تاوان اگرچه ساختاری ملودرام دارد و یک جدال زناشویی و خانوادگی را دستمایه روایت خود قرار داده است، اما رگههای از تریلر هم در آن دیده میشود و کارگردان سعی کرده با ترکیب این دو ژانر، هیجان و تعلیق بیشتری در قصه ایجاد کند و ریتم کار را سرعت بیشتری ببخشد. داستان مدام در میان گره افکنی و رازگشایی در حرکت است و با بهرهگیری از داستانکهای مرتبط، جریان این فرآیند را پیچیدهتر میکند. قصه فاقد ساختاری چند لایه است اما هسته اصلی داستان به شکل موازی در ذیل یک اتفاق واحد و مشترک ـ که قتل مرجان امینی است ـ میچرخد. دو ضلع اصلی این شخصیت پویان مشتاق (پژمان بازغی) و همسر اولش با بازی رضا رویگری وجود دارند که هرکدام به سهم خود این پازل معماگونه را تکمیل میکنند. از حیث بازیگری و عناصر بیرونی اثر نیز حضور این دو بازیگر بیشتر پتانسیل جذب مخاطب را دارد. بازغی با گریم متفاوت و موهای رنگ شده و رضا رویگری با بازی خوب و قابل قبولش، تاوان را دیدنیتر کردهاند. شاهحسینی سعی کرده از 3 نسل متفاوت در پیشبرد روایت خود استفاده کند و با اضافه شدن هومن به خط اصلی داستان خواسته تا مخاطبان جوانتر را هم جذب قصه کند. هرچند گاهی متمرکز شدن بر ماجرای هومن و دوستش و ماجراهایی که برای آنها پیش میآید، از خط اصلی داستان دور میشویم و حتی گاه شاهد برخی دیالوگهای شعاری در این بخش نیز هستیم. حالا که از بحث بازیگری دور نشدیم، بد نیست به بازی خوب احمد ساعتچیان در نقش مامورآگاهی هم اشاره کنیم که تصویر صمیمی و جذابی از یک پلیس ایرانی را به تصویر میکشد. نوعی زیرکی و مرموزگری کارآگاهی با صمیمیت و خوش اخلاقی ظاهری در وی جمع شده که وجوه دراماتیک این کاراکتر را پررنگتر کرده و اثرگذار میکند. سوابق تئاتری او و همکاری با حسن فتحی در مدار صفر درجه، تجربه خوبی برای وی در عرصه بازیگری بود.
تاوان همچنین تلاش کرده تا از تصویر سیاه و سفید مطلق در پردازش شخصیتهای قصه دوری کند، ضمن اینکه از تمهید متعارض نمایی در بازنمایی قهرمان داستانش بهره گرفته است. به این معنی که شخصیت اصلی داستان یعنی پویان مشتاق بتدریج از یک قهرمان به یک ضد قهرمان بدل میگردد و تصویر مخاطب از وی مدام شکسته میشود. در ابتدا مخاطب با وی همراه و همدرد شده اما بعد وی را قاتل همسرش مرجان میپندارد. بعد متوجه میشود که پویان همسرش را نکشته و برای تصاحب مال و اموالش، او را پنهان کرده است. با وجود این بازهم معلوم نیست که این تصویر تا آخر سریال در ذهن مخاطب بماند و به شکل دیگری تغییر نکند! تعلیقهای مدام و کشف رازهای جدید موجب میشود تماشاگر در خیلی از مواقع نتواند وضعیت درست را تشخیص بدهد و ادامه قصه را پیشبینی کند.
آنچه بیش از هرچیز در این سریال آزار دهنده است، مثل بسیاری از سریالهای ایرانی اغراق و سیاه نمایی در بازنمایی تصویر طبقه مرفه و ثروتمند جامعه است که گویی تمام زندگی آنها در کشمکش حرص و طمع و فریب دیگران خلاصه میشود و زیست ـ جهان آنها در تجمل و تحقیر و زیبایی ظاهر و زشتی باطن و دوگانگی و دروغ و ناراستی ترسیم میشود. مرکزیت این طبقه در قصه نیز بهانه خوبی است تا از فضاهای لوکس و فوق مدرن برای جذابیت و رنگانگ کردن بیشتر ویترین سریال استفاده شود و احتمالا با این رنگ و لعاب فریبنده، دل مخاطب را بهدست آورده و پای تماشای سریال بنشاند. از سوی دیگر بتدریج شاهد ورود مناسبات غیرعرفی و بیاخلاقیهای مثل خیانت و... در سریالها هستیم که گویی تب آن از آن سوی شبکههای فارسی زبان ماهوارهای به این سوی مرز نیز سرایت کرده و قصهها مدام از ناهنجاریها و نابسامانیهای عاطفی ـ انسانی سخن میگویند.
سید رضا صائمی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
مدیر شبکه آموزش از بازطراحی هویت این شبکه بر مبنای «مدرسه» میگوید
«جامجم» در گفتوگوی تفصیلی با رئیس جهاد دانشگاهی بررسی کرد