گفتگو با مجید برزگر کارگردان «فصل باران‌های موسمی»

آغاز بلوغ و پرسه‌های تنهایی

مجید برزگر امسال با نخستین فیلم بلند خود با نام «فصل باران‌های موسمی» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمنامه فصل باران‌های موسمی را خود برزگر نوشته است. در این فیلم او چند روز از زندگی یک نوجوان را به تصویر کشیده است. نوجوانی که پدر و مادرش در آستانه جدایی از یکدیگر هستند. نگاهی که برزگر به این رویداد و زندگی این نوجوان دارد باعث شده تا بسیاری از منتقدان ، فیلم او را اثری ارزشمند در سینمای ایران بدانند. با او به گفتگو نشستیم تا از چگونگی ساخت و داستان فصل باران‌های موسمی بیشتر آگاه شویم.
کد خبر: ۳۱۰۵۹۹

«فصل باران‌های موسمی» فیلمی است که به مسائل نوجوانان و جوانان طبقه متوسط می‌پردازد. در سابقه سینمایی ما وقتی فیلم‌ها در این حوزه معنایی خاص و درباره نوجوانان ساخته می‌شوند، فقر جزءلاینفک فیلم است؛ در حالی که شخصیت‌های فیلم شما همه شهری و مدرن هستند و مشکلاتشان هم مدرن است. چرا این حوزه را هدف گرفتید؟

فیلم‌های مورد اشاره شما با پرداختن به موضوع فقر، داستان‌های مختلف و بعضا جذابی را به وجود می‌آورند که در واقع فقر مایه اصلی آنهاست. مثلا این‌که جوان پول ندارد ازدواج کند، خودش می‌تواند ماجراهای جذابی را پیش بیاورد که در عین جذابیت، فیلمساز را از مخاطب دور می‌کند. اما من فکر می‌کنم ما در جامعه‌ای شهری و با نسلی از جوانان و نوجوانان زندگی می‌کنیم که مشکلات خاص خودشان را دارند و ما هیچ فیلمی راجع به اینها نداشته‌ایم. مساله عمده‌ای که ما در این فیلم به آن پرداختیم، مساله بلوغ نوجوان بود. نوجوان مورد نظر من، مشکلش فقر نیست. البته در فیلم ما یک مشکل حاشیه‌ای داریم که نوجوان ما در مخمصه مالی گرفتار شده، ولی این اصل ماجرا نیست و در طول فیلم به حاشیه تبدیل می‌شود. این نوجوان از طبقه متوسط است، مثل خیلی‌های دیگر خانه متوسطی دارد، اتاق شخصی دارد و در آن وسایل خودش را دارد. بیشتر موضوع فیلم بر سر هویت و رفتارشناسی این طبقه است. این‌که یک بچه توسری‌خور و ترسو که مدام توی خودش است، چطور به یک بلوغ فکری و روحی برسد و تلخی و سردی غمبار این فیلم از خود بچه‌های این نسل و حال و هوای امروزه گرفته شده است.

موضوع طلاق هم در این فیلم یک موضوع حاشیه‌ای است؟

بله، موضوع حول شخصیت یک نوجوان 16 ساله از طبقه متوسط جریان دارد. پدر و مادر او به مرزی رسیده‌اند که نمی‌توانند کنار یکدیگر بودن را تحمل کنند و خانه را ترک کرده‌اند. یک تنهایی ناخواسته بر این بچه تحمیل شده، ضمن این‌که ابتدای فیلم می‌بینیم پدر و مادر به صورتی خیلی متمدنانه به او یادآوری می‌کنند که 2 هفته دیگر دادگاه است و تو باید تصمیم بگیری که با یکی از ما زندگی کنی. پس او باید یک انتخاب ناخواسته هم داشته باشد. او در این تنهایی و خلوت ناخواسته باعث به وجود آمدن اتفاقاتی می‌شود که به شناخت بیشتر پسر از خودش منجر می‌شود. از جمله این اتفاقات، آشنایی با دختری است که شش هفت سال از خودش بزرگ‌تر است. حضور این دختر باعث می‌شود شخصیت پسر نوجوان از یک سطح به سطح بالاتری منتقل شود.

یعنی می‌شود گفت فیلمنامه شما یک فیلمنامه شخصیت‌محور است؟

کاملا. سینا، شخصیت اصلی فیلم است و همه‌چیز درباره حضور و افعال او شکل می‌گیرد. هرجا که سینا هست دوربین هم هست. ما وقتی چیزی را می‌بینیم که سینا می‌بیند. یعنی اگر سینا سرش را برگرداند، دوربین پشت سرش را نشان می‌دهد.

موفقیت فیلم‌های شخصیت‌محور بستگی زیادی به کیفیت اجرا دارد. چون داستانی وجود ندارد و چیزی که در فیلمنامه نوشته شده با چیزی که در نهایت به دست می‌آید خیلی متفاوت است. در مورد این فیلم چطور بود؟

ما کاملا به فیلمنامه وفادار بودیم و چیزی که در نهایت به دست آوردیم، کوچک‌ترین تفاوتی با فیلمنامه نداشت. اما در جاهایی از فیلمنامه به نظر می‌رسید با فیلمی کلاسیک و متکی بر قراردادهای نزدیک به کلیشه مواجهیم که ما این موضوع را در بازی حل کردیم و از این نظر 180 درجه متفاوت با فیلمنامه عمل کردیم. مثلا در فیلمنامه اصلا پیش‌بینی نماهای طولانی، دوربین روی دست و نماهای بسته نشده بود و ما در تمرین به اینها رسیدیم و اضافه‌شان کردیم.

چرا فیلم موسیقی متن ندارد؟

من از اول مطمئن بودم که فیلم موسیقی لازم ندارد، چون حاشیه‌های صوتی در شهر بسیار زیاد است و ما سعی کردیم به واقعیت شنیداری موجود برسیم. در سینما موسیقی متن خوب کم داریم که به دلیل نابلدی آهنگساز نیست، به علت استفاده نابجا از موسیقی است. انگار موسیقی اضافه می‌شود که کم‌کاری کارگردان را پر کند؛ مثلا یک صحنه احساسی را تجدید می‌کند که به تماشاگر بفهماند مثلا شخصیت غمگین یا خوشحال است. ولی در اینجا ما احساس کردیم فیلم خودش احساسات را انتقال می‌دهد. حاشیه صوتی، مانند صداها و همهمه‌هایی که در خیابان می‌شنویم برای خلق ساختار حسی و انتقال آن به تماشاگر کافی بود. ضمن این‌که فیلم فضای ساکتی دارد و خیلی از لحظاتش در سکوت می‌گذرد و موسیقی می‌توانست به حس این صحنه‌ها لطمه وارد کند. موسیقی در فیلم به صورت صحنه‌ای و فیلمنامه‌ای است. یعنی مثلا آهنگی که در خانه پخش می‌شود قبلا در فیلمنامه لحاظ شده بود. البته موسیقی متن کوتاهی هم برای فیلم داشتیم که در نسخه نهایی از آن استفاده نکردیم. موقعی که پسر و دختر وارد اسباب‌بازی‌فروشی می‌شوند و جعبه‌های موسیقی روی میز را باز می‌کنند، صدای همه را می‌شنویم.

فصل باران‌های موسمی، مولفه‌های فیلم‌های روشنفکرانه اروپایی را دارد. مثل آثار گاس ون‌سنت، برادران داردن و حتی کیشلوفسکی. چقدر آن فضا را موقع کار در ذهن داشتید؟

موضوع فیلم بر سر هویت طبقه متوسط است. این‌که یک بچه توسری ‌خور و ترسو که مدام توی خودش است چطور به یک بلوغ فکری و روحی برسد

اگر فیلم کمی یادآور آن فیلم‌های بزرگ باشد باعث افتخار من است، اما این کار تقلید از آن فیلم‌ها نبوده و اگر تأثیری از آنها گرفته‌ایم، تأثیر ظاهری نیست. این فیلم‌ها یک الگوی خاص را پیشنهاد می‌کنند که من از آن بهره گرفته‌ام. حالا که فکر می‌کنم می‌بینم در ذهنم الگوهایی از این دست وجود داشته است. این شکل فیلم ناخودآگاه تأثیراتی در من گذاشته است، اما تلاشم این بود که کارم به تقلید و ادا در آوردن شبیه نباشد. مثل فیلم‌های پلیسی که در همه‌جای دنیا شبیه هم هستند. یک پلیس و یک شخصیت تبهکار و فراز و نشیب‌ها و تعقیب و گریزهای آنها. در زمان ساخت فیلم ذهنم را از این نمونه‌ها خالی کردم و این طور نبود که تصمیم بگیرم مثل این فیلم‌ها دکوپاژ کنم. اینها چیزهایی بود که در پس زمینه ذهنم وجود داشت.

این خصوصیت نشانه قدرت فیلم است، چون تقلید یا در داستان یا روی شخصیت یا در عناصر ژانر صورت می‌گیرد. این که فیلمی بتواند از نظر استانداردهای بصری و فضاسازی شبیه یک نمونه عالی باشد، خیلی مثبت و خوب است.

من هم فکر می‌کنم اگر به اینها نزدیک شده باشد، خیلی خوشحال‌کننده است. یعنی توانستیم فیلمی بسازیم که ضمن داشتن آن استانداردها، قائم به ذات است و سرش را بالا گرفته است. خیلی فیلمسازان هستند که چون می‌خواهند کارشان دیده شود، به یک الگوی خیلی معروف نشانه می‌روند، اما غالبا شکست می‌خورند، چون نه آن تجربه را دارند و نه آن جامعه‌شناسی و رفتارشناسی را.

مهم‌ترین مؤلفه فیلم وجه بصری و فضاسازی آن است. سابقه‌ای که شما در ساخت تیزرهای معروف و همین‌طور مستندسازی دارید، چقدر در ساختار این فیلم تأثیر گذاشت؟ آیا فصل باران‌های موسمی نیز مانند تیزرها و کلیپ‌هایی که ساخته‌اید تجربه‌گراست و نوجویی بصری دارد؟

در چند سال گذشته با ساخت کلیپ و تیزر خیلیسر و کار داشتم و حتما این تجربه‌ها هم تأثیرگذار بوده، اما این فیلم اصلا شبیه آن کارها نیست و با کلیپ‌های خودم خیلی تفاوت دارد. در کلیپ‌ها یا کارهای اینچنینی، پلان‌های خرد و حرکت دوربین و زوایای پیچیده خیلی زیاد است و از این نظر فصل باران‌های موسمی الگوی خاص خودش را دارد که شبیه آن را در سینمای خودمان نداریم. برای فیلمساز طراحی و اجرای پلان‌های خرد خیلی راحت‌تر است تا پلان‌های طولانی. یک پلان مثلا 10 دقیقه‌ای نیاز به تمرین‌های زیاد چه در بازیگری و چه در کارگردانی و فیلمبرداری دارد.

بازیگر نقش اول فیلم، نوید لایقی‌مقدم را چطور پیدا کردید؟

از 3 ماه قبل از فیلمبرداری، دنبال بازیگر مناسب این نقش می‌گشتیم. در خیابان، در مدارس، در آموزشگاه‌های سینمایی و از طریق فراخوان‌ها. بیژن میرباقری که مشغول ساختن یک فیلم تلویزیونی بود نوید را به من معرفی کرد. پس از چند جلسه تمرین به این نتیجه رسیدم که بازی او فوق‌العاده است و او نزدیک‌ترین آدم به شخصیتی است که من می‌خواهم. گرچه خصوصیات فردی نوید با نقش بسیار متفاوت است. امیدوارم بازی زیرپوستی او با آن نگاه‌ها و لبخندهای گویا، دیده شود چون متأسفانه در ایران هر چه بازی اغراق‌آمیزتر باشد بیشتر به چشم می‌آید.

قسمت زیادی از دقایق فیلم در فضای داخلی یک آپارتمان می‌گذرد. در چنین فیلم‌هایی طراحی صحنه و لباس خیلی مهم است. شما چه مراحلی را گذراندید که فضا، شبیه مابه‌ازای بیرونی و واقعی مکان‌ها باشد؟

خانه‌ای که در آن فیلمبرداری کردیم، مدت‌ها خالی بود. ما همه جزییات آپارتمان را خودمان طراحی کردیم. از کابینت‌ها تا دیوارهایی که برای جابه‌جایی دوربین برداشتیم. تقریبا همه صحنه‌های فیلم طراحی و بازسازی شد، حتی صحنه‌های خارجی. مثلا لوکیشن را با تغییر دادن جای نیمکت‌ها و درخت‌ها ساختیم. عنصر رنگ در فصل باران‌های موسمی نقش مهمی دارد. در رنگ‌هایی که برای طراحی صحنه و لباس استفاده کردیم، کوشیدیم با حال و هوای شخصیت‌مان جور در بیاید.

در فضای بیرونی هم بیشتر فضای اکباتان را داریم. دلیل انتخاب این لوکیشن چیست؟

اکباتان را به‌عنوان نشانه یک شهر مدرن اما شلخته انتخاب کردیم. البته تأکیدی بر این موضوع نداشتیم که این شهرک اکباتان است، بلکه می‌خواستیم فضای زندگی مدرن در یک شهرک شبیه اکباتان را داشته باشیم.

نکته دیگری هم هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟

فکر می‌کنم که فیلم برای گروه راضی کننده بود، اما تأسفم از این است که فیلم در بخش مسابقه شرکت داده نشد. اگر فیلم در رقابت قرار می‌گرفت، کار عوامل فنی و همکاران هنرمندم در بخش‌هایی چون بازیگری، فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس می‌توانست شایسته دریافت جایزه باشد.

شاهین شجری‌کهن

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها