در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کمیسر جان روتر با این که غرق در تماشای مسابقه فوتبال بود و دل کندن از این بازی زیبا و حساس برایش سخت و دشوار بود، اما به هر حال مجبور بود برای پیگیری مرگ مشکوک زن جوان به منطقه کلاریک در خیابان 301 برود.
در آن ساعت شب خیابانها خلوت و کم تردد بودند بخصوص این که مسابقه فوتبال بود و اکثر مردم پای تلویزیون مشغول دیدن این مسابقه حساس بودند.
منطقه کلاریک در مرکز شهر قرار داشت. یک منطقه مسکونی و قدیمیکه خیلی از ساختمانهای منطقه بازسازی و نوسازی شده بودند و خبری از خرابی دیده نمیشد.
حدود 20 دقیقه طول کشید تا کمیسر به خیابان 301 رسید. این خیابان شرقی به غربی، یک خیابان طولانی 200 متری با آپارتمانهای 4 طبقه که به صورت متحدالشکل ساخته شده بودند، بود. در مقابل ساختمان 13 که در ابتدای خیابان 301 قرار داشت، چند خودروی پلیس، آمبولانس و تعدادی از همسایهها ایستاده بودند.
کمیسر وقتی خودروی خود را مقابل ساختمان پارک کرد و از آن پیاده شد نگاهی به اطراف انداخت، آن گاه از لابهلای جمعیت گذشت و وارد ساختمان شد.
ساختمان 13 چهار طبقه و 10واحدی بود که حادثه در طبقه اول غربی رخ داده بود.
ماموران کلانتری منطقه کاملا محل را تحت کنترل درآورده بودند. کمیسر به محض ورود به آپارتمان، سروان لارنس را جلوی خود دید. سروان لارنس معاون اجرایی کلانتری بود. او افسری با تجربه، بسیار جدی و در عین حال پرکار بود که سالها در کلانتری منطقه خدمت میکرد. سروان لارنس پس از احترام نظامی گزارش داد:
ساعت 9 شب بود که به ما اطلاع داده شد زن جوان 21 سالهای بهنام سوزان در آپارتمانش اقدام به خودکشی کرده است. این خبر را الیزابت، خواهرناتنی سوزان به ما داد. الیزابت که خیلی وحشت کرده بود به ما گفت خواهر عزیزم سوزان خودکشی کرده است. او تحمل دوری مادر را نداشت و امشب خودش را کشت.
وقتی این خبر را اعلام کرد بلافاصله به گشتیها دستور دادیم تا در محل حاضر شوند و موضوع را بررسی کنند. با حضور گشتیهای کلانتری در محل و تایید این حادثه دردناک، خودم هم با افسر تحقیق به اینجا آمدیم و موضوع را از نزدیک تحت بررسی قرار دادیم.
سروان لارنس ادامه داد: مقتوله به نام سوزان 21سال بیشتر نداشت. او دانشجوی حقوق است و در عین حال در یک دفتر وکالت هم کار میکرد. سوزان دختر بسیار باهوش، زرنگ و در عین حال مهربان و مودبی بوده. سوزان با مادرش در همین آپارتمان زندگی میکردند. جیمز پدر او چند سالی است که آنها را رها نموده و رفته است. البته مادر سوزان همسر دوم جیمز است. متاسفانه مادر سوزان 3 هفته پیش براثر بیماری سرطان که ماهها در مقابل آن مقاومت کرد جان سپرد. پس از این حادثه بود که گویا سوزان بشدت دچار افسردگی روحی گردید و بعد هم دست به خودکشی زد. البته این اطلاعات را الیزابت خواهرناتنی سوزان در اختیار ما قرار داده است.
سروان افزود: در بررسی و تحقیق از همسایهها متوجه شدیم که سوزان دختر بسیار مهربان و در عین حال مسوولیتپذیر برای مادرش بوده است. او چند ماه بود که از مادرش پرستاری میکرد و بشدت به او علاقهمند بود و وابستگی زیادی مادر و دختر به یکدیگر داشتند. به هر حال ارتباط عاطفی شدید بین مادر و دختر و بعد هم حادثه فوت مادر، سوزان را شدیدا تحت فشار روحی قرارداده و باعث شد که دست به خودکشی بزند.
کمیسر چند سوال از سروان لارنس پرسید، آنگاه به بازرسی در داخل آپارتمان پرداخت. آپارتمان حدود صد متر زیر بنا داشت. همه چیز در داخل آپارتمان به ظاهر مرتب و منظم بود و اثری از بهمریختگی دیده نمیشد. چندین سبد گل با روبان مشکی در اطراف اتاق جلب نظر میکرد. عکس بزرگ قاب شده از مادر سوزان روی میز نسبتا بزرگی قرار داده شده بود که در کنار آن دو شمع بزرگ مشکی رنگ دیده میشدند.
کمیسر پس از این که فضای اتاقها را از نظر گذراند وارد اتاق خواب در ضلع جنوبی آپارتمان که جسد سوزان در آن قرار داشت شد. جسد سوزان روی تخت افتاده بود. ملحفهای سفید رنگ روی جسد انداخته شده بود. کمیسر به آرامی ملحفه را کنار زد. چشمان نیمه باز مقتوله به سقف دوخته شده بود. زن جوان رنگ به چهره نداشت. او یک تیشرت سرمهای و دامن مشکی به تن داشت. هیچگونه آثار ضرب و جرح روی صورتش دیده نمیشد.
کمیسر به دقت به بازرسی جسد زن جوان پرداخت، آنگاه جستجو در اتاق را آغاز کرد. وضعیت اتاق هم کاملا مرتب و منظم بود هیچگونه آثار به هم ریختگی در آن دیده نمیشد. روی میز عسلی کنار تخت، یک قوطی خالی آرامبخش بسیار قوی، یک لیوان آب پرتقال نصف شده و یک لیوان خالی آب، یک بسته سیگار، گوشی تلفن و عکس کوچک مریا مادر سوزان دیده میشدند.
کمیسر جعبه قرص را به دقت وارسی کرد. جعبه کاملا خالی بود و به نظر میرسید که سوزان تمام قرصها را یک جا مصرف کرده و براثر استفاده بیش از حد همین قرصها جان سپرده است.
کمیسر به سراغ دکتر جونز نماینده پزشکی قانونی رفت و نظر او را در مورد حادثه مرگ دلخراش سوزان پرسید.
وی پاسخ داد: علت اصلی مرگ به نظر میرسد استفاده بیش از حد قرصهای آرامبخش بوده است. به عبارتی ورود بیش از حد سم به بدن، مرگ ناگهانی را رقم زده است. ولی به هر حال برای علت اصلی مرگ میبایستی آزمایشهای تخصصیتری انجام گیرد.
وی افزود: اما قطعا زمان وقوع مرگ قبل از ساعت 5 بعدازظهر بوده است. در واقع میتوان چنین گفت که از زمان وقوع مرگ سوزان حداقل 6 ساعت میگذرد.
کمیسر از دکتر تشکر کرد و یک بار دیگر به بررسی صحنه حادثه پرداخت آنگاه به سراغ الیزابت خواهرناتنی سوزان که در کنار مرد جوان خوش قیافه و قد بلندی نشسته بود رفت.
الیزابت که لباس مشکی پوشیده بود و آرام اشک میریخت با صدای بغضآلودی به کمیسر گفت:
چه لحظات سختی را سپری میکنم. در ظرف چند هفته مادر و خواهرم را با هم از دست دادم و این بزرگترین مصیبتی است که نصیب هرانسانی میشود. واقعا دردناک است. اصلا نمیتوانم باور کنم که خواهر عزیزم هم به دنبال مادرم رفت و مرا تنها گذاشت.
الیزابت ادامه داد: درست هفته پیش مادرمان را که از بیماری سرطان رنج میبرد و پزشکان او را جواب کرده بودند، از دست دادم. بعد از این حادثه سوزان شدیدا دچار افسردگی شد و تعادلش را از دست داد. او آنقدر به مادرم وابسته بود که نتوانست دوری او را تحمل کند به زندگیاش پایان داد تا به او بپیوندد.
الیزابت افزود: سوزان این اواخر بشدت بیمار شده بود. آنچنان افسرده بود که ترجیح میداد دائم در خانه بماند. مرگ مادرمان برای او بسیار سخت بود و نمیتوانست آنرا قبول کند. او دائم تکرار میکرد که میبایستی با مادرم بروم. او به من نیاز دارد و نمیتواند تنها بماند. بالاخره هم کار خودش را کرد. الیزابت در پاسخ این سوال که آخرین بار کی سوزان را دیدید جواب داد: دیروز سوزان وقتی از سر کار برگشت حالش زیاد خوب نبود. به این خاطر دیشب پیش او ماندم. راستش نمیخواستم سوزان را تنها بگذارم. ناهار هم با هم خوردیم و حدود ساعت 4 بعدازظهر بود که نامزدم جان سراغم آمد و ما رفتیم. موقع رفتن سوزان خواب بود. بیدارش نکردم. بعد هم ساعت 6 با او تماس گرفتم. گفت حالم خوب است بهش گفتم میخواهی شب بیایم پیشت،گفت: ترجیح میدهم تنها باشم. دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه ساعت حدود 9 شب بود که با جان که بودم، دلم یکباره شور افتاد. به جان گفتم بریم سری به سوزان بزنیم. او قبول کرد و گفت اصلا شام میگیریم میرویم پیش سوزان و شام را با هم میخوریم.
همین کار را کردیم و به اینجا آمدیم. هر چه در زدیم کسی در را باز نکرد و چون کلید یدک داشتیم وارد آپارتمان شدیم. وقتی وارد شدم اثری از سوزان ندیدم. شروع به جستجو کردم تا این که با جسد او روی تختش مواجه شدم. خواهر عزیزم دست به خودکشی زده بود. او یک بسته کاملا قرص آرامبخش قوی را خورده بود و به زندگیاش پایان داد.
بعد از مواجهشدن با حادثه خودکشی او تلاش کردیم کمکش کنیم اما کاری از دست ما ساخته نبود. سوزان چشم از جهان فروبسته بود و برای همیشه خاموش شده بود. بعد هم با عجله موضوع را به پلیس گزارش دادم.
کمیسر نیم ساعت از او بازجویی کرد و بعد چند سوال از جان پرسید. آن گاه رو به سروان لارنس گفت:
سوزان بیچاره خودکشی نکرده بلکه به دست خواهر و نامزد او به قتل رسیده است.
شما خواننده عزیز حدس بزنید کمیسر از کجا فهمید سوزان خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده است. کمیسر حداقل 3 دلیل برای دستگیری آنها داشت. اگر ماجرا را به دقت بخوانید حتما متوجه خواهید شد.
حمید موفقدر یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد