در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
1. بزرگ شدن دیکاپریو
اولین خاطراتی که دارم این است که اگر با پدر یا مادرم در لسآنجلس به کنسرت میرفتیم سعی میکردم پیش از شروع برنامه خودم را به یک گوشه سن برسانم و سعی کنم تا ادای خوانندهها را دربیاورم. همیشه هم داشتم از دوستان پدر یا مادرم تقلید میکردم و ادای حرف زدن یا نحوه راه رفتنشان را در میآوردم. بعد هم چهره کمدی کلاس مدرسه شدم. من ابلهترین بچهای بودم که ممکن است بتوانید تصور کنید و اطرافیانم اصلا نمیتوانستند تحملم کنند. در هر شرایطی انرژی خیلی زیادی داشتم و اصلا نمیخواستم بر کارهای مدرسه تمرکز کنم.
2. شبی که ریور فونکس مرد
وقتی 18 ساله بودم ریور فونکس قهرمان من بود و من همیشه به بازیهای بزرگ او فکر میکردم و عاشق «آیداهوی شخصی من» بودم. همیشه آرزو داشتم او را از نزدیک ببینم. یک شب در یک مهمانی هالووین او از کنار من رد شد، اما او یک جور دیگر به نظر میرسید و رنگش سفید شده بود. پیش از این که این شانس را پیدا کنم به او سلام بگویم او رفته بود. او همان شب بیرون کافه «وایپر روم» که متعلق به جانی دپ بود، در حالی پیدا شد که بر اثر مصرف زیاد مواد مخدر مرده بود. او که یکی از بزرگترین استعدادهای هالیوود شناخته میشد، فقط 23 سال داشت و تا آن زمان یک بار برای اسکار و یک بار هم گلدن گلاب نامزد شده بود. این یک درس مهم برای من بود.
3. شهرت پس از تایتانیک
آن موقع اینترنت به این شکلی که امروز میشناسیم همه جا را نگرفته بود. اما اسم من دیگر مال خودم نبود. فکر میکردم اصلا دیگر مال خودم نیستم. کیت هم همین طور فکر میکرد. اما توجه بیشتری روی من بود چون دخترهای زیادی برای دیدن این فیلم میرفتند. موهای روشن من و این که من جک داوسن بودم یک شمایل قهرمانانه پیدا کرده بود. به همین دلیل من همه چیز زندگی شخصیام را به شکلی تغییر دادم تا با این تصویری که از من ساخته شده بود مبارزه کنم و از آن دور شوم. جدا شدن از این لباس برایم خیلی جالب بود، هرچند جدا شدن از عادتهای زندگیام سخت بود.
4. جاده انقلابی
کیت وینسلت یکی از عزیزترین دوستان من است. ما به همدیگر ایمانی نامحدود داریم و بهترین آرزوها را برای کاری که هر کدام میخواهیم بکنیم برای همدیگر داریم.
5. بزرگترین بازیگر سینما: مریل استریپ
وقتی در یک تئاتر بازی میکردم یک روز به خودم گفتم «اوه خدای من مریل تنها آدمی است که کاملا طبیعی به نطر میرسد.» او تنها آدمی است که واقعا میتواند شخصیت نقشهایش را به صورت یک انسان واقعی و شلخته و پریشان نشان دهد چون همین شلخته بودنها و پریشانیهای لحظهای است که میتواند یک کاراکتر را واقعی کند. این برای من یک کشف عظیم در کار بازیگری بود. فکر میکنم مریل بزرگترین بازیگر دنیاست.
6. صحنه رودررویی در فیلم مردگان
در فیلم «از دست رفته» یا «مردگان» اسکورسیزی، یک صحنه رویارویی داشتیم. من چطور باید در برابر «جک» که به من مشکوک بود که ممکن است جاسوس باشم، واکنش نشان میدادم؟ ما این صحنه را انجام دادیم و احساس خوبی نسبت به آن داشتم و این احساس تمام روز با من بود. اما فکر میکنم جک (جک نیکلسون) پیش مارتی (مارتین اسکورسیزی کارگردان فیلم) رفت و گفت: نمیدانم آیا او واقعا مرا باور کرد؟ نمیدانم آیا او صادقانه در معرض خطر بود؟ مارتی گفت خیلی خوب پس بگذار فردا دوباره این صحنه را بگیریم. بعد فردا که من سر صحنه رفتم دیدم میخواهیم این صحنه را دوباره با توجه به این دلایل فیلمبرداری کنیم. خیلی خوب. اما بعد یکی از بچههای صحنه پیش من آمد و به من گفت: «فقط باید بدانی، جک برای درست درآمدن این صحنه چیزهای مختلفی میخواست. من هم مجبور شدم به او یک کپسول آتش نشانی، یک فندک و یک تفنگ بدهم.» اینجا بود که فهمیدم چطور از ابزار صحنه میتوان احساسات مختلف را جذب کرد.
7. آنچه او از ظرف خردل یاد گرفت
وقتی 15 ساله بودم، این فرصت شگفت انگیز را پیدا کردم تا در نقش مهمی در برابر رابرت دنیرو و الن بارکین در فیلم «زندگی این پسر» بازی کنم. پیش از آن، در چند آگهی تجاری بازی کرده بودم. آنها داشتند صحنه ظرف خردل را فیلمبرداری میکردند. دنیرو داشت با این ظرف تقریبا خالی خردل به طرف بچهها میرفت و آن را به طرفشان پرت میکرد و واقعا به بچهها فشار میآورد. این صحنه داشت بررسی میشد که آیا بچهها میتوانند دربرابر دنیرو بایستند یا نه، و این مهم بود که ظرف پر نباشد. وقتی او شروع به کتک زدن من کرد، من خیلی بیش از حد واکنش نشان دادم. و او گفت: «این خالیه یا نه؟ خالیه؟» من ظرف را از دست او قاپیدم، به طرف صورتش رفتم و از ته ریههایم فریاد کشیدم: «نه!»
8 . جک نیکلسون
جدا از هر بازیگری دیگر، نمیتوانم تصور کنم که کسی بتواند به جز جک نیکلسون
خاطرهانگیزترین لحظههای سینما را خلق کند. جک هرگز یک خط تنها را مستقیم نمیکشد. هرگز حس نوشته شده در صحنه را بدون توجه به ارزشهای واقعیاش اجرا نمیکند. او میتواند صحنه ترور را آنچنان در بیاورد که شما تا به حال به آن اینطوری فکر نکرده بودید. او هرچیز را قل میدهد و سرجای خودش میگذارد. وقتی داری با یک چنین کسی بازی میکنی فقط مهم این است که کار خودت را درست انجام بدهی.
10. شاترآیلند
باید بگویم از بازی در فیلم «جزیره شاتر» خیلی به خودم میبالم. خیلی دلم میخواهد از یک چیز خاص آن برای شما بگویم، اما نمیتوانم. اصلا نمیتوانم درباره جزییات آن صحبت کنم چون فکر میکنم باید این فیلم را دید. فقط باید دید.
منبع: اسکوایر
ترجمه: آرزو پناهی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان