در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتم من هم سعی میکنم این طور باشم. ممیز ادامه میدهد: زمانی که دوستان خوبم دکتر سیار و دکتر عسگریه تشخیص دادند که من سرطان پروستات دارم و گفتند نیاز است عمل کنم، من هم حرف سقراط را به آنها زدم. گفتم من بالاخره میمیرم. چه الان و چه 2 سال دیگر به دلیل دیگری و عمل نخواهم کرد. در همان زمان سردبیر دنیای ورزش به من پیشنهاد کرد نقدی بر داوری سال بنویسم. من هم که فکر میکردم، بر اعصابم مسلط هستم و تمرکز دارم شروع به نوشتن کردم. اما دیدم نوشته دارد به ناکجا میرود و هرطوری که بود، نوشته را جمع کردم. وقتی او به ملاقاتم آمد، از او پرسیدم نقد را چاپ کرده یا نه؟ گفت به احترام شما چاپ کردیم، اما نوشته منسجمی نبود. من گفتم ای کاش چاپ نمیکردید. ممیز در آن زمان فهمیده که وقت مرگش نیست: آن زمان بود که من فهمیدم هنوز دنیا را دوست دارم. فهمیدم دلم میخواهد زنده بمانم و من هنوز با سقراط فاصله زیادی دارم. کوچکتر از آن هستم که بخواهم با مرگ مانند او روبهرو شوم. به همین دلیل با عمل موافقت کردم و به لطف خدا و پزشکان ماهری که مرا مداوا میکردند، سلامتی خود را دوباره به دست آوردم. برادر من دو سال قبل از همین بیماری جان سپرده بود، اما من زنده ماندم، واقعا خدا نخواست. داور شدن مصطفی ممیز هم در اصل نتیجه یک حادثه بوده است: در جوانی فوتبال بازی میکردم و عضو تیم طوفان بودم. تیمی که بسیاری از پیشکسوتان فوتبال از آن آمدهاند. یک بار در بازی توپ یک بازیکن به زانوی من برخورد کرد. همین ضربه باعث شد من طوری آسیب ببینم که تا یک سال و نیم میلنگیدم. آن موقع نمیدانستیم مینیسک زانو چیست. در همان دوره نخستین دوره علمی داوری در ایران برگزار شد و من هم که علاقه مند بودم در این دورهها شرکت کردم و در نهایت داور شدم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد