ین ژاپن افزایش یافت و طبق قاعده معکوس باید قیمت طلا در آن روز کاهش می‌یافت؛ اما چنین نشد. علت این رفتار بازار را باید در حادثه دیگر بازارهای آمریکا جست‌وجو کرد.

در آن روز انتشار گزارشی که از کاهش شاخص خرده‌فروشی در آمریکا خبر می‌داد، علامت رکود اقتصادی آتی تلقی شد و با توجه به پایین بودن نرخ بهره بانکی، دارندگان نقدینگی، به سوی بازار طلا هجوم بردند و قیمت این فلز افزایش یافت. این رفتاری کاملا طبیعی و فارغ از هرگونه رمز و راز است.

یک روز پیش از آن واقعه که هنوز آمار شاخص خرده‌فروشی منتشر نشده بود، بازار طلا در نیویورک سردرگم بود و به فاصله پنج ساعت، قیمت طلا هشت بار تغییر کرد؛ یعنی معامله‌گران هشت بار در معرض سود و زیان قرار گرفتند.

تحولات بازار طلا در ایران از این‌گونه رخدادها در بازار جهانی تاثیر می‌پذیرد؛ اما این تاثیرات همیشگی، مطلق و لزوما تابع نسبت موازنه دلار و طلا در آمریکا نیست. این وضع استثنایی خاص بازار ایران هم نیست و بازارهای دیگر کشورها هم ممکن است، رفتاری متفاوت با آنچه در آمریکا رخ می‌دهد از خود نشان دهند؛ زیرا همان زمانی که دلار ارزان، بازرگانان آمریکایی را به سوی خرید طلا سوق می‌دهد، در خارج از مرزهای اقتصادی آمریکا ممکن است، عکس این وضع رخ دهد؛ زیرا دلار ارزان برای بازیگران اقتصادی، دولت‌ها و مردمان دیگر کشورها انگیزه خرید را افزایش می‌دهد و ممکن است آنها به جای خرید طلا، خرید دلار را انتخاب کنند.

اما با وجود این وضوح در رفتار بازیگران جهانی، آنچه در ایران رخ داد، جنس دیگری داشت و دلار و طلا به صورت همزمان روند صعودی یافتند. این رخداد متفاوت را باید در پرتو چگونگی تاثیرپذیری بازار ایران از بازار جهانی و عوامل درونزای اقتصاد ایران تحلیل کرد.

تاثیرپذیری اقتصاد ایران از جمله در حوزه طلا و ارز همان است که در بالا گفته شد؛ یعنی اینکه طلا و دلار به عنوان دو کالای پرطرفدار در جهان، اولی در آمریکا و دومی در همه جای جهان با افزایش تقاضا مواجه شده‌اند و در ایران نیز همین اتفاق افتاده است.

عوامل درونزای اقتصاد ایران و نحوه تاثیرگذاری آنها بر قیمت طلا و ارز قدری پیچیده‌تر است و نمی‌توان در قالب معادله ساده عرضه و تقاضا خلاصه‌اش کرد. اقتصاد ایران بر اثر تحولات پولی سال‌های 1385 تا 1386 که وجه انبساطی آن غالب بود و تحولات سال‌های پس از آن‌که وجه انقباضی پررنگ‌تر بود، بازیگران بازار را به اتخاذ روش‌های کوتاه‌مدت برای کسب سود وادار کرده است.

در دوران انبساط پولی، مسکن محل اصلی رجوع مصرف‌کنندگان و ایضا سفته‌بازان بود. سیاست‌های انقباضی و در راس آنها محدود شدن وام‌های بانکی، این روند را متوقف کرد و سرمایه‌های محدود شده به سوی بازارهای محدودتر سرازیر شدند: ابتدا بازار سهام و حالا ارز و طلا. هیچ‌یک از این رفتارها، غیرعادی، غیراقتصادی و ویرانگر نیستند، بلکه رفتارهای کاملا طبیعی صاحبان سرمایه برای حفظ و گسترش دارایی هستند. این رفتار طبیعی، در تحول اخیر؛ یعنی هجوم به بازار طلا و ارز و به ویژه ارز، فرصتی تاریخی بود که «نظم بازار» در اختیار دولت و فعالان اقتصادی ایران قرار داد؛ اما هنوز از این فرصت استفاده نشده است.

این وقایع اولا نشان داد که کاهش تحرک گردش سرمایه در بازارهای مسکن و سهام و امثالهم به معنای توقف فعالیت اقتصادی نیست و سرمایه حتما راهی تازه به سوی کسب سود پیدا می‌کند. دوم اینکه، این تحول نشان داد قیمت ارز در بازار ایران واقعی نیست و خریداران به راحتی حاضر به تامین آن با هزینه بیشتر هستند. علامتی که بازار از خود نشان داد، می‌توانست و هنوز می‌تواند به عنوان حجتی روشن در باب کشش‌پذیری قیمت ارزهای خارجی به ویژه دلار آمریکا تلقی شود و این جسارت را در تصمیم‌گیران اقتصادی کشور ایجاد کند که می‌توان به دوران فروش دلار ارزان و یارانه‌ای پایان داد. حال که کشور به دوران تازه‌ای پا گذاشته و قرار است به قریب 50 سال اتلاف منابع از طریق یارانه‌های غیرمنطقی پایان داده شود، چرا نتوان ارزهای خارجی را نیز از شمول یارانه خارج کرد.

وقایع یک ماه اخیر در بازار ایران، هشداری در باب همین موضوع ساده اما مهم بود. قیمت واقعی ارز، بهتر می‌تواند به صف‌های مقابل بانک‌ها و صرافی‌ها پایان دهد تا تزریق مداوم عایدات نفت در بازار ارز. به بازار اعتماد کنید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها