
مزرعه پدری یکی از شاخصترین کارهای این فیلمساز است که واجد خصایص فوقالذکر است. داستان مزرعه پدری درباره یک داستاننویس به نام محمود شوکتیان است که برای جلسه نقد و بررسی آخرین کتابش به نام «مزرعه پدری» به اهواز دعوت شده تا در یک همایش ادبی درباره ادبیات جنگ سخنرانی کند. او در زمان جنگ همسر و دو فرزندش را بر اثر بمباران دشمن از دست داده، اما در خیال خود آنها را زنده میپندارد و در این سفر نیز در ذهن خود با آنها همراه است. محمود شوکتیان در طول سفر، خاطرات گذشته و حوادث جنگ را به یاد میآورد؛ این که چگونه برای خاموش کردن توپخانه دوربرد دشمن به همراه یک گردان عملیات مرگباری را انجام دادهاند و در این حادثه، برخی از دوستان و همرزمان خود را از دست داده، اما سرانجام در ماموریت خود موفق شدهاند. او ضمن یادآوری این خاطرات همواره با یادمانهای همسر و فرزندانش نیز کلنجار میرود.
مزرعه پدری در همان سالی اکران شد که دوئل احمدرضا درویش هم به نمایش درآمد؛ یعنی سال 1383. این دو فیلم جدا از اینکه جنگی بودند در یک زمینه دیگر هم وجه اشتراک داشتند و آن استفاده دقیق و پردامنه از امکانات انفجاری و جلوههای ویژه و مواردی فنی از این دست برای باورپذیرتر کردن موقعیتهای رزمی در جبههها بود. محمدرضا شرفالدین که مسوول جلوههای ویژه این فیلم بود توانست صحنههایی را در اثر رقم بزند که تا قبل از آن در فیلمهای متعلق به ژانر جنگ سینمای ایران بیسابقه بود. صحنههایی مانند آتش گرفتن مزرعه، پرواز بالگردهای دشمن بر فراز مزرعه و تیراندازیشان
به سوی رزمندگان ایرانی، انفجار روی پل و...از جمله صحنههای تماشایی این اثر بدین لحاظ است. در عین حال مشکلات عدیدهای برای درآمدن این صحنه وجود داشت. مثلا برای آتش زدن مزرعه فقط یک بار فرصت بود که از قضا در روز واقعه هم باد تندی میوزید که کار را دشوارتر میکرد. درمورد انفجار پل هم در اصل یک پل واقعی به ارتفاع 17 متر ساخته شد که 70درصد از انهدامش واقعی بود و به دکور ارتباطی نداشت. این در حالی است که شرفالدین کوچکترین استفادهای از تمهیدات متداول رایانهای نکرده بود. البته ظاهرا ابعاد این صحنهها بیشتر از آن نمودهایی بوده است که در نسخه نهایی فیلم به نمایش گذاشته شد چرا که موقع تدوین عمدتا از نماهای با زاویه محدود و بسته استفاده شده است با همه این احوال مزرعه پدری از فیلمهای جنگیای است که در سینمای ایران کمتر اثری توانسته به لحاظ فنی و جلوههای ویژه به پایش برسد.
اما چرا مطلب حاضر را از جلوههای ویژه شروع کردیم؟ واقعیت آن است که در زمان اکران عمومی فیلم برخی از منتقدان عمده ارزش فیلم را در همین جهات دانستند و معتقد بودند که فیلم نتوانسته مایههای دراماتیک و موقعیتیاش را هم پای این جلوهها پیش ببرد. نگارنده خود در همان زمان در مطلبی ابراز کرد: «صحنههای مربوط به ترسیم فضای خشونتآمیز جنگی اغلب در جزئیات خوب طراحی شدهاند که این نیز حاصل عمل دستاندرکاران فنی بویژه مسوولان جلوههای ویژه و تدارکاتی بوده است ولی در ترکیب که بیشتر به کارگردان مربوط است بازدهی مناسبی نداشتهاند.» اما اکنون که
پنج شش سال از نمایش فیلم میگذرد شاید بتوان مهربانانهتر به فیلم نگریست. این لزوما به دلیل درگذشت ملاقلیپور و احترامی که معمولا برای درگذشتگان قائلیم نیست بلکه هر فیلم به هر حال
در طول زمان است که رسوبات جاری در مسیر را تهنشین میکند و جوهرهشان بهتر نمایانده میشود. راستش هنوز به برخی آشفتگیها در میزانسنهای جنگی فیلم معتقدم (اگرچه برخی معتقدند این آشفتگینماییها عمدی بوده و برای تشتت فضای ذهنی شخصیت اول فیلم به کار رفته است) و البته برخی مناسبات بین شخصیت زن و مرد فیلم را سطحی میانگارم (مثل صحنهای که محمود روسری همسرش را میگیرد و به سمت خود میکشد) ولی به هر حال میتوان در فیلم مزیتهایی متعدد را یافت که این ضعفها را تحتالشعاع قرار دهد.
مهمترین جلوه فیلم خلق موقعیتهای جذاب ذهنی است. ملاقلی پور از فیلم سفر به چزابه بود که این روال را در آثارش پیش گرفت. در حال حاضر حتما فیلمهای زیادی را دیده اید که روی عناصر ذهنی متمرکز هستند اما زمانی که ملاقلیپور این رویکرد را برگزید چندان ماجرا مد روز نبود و به نوعی رویکردی خلاقانه برای او در سطح سینمای ایران به شمار میرفت.
در آغاز که فیلم شروع میشود گمان میکنیم که محمود واقعا با خانواده خود دارد مسافرت میکند اما زمانی که محمود وارد شهر میشود و مخصوصا در نشست شرکت میجوید، اگر دقت کنیم مولفههایی از جانب فیلمساز تدارک دیده شدهاند که که آن ذهنیت اولیه را مخدوش میسازند و مرزی ظریف بین عینیت و ذهنیت به وجود میآورند. در صحنهای که محمود و خانوادهاش وارد شهر شدهاند و محمود میخواهد برای آنها نوشیدنی بخرد، یکباره خودش را در زمان گذشته میبیند در حالی که لباس رزم پوشیده است و در پس زمینهاش به جای آب میوه فروشی، قهوهخانه قرار گرفته است. اما بعد از چندی دوباره خود کنونیاش میشود و به نزد خانوادهاش قدم جلو میگذارد. در واقع او خودش در گذشته آینده را میبیند که عبارت از همین زمان حال است. میبینید که وضعیت پیچیدهای است ولی ملاقلیپور بخوبی از عهده تبیین این سیالیت زمانی برآمده بود. محمود از این لحظات به بعد دائم بین گذشته و حال و واقعیت و رویا و کابوس سرگردان است. در کنار رزمندگان میرزمد و در همان حال روح زن و بچههایش نزدش قرار گرفتهاند و با او حرف میزنند. ملاقلیپور خود در این باره گفته بود: «محمود شوکتیان در واقع آدم تنهایی است. در طول فیلم تنهایی او را میبینیم. چیزی که به دنبال آن است، یک ذهن است. اکنون واقعیت ندارد. در واقعیت سالها پیش از بین رفته است. او در خاطرات جستجو میکند آن را. خاطراتی که وجود ندارد و او برای خود ساخته است. ما با خاطرات 9 ماه شکلگیری از شکم مادر به دنیا میآییم، چه کسی آن دوران یا خاطرات را در حافظه خود حفظ کرده است؟ ولی میشود آن خاطره را در ذهن بازسازی کرد.»
نکته بعدی در این فیلم ارائه تصویری متفاوت از جنگ است.در مزرعه پدری از شعار خبری نیست. ترس و تردید و اختلاف بین رزمندگان همان قدر وجود دارد که ایمان و خلوص و ثبات قدم. همین است که مزرعه پدری فرآیندی ملموس را در ارتباطات انسانی رقم میزند. اصلا ماهیت فلسفی فیلم بر مبنای همین فرآیند تنظیم شده است و در واقع فیلم درصدد است تا به این سوال کلیدی جواب دهد که اصلا چرا ما جنگیدیم؟ فیلم موضعی نمادین در این باره میگیرد. مفاهیمی مثل خانواده، مزرعه، مترسک و... در اصل المانهایی سمبلیک هستند تا ماهیت دفاعی جنگ را برای نسل جدید تبیین کنند.
انگار قرار است مفهوم مزرعه پدری سایهای باشد از مام میهن. حضور زن در این فضا خود مویدی از همین ماجرا است. زنان در فیلمهای ملاقلی پور نقشی پررنگ دارند. در این جا هم با این که فضا کاملا مردانه است و در خط مقدم جبهه میگذرد، باز حضور توهمی زن نقش خاص خود را ایفا میکند و لطافت طبع و ظرافت دید در کنار صلابت مردانه قرار میگیرد. مرد فیلم ترسها و تردیدها و انگیزههای خود را در کنار همسرش در میان میگذارد و به آرامش میرسد و در نهایت هم چرایی جنگ را که برای خودش هم مساله بود در پرتو همین مفهوم باز مییابد. ملاقلیپور خود در این باره گفته بود: «مسیر عشق محمود یک بار دیگر طی میشود تا از پریشانی بیرون بیاید، اما فقط در ذهن یک بار دیگر این عشق را به دست میآورد و از دست نمیدهد. اصالت آن برایش محرز میشود...»
مزرعه پدری از فیلمهای متفاوت عرصه دفاع مقدس است که متأسفانه روندش چندان تداوم نیافت. اما در کارنامه این هنرمند فقید در کنار آثار درخشانی همچون سفر به چزابه و نسل سوخته و نجات یافتگان، تلالو خاص خود را دارد.
مهرزاد دانش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
علیامین حسنی، بازیگر نقش بهروز در سریال پایتخت در گفتوگو با «جامجم» از خاطرات حضورش در این سریال میگوید
خانمگل جام ملتهای آسیا در گفتوگو با «جامجم»: