سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
او که در حال حاضر نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است، اعتقاد دارد برای داشتن کشوری پیشرفته و شهروندانی مرفه و تحصیلکرده نیازمند اجرای سیاستهای کنترل جمعیت در کشور هستیم.
در غیر این صورت با تشویق افراد به داشتن فرزندان بیشتر، فقر در ایران گسترش یافته و بر تعداد افراد فقیر افزوده خواهد شد.
محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ، چندی پیش از تغییر سیاست دولت در کنترل جمعیت خبر داده و گفته بود دولت او با شعار «دو بچه کافی است» مخالف است.
دکتر مرندی در گفتگو با «جامجم» علاوه بر مرور برنامههای بهداشتی کشور بعد از انقلاب، به نقد سیاستهای جدید دولت در زمینه تنظیم خانواده پرداخته است.
برای شروع صحبت از وضعیت بهداشت در دوران قبل از انقلاب و دفاع مقدس برای خوانندگان ما بگویید؟
کشور قبل از انقلاب اسلامی و اوایل انقلاب از نظر درمانی تنها چند بیمارستان قابل قبول داشت که عمدتا در تهران و چند شهرستان متمرکز بود و باقیمانده بیمارستان نیز عمدتا با پزشکان خارجی اداره میشد و وضع مطلوبی نداشت و به طور کلی در بعد بهداشت اصولا سیستمی نداشتیم و در ارائه خدمات بهداشتی فرهنگسازی نشده بود و خیلی هم متقاضی و مصرفکننده نداشت در نقاط دور دست هم اصلا دسترسی بهآن امکانپذیر نبود. بنابراین شاخص های بهداشتی کشور خیلی بد و جزو کشورهای دارای رتبههای وسط یا بایین بودیم.
جنگ تحمیلی چه تاثیراتی بر این روند داشت؟
در آن زمان جنگ تحمیلی هم آغاز شده بود که اگر اقداماتی صورت نمیگرفت بتدریج وضع کشور بدتر میشد؛ چرا که اعتبارات بسیار محدود بود. ما یک میلیون بشکه نفت در سال بیشتر نمیتوانستیم استخراج کنیم چون که پایانههای نفتی مرتبا در خارک توسط هواپیماهای عراق بمباران میشد و یک میلیون بشکهای هم که استخراج میشد با بشکهای بیش از 8 دلار فروش نمیرفت؛ چرا که بلوک شرق و غرب آن زمان و کشورهای همسایه دست در دست هم داده بودند تا ایران را هم از بعد نظامی و هم از بعد اقتصادی نابود کنند. در نتیجه استخراج نفت پایین بود و هم قیمتها را با تبانی یکدیگر پایین نگه می داشتند. درآمد حاصل شده هم باید صرف دفاع مقدس میشد وگرنه کشور را از دست میدادیم و تقریبا اعتبارات زیادی برای کشور باقی نمیماند، اما وزارت بهداشت باید طبق وظیفه جوابگوی نیازهای جبهه هم میبود. جبهه هم بسیار گسترده از شمال تا جنوب ادامه داشت و حتی شهرهای نیمه غربی کشور زیر موشک باران و بمبارانهای مستمر بود و مردم نیز پراکنده در کوهها، درهها، دشت و صحرا بودند که همین امر مشکلات را بیشتر میکرد؛ چرا که زمانی که در شهر مستقر هستید شهر ساختارهای شهری خود را دارد و آب آشامیدنی سالم در لولههای آن وجود دارد و فضولات نیز به صورت بهداشتی دفع میشود. اما وقتی جمعیت در بیابان پراکنده میشوند هیچگونه ساختاری وجود ندارد و معلوم نیست آبی که به دست میآورند چقدر سالم باشد. چون چقدر تانکر آب را میتوان در بین جمعیت پراکنده و پخش کرد و مساله مهمتر این بود که چطور به آنها میتوان برقرسانی کرد که در نهایت امکان پخت و پز هم نبود که همین امر مشکل نگهداری مواد غذایی را پدید میآورد.
بنابراین همه این مسائل، سلامت مردم را تهدید میکرد. در چنین شرایطی همه چیز ضدسلامت خواهد بود و تمام تلاشها باید انجام شود تا این وضعیت کمترین آسیب را به مردم بزند که تبعا هزینههای هنگفتی را هم برای کشور خواهد داشت که کمترین و کوچکترین خدمات را در گستردگی کشور به مردم برسانیم.
بنابراین اعتباراتی که مورد نیاز وزارت بهداشت خواهد بود، خیلی زیادتر میشود. از سوی دیگر بمباران عراق بیمارستان و مراکز خدماتی را مرتبا هم از نظر ساختاری و هم از نظر تجهیزاتی نابود میکرد یا در برخی مناطق مثل خرمشهر دست دشمن میافتاد.
آنچه که در قبل از انقلاب هم وجود داشت، اصلا کافی نبود و هر جا که بمباران صورت میگیرد پزشک نمیماند.
در آن دوران بیماری بخصوصی هم شایع شد؟
خوشبختانه هیچ بیماری شایع نشد ولی عدم شیوع هیچ بیماری در مرحله اول لطف خدا بود، اما بالاخره تلاشهایی هم که توسط مسوولان صورت میگرفت، موثر بود و چنانچه ایثارگریهای خیلی از افراد که از جان خود مایع میگذاشتند نبود حتما خسارتهای عجیب و غریبی از بعد همهگیریها به ما وارد میشد که در صورت وقوع آن به لحاظ روحی هم تاثیر زیادی بر رزمندگان جنگ میگذاشت.
به طوری که حتی ما برای «سالک» که بیماری کشندهای هم نیست اما موشها و حشرات زیادی ناقل آن بودند مجبور بودیم در هر سنگری یکی یکی واکسن دست ساز سالک را بزنیم. بنابراین در کل با حشرات و جوندگانی مانند موش و عقرب باید مبارزه میشد چرا که هم جان رزمندگان و هم جان مردم عادی را تهدید میکرد.
در آن زمان بیشترین علت مرگومیر چه بیماریهایی بودند؟
مهمترین علت مرگومیر در آن زمان بیماریهای واگیردار بود و در کودکان زیر 5 سال بیشتر از سایر سنین این مرگومیرها رخ میداد که عمده آنها عفونتهای حاد تنفسی مانند ذاتالریه و بیماریهای اسهالی بود. البته ما به دنبال راهکاری بودیم که با بیماریهایی که با واکسن میتوان آنها را کنترل کرد، پیشگیری کنیم. به عنوان مثال مهمترین راه انتقال بیماریهای اسهالی آب آشامیدنی است که دفع غیربهداشتی فضولات بر آنها تاثیر داشت و باعث آلودگی کودکان و مواد غذایی میشد که در نتیجه مرگومیر را افزایش میداد. البته نبود یخچال در زمان جنگ قطعا مزید بر علت بود و از آنجا که بهداشت محیط برای ما خیلی اهمیت داشت و با وجود این که وزارت بهداری مسوول لولهکشی نبود اما مسوولیت آن را به عهده گرفتیم تا روستاهای کشور را به آب لولهکشی مجهز کنیم. با توجه به این که در آن زمان روستاها نصف مردم شهر یا بیشتر را شامل میشدند و مردم هم برای تامین آب مورد نیاز مجبور به طی مسافت زیادی بودند و معمولا آبی که به دست میآوردند آب آلودهای بود تصمیم به لوله کشی روستاها گرفته شد که علاوه بر انجام این کار هر روز «کلر» هم به آب زده میشد بنابراین با اندازهگیری کلر، سلامت آب روستاییان که ما لولهکشی آن را انجام دادیم از شهر هیچ چیزی کم نداشت؛ چرا که هرروز افرادی که از طرف ما مامور بودند کلر آب را اندازهگیری میکردند.
وضعیت فرهنگ سلامت در آن دوران چگونه بود؟
فرهنگ سلامت دوران ابتدایی انقلاب اسلامی اصلا قابل مقایسه با وضعیت فعلی کشور نبود. در آن دوران در برخی بیماریها تنها 2 درصد مردم واکسن آن را زده بودند و تنها در یک نوع بیماری و در بهترین شرایط 25 درصد مردم واکسن زدند. این در حالی است که در سایر کشورها پوشش واکسیناسیون به 100 درصد هم میرسید که عدمعلاقهمندی مردم در آن زمان به زدن واکسن نشاندهنده این است که فرهنگ، بینش، شناخت و آگاهی ما نسبت به این موضوعات بسیار پایین است که بدترین خطر محسوب میشد؛ چرا که اگر ناآگاه باشیم نسبت به یک خطر اقدامی هم نخواهیم کرد.
وضعیت واکسیناسیون و تولیدات واکسن به چه شکلی بود؟
ما وقتی وضع واکسن این قدر بد بود، به فکر افتادیم که ابتدا یک واکسیناسیون عمومی را در کشور انجام دهیم. اما مشکل اصلی که داشتیم این بود که به حد کافی واکسن نداشتیم. وقتی که به بازدید از انستیتو در زمانه معاونت بهداشت وزارت بهداری رفته بودم محققان این مرکز موفق به ساخت واکسن فلج اطفال شده بودند، آن را در یک ظرف شیشهای بزرگ در طاقچه گذاشته بودند اما برای این که بتوان آن را در داخل شیشههای کوچک کرد شیشهای در این ابعاد به تعداد کافی وجود نداشت. بنابراین مجبور بودیم که از شیشهها چندین دفعه استفاده کنیم.
نکته قابل توجه این بود واکسنها با قیف به داخل این شیشهها ریخته میشد و با توجه به این که در آن زمان مصرف کم بود همان مقداری که به صورت دستساز ساخته میشد برای کشور کافی بود.
اما با آموزش مردم از طریق صداوسیما فرهنگ واکسیناسیون بالارفت چون واکسن به حد کافی وجود نداشت و مجبور شدیم که کارکنان را اضافه کار نگه داریم تا دو، سه شیفته واکسن بسازند از سوی دیگر تجهیزات آنها خیلی قدیمی و غیراتوماتیک و غیرفنی بود که برای رفع این مشکل اعتباراتی در نظر گرفتیم. اما با توجه به این که جنگ بود و مشکل اعتبارات و نیروی انسانی هم در جبهه بود کمی در مضیقه قرار داشتیم.
مشکل مهمتری که با آن مواجه بودیم زنجیره سرد بود که در محیط بیرون هیچی برای نگهداری از واکسنها نداشتیم که نهایتا تکنولوژی آن را از خارج یاد گرفتیم و در کشور درست کردیم. بعدها برای حمل واکسنها به ماشینهایی که درجه حرارت را در حد مطلوب نگه دارد نیاز داشتیم بنابراین بهترین کار و تنها راه برای این که واکسیناسیون را به 70 هزار روستا برسانیم تاسیس خانههای بهداشت بود. یعنی شبکه بهداشت و درمانی درست کنیم تا هم بهورز بهعنوان نیروی انسانی این شبکه تربیت شود و هم در این خانهها یخچال و امکانات نگهداری واکسن مستقر شود.
اتفاقا به نکتهای اشاره کردید که مدنظر ما هم بوده است و آن تاسیس خانههای بهداشت و شبکه بهداشت و درمانی روستایی است. دراینباره توضیح میدهید؟
شب و روز بعد از این که تصمیم به تاسیس خانههای بهداشت گرفته شد در وزارتخانه بر روی این طرح کار شد بهطوری که تمام ماشیننویسهای وزارتخانه از همه معاونتها فراخوان شدند تا در معاونت بهداشت طرح شبکه بهداشت و درمانی روستایی تایپ کنند. همزمان با این کار در حوزه ستادی شروع به فراخوان دختران و پسرانی که حداقل 5 کلاس سواد داشتند کردیم تا به آنها آموزش بهورزی بدهیم. اما در برخی مکانها دانشآموزی نبود که 5?کلاس درس خوانده باشد حتی در سیستان و بلوچستان پسر و دختر درس خوانده وجود نداشت و خانوادهها فرزندانشان را در مدرسه نمیگذاشتند. با این وجود بالاخره توانستیم خانوادهها را راضی کنیم تا اجازه دهند فرزندانشان به مدرسه بروند اما از آنجا که آموزش و پرورش مدرسه نداشت وزارت بهداری که اصلا جزو شرح وظایفش نبود جایی را به آنها داد تا پسران و دختران 5 کلاس سواد بیاموزند و بتوانند در کلاسهای آموزش بهورزی طی 2 سال شرکت کنند. بنابراین 7 سال باید این کار صورت میگرفت تا اولین بهورز فارغالتحصیل شود و اگر این کار انجام نمیشد در حال حاضر کشورمان بهورز نداشت. از سوی دیگر مردم آگاهی چندانی در خصوص این مسائل نداشتند و اکثرا هم از طریق تلویزیون صورت میگرفت و روزنامههای معدودی در کشور وجود داشت. برای این که فرهنگ سلامت مردم بالا برود بسیج سلامت کودکان را راهاندازی کردیم تا بتوانیم اهمیت واکسن و تغذیه با شیر مادر را شرح دهیم؛ چرا که شیر مادر از بسیاری بیماریهای اسهالی جلوگیری میکرد. همچنین آموزشهای ما برای استفاده از آشامیدنی سالم آغاز شد تا آب را قبل از مصرف بجوشانند. بنابراین تمامی این اقدامات موجب شد که مرگومیر کودکان از 36 هزار نفر در سال بر?اثر اسهال به 500 نفر برسد.
اطلاعرسانی در ترغیب مردم به زدن واکسن تاثیری هم داشت؟
در این رابطه هم با وجود کمبودهایی که داشتیم در تلویزیون به مردم آموزش داده شد که موجب استقبال بیشتر مردم میشد، اما برای فراهم کردن زنجیره سرد واکسن در خانههای بهداشت، یخچال و امکانات دیگر تهیه شد ولی ماشین یک مشکل عمده ما بود. در آن موقع هیچ اتومبیلی نداشتیم که نیروی انسانی واکسن را به همه جا ببرد؛ چرا که در آن زمان خانه بهداشت در همه روستا وجود نداشت که واکسن در آنها نگهداری شود، بنابراین به هر سختی که شد توانستیم از اعتبارات اضافی ستاد مبارزه با مواد مخدر ماشین دو در سفید خیلی لوکس «میتسوبیشی» از ژاپن خریداری کنیم چون در ایران ماشینی به غیر از پیکان مونتاژ نمیشد. بنابراین با حساب و کتاب ما میتوانستیم 700 ماشین بخریم که باقیمانده اعتبار باید صرف گمرک و نمره کردن میشد. اما ما تمام اعتبار را صرف خرید ماشینها کردیم و اصلا پولی برای گمرک و مسائل دیگر باقی نماند، بنابراین پس از ورود این اتومبیلها تمام آنها توسط شهربانی و وزارت کشور توقیف شد اما با رایزنیهای فراوان توانستیم 1400?اتومبیل را تحویل بگیریم بنابراین با تامین چنین امکاناتی وضعیت اسفبار واکسیناسیون را بهبود ببخشیم. به عنوان مثال واکسن سل را به تنها 2 درصد افراد کشور زده بودند که طی سال 68 به 90 درصد رسید یعنی به 90 درصد نوزادانی که در سال 68 به دنیا میآمدند واکسن زده بودیم که افزایش چشمگیر زدن واکسن بسیاری از بیماریها را کم کرد. همچنین از آنجایی که مادران باردار قبل از زایمان باید در 2 نوبت واکسن کزاز بزنند متاسفانه در اثر عدم انجام این کار 11 هزار نوزاد قبل از این که به یک ماهگی برسند میمردند که با گسترش فرهنگ زدن واکسن این میزان را به یک هزارم کاهش دادیم. به طوری که در حال حاضر در دانشگاههای پزشکی بسیاری از بیماریهای واگیر دانشجو پذیرش نمیکند که در آن زمان بیماریها یکی پس از دیگری کنترل شد و در سال 68 پوشش واکسن به 90 درصد رسید که در سال 78 به 95 درصد و در حال حاضر بین 98 تا 100 درصد پوشش واکسیناسیون در کشور داریم. در حال حاضر نیز 95درصد روستاهای ما تحت پوشش خانههای بهداشت و درمان هستند یعنی همان خدماتی که مردم در تهران دریافت میکنند در روستا هم ارائه میشود.
شما طراح سیاستهای تنظیم خانواده در ایران بودید، ماجرای تصویب این قانون و مسائل کنترل جمعیت را برایمان بازگو میکنید؟
مساله کنترل جمعیت نخستین بار پیش از انقلاب مطرح شد، اما نگرانی متدینان را به دنبال داشت، چرا که آنها معتقد بودند تنظیم خانواده کاری خلاف شرع است، بنابراین از جانب مردم خیلی استقبال نشد و به همین علت رشد جمعیت در زمان طاغوت آنچنان تغییری نکرد، اما بعد از انقلاب هم برداشت همگان این بود که چون حکومت اسلامی است بنابراین حتما تنظیم خانواده کار درستی نیست و لذا نه تنها پیشرفتی در برنامه نبود، بلکه آنچه که از طریق وزارت بهداری برای پیشگیری از بارداری در اختیار مردم قرار میگرفت نیز منحل شد و عملا دیگر فعالیتی صورت نمیگرفت. بتدریج جمعیت افزایش پیدا کرد و جنگ تحمیلی هم بوقوع پیوست، وضعیت اقتصادی کشور بسیار بد شد، بنابراین وضعیت اعتبارات و امکانات بسیار محدود بود و مدارس آموزش و پرورش به 4 و 5 و حتی 6 شیفت رسیده بودند، وضعیت غذا هم بسیار بد و جیرهبندی شده بود و وضعیت بهداشتی مناسبی نداشت، شانههای تخم مرغی که با هزار مصیبت تهیه میشد نصفش شکسته بود، اما مردم بیچاره مجبور بودند بخورند با این که کاملا غیرسالم بود، خیلی از اقلام در بازار مطلقا وجود نداشت، کارخانههای محدودی داشتیم که آنها نیز عمدتا تعطیل و نیمهتعطیل بودند، بیکاری زیاد و تورم بالا، با همه این احوال عدم توجه به تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، نرخ رشد جمعیت را به 9/3 رسانده بود. در آن زمان معاون وزیر بهداشت بودم و به استانهای مختلف سفر میکردم، لذا با درک شرایط و مشاهده مشکلات با وزیر محترم وقت در زمینه کنترل جمعیت مذاکره و مکاتبه کردم.
مکاتباتتان به نتیجهای هم رسید؟
نه! وقتی دیدم این مذاکرات و مکاتبات به جایی نمیرسد با این که خلاف قوانین اداری بود، مستقیم به عنوان معاون بهداشت وزارتخانه به نخستوزیر وقت نامه نوشتم و کنترل جمعیت و مشکلاتی که عدم کنترل جمعیت برای کشور ایجاد میکرد را مطرح کردم، با توجه به این که این پیگیریها به جایی نرسید وقتی وزیر شدم مکاتبات را ادامه دادم، باز هم به جایی نرسید و مورد توجه دولت قرار نگرفت. روزی آقای روغنی زنجانی که آن زمان وزیر برنامه و بودجه بود در دولت مشکلات اقتصادی را مطرح کرد و گفت: با این وضعیت نمیتوان کشور را اداره کرد رشد جمعیت بسیار زیاد است، زمانی چون وضعیت بهداشت مناسب نبود میزان مرگومیر بالا بود و رشد جمعیت را پایین نگه میداشت اما از وقتی که فلانی (اشاره به من) کارهای بهداشتی کرده شاخصها بهبود و مرگومیر کاهش یافته است، لذا رشد جمعیت بسیار سرسامآور است. در آن جلسه هیات دولت، از فرصت استفاده کرده و مساله کنترل جمعیت و سیاست تنظیم خانواده و نامههایی که نوشته بودم را مطرح کردم و گفتم الان زمان این بحث است، بالاخره با اصرار زیاد بحث را ادامه دادم، دوستانی که حرفم را قبول داشتند، ساکت بودند و کسی از من در جلسه هیات دولت دفاع نکرد، اما عدهای که نظر مخالف داشتند، نظراتشان را ارائه کردند، زمانی که میخواستند بحث را خاتمه دهند اصرار زیادی کردم تا رایگیری شود که بالاخره نخستوزیر وقت با بیمیلی رای گرفت و با کمال تعجب نصف به اضافه یک به نفع کنترل جمعیت و تنظیم خانواده رای دادند و سیاست تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در دولت تصویب شد، اما پس از آن هر چه پیگیری کردم مصوبهای به من به عنوان وزیر بهداشت ابلاغ نشد. با پیگیریهای بسیار زیاد این مصوبه به صورت خیلی محرمانه ابلاغ شد. من این نامه را به سران 3 قوه در آن زمان که حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور، آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه و آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی بودند ارسال و تقاضای ارشاد کردم.
در نهایت چگونه طرح را پیش بردید؟
بالاخره در کمال ناامیدی از این که هیچ راهی نبود، خدمت حضرت امام خمینی (ره) نامه نوشتم و دغدغههایی که از عدم اجرای سیاست تنظیم خانواده و کنترل جمعیت داشتم را خدمت ایشان مطرح کردم، عادت ایشان این بود که چند موضوع را در یک نامه به یک نفر منعکس میکردند، فکر میکنم آن زمان جواب نامه را به آقای انصاری که در دفتر ایشان کار میکرد، نوشتند و به مسائل مختلفی اشاره کردند از جمله مساله کنترل جمعیت. در کمال تعجب من، ایشان فرموده بودند رشد جمعیت و تنظیم خانواده مساله بسیار مهمی است که باید در محافل علمی و دانشگاهی و رسانهای مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از این فرصت استفاده و موضوع را مطرح کردم. در آن زمان به ندرت مورد مخالفت قرار گرفت، کسانی که نظر موافق نسبت به موضوع تنظیم خانواده نداشتند، اقلیت کوچکی بودند، اما اکثریت موافق اجرای سیاست تنظیم خانواده بودند، این موضوع در تمام محافل مورد بحث قرار گرفت، به همین منظور لایحهای از سوی وزارت بهداشت به هیات دولت نوشتم که مورد تصویب قرار گرفت و به مجلس شورای اسلامی ارائه شد در آنجا هم با تصویب مجلس تبدیل به قانونی شد که هم اکنون هم وجود دارد. این قانون این گونه است که اگر فرزند چهارم در خانواده به دنیا بیاید هیچگونه حمایت مالی و بهداشتی و درمانی از جانب دولت صورت نمیگیرد.
اجرای قانون مصوب نتایجی را هم به همراه داشت؟
با اجرای این قانون موضوع به نفع تنظیم خانواده شد و دولت اعتبارات زیادی صرف اجرای این قانون کرد و نرخ رشد جمعیت از 9/3 درصد ظرف 10 سال به 41/1 درصد و پس از آن پایینتر به حدود 2/1 درصد رسید، اما در سالهای اخیر کمی افزایش یافته و به 6/1 درصد رسیده است، بنابراین سیاست تنظیم خانواده قانونی است که اگر روزی خواستیم میتوانیم آن را تغییر دهیم، مثلا میتوانیم بگوییم دولت از این پس به جای 3 فرزند یک یا دو یا 10 فرزند را تحت پوششهای بهداشتی و درمانی قرار میدهد، اما این مسالهای است که حتما باید توسط مجلس تبدیل به قانون شود. اما این که صلاح کنونی کشور چیست، قطعا نیاز به کار کارشناسی دارد، الان اگر میتوانیم براحتی دانشآموزان را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار دهیم به این دلیل است که بیست و چند میلیون دانشآموز با اجرای سیاست تنظیم خانواده به 13 میلیون کاهش یافته و نزدیک به نصف شده است، کاهش جمعیت همچنین تعداد مراجعان به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را کاهش داده، ضمن این که سبب کاهش بیماریها هم شده و شغل و مسکن و امکاناتی از این دست بهبود یافته است، در نتیجه کشور توانسته نفسی بکشد.
آن زمان کشورهای اروپایی رشد جمعیت بسیار کمی داشتند، مثلا ایتالیا آن زمان 700 سال یکبار جمعیتش 2?برابر میشد اما جمهوری اسلامی هر 18 ــ 17 سال یکبار جمعیتش دو برابر میشد آن هم با وضعیت اسفباری که تشریح کردم؛ مانند مدارس 6 شیفته، اگر قرار بود همان وضعیت ادامه یابد مدارس آموزش و پرورش باید از 6 شیفت به 12 شیفت افزایش مییافتند.
اگر هم اکنون وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی کشور بهتر شد، یکی از دلایلش اجرای سیاست تنظیم خانواده طی سالهای گذشته است، هر چند هماکنون هم تورم و بیکاری بالا داریم و مردم شکایتهای زیادی مطرح میکنند، اگر الان دولت میتواند نفس بکشد به این دلیل است که امکان سیاست تنظیم خانواده برایش فراهم شده است.
به نظر شما امکان تغییر این سیاستها هم وجود دارد؟
بله! حال اگر احیانا خواستیم این سیاست را تغییر دهیم قطعا باید کار کارشناسی انجام دهیم که مشخص شود جوابگوی چه تعداد جمعیت میتوانیم باشیم تا مطابق با آن قوانین را تغییر دهیم، پیش از هر چیز لازمه تغییر سیاست تنظیم خانواده این است که ببینیم چطور کشوری میخواهیم داشته باشیم، آیا میخواهیم کشوری توسعه یافته داشته باشیم و به اهداف چشمانداز که توسط رهبر معظم انقلاب تدوین شده برسیم یا نه؟ آیا میخواهیم یک کشور فقیر داشته باشیم که فقر را میان خودمان تقسیم کنیم یا میخواهیم یک کشور پیشرو باشیم؟ آیا میخواهیم افراد کشور تحصیلکرده باشند یا بیسواد؟ اگر این موارد را در نظر نگیریم و ناپخته رشد جمعیت را افزایش دهیم، این افزایش رشد جمعیت میان طبقات تحصیلکرده و متمکن اتفاق نمیافتد، چرا که آنان برای یک میلیون تومان بچه به دنیا نمیآورند، آنها الان یکمیلیون که هیچی صد میلیون دارند اما میخواهند فرزندان محدود اما تحصیلکرده و باتربیت داشته باشند، لذا هر چقدر به آنها بدهیم تعداد فرزندان را افزایش نمیدهند.
افرادی تعداد فرزندان را افزایش میدهند که از طبقات پایین اقتصادی و اجتماعی هستند و یک میلیون برایشان با اهمیت است، اما اگر آنها هم متوجه شوند که این پول 20 ـ 18 سال دیگر به دستشان میرسد اقدام به افزایش فرزندان نخواهند کرد، چون میدانند براساس سیاست تنظیم خانواده اگر فرزند چهارم متولد شود باید پول بیمارستان، دکتر و دارو را خودشان پرداخت کنند و هیچ کس دیناری به آنها کمک نمیکند. در حال حاضر هم صددرصد فرزندان کشور برای تحصیلات ثبتنام نمیکنند اگر هم ثبتنام کنند نمیتوانند ادامه تحصیل دهند، چون کفش و کلاه و روپوش و... ندارند، بنابراین افراد بازمانده از تحصیل هم افزایش مییابد و دوباره سطح تحصیلات از آنچه که در حال حاضر است و خوب هم نیست بدتر میشود و فرزندان کسانی که در طبقات پایین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند از تحصیل باز میمانند، و الا افراد متمکن تحصیلکرده فرزندان کمتری دارند که مدارج عالیه دانشگاهی هم طی میکنند، آنها که از تحصیل باز میمانند و در حلقه فقر تا ابد گرفتار میشوند خانوادههای طبقات پایین اقتصادی و اجتماعی هستند، بنابراین با تغییر چنین سیاستهایی فقط فقر را در بین خانوادهها گسترش میدهیم که معضلاتی دیگر نظیر بیکاری، تورم و عدم آموزش را به دنبال دارد و وابستگی کشور را به خارج بیشتر میکند.
اگر پیش از هرگونه تغییری این پیشبینیها را نکنیم، دوباره به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و آموزشی اوایل و قبل از انقلاب باز میگردیم، فرق جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها این است که ما مدعی اسلام هستیم، لذا نباید در حق اسلام جفا کنیم، باید اسلام را خوب معرفی کنیم، اسلام نگفته است که مردم باید بدبخت و بیچاره باشند، دنیا مزرعه آخرت است، اگر مردم فقر داشته باشند کشور توسعه یافته نمیشویم، جمهوری اسلامی باید الهامبخش کشورهای اسلامی و دیگر کشورها باشد، اگر اسلام را بد معرفی کنیم که اسلام فقر، فقیر، بیسوادی و گرسنگی است بهترین تبلیغ برای آمریکا است که بگوید اگر جمهوری اسلامی خواستید یک مشت فقیر و بدبخت و بیچاره و بیسواد و عقبمانده کور و کچل است به همین دلیل برای تغییر سیاست تنظیم خانواده جهت افزایش یا کاهش جمعیت باید این موارد را مدنظر قرار دهیم. اگر دولت و وزرای کابینه این کارهای کارشناسی را انجام دادهاند به ما هم ارائه کنند، ما که عاشق یک عدد یا قانون نیستیم، قانون برای رفاه مردم مملکت است، اگر ثابت شود ما میتوانیم 15 بچه داشته باشیم من خودم زیر آن پرچم سینه خواهم زد، چرا که سعادت و صلاح جمهوری اسلامی ایران را خواهانم، اصلا سیاست تنظیم خانواده چیزی نیست که بخواهیم عاشق آن بشویم، لذا هر کار کارشناسی که نشان دهد میتوانیم جمعیت را افزایش دهیم، قابل قبول است اما اگر همین طور بدون کار کارشناسی و ادله بگوییم میتوانیم افزایش جمعیت داشته باشیم قابل قبول نیست، از رئیس دولت و وزرا بعید است که بدون شواهد و مدارک کارشناسی در این خصوص اظهارنظر کنند.
البته شایعهای هم وجود دارد که یکی از مسوولان سابق در جلسات مسوولان عنوان کرده است در برخی نقاط کشور رشد جمعیت منفی شده است. رشد جمعیت در برخی نقاط از اوایل انقلاب به دلیل مهاجرت در روستاها کم و حتی منفی است، اما این موضوع به دلیل تولد نیست بلکه به این دلیل است که مردم روستا به شهر مهاجرت میکنند. از نظر تولد با بررسی صورت گرفته و مذاکرات با وزارت بهداشت در هیچ شهرستانی رشد تولد منفی نیست. اما این شایعات موجب شده مسوولان تصمیم درستی نگیرند.
امیر بامه
جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد